10 دی 1401
منتقد : چارلز وی. اسکات[1]
ترجمه: علیمحمد آزاده
*توضیح گروه پژوهشهای بینالمللی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری: ترجمه زیر نقد کتاب «درون انقلاب ایران» اثر جان استمپل، دیپلمات آمریکایی است. کتاب استمپل جزو موج اول پژوهشهایی است که سعی کردند بلافاصله انقلاب اسلامی را تحلیل و تبیین کنند. استمپل در سه سال آخر حکومت پهلوی در بخش سیاسی سفارت آمریکا، تحولات جامعه ایران را دنبال کرد و شاهد خیزش انقلابی مردم و سقوط حکومت بود. البته روشن است که هر پژوهشی نقاط قوت و کمبودها و کاستیهایی دارد که نباید از نگاه خواننده منتقد مخفی بماند. ترجمه این نقد کوتاه را از اینرو خدمت خوانندگان سایت 22 بهمن تقدیم میکنیم که باور داریم سنت پسندیده نقد کتاب موجب رشد و ارتقای پژوهشهای تاریخنگاری انقلاب اسلامی خواهد شد. کتاب «درون انقلاب ایران» به فارسی ترجمه و در بازار کتاب منتشر شده است.[2]
عنوان کتاب جان دی. استمپل، عنوان بیمسمایی نیست: او فرد «معتمدی» بود و این کتاب به روشنی چشم انداز و بینش این فرد معتمد را نشان میدهد. استمپل با مهارت و استادی به شناسایی، توصیف و تحلیل شخصیتهای کلیدی، نیروهای مهم و حوادث مهمی پرداخت که منجر به سقوط سلسله پهلوی و فروپاشی ارتش مقتدر شاه شدند، ارتشی که حتی یک درگیری عمده هم نداشت و [سپس] از شروع و آغاز به کار جمهوری اسلامی بحرانزده [آیتالله] خمینی میگوید.
گرچه او یک ناظر بیگانه بود، ولی به خاطرموقعیت خاصی که به عنوان کارمند ارشد سیاسی در سفارت آمریکا در تهران از سال 1975/ 1354 تا جولای 1979/ تیر 1358 برعهده داشت، فرصت عالی در اختیارش قرار داد تا از فاصلهای نزدیک شاهد لحظات و حوادث حساس انقلاب ایران باشد. او مشاهده کرد که چگونه اپوزیسیون متفرق و از لحاظ سیاسی متفاوت که به شکل بدی سازماندهی شده بودند به یک وضعیت نسبتاً منسجم تبدیل شده و بدون تردید نیروی انقلابی موثری شدند که هم صدا با هم فقط یک هدف مشترک را نشانه رفته بودند که تنفر از شاه بود. سیاست فضای باز سیاسی شاه و بیتفاوتی او در استفاده از توانایی کامل ارتش خود علیه مردم، همزمان شد با اینکه تظاهراتها شور انقلابیون را شدت بخشیدند.
کتاب به تغییرات شخصیت شاه و روش رهبری او هنگام سلطنتش میپردازد. تا اوایل دهه 1960/ 1340 شاه دارای شخصیتی ضعیف بود که در آن دهه به تدریج جسورتر شد و اعتماد به نفس پیدا کرد و دیگر تاب تحمل منتقدین خود را نداشت. با آغاز دهه 1970/ 1350 به فردی شکاک، دیکتاتور و به گفته برخی خودبزرگبین تبدیل شد. نویسنده معتقد است حمله سرطان لنفاوی شاه (که پزشکان فرانسوی در اواسط دهه 1970/ 1350 تشخیص داده بودند و تا اکتبر سال 1978/ مهر 1357 آمریکاییها از آن بیاطلاع بودند)، به تدریج اعتماد به نفس، قاطعیت و اراده شاه را از او گرفت. تغییرات جزئی در شخصیت و توانایی رهبری شاه، به دشمنانش جرأت داد تا به تدریج جسورتر شده و در نهایت این وضعیت به سقوط او منجر شد.
توضیح استمپل در مورد نقش ایالات متحده آمریکا در کودتای 1953/ 1332 که شاه را به تخت طاووس برگرداند و مصدق را برکنار کرد، نه چندان متقاعدکننده ولی در نوع خود جالب است. از گذشتههای دور، ایرانیان اعتقاد جدی داشتهاند که CIA بهطور مخفیانه کودتا را اجرا کرده است. ایرانیها واقعاً اعتقاد دارند که مصدق در قدرت باقی میماند اگر CIA دخالت نمیکرد، حتی با وجود نیروهای قدرتمند موجود در ایران که مخالف سیاستهای مصدق بوده و اعتقاد داشتند که او اقتصاد را از بین برده و بیثباتی وحشتناکی بهوجود آورده است که میتوانست منجر به این شود که کمونیستها (حزب توده) قدرت را به دست بگیرند. بهنظر میرسد حتی اگر CIA هم دخالت نمیکرد، مصدق به هرحال سقوط میکرد. نویسندگان زیادی بر نقش CIA در کودتای 1953/ 1332 اغراق کردهاند، اما موضوع این است که ایرانیها معتقد هستند که اقدامات CIA سرنوشتساز بوده و آنها اصرار دارند که برای هر اتفاق بدی که پس از 1953/ 1332 در ایران رخ میدهد، آمریکا را مقصر بدانند.
استمپل، روایت جالب و مستدلی از اتفاقات مربوط به سقوط شاه و تسلط بنیادگرایان طرفدار [آیتالله] خمینی بر قدرت مطلقه ارائه کرده است. استمپل که در این جریان بیطرف نیست، بهطور انتقادی هم آمریکا و هم سیاستها، اقدامات و واکنشهای دولت ایران (یا عدم اقدام یا هیچ واکنشی) در دوران انقلاب و دوران بحران گروگانگیری اواخر سال 1979/ آبان 1358 تا اوایل سال 1981/ دی 1359 را بررسی میکند. کتاب به پراکندگی قابل پیشبینی ائتلاف انقلابی به محض پیروزی انقلاب میپردازد و نشان میدهد که چگونه ادامه و تشدید این مبارزه برای کسب قدرت، بحران گروگانگیری را طولانی کرد. استمپل به ما میگوید مبارزین که بودند و فلسفه، انگیزه و نفوذ سیاسی غیرعادی آنها را تشریح میکند. او با نگاهی به گذشته، علل ریشهای انقلاب را بررسی میکند و به این نتیجه میرسد که ناکارآمدیهای آشکار در اقتصاد و دولت و نه رفتار ظالمانه شاه ، مشکل را بهوجود آورد.
نویسنده مأموریت نجات عقیممانده را یک «شکست مفتضحانه» مینامد. او ظاهراً از تأثیری که مأموریت نجات گروگانها بر درک ایرانیان از بحران برجای گذاشت، بیاطلاع است. پس از 25 آوریل سال 1980/ 5 اردیبهشت 1359 بود که ایران پی به اهمیتی برد که آمریکاییها برای آزاد کردن گروگانها قائل بودند؛ خون آمریکایی بر خاک ایران ریخته شده بود و این دیگر یک موضوع دیپلماتیک نبود و ایرانیان آن را میدانستند.
استمپل به عنوان یک دانشجوی تاریخ ایران، آینده ایران را پیشبینی میکند. او پیشبینی میکند که تاریخ خود را تکرار میکند. در آینده «مردی اسبسوار» در شمایل رضاخان ظهور خواهد کرد تا مردم ایران را رهبری کند که به نظر میرسد آنها همیشه به دنبال یک رهبر پدرسالار بودهاند.
پینوشتها:
[1]. سرهنگ بازنشسته، شهر استون مانتین، جورجیا.
[2]. جان دی. استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی، تهران، خدمات فرهنگی رسا، چاپ اول، 1377.
تعداد بازدید: 453