20 اسفند 1401
احمد ساجدی
حسن پاکروان دومین رئیس ساواک بود. پدرش فتحالله پاکروان از دولتمردان رضاشاه بود که استانداری خراسان را به هنگام واقعه مسجد گوهرشاد برعهده داشت. پاکروان در اسفند ۱۳۳۹ پس از برکناری تیمور بختیار، رئیس ساواک شد و این مسئولیت را تا زمان ترور حسنعلی منصور نخستوزیر در بهمن ۱۳۴۳ حفظ کرد. سپس به دستور شاه جای خود را به نعمتالله نصیری (رئیس وقت شهربانی و فرمانداری نظامی تهران و حومه) داد.
در دولت امیرعباس هویدا که پس از ترور منصور عهدهدار تشکیل کابینه شده بود، پاکروان مسئولیت وزارت اطلاعات و جهانگردی را برعهده گرفت. او در تابستان ۱۳۴۵ به عنوان سفیر راهی پاکستان و سه سال بعد با همین عنوان رهسپار فرانسه شد. در آبان ۱۳۵۲ به ایران بازگشت و تا ۱۳۵۶ در سازمان بازرسی شاهنشاهی در کنار حسین فردوست بود. آخرین سمت پاکروان مسئول امور مالی دربار بود. وی پس از پیروزی انقلاب دستگیر و در ۲۲ فروردین ۱۳۵۸ اعدام شد.
یکی از ضعفهای عمده ساواک در دوران ریاست چهارساله پاکروان، ناتوانی سازمان تحت امر وی در پیشبینی عملیات ترور نخستوزیر وقت بود. به همین دلیل پس از آن ترور، وی بلافاصله به حکم شاه از مقام خود برکنار شد. این ضعف و ناتوانی در یکی از اسناد لانه جاسوسی اینگونه بازتاب داشته است:
در «جلد شصت» از کتاب ششم اسناد لانه جاسوسی، در مبحثی تحتِعنوان «سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)» سندی با عنوان «دخالتهای آمریکا در ایران» به چشم میخورد که در آن چنین میخوانیم: «... آنگاه سرتیپ پاکروان جانشین سرلشکر بختیار گردید اما او هم مدت کوتاهی پس از کشتهشدن نخستوزیر حسنعلی منصور در ۲۱ ژانویه ۱۹۶۵ (اول بهمن ۱۳۴۳) از این منصب برکنار شد. برای پاکروان مایه تأسف بود که تشکیلات تحتِ سرپرستی وی هیچگونه اطلاع قبلی از توطئه قتل نخستوزیر نداشت...»[1]
اینکه چنین اتهامی دلیل واقعی برکنار شدن پاکروان باشد به درستی روشن نیست. چون در یکی از اسناد لانه جاسوسی درباره پاکروان میخوانیم که وی به خاطر تضادی که با نعمتالله نصیری پیدا کرده بود از ساواک برکنار شد و به همین خاطر بلافاصله نصیری به ریاست ساواک رسید.[2]
گفته میشود پاکروان در سمت وزارت اطلاعات و جهانگردی (بهمن ۱۳۴۳ تا مرداد ۱۳۴۵) نیز دارای ضعفها و ندانمکاریهای فراوانی بود. او در تابستان ۱۳۴۵ به دلیل بیکفایتی، از سمت وزارت نیز عزل شد و هوشنگ انصاری جایگزین وی گردید. انصاری در آغاز کار خود مسئولیت بسیاری از بیکفایتیها را به گردن سلف خود پاکروان انداخت. این اتهام در یکی از اسناد لانه جاسوسی بازتاب داشته است:
در سندی به تاریخ ۲۷ ژوئیه ۱۹۶۶ (۵ مرداد ۱۳۴۵) با عنوان «تغییر سیاست ایجاد شده توسط هوشنگ انصاری وزیر جدید اطلاعات» به نقل از انصاری چنین میخوانیم: «پاکروان بیش از حد رادیو ایران را در پخش گزارشات خبری از ویتنام شمالی آزاد گذاشته است. در نتیجه باعث شده که خبرگزاری ایران بهطور عمده به صورت یک نمونه بد جلوهگر شود. سستی پاکروان باعث شده که نخستوزیر امیرعباس هویدا و سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) حقوق طبیعی وزارتخانه در این زمینه را به خود اختصاص دهند.»[3]
انصاری همچنین چند روز پس از تصدی مقام وزارت اطلاعات و جهانگردی در اوت ۱۹۶۶ به یکی از ملاقاتکنندگان آمریکایی گفته بود که «تصمیم دارم تمامی امور را مجدداً سازماندهی کنم». زیرا به گفته وی «این وزارتخانه کاملاً به هم ریخته و مدیریت بسیار نامناسبی توسط تیمسار پاکروان بر آن اعمال شده است.»[4]
در زمانی که قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به وقوع پیوست، پاکروان ریاست ساواک را برعهده داشت و تلاش داشت «جبهه ملی» را از اتهام دخالت در این قیام تبرئه کند. وی تصریح داشت که در حوادث ۱۵ خرداد «جبهه ملی» دخالتی نداشته است. این اظهار نظر پس از ملاقاتی که حسین مهدوی از فعالان جبهه ملی با «ویلیام گرین میلر» کارمند سفارت آمریکا در عصر روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ صورت گرفت، ابراز گردید. در این روز تظاهراتی به حمایت از امام خمینی در دانشگاه تهران به وقوع پیوست. اما چند تن از افراد جبهه ملی از جمله حسین مهدوی، خبر این تظاهرات را به ساواک اطلاعات دادند و درخواست کردند مانع انجام این تظاهرات شود. این اطلاعرسانی سبب دخالت ساواک شد.
