22 مهر 1402
احمد ساجدی
«قبیله جاف بزرگترین قبیله کردها محسوب میشود. مرکزیت جافها در مناطق کرکوک، سلیمانیه و دیاله عراق است. جافها تا اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی همواره برای چرای تابستانی دامهای خود به ایران مهاجرت میکردند و به تدریج به قبیلهای ساکن تبدیل شدند.»[1] رهبر قبیله جاف «داوود بیک» تا زمان کودتای کمونیستی عبدالکریم قاسم در عراق (۱۴ ژوئیه ۱۹۵۸) نمایندگی مجلس ملی عراق را بر عهده داشت. اما در پی این کودتا، وی و خانوادهاش از جمله دو فرزندش به نامهای سالار جاف و سردارجاف وارد ایران شدند و در کرمانشاه ساکن گردیدند.
جافها به دلیل ضدیت با کمونیستهای عراق، پیوند با حکومت تهران، و دسترسی به منابع اسلحه در عراق، به تدریج به شبکهای برای تسلیح و تجهیز کردهای عراقی علیه دولت آن کشور تبدیل شدند. روابط میان جافها و حکومت پهلوی به تدریج گرمتر شد بهطوری که سالار جاف ابتدا وارد «حزب ایران نوین» شد، سپس به عنوان نماینده استان کرمانشاه وارد بیستوچهارمین دوره مجلس شورای ملی گردید. سردارجاف نیز پس از سرنگونی حکومت عبدالکریم قاسم توسط بعثیها «به یکی از ایادی رژیم بعثی عراق تبدیل شد که برای سازمان سیا نیز جاسوسی میکرد.»[2]
آنگونه که اسناد لانه جاسوسی آمریکا نشان میدهد سردارجاف و سالار جاف از مخالفین سرسخت انقلاب اسلامی ایران بودند. سرنوشت سالار جاف در همان ابتدای انقلاب اسلامی با بازداشت و اعدام وی رقم خورد. وی در جریان به راه انداختن تظاهرات به حمایت از شاه در کرمانشاه (۷ آبان ۱۳۵۷) موجب درگیریهای خونینی در شهر پاوه شد. از اینرو سالار جاف توسط نمایندگان مجلس شورای ملی، که در آن زمان فریبکارانه ژست مخالفت با رژیم شاه را گرفته بودند، در مجلس زندانی شد.
یک سند لانه جاسوسی ماجرا را اینگونه شرح داده است:
«احمد بنیاحمد نماینده مخالف مجلس در اعتراض به تصرف شهر پاوه (کرمانشاهان) توسط عاملان سالار جاف نماینده آن شهر در مجلس استعفاء کرد. او سالار جاف را متهم به سازماندهی ضدتظاهرات خشن بر علیه شهر خود و نیز بستن راههای ورودی شهر توسط عوامل مسلح نمود. بنیاحمد خواستار آن شد که سالار جاف از مصونیت پارلمانیش محروم گردد و سپس محاکمه شود. در این بین سالار جاف تا زمانی که کمیته قضایی مشغول بررسی و تحقیق است در ساختمان مجلس محبوس شده است.»[3]
در فردای پیروزی انقلاب (23 بهمن) و پس از سقوط مجلس شورای ملی، سالار جاف از مجلس به ستاد دولت موقت تحویل داده شد. روزنامه کیهان در ۲۴ بهمن گزارش داد: «سالار جاف به اتهام بهراه انداختن چماقداران در منطقه جوانرود و پاوه و حمله افراد او به مردم و کشته شدن عدهای بیگناه بازداشت شده است.» سالار جاف محاکمه شد و در ۱۴ اسفند در زندان قصر اعدام گردید. پس از اعدام او، ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در تهران در متنی مغرضانه و تحریکآمیز تلاش کرد خطمشی بعدی کردهای ناراضی را تعیین کند:
«اعدام سالار جاف یک عضو کرد مجلس سابق در ۱۴ اسفند که به دلیل کوششهای او در پشتیبانی شاه بوده، استعداد آن را دارد که در کردستان به عنوان عملی تلقی شود که انگیزه شومتری داشته است. نتیجه پایانی ممکن است که رادیکال شدن روزافزون جنبش کردها و در نهایت مواجههای خشونتبار با دولت مرکزی باشد.»[4]
پس از اعدام سالار جاف، اقوام وی با راهنمایی مأموران سفارت آمریکا، جبهه تازهای در کنار سایر گروههای ضد انقلاب مستقر در مناطق کردنشین ایران در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران گشودند:
