20 آبان 1402
احمد ساجدی
سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) اولین و مهمترین مولود کودتای ۲۸ مرداد 1332بود و مانند همان کودتا بیش از آنکه به فکر امنیت کشور باشد، به مدت بیش از دو دهه امنیت و آرامش و آسایش را از مردم سلب کرد. لایحه تأسیس ساواک در بهمن 1335 به تصویب سنا و در اسفند همان سال به تصویب مجلس شورای ملی رسید و این سازمان از فروردین 1336 کار خود را آغاز کرد. ساواک با مشاوره و برنامهریزی و هدایت دو سازمان جاسوسی سیا و موساد شکل گرفت و از بدنامترین سازمانهای اطلاعاتی در قرن بیستم میلادی محسوب میشود.
بخشی از اسناد لانه جاسوسی به موضوع تأسیس ساواک و شرح وظایف آن و گستره فعالیتهای این سازمان پرداخته، بخش دیگر ویژگی اخلاقی و سیاسی سران ساواک و نقش آنان در تشدید اختناق از طریق ساواک را بررسی کرده، تعدادی از سندها به همپیمانی و همکاری سازمانهای جاسوسی آمریکا و اسرائیل و ساواک پرداخته، تعدادی از اسناد جنایات هولناک ساواک را بررسی کرده و تعدادی نیز نقش ساواک در رویارویی با انقلاب اسلامی، موضوع انحلال ساواک، مقابله افسران ساواک با انقلاب پس از سقوط شاه و.... را تشریح کرده است.
تأسیس ساواک
«ساواک در 1957 با این مسئولیت که یک سازمان امنیتی اطلاعاتی داخلی و خارجی برای کنترل فعالیتهای ضد رژیم است، به وجود آمد. حدود ۶ هزار عضو دارد و راهنماییهایش را به کمیته مشترک ضدخرابکاری میدهد. این کمیته بازوی دولت برای کنترل فعالیتهای تروریستی است. ساواک میتواند مستقیماً دستور دستگیری هر شخصی را که دارای اتهامات امنیتی است صادر کند. اما در اغلب دستگیریها پلیس شرکت میکند. ساواک پروندههای مربوط به امنیت ملی را آماده میکند و با دادستان ارتش نیز همکاری دارد.»[1]
«وظایف ساواک عبارتند از کنترل فعالیتهای سیاسی دانشجویان ایرانی خارج از کشور، رسیدگی به جاسوسی، خرابکاری، خیانت، شورش و دیگر اقدامات براندازی، جمعآوری اطلاعات پیرامون مخالفین سیاسی، نظارت بر سفارتخانههای خارجی و هیئتهای رسمی بیگانه و بیگانگان مقیم کشور، عملیات و اقدامات خارجی مرتبط با اطلاعات و ضد اطلاعات، ارتباط رسمی با سرویسهای اطلاعاتی کشورهای خارجی دوست ایران به ویژه اسرائیلیها و حفظ امنیت در سفارتخانههای غیر نظامی»[2]
«هر وزارتخانه دارای یک مأمور امنیتی است که به عنوان یکی از مقامات ارشد آن وزارتخانه انجام وظیفه میکند این شخص توسط وزیر و با مشورت ساواک انتخاب میشود. ساواک صلاحیت وی را تعیین نموده و بر کفایت و کاردانی او صحه میگذارد. ساواک تأکید دارد که اینگونه مقامات امنیتی نباید به سادگی تعویض گردند. آموزش اولیه این مقامات توسط ساواک انجام میگیرد. بازرسی وزارتخانهها از نظر امنیتی جزو برنامههای منظم و از پیش مقرر شده ساواک نیست، اما حق بازرسی کلیه وزارتخانهها در هر شرایط و زمانی که ساواک لازم بداند، برای این سازمان محفوظ است.»[3]
«مأموران امنیتی مستقر در وزارتخانهها هر ماه یا گاهی دوبار در ماه جلسات مشترکی برای هماهنگی برگزار میکنند و سرپرستی جلسه بر عهده رئیس ساواک است.»[4]
«کارمندان متقاضی کار در وزارتخانهها پیش از استخدام باید به حسب اینکه در کدام بخش وزارتخانه مشغول به کار میشوند فرمهای مخصوصی را پر کنند و ساواک برای هر بخش از پیشخدمت و نظافتچی تا مدیرکل و معاون، فرمهای ویژهای را تنظیم کرده و هر متقاضی باید از این مرحله عبور نماید.»[5]
