25 آذر 1402
احمد ساجدی
استان کردستان از جمله مناطقی است که آمریکاییها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کردند آن را به کانونی برای اعمال فشار علیه نظام جمهوری اسلامی ایران تبدیل کنند؛ رژیم بعثی عراق، ساواکیها، رجال نظامی و سیاسی وابسته به حکومت پهلوی، خانها و فئودالها، به همراه گروههای ضد انقلابی کرد و غیر کرد، بازوهای اجرایی در پیشبرد این نقشه آمریکایی بودند. کردستان در نتیجه این شرارتها طی یکی دو سال اول پس از پیروزی انقلاب، اوضاع آرامی نداشت.
بخش اعظم سندهای مرتبط با کردستان در مجموعه اسناد لانه جاسوسی، به تشریح همین ماجراجوییها و فتنهانگیزیها اختصاص یافته است. در این سندها به وضوح به دخالتهای آمریکاییها به ویژه دخالت سازمان سیا، تلاش برای جداییخواهی و تجزیهطلبی در کردستان، اقدامات تروریستی و پشتیبانیهای نظامی و تدارکاتی رژیم صدام از گروههای ضد انقلاب در مناطق کردنشین ایران، ائتلاف گروههای ضد انقلاب در داخل و خارج کشور برای تشدید ناآرامیهای کردستان و همچنین ضعف دولت موقت در رویارویی با این بحران اشاره شده است.
اقدامات خصمانه عناصر ضد انقلاب در کردستان به فاصله ۴۸ ساعت پس از پیروزی انقلاب یعنی در صبح روز ۲۴ بهمن ۱۳۵۷ با حمله به پادگان مهاباد و محاصره آن آغاز شد.[1] در پی این حمله و تبعات آن روز ۳۰ بهمن هیئت اعزامی دولت موقت برای بررسی مسائل کردستان رهسپار مهاباد شد:
«دولت موقت در اواخر بهمن 1357 نمایندگانی را به کردستان و همچنین به سایر نقاطی که تمرکز اقلیتهای قومی در آنجا زیاد است گسیل داشت. استقبال متفاوتی از این نمایندگان به عمل آمد. گاهی اوقات استقبال سرد و بعضی مواقع خصمانه بود.»[2]
«داریوش فروهر وزیر کار و امور اجتماعی که در هیئت حقیقتیاب به کردستان رفته بود در گزارشی ناآرامیهای کردستان را وخیم، ولی غیربحرانی خواند.»[3]
اما در روز اول اسفند ۱۳۵۷ در حالی که هیئت اعزامی دولت موقت هنوز در مهاباد حضور داشت، پادگان مهاباد سقوط کرد و تمامی سلاحها و مهمات موجود در آن به غارت رفت.[4]
بعد از این اقدامات، حزب دمکرات کردستان اولین گردهمایی بزرگ خود را در 11 اسفند 1357 در شهر مهاباد تشکیل داد. این در حالی بود که در همان روزهای اول اسفند، گروههای مخالف انقلاب یکی پس از دیگری گردهماییهای تشکیلاتی خود را با هدف شروع مخالفتهای خویش کلید میزدند. فداییان خلق روز ۴ اسفند و مجاهدین خلق روز ۵ اسفند آن سال اجتماعاتی را در دانشگاه تهران سازمان دادند و در همان گام اول با مطرح کردن موضوع انحلال ارتش، موجودیت خود را در معادلات سیاسی پس از انقلاب به رخ کشیدند.[5]
گردهمایی حزب دموکرات کردستان ۶ روز پس از گردهمایی مجاهدین خلق برگزار شد. در سندی که راجع به این گردهمایی تحت عنوان «فعالیت ویژه کردها» توسط ویلیام سولیوان سفیر آمریکا تهیه شده، چنین آمده است:
«در راهپیمایى بزرگ 11 اسفند مهاباد، حزب دمکرات کردستان قطعنامهاى صادر کرد که یک جمعبندى از موقعیت کردها بود. قطعنامه نکات زیر را در برداشت: مرزهاى کردستان بایستى توسط خلق کرد و با توجه به شرایط تاریخى، اقتصادى و جغرافیایى تعیین شود. (اظهار نظر: کلمه آخرى بدینمعنى است که کردها مدعى ناحیهاى خیلى بزرگتر از خود استان کردستان هستند. سرزمینهاى کردنشین شامل آن استان، کرمانشاهان، ایلام و بخش جنوبى آذربایجان غربى، ناحیهاى به وسعت 140000 