25 شهریور 1402
احمد ساجدی
تنب، واژهای تنگستانی به معنای «تپه» است. تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی از جمله جزایر ایرانی در خلیجفارس هستند. این سه جزیره در مسیرتردد کشتیهای بینالمللی واقع شدهاند. بخش مهمی از نفت خام مورد نیاز جهان از میان این جزایر میگذرد. اهمیت این جزایر به خاطر موقعیت نظامیشان است که به عنوان دژ دفاعی تنگه هرمز قلمداد میشوند. حاکمیت شمالی تنگه هرمز از آنِ ایران و حاکمیت جنوبی، از آنِ کشور عمان است. از این رو این جزایر از نظر ژئوپلیتیکی و راهبردی اهمیت ویژهای دارند. حاکمیت ایران بر این جزایر در دوره قاجار به دلیل بیکفایتی حکام آن سلسله و توسعهطلبی انگلیسیها خدشهدار شده بود. پس از خروج استعمارگران انگلیسی از خلیج فارس نیز نوع عملکرد سیاسی آنان زمینه تفرقه میان ایران و اعراب را در بستر تحولات منطقه باقی نگاه داشت؛ بهطوری که در خلال نیم قرنی که از خروج انگلیسیها از خلیج فارس میگذرد، اماراتیها با حمایت آشکار و نهان بیگانگان، هیچگاه دست از ادعاهای خود در مورد جزایر ایرانی برنداشتند.
بازتاب این اختلافات و نقش بیگانگان در آن را در اسناد لانه جاسوسی نیز میتوان مشاهده کرد. تأکید بر «اشغال شدن جزایر توسط ایران»، زیر سؤال بردن مالکیت ایران بر جزایر، تأکید بر مالکیت اماراتیها بر جزایر، ترساندن اعراب از جمهوری اسلامی ایران با دستاویز قرار دادن اقدامات ایران در جزایر، خطی است که آمریکا در موضوع سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی دنبال کرده و در اسناد لانه جاسوسی نیز به روشنی میتوان نمونههای آن را مشاهده کرد.
اسناد لانه جاسوسی از اقدام حکومت پهلوی در بازپسگیری جزایر ایرانی تنب و ابوموسی همواره به عنوان «اشغال» یاد کردهاند:
«اشغال نظامی تنب و ابوموسی درست بعد از بیرون رفتن انگلیسیها از این جزایر بدون سکنه، روابط ایران با کشورهای عرب خلیج فارس را در آغاز بسیار تیره کرد.»[1]
یا: «نوامبر ۱۹۷۱: نیروهای ایران جزایر ابوموسی، تنب کوچک، و تنب بزرگ را اشغال کردند.»[2]
جهتگیری اسناد لانه جاسوسی طوری است که گویی آمریکاییها جزایر تنب و ابوموسی را به عنوان بخشی از خاک ایران، به رسمیت نمیشناسند:
«شاه تصمیم گرفت پس از خروج نیروهای نظامی انگلیس از منطقه در سال ۱۹۷۱ ، ایران را به صورت قدرت حاکم بر خلیج فارس درآورد. او برای پر کردن خلاء موجود به سرعت وارد کار شد و به هدف خود دست یافت. در سال ۱۹۷۱ برای پایان دادن و حل مناقشه دیرینه ایران با دو شیخ نشین بر سر تصاحب و مالکیت جزایر استراتژیکی که در منطقه خلیج فارس قرار دارد، شاه اقدام به یک نمایش قدرت نمود. او نیروهایی را برای در دست گرفتن کنترل این جزایر و تحمیل شرایط ایران به آنجا گسیل داشت. ایران با همسایه عرب خود عراق نیز که در غرب این کشور واقع است، مناقشاتی دارد.»[3]
اسناد لانه جاسوسی بیشتر مایلند مالکیت اماراتیها بر جزایر ایرانی را بپذیرند. در یکی از اسناد لانه جاسوسی که از سوی وزارت امور خارجه آمریکا برای سفارت آمریکا در ابوظبی و تعداد دیگری از سفارتخانههای آمریکا در کشورهای عرب حوزه خلیجفارس ارسال شده آمده است:
«از نظر این وزارتخانه (وزارت امور خارجه آمریکا) حضور صاحب امتیاز شارجه در فعالیتهای نفتی ابوموسی به معنی تداوم حاکمیت غیرنظامی شارجه بر این استان است و ورود شرکت ملی نفت ایران به این جزیره برای اعراب حوزه خلیج ]فارس[ به سادگی قابل توجیه نیست.»[4]
و این سند:
«در پی خروج بریتانیا از خلیج فارس در سال ۱۹۷۱، در دسامبر این سال ایران سه جزیره تنب و ابوموسی را که مورد ادعای امارات متحده عربی است تصرف کرد.»[5]
تلاش برای تخریب روابط اماراتیها با ایران از رویکردهایی است که در اسناد لانه جاسوسی به چشم میخورد:
«دبیر اول سفارت آمریکا در نامهای به وزارت امور خارجه کشورش در تشریح گزارش دیدار شیخ خالد ولیعهد رأسالخیمه با دو مقام آمریکایی به نامهای راجر دیویس و میل برور نوشت: اظهارات شیخ در مورد دیدگاه وزارت امور خارجه بریتانیا مبنی بر اینکه نقشه ۱۸۸۶، جزایر را جزو خاک ایران نشان میدهد، اشتباه بوده است.»[6]
ترساندن اعراب از ایران از دیگر راهکارهای آمریکا در بررسی موضوع جزایر ایرانی است. از جمله این راهکارها مطرح کردن شایعه درخواست سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) از مقامات ایرانی برای استقرار تجهیزات فلسطینیان در جزایر تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی است. این شایعه ابتدا در مهر ۱۳۵۸ سوی سفارت آمریکا در مسقط و از قول «یوسف. ال. علوی» وزیر خارجه عمان انتشار یافت. بر اساس این شایعه هانیالحسن سفیر فلسطین در تهران موضوع درخواست را مطرح کرده بود.[7]
بر اساس این سند، سفیر آمریکا در مسقط قول داده جزئیات اطلاعات مربوط به این خبر را در اختیار طرف عمانی قرار دهد؛ موضعی که فقط نگرانی عمانیها را افزایش داده بود.[8]
سفیر آمریکا در مسقط همچنین با طرح این دیدگاه که «به محض اینکه خمینی به قدرت رسید بین او و ساف یک ماه عسل برگزار شد»، گفته بود: «حتی اگر تقاضای ساف برای استفاده از جزایر تنب و ابوموسی صحت داشته باشد، گمان نمیرود که مقامات ایرانی با این کار موافقت کنند.»[9]
بعضی محافل عرب منطقه با توجه به ضعف حکومت شاه که پیش از بازپسگیری جزایر ایرانی، از سرزمین نفتخیز بحرین چشمپوشی کرده و آن را به اعراب واگذار کرده بود،[10] مایل بودند این دو رویداد را به هم گره بزنند:
«شاهزاده (خالد، ولیعهد رأسالخیمه) اظهار عقیده کرد که ایران قضیه بحرین را به مصالحه در مورد جزایر تنب و ابوموسی مربوط کرده است. کسانی که در وزارت امور خارجه روی مسئله کار میکردند چند ماه پیش مایل بودند این دو را به هم ربط دهند. اما در ماههای اخیر ظاهراً از دربار گفتهاند که این دو به هم مربوط نیستند. این تلقی شاهزاده احتمالاً یا ناشی از انگلیسیها یا تماس با افرادی است که روی این مسئله کار میکنند، یا در ضمن دیدار شیخ با وزیر خارجه زاهدی مطرح شده که در گذشته میل داشت این دو را به هم مرتبط کند.»[11]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب اول، ص ۲۶۹.
[2]. همان، کتاب اول، ص ۶۹۸، مبحث: «وقایعنگار».
[3]. همان، کتاب ششم، ص 693.
[4]. همان، کتاب یازدهم، ص ۱۲۱ (سند شماره ۴۵).
[5]. همان، کتاب یازدهم، ص ۲۳۶.
[6]. همان، کتاب یازدهم، ص ۷۹، سند شماره ۳۷، مبحث: «نفت در خلیج فارس».
[7]. همان، کتاب پنجم، ص ۲۰۲، سند شماره ۲۲.
[8]. همان، ص ۲۰۳.
[9]. همان، ص ۲۰۶.
[10]. روز ۲۱ اردیبهشت ۱۳۴۹ شورای امنیت سازمان ملل بحرین را از خاک ایران جدا کرد و آن را به عنوان کشوری مستقل به رسمیت شناخت. سال بعد نیروهای ایران در نهم آذر ۱۳۵۰ در جزایر تنب بزرگ تنب کوچک و ابوموسی پیاده شدند.
[11]. همان، کتاب یازدهم، ص 78 - ۷۹، سند شماره ۳۷، مبحث: «نفت در خلیج فارس»، بند 4.
تعداد بازدید: 662