در این سند به نقل از «ویلیام گرین میلر» آمده است: «مهدوی گفت: پاکروان جبهه ملی را از هرگونه مسئولیت دخالت در تظاهرات مبرا کرده و از طریق رادیو در ساعت ۵ بعد از ظهر به ملت اطلاع داده که جبهه ملی در این حوادث دست نداشته است.»[5]
سال ۱۳۵۷ هنگامی که انقلاب اسلامی به اوج می رسید، حسن پاکروان از جمله کسانی بود که در حکومت شاه به دخالت آمریکاییها بسیار دل بسته بود و تلاش داشت بیش از گذشته، آنان را به حمایت از شاه وادارد. به موجب یکی از اسناد لانه جاسوسی پاکروان در دیدار با دبیر اول سفارت آمریکا «کلاید. دی. تیلور» اصرار داشت که نقش مشورتی آمریکا به شاه در همه زمینههای سیاسی و اقتصادی افزایش یابد. این دیدار در فروردین ۱۳۵۷ در منزل پاکروان صورت گرفت و «تیلور» گزارشی در این رابطه با طبقهبندی «خیلی محرمانه» و عنوان «تمایل سرلشکر پاکروان مبنی بر افزایش نقش مشورتی آمریکا به شاه» انتشار داد. وی در این گزارش که تاریخ ۱۹ آوریل ۱۹۷۸ (30 فروردین ۱۳۵۷) را دارد، چنین مینویسد:
«نکته مهم در اظهارات او پاکروان این بود که اینجانب میبایست به دولت آمریکا و یا سران غیر دولتی آمریکا از جمله دیوید راکفلر این پیام را برسانم که در زمینه مشورت با شاه فعالیت بیشتری داشته باشند. وی میگوید رئیسجمهور آمریکا و سفیرمان در تهران این کار را انجام میدهند ولی این نقش باید با فعالیت بیشتری همراه شود و نشانگر علاقه آنان به آینده ایران باشد. وی فکر میکند آمریکا برای ارائه نصایح سیاستمداران به شاه از موقعیتی بهتر از دیگران برخوردار است.»[6]
«تیلور» در این گزارش محرمانه مینویسد: «پاکروان در تمام طول شب، دائما نزد من میآمد و دنباله حرفهای خودش را ادامه میداد.[7] جلسه مشترک آنان با حضور همسر و فرزند پاکروان برگزار شد و «تیلور» در بخش بیوگرافیک دکتر کریم پاکروان فرزند نامبرده مینویسد: «او با سفارت بسیار صریح و بیپرده است و میتواند یک منبع خوب باشد.»[8]
به موجب یکی از اسناد لانه جاسوسی حسن پاکروان در خلال سالهای فعالیت خود در ساواک، در چندین عملیات بزرگ تجاری در کشور نیز فعالیت داشت. از جمله احداث یک کارخانه بزرگ ذوبآهن در نزدیکی مشهد.[9]
ظاهراً آخرین مسئولیت حسن پاکروان، ریاست امور اداری و مالی دربار بود. سولیوان سفیر آمریکا در تهران در گزارش «9 و 10 اکتبر 1978 (17 و 18 مهر 1357)» خود به وزارت خارجه کشورش مینویسد: «وزارت دربار دو مقام معاونت بالا برای اردلان وزیر دربار اعلام کرده است. همایون بهادری به عنوان یکی از آنها باقی میماند و دامنه مسئولیتهایش گسترش یافته و همه امور سیاسی را دربر خواهد گرفت، سرلشکر پاکروان دولتمرد پیرتر نیز در سلسله مراتب درباری ترقی میکند و مسئول امور مالی و اداری میگردد.»[10]
در میان اسناد لانه جاسوسی یک سند خواندنی نیز وجود دارد که دلالت بر نامسلمان بودن پاکروان دارد. در این سند سری که به تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۵۸ از مبداء پاریس به رئیس «سیا» در تهران: «اس.دی. فرگیو» مخابره شده، آمده است: پاکروان بعد از دستگیری در یک دادگاه انقلابی محاکمه و اعدام شد. هنگامی که میخواستند بدن او را برای دفن مطابق سنت شستشو دهند، متوجه شدند که وی ختنه نشده و بنابراین مسلمان نیست!»[11]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب ششم، ابتدای «جلد شصت»، سند ۳۷ صای «امنیت در حکومت ایران»، نوشته منشی سفارت: «دونالد.اس. هرلیس»، ص ۶۳۵.
[2]. همان، کتاب ششم، دخالتهای آمریکا در ایران، ص ۷۹۱.
[3]. همان، کتاب هشستم، ص ۳۷۸ – ۳۷۹.
[4]. همان، ص ۳۷۹.
[5]. همان، کتاب دوم، مبحث «احزاب سیاسی در ایران»، ص ۵۹۶ – ۵۹۷؛۸۱۶.
[6]. همان، کتاب ششم، سند شماره ۹، ص ۷۹0 – 7۹۱.
[7]. همان سند، ص 790.
[8]. همان سند، ص 792.
[9]. همان، کتاب ششم، سند بیوگرافیک حسن پاکروان، ص 791.
[10]. همان، کتاب نهم، سند شماره 94، ص 195.
[11]. همان، کتاب چهارم، ص 681، سند شماره ۷۷، پاراگراف شماره ۳.
تعداد بازدید: 588