«در زمینه اعزام زائران به حج باید پیشینه آنها از نظر امنیتی به تأیید ساواک برسد. یکی از رؤسای کاروانهای حجاج که از این رهگذر درآمد زیادی به جیب زده میگوید: ساواک باید فهرست اسامی حجاج را برای خروج از کشور تأیید کند. وی میگوید همه رؤسای کاروانهای حجاج چنین همکاریهایی را با ساواک داشتهاند.»[6]
همپیمانی ساواک با سیا و موساد
در مجموعه اسناد لانه جاسوسی سندهایی را میتوان یافت که همپیمانی موساد و سیا و ساواک در انجام فعالیتهای مشترک را نشان میدهد. یکی از اسناد لانه جاسوسی تأیید میکند که ساواک توسط سیا به وجود آمده است:
«از آنجا که ساواک بهوسیله سیا شکل گرفته، سفارت آمریکا با همکاری ساواک، دارای شبکههای جاسوسی و افراد خودی، وابسته، خبرچین، و انواع و اقسام منابع خبری بوده که اطلاعات جاسوسی و دست اول را در اسرع وقت به سفارت میرسانند.»[7]
و سند دیگر به همکاری سیا و ساواک اشاره دارد:
«از شیوههای کسب اطلاعات سیا راجع به کردستان، یکی استفاده از مأموران و جاسوسان ساواک بوده است. اینها مأمورانی بودند که در تقویت خانها که خود را به رژیم فروخته بودند، از هیچ اقدامی فروگذار نکرده بودند.»[8]
در ادامه همین سند آمده است:
«یکی از اعضای حزب دموکرات کردستان که با ساواک علیه مردم کرد همکاری میکرد فردی به نام رفعت مامدی بود. او پس از انقلاب، جاسوس سازمان سیا شد و با خرج و امکانات این سازمان رهسپار کردستان شد تا گزارشهای مورد نظر را تهیه کند.»[9]
یکی از اسناد لانه جاسوسی به فعالیت مشترک ساواک و موساد اشاره دارد:
«هدف اصلی روابط اسرائیل با ایران، ایجاد و توسعه سیاستهای ضد عربی و موافق اسرائیل در تصمیمات مقامات ایران بود. از اواخر دهه ۱۹۵۰ به بعد در طی سالها موساد در عملیات مشترک با ساواک همکاری داشته است. موساد به فعالیتهای ساواک یاری داده است.»[10]
و سند دیگر، گستردگی فعالیت دستگاههای اطلاعاتی و جاسوسی سیا را در ایران قبل از انقلاب که با همکاری ساواک صورت میگرفته، نشان میدهد. این فعالیتها همه امور زندگی دانشجویان، معلمین، مبلغین مذهبی، تجار و.... و همچنین موضوع تورم، طرحهای توسعه اتمی، استراتژی قیمتگذاری نفت، کارکردهای ساواک، موضوع تروریسم، بیوگرافی افسران و اعضای اصلی خانواده سلطنتی، فعالیت هزاران آمریکایی غیررسمی در ایران و دهها موضوع دیگر را در بر میگیرد.[11]
یک سند لانه جاسوسی مینویسد:
«در اواخر سال ۱۹۵۸ یک سازمان رسمی سه جانبه شامل موساد، سرویس امنیتی ترکیه و ساواک تشکیل شد. این سازمان که «نیزه سهسر» نامیده شد، علاوه بر تداوم مبادلات اطلاعاتی، جلساتی نیز در هر نیم سال در سطح رؤسای سرویسها داشته است.»[12]
و سند دیگر، تعبیری اینگونه از ساواک دارد:
«ساواک ترکیبی از سازمانهای سیا(CIA)، اف.بی.آی(FBI)، ان.اس.ای(NSE) و شورای امنیت ملی است و مانند زمان داریوش به عنوان چشم و گوش شاه عمل میکند.»[13]
بر اساس یکی از اسناد لانه جاسوسی، آمریکا در پاسخ به منتقدین روند نقض حقوق بشر در ایران و برای توجیه اقدامات سرکوبگرانه ساواک ضمن اهانت به تاریخ گذشته ایران تأکید کرده:
«ایران تاریخی شامل ۲۵۰۰ سال فرمانروایان خودکامه و اغلب خارجی داشته و فرایافتهای جریانهای دموکراتیک اساساً برای سنتهای ایرانی بیگانه است.»[14]
در یکی از نامههای «جان.ال.واشیورن» منشی سفارت آمریکا به «ریچارد هلمز» رئیس سابق سازمان سیا و سفیر وقت آمریکا در تهران به خدمات گسترده ساواک به سیا اشاره شده است. در این نامه که تاریخ ۱۱ اوت ۱۹۷۳ را دارد، میخوانیم:
«ایران کمکهای فراوان و امکانات وسیعی برای کارهای جاسوسی و اطلاعاتی برای آمریکا فراهم کرده و از جمله به ایالات متحده اجازه داده است که از طریق ایران استراق سمع از کشورهای همسایه بکند و اینکه ارتباط کاری نزدیکی بین سیا و ساواک وجود دارد.»[15]
در سند دیگری به تاریخ ۱۰ ژوئیه ۱۹۷۴، هلمز خواهان ادامه دسترسی به امکانات لازم برای فعالیتهای منحصر به فرد جاسوسی سیا در ارتش ایران شده است:
«مسئله کلی که مورد علاقه ماست مربوط میشود به اطلاعاتی درباره جهت و فعالیت سیاسی ارتش ایران. اگرچه از طریق هیئت مستشاری ما و تیمهای کمک عملیات فنی، ارتباط وسیعی با نیروهای مسلح ایران داریم، ولی هنوز باید در پی اطلاعات مطلوبمان از لحاظ کیفی و کمی باشیم. ما در صدد هستیم این را از طریق یک برنامه سیستماتیکتر بهبود بخشیم.»[16]
معرفی رؤسای ساواک
بخشی از اسناد لانه جاسوسی به معرفی روسای ساواک پرداخته است. اولین رئیس ساواک و از جمله اولین عناصر توسعه اختناق و سرکوب در کشور، سپهبد «تیمور بختیار» نام داشت. او از ابتدای تأسیس ساواک تا مدت چهار سال ریاست این سازمان را عهدهدار بود:
«ریاست ساواک را سرلشکر قدرتمند و با کفایت، تیمور بختیار عهدهدار بود که در سال ۱۹۶۱ (اسفند ۱۳۳۹) به دلیل آنکه بیش از حد صاحب قدرت شده بود، توسط شاه برکنار شد.»[17]
تیمور بختیار در ۵ بهمن ۱۳۴۰ عازم رم شد و بنای مخالفت با حکومت شاه را گذاشت. او سپس رهسپار لبنان شد اما: «از آنجا که لبنان از استرداد سپهبد تیمور بختیار به ایران امتناع ورزید، ایران روابط دیپلماتیک خود را با آن کشور قطع کرد.»[18] پس از این رویداد تیمور بختیار رهسپار عراق شد و سپس «توسط عوامل ایرانی در عراق به قتل رسید.»[19]
سرتیپ حسن پاکروان رئیس بعدی ساواک بود که در اسفند 1339 جایگزین تیمور بختیار شد. وی در زمان قیام 15 خرداد 1342 رئیس ساواک بود. از جمله اسناد لانه جاسوسی تلاش پاکروان برای تبرئه «جبهه ملی» از اتهام شرکت در قیام 15 خرداد بوده است. وی بعد از ملاقات یکی از فعالان جبهه ملی به نام حسین مهدوی با «ویلیام گرین میلر» کارمند سفارت آمریکا در عصر روز ۱۵ خرداد پذیرفت که در آن رویداد، جبهه ملی دخالتی نداشته است. در این روز تظاهراتی به حمایت از امام خمینی در دانشگاه تهران به وقوع پیوست. اما چند تن از افراد جبهه ملی از جمله حسین مهدوی، خبر این تظاهرات را به ساواک اطلاعات دادند و درخواست کردند که مانع انجام این تظاهرات شود. این اطلاعرسانی سبب دخالت ساواک گردید.
در این سند به نقل از «ویلیام گرین میلر» آمده است: «مهدوی گفت: پاکروان جبهه ملی را از هرگونه مسئولیت دخالت در تظاهرات مبرا کرده و از طریق رادیو در ساعت ۵ بعد از ظهر به ملت اطلاع داده که جبهه ملی در این حوادث دست نداشته است.»[20]
به موجب یکی از اسناد لانه جاسوسی حسن پاکروان در خلال سالهای فعالیت خود در ساواک، در چندین عملیات بزرگ تجاری در کشور نیز فعالیت داشت؛ از جمله احداث یک کارخانه بزرگ ذوبآهن در نزدیکی مشهد.[21]
«پاکروان مدت کوتاهی پس از کشته شدن نخستوزیر حسنعلی منصور در 21 ژانویه 1965 (اول بهمن 1343) به دلیل آنکه تشکیلات تحت سرپرستی وی هیچگونه اطلاع قبلی از توطئه قتل نخستوزیر نداشت، از این منصب برکنار شد.»[22]
اینکه چنین اتهامی دلیل واقعی برکنار شدن پاکروان باشد به درستی روشن نیست. چون در یکی از اسناد لانه جاسوسی درباره پاکروان میخوانیم که «وی به خاطر تضاد شدیدی که با نعمتالله نصیری پیدا کرده بود از ساواک برکنار شد و به همین خاطر بود که بلافاصله نصیری به ریاست ساواک رسید.»[23]
ارتشبد نعمتالله نصیری رئیس وقت شهربانی، رئیس بعدی ساواک بود که در 10 بهمن 1343 عهدهدار این سمت شد.