«در 15 فروردین 1358روزنامه اطلاعات نوشت که توطئهای با مشارکت اقوام سالار جاف، نماینده سابق مجلس که بعد از پیروزی انقلاب اعدام شد، تیمسار پالیزبان، استاندار سابق کرمانشاه، و مأموران سابق ساواک در کردستان جریان دارد. بر اساس گزارشها، این افراد مزدوران عراقی را با هدف بازگرداندن شاه بر سر قدرت، به خدمت گرفتهاند.»[5]
سازمان فداییان خلق که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در بسیاری از اقدامات تروریستی علیه مردم ترکمنصحرا و کردستان سهیم بودند، در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ برای تبرئه خود طی نامهای به آیتالله سیدمحمود طالقانی پرده از جنایاف سردار جاف و پالیزبان برداشتند. در این نامه که در چند روزنامه نیز به چاپ رسید آمده است:
«.... عوامل فعال در پشت این توطئه و دسیسه عبارتند از تیمسار پالیزبان، سردار جاف، تعدادی از اعضای ساواک و برخی روحانیون متمایل به رژیم سابق. بهطور خلاصه، شرایط حاکم بر منطقه را میتوان به ترتیب ذیل تشریح نمود: تیمسار پالیزبان به اتفاق سردار جاف و عناصر ساواکی با پرداخت مبالغی بین 3 هزار تا 6 هزار تومان به صورت ماهانه، اقدام به استخدام تعدادی مزدور نمودهاند. طی ماه گذشته، عوامل و مزدوران پالیزبان بارها اقدام به قتل و غارت مردم در روستاها و جادههای مناطق غربی کشور نمودند. صدها خودرو در جادهها مورد غارت و چپاول قرار گرفت و گلهها و داراییهای روستاییان به تاراج رفت.»[6]
و در سندی به تاریخ 9 تیر 1358 میخوانیم:
«یک دسته چریکی دیگر شامل بعضی از جافها هستند که از طرف سپهبد عزیزالله پالیزبان، کردی که مدت مدیدی رئیس قسمت اطلاعات ارتش زمان شاه بود رهبری میشوند. آنها علیه دولت محلی و نمایندگان خمینی در غرب و شمال غربی کشور فعال هستند.»[7]
و این سند:
«سردار جاف در ارسال اسلحه برای کردها با دولت عراق همکاری نزدیکی دارد و در ناحیه تحتِ نفوذ خود ۱۵۰۰ نیرو دارد. این تعداد عمداً کم نگه داشته شدهاند تا کیفیت جنگی آنها بالا برود... جاف در ۱۳ مهر (۱۳۵۸) بغداد را ترک کرد و برای ملاقات با شاپور بختیار در ۲۰ مهر در پاریس بود. او باخبر شده بود که شاه و اویسی افسر سابق ایرانی میخواهند وی را ببینند.»[8]
سردار جاف پس از ترک بغداد و قبل از ورود به پاریس، توقف کوتاهی در آلمان داشت. در سندی به تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۵۸ به شبکه جاسوسی مرتبط با وی در آلمان اشاره شده است:
«جاف فقط چند روز در بن خواهد بود و ت/۱۹ در آن موقع واسطه بین جاف و مأمور مربوطه خواهد شد. از این فرصت برای کسب اطلاعاتی که جاف ممکن است داشته باشد استفاده خواهد شد. وی ممکن است اطلاعاتی نسبت به همکاری عراق با کردهای مخالف خمینی، ارسال اسلحه به کردها و رهبری نظامی کردها داشته باشد... از این فرصت برای سنجش بیشتر جاف استفاده خواهد شد.»[9]
یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۱۸ مهر ۱۳۵۸ از قول مأمور سفارت آمریکا که با سردار جاف ملاقاتی سری داشته مینویسد:
«او (سردار جاف) درخواست کرده هر چه از او میگیریم، نامش محفوظ بماند. ما با این پیشنهاد موافقیم و تقاضا میکنیم در هرگونه اطلاعاتی که از تلگرام مرجع انتشار مییابد، نام جاف محفوظ بماند و همچنین تقاضا داریم برای جاف اسم رمز معین شود.»[10] در همین سند مأمور مرتبط با جاف پیشنهاد کرد ستاد سازمان سیا هزینه شهریه فرزندان جاف را در بن (آلمان) بر عهده بگیرد تا بهتر بتوان از او اطلاعات گرفت:
«پیشنهاد میشود ستاد، پرداخت شهریه سه فرزند او (جاف) را که مجموعاً حدود ۸ هزار دلار آمریکا برای سال تحصیلی۱۳۵۹ ـ ۱۳۵۸ میشود به منظور امن نگهداشتن خانواده او در اینجا (بن) در نظر بگیرد و بعداً به جنبه خبرگیری از او ضمن مسافرتها و ملاقاتهای متعددش به اینجا بپردازد. معتقدیم که چنین تعهدی سرانجام چیزی را به دنبال خواهد داشت. تقاضا میشود با قید حقتقدم پاسخ داده شود تا قبل از عزیمت جاف در ۲۸ مهر، دوباره با وی تماس بگیریم.»[11]
یک سند دیگر با همین تاریخ (۱۸ مهر ۱۳۵۸) ملاقات دو مأمور سیا با سردار جاف را اینگونه گزارش کرده است:
«... متعاقب تلگراف عملیاتى اطلاعاتى مرجع، کیث. ال. تولرنى با سى. آ. تومیک / 19 (ت/ 19) و سردار جاف در 18 مهرماه 1358 براى دو ساعت ملاقات نمود، که براى دستهبندى کردن تمام موضوعات عملیات کافى نبود، اما حداکثر زمانى بود که مىشد با جاف صرف کرد. ملاقات بعدى با ت/ 19 براى 2 آبان برنامهریزى شده است. جاف خیلى محتاطانه برخورد کرد؛ با عقاید محکمى در مورد آنچه مىدانست و آنچه نمىدانست، تاریخها را خوب نمىدانست (که امرى نسبتاً رایج است)، در مورد اسامى خیلى دقت به خرج مىداد، اگرچه چندتایى را جا انداخت. او قصد فروش نداشت. او مردى توپر و چاق با قیافهاى تقریباً مشخص مىباشد. پوستش قهوهاى روشن و موهایش خاکسترى و یک سیماى ساکت حاکى از اقتدار دارد.... به مرورى که مذاکره پیش مىرفت او بیشتر آسوده خاطر و صمیمى شد. او تقاضاى هیچگونه کمکى حتى براى تحصیلات فرزندانش که در واقع توسط ت/ 19 مطرح شده بود، نکرد...»[12]
یکی دیگر از اسناد لانه جاسوسی از تشکلی گزارش میدهد که میان حامیان شاپوربختیار و تعدادی از مقامات سیاسی و امنیتی رژیم پهلوی و رهبر جافها برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران در لندن شکل گرفته بود. در این سند با طبقهبندی «سری» و تاریخ «مهر 1358» چنین میخوانیم:
«روز جمعه 27 مهر 1358 تیمسار منوچهر هاشمى رئیس پیشین بخش ضد اطلاعات سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، تیمسار عزت افشارى رئیس پیشین ساواک استان آذربایجان غربى و سایر مأموران سابق ساواک با تیمسار محسن مبصر رئیس سابق پلیس کشورى ایران در لندن ملاقات داشتند. تیمسار مبصر درباره ضرورت تشکیل جنبشی متشکل از ایرانیان مقیم خارج براى مقابله با دولت اسلامى جدید ایران صحبت نمود. او فکر مىکند که طرفداران شاپوربختیار نخستوزیر سابق ایران تشکل کافى براى ایجاد یک جنبش پایدار را ندارند و این جنبش جدید باید تمام افسران و ایرانیان شناخته شده مقیم لندن را متشکل کند. (توضیح ستاد: اخبار موجود حاکى از آن است که مبصر در حمایت از بختیار فعال بوده است). تیمسار مبصر با رهبر جافها که یک قبیله بزرگ کرد مىباشند، اخیراً دیدارى در لندن داشته است. (توضیح منبع: این رهبر کرد با بختیار نیز تماس داشته است). این رهبر کرد یک ارتش کوچک 1500 نفره دارد، که مجهز به مسلسل و تفنگهایى مىباشد که در مرز ایران و عراق استقرار دارند. او به حمایت مالى احتیاج ندارد، اما محتاج متخصصین نظامى به تعداد دو یا سه افسر مىباشد که بتوانند ارتش او را تعلیم دهند. این رهبر کرد براى تعلیم افسران و بستگانش در عراق قویاً توسط دولت عراق حمایت مىشود.»[13]
سردار جاف خود به کمک گسترده رژیم بعثی عراق اعتراف دارد:
«سردار جاف میگوید: هیچکس به استثنای عراق به کردها کمک نمیرساند و کمک عراق بسیار زیاد است.»[14]
یک سند فوق محرمانه با طبقهبندی «تماماً به کلی سری» در میان اسناد لانه جاسوسی وجود دارد که به همکاری پنهان شاپور بختیار و سردار جاف با رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران اشاره کرده است. این سند که از «وابسته دفاعی عراق در لندن» به «وزارت دفاع بغداد» ارسال شده، تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۵۸ را دارد. در این سند چنین میخوانیم:
«از عاید 1 به علی 1: شاپوربختیار پسر عموی خود رستم بختیار را به لندن فرستاده تا با سردار جاف ملاقات کرده و درباره مسئله تماسی که از طرف برزان با بختیار صورت پذیرفته مذاکره نماید. این ملاقات که برزان با بختیار داشت یک روز پس از ملاقات ما با بختیار روی داد. ملاقات با برزان سه ساعت طول کشید و برزان موافقت کرد به هیئت اعزامی بختیار از هر طریق یاری نماید.[15] بختیار نیز موافقت کرد که 30 افسر با خود ببرد. او طی 10روز آینده عازم عراق خواهد شد.»[16]
متعاقب همین سند، در سندی دیگر در همین رابطه چنین میخوانیم:
«به دنبال مذاکرات وابسته دفاعى عراق در لندن و فردى به نام برزان (احتمالاً برزان حسین برادر صدام) با شاپور بختیار و مذاکره بختیار با سردار جاف مقرر گردیده که بختیار در معیت 30 تن از افسران فرارى ارتش شاه عازم عراق گردد. بختیار که فعالیت خود را در جهت مبارزه با جمهورى اسلامى به نام دفاع از خودمختارى شروع کرده بود، علاوه بر تماس با رژیم عراق، با شاه نیز ارتباط داشته است. نخستوزیر پیشین ایران شاپور بختیار با اعضاى با نفوذ چند گروه کرد در پاریس و با چند گروه تبعیدى در اروپاى غربى و آمریکا مذاکراتى انجام داده است. بختیار به این گروهها اکیداً اعلام کرده است که اگر به قدرت برسد به کردها خودمختارى خواهد داد... بختیار همچنین خاطرنشان ساخته است که او از نظر سیاسى از حمایت کافى برخوردار است و به زودى کمکهاى مادى کافى کسب خواهد کرد تا دست به اقدامات سیاسى و نظامى علیه رژیم خمینى بزند. وى علاوه بر این اظهار داشت که در تماس غیرمستقیم با شاه سابق بوده... بنا به تقاضاى کردها بختیار همچنین موافقت کرده است که افسران پیشین ساواک یا ارتش را به کمک مبارزان کرد اعزام دارد.»[17]
در یک سند دیگر مأمور سیا پس از مذاکره با سردار جاف به واشنگتن گزارش مىدهد:
«جاف خبردار شده که شاه و اویسى افسر سابق ایرانى مىخواهند وى را ببینند اما تاکنون از هیچیک ندایى نشنیده است. او انتظار دارد که در پى دیدارش از پاریس و آلمان در بازگشتش به بغداد با پرزیدنت صدام ملاقات کند. صدام شخصاً فعالیتهاى مخالفین را هماهنگ مىکرده است.»[18]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب سوم، ص ۷۰۳ مبحث: «نظری کلی بر مسئله کردها».
[2]. همان، کتاب سوم، ص ۷۱۴، مبحث: «کردستان ـ 1).
[3]. همان، کتاب نهم، ص 255 (سند 126).
[4]. همان، کتاب سوم، ص 773..
[5]. همان، کتاب دهم، ص 279، سند شماره 139
[6]. همان، کتاب دهم، ص 366 و 367 (سند شماره 168).
[7]. همان، کتاب سوم، ص 742، مبحث: «نظری بر مسئله کردها».
[8]. همان، کتاب چهارم، ص۳۴ (سند شماره ۱۴)..
[9]. همان، کتاب چهارم، ص ۳۳ (سند شماره ۱۳).
[10]. همان، کتاب چهارم، ص۳۸ (سند شماره ۱۶).
[11]. همان، ص ۳۹.
[12]. همان، کتاب چهارم، ص 37 و 38 (سند شماره 16).
[13]. همان، کتاب چهارم، ص 99 (سند شماره 20).
[14]. همان، کتاب چهارم، ص۳۵ (سند شماره ۱۴).
[15]. اینکه برزان موافقت کرده به هیئت اعزامی بختیار از هر طریق یاری نماید معلوم میشود که برزان در موقعیت تصمیمگیری بالایی بوده است. (عین پینوشت سند در کتاب اسناد لانه جاسوسی).
[16]. همان، کتاب چهارم، سند شماره 21، ص 100.
[17]. همان، کتاب سوم، ص 717 - 718، موضوع: «کردستان ـ 1»، مبحث «عراق» و کتاب چهارم، ص 100، سند شماره 21
[18]. همان.
تعداد بازدید: 2423