کیلومتر مربع و جمعیتى حدود 3 میلیون نفر مىباشد.) بایستى یک پارلمان کردى، از طریق انتخابات عمومى، به وجود آید که بالاترین قدرت قانونى در استان داشته باشد. تمام ادارات دولتى در ناحیه بایستى بهطور محلى اداره شوند. بایستى یک ارتش خلقى وجود داشته باشد، پلیس و ژاندارمرى بایستى منسوخ شده و یک گارد ملى جانشین آن گردد. عوامل اجرایی قانون در کردستان بایستى تحت کنترل محلى باشند. زبان کردى بایستى زبان رسمى ادارات دولتى استان و مدارس متوسطه باشد. زبان فارسى مىتواند به عنوان زبان رسمى دوم باقى بماند.»[6]
حزب دموکرات کردستان پس از برگزاری این گردهمایی، در قدم بعدی، «رفراندوم تعیین هویت نظام را که در روزهای دهم و یازدهم فروردین ۱۳۵۸ برگزار شد تحریم کرد. این در حالی بود که استقبال مردم از رفراندوم بسیار زیاد بود.»[7] قاسملو دبیرکل حزب دموکرات کردستان رفراندوم را «غیردموکراتیک» خوانده بود.[8]
در پی این اعلام، «هفت سازمان سیاسی کرد که بعضی از آنها چپگرا هستند نیز با صدور بیانیهای اعلام کردند رفراندوم را تحریم خواهند کرد و از تمام کردها خواستند که از آنها تأسی کنند.»[9]
این تصمیمات باعث شد در روز رأیگیری اقدامات تهدیدآمیزی از سوی تحریمکنندگان صورت گیرد:
«در کردستان، گزارشهای متعددی از تلاش برای مختل کردن روند رأیگیری مخابره شده است. در سقز، یک گروه غیر قانونی مدرسهای را که به حوزه رأیگیری تبدیل شده بود، اشغال کرد و صندوق رأی را سوزاند. در نقاط دیگر استان، به رأیدهندگان گفته بودند که اگر برگه سبز (آری) را به صندوق بیندازند، به مصادره زمینهایشان رأی دادهاند.»[10]
حزب دمکرات کردستان در مرحله بعد به مخالفت با قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران پرداخت:
«در چهارم ژوئیه (13 تیر 1358) میتینگی در مهاباد (کردستان) جهت بررسی مسایل قومی (ایالتی) و پیشنویس قانون اساسی تشکیل شد، قانون اساسی به خاطر عدم توجه به حقوق ملی کردها و نیز رسمیت دادن به مذهب شیعه جعفری از طرف بسیاری از گروههای کرد رد شده است.»[11]
یکی از گامهای حزب دموکرات برای پیشبرد اهداف خود در کردستان، تلاش برای اتحاد با همه گروههایی بود که با انقلاب مخالف بودهاند. در یک سند لانه جاسوسی به حضور فعال فدائیان خلق در کردستان اشاره شده است:
«اگرچه فداییان به دو گروه هواداران و جنگجویان طبقهبندی شدهاند ولی اعضای هر دو گروه در سال ۱۳۵۸ جهت نبرد به کردستان مسافرت کردند. نظریه منبع: فدائیان اغلب با استفاده از وسایل نقلیه معمولی در گروههای کوچک مسافرت میکنند و بعد از اینکه به کردستان وارد شدند سلاحها را تحویل میگیرند.»[12]
ماههای بهار سال ۱۳۵۸ ماههای ارتباط و تبانی این گروهها با یکدیگر و همچنین شکلگیری کانونهای ضد انقلابی در آن سوی مرزهای ایران بود و در این میان شاپور بختیار نیز به عنوان یک «هماهنگکننده» عمل میکرد:
«بختیار موافقت کرده است که افسران پیشین ساواک یا ارتش را نیز به کمک مبارزان کرد اعزام دارد. بختیار هم با کردهاى کرمانشاه و هم با کردهاى مهاباد به عنوان مناطقى که رهبرى این نیروها را خواهند داشت تماس داشته است. او در نظر دارد که در اواخر آبان و اوائل آذر نمایندهاى به ایران بفرستد تا در مورد ارتباط سیاسى و نظامى با حزب دموکرات کردستان مذاکره نماید.»[13]
از سپهبد عزیزالله پالیزبان نیز به عنوان یکی از عناصر فعال در ایجاد وحدت میان گروههای ضد انقلاب یاد شده است:
«هوشنگ نهاوندی میگوید افراد نظامی کرد و غیر کرد با فرار از ارتش در حال تشکیل یک نیروی نظامی مخالف هستند که قصد دارد در آینده، دولت مرکزی را سرنگون کند. مهره اصلی این برنامه عزیزالله پالیزبان است که مسئول سازماندهی ارتش مذکور در کردستان است.»[14]
«ژنرال پالیزبان آخرین فرماندار قبل از انقلاب در کرمانشاه در مرزهای کردستان عراق آزادانه عمل میکند. او از طرف رژیم کنونی به عنوان عامل اصلی مسائل و مشکلات اخیر کردستان محکوم شده است.»[15]
«نقشهای توسط تیمسار پالیزبان استاندار سابق کرمانشاه با مشارکت اقوام سالار جاف نماینده سابق مجلس شورای ملی و با همکاری ماموران سابق ساواک و مزدوران عراقی جریان دارد که هدف از آن بازگرداندن شاه بر سر قدرت است.» بر اساس این سند «کردستان عملاً تحت کنترل حزب دموکرات است.»[16]
«سالار جاف در ارسال اسلحه برای کردها با دولت عراق همکاری نزدیکی دارد و در ناحیه تحت نفوذ خود ۱۵۰۰ نیرو دارد. این تعداد عمداً کم نگه داشته شدهاند تا کیفیت جنگی آنها بالا برود... سالار جاف در ۱۳ مهر (۱۳۵۸) بغداد را ترک کرد و برای ملاقات با شاپور بختیار در ۲۰ مهر در پاریس بود. او با خبر شده بود که شاه و اویسی افسر سابق ایرانی میخواهند وی را ببینند.»[17]
«گروههاى اصلى پارتیزان که در حال حاضر (مهر 1358) مشغول فعالیت در کردستان ایران هستند، عبارتند از: گروه مقاومت حزب دمکرات کردستان، سازمان زحمتکشان کردستان، فداییان خلق شاخه کردستان و طرفداران حسینى]عزالدین[. کردها به سلاحهایى که ضمن حملات به پادگانهاى ایران ربوده شده و اسلحههایى که عراق تأمین کرده، مسلحند. نیروهاى کرد با حزب توده مقدارى تماس دارند، اما عملاً فقط با فداییان خلق و چریکهاى خلقى ایران همکارى مىکنند. سازمان جدیدى تشکیل شده تا کردهایى را که با رژیم خمینى همکارى مىکنند، تصفیه نماید.»[18]
«تیمسار پالیزبان در دیزج دیده شده: ژنرال فراری پالیزبان که گفته میشود با اغتشاشات کردستان دست دارد در دهکده دیزج واقع در 45 کیلومتری جنوب غربی ارومیه با 15 تن از همکارانش دیده شده است. گفته شده است که ژنرال فراری در منزل یکی از افراد با نفوذ ده با عدهای از فئودالها و زمینداران جمع شده و برای بیشتر متشنج کردن اوضاع نقشهکشی میکنند. نقشه این است که آنها قرهتپه و قوشجی و راههای منتهی به آن را تصرف کرده و بعد از آن شهرک سلماس را اشغال و حضور نظامی خود را در کردستان و آذربایجان گسترش دهند. همان گزارش حاکی است که نیروهای خارجی حاضرند مخارج 20000 مرد جنگی تحت فرماندهی یک عامل چپی را برای اجرای این نقشه بپردازند.»[19]
در تشکل گروههای ضد انقلاب در کردستان، خانها و فئودالها نیز نقش مستقیم داشتند:
«در خلال هفته گذشته درگیریهایی بین اعضای حزب دمکرات کردستان و یک واحد نظامی در نزدیکی پیرانشهر رخ داده است. در نتیجه این نبردها چهار روستای متروکه و زمینهای کشاورزی آنها سوخته است. حزب دمکرات کردستان مدعی است که این نبردها ناشی از تلاشهای فئودالهای زمیندار برای بازپسگیری زمینهایی که در دوره پهلوی از دست دادهاند، میباشد.»[20]
یادآوری میشود «اصلاحات ارضی شاه طبقه فئودالهای مهم را از بین برده و نفوذ رهبران قبایل و خانها را به مقدار زیادی کم کرده بود»[21] بدیهی است این پدیده خانها و فئودالها را نیز به صف گروههای ضد انقلاب کشانده است.
