29 مهر 1402
احمد ساجدی
سپهبد امیرحسین ربیعی آخرین فرمانده نیروی هوایی ارتش پهلوی دوم بود. او در زمستان ۱۳۵۵ به این سمت منصوب شد. ربیعی با خروج شاه از کشور موافق نبود، بازگشت امام خمینی به ایران را فاجعه میدانست و در جلسهای در حضور ژنرال هایزر آمریکایی خواستار انجام کودتای نظامی برای حفظ سلطنت یا ربودن امام در آسمان و انتقال وی به نقطهای نامعلوم شده بود. وی پس از خروج شاه به توصیه وی به حمایت از شاپور بختیار و کابینهاش پرداخت. ربیعی پس از پیروزی انقلاب محاکمه و در ۲۰ فروردین ۱۳۵۸ اعدام شد.
در سند مشخصات امیرحسین ربیعی در مقابل کلمه «مذهب» نوشته شده: «اسلام؛ ولی به آن عمل نمیکند.»[1] و در جای دیگری از این شناسنامه آمده است: «تیمسار ربیعی فرد مذهبی شناخته نمیشود.»[2] در سند دیگری نیز آمده است: «پسرهای وی با مذهب مسیحی بزرگ میشوند.»[3]
تیمسار ربیعی در بیستم بهمن ۱۳۵۵ در دوره کابینه امیرعباس هویدا متعاقب سانحه منجر به فوت ارتشبد «فضایل تدین» فرمانده وقت نیروی هوایی، با حکم شاه عهدهدار این سمت گردید. در کابینه ارتشبد غلامرضا ازهاری، فرماندهان نیروهای سهگانه ارتش با حفظ سمت مسئولیت اداره یک وزارتخانه را نیز عهدهدار بودند و تیمسار ربیعی علاوه بر مسئولیت فرماندهی نیروی هوایی ارتش، وزارت مسکن و شهرسازی را نیز بر عهده داشت.[4]
در بایگانی «دفتر وابسته دفاعی آمریکا» فهرستی از مدالها، مناصب، درجات نظامی، تشویقنامهها و مسئولیتهای تیمسار ربیعی از دهه ۳۰ خورشیدی تا پیروزی انقلاب اسلامی دیده میشود.[5]
ربیعی طی دو سال تصدی نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی، نهایت تلاش خود را برای تحکیم روابط این نیرو با نیروی هوایی آمریکا به کار بست. او که در دانشکدههای نظامی آمریکا تحصیل کرده و آموزشدیده بود، در این مدت سفرهای فراوانی به آن کشور داشت و از پایگاههای هوایی آمریکا در آن کشور و در اروپا دیدن کرد.
به موجب یکی از اسناد لانه جاسوسی تیمسار ربیعی زمانی در نامهای برای ژنرال آلن رئیس ستاد نیروی هوایی آمریکا از اینکه عراقیها جزئیترین اطلاعات مربوط به نیروی هوایی شاهنشاهی را از طریق عکسبرداریهای هوایی ماهوارهای در اختیار داشتند گلایه کرده و از همتای آمریکایی خود خواهش کرده بود دادههای اطلاعاتی خود از نیروی هوایی عراق و همچنین افغانستان را در اختیار وی قرار دهد و سیستم ماهوارهای نیروی هوایی ایران را یاری رساند.[6]
ربیعی در سال 1357 تدابیر زیادی برای مقابله با انقلاب اسلامی ایران به کار بست.
یکی از اسناد لانه جاسوسی به تمهیداتی برای انجام کودتای نظامی توسط ژنرالهای وفادار به شاه از جمله ربیعی اشاره دارد. در این سند که با طبقهبندی «محرمانه» و به قلم ونس در وزارت امور خارجه آمریکا نوشته شده، و به سفارت آن کشور در تهران مخابره گردیده، تحتِ عنوان «گزارش مجدد ریچارد کاتم» چنین میخوانیم:
«در روزهای دوم و سوم ژانویه (۱۲ و ۱۳ دی ۱۳۵۷) ۶ ژنرال ارتش از جمله اویسی، ربیعی و خسروداد نقشه کودتا را در ساختمانی در خیابان شاه عباس (خیابان قائممقام فعلی) کشیدند. آنها تهران را به ۶ منطقه تقسیم کردند و هر منطقه را به یک ژنرال واگذار نمودند. قرار بود اعمال قوانین شدید نظامی و دستگیریها با یک اشاره و علامت شروع شود. خیلی از مخالفین رژیم میترسیدند که آمریکاییها از چنین کودتایی پشتیبانی کنند.»[7]
اظهارات یکی از افسران نیروی زمینی ارتش در دادگاه انقلاب نیز از مشارکت تیمسار ربیعی در یک فعالیت دیگر علیه مردم در سال 1357 حکایت دارد:
«... سپهبد ناصر فیروزمند از افسران سابق نیروی زمینی پرده از توطئه برمیدارد: بر اساس گزارشها، سپهبد فیروزمند، معاون دوم سابق ستاد ارتش، در طول محاکمهاش اظهار داشته است که «در روزهای آخر عمر رژیم گذشته، مجموعهای به نام کمیته بحران تشکیل شد تا یک استراتژی نظامی بر ضد مردم تدوین کند.» او همچنین فاش ساخت که «کمیته مزبور، متشکل از وزیر کشور وقت، قرهباغی؛ فرمانده نیروی هوایی سپهبد ربیعی؛ فرمانده نیروی دریایی رحیمی؛ و یک مستشار آمریکایی هر روز برای توطئه بر ضد ملت جلسه داشتند. «او افزود که» سیاست اصلی دولت در آخرین روزهای عمرش جلوگیری از اتحاد ارتش و مردم بود.» این تلاش تا حدود زیادی موفق بود و در زمان خروج شاه سابق از کشور بسیار تشدید شد...»[8]
سولیوان در سندی به تاریخ ۱۱ آبان 1357 و در آستانه روی کار آمدن دولت نظامی ازهاری با جملاتی که حاوی تحریک نظامین و از جمله تیمسار ربیعی به اقدام نظامی علیه مردم است، مینویسد:
«افسران عالیرتبه ارتش براى ما با بیانى صریح بىصبرى خود را با دولت حاضر، ابراز نمودند. ربیعى، ژنرال نیروى هوایى از همه رکتر و بىپردهتر بود که بىصبرانه منتظر برقرارى نظم است. دریادار حبیباللهى، ژنرال اویسى و سایرین در حالى که مانند ربیعى حاد نیستند، معتقدند که توقفى باید در ناآرامیهاى وسیع مردم ایجاد شود... این افسران وفادارى خود را به شاه اعلام مىکنند (و ما صادقانه باور مىکنیم) و ضمناً مىفهمانند که هیچ عملى بدون فرمان مبارک انجام نخواهد شد. آنها همچنین مىدانند که بدون تأیید شاه، یک دولت نظامى هرگونه مشروعیت را از دست خواهد داد. آنها به هر حال عمیقاً از نوسانات و ضعف اخیر شاه نگرانند و در موقع خود ممکن است او را مجبور کنند که «یا به ما بپیوند یا برو»[9]
در یکی از اسناد لانه جاسوسی در مورد اظهارات تیمسار ربیعی در دادگاه انقلاب اسلامی چنین آمده است:
«یکی از اظهارات ربیعی این بوده که تا زمانی که رابرت هایزر ژنرال آمریکایی آمد و دُم شاه را همچون موش مرده گرفت بیرون انداخت، شاه را نشناخته بود.»[10] وی در جای دیگر گفته است: «من متأسفم که برای کسی کار میکردم که او را نمیشناختم.»[11]
یکی از اسناد لانه جاسوسی درباره اظهارات ربیعی در مورد نقش هایزر در بیرون راندن شاه از ایران مینویسد:
«اعتراف ژنرال نیروی هوایی ربیعی، دولت آمریکا را در برابر سرزنش آشکاری قرار داده است. در شهادت دادگاهی، ربیعی ادعا کرد که ژنرال هایزر و به عبارت دیگر دولت آمریکا مسئول مجبور کردن شاه به ترک ایران و مانع کودتایی به نفع او از طرف ارتش و نیروهای مسلح گردیده است. مأمورین سفارت مرتباً از طریق دوستان و رابطین در مورد رل [نقش و عمل] حقیقی آمریکا در انقلاب مورد سئوال قرار میگیرند.»[12]
پینوشت:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب هشتم، ص ۵۳۲ (زندگینامه جمعی از رجال پهلوی).
[2]. همان، ص ۵۳۵.
[3]. همان، ص ۵۳۶.
[4]. همان، کتاب نهم، ص ۲۶۷ (سند شماره ۱۳۹).
[5]. همان، کتاب هشتم، ص ۵۳۴ (زندگینامه جمعی از رجال پهلوی).
[6]. همان، ص ۵۳۱.
[7]. همان، کتاب اول، ص ۴۹۴ (سند شماره ۴۵۱۰).
[8]. همان، کتاب دهم، ص 640 و 641 (سند شماره 306). توضیح: گفته میشود سپهبد ربیعی در آستانه ورود امام خمینی به ایران نیز در یکی از جلسات شورای فرماندهان سه راهحل برای مهار انقلاب اسلامی پیشنهاد کرده بود. راه اول: رهگیری هواپیمای حامل امام خمینی و منحرف کردن آن به یک فرودگاه دیگر، راه دوم: پیدا کردن یک کشور ثالث که حاضر شود هواپیمای امام را در سر راه رهگیری و منهدم کند و راه سوم، بستن فرودگاه (حسینیان، روحالله، یکسال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 907 – 903).
[9]. همان، کتاب دوم، ص 13 (سند شماره 4).
[10]. همان، کتاب دهم، ص ۲۹۴ (سند شماره ۱۴۷).
[11]. همان ص ۲۹۰ (سند شماره ۱۴۴).
[12]. همان، کتاب دوم ص ۱۶۸ (سند شماره ۲۷).
تعداد بازدید: 9237