انقلاب اسلامی :: امیرانتظام

امیرانتظام

11 شهریور 1402

احمد ساجدی

عباس امیرانتظام از اعضای «نهضت آزادی» بود. او قبل از سقوط شاه رابط این تشکیلات با شاپور بختیار آخرین نخست‌وزیر پهلوی بود و پس از پیروزی انقلاب اسلامی معاون نخست‌وزیر و سخنگوی دولت موقت شد. وی سپس در تابستان ۱۳۵۸ به عنوان سفیر آکردیته ایران در سوئد و کشورهای اسکاندیناوی منصوب گردید. اما در آذر همان سال در پی افشای اسناد مربوط به همکاری‌ و ارتباط‌های وی با افسران و مأموران سازمان «سیا» به تهران فراخوانده شد و پس از محاکمه به زندان محکوم گردید.

سندهای موجود در مجموعه اسناد لانه جاسوسی راجع به عباس امیرانتظام به دو دوره قبل و بعد از پیروزی انقلاب تقسیم می‌شود.

ارتباط امیرانتظام با سازمان سیا در سال‌های قبل از انقلاب غالباً از طریق «جرج کیو» (با نام مستعار آدلسیک) صورت می‌گرفت. «جرج کیو» در جایی به رئیس «سیا» گزارش داده بود که «امیرانتظام از اوایل دهه 1340 با وی کار می‌کرده است.» [1]

افسران اطلاعاتی سازمان سیا در سفارت آمریکا و همچنین آنهایی که در خارج از ایران با امیرانتظام در ارتباط بودند (ریچارد کاتم، جرج کیو و اِستِمپِل) همگی عناوین پوششی داشته و از اسامی مستعار استفاده می‌کردند. در این اسناد، امیرانتظام نیز با اسم رمز «اس.د. پلاد / 1»[2] و در مقطعی «اس.د. آهسته‌رو»[3] با سازمان سیا در ارتباط بود.

اولین تماس مستقیم امیرانتظام با سفارت آمریکا بعد از کودتای ۲۸ مرداد 1332 و هنگامی رخ داد که وی از طرف مهدی بازرگان مأمور انتقال نامه‌ای به سفارت آمریکا در اعتراض به کشته شدن سه دانشجوی دانشگاه تهران (۱۶ آذر ۱۳۳۲) شده بود. امیرانتظام در جریان این انتقال با «ریچارد کاتم» (از مأموران سازمان سیا که با پوشش نماینده کمیته حقوق بشر آمریکا در ایران حضور داشت) آشنا شد. این آشنایی منشاء ارتباطات بعدی وی با نامبرده به دور از چشم ساواک شد. در گزارشی که مسئول سیا در لندن در مورد امیرانتظام نوشته، آمده است: «این واقعیت که... [امیرانتظام] تماس پنهانی با سیا داشته و این هیچ‌گاه به ساواک نرسیده، بدون شک کمک کرده است...»[4]

اما مقطع اصلی ارتباطات سری و فعال امیرانتظام با سازمان سیا و سفارت آمریکا عمدتاً از سال ۱۳۵۷ و در کشاکش انقلاب اسلامی صورت گرفت. او در زمستان سال 1357 و در آستانه خروج شاه از کشور تماس‌های پیدا و پنهان خود را با سفارت آمریکا از سر می‌گیرد و تحلیل‌های خود را درباره تحولات انقلاب اسلامی در اختیار طرف آمریکایی می‌گذارد. در یکی از این تماس‌ها به تاریخ 20 دی 1357 امیرانتظام در تماسی با مأمور سیاسی سفارت آمریکا ـ استمپل ـ تحلیل خود را درباره تصمیم شاه برای تشکیل «شورای سلطنت» ارائه می‌دهد.

سند لانه جاسوسی در این رابطه از قول امیرانتظام چنین می‌نویسد:

«نیروهاى خمینى قطعاً تصمیم گرفته‌اند که ساکت باقى بمانند و به بختیار اجازه دهند که کار را انجام دهد. بختیار در عرض یک ماه تقاضاى یک رفراندوم در مورد سلطنت خواهد نمود که مشکل را قطعاً حل خواهد نمود. جنبش اسلامى از کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل خواهد خواست که بر جریان رفراندم نظارت کند. این تصمیم براى این گرفته شده که به دنیا نشان داده شود که انتخابات آزاد است. البته طرفداران سلطنت آزاد خواهند بود که در کنار مخالفان مبارزه کنند.»[5]

شش روز بعد در 26 دی 1357 بعد از فرار شاه از کشور، امیرانتظام تلفنی با سفارت آمریکا تماس می‌گیرد و اطلاعات خود را در اختیار می‌گذارد:

«امیرانتظام از نهضت آزادی ایران، عضو کمیته مرکزی، به مسئول سیاسی حدود یک ساعت‌ونیم بعد از رفتن هواپیمای شاه تلفن زد که سفارت را مطلع کند که آیت‌الله خمینی در آینده نزدیک برنمی‌گردد. (تکرار) برنمی‌گردد. علت این امر را مسائل امنیتی ذکر کرد»[6]

امام خمینی دو هفته بعد در 12 بهمن وارد تهران شدند. با وجود این، امیرانتظام در تماس با مأمور سفارت آمریکا همچنان برای برپانگاه داشتن بختیار تلاش می‌کرد:

