06 آبان 1402
احمد ساجدی
سپهبد مهدی رحیمیآخرین فرماندار نظامی تهران در دوره پهلوی بود. او قبل از کودتای ۲۸ مرداد افسر نیروی زمینی و رئیس فدراسیون کشتی بود، اما پس از کودتا مرحله به مرحله تا رسیدن به منصب سپهبدی ارتقاء مقام یافت. وی حتی پس از سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، به محمدرضا پهلوی وفادار مانده بود. این در حالی بود که پس از اعلام بیطرفی ارتش توسط فرماندهی عالی نظامی کشور در ظهر روز 22 بهمن 1357، وی به همراه جمعی از بلندپایگان نظام در بازداشت به سر میبرد. رحیمی در جریان محاکمه به بسیاری از جنایات خود اعتراف کرد. او در ۲۶ بهمن 1357 پس از آنکه گزارش اعترافاتش از تلویزیون پخش شد اعدام گردید.
تیمسار رحیمی از جمله ژنرالهایی بود که برای حفظ نظم، معتقد به اشد سرکوب و مجازات بود. وی در جایی در توجیه باور خود گفته بود:
«یک ژنرال فرانسوی به نام پتن برای ایجاد نظم در ارتش فرانسه دستور اعدام ۱۰ هزار نفر از افراد تحتِ فرماندهی خود را صادر کرده بود.»[1]
یک منبع بسیار نزدیک و مورد اعتماد رحیمی گفته بود: «رحیمی واحد دژبانی و هفت هزار مرد منضبط و وفادار را در اختیار دارد و به کمک آنها برای برقراری نظم در تشکیلات نظامی کشور آمادگی کامل دارد.»[2]
تیمسار رحیمی در برابر موج پیوستن نظامیان به صف انقلاب و شرکت آنان در اجتماعات مردمی و یا اعتصابات، به شدت عکسالعمل نشان میداد. او گفته بود: در صورت انجام چنین کاری آنها دستگیر خواهند شد. یک منبع نزدیک به وی نیز فاش کرده بود که به رحیمی اختیارات لازم برای استفاده از نیروی دژبانی جهت اجرای این طرح (دستگیری نظامیانی که به مردم میپیوندند) داده شده بود.[3]
یکی از اسناد لانه جاسوسی در 31 اردیبهشت 1358 از توطئهای پرده برداشت که قرار بود روز ۱۹ آذر ۱۳۵۷ توسط جمعی از بلندپایگان نظامی حکومت شاه جمله تیمسار مهدی رحیمی به شکل کودتای نظامی در تهران به اجرا گذارده شود. در این سند که از وابسته نظامی آمریکا در تهران به سازمان اطلاعات دفاعی واشنگتن. دی.سی مخابره شده چنین میخوانیم:
«امروز روزنامه کیهان جزئیات توطئه طرح شده بهوسیله منوچهر خسروداد، مهدی رحیمی و عبدالعلی بدرهای، سه تن از افسران ارشد به منظور قتلعام مردم را فاش کرد. در گزارش کیهان آمده است که: خبر توطئه مذکور در روز 10 دسامبر، روز راهپیمایی مردم در عاشورا به حمایت از آیتالله خمینی بهوسیله افسری از گارد جاویدان (گارد سلطنتی) به روزنامهها درز کرد. افسر مذکور گفت که خسروداد در نظر داشت از طریق هوا، تهران را بمباران و تمام تظاهرکنندگان را قتلعام کند اما بعضی از افسرانی که قرار بود در این حمله شرکت کنند از همراهی با او امتناع کرده و در پادگان لویزان به روی افسران فرمانده خود آتش گشودند. پس از آن خسروداد با یک هلیکوپتر، سربازان وفادار به اسلام را به رگبار بست. گزارش کیهان گفت که حمله هوایی بهطور مفصل طراحی شده بود. شهر به نواحی مختلف تقسیم شده بود و تانکها در نقاط ویژهای در اطراف شهر نظیر میدان شهیاد، ایستگاه راهآهن، گردنه قوچک مستقر شده بودند تا مانع از فرار مردم از حمله هوایی شوند. کیهان مینویسد که در صورت موفقیت طرح، صدها و هزاران نفر از مردم کشته میشدند.[4]
این تصمیمات و اقدامات همه مربوط به دورهای است که رحیمی ریاست شهربانی را بر عهده داشت. او با اوجگیری انقلاب اسلامی ارتقاء مقام یافت.
سپهبد مهدی رحیمی در ۱۴ دی ۱۳۵۷ در آستانه خروج شاه از کشور به فرمانداری نظامی تهران منصوب شد و در روز دوم بهمن ۱۳۵۷ در آستانه ورود امام خمینی به تهران با حفظ سمت به ریاست شهربانی منصوب گردید.[5]
بستن فرودگاه مهرآباد با هدف جلوگیری از ورود امام خمینی به کشور از جمله اقدامات تیمسار مهدی رحیمی در مقام فرمانداری نظامی تهران بود:
«فرودگاه تهران امروز صبح (16 دی 1357) توسط ارتش بسته شد. فرماندار نظامی تهران اعلام کرد دلیل بسته شدن فرودگاه، خبری بود که طبق آن عناصر فرصتطلب قصد داشتند امروز در فرودگاه جمع شده و ناآرامی و دردسر ایجاد کنند. بنابراین فرودگاه مهرآباد بسته شد تا مسئولیت برقراری آرامش و نظم انجام شود.»[6]
یکی از اسناد لانه جاسوسی بیآنکه به موضوعات مطرحشده در محاکمات ژنرالهای بلند پایه دوران پهلوی بپردازد، تنها خبر اعدام آنها از جمله اعدام مهدی رحیمی در 26 بهمن 1357 را بازتاب داده است.[7] در بخشی از این سند زیر عنوان «علل اصلی سقوط پهلوی» بدون آنکه نامی از مهدی رحیمی فرماندار نظامی تهران ببرد، از «عدم موفقیت در اجرای قوانین حکومت نظامی» به عنوان یکی از دلایل سقوط پهلوی یاد کرده است.[8]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب دهم، ص 536 (سند شماره ۲۴۵).
[2]. همان.
[3]. همان.
[4]. همان، کتاب دهم، ص 404 (سند شماره 187) ـ این گزارش با عنوان «روز عاشورا میخواستند کشتار جمعه سیاه را تکرار کنند» در ص اول روزنامه یکشنبه 30 اردیبهشت روزنامه کیهان منعکس شده است.
[5]. همان، کتاب دوم، ص ۹۵ (سند شماره ۵۴).
[6]. همان، ص ۹۹ (سند شماره ۵۷).
[7]. همان، کتاب هفتم، ص ۵۲ مبحث: «پایان یک دودمان».
[8]. همان.
تعداد بازدید: 11280