در یکی از اسناد به تاریخ 31 تیر 1355 تحتِ عنوان «جزئیات بیشتری راجع به ساواک»، چنین میخوانیم: «نعمتالله نصیری رئیس ساواک گرچه عنوان معاون نخستوزیر را دارد ولی مستقیماً به شاه گزارش میدهد... او برای پروژههایی که شاه تعیین کند بودجه نامحدودی دارد... نصیری از معدود افرادی است که به شاه دسترسی فوری دارد و دارای نفوذ زیادی در بیشتر تصمیمگیریهاست.»[24]
در یکی از اسناد، نصیری متهم به فساد، صدور دستور شکنجه و غصب اموال مردم در خلال ریاست بر ساواک، و مسئول گسترش نارضایتی عمومی بهطور وسیع خوانده شده است.[25]
یک سند لانه جاسوسی نصیری را به موارد متعدد دزدی متهم ساخته است. این سند که تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۳۵۷ و طبقهبندی «خیلی محرمانه» دارد، گزارش جلسهای است که با حضور کنسول و مترجم سفارت آمریکا در منزل «هدایتالله اسلامینیا» نماینده سابق مجلس شورای ملی تشکیل شده بود. در این سند آمده است: «اسلامینیا اختلاسهای شخصی نصیری را مورد حمله قرار داده و گفته است که دلایلی در دست دارد که نصیری مقادیر زیادی پول از ساواک دزدیده است. در این رابطه یادداشتی برای شاه را به هویدا داده بود که در آن چندین نقل و انتقال مالی لیست شده بود. یکی ۷۰ میلیون تومان، دیگری ۶۰ میلیون تومان و مبالغ زیاد دیگری را نیز شامل میشد.»[26]
یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ 2 خرداد ۱۳۵۷ با عنوان «سیاست داخلی و مذهب» مینویسد: «نصیری رئیس ساواک گفت که به نظر او تمام بازار در سراسر کشور باید بسته شود و آنهایی که شلوغکاری میکنند باید به رگبار بسته شوند. ولی ژنرال فردوست رئیس بازرسی شاهنشاهی میگوید ارتش امتناع خواهد کرد از تیراندازی به مردم، و بهتر است که از ارتش فقط در موارد اضطراری علیه تظاهرکنندگان استفاده شود.»[27]
یک سند لانه جاسوسی به نقل از «پرویز رائین» که به عنوان «گزارشگر مورد اعتماد سفارت» معرفی شده است، ضمن اشاره به فساد گسترده در کشور مینویسد: «مقامات بالای ساواک از جمله ژنرال نصیری باید بازنشسته شوند. این اشخاص در ساواک کفایت خود را از دست داده و ایران را بدنام کرده و سبب بدبختی بسیاری از مردم شدهاند.»[28]
نعمتالله نصیری جزو فهرست کسانی بود که روز ۱۵ آبان ۱۳۵۷ همراه با جمع دیگری از بلندپایگان و مقامات عالیرتبه پهلوی در حرکتی نمایشی و با هدف فرونشاندن خشم مردم از فساد و استبداد حکومت پهلوی توسط دولت ازهاری بازداشت شدند. یک روز پیش از آن (14 آبان) نصیری رئیس ساواک و پرویز ثابتی معاون وی ممنوعالخروج شده بودند و طبق یکی از اسناد «آنها تا هنگام پاسخ به اتهاماتشان در رابطه با تصدی طولانیشان در ساواک نمیتوانند از کشور خارج شوند و مقامات قضایی پاسپورت آنها را نیز توقیف کردهاند.»[29]
در آن زمان «دادستان دادگاه اداری کشور اعلام کرد اتهامات تیمسار نصیری رئیس پیشین ساواک به زندان انداختنهای غیرقانونی افراد، کتک زدن، شکنجه، فساد، رشوهگیری، و افتضاحات مالی است.»[30]
در دو مورد از اسناد لانه جاسوسی از به آتش کشیده شدن منزل مسکونی نعمتالله نصیری توسط مردم خشمگین سخن به میان آمده است. یکی سند شماره ۲۳ مورخ ۱۴ بهمن ۱۳۵۷، طی عنوان «گزارش سیاسی ـ امنیتی ۳ فوریه» به نقل از روزنامهها، و دیگری سند شماره ۲۴ با همان تاریخ، طی عنوان «گزارش وضعیت ایران ـ 3 فوریه 79»، به نقل از گزارشگر سفارت آمریکا.[31]
پس از نصیری، ارتشبد ناصر مقدم به عنوان رئیس جدید ساواک منصوب شد.[32] او از اواسط دهه ۱۹۵۰ دارای سوابق خدمتی اطلاعاتی بوده و از خیلی قبل از آن همواره آرزو داشت رئیس ساواک شود.[33]
پرویز ثابتی معاون نصیری و رئیس اداره سوم ساواک نیز از دیگر چهرههای بدنام ساواک بود. وی گرچه ریاست اداره امنیت داخلی (اداره سوم ساواک) را بر عهده داشت ولی عملاً همه کاره بود. حسین فردوست برای اداره این سازمان، با او در ارتباط دائمی بود و محمدرضا پهلوی خط مستقیم تماس با او دایر کرده بود و در سازمان ساواک به وی اعتمادی فوقالعاده داشت.
ثابتی در خرداد ۱۳۵۷ و پس از آنکه ناصر مقدم جانشین نعمتالله نصیری در مقام ریاست ساواک گردید از مقام خود برکنار شد. نام او همراه با نام تعداد زیادی از چهرههای مشهور و بدنام ساواک برای تصفیه و اخراج، در اختیار شاه قرار گرفت:
«دولت تصفیه و پاکسازی در ساواک را اعلام کرد. پرویز ثابتی که به خاطر حضورش در تلویزیون و دفاع از سازمان امنیت مشهور است، همراه با ۳۳ نفر دیگر که منفصل یا مجبور به بازنشسته شدن هستند، از جمله پاکسازیشدگان میباشند. این ۳۴ نفر وقتی ناصر مقدم جانشین نصیری شد تصفیه شدند.»[34]
ثابتی نیز مانند نصیری در 15 آبان 1357 ممنوعالخروج شده بود اما دو روز بعد سفارت آمریکا تصریح کرد که «پرویز ثابتی مقام عالیرتبه ساواک نیز در فهرست کسانی بود که باید دستگیر میشدند، اما وی از کشور فرار کرده است.»[35]
یکی از بلندپایهترین چهرههای ساواک ارتشبد حسین فردوست بود که سالها سمت قائممقامی ساواک را برعهده داشت. یک سند لانه جاسوسی در مورد گستره اختیارات فردوست مینویسد:
«از آنجا که روسای ساواک، پلیس کشوری، و ژاندارمری همگی گزارش کار خود را مستقیماً به شاه ارائه میکنند، فردوست تا آن حد که شاه مطلوب و مقتضی بداند، مسئولیت هماهنگی را در ارسال این گزارشها بر عهده دارد.»[36]
این سند میافزاید:
«فردوست، دوست نزدیک شاه، نایبرئیس ساواک، و به عنوان فردی که مسئول انتقال مستمر گزارش تحولات امنیتی و اطلاعاتی به شاه میباشد، الزاماً باید وظیفه هماهنگ کننده را انجام دهد.»[37]
نمونههایی از جنایات ساواک
اسناد لانه جاسوسی نمونههایی از جنایات ساواک را نیز در گزارشهای خود آورده است:
یکی از این تصریح دارد که موارد متعدد نقض حقوق بشر در زندانهای ساواک مورد انتقاد محافل بینالمللی قرار داشته است. در این سند مواردی که از آنها شدیداً انتقاد به عمل آمده چنین ذکر شده است:
«تعداد مردمی که در رابطه با وقایع مربوط به سازمان امنیت دستگیر میشوند، افرادی که ماههای زیادی بدون داشتن اتهامات قانونی و بدون داشتن دسترسی به وکیل متهم میشوند، در اسارت گرفتن تعداد نامحدودی از زندانیان سیاسی، به کاربردن شکنجه و دیگر تهدیدات علیه متهمان، محاکمه همه متهمان در دادگاههای نظامی در پشت درهای بسته و بدون مشورت کافی، محدود بودن حقوق برگشتی متهمین از جانب ساواک و تصمیمات دادگاه...»[38]
اسناد لانه جاسوسی گاه پرده از بعضی شکنجههایی که در مورد متهمان اعمال میشود نیز برداشتهاند. مثلاً یک سند به تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۵۷ با اشاره به پیشینه مبارزات آیتالله سیدمحمود طالقانی راجع به نوع رفتار ساواک در زندان علیه وی چنین نوشته است:
«شکنجههای طالقانی عبارت بودند از: اجبار در مشاهده شکنجه شدن دخترش، ادرار کردن مأموران ساواک بر روی وی در هنگام نماز خواندن (یکی از منابع گفت شخص ثابتی این کار را میکرد)، اجبار به شنیدن نالههای جوانانی که در سلولهای مجاور ایشان شکنجه میشدند.»[39]
بعضی از جنایات ساواک به حدی وقیح بوده که رؤسای ساواک از بر عهده گرفتن مسئولیت ارتکاب آن خودداری می ورزیدند. برای مثال حمله روز ۲۳ آذر ۱۳۵۷ به بیمارستان شاهرضای مشهد که طی آن چهار بیمار شهید و دستِکم ۱۴ نفر از پزشکان و پرستاران بیمارستان مجروح شدند.[40] رئیس ساواک شهر با «آموزگار» رئیس دانشگاه مشهد تماس گرفت تا خود را فاقد مسئولیت اعلام کند و تقصیر را به عهده ارتش بگذارد. پس از آن فرماندار نظامی مشهد تماس گرفت تا بگوید که ساواک مقصر است. در نتیجه یک بیانیه رسمی بعداً صادر شد که در آن بابت رویداد اظهار تأسف و ادعا شده که افسر مسئول بدون داشتن دستور اقدام کرده بود. اما از آنجا که سربازان همراه با سایر مأموران با لباس شخصی بودند کسی این توضیح را باور نکرد و هیچ بیانیه دولتی مورد قبول قرار نگرفت.[41]
یکی از ابعاد جنایات ساواک، خطاهای این سازمان در یافتن متهمین و کشته شدن افراد بیگناه است:
«ساواک در یک یورش به تروریستها خانهای را اشتباهی محاصره کرد و بهطور نسبتاً بد و وحشیانه به طرف خانه آتش گشود و همه ساکنان را کشت. اما پس از آن تروریستها از یک ساختمان دیگر در نزدیکی خانه ظاهر شدند و در یک تیراندازی تمام عیار با نیروهای امنیتی که منجر به مرگ تمام تروریستها و دو یا سه مأمور ساواک شد، درگیر شدند. این واقعه اشتباهی بزرگ در شناسایی است که منجر به مرگ غیرضروری چندین غیرنظامی شد.»[42]
این در حالی است که در بعضی از اسناد میتوان به اعتراف نویسنده سند راجع به نتایج معکوس فشار و اختناق ساواک در جامعه پی برد:
«تا زمانی که هوشنگ نهاوندی به عنوان رئیس دانشگاه پهلوی شیراز شروع به استفاده از نیروهای ساواک در کاهش مشکلات دانشجویی نکرده بود دانشجویان رفتار معتدل و ملایم داشتند، ولی سرکوبهای مستمر توسط ساواک نه تنها دانشجویان بلکه اولیای آنها را نیز تندروتر کرده است.»[43]
ساواک در دوره انقلاب
اسناد لانه جاسوسی در ارتباط با مقطع انقلاب و دوره پس از پیروزی انقلاب نیز خواندنی است. یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۴ آبان ۱۳۵۷ تصریح دارد که عامل بسیاری از خرابکاریها و ناامنیها در ایران اقدامات تحریکآمیز ساواک است:
«این تلاشها جدا از اقدامات تحریکآمیز ساواک است که عامل بسیاری از خرابکاریها و برخوردها در کرمان، راور، کرمانشاه، همدان، گرگان، رضاییه، آمل، بانه، مراغه، سنندج و غیره بوده است. شخص پرویز ثابتی زمانی گفته بود عازم کردستان است. از ادای این مطلب چیزی نگذشته بود که به طرفداری از شاه تظاهرات و حملاتی متقابل آغاز شد.»[44]
یک سند به تاریخ ۱۱ آبان ۱۳۵۷ تصریح دارد که در سال ۵۷ بعضی از اقدامات سیاسی علیه دولت شریف امامی یا حتی بعضی تظاهرات سازمان یافته به حمایت از حکومت شاه، کار ساواک بوده است. در این سند میخوانیم:
«پاکسازی ساواک به دنبال آگاهی نخستوزیر شریفامامی از اینکه تظاهرات خشونتبار اخیر به طرفداری از دولت کار ساواک بوده صورت گرفت. همچنین ساواک برخی نمایشهای ضد رژیم را نیز خود اجرا کرده است برای مثال عباس اخباری نماینده مجلس شورای ملی که موضوع سانسور را علیه شریف امامی مطرح کرده، خود یک عنصر با سابقه ساواک است.»[45]
شاپور بختیار که در دهم دی ۱۳۵۷ به عنوان آخرین نخستوزیر پهلوی مأمور تشکیل کابینه شد، مختصر قدرت خود را در جامعه مدیون باقیمانده توان ساواک بود. طبق یکی از اسناد لانه جاسوسی:
«بختیار روز سوم بهمن با کمک ساواک در حال برنامهریزی برای ترتیبدادن یک تظاهرات موافقت دولت خودش برای روز ۲۴ ژانویه (4 بهمن 1357) در مقابل مجلس شورای ملی بود.»[46]
و طبق سندی دیگر به نقل از دو مقام وزارت امور خارجه در دولت بختیار «بیشتر طرفداران شاپور بختیار وابسته به ارتش، ساواک و یا حامیان شاه هستند که در رختخواب پر قو میخوابند.»[47]
با وجود این، موضوع انحلال ساواک از جمله رئوس مهم برنامههای کابینه بختیار اعلام شد. بختیار گفت «ساواک از بین خواهد رفت و یک واحد اطلاعاتی خیلی کوچک در دفتر نخستوزیری برقرار خواهد شد.»[48]
لایحه قانونی انحلال ساواک روز ۴ بهمن ۱۳۵۷ به مجلس شورای ملی داده شد.[49] این لایحه در ۱۷ بهمن در مجلس به تصویب رسید.[50]
ساواک پس از انقلاب
پس از سقوط حکومت شاه، ساواک تا مدتها مرکزی برای توطئه و برنامهریزی علیه انقلاب اسلامی بوده است. یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۲۸ خرداد ۱۳۵۸ به نمونهای از اقدامات براندازی ساواک اشاره کرده است:
«وجود یک پایگاه آموزشی ساواک: یک منبع خبری امروز گزارش داد که نُه هزار عضو ساواک در حال طی کردن دوره آموزشهای ویژه خرابکاری در جزیره «مسیرا» برای ترور رهبران انقلاب ایران هستند. روزنامه لبنانی السفیر چاپ بیروت نوشت که اعضای ساواک در چارچوب برنامهای که از سوی آژانس اطلاعاتی اسرائیل (موساد)، آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و آژانس اطلاعاتی مصر تهیه شده، در حال طی دورههای آموزشی خود هستند. السفیر نوشت: اعضای ساواک با یک هواپیمای نظامی آمریکایی به قاهره انتقال یافتهاند، نقشه فوق به ماه ژانویه بازمیگردد که اولین هواپیمای حامل اعضای اعزامی ساواک در قاهره به زمین نشست. این گزارش همچنین میافزاید: انور سادات رئیسجمهور مصر، شاه سابق و نخستوزیر سابق ایران شاهپور بختیار، مسئول این عملیات بوده و آژانس اطلاعاتی انگلیس نیز با این گروه همکاری میکند.»[51]
و این سند:
«روز جمعه ۲۷ مهر ۱۳۵۸ تیمسار منوچهر هاشمی رئیس پیشین ضداطلاعات ساواک، تیمسار عزت افشانی رئیس پیشین ساواک استان آذربایجان غربی، و تعدادی از مأموران ساواک با تیمسار محسن مبصر رئیس سابق پلیس کشوری ایران در لندن ملاقات داشتند. تیمسار مبصر به آنان گفت که رهبر جافها که یک قبیله بزرگ کرد میباشد نیز اخیراً دیداری از لندن داشته و با وی (مبصر) ملاقات کرده است. این رهبر کرد یک ارتش کوچک ۱۵۰۰ نفر دارد که مجهز به مسلسل و تفنگهایی میباشد که در مرز ایران و عراق استقرار دارند. تیمسار مبصر در فکر اعزام سرهنگ شاملو است که چترباز و فرمانده سابق یک گروه ضد تروریست در نیروی امنیتی ارتش بوده است تا یکی از مربیان این گروه باشد.»[52]
یکی از اقدامات عناصر پیشین ساواک پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایفای نقش رابط میان بعضی شخصیتها و گروههای ناراضی ایرانی با سازمان سیا بود. در یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ 20 اردیبهشت 1358 میخوانیم:
«در پى تصمیمات سیا براى یافتن یک کانال رضایتبخش با آیتالله شریعتمدارى، سرلشکر فرازیان (عضو ارشد ساواک) به عنوان یک احتمال در نظر گرفته مىشود. اما دادن اطلاعات از طریق یک مقام سابق ساواک و ارتباط بین او و شریعتمدارى با توجه به حساسیت جامعه نسبت به ارتباط یک ساواکى با شریعتمدارى و احتمال لو رفتن این رابطه، سیا را در صحیح بودن این رابطه به تردید مىاندازد. هرگونه تصمیمگیرى در مورد نحوه ارتباط با شریعتمدارى براى سیا مستلزم داشتن اطلاعات کافى در مورد کلیه جوانب و آمادگیهاى بالقوه و بالفعل شریعتمدارى براى تکیه به وى به عنوان عنصرى که کارایى لازم را در آینده داشته باشد و بتواند منافع آمریکا را تضمین کند، بوده است. حزب شریعتمدارى ـ حزب خلق مسلمان ـ به عنوان یکى از راههاى نیل به این اهداف و دسترسى به اطلاعات مورد نظر سیا قرار مىگیرد و باز هم فرازیان به خاطر ارتباط و کسب اطلاعات از این حزب، فرد مفیدى تشخیص داده مىشود.»[53]
در ادامه این سند، حزب خلق مسلمان همکاری با آمریکاییها از طریق کانال ساواک را تأیید کرده است:
«سیا، گرفتن خبر در مورد حزب جمهورى خلق مسلمان از طریق فرازیان (عضو ساواک) را تأیید مىکند و از فرازیان مىخواهد که بفهمد آیا شریعتمدارى ایجاد این کانال را تجویز کرده و تأیید مىکند یا نه. در 7 خرداد طى یک جلسهاى با مأمور سیا، فرازیان اظهار مىدارد که وى بار دیگر با سران حزب جمهورى خلق مسلمان تماس گرفته بود و این افراد فکر همکارى با آمریکاییها را تأیید کرده بودند.»[54] فرازیان در تمام اسناد لانه جاسوسی با نام رمز «ای.دی.جانوس/1» شناخته میشود.[55]
پس از اعدام سالار جاف نماینده استان کرمانشاه در مجلس شورای ملی در اسفند 1357، اقوام وی با راهنمایی مأموران سفارت آمریکا، و همکاری فعال نیروهای ساواک جبهه تازهای در کنار سایر گروههای ضد انقلاب مستقر در مناطق کردنشین ایران در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران گشودند:
«در 15 فروردین 1358روزنامه اطلاعات نوشت که توطئهای با مشارکت اقوام سالارجاف، نماینده سابق مجلس که بعد از پیروزی انقلاب اعدام شد، تیمسار پالیزبان، استاندار سابق کرمانشاه، و مأموران سابق ساواک در کردستان جریان دارد. بر اساس گزارشها، این افراد مزدوران عراقی را با هدف بازگرداندن شاه بر سر قدرت، به خدمت گرفتهاند.»[56]
پینوشت:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب اول، ص ۲۷۲، مبحث: «تشکیلات امنیتی ـ سری».
[2]. همان، کتاب ششم ص ۶3۶ ، مبحث: «سازمان اطلاعات و امنیت کشور ـ ساواک».
[3]. همان.
[4]. همان، کتاب ششم، ص ۶۴0، مبحث: «اداره اطلاعات ویژه».
[5]. همان، ص 643، مبحث «امنیت پرسنلی».
[6]. همان، کتاب دهم، ص ۴۷۴ (سند شماره ۲۱۵).
[7]. همان، کتاب اول، ص ۳۷.
[8]. همان، کتاب سوم، ص ۷۲۴، مبحث: «جنبش خودمختاری در ایران».
[9]. همان؛ کتاب چهارم، ص ۶۴، بخش پاورقی.
[10]. همان، کتاب اول، ص ۶۲۱، مبحث: «روشهای عملیاتی».
[11]. همان ، ص ۴۳۴ - ۴۳۸ (سند شماره ۲۰).
[12]. همان، ص ۵۹0.
[13]. همان، ص ۲۷۳، مبحث: «بخش سیاسی استمپل».
[14]. همان، ص ۴۴۹.
[15]. همان، ص ۳۷۵ (سند شماره ۱۱).
[16]. همان، ص ۳۹۴ (سند شماره ۱۳) و ص ۳۳۶، مقدمه کتاب «دخالتهای آمریکا در ایران ـ ۱».
[17]. همان، کتاب ششم، ص 635، مبحث: «سازمان اطلاعات و امنیت کشور ـ ساواک».
[18]. همان، ص 698، بخش: «وقایعنگار».
[19]. همان.
[20]. همان، کتاب دوم، مبحث «احزاب سیاسی در ایران»، ص ۵۹۶ - ۵۹۷ و ۸۱۶.
[21]. همان، کتاب ششم، ص 791، مبحث: «سند بیوگرافیک حسن پاکروان»
[22]. همان، ص 635، مبحث: «سازمان اطلاعات و امنیت کشور ـ ساواک».
[23]. همان، ص ۷۹۱، مبحث: «دخالت های آمریکا در ایران».
[24]. همان، کتاب اول، ص 273 - 274، مبحث: «بخش سیاسی استمپل».
[25]. همان، کتاب نهم، ص ۱۸۶ - 187 (سند شماره ۹۰).
[26]. همان، کتاب سوم، ص ۲۰۹ (سند شماره ۹).
[27]. همان، ص ۲۱۲ (سند شماره ۱۰).
[28]. همان، کتاب اول، ص 699 - 700 (سند شماره 11).
[29]. همان، کتاب نهم، ص ۲۷۷ ( سند شماره ۱۲۶).
[30]. همان، کتاب دهم، ص ۲۰۲ (سند شماره ۹۷).
[31]. همان، روزشمار انقلاب اسلامی ص ۲۸ - ۲۹.
[32]. همان، کتاب نهم، ص ۱۸۷ (سند شماره ۹0).
[33]. همان، کتاب هشتم ص ۶۶۷، زندگینامه جمعی از رجال دوره پهلوی.
[34]. همان، کتاب نهم، ص ۲33 (سند شماره ۱۱۵).
[35]. همان، ص 283 (سند شماره ۱۴۹).
[36]. همان، کتاب ششم، ص ۶۴۰.
[37]. همان.
[38]. همان، کتاب اول، ص ۴۳۲، مبحث مربوط به «رعایت حقوق بشر».
[39]. همان، کتاب دهم، ص 74 (سند شماره 49).
[40]. همان، ص ۶۴۶ (سند شماره ۳۴۷).
[41]. همان، ص ۶۴۹ (سند شماره ۳۴۷).
[42]. همان، کتاب اول، ص ۶۳۵ (سند شماره 8).
[43]. همان، کتاب هفتم، ص ۳۸۲، مبحث هوشنگ نهاوندی (سند شماره ۱).
[44]. همان، ص ۱۶ (سند شماره ۳).
[45]. همان، کتاب نهم، ص ۲۵0 (سند شماره ۱۲۲).
[46]. همان، کتاب سوم، ص ۳۹۰ (سند شماره ۳۴).
[47]. همان، ص ۴۰۲ (سند شماره ۴۰).
[48]. همان، ص ۳۵۵ (سند شماره ۱۳).
[49]. همان، کتاب دوم، ص۹۵ (سند شماره ۵۷).
[50]. همان، کتاب دهم، ص ۵۳ (سندهای شماره ۳۹ - ۴۰).
[51]. همان، ص 483 (سند شماره 218).
[52]. همان، کتاب سوم، ص 718.
[53]. همان، کتاب ششم، ص 261، مبحث: «خط میانه ـ 5».
[54]. همان، ص 262.
[55]. همان، ص 306 - 307 (اسناد شماره 34 - 35).
[56]. همان، کتاب دهم، ص 279، سند شماره 139.
تعداد بازدید: 289