03 تیر 1402
احمد ساجدی
هوشنگ انصاری از دیپلماتهای پهلوی دوم بود. او در اهواز به دنیا آمد. تحصیلات خود را از سطح ابتدایی تا دانشگاهی در اهواز و تهران گذرانید و مقطع کارشناسی ارشد اقتصاد را در دانشگاه تهران به پایان رساند. البته جعفر اخوان، یکی از سرمایهداران دوره پهلوی، معتقد است انصاری تحصیلاتی بیش از دوره متوسطه نداشت.[1]
انصاری فعالیت شغلی خود را به عنوان عکاس و خبرنگار، در شهرهای اهواز و تهران آغاز کرد. از سال ۱۳۴۳ تا ۱۳۴۵ سفیر ایران در پاکستان بود، سپس برای مدت یک سال تا ۱۳۴۶ به عنوان وزیر اطلاعات و جهانگردی فعالیت کرد. در فاصله سالهای ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۸ سفیر ایران در آمریکا بود و از ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۶ وزارت امور اقتصادی و دارایی را برعهده داشت. آخرین سمت وی در ایران تا قبل از سقوط شاه، مدیرعامل «شرکت ملی نفت ایران» از ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ بود. او پس از پیروزی انقلاب به آمریکا رفت.
در مجموعه 11 جلدی اسناد لانه جاسوسی، سندهای فراوانی راجع به اخلاق و عملکرد هوشنگ انصاری، سوابق وی در رشوهخواری، اختلاس، چاپلوسی، وابستگی به فرقه ضاله بهائیت، و همچنین بیکفایتی وی در اداره «شرکت ملی نفت ایران» دیده میشود.
هوشنگ انصاری در 1305 در یک خانواده بهایی متولد شده است. در سند بیوگرافیک وی گفته شده:
«او متهم به فساد و ارتباط با بهاییان است و شایع است که پدرش بهایی بوده است.»[2]
در یک سند سری به نقل از ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در تهران و به تاریخ ۶ مهر ۱۳۵۷، زمانی که کارکنان شرکت نفت ایران در اعتصاب سراسری به سر میبردند، راجع به هوشنگ انصاری چنین آمده است:
«ما شنیدیم که انصاری یکی از افرادی است که مخالفین وی، از او با عنوان «بایستی برود» یاد کردهاند. این که این امر به خاطر ارتباطات بهاییگری و فساد او و یا هر دوی آنهاست، روشن نیست. هر چند هر دو مدتی باعث پخش این شایعه شدهاند.»[3]
سولیوان در ادامه این سند به دفاع از هوشنگ انصاری برخاسته مینویسد:
«ما همچنان به عدم باور وجود ارتباطات بهاییگری او گرایش داریم و در زمینه فساد نیز تاکنون هیچگونه اتهام رسمی و علنی به او منتسب نگردیده است.»[4]
در مورد صفات اخلاقی هوشنگ انصاری، اسناد لانه جاسوسی تعابیر متعددی نسبت به وی دارد. طبق این تعابیر، وی جاهطلب، مهاجم، خیالاتی، و کسی است که تمایل دارد تا در مورد اهمیت خودش مبالغه کند[5]، خودپسند است و در به کارگیری عاقلانه تملق و چاپلوسی آمادگی دارد[6]، فرد با حیایی نیست و ادعا میکند که افراد بسیاری در داخل و خارج از دولت، برای مشاوره به دنبال وی هستند[7]، متهم به رشوهخواری است و ظاهراً در سال ۱۳۵۷ به همین اتهام از مدیرعاملی شرکت نفت برکنار شده است[8]، او در شرکت ملی نفت به عنوان دزد معرفی شده است؛ دزدی که در اختفای رد پایش تخصص دارد[9]، نام او در میان دیپلماتهای عصر پهلوی دوم در فهرست «بدها» ثبت شده است[10]، از نظر فساد در رأس سایر متهمین قرار دارد و از این نظر باید تحت تعقیب قرار گیرد.[11]
به موجب یکی از اسناد لانه جاسوسی، «یک ناظر عالیرتبه شرکت نفت آمریکا در ایران، شرکت ملی نفت ایران را به خاطر مدیریت نالایق هوشنگ انصاری، مفلوج توصیف کرد.»[12]
هوشنگ انصاری که از او به عنوان یکی از بنیانگذاران حزب ایران نوین یاد میشود[13] یک بار زمانی که رایزن بازرگانی سفارت ایران در ژاپن بود[14] در پی یک اختلاس بزرگ از کار برکنار شد[15] او با دستکاری در مدارک، پول زیادی برای خودش دست و پا کرده بود[16] اما با پادرمیانی علی امینی نخستوزیر و تعدادی از افراد با نفوذ از مجازات رهایی یافت.[17]
انصاری در مارس ۱۹۶۷ نیز اموال دولتی را اختلاس کرد. در آن زمان به اشتباه روی حمایت نمایندگان مجلس شورای ملی حساب باز کرده بود، اما توانست با حمایت نخستوزیر نجات یابد. فرد مدعی نیز تحت فشار قرار گرفت تا ادعای خود را پس بگیرد.[18]
در سندی از مجموعه اسناد لانه جاسوسی، سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) هوشنگ انصاری را یکی از افراد «حلقه داخلی شاه» نامیده است.[19] طبق این سند، «حلقه داخلی شاه را کسانی تشکیل میدهند که یا در دفاتر یکی از اعضای خاندان، اشتغال رسمی یا نیمه رسمی دارند، یا از متعلقان ساده، دوستان یا کارکنان دربارند، یا اینکه عضو آن هستند. جمع این افراد، زیرک، لایق، قابل، و یا بیکاره، چاپلوس، و نفعپرست را شامل میشود. آنان بیشترین نفوذ را بر شاه دارند و وفاداری کامل خود را به شاه ابراز میدارند تا هر لحظه شاه به آنها نیاز داشت در کنارش باشند.»[20]
در سند دیگری در همین رابطه، نام هوشنگ انصاری در فهرست 15 نفری قرار دارد که در اکثر تصمیمگیریهای مملکتی مشاور نزدیک شاه هستند.[21]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب هشتم، ص 377.
[2]. همان، کتاب هفتم، ص ۲۵۱.
[3]. همان، ص ۲۵۲.
[4]. همان.
[5]. همان، کتاب هشتم، ص ۳۹۲.
[6]. همان، ص ۳۹۶.
[7]. همان، ص ۳۷۸.
[8].همان، کتاب نهم، ص ۶۵۹.
[9]. همان، کتاب سوم، ص ۲۱۳.
[10]. همان.
[11]. همان، ص ۲۳۳.
[12]. همان، کتاب نهم، ص 659.
[13]. همان، کتاب هشتم، ص ۳۸۹.
[14]. همان، ص ۳۷۷.
[15]. همان، ص ۳۸۴.
[16]. همان، ص 377.
[17]. همان.
[18]. همان، ص ۳۸۲.
[19]. همان، کتاب اول، ص ۲۴۹.
[20]. همان، ص 248 - 250.
[21]. همان، ص 275.
تعداد بازدید: 507