«امیرانتظام، مقام برجسته نهضت آزادی در بعدازظهر 3 فوریه [14 بهمن] خواستار ملاقات فوری با مقام سیاسی ـ استمپل ـ گردید. انتظام در آغاز ملاقات گفت که در تاریخ 2 فوریه [13 بهمن] طی یک ملاقات دو ساعته با بختیار توانسته است موافقت وی را در رابطه با دو پیشنهاد مصالحه‌گرانه جلب نماید تا بن‌بست کنونی بین دولت ایران و خمینی از میان برداشته شود. طبق یکی از این پیشنهادات بختیار ‌باید به عنوان نخست‌وزیر ابقا گردیده و فوراً رفراندومی را برگزار کند تا مشخص شود که آیا کشور ایران خواستار سلطنت است یا جمهوری اسلامی. بر اساس راه حل دوم بختیار باید از سمت خویش استعفا داده و در حین برگزاری رفراندوم مورد نظر تنها به ایفای نقش ناظر بر جریانات اکتفا کند. در ملاقات بعدی که در ساعت 10 شب همان روز با خمینی و حامیان مهم وی برگزار شد، مهندس بازرگان به عنوان رهبر نهضت آزادی خواستار پذیرش یکی از این دو راه ‌حل پیشنهادی گردید. پس از ملاقاتی طولانی و طاقت‌فرسا (که انتظام نیز در آن حضور داشت) خمینی اعلام نمود که نمی‌تواند هیچ‌یک از آن دو راه را بپذیرد. از آنجا که بختیار توسط شاه به سمت کنونی منصوب شده، نمی‌تواند به عنوان نخست‌وزیر قابل قبول واقع شود. دولت ایران باید به همراه شورای نایب‌السلطنه از صحنه کنار گذاشته شود، زیرا نامشروع و غیرقانونی می‌باشند. بنابراین تنها راه حل موجود اعلام دولت موقت اسلامی برای نظارت بر رفراندوم می‌باشند. تشکیل این دولت در عصر روز 3 فوریه [14 بهمن] اعلام و بازرگان نخست‌وزیر آن خواهد بود، اعلام اسامی دیگر اعضای کابینه تا زمان مشورت بازرگان با دیگر همکاران خویش به تعویق خواهد افتاد. ارتش نیز چاره‌ای جز همراهی نخواهد داشت... مقام سفارت در عین آرامش به تندی عکس‌العمل نشان داد و یادآور شد که در این صورت یا جنگ داخلی رخ خواهد داد و یا این که حداقل ارتش علیه خمینی حرکت می‌کند. انتظام در پاسخ گفت: «درست است اما از دست ما چه کاری ‌برمی‌آید؟... در اینجا تنها خمینی است که می‌تواند تصمیم بگیرد ...» نیروی شخصیت خمینی و لجاجت صرف وی در نهایت بر نظریات دیگران غالب گردید. (نظریه: خمینی مهم‌ترین چهره مذهبی حاکم بر نهضت اسلامی است و با وجود مخالفان بسیار، تاکنون هیچ‌یک در برابر وی نایستاده‌اند). انتظام سؤال کرد که چه باید کرد؟ مقام سفارت در پاسخ اظهار داشت باید به طریقی خمینی را از ماهیت نیرویی که این حرکت در برابر وی خواهد داد و او را به مصالحه خواهد کشاند، آگاه گردانید. این امکان همیشه وجود دارد که بختیار و ژنرال‌ها به قبول این امر رضایت دهند، ولی مقام سفارت با صراحت به انتظام گفت: استعفای نخست‌وزیر به معنی پایان حیات قانون اساسی و گشوده شدن راه برای اقدام مستقل نظامی خواهد بود. در پاسخ به این سؤال که آیا نهضت آزادی با قره‌باغی رئیس ستاد ملاقات‌های دیگری داشته یا نه، انتظام گفت: نهضت آزادی سعی دارد این کار را امروز یا فردا انجام دهد. مقام سفارت گفت: اگر امشب قرار به اعلام [دولت موقت اسلامی ـ م] باشد، برای ملاقات مزبور فردا خیلی دیر است. انتظام گفت که در اواخر بعدازظهر با بختیار ملاقات خواهد کرد و بین ارتش و بازرگان نیز تماسی برقرار خواهد ساخت تا ارتش و نخست‌وزیر تن به همکاری دهند. انتظام قول داد که همگام با پیشرفت اوضاع با ما تماس بیشتری داشته باشد».[7]

در 15 بهمن 1357 امام خمینی طی حکمی مهدی بازرگان را به عنوان نخست‌وزیر دولت موقت تعیین کردند. فردای آن روز طی مراسمی حکم نخست‌وزیری وی اعلام گردید.[8] بازرگان پس از دریافت این حکم عباس امیرانتظام را به عنوان سخنگوی دولت موقت تعیین کرد.

امیرانتظام پس از ورود به کابینه، همچنان ارتباطش را با سفارت آمریکا و ریچارد کاتم مأمور سیا ادامه داد:

«امیرانتظام از سوی مهدی بازرگان مأمور شده بود تا عامل تماس همه‌ روزه نهضت آزادی با سفارت آمریکا باشد.»[9] او مأمور تماس برای تبادل اطلاعات با سیا از سوی دولت بازرگان بود.[10]

با روی کار آمدن دولت موقت و افزایش احساسات استقلال‌طلبانه مردم، هر فرد و مقامی که ارتباطاتی با بیگانگان داشت منفور مردم بود. ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران در گزارشی که در اسفند 1357 راجع به جو عمومی کشور داد به موضوع احساسات ضد آمریکایی مردم اشاره کرد و نوشت:

«مردم، رابطین آمریکا را عمال آنها می‌دانند. از این‌رو برای حفظ این رابط‌ها باید ارتباطشان با سفارت پنهان بماند... علی‌رغم اظهارات خصوصی بسیاری از مقامات دولت ایران نسبت به آمریکایی‌ها، احساسات ضدآمریکایی به عنوان عاملی که می‌بایست رویش حساب شود، باقی مانده است. کارمندان سفارت رابطین ایرانی را در ملاقات کردن با آنها، به خصوص در میان انظار، بی‌میل یافته‌اند. بنابراین ما معتقدیم که در حال حاضر این که سفارت به دنبال اقامتگاه‌ها و خانه‌های منابع بگردد، بی‌فایده خواهد بود. در اوضاع کنونی ایران این‌گونه پرس‌وجوها توسط خیلی‌ها بد تعبیر می‌شود و افراد رابط ممکن است به عامل سیا بودن و یا بدتر، متهم شوند. در این میان اظهارات پروفسور جیمز بیل در مجله تایم در مورد احساسات طرفداری از آمریکا در میان مقامات دولتی در روزنامه‌های محلی پخش می‌شود. متأسفانه بیل از یزدی و امیرانتظام که هر دو از افراد مهم دولت بازرگان هستند، اسم می‌برد. در شرایط فعلی این عمل فقط می‌تواند به آنها صدمه بزند و ممکن است به این منجر شود که آنها گامی به جهت اثبات این که عامل آمریکا نیستند، بردارند.»[11]

جیمز بیل در مقاله خود نوشته بود: «انتظام تا حدی که بتواند، آمریکایی است»[12] و امیرانتظام نیز یک روز پس از انتشار این گزارش، مجله تایم را به رشوه‌گیری از شاه برای نشر چنین گزارش‌هایی متهم کرد.[13]

به موجب یک سند لانه جاسوسی به تاریخ 23 فروردین ماه 1358، امیرانتظام در ملاقات با «ناس» کاردار آمریکا، عملکرد نظام قضایی کشور را به زیر سؤال قرار داد. این سند می‌نویسد:

«بازرگان، امیرانتظام و یزدی شخصاً با روشی که کمیته خمینی در مورد مسئله قضاوت‌های کوتاه مدت به کار می‌برد، مخالفت کردند.»[14]

امیرانتظام در مقام سخنگوی دولت به جای دفاع از عملکرد قوه قضائیه و دادگاه‌های انقلاب در ماه‌های اول پس از پیروزی انقلاب، تلاش کرد دولت را از عملکرد قوه قضائیه تبرئه کند. وی تأکید کرده بود که «دادگاه‌های اسلامی مستقل از دولت هستند.»[15]

یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۸ به جایگاه مهم امیر انتظام در کابینه مهدی بازرگان اشاره کرده چنین می‌نویسد:

«انتظام اکنون به وضوح مرد دست راست نخست‌وزیر است... خروج یزدی از میان اطرافیان نخست‌وزیر در سیاست کلی دولت موقت (ابراهیم یزدی در ۵ اردیبهشت از «معاونت امور انقلاب نخست‌وزیری» کنار رفت و اختیاراتش محدود به سمت وزارت امور خارجه گردید) به انتظام نقش بزرگتری داده است.[16]

بخش مهمی از اسناد لانه جاسوسی درباره عباس امیرانتظام مربوط به شش ماهی است که وی سفیر ایران در سوئد بوده است.(تیر تا آذر 1358) وی در این ماه‌ها ارتباط‌های آشکار و پنهان با منابع سیاسی و امنیتی آمریکا داشته است.

امیرانتظام در اواخر خردادماه 1358 از طرف مهندس مهدی بازرگان نخست‌وزیر به عنوان سفیر اکردیته ایران در سوئد و دیگر کشورهای اسکاندیناوی تعیین شد. او پس از دریافت حکم مأموریتش در یک مصاحبه مطبوعاتی به تاریخ ۳۱ خرداد ۱۳۵۸ از عادی کردن روابط ایران و آمریکا حمایت کرده بود.[17] در این رابطه یک سند لانه جاسوسی به تاریخ سوم تیر 1358 می‌نویسد:

«امیرانتظام یکی از مؤثرترین مدافعین عادی کردن روابط بین ایران و آمریکا در کابینه بازرگان بوده است. او گهگاه به دلیل ارتباط‌های آمریکائیش به عنوان یک عامل آمریکا مورد حمله قرار گرفته است.»[18]

موضع‌گیری امیرانتظام در دفاع از عادی کردن روابط بین ایران و آمریکا موجب تشکر دولت آمریکا گردید و «بروس ‌لینگن» کاردار آمریکا در نامه‌ای ویژه به امیرانتظام، از اظهار نظر وی نسبت به آمریکا تشکر کرد.[19]

به مناسبت انتصاب امیرانتظام به سفارت ایران در سوئد، دو روزنامه‌‌نگار آمریکایی در بازگشت از ایران، گزارشی از نداشتن اقتدار کافی امیرانتظام در امور، و سرخوردگی او برای وزارت خارجه آمریکا ارسال کردند:

«دو روزنامه‌‌نگار بازگشته آمریکایی او را به عنوان سخنگوی دولت به‌طور استثنایی بی‌اثر می‌دانند. یکی از آنها گفت که وی حتی قادر نبود تکبری را که در پی‌اش بود نمایش دهد (اجرا کند). یک روزنامه‌‌نگار گفت انتظام در یک مهمانی در حالی که تحتِ تأثیر الکل بود شکایت کرد که وی به خاطر موانعی که به‌وسیله دیگر رهبران ایرانی جلوی او گذاشته می‌شود، قادر نیست به ‌عنوان یک سخنگو به‌طور مؤثر انجام وظیفه نماید. این روزنامه‌‌نگار فکر می‌کرد که انتظام به خاطر نا امیدی‌هایش به‌طور داوطلبانه از دولت بیرون خواهد آمد»[20]

امیرانتظام در آستانه اعزام به حوزه جدید مأموریتش سعی کرد مسئولان آمریکایی را از نگرانی نسبت به دور شدنش از فضای ایران خارج کند. او حتی در ملاقاتی که با مأموران سفارت داشت ابراز امیدواری کرد که ارتباطشان راحت‌تر شود:

«انتظام خوشبین بود که سفرش به سوئد باعث این نخواهد شد که وظیفه‌اش به عنوان کانال ارتباطی بین دولت ایران و آمریکا قطع شود. او حتی گفت ارتباط ساده‌تر نیز خواهد شد. در آنجا بهتر از واشنگتن و تهران می‌توانیم حرف‌های خود را بزنیم»[21]

طی مدت زمان قبل از حرکت امیرانتظام به سوئد، مقامات سیاسی و امنیتی آمریکا تلاش‌های فراوانی به عمل آوردند تا بتوانند زمینه‌های ارتباط با او را تحکیم کنند. ابتدا چارلز ناس معاون سفیر آمریکا و کاردار سفارتخانه، جلسه‌ای تحتِ عنوان «خداحافظی» در 28 خرداد ترتیب داد. ناس در گزارشش از این جلسه به وزارت خارجه آمریکا می‌نویسد:

«من از او در مورد انتصابش به سوئد پرسیدم. او جواب داد این برای ما ساده‌تر است تا با یکدیگر در استکهلم صحبت کنیم. مقدمتاً فکر می‌کردیم که بیشتر از چند ماه به طول نخواهد انجامید تا مسائل‌مان را حل کنیم. ولی این مردم دخالت‌هایشان را ادامه می‌دهند... ما در این جهت به کمک‌های شما نیاز داریم... انتظام ظاهراً خالصانه کوشش‌هایش را در جهت بهبود رابطه با ما نشان می‌دهد و به نظر می‌رسد که اهمیت روابط ایران و آمریکا را در این روزها درک می‌کند. وقتی که یادآور شدم که ایران یک انقلاب سیاسی خیلی شدید را تجربه کرده و این، زمان و صبر فراوانی می‌خواهد تا اوضاع دوباره مرتب شود، نا امیدیش راجع ‌به عدم پیشرفت فقط مقداری تقلیل پیدا کرد»[22]

در یک سند سری به تاریخ ۱۷ تیر ۱۳۵۸ به موضوع ملاقات رابط سفارت آمریکا در تهران با امیرانتظام اشاره شده است. امیرانتظام در این ملاقات راجع به مشکلات دولت موقت در اعمال قدرت بر سیستم‌های موازی غیررسمی یعنی کمیته‌های انقلاب و ضعف دولت در برابر آنها توضیح داده است. در این ملاقات همچنین راجع به امکان اعزام سفیر جدید از سوی آمریکا به تهران صحبت شد که طرف آمریکایی به امیرانتظام گفت:

«ما نمی‌توانیم سفیر به ایران بفرستیم که مورد قبول ایرانیان نیست... در این رابطه هر چه کمتر گفته شود بهتر است. مدتی وقت لازم است تا این مورد طوری حل شود که رضایت همه را تضمین کند.»[23]

امیرانتظام در همین ملاقات به موضوع تبادل متقابل شخصیت‌های دولت موقت و شورای انقلاب که به منظور ایجاد هماهنگی در مواضع دو طرف صورت گرفته، اشاره کرد و آن را از مشکلات دولت خواند. وی اسرار روابط داخلی دولت موقت و شورای انقلاب را برای طرف آمریکایی فاش کرد و گفت:

«دولت مشکلات فراوانی دارد که اکثر آنها به‌وسیله افراد ایده آلیستی که می‌خواهند کمک کنند، ایجاد شده است. حل این مشکلات به زمان نیاز دارد و ما و شما آمریکایی‌ها باید صبور باشیم... افرادی که در خارج از کادر دولت هستند به دولت اجازه نمی‌دهند که خودش امور مملکتی را انجام دهد. اینها حتی دانش و تخصص اداره مملکت را هم ندارند. دولت موقت به کرات سعی کرده که این افراد را قانع کند که دست از مزاحمت بردارند.»[24]

او آهی کشید و گفت:

«یکی از عواقب این انقلاب این بوده که هر کسی خودش را صدای ملت بپندارد. همه از امام گرفته تا کمیته‌ها و پاسداران و دادگاه‌های انقلاب بر ضد دولت موقت کار می‌کنند... بازرگان تنها کسی است که غیر عملی بودن برنامه عوامل مذهبی ارتجاعی را تشخیص می‌دهد. آنها می‌خواهند زمان را یک هزار سال به عقب برگرداند.»[25]

در ۱۸ تیر ۱۳۵۸ کاردار سفارت آمریکا در تهران در نامه‌ای سری و فوری به وزیر خارجه کشورش با اشاره به انتخاب امیرانتظام به عنوان سفیر ایران در سوئد نوشت:

«انتظام در ملاقات با من قویاً خواستار مبادله هرگونه اطلاعات در مورد سیاست‌های داخلی ایران و همچنین مقاصد عراق نسبت به ایران شد. ما قصد نداریم که در سیاست داخلی ایران مداخله کنیم. سپس به عزیمت انتظام به سوی استکهلم اشاره کردم و درباره رابط‌های خود جویا شدم. او پیشنهاد کرد سخنگوی دولت، طباطبایی جای او را خواهد گرفت و دکتر یزدی هم می‌تواند یک رابط مفید باشد.[26]

«لینگن» کاردار آمریکا همچنین فردای آن روز (۱۹ تیر) در نامه دیگری امیرانتظام را به سفیر آمریکا در سوئد معرفی کرد. در این نامه به غربی‌منشی امیرانتظام، سابقه اقامت طولانی او در آمریکا، علاقه او به آمریکا و اینکه او در پوسته درونی انقلاب ایران قرار دارد، اشاره شده و تأکید گردیده که «شما از آن خوشتان خواهد آمد.» در این نامه تصریح شده «هر مطلبی که وی ممکن است در مورد حلقه‌های داخلی رهبری و روابط داخلی آنها ارائه دهد مورد علاقه ما می‌باشد.»[27]

روز ۲۴ تیر نیز «لینگن» در نامه دیگری برای سفیر آمریکا در سوئد مجدداً به امیرانتظام اشاره کرده تأکید می‌کند که هر چه از وی به دست آورید سودمند خواهد بود.[28]

سایروس ونس وزیر خارجه آمریکا در ۹ مرداد ۱۳۵۸ در نامه‌ای محرمانه به سفیر کشورش در استکهلم وی را از ورود قریب‌الوقوع امیرانتظام به عنوان سفیر ایران در سوئد مطلع ساخت. در این نامه از جمله آمده است:

«امیرانتظام قبل از حرکت به حوزه مأموریتش به مسئول رابط ما در تهران گفت مایل است با کارمندان دولت آمریکا در خارج از ایران گفت‌وگو کند. اگر او موافق باشد ما آماده هستیم جان استمپل کارمند سیاسی سابق در تهران را برای ملاقات با اعزام کنیم. این مسئله با احتیاط باید مطرح شود.»[29]

سند دیگری در همین رابطه و به تاریخ ۹ مرداد ۱۳۵۸ به قلم «رئیس» حاکی است که وزارت خارجه آمریکا تماس با امیرانتظام را «به تحریک سیا انجام می‌دهد.»[30] در این سند آمده است:

«اگر امیرانتظام با برگزاری این ملاقات موافق باشد قصد داریم «ژوزف. دبلیو. آدلسیک» معاون سابق رئیس قرارگاه سیا در تهران را نیز به همراه مأمور مورد نظر بفرستیم تا با انتظام ملاقات نماید.»[31]

بر اساس سندی به تاریخ 11 مرداد 1358، «امیرانتظام در اواخر ژوئیه (اوایل مرداد) وارد استکهلم شد و در نهم مرداد اولین ملاقات خود را با کاردار آمریکا در سوئد انجام داد. کاردار آمریکا در پایان این ملاقات طی گزارشی به وزارت خارجه کشورش نوشت:

«امیرانتظام خالصانه می‌کوشد تا دوباره روابط دوجانبه خوبی را بین ایران و آمریکا برقرار کند. سفارت گفت‌وگو با وی را در حد امکان ادامه خواهد داد.»[32]

روز ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ وزارت امور خارجه آمریکا در نامه‌ای سری به سفارت آمریکا در استکهلم نوشت:

«استمپل (افسر سابق سیا در تهران) روز یکشنبه ۱۴ مرداد راهی تهران خواهد شد و روز سه‌شنبه آنجا را ترک خواهد کرد.» در این نامه از سفارت آمریکا در استکهلم خواسته شده تا قرار بعدی ملاقات او با امیرانتظام فراهم شود.[33]

در ۱۴ مرداد استمپل وارد سوئد شد و طی دو روز جمعاً به مدت ۴ ساعت و ۳۰ دقیقه با امیرانتظام ملاقات کرد. بر اساس یک سند لانه جاسوسی امیرانتظام اطلاعات فراوانی از انقلاب و مدیریت نظام در اختیار طرف آمریکایی قرار داد. طبق این سند:

«امیرانتظام تأکید کرد موضوع عادی کردن روابط با آمریکا باید به آهستگی پیش برود تا سوء‌ظن کسانی را که نظر خوبی نسبت به آمریکا ندارند برنینگیزد.»[34]

ونس وزیر خارجه آمریکا که نویسنده این سند بود در ادامه سند می‌نویسد: «آنها حتی راجع به تبادل سفیر هم به توافق رسیدند و زمان آن را نیز پاییز سال ۱۳۵۸ اعلام کردند!»[35]

امیرانتظام در این گفت‌و‌گو اصرار داشت که بخش ویزای سفارت کار خود را از سر گیرد. زیرا به ادعای او هزاران ایرانی مایلند به آمریکا بروند و خود او شخصاً مایل است که دانشجویان زیادی به آمریکا و دیگر کشورهای انگلیسی زبان بروند.[36]

امیرانتظام در این دیدار مدعی شد: «تا این تاریخ تنها کسانی به عنوان سفیر ایران منصوب شده‌اند که یا مذهبی افراطی و فناتیک بوده‌اند و یا افراد قدرت‌طلب که هیچ نزدیکی با انقلاب ندارند.»[37]

این سند تصریح دارد: «امیرانتظام خیلی نگران دخالت مذهب در سیاست بود.»[38] وی سپس اطلاعات زیادی در مورد روابط اعضای شورای انقلاب و دولت موقت با یکدیگر و طرح تبادل متقابل شخصیت‌ها میان دو طرف در اختیار استمپل قرارداد.[39]

اولین دیدار امیرانتظام با استمپل چنان برای آمریکا مفید تشخیص داده شد که وزیر خارجه آمریکا یکی از افسران سیا را به عنوان نماینده دولت آمریکا به معرفی کرد. ونس در گزارش سری که با عنوان «مبادله اطلاعات با دولت موقت» و به تاریخ ۱۷ مرداد ۱۳۵۸ به سفارت آن کشور در تهران ارسال کرد، با اشاره به ملاقات استمپل با امیرانتظام نوشت:

«یکی از افسران سیا به نام جورج کیو توسط استمپل افسر سابق سیا در تهران به انتظام معرفی شده تا اهداف این تبادل اطلاعاتی و زمینه‌های آن را برای او توضیح دهد.»[40]

بر اساس این سند «کیو، ماهیت حساس این موضوعات را شرح داده و اقدامات حفاظتی مربوط به آن را بیش از حد لازم می‌داند.»[41]

این سند ادامه می‌دهد:

«در پاسخ به نگرانی آمریکا از لحاظ امنیتِ این‌گونه تماس‌ها، امیرانتظام توضیح داد که گیرندگان این اطلاعات به بازرگان، یزدی و یک افسر ارشد اطلاعاتی که نامش بعداً مشخص خواهد شد، و خودش محدود می‌گردد. کیو به این حقیقت اشاره کرد که مطالب بسیار محرمانه نمی‌تواند به صورت نوشته عرض شوند و به صورت شفاهی باید انجام گیرند. این برای انتظام مسئله‌ای نبود. کیو گفت دولت آمریکا مأمور ارشد اطلاعاتی خود را به تهران خواهد فرستاد و کاردار در تهران هماهنگی‌های لازم را به عمل خواهد آورد و انتظام در پاسخ گفت امیدوار است این برنامه مداوم باشد.»[42]

لازم به تذکر است «جوزف دبلیو. آدلسیک» با نام واقعی جرج‌کیو[43] در دهه 1340 معاون رئیس سازمان سیا و رئیس قرارگاه این سازمان در تهران بود. این مأمور کهنه‌کار به همراه تیم اطلاعاتی سیا وارد سوئد شد تا به دیدار امیرانتظام برود. در این دیدار جرج کیو (آدلسیک) به هویت امیرانتظام پی ‌برد و اینکه او در دهه 1340 با نام مستعار با سازمان سیا همکاری می‌کرده است. این سابقه امیرانتظام به سفارتخانه آمریکا در تهران نیز اطلاع داده شد:

«مشارٌالیه همان فردی است که در اوایل دهه 60 (دهه 1340) با آدلسیک همکاری کرده بود. به هر حال وی این کار را با نام مستعار انجام داده بود و برای وی نام رمز اس.دی.پلاد ۱ تعیین شده بود. آدلسیک هیچ‌گاه اسم حقیقی وی را نمی‌دانست. تفصیل بیشتر این قضیه و فرصت‌هایی که اینک به دست آمده، در پیام جداگانه‌ای مطرح خواهد شد».[44]

در 18 مرداد 1358 لینگن کاردار آمریکا در پاسخ به گزارش ونس وزیر امور خارجه آمریکا ضمن استقبال از مبادلات اطلاعاتی با امیرانتظام نوشت:

«مبادله اطلاعات بین امیرانتظام و کارشناس خدمات خارجى استمپل درست همان چیزى است که ما انتظار داشتیم. باید این موضوع را با دقت دنبال کنیم و اولین ملاقات را طورى ترتیب دهیم که حاکى از حسن‌نیت تمام باشد. در عین حال احتیاط در دور اول مبادلات مناسب به نظر مى‌رسد، چرا که این یک کار بسیار حساس است و شخصیت‌هایى در آن درگیر مى‌شوند که اطلاعات امنیتى ما در مورد آنها هنوز محدود است. در ملاقات‌هاى اولیه تا جایى که ممکن است باید طورى وانمود کنیم که ما را از آشوب‌هاى داخلى دولت و کشور مبرا سازد. البته این کار مشکل خواهد بود، ولى باید با یک تلاش مداوم پیگیرى شود. شروع کار مشکل خواهد بود ولى ما باید سعى کنیم که در این آزمایش بعضى از اطلاعات به آمریکا داده شود. مثال: روش دولت موقت نسبت به عراق، پشتیبانى ایران از شورشیان افغانستان، روش روسیه در روابط مستقیم با دولت موقت، حزب توده و غیره.»[45]

روند ارائه اطلاعات از سوی امیرانتظام به نمایندگان سازمان سیا، این نگرانی را در وزارت خارجه آمریکا ایجاد کرد که مبادا اظهارات امیرانتظام با دولت موقت هماهنگ نباشد. از این‌رو سیا از کاردار آمریکا در استکهلم خواست که از امیرانتظام بخواهد با دکتر یزدی وزیر خارجه ایران تماس بگیرد و مراتب تبادل اطلاعات را گزارش کند. در این درخواست به تاریخ 19 مرداد 1358 آمده است:

«هدف ما از انجام این روش این است که اطمینان حاصل شود که یزدی و انتظام در مواضع‌شان نسبت به این ملاقات‌ها هماهنگی کامل دارند.»[46]

در پاسخ به این درخواست کاردار آمریکا در استکهلم در نامه‌ای به تاریخ ۲۳ مرداد ۱۳۵۸ به وزارت خارجه کشورش به نقل از امیرانتظام نوشت وی به زودی به تهران می‌رود و مراتب را مستقیماً با دکتر یزدی وزیر خارجه در میان خواهد گذاشت. سپس موضوع را به لینگن کاردار آمریکا در تهران نیز اطلاع خواهد داد.[47]

امیرانتظام روز ۸ شهریور ۱۳۵۸ استوارنامه خود را به پادشاه سوئد تسلیم کرد و کمتر از 48 ساعت بعد به دیدن سفیر آمریکا در آن کشور رفت.[48]

فردای آن روز (۹ شهریور) آدلسیک (جرج کیو) اولین ملاقات خود را با امیرانتظام که نام مستعار «اس. دی. پلاد ۱» را داشت در سوئد ملاقات کرد. امیرانتظام در این ملاقات تصریح کرد که در استکهلم فقط دو مأموریت دارد. یکی آن که رابطه اطلاعاتی با سیا را دوباره برقرار کند. وی گفت دولت ایران احساس کرده که اگر در این رابطه در خارج از تهران مذاکره شود، آسان‌تر است. امیرانتظام گفت مأموریت بعدی وی تشویق هرچه بیشتر ایرانیان به بازگشت به ایران و پذیرفتن جمهوری اسلامی ایران است.[49]

امیرانتظام در 15 شهریور نیز با جرج کیو (آدلسیک) دیدار کرد. در این جلسه در مورد میزان قدرت دولت ایران، مناسبات سیاسی داخلی و حزب توده و همچنین موضوع سایت‌های جاسوسی آمریکا که با عنوان «پروژه آیبکس» و با هدف جاسوسی و شنود علیه شوروی در ایران مستقر گردیده بود، صحبت شد. امیرانتظام خواهان ادامه قرارهای اطلاعاتی با رعایت ملاحظات حفاظتی بود و به همین دلیل برگزاری این جلسات را در خارج از کشور توصیه می‌کرد.[50]

روز 13 مهر 58 امیرانتظام با مأمور سازمان سیا با اسم رمز «د. 9. ث. 1» در استکهلم ملاقات کرد. امیرانتظام که خواهان برقراری روابط حسنه بین ایران و آمریکا بوده، نارضایتی خود را از تعلل آمریکا و جدی نبودن آن کشور در گسترش روابط بروز داد و علت آن را رصد اوضاع ایران دانست تا شرایط آینده کشور مشخص شود.[51]

با تغییراتی که اوایل پاییز در دولت موقت رخ داد، دولت آمریکا به دنبال شناسایی افراد جدید بود و از امیرانتظام خواست تا اطلاعات و تحلیل‌های خود را برای بررسی شرایط ایران بیان کند. در این گفت‌وگو نیز امیرانتظام به دنبال این بود که دولت آمریکا را به گسترش روابط با ایران ترغیب کند. او اطلاعاتی از سابقه و شخصیت دولتمردان جدید در ایران ارائه کرد و ویژگی‌های مصطفی چمران، یدالله سحابی، عزت‌الله سحابی، داریوش فروهر، حسن حبیبی و بنی‌اسدی را در اختیار طرف آمریکایی قرار داد.[52]

روز ۲۳ مهر ۱۳۵۸ امیرانتظام با لینگن کاردار آمریکا در تهران[53] و روز ۲۶ مهر به همراه کاردار و جورج ‌کیو افسر سیا که به تهران آمده بود با دکتر ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه ملاقات و گفت‌وگو کردند.[54] هم امیرانتظام و هم یزدی از ملاقات راضی بودند.[55]

جرج کیو (آدلسیک) به علت افزایش فعالیت‌های اطلاعاتی در ایران و احتمال لو رفتن مأموریتش در 27 مهرماه از ایران خارج شد.[56] وی برای صحبت در مورد موضوعی جدید در 29 مهرماه از طریق ایستگاه سازمان سیا خواهان قرار ملاقاتی در استکهلم شد که امیرانتظام گفت تا سوم آبان ماه در ایران است و نمی‌تواند در تاریخ درخواست شده در استکهلم حاضر باشد. «قائم مقام ایستگاه به امیرانتظام گفت: درصورتی که آقای کیو نتوانست قبل از سوم آبان برای ملاقات به ایران بیاید ما با شما در تماس خواهیم بود تا برنامه پرواز شما را داشته باشیم».[57]

یکی از توطئه‌های بزرگی که توسط امام خمینی خنثی شد، نقشه انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی بود؛ مجلسی که در 28 مرداد 1358 به پیشنهاد امام خمینی برای تهیه و تصویب نهایی قانون اساسی و بعد به همه‌پرسی گذاشتن آن تشکیل شده بود. رویکرد این مجلس، مذهبی و انقلابی بود. جناح لیبرال داخلی که در دولت موقت حضور داشتند درصدد انحلال این مجلس برآمدند. طراح اصلی این جریان امیرانتظام بود. یک سند لانه جاسوسی جزئیاتی از این نقشه را فاش کرده است:

«در یک اجلاس کابینه به تاریخ ۲۸ یا ۲۹ مهر ۱۷ نفر از 22 عضو دولت موقت ایران درخواست نامه‌ای را که نخست‌وزیر مهدی بازرگان ارائه کرده بود امضاء کردند که در آن انحلال مجلس خبرگان که مشغول تصحیح پیش‌نویس قانون اساسی می‌باشد تقاضا شده بود. در ۲۹ مهر بازرگان و ۵ نفر دیگر از وزرای کابینه به قم رفتند تا تأیید آیت‌الله روح‌الله خمینی را جلب کنند. بازرگان عنوان کرد که مجلس با دوباره‌نویسی کامل پیش‌نویس قانون اساسی از حدود اختیارات خود تجاوز کرده و از مدت قانونی خود فراتر رفته است. امام خمینی قاطعانه پیشنهاد را رد کرد و بازرگان را برای ارائه آن شدیداً توبیخ نمود. او بازرگان و سایر وزرا را متهم به همدستی با حزب جمهوری خلق مسلمان نمود.»[58]

امام خمینی در مورد این ملاقات فرمودند: «قضیه آن که مجلس خبرگان منحل بشود در زمان دولت موقت طرح شد و معلوم شد که اساسش از امیرانتظام بوده. آن وقت آمدند آقایان پیش ما؛ آقای بازرگان و رفقایش گفتند: ما خیال داریم این مجلس را منحلش کنیم. من گفتم: شما چه‌کاره هستید که می‌خواهید این کار را بکنید! شما چه سمتی دارید که بتوانید مجلس منحل کنید؟ پا شوید بروید سراغ کارتان. وقتی دیدند محکم است مسئله، کنار رفتند.[59]

امیرانتظام در سوم آبان 1358 تهران را به مقصد استکهلم ترک می‌کند اما 10 روز بعد در غیاب او سفارت آمریکا در تهران به تسخیر «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» در می‌آید. دو روز بعد از این رویداد نخست‌وزیر بازرگان در اعتراض به این اقدام دانشجویان استعفا داد و مورد موافقت امام خمینی قرار گرفت و مسئولیت اداره کشور و برگزاری انتخابات به شورای انقلاب واگذار شد. حدود یک‌ماه و نیم بعد در 27 آذر 58 امیرانتظام برای شرکت در جلسه‌ای با حضور قطب‌زاده وزیر خارجه جدید و سفرای کشورهای اسکاندیناوی، فرانسه و آلمان به ایران بازگشت و در شب 28 آذر در وزارت امور خارجه به اتهام جاسوسی دستگیر شد. امیر انتظام در دادستانی تفهیم اتهام گردید و با محاکمه وی اسرار بسیاری از اقدامات جاسوسی سیا در ایران فاش شد.

عباس امیرانتظام سرانجام صبح روز پنجشنبه 21 تیر 1397 در سن 86 سالگی بر اثر ایست قلبی در تهران درگذشت.[60]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کتاب ششم، ص 258، بند اول.

[2]. همان، کتاب ششم، ص 330 ، سند شماره 3.

[3]. همان، کتاب اول، ص567، سند: «25 مهر اعضای سیا».

[4]. همان، کتاب ششم، ص 335، سند شماره 8.

[5]. همان، کتاب سوم، ص 353، سند شماره 11.

[6]. همان، کتاب اول، ص 500 ، سند شماره 784.

[7]. همان، کتاب 10، ص 34، سند شماره 28.

[8]. صحیفه امام ، ج 6، ص54.

[9]. اسناد لانه، کتاب دوم، ص 453.

[10]. همان، کتاب ششم، ص 258، بند اول.

[11]. همان، کتاب سوم، ص 432، سند شماره 6.

[12]. همان، کتاب دهم، ص 203، سند شماره 103.

[13]. همان، کتاب دهم، ص 205، سند شماره 104.

[14]. همان، کتاب چهارم، ص 248، سند شماره 9.

[15]. همان، کتاب دوم، ص 151 ، سند شماره 21.

[16]. همان، کتاب دوم، ص ۴۵۳، بند اول.

[17]. همان، کتاب اول، ص ۵۳۳ ، سند: «سفیر ایران در سوئد».

[18]. همان.

[19]. همان، ص ۵۳۴ ، سند: «نامه از لینگن به امیرانتظام».

[20]. همان، کتاب سوم، ص 453، سند شماره 22.

[21]. همان، کتاب اول، ص 537، بند شماره 10

[22]. همان، کتاب اول،  ص530، سند : «روایط ایران و آمریکا».

[23]. همان، کتاب اول، ص ۵۳۵، سند: «ملاقات با معاون نخست‌وزیری، آقای امیرانتظام».

[24]. همان، کتاب اول، ص ۵۳۶.

[25]. همان، همان ص و ص ۵۳۷

[26]. همان، صحه ۵۳۸، سند: «علاقه امیرانتظام به اطلاعات مشترک».

[27]. همان، ص 540.

[28]. همان، ص ۵۴۱، سند: سفیر جدید ایران در سوئد.

[29]. همان، ص ۵۴۲، سند: «سفیر، امیرانتظام».

[30]. همان، کتاب ششم، ص ۳۲۹، سند شماره 1.

[31]. همان.

[32]. همان، کتاب اول، ص ۵۴۴.

[33]. همان، ص ۵۴۵، سند شماره 710.

[34]. همان، ص ۵۴۸، سند: «جزوه‌های بیوگرافی».

[35]. همان.

[36]. همان، ص ۵۴۹.

[37]. همان.

[38]. همان.

[39]. همان، ص ۵۵۰.

[40]. همان، کتاب اول، ص ۵۴۶.

[41]. همان.

[42]. همان.

[43]. همان، کتاب اول، ص 568.

[44]. همان، کتاب ششم، ص 329 – 330.

[45]. همان، کتاب اول، ص 547.

[46]. همان، کتاب اول، ص ۵۵۲.

[47]. همان.

[48]. همان، ص ۵۵۴.

[49]. همان، کتاب ششم، ص ۳۳۲.

[50]. همان، کتاب ششم، ص 332 – 335.

[51]. همان، کتاب اول، ص 569.

[52]. همان، کتاب اول، ص 556.

[53]. همان، ص ۵۵۹ .

[54]. همان، ص ۵۶۳.

[55]. همان.

[56]. همان، کتاب اول، ص 585 ، سند شماره 8.

[57]. همان، کتاب اول،  ص 582، سند شماره 15.

[58]. همان، کتاب ششم، ص 315 – 316.

[59]. صحیفه امام خمینی، ج 14، ص 438 (سخنرانی در جمع فرماندهان نظامی(24 خرداد ماه 1360).

[60]. روزنامه کیهان، شنبه ۲۳ تیر ۱۳۹۷، شماره ۲۱۹۵۱، ص 10.



 
تعداد بازدید: 352


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: