22 بهمن 1401
شاپور بختیار آخرین نخستوزیر سلسله پهلوی است. او در شرایطی که دولتهای کم دوام و بیثبات سال ۱۳۵۷ یکی پس از دیگری روی کار میآمدند و در برابر امواج انقلاب ساقط میشدند، به عنوان آخرین امید محمدرضا پهلوی در 10 دی آن سال مأمور تشکیل کابینه شد. شاه، زمانی بختیار را به این سمت گماشت که خود بار سفر بسته و عزم خروج از کشور را داشت. شاه با این حال هنوز کورسوی امید خود را از دست نداده بود و تصور میکرد شاید بختیار بتواند واقعهای مشابه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را بوجود آورد و زمینه بازگشت مجدد وی را هموار سازد. شاپور بختیاردر 10دیماه 1357، ۱۶ روز قبل از خروج شاه مأمور تشکیل کابینه شد، اما کابینه وی 37 روز بیشتر دوام نیاورد و در طوفان انقلاب اسلامی از هم پاشید. با این فروپاشی پرونده ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی نیز در ایران بسته شد. وی سپس با تغییر چهره از کشور گریخت و بقیه عمر خود را به توطئه و خیانت و شرکت در نقشههای کودتا و همدستی با صدام در جنگ و جنایت و اقدامات تروریستی علیه مردم ایران پرداخت. او در نهایت در ۱۶ مرداد ۱۳۷۰ در ویلای مسکونیاش در حومه پاریس به قتل رسید.
اسناد لانه جاسوسی درباره شاپور بختیار به سندهای قبل و بعد از فرار وی تقسیم شده است.
قبل از فرار:
در روز ۲۵ مهر ۱۳۵۷ و هنگامی که هنوز کابینه شریف امامی برکنار نشده بود، شاپور بختیار با شنیدن زمزمههایی راجع به نظر مثبت شاه به وی طی سخنانی تلاش داشت چهره خود را به جامعه جهانی بنمایاند. او در این روز به عنوان عضو کمیته اجرایی جبهه ملی دیداری محرمانه و مشترک با «جان. دی. استمپل» (مأمور سیاسی سفارت آمریکا در تهران) و همچنین «استفان سولارز» نماینده کنگره آمریکا داشت. بختیار در این دیدار گفت:
«جبهه ملی فروش نفت به اسرائیل را متوقف نخواهد کرد. زیرا فروش نفت یک امر صرفاً تجاری است و هیچ دولتی در ایران نمیتواند که نفت نفروشد. ترس آمریکا از اینکه نفت خلیج فارس به دست قدرتهای خارجی بیفتد نیز به آسانی تسکین داده میشود.»[1]
بختیار در همین دیدار در سخنان خود تلاش کرد از موج انقلابی جاری در کشور نیز فاصله نگیرد. وی گفت:
«شاه یک سلطان مطلقالعنان است که سالها حکمرانی یک رژیم فاسد را به دست گرفته و هیچ تأسیسات سیاسی بنا نکرده است. روشنفکران، شاه را به دلیل فقدان آزادی حمایت نمیکنند، تجار فکر میکنند که خاندان حاکم، خود را (با سرمایه جامعه) ثروتمند ساختهاند و رهبران دینی به سبب عدم توجه حکومت به مسائل دینی مأیوسند. آزادی مطبوعات نیز در عمل تثبیت نیافته است. اما جبهه ملی در صدد یافتن راهحلی دموکراتیک است. در صورتی که شاه قانون اساسی را اجرا کند و قدرت خود را محدود سازد، جبهه ملی خواستار یک پادشاهی مشروطه است.»[2] وی مدعی شد که دیدگاههای جبهه ملی در اتحاد با رهبران دینی جامعه است.[3]
یکی از اسناد لانه جاسوسی حاوی مصاحبهای با یک بازاری تهران با هدف نشان دادن موضع بازار نسبت به نخستوزیری شاپور بختیار است. در این سند که توسط سولیوان سفیر آمریکا در تهران به تاریخ ۱۳ دی ۱۳۵۷ (سه روز قبل از تشکیل کابینه شاپور بختیار) نوشته شده و به وزارت امو خارجه آمریکا مخابره شده است، از حاج علیاصغر کاشانی به عنوان «یک بازاری ذینفوذ» یاد شده است. در این گزارش به نقل از این بازاری آمده است:
«مأمور سفارت روز دوم ژانویه با حاج علیاصغر کاشانی یک بازاری ذینفوذ ملاقات کرد. وی گفت که بازاریها تصمیم گرفتهاند از پشتیبانی از شاپور بختیار به عنوان نخستوزیر خودداری کنند. آنها بختیار را بسیار نزدیک به شاه میدانند. آنها همچنین بختیار را فرصتطلبتر از آن میدانند که از او پشتیبانی کنند؛ حتی اگر بختیار ثابت کند که موفق شده است زمینه عزیمت شاه را فراهم کند. بازار همچنان به امید ساقط کردن بختیار و جایگزین کردن او به وسیله شخصی که منتخب حقیقی مردم است بسته خواهد ماند.»[4]
سولیوان در ادامه این گزارش مینویسد: «صدای این بازاری منعکسکننده احساسات بخشهای رو به افزایش جمعیت ایران است.»[5]
در یکی از اسناد لانه جاسوسی آمریکا به تاریخ ۸ ژانویه ۱۹۷۹ (۱۸ دی ۱۳۵۷) به نقل از ارتشبد فریدون جم وزیر جنگ معرفی شده از سوی بختیار تصریح شده که بختیار نمیتواند برخلاف خواستههای امام خمینی حرکت کند. در این سند که سولیوان سفیر آمریکا در تهران آن را تهیه کرده و به وزارت امور خارجه آمریکا در واشنگتن دی.سی. مخابره کرده است، میخوانیم:
«موضوع انصراف ارتشبد جم برای قبول کار در دولت بختیار و بازگشت وی به لندن به محض آنکه جایی در هواپیما برای رفتن پیدا کند را تأیید میکنم. جم تا نیمه شب در حضور شاه بود و شاه نگرانی خود را از ترک کشور به این دلیل که امکان دارد افسران ارتش در غیابش کارهایی انجام دهند اعلام کرد. جم کابینه بختیار را ناامیدانه خواند و گفت وی برخلاف خواستههای خمینی نمیتواند عمل کند.»[6]
یک سند لانه جاسوسی به تاریخ 20 دی 1357 که از سوی سولیوان سفیر آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه آن کشور مخابره شد، موضع آیتالله شریعتمداری را نسبت به شاپور بختیار بسیار ملایم مطرح کرده است. در این سند میخوانیم:
«شریعتمدارى اظهار داشت که او نه دولت بختیار را تأیید کرده و نه تکذیب، ابهاماتى چند که در برنامه بختیار در رابطه با معنى سوسیالیزم در عبارت سوسیال دمکراسى و همچنین در نظرات دولت بختیار نسبت به عملیات حزب توده وجود دارد. باید و ضرورى است که ابهامات کاملاً رفع شود و اکیدا هماهنگ با قانون اساسى عمل کنید. نظریه: شریعتمدارى آشکارا از دیدن شخصى از جانب دولت آمریکا خوشحال بود. موضعش کاملاً منطقى و مساعد (موافق براى همکارى) بود. (محرمانه شماره 0513 تاریخ 10 ژانویه 79 از سفارت آمریکا در ایران به وزارت امور خارجه آمریکا ـ فورى ـ فورى ـ سولیوان) »[7]
پس از تشکیل کابینه شاپور بختیار، بسیاری از نمایندگان مجلس شورای ملی تصمیم گرفتند از مقام خود استعفا دهند. آنان دلیل این اقدام را کمک به بختیار برای تصمیمات آزادانه دولتی اعلام کردند. در حالی که یکی از اسناد لانه جاسوسی این استعفا را با تأکیدات امام خمینی در آن زمان، مبنی بر غیرقانونی بودن مجلس شورای ملی و ضرورت استعفای نمایندگان مجلس مرتبط ساخته است. در این سند با تاریخ ۲۱ ژانویه ۱۹۷۹ (اول بهمن ۱۳۵۷) و با طبقهبندی «خیلی محرمانه» چنین میخوانیم:
«بهطوری که گفته شده رئیس مجلس به دنبال تعداد زیادی از دیگر نمایندگان استعفا مینمایند تا دست بختیار را در ادارهنمودن کشور توسط فرمان باز بگذارند. این جنبه عجیب استعفای همگانی یک چیز برای توضیحدادن دارد: نمایندگان مستعفی احتمالاً به نظر میرسد در حالی که با بختیار همکاری مینمایند از خمینی هم پیروی میکنند و ضمناً از مسئولیت خود فرار میکنند.»[8]
یکی از اسناد لانه جاسوسی آمریکا دیدگاه رهبران جبهه ملی را پس از قبول مسئولیت نخستوزیری توسز شاپور بختیار و در آستانه ورود امام خمینی به تهران مورد بررسی قرار داده است. در این سند که تاریخ ۸ بهمن ۱۳۵7 را دارد، دو مقام جبهه ملی اقدام بختیار در پذیرش منصب نخستوزیری رژیم شاه را سبب دوری جبهه ملی از ملت دانسته و آن را تقبیح کردند. سند مزبور پس از اشاره به گرایش کارمندان وزارت امور خارجه به امام خمینی به نقل از دو عضو جبهه ملی مینویسد:
«بختیار جبهه ملی را از خط اصلی انقلاب خمینی جدا خواهد ساخت... نهضت باید از تنها فریادش، خمینی، تا مستقر شدن بر قدرت، نگاهداری کند. جبهه ملی اگر از خمینی رویگردان شود، دیگر هیچ شانسی برای به دست آوردن نظر عموم نخواهد داشت. به همین دلیل کوششهای فعلی بختیار برای اثبات اینکه از حمایت مردم برخوردار است، شکست خورده و فقط فضا را بدتر میکند. بیشتر طرفداران فعلی بختیار وابسته به ارتش و یا از پشتیبانان شاه که در پر قو خوابیدهاند هستند. این نشاندهنده خیانت به جبهه ملی و به جنبش مذهبی است. بختیار باید به سادگی دولت را به خمینی واگذار کند و به منظور جلوگیری از خونریزی بیشتر باید وسایل تسهیل این انتقال را فراهم نماید.»[9]
پس از فرار:
یک سند لانه جاسوسی مدعی است که شاپور بختیار روز سه شنبه ۱۰ ژوئیه ۱۹۷۹ (۱۹ تیر ۱۳۵۸) ایران را از طریق مرز ترکیه ترک کرده و اکنون در اروپای غربی مخفی است. این سند که تاریخ ۲۰ ژوئیه ۱۹۷۹ (۲۹ تیر ۱۳۵۸) را دارد، تحتِعنوان «رفت و آمدها» با طبقهبندی «محرمانه» از وزارت امور خارجه آمریکا و با امضای «ونس» به سفارت آمریکا در تهران مخابره شده است.[10]
به موجب یکی از اسناد لانه جاسوسی که بعد از سقوط شاپور بختیار و پیروزی انقلاب منتشر شد، نامبرده تصمیم داشت به محض خروج شاه از کشور اعلام جمهوری کند و خود را از اولین رئیسجمهور ایران بنامد. در این سند که تاریخ ۲۱ می ۱۹۷۹ (۳۱ اردیبهشت ۱۳۵۸) را دارد چنین میخوانیم:
«قصد اعلام حکومت جمهوری از جانب بختیار، نخستوزیر سابق: روزنامه کیهان در شماره امروز خود مینویسد که شاهپور بختیار نخستوزیر سابق قصد داشت پس از عزیمت شاه، در ایران اعلام حکومت جمهوری کرده و خود را به عنوان اولین رئیسجمهور قلمداد نماید. در این مقاله ذکر شده که این اطلاعات دست اول در آخرین روزهای عمر رژیم سابق از شخص مهمی که اطلاعات زیادی راجع به وقایع پشت پرده دارد، کسب شده است. تیمسار عبدالعلی بدرهای فرمانده سابق نیروی زمینی که در شورش ماه فوریه در حمله چریکها به محل کارش، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و کشته شد، از اجرای نقشه اعلام جمهوری بهوسیله بختیار ممانعت بعمل آورد. گفته میشود که تیمسار بدرهای از زمانی که ستوانیک بوده در جمع درباریها فعالیت داشته و یکی از ملتزمین دربار بوده است. هنگامی که بختیار نقشهاش را با چند تن از افسران ستاد بزرگ ارتشتاران در میان گذاشت، بلافاصله با اعتراض بدرهای مواجه گردید. او اسلحهاش را بیرون کشیده و به بختیار حمله کرد. او میخواست بختیار را بکشد لیکن افسران دیگر مانع او شدند.»[11]
در مجموعه اسناد لانه جاسوسی، سندهای متعددی از نقش شاپور بختیار در انجام توطئه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به چشم میخورد. در یکی از این اسناد به تاریخ ۶ سپتامبر ۱۹۷۹ (۱۵ شهریور ۱۳۵۸) که از سفارت آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه آن کشور مخابره شده، زیر عنوان «توطئهگران تبعیدی» چنین میخوانیم:
«رو آمدن شاپور بختیار در پاریس و شایعات مداوم درباره چند ایرانی که در توطئه برای برانداختن رژیم اسلامی آیتالله خمینی فعالانه کوشش میکنند این هوس را ایجاد میکند که در این مهاجران سیاسی میتوان راه حلی را برای اوضاع ایران که به نظر ایالات متحده ناخوشاینده است، یافت. آمریکاییها میتوانند با بختیار وقتی به روانی به زبان غرب صحبت میکند، کنار بیایند.»[12]
یک سند لانه جاسوسی با طبقهبندی «خیلی محرمانه» و به تاریخ ۱۵ اکتبر ۱۹۷۹ (۲۳ مهر ۱۳۵۸) پس از ارائه فهرستی از شخصیتها و گروههای سیاسی خارج از ایران که سرگرم برنامهریزی برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران هستند، به تلاش شاپور بختیار برای ایجاد هماهنگی میان آنان اشاره کرده است. این سند با ناامیدی اعلام میکند:
«هیچ کدام از این گروهها نتوانسته است سازمانی را به هم جوش بدهد که به نحو مؤثری دستگاه خمینی را به مبارزه بطلبد. روحانیون به نحو بدون ملاحظهای بر اقلیتهای قومی غلبه کرده و مانورهای چپگرایان را خنثی کردهاند. هرچند بسیاری از تبعیدیها دلشان میخواست رژیم را سرنگون کنند ولی آنها ظاهراً علیرغم کوششهای شاپور بختیار فاقد هماهنگی و سازمان هستند و ما معتقدیم که بختیار کمترین چشمانداز موفقیت سیاسی در ایران را ندارد.»[13]
در یکی دیگر از اسناد لانه جاسوسی شاپور بختیار به خسرو قشقایی اطمینان داده که قادر است پول مورد نیاز وی را جهت انجام یک کودتا علیه جمهوری اسلامی ایران تأمین کند. در این سند با عنوان: «اسم رمز: اس.دی.راتر/4» پس از اشاره به مبارزات پنهانی خسرو قشقایی با نظام جمهوری اسلامی ایران، چنین میخوانیم:
«با توجه به ضعیف شدن دولت موقت و مخالفت پنهانی با جمهوری اسلامی علیرغم حمایت ظاهری، قشقایی در صدد بود تا با سران مختلف سیاسی و نظامی در جنوب ایران دست به یک سری اقدامات براندازی بزند. در این رابطه با مدنی تماس میگیرد و از وی میخواهد که یک کودتای نظامی را رهبری کند که وی چنین حرکتی را در چنین زمانی زود توصیه میکند. قشقایی بر طبق ادعای خودش طرحهای تدارکاتی و تسلیحاتی و استراتژی لازم برای ایجاد مخالفت و درگیری مسلحانه علیه جمهوری اسلامی ایران را داشته است. از طرف بختیار نیز با وی تماسهایی صورت گرفته و حتی به قشقایی گفته شده که پول مورد نیاز برای کودتا نیز به وی پرداخت خواهد شد. وی در یکی از ملاقاتها در مورد تماسش با مخالفین عرب صحبت کرده و گفته است که این مخالفین به طور گاه و بیگاه به عنوان حمل کننده سلاح به قبایل غیر عرب در جنوب نیز عمل میکنند.»[14]
یکی از اسناد لانه جاسوسی به صورت آشکار به مبارزه شاپور بختیار علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اشاره دارد. در این سند با تاریخ «مهر 1358» و با عنوان «تلاشهاى آشکار بختیار نخستوزیر پیشین ایران براى دوباره به دست گرفتن قدرت» میخوانیم:
«نخستوزیر پیشین ایران شاپور بختیار با اعضاى با نفوذ چند گروه کرد در پاریس و با چند گروه تبعیدى در اروپاى غربى و آمریکا مذاکراتى انجام داده است. بختیار به این گروهها اکیداً اعلام کرده است که اگر او به قدرت برسد به کردها خودمختارى خواهد داد، ولى جدا شدن آنها از ایران را نخواهد پذیرفت. بختیار همچنین خاطرنشان ساخته است که او از نظر سیاسى از حمایت کافى برخوردار است و به زودى کمکهاى مادى کافى کسب خواهد کرد تا دست به اقدامات سیاسى و نظامى علیه رژیم خمینى بزند. وى علاوه بر این اظهار داشت که در تماس غیر مستقیم با شاه سابق بوده است، لیکن وفادارى گذشته وى به شاه هیچ نقشى در برنامههاى آینده او براى به دست گرفتن دوباره قدرت در ایران بازى نمىکند.»[15]
یکی دیگر از اسناد لانه جاسوسی از تشکلی گزارش میدهد که میان حامیان شاپور بختیار و تعدادی از مقامات سیاسی و امنیتی رژیم پهلوی برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران در لندن شکل گرفته بود. در این سند با طبقهبندی «سری» و تاریخ «مهر 1358» چنین میخوانیم:
«روز جمعه 27 مهر 1358 تیمسار منوچهر هاشمى رئیس پیشین بخش ضد اطلاعات سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، تیمسار عزت افشارى رئیس پیشین ساواک استان آذربایجان غربى و سایر مأموران سابق ساواک با تیمسار محسن مبصر رئیس سابق پلیس کشورى ایران در لندن ملاقات داشتند. تیمسار مبصر درباره ضرورت تشکیل جنبشی متشکل از ایرانیان مقیم خارج براى مقابله با دولت اسلامى جدید ایران صحبت نمود. او فکر مىکند که طرفداران شاپور بختیار نخستوزیر سابق ایران تشکل کافى براى ایجاد یک جنبش پایدار را ندارند و این جنبش جدید باید تمام افسران و ایرانیان شناخته شده مقیم لندن را متشکل کند. (توضیح ستاد: اخبار موجود حاکى از آن است که مبصر در حمایت از بختیار فعال بوده است). تیمسار مبصر با رهبر جافها که یک قبیله بزرگ کرد مىباشند، اخیراً دیدارى در لندن داشته است. (توضیح منبع: این رهبر کرد با بختیار نیز تماس داشته است). این رهبر کرد یک ارتش کوچک 1500 نفره دارد، که مجهز به مسلسل و تفنگهایى مىباشد که در مرز ایران و عراق استقرار دارند. او به حمایت مالى احتیاج ندارد، اما محتاج متخصصین نظامى به تعداد دو یا سه افسر مىباشد که بتوانند ارتش او را تعلیم دهند. این رهبر کرد براى تعلیم افسران و بستگانش در عراق قویاً توسط دولت عراق حمایت مىشود.»[16]
یکی از اسناد لانه جاسوسی حاوی درخواست شاپور بختیار از سازمان سیا برای تأمین مالی وی و گروهش میباشد. در این سند سازمان سیا به این درخواست بیاعتنایی کرده و فقط کانالی را برای تماس ویدیویی او با سیا باز گذارده است. در این سند با تاریخ 28 مهر 1358 و با عنوان: «هشدار ـ شامل منابع و شیوههاى اطلاعاتى است» چنین میخوانیم:
«بنا به اظهارات پ/1 بختیار با وى تماس گرفته و از او خواسته که ملاقاتى بین او(بختیار) و مقامات عالیرتبه دولت آمریکا و یا سیا ترتیب دهد. پ/1 ادعا مىکند که بختیار کاملاً به وى اعتماد دارد، چرا که آنها نه تنها دوستان دیرینه هستند، بلکه قوم و خویش سببى هم هستند. بعد از اینکه پ/1 به طرف ما آمد، ما به او اطلاع دادیم به بختیار بگوید که مختار است هرطور مىخواهد عمل کند، اما به وى توصیه مىکنیم براى عرضه نظریاتش به سیا از پ/1 به عنوان یک رابط استفاده نماید. براى پ/1 روشن کردیم که باید به بختیار بگوید ما در موقعیتى نیستیم که بتوانیم حرکت او را تأمین مالى، کمک یا راهنمایى نماییم، اما این کانال را به عنوان وسیلهاى که او بتواند توسط آن در مورد مقاصد و مقدورات خود به ما خبر دهد، تهیه دیدهایم. این پیامى بود که پ/1 هنگامى که در اوایل مهرماه جهت دیدار با بختیار به پاریس مىرفت، با خود برد. پاسخ بختیار این بود که او از تهیه این کانال ممنون است و ما را در جریان خواهد گذاشت. خلاصهاى از ملاقات پ/1 با بختیار در شکل یادداشت به تهران فرستاده مىشود. ما پیام بختیار را خیلى صادقانه به حساب آوردیم. او از مشکلاتى که باید با منابع بسیار محدود بر آنها غلبه نماید، آگاه است. او راحت اعتراف مىکند که نهضتى به آن معناى واقعی ندارد و فقط در مراحل طرحریزى اولیه است. معذالک او امیدها دارد.»[17]
یک سند فوق محرمانه در میان اسناد لانه جاسوسی وجود دارد که به همکاری پنهان شاپور بختیار با رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران اشاره کرده است. این سند که از «وابسته دفاعی عراق در لندن» به «وزارت دفاع بغداد» ارسال شده، تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۵۸ را دارد. در جای امضای این سند عبارت «تماماً به کلی سری»[18] دیده میشود، در این سند چنین میخوانیم:
«از عاید 1 به علی 1 - شاپور بختیار پسر عموی خود رستم بختیار را به لندن فرستاده تا با سردار[19] ملاقات کرده و درباره مسئله تماسی که از طرف برزان با بختیار صورت پذیرفته مذاکره نماید. این ملاقات که برزان با بختیار داشت یک روز پس از ملاقات ما با بختیار روی داد. ملاقات با برزان سه ساعت طول کشید و برزان موافقت کرد به هیئت اعزامی بختیار از هر طریق یاری نماید.[20] بختیار موافقت کرد که 30 افسر با خود ببرد. او طی ده روزه آینده عازم عراق خواهد شد.»[21]
این در حالی است که به موجب یکی دیگر از اسناد لانه جاسوسی بختیار روز 7 آبان 1358 راهی عراق شده است. این سند که تاریخ «۷ آبان الی اواسط آبان ۱۳۵۸» را دارد تحتِعنوان «دیدار مخفیانه شاپور بختیار نخست وزیر پیشین ایران از عراق» مینویسد: «طی هفته حول ۷ آبان ۱۳۵۸ شاپور بختیار نخستوزیر پیشین ایران از پاریس که محل اقامت فعلیاش است، خارج شده و به عراق رفته تا با سران عالیرتبه دولت عراق ملاقات کند.»[22]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب دوم، احزاب سیاسی ایران - ۱۸، ص ۶۸۱.
[2]. همان.
[3]. همان.
[4]. همان، کتاب سوم، خط میانه، سند شماره 45، ص 329.
[5]. همان، همان سند، ص 330.
[6]. همان، کتاب سوم، خط میانه، سند شماره ۲، ص ۳۴۱.
[7]. همان، کتاب اول، مبحث: «بخش 9: روحانیت»، ص 104.
[8]. همان، کتاب سوم، سند شماره 30، ص 381، پاراگراف 12.
[9]. همان، کتاب سوم، سند شماره ۴۰، ص ۴۰۱ – ۴۰۲.
[10]. همان، کتاب دهم، سند شماره ۲۶۵، ص 580.
[11]. همان، کتاب دهم، روزشمار انقلاب اسلامی، ص 404.
[12]. همان، کتاب دوم، سند شماره ۱۷، ص ۳۰۵.
[13]. همان، کتاب دوم، مبحث «دخالتهای آمریکا در ایران»، سند شماره ۳۶، ص ۳۴۱.
[14]. همان، کتاب ششم، خط میانه – 6، خسرو قشقایی، ص 361.
[15]. همان، کتاب چهارم، سند شماره 18، ص 40.
[16]. همان، کتاب چهارم، سند شماره 20، ص 99.
[17]. همان، کتاب چهارم، سند شماره 4، ص 610 – 611.
[18]. این تلگرام را سیا کشف رمز کرده و بختیار و عراق همکاری نزدیکی برای سرنگونی جمهوری اسلامی ایران داشتهاند.(عین پینوشت سند در کتاب اسناد لانه جاسوسی).
[19]. منظور از سردار، سردار جاف است که به ملاقات او با بختیار در اسناد «سی.آ. تومیک - ۱۹» اشاره شده است.(عین پینوشت سند در کتاب اسناد لانه جاسوسی).
[20]. اینکه برزان موافقت کرده به هیئت اعزامی بختیار از هر طریق یاری نماید معلوم میشود که برزان در موقعیت تصمیمگیری بالایی بوده است.(عین پینوشت سند در کتاب اسناد لانه جاسوسی).
[21]. همان، کتاب چهارم، سند شماره 21، ص 100.
[22]. همان، کتاب چهارم، ص ۴۲ - 43.
تعداد بازدید: 522