حزب دموکرات از ابتدای فعالیت سیاسی خود پس از انقلاب در گردهماییها، بیانیهها و سخنرانیهای رهبران خود، بر طبل جداییخواهی و خودمختاریطلبی میکوبید؛ خواستهای که البته زمینهساز مطالبات بعدی بود:
«اهداف کنونی کردها محدود به یک خودمختاری برای ایرانیان کرد نمیشود بلکه هدف آنها سرنگونی دولت کنونی و برپایی دولتی مسئولتر و مردمیتر است که شامل روحانیت قم نباشد.»[22]
این سند در ادامه مینویسد:
«یک تاجر ایرانی کردیالاصل به وابسته نظامی سفارت گفته است که درگیری کنونی کردها در غرب ایران مسئلهای ساده مبنی بر به دست آوردن خودمختاری برای کردها و همچنین مزایای بیشتر از دولت موقت ایران نیست، بلکه هدف آنها سرنگونی رژیم کنونی ایران به سرکردگی خمینی است. وی گفت ژنرال پالیزبان رهبر جنبش کردهاست و فقط ۵۰۰ هزار پیرو در تهران دارد. او اضافه کرد که درگیریهای کردستان و آذربایجان غربی فقط یک شروع است و در عرض دو ماه ضد انقلاب از تهران آغاز خواهد شد...»[23]
وابسته نظامی سفارت آمریکا نیز تحت تأثیر این اظهارات در تفسیری نوشت:
«اگر کردها، آذربایجانیها، اعراب و سایر گروههای قومی تلاشهای خود را هماهنگ کنند (اغتشاش همزمان) و در جهت مشترک سرنگونی دولت کنونی با یکدیگر همکاری و از یکدیگر حمایت کنند، به عقیده ما آنها امکان موفقیت دارند... یک شرط بایستی در نظریات ما گنجانده شود. اگر پالیزبان در دو ماه آینده بتواند ارتش را در کردستان خنثی کند، این امکان هست که تودهها به خاطر اضمحلال بیشتر اقتصاد، خمینی را رها کنند. آنگاه پالیزبان (و نه لزوماً کردها) ممکن است به عنوان یک رهبر جدید مورد قبول واقع شود. پالیزبان و کردها امکان به دست آوردن خودمختاری و نفوذ بیشتر در دولت مرکزی را دارا میباشند. اما قدرت آنها برای سرنگونی آیتالله و انقلابیونش کافی نیست. ما پیشبینی میکنیم که خمینی فعلاً برای چند ماه آینده ماندنی است...»[24]
در این میان عملکرد دولت موقت نسبت به بحران کردستان بسیار ضعیف و ناهماهنگ بود. یک سند لانه جاسوسی در این خصوص چنین مینویسد:
«واکنش دولت موقت نسبت به جنگ کردستان فوقالعاده بینظم و سازمان نیافته بوده است. شکیبا استاندار کردستان در ۲۸ مهر به نشریه تهرانتایمز گفت: در استان او نقض کامل قوانین و انتظامات حکمفرماست. او گفت: پاسداران در سنندج دستوری از شورای انقلاب دریافت داشتهاند مبنی بر اینکه در اداره تظاهرات سنندج دخالت نکنند. بنابراین آنها کاملاً عقب نشستند. پلیس و ژاندارمری محلی نیز به علت خطرناک بودن اوضاع از مداخله خودداری کرده و طبق گفته فرماندار: به دنبال یک اعتصاب عمومی، شهر به حالت تعطیل درآمده است.»[25]
یا این سند به تاریخ 6 آبان 1358:
«... گرچه گزارشات بسیار نامشخص هستند ولی به نظر میرسد مهاباد در پایان هفته به صورت کم و بیش غیررسمی در اختیار شورشیان کرد قرار داشته و شورشیان حزب دموکرات کردستان آزادانه در اطراف شهر حرکت میکنند. فرمانده نظامی ارتش ایران در منطقه به مطبوعات گفت که واحدهای ارتش و پاسداران انقلاب در مهاباد بر اساس دستور دولت موقت و به منظور پرهیز از کشتار غیرنظامیان در شهر در داخل پادگان ماندهاند. هنگامی که واحدهای دولت موقت تلاش میکنند در شهر حرکت نمایند ظاهراً زیر آتش اکراد قرار میگیرند. حوادث پراکنده در سراسر مناطق کردنشین ادامه داشته است و هدف اصلی حملات کردها پاسداران انقلاب میباشند.»[26]
