07 مرداد 1402
احمد ساجدی
صادق قطبزاده اولین رئیس سازمان رادیو تلویزیون ایران پس از پیروزی انقلاب و سومین وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران پس از کریم سنجابی و ابراهیم یزدی بود. او در ۱۳۱۵ متولد شد، پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به جبهه ملی پیوست و در ۱۳۳۷ رهسپار آمریکا شد. در ۱۳۴۱ به دلیل فعالیتهایش علیه پهلوی از آمریکا اخراج و راهی فرانسه شد. او در دهه چهل خورشیدی عضو جبهه ملی بود و هم با انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا ارتباط داشت، و نیز در «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» که تحت حمایتِ مالی کمونیستهای چین بود، عضویت داشت. در دهه ۱۳۵۰ نیز ابتدا با سازمان مجاهدین خلق مرتبط شد و پس از بروز اختلافات ایدئولوژیک در این سازمان، از آن جدا شد و به نهضت آزادی پیوست و سپس نمایندگی این نهضت را در پاریس بنیان نهاد.
قطبزاده سپس توانست به جمع همراهان امام خمینی در فرانسه راه یابد. او در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ با جمعی از یاران امام وارد تهران شد و پس از پیروزی انقلاب به ریاست رادیو تلویزیون انتخاب گردید. در آذر ۱۳۵۸ نیز متعاقب استعفای دولت موقت، تصدی وزارت خارجه را بر عهده گرفت و این سمت را تا زمان تشکیل کابینه شهید رجایی حفظ کرد. در مرداد ۱۳۵۹ به دلیل بیان اظهارات مغرضانه علیه نهادهای انقلاب از شبکه دو تلویزیون، به مدت کوتاهی بازداشت شد و در ۱۷ فروردین ۱۳۶۱ به جرم شرکت در شبکه براندازی نظام دستگیر و پس از اثبات نقش مؤثر وی در طراحی یک کودتای برنامهریزی شده با اهداف گسترده آن از جمله انهدام بیت امام خمینی، و اعتراف به این جرائم، در ۲۴ شهریور ۱۳۶۱ اعدام شد.
در مجموعه اسناد لانه جاسوسی سندهایی راجع به گرایشهای سیاسی صادق قطبزاده، دیدگاه شخصیتهای مختلف داخلی و خارجی نسبت به وی، موضعگیری مردم ایران علیه قطبزاده و دستاوردهای ریاست کوتاه مدت او بر سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران وجود دارد.
قطبزاده در «مدرسه خدمات خارجه دانشگاه جرج تاون» آمریکا مدتی دانشجو بود.[1] او زمانی برای جلب حمایت افکار عمومی در یک برنامه تلویزیونی در آمریکا ادعا کرد که ساواک قصد کشتن او را دارد. در یک سند لانه جاسوسی، جان. استمپل در این رابطه چنین مینویسد:
«قطبزاده، همان شخصیت تلویزیونى است که در مارس 1977 در برنامه 60 دقیقه (برنامهاى در تلویزیون آمریکا ـ مترجم) رفت و ساواک را متهم کرد که سعى در کشتن او دارد و یک مرد پیر را هم به عنوان شاهد آورد. او در آمریکا در اوائل دهه 60 دانشجو بود و چندین بار تحت اسامى فرضى به خاورمیانه سفر کرده است. وى در کیت مراقبت آمریکا قرار دارد، اما ظاهراً به ترتیبی نفرتانگیز و شاید غیر قانونى در آمریکا ظاهر مىشود. بیوگرافى وى باید تماماً چک شود.»[2]
دیدگاه چند شخصیت خارجی راجع به قطبزاده خواندنی است:
یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۲۷ دی ۱۳۵۷ (فردای روز فرار شاه از ایران) حاوی گزارشی است برای «هنری پرشت» مسئول میز ایران در وزارت امور خارجه آمریکا. در این گزارش به ملاقات یک مأمور آمریکایی به نام «جرج گریفین» با صادق قطبزاده در آبان ۱۳۵۶ اشاره شده است. گریفین در این گزارش مینویسد:
«او (قطبزاده) و سازمانش از تحسینکنندگان آمریکا و ایدهآلهایی که آمریکا از آن دفاع میکند، هستند.»[3]
یکی دیگر از استادان آمریکایی میگوید: «قطبزاده مناسبات خوبی با بومدین (رئیسجمهور الجزایر) و یاسر عرفات دارد، از عراقیها متنفر است، اسد (حافظ اسد) را تحسین میکند، با امام موسی صدر روابط نزدیک دارد.»[4] «اما رابطه او با قذافی متغیر است چون هر دوی آنها کمی خل هستند.»[5] او «همچنین دارای گرایش چپ و نظریات توطئهگرانه است.»[6]
یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۳۰ مرداد ۱۳۵۸ حاوی گزارش دیدار «باری روزن» وابسته مطبوعاتی سفارت آمریکا در تهران با «فتحالله والا» مدیر مجله «تهران مصور» است. در این گزارش به نقل از «والا» آمده است:
«قطبزاده مخالفین خود را با استفاده از چاقوکشهایی که در جنوب تهران از وی تبعیت میکنند مرعوب میسازد. والا گفت چندی پیش عکسی از قطبزاده و شاه را دیده است.»[7] قابلذکر است نشریه تهران مصور یکی از ۲۲ نشریهای است که در اوایل سال ۱۳۵۸ به دستور دادستان انقلاب اسلامی و به دلیل ارتباط با ساواک تعطیل شد. دیدار «فتحالله والا» با «باری روزن» نیز در شرایط صورت گرفته که والا از ترس دستگیری در اختفا به سر میبرد.[8]
یک سند لانه جاسوسی به نقل از خسرو قشقایی مینویسد:
«صادق قطبزاده مدیر رادیو تلویزیون ملی ایران ماهیتاً از فرصتطلبهایی است که بیشتر نگران دستیابی به قدرت و اعمال قدرت است تا آنکه برای تحول جامعه بر اساس یک برنامه سیاسی منسجم نگرانی داشته باشد. قشقایی از قطبزاده تنفر دارد. او قطبزاده را فردی میداند که حاضر است خود را به هر کسی که تجملات و مداخل مورد آرزوی وی را تهیه کند، بفروشد.»[9]
در سندی دیگر:
«دکتر کریم سنجابی قطبزاده را یک دروغگوی بزرگ میداند و از نزدیک بودن وی و دکتر ابراهیم یزدی به امام خمینی ابراز نگرانی کرده است.»[10]
وقتی صادق قطبزاده به مدیریت سازمان صدا و سیما منصوب شد، یکی از اسناد لانه جاسوسی تصریح کرد:
«او و اطرافیان جدیدش هیچ چیز در مورد تولید برنامه نمیدانند. سانسورها همچنان ادامه دارد ولی به اندازه گذشته شدید و کینهتوزانه نیست و این وضعیت بهتر از سانسورچیهای ناپیدا و همهجا حاضر گذشته است.»[11]
یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۹ اسفند 1357 و به نقل از گزارش مطبوعات ایران حاکی است:
«کارمندان سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران خواستار استعفای سرپرست این سازمان صادق قطبزاده هستند. کارمندان مدعی هستند قطبزاده مستبدانه رفتار میکند. مردم از فقدان برنامههای تفریحی در تلویزیون روزبهروز بیشتر شکایت میکنند.»[12]
در مقابل، «قطبزاده روز ۴ آوریل (15 فروردین 1358) شخصاً جلوی دوربین تلویزیون قرار گرفت و از سیاستهایش در سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران دفاع کرد و معترضین داخل سازمان را «اقلیت» نامید و از آنان ابراز انزجار کرد.»[13]
یک سند دیگر لانه جاسوسی به تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ مینویسد:
«بزرگترین دستاورد سازمان رادیو تلویزیون ایران پس از دو ماه تصدی صادق قطبزاده، او را به صورت یکی از منفورترین چهرههای ایران درآورده است.»[14]
بر اساس یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۴ فروردین 1358، سولیوان سفیر آمریکا به انعکاس مقاله مجله اشپیگل آلمان پرداخت که در شماره جدید آن نوشته شده بود: «ابراهیم یزدی، صادق قطبزاده و ابوالحسن بنیصدر جاسوسان سیا هستند. ولی سفارت آلمان در تهران این شایعه را تکذیب کرده است.[15] سه روز بعد سندی به تاریخ ۱۷ فروردین ۱۳۵۸ انتشار یافت که در آن عباس امیرانتظام سخنگوی دولت موقت تصریح کرد که وی (امیرانتظام) مأمور سازمان سیا نیست و شایعه ارتباط قطبزاده و یزدی با سیا را نیز تکذیب کرد.[16]
یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۹ اسفند ۱۳۵۷ مینویسد:
«یزدی، قطبزاده و بنیصدر به عنوان «بدذات» شناخته شدهاند و این حقیقت که خیلی از اطرافیان ]امام[خمینی ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته را در خارج از ایران گذراندهاند، ناخوشایند است. چون آنان با واقعیتهای جاری کشور در تماس نیستند.»[17]
یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۳۵۸ اوضاع عمومی ایران را برای وزارت خارجه آمریکا تشریح کرده، مینویسد:
«در ایران عقیده عموم مردم این است که آمریکاییها به درگیریها در ایران دامن میزنند و افرادی مانند صادق قطبزاده، ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنیصدر، و عباس امیرانتظام، عروسکهای ما (آمریکا) هستند.[18]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب دوم، ص ۵۰۴.
[2]. همان، ص 499.
[3]. همان، ص ۵۰۰.
[4]. همان، ص ۵۰۳.
[5]. همان، کتاب سوم، ص ۱۲۰.
[6]. همان، کتاب دوم، ص ۵۰۳.
[7]. همان، کتاب دهم، ص ۶۳۲.
[8]. همان، ص ۶۳۱.
[9]. همان، کتاب ششم، ص ۳۷۸.
[10]. همان، کتاب سوم، ص ۳91.
[11]. همان، کتاب دهم، ص ۴۹۷.
[12]. همان، ص ۱۳۰.
[13]. همان، ص ۲۸۱.
[14]. همان، کتاب دوم، ص ۱۸۸.
[15]. همان، کتاب دهم، ص ۲۷۵.
[16]. همان، ص ۲۸۲.
[17]. همان، کتاب سوم، ص ۴۲۷.
[18]. همان، کتاب دهم، ص ۳۷۷
تعداد بازدید: 366