05 دی 1401
تیمسار غفاریان در جریان چهارشنبه سیاه [سال 1351] فرمانده تیپ زرهی دزفول و عامل مهم این حمله بود. چهارشنبه طبق معمول همیشه از این نارنجکها که ساخت خودمان بود همراهم داشتم که به طرف ارتشیان پرتاب میکردم. غروب بود، اتفاقاً سر چهارراهی به نام سیمتری نزدیک سبز قبا و نزدیک پلی که نفربرها و تانکها میآمدند، ایستاده بودم. آنها به طرف شهر میآمدند و تیراندازی میکردند. تقریباً همه داخل منازل میرفتند و خیابانها خالی و تیراندازی میکردند. تقریباً همه داخل منازل میرفتند و خیابانها خالی میشد، چون تانکها با تیربار تیراندازی میکردند. آنقدر صدا زیاد بود که به خیالم گلولههای توپ هستند. بنده داخل یکی از خانهها و سپس به پشتبام آن خانه که در سر چهارراه بود، رفتم و شعار میدادم.
دربهای خانهها باز بودند که مردم داخل بروند. پشتبام مشرف به خیابان بود، اکثر مأمورین روی همین نفربرها لباس شخصی بودند و با صدای بلند دستور میدادند که چه کار میکنید، دیگری اشاره میداد داخل این ماشین شلیک کنید. ماشینها را پرس میکردند، از جمله مغازهها را میزدند شیشهها را خورد میکردند. من خودم شاهده بودم که شیشهها را میشکستند. از پشتبام نگاه کردم که مردم گفتند بعضی از وسایل ساعتفروشی را هم دزدیدند. یک سه راهی، آماده کردم که به طرف نفربر پرتاب کنم چون به آن نفربر مشرف بودم؛ یعنی اگر میانداختم روی همان مأمورینی که بالای نفربر بودند پرتاب میشد. صاحب خانه آمده بود ببیند جریان چیست، اول راهپله ایستاده بود و داخل نمیآمد. مرا میشناخت گفت: فلانی اگر این را پرتاب کنی خانه ما را محاصره میکنند و میگویند. فکر کنم هنوز روشن نکرده بودم، چون اگر روشن میشد مهارش مشکل بود. به نظرم روشن نشد، به همین خاطر از انداختنش منصرف شدم. به هر حال من خودم شاهد بودم نفربرها ماشینهای مردم را له میکردند و شیشه مغازهها را هم میشکستند. آن روز به هر حال روز سختی بود، ارتشیها به خاطر اینکه چرا مردم علیه شاه تظاهرات کردهاند که شاه از مملکت برود، تلافی میکردند.
منبع: فریادی در سکوت (خاطرات حمید آستی)، تدوین معصومه نظاملو، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1400، ص 120 - 122.
تعداد بازدید: 347