در آن ایام سفارت آمریکا اخبار مربوط به کردستان و فعالیت گروههای ضد انقلاب در منطقه را با حساسیت دنبال میکرد. حتی وقتی تیمسار سرلشگر ولیالله قرنی اولین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران در سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ توسط گروه تروریستی فرقان به شهادت رسید، یک سند لانه جاسوسی با اشاره به اطلاعیه صادره از سوی فرقان، آن بخش از اطلاعیه را که به اقدامات شهید قرنی در کردستان مربوط میشد برجسته کرد. در این سند آمده است:
«سپهبد قرنی به دلیل قتل عام مردم بیگناه کردستان اعدام شده است... او در راستای سرکوب مسلمانان خلق کردستان و اطلاق عبارت «عوامل بیگانه» به کردها، تلاش برای خلع سلاح مردم و...»[27]
در بحران کردستان بعضی عوامل داخلی نیز با عملکرد نامطلوب خود آب به آسیاب دشمن میریختند. برای مثال آقای سیدکاظم شریعتمداری در هیچیک از مراحل بحران کردستان از عملکرد نظام و دولت موقت و نیروهای نظامی در آن خطه حمایت نکرد. یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۵۸ با عنوان موضعگیری تبریز نسبت به ناآرامی کردها مینویسد:
«آیتالله شریعتمداری رهبر مذهبی تبریز اظهارنظرهایی کرده که میتوان آن را جانبداری محتاطانه از اکراد دانست. وی در یک مصاحبه مطبوعاتی در ۷ شهریور گفت: حقوق کردها را میتوان بدون دست زدن به جنگ و خشونت، حمایت و تضمین کرد. شریعتمداری برخلاف خمینی به شیخ عزالدین حسینی رهبر مذهبی و سیاسی اکراد حمله نکرد. شاید در نقش حسینی و خودش به عنوان رهبر یک اقلیت قومی، تشابهات بالقوهای میدید.»[28]
در همین سند درباره پیوند تجزیهطلبان کرد با حزب خلق مسلمان آمده است:
«دو هلیکوپتر حامل داوطلبان، از تبریز عازم منطقه شده بودند و داوطلبان به محض پیاده شدن از هلیکوپتر، به اسارت درآمدند. اسیرکنندگان کُرد از داوطلبان پرسیدند که آیا آنها طرفدار شریعتمداری هستند یا [امام] خمینی؟ آنهایی که خود را پیرو شریعتمداری معرفی کردند، آزاد شدند و آنهایی که خود را طرفدار [امام] خمینی معرفی کردند، کشته شدند...»[29]
حتی گردهمایی سیاسی حزب جمهوری خلق مسلمان (متعلق به آقای شریعتمداری) در 27 مهر 1358 نیز به نوعی آتشبیار جنگ در کردستان بود. در این گردهمایی سخنرانان آشکارا به بحران کردستان دامن میزدند:
«اولین سخنران رحمتالله مقدم مراغهاى نماینده مجلس خبرگان از استان آذربایجان بود. او از ولایت فقیه انتقاد کرد و گفت: اگر فقیه تصمیمى بگیرد که نیروهاى مسلح ایران را به کردستان اعزام کند که با آشوب مقابله کنند، مردم کردستان مىتوانند بگویند که ارتش شیعه با دستور مستقیم رهبر مذهبى شیعه دارد مىآید که مردم سنى کردستان را نابود کند. این مىتواند به عنوان شروع یک جنگ فرقهاى در کشور باشد.»[30]
یکی از ابعاد بحران کردستان در اوایل انقلاب اسلامی، حمایت آمریکا و رژیم صدام از گروههای تجزیه طلب کرد بود. در یکى از اسناد به تاریخ «اوائل مهرماه 1358»، سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی، موساد اطلاع مىدهد که: «هر هفته دولت عراق کمکهاى نظامى و غیره براى کردهاى ایران ارسال مىکند.»[31]
در سند دیگری تحت عنوان «وضع جنبش کردها در ایران» چنین میخوانیم:
«.... تسلیحات بیشترى براى کردهاى ایران از عراق مىآید. تأمینکننده اصلى این تسلیحات دولت عراق است که آنها را از طریق تشکیلات جلال طالبانى ارسال مىکند... این کمک شامل مواد دارویى، غذا و البسه است و اغلب از طریق عراق به کردها مىرسد. قاسملو بیشتر اوقات خود را در عراق مىگذراند و به ندرت به ایران مىآید. عزالدین حسینى نیز در عراق مخفى است، اما مکرراً به کردستان ایران مىآید.»[32]
یکى از اسناد با طبقهبندى «به کلى سرى» به تاریخ 11 آبان 1358 حاوى متن پیام وابسته دفاعى عراق در لندن به وزارت دفاع رژیم بعث در بغداد مىباشد. در این پیام آمده است:
«به دنبال مذاکرات وابسته دفاعى عراق در لندن و فردى به نام برزان (احتمالاً برزان حسین برادر صدام) با شاپور بختیار و مذاکره بختیار با سردار جاف مقرر گردیده که بختیار در معیت 30 افسر فرارى ارتش شاه عازم عراق گردد. بختیار که فعالیت خود را در جهت مبارزه با جمهورى اسلامى به نام دفاع از خودمختارى شروع کرده بود، علاوه بر تماس با رژیم عراق، با شاه نیز ارتباط داشته است. نخستوزیر پیشین ایران شاپور بختیار با اعضاى با نفوذ چند گروه کرد در پاریس و با چند گروه تبعیدى در اروپاى غربى و آمریکا مذاکراتى انجام داده است. بختیار به این گروهها اکیداً اعلام کرده است که اگر به قدرت برسد به کردها خودمختارى خواهد داد... بختیار همچنین خاطرنشان ساخته است که او از نظر سیاسى از حمایت کافى برخوردار است و به زودى کمکهاى مادى کافى کسب خواهد کرد تا دست به اقدامات سیاسى و نظامى علیه رژیم خمینى بزند. وى علاوه بر این اظهار داشت که در تماس غیرمستقیم با شاه سابق بوده... بنا به تقاضاى کردها بختیار همچنین موافقت کرده است که افسران پیشین ساواک یا ارتش را به کمک مبارزان کرد اعزام دارد.»[33]
و این سند:
«یکى از عوامل اعزامى سیا به کردستان گزارش مىدهد: تشکیلات کارگران فعال در میان حزب دمکرات کردستان به کمیته زحمتکشان کردستان موسوم است و شامل تمامى کردهایى است که سهم فعالى در حمایت از چریکهاى جنگجو، پیشمرگان دارند. این سازمان غیر رسمى است و حاضر است به هر کردى که بخواهد بجنگد، بدون تحقیق در مورد صلاحیتش کمک کند، فقط با این شرط که اصل نسبش کرد باشد. (توضیح منبع: در خلال شهریور ماه 58 اعضاى این سازمان در شهر مرزى بانه به هر فردى که داوطلب جنگ با نیروهاى دولتى بود، آزادانه اسلحه مىدادند.)[34]
همچنین در سندی به تاریخ 27 مهر 1358 تحت عنوان «سوءظن ایران نسبت به دخالت ایالات متحده در کردستان» چنین میخوانیم:
«... سوءظن ایرانیان نسبت به دخالت ایالات متحده در کردستان، در اینجا مشکل جدى و دنبالهدارى است. در ملاقاتهایى که هفته گذشته با انتظام و یزدى داشتیم، یزدى، وزیر خارجه، در اظهاراتش خطاب به مأمور سفارت مکررا دخالت سازمان سیا را مورد تأکید قرار داد. در حالى که احتمالاً در کم کردن سوءظن آنها مقدارى پیش رفتهایم، رژیم با لحن مرددى سخن مىگوید و در این مورد مقدار بسیار معتنابهى شکاکیت باقى مانده که باید بر آن فائق آییم. علاوه بر این، مطبوعات از جمله روزنامههایى که در نظر عامه وابسته به خمینى هستند و افرادى چون انتظام و یزدى علناً کنترلى بر آن ندارند، همه روزه حملات خود را، با اتهام دخالت در کردستان، علیه ما ادامه مىدهند.[35]
دخالتهای دولت آمریکا در بحران کردستان آنقدر عیان بود که حتی ابراهیم یزدی وزیر خارجه دولت موقت و عباس امیرانتظام سخنگوی دولت، همچنان که در سند بالا اشاره شد، در 26 مهر 1358 طی جلسهای محرمانه با کاردار سفارت آمریکا و دو مأمور سیا که وی را همراهی میکردند، مراتب اعتراض و نارضایی خود را به اطلاع طرف آمریکایی رساندند:
«یزدی گفت یک پشتیبانی قوی خارجی برای آشوب کردها وجود دارد. او وضع آنجا (کردستان) را وخیم توصیف کرد. دولت ایران اطلاعاتی داشت مبنی بر اینکه آمریکا و اسرائیل و عراق، در اخلال، همدست هستند.»[36]
یکى از شیوههاى کسب اطلاعات سیا راجع به کردستان استفاده از مأموران و جاسوسان پیشین ساواک بوده است. اینها مأمورانى بودند که در تقویت خانها که خود را به پهلوی فروخته بودند و زندگى را بر مردم ستمکشیده کردستان تنگ کرده بودند از هیچ جنایتى ابا ننموده بودند. بر اساس یک سند لانه جاسوسی، یکى از اعضاى حزب دمکرات که با ساواک همکارى مىکرده، فردى به نام «رفعت مامدى» بود. او قبل از انقلاب با ساواک کار میکرد و پس از انقلاب با سیا مرتبط شد و در اجراى وظایف محوله با خرج و امکانات سیا به کردستان رفت و گزارشهایى از مشاهدات خود تهیه کرد. از رفعت مامدی در اسناد لانه جاسوسی با نام رمز «اس. دی. فیکل ـ 1» یاد شده است.[37] پدر این فرد، «صنار مامدى» از اعضاى قدیمى حزب دمکرات و عضو کمیته مرکزى آن مىباشد.[38]
سازمان سیا گاهی برای کسب خبر از وضعیت اجتماعی مناطق کردنشین و جوّ سیاسی حاکم بر اذهان مردم آن منطقه، از وجود عناصر تجزیهطلب کرد استفاده میکرد. برای مثال در میان اسناد لانه جاسوسی، سندی به تاریخ 11 خرداد 1358 دیده میشود که در آن فردی به نام «همایون روشنیمقدم»، با نام رمز «اس.دی. ترانزیت/ 1» به عنوان گزارشگر سفارتخانه آمریکا، به تشریح وضعیت مناطق کردنشین میپردازد. وی پیش از انقلاب، در آمریکا به تحصیل مشغول بوده و پس از فارغالتحصیل شدن و پیش از آنکه عازم ایران شود، آموزشهایی در سازمان «سیا» دیده بود.[39]
یکی از اسناد لانه جاسوسی به نقش سیا در ایجاد هماهنگی میان گروههای ضد انقلابی مستقر در خارج از ایران برای ایجاد فتنه و آشوب در کردستان ایران اینگونه اشاره شده است:
«در روز جمعه 27 مهر 1358 تیمسار منوچهر هاشمى، رئیس پیشین ضد اطلاعات سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) که اینک منحله است، تیمسار عزت افشائى رئیس پیشین ساواک استان آذربایجان غربى و سایر مأموران سابق ساواک با تیمسار محسن مبصر رئیس سابق پلیس کشورى ایران در لندن ملاقات داشتند... تیمسار مبصر به آن گروه کوچک گفت که رهبر جافها که یک قبیله بزرگ کرد مىباشند، اخیراً دیدارى از لندن داشته و با تیمسار (مبصر) ملاقات نموده است. این رهبر کرد یک ارتش کوچک 1500 نفره دارد که مجهز به مسلسل و تفنگهایى مىباشند که در مرز ایران و عراق استقرار دارند... تیمسار مبصر در فکر اعزام سرهنگ شاملو است که چترباز و فرمانده سابق یک گروه ضد تروریست در نیروهاى زمینى بوده است، تا یکى از مربیان (این ارتش) باشد.»[40]
در یک سند دیگر مأمور سیا پس از مذاکره با «جاف» به واشنگتن گزارش مىدهد:
«جاف خبردار شده که شاه و اویسى افسر سابق ایرانى مىخواهند وى را ببینند اما تاکنون از هیچیک ندایى نشنیده است. او انتظار دارد که در پى دیدارش از پاریس و آلمان در بازگشتش به بغداد با پرزیدنت صدام ملاقات کند. صدام شخصاً فعالیتهاى مخالفین را هماهنگ مىکرده است.»[41]
در مجموعه این مداخلات، خبرنگاران غربی نیز با نوع عملکرد نامطلوبشان، سهم داشتند:
«علی بهزادنیا، معاون وزیر در امور مطبوعات خارجی در وزارت ارشاد ملی نمایندگان آسوشیتدپرس و رویترز را امروز به دفتر خود فراخواند تا نارضایتی دولت خود را از نحوه پوشش این آژانسهای خبری در رابطه با کردستان ابراز دارد.»[42]
با وجود آنکه دخالتهای مأموران سیا و حضور آنان در بحران کردستان در بسیاری از اسناد لانه جاسوسی مورد اشاره قرار گرفته، ولی آمریکاییها همواره نسبت به لحن ضد آمریکایی مطبوعات ایران، طلبکار و معترض بودهاند:
«در ۱۸ مهر ۱۳۵۸ قائم مقام رایزن سیاسی سفارت آمریکا در تهران خشم و نگرانی خود را به خاطر لحن گزارش مطبوعات ایران نسبت به مداخلات آمریکا در کردستان، به اطلاع رئیس اداره چهارم وزارت امور خارجه کشورمان رساند. وی یادآور شد: اینگونه گزارشها زمینه تظاهرات ضد آمریکایی مردم در مقابل ساختمان سفارت آمریکا در تهران را فراهم آورده است.»[43]
البته یکی از رجال بلندپایه حکومت پهلوی منابع دیگری غیر از آمریکا را در حمایت از گروههای مسلح فعال در کردستان و تسلیح و تجهیز آنها ذکر کرده است:
«هوشنگ نهاوندی در جلسهای به وابسته فرهنگی سفارت آمریکا در پاریس گفت: کردها به شدت مسلح هستند. ۱۰ هزار نفر از آنان اسلحه دارند. هر نوع سلاح قابل تصوری در بازار کردستان آزادانه در معرض خرید و فروش است. کردها کنترل منطقهای به طول ۱۰۰ تا ۱۵۰ کیلومتر را در داخل خاک ایران و در طول مرز ترکیه و عراق در دست دارند. غیرممکن است که بتوان آنها را به راحتی خلع سلاح کرد. جای تردید نیست که مقدار قابل توجهی پول خارجی برای تامین اسلحه کردها به کردستان سرازیر شده که اسرائیل، عراق و عربستان سعودی تأمینکنندگان عمده آن هستند.»[44]
در مقدمه کتاب سیویکم: (کردستان ـ1) میخوانیم:
«پس از پیروزى انقلاب اسلامى در کردستان تا زمان اشغال جاسوسخانه آمریکا، سیا حداقل چهار جاسوس خود را روانه کردستان کرده که دو تن از این جاسوسها خبرنگار بودهاند. از این دو خبرنگار یکى براى ارگان حزب کمونیست فرانسه قلمزنى مىکرده و دیگرى عامل دسترسى به محافل چپ بوده است.»[45]
در طی سال ۱۳۵۸ یکهتازی گروههای ضد انقلاب در کردستان از یکسو و ضعف دولت موقت از سوی دیگر سبب شده بود هرگونه آتشبس پیشنهادی را رد کنند، به تخریب و ترور و آتشسوزی بپردازند و حتی در مواردی شهرها و روستاهای این منطقه به اشغال گروههای مسلح خود درآورند:
«شورشیان کرد ظاهراً در چند نقطه کردستان و آذربایجان غربى به نیروهاى دولتى حمله کردند و شهر سقز را که بین راه سنندج و مرکز فرماندهى موقت حزب دمکرات کردستان در مهاباد قرار دارد تصرف نموده و حداقل دو روز در اشغال داشتند. رهبر حزب دمکرات کردستان قاسملو و رهبر مذهبى کرد حسینى، هنوز یا در شهر مهاباد و یا در نزدیکى آن هستند، در حالى که معلوم نیست که آیا حزب دمکرات کردستان شهر مهاباد را در کنترل دارد؟ شورشیان کرد ایستگاه رادیو تلویزیون مهاباد را اشغال کرده و آماده مىشوند تا از آن استفاده کنند.»[46]
«در خلال مرداد و شهریور 1358 مناطق کردنشین غربی ایران ـ اطراف بانه و مهاباد ـ تحت کنترل افراد محلی بوده که شدیداً طرفدار رهبر حزب دمکرات کردستان میباشند.»[47]
«درگیری در دوم ژوئیه 1979 (11 تیر 1358) بین افراد حزب دمکرات کردستان با ارتش رخ داد. این برخورد یک هفته بعد از درگیری بین روستاییان با حمایت حزب دمکرات کردستان و چریکهای پیشمرگ با افراد مسلح فئودالهای پیرانشهر، مهاباد و سردشت اتفاق افتاد. استاندار آذربایجان غربی، جمشید حقگو گفت که روستای جلدیان چند روزی است که بهوسیله افراد مسلح حزب دمکرات محاصره شده است. یک واحد ارتشی برای اطلاع از وضع، به منطقه فرستاده شد که مورد حمله حزب دمکرات قرار گرفت. زد و خورد تا ساعت 21 ادامه داشت و ارتش بعد از اطمینان از اوضاع به پادگان بازگشت.»[48]
«طبق نوشته روزنامه انگلیسیزبان تهرانتایمز عزالدین حسینی رهبر مذهبی کردها، آتشبس را رد کرده و نیروهای حزب دمکرات کردستان به حملات خود علیه پاسداران انