09 اردیبهشت 1402
جمشید آموزگار از نخستوزیران دوره پهلوی است. وی این سمت را پس از پایان دوران ۱۳ ساله نخستوزیری امیرعباس هویدا در مرداد ۱۳۵۶ برعهده گرفت و تا شهریور 1357 به مدت ۱۳ ماه حفظ کرد. آموزگار از اعضای حزب رستاخیز بود و در سال 1356 به دبیرکلی این حزب رسید.
در دوران نخستوزیری آموزگار، حوادثی در کشور رخ داد که در سرعت بخشیدن به روند انقلاب اسلامی نقش داشت. رحلت آیتالله حاج سیدمصطفی خمینی در اول آبان 1356، چاپ مقاله «ایران و استعمار سرخ و سیاه» در ۱۷ دی 1356 در روزنامه اطلاعات که شعله انقلاب را برافروخت، سپس شکلگیری چهلمهای شهدای قم در شهرهای تبریز، یزد، و نقاط دیگر، واقعه آتشسوزی در سینما رکس آبادان که ۳۷۷ نفر را به کام مرگ فرستاد، از جمله مهمترین این حوادث بود. آموزگار یک هفته پس از این آتشسوزی استعفا داد و جای خود را به جعفر شریفامامی سپرد. پس از آن از دبیرکلی حزب رستاخیز نیز کناره گرفت و سپس به بهانه درمان بیماری همسرش، راهی آمریکا شد.
در میان اسناد لانه جاسوسی به یک رشته سند برمیخوریم که به اخلاقیات و صفات شخصیتی جمشید آموزگار پرداخته است. مثلاً در یکی از سندها میخوانیم:
«آموزگار جاهطلب است، از واگذاری اختیارات پرهیز میکند، نسبت به پذیرش توصیههای متخصصین اکراه دارد، تکبر و بیرحمی وی بسیاری را رنجانده است، مشهور به جانبداری از آمریکاست.»[1]
یا در سند دیگری که اول شهریور ۵۶ یعنی دو هفته پس از احراز مقام نخستوزیری آموزگار منتشر شد آمده است:
«آموزگار مدیر لایقی نیست. او وزارت دارایی را به نحو بدی اداره کرد، تمایل به دوری کردن از مشکلات متعارف مدیریت و اداره امور وزارتخانه داشت. زمانی که وزیر کشور بود هرگز با استانداران ملاقات نکرد. در زمان دبیرکلی حزب رستاخیز دستاورد بسیار کمی داشت. او مورد حمایت برخی و مورد تنفر شدید برخی دیگر بود. او به هیچ کاری که خشم شاه را برانگیزد اقدام نمیکند. بهطور کامل و بدون هیچ انتقادی کمر به خدمت شاه بسته است. شخصی خسیس، گوشهگیر و اکثر اوقات مخرب و فرساینده است.»[2]
یا این سند: «آموزگار فاقد استعداد یک سیاستمدار است و این به نحو اساسی وی را از مسئله اصلی که مبتلابه کشور است دور نگه میدارد.»[3]
روز ۱۵ مرداد ۱۳۵۶ جمشید آموزگار دبیرکل حزب رستاخیز، یک روز پس از استعفای امیرعباس هویدا از مقام نخستوزیری به این سمت منصوب شد. به موجب یکی از اسناد لانه جاسوسی در این جابهجایی نوعی دسیسه و نقشه نیز در کار بوده است. در این سند به نقل از عبدالله انتظام ـ از سیاستمداران دوره پهلوی ـ چنین میخوانیم:
«هویدا به علت دسیسههای وزیران دیگر به ویژه عالیخانی و جمشید آموزگار از کار برکنار شده است.»[4]
در میان اسناد لانه جاسوسی یک رشته سند نیز وجود دارد که به ارزیابی عملکرد جمشید آموزگار در دوران مقام نخستوزیریاش پرداخته است. مثلاً در یکی از سندها آمده است:
«جمشید آموزگار که منبع ما یک عمر او را میشناخت، برای نخستوزیری شخص مناسبی نبود. حافظه خوبی داشت و همیشه شاگرد ممتاز بود و زیاد درس میخواند ولی ایده و ابتکار نداشت.»[5]
یا در سند دیگر میخوانیم:
«هیچ عضوی از کابینه آموزگار مورد احترام مردم نیست. آموزگار آدمی متزلزل است.»[6]
و سندی دیگر میگوید: «او (آموزگار) مانند تمام نخستوزیران دیگر، پایگاه مردمی ندارد.»[7]
یکی از سندها به تاریخ ۲۶ مرداد 1357 (۱۰ روز قبل از پایان عمر نخستوزیری جمشید آموزگار) مینویسد:
«دولت آموزگار در مواجهه با عناصر مذهبی کشور، خود را بهطور اعجابانگیزی فاقد کاردانی نشان داده است.»[8]
در همین رابطه سند دیگری به تاریخ ۳۰ شهریور 1357 تصریح دارد که: «دولت آموزگار توجه کمتری به تفاهم با روحانیت شیعه و یا شناسایی دلایل نارضایتی آنان داشته است.»[9]
یکی از اسناد لانه جاسوسی که در بیان بیکفایتی جمشید آموزگار در مقام نخستوزیری قابل ذکر است، نوع مواجهه وی با قیام ۲۹ بهمن ۱۳۵۶ تبریز بود. پس از آن قیام که در چهلم شهدای ۱۷ دی قم برگزار شد دولت آموزگار برای آنکه وانمود کند حکومت شاه در تبریز دارای پایگاه اجتماعی است، تظاهراتی با حضور اعضا و هواداران حزب رستاخیز سازماندهی کرد و آن را پوشش خبری گستردهای نیز داد. با این حال یکی از اسناد لانه جاسوسی اعتراف دارد که جمعیتی که جمشید آموزگار در تبریز برای آنان سخنرانی کرده بود، اساساً تبریزی نبودند. در این سند آمده است:
«جمعیت زیادى که براى شنیدن حرفهاى او (آموزگار) آمده بودند، تبریزى نبودند. آنها (مردم تبریز) عمدتاً در خانه مانده بودند. در عوض مردمى جمعیت را تشکیل مىدادند که از دهات آورده شده بودند. این اشخاص مثل برق، به شهر انتقال داده شده بودند. همچنین به ژاندارمها هم مأموریت داده شده بود که خیلى آدم با خود بیاورند.»[10]
در یک سند لانه جاسوسی با طبقهبندی «خیلی محرمانه» و تاریخ 8 آذر ۱۳۵۷ که توسط سولیوان سفیر آمریکا نوشته شده، نام جمشید آموزگار در میان فهرست ۱۲۰ نفری قرار دارد که میلیونها دلار ارز از کشور خارج کرده و به حسابهای خود در بانکهای سوئیس، فرانسه و آمریکا واریز کردهاند. نام این افراد از سوی «انجمن کارمندان بانک مرکزی ایران» اعلام شده است.[11]
سند دیگری در همین رابطه به تاریخ 14 مرداد 1357 وجود دارد که به تشکیل جلسهای در اصفهان با حضور کنسول آمریکا در این شهر اشاره دارد. کنسول آمریکا درباره این جلسه مینویسد: «اعتقاد بر این بود که آموزگار میلیونها دلار در زمان تصدی مقام نخستوزیری به دست آورده است.»[12]
تعدادی از اسناد لانه جاسوسی نیز به وابستگی جمشید آموزگار به آمریکا اختصاص دارد. مثلاً در یک سند میخوانیم:
«آموزگار به اینکه عامل دست آمریکا در کابینه است، اشتهار دارد. هم او و هم آمریکاییها توسط قشر نسبتاً بزرگی از جامعه مورد لعن و نفرین قرار دارند. رفتار اشرافمنشانه و چاپلوسانه آموزگار به خوبی در خدمت جاهطلبیهای او قرار دارد. همراهی مستمر او با مقامات رده بالای سفارت آمریکا کمک میکند تا وی موضع خود را به عنوان آلت دست آمریکا حفظ کند.»[13]
در سند دیگری در همین خصوص میخوانیم:
«آموزگار قطعاً طرفدار آمریکا میباشد، لیکن در بروز احساسات، خود را یک مخالف نشان میدهد.»[14]
سند دیگر در همین رابطه تصریح دارد که «آموزگار نسبت به ایالات متحده روش دوستانهای دارد. لیکن تلاش میکند از اتخاذ موضعی که ممکن است در اثر آن به وی برچسب آمریکاییبودن زده شود، اجتناب ورزد.»[15]
و در جای دیگری او محصول «اصل چهار ترومن» خوانده شده است:
«آموزگار محصول اصل چهار ترومن میباشد. در آمریکا تحصیل کرده و معمولاً به چشم یکی از طرفداران آمریکا نگریسته میشود. با این وجود از اینکه به عنوان فرد تحت کنترل آمریکاییان تلقی شود، حساس میباشد.»[16]
به موجب یکی از اسناد لانه جاسوسی که تاریخ ۲۷ فروردین 1358 را دارد، نام جمشید آموزگار در فهرست کسانی قرار دارد که در سال 1357و قبل از سقوط شاه، از سفارت آمریکا درخواست صدور ویزا برای سفر به آمریکا را داشتند. در این فهرست نام بسیاری از رجال پهلوی و نام برخی از افراد خانواده شاه از جمله اشرف پهلوی به چشم میخورد.[17]
جمشید آموزگار از فراماسونهای فعال ایران بود. بر اساس اسناد لانه جاسوسی، وی و برادرش جهانگیر آموزگار از اعضای «باشگاه امرسون» بودند که یک باشگاه ماسونی است.[18]
پینوشتها:
.[1] اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب هشتم، ص ۲۰۳.
.[2] همان، کتاب هشتم، سند زندگینامه جمشید آموزگار، ص ۲۱۲.
.[3] همان، کتاب سوم، ص ۲۰۷.
.[4] همان، کتاب هشتم، ص 372.
.[5] همان، کتاب سوم، ص ۴۰۰.
.[6] همان، کتاب سوم، ص ۲۱۲.
.[7] همان، کتاب هشتم، ص ۱۷۸.
.[8] همان، کتاب اول، ص ۷۶۷.
.[9] همان، کتاب اول، ص ۷۹۶.
.[10] همان، کتاب سوم، ص 26.
.[11] همان، کتاب نهم، ص ۳۸۰.
.[12] همان، کتاب سوم، ص 230.
.[13] همان، کتاب هشتم، ص ۱۷۷.
.[14] همان، کتاب هشتم، ص ۱۶۷.
.[15] همان، کتاب هشتم، ص ۲۰۵.
.[16] همان، کتاب هشتم، ص ۲۰۴.
.[17] همان، کتاب اول، ص ۳۱۶.
.[18] همان، کتاب دوم، ص 617.
تعداد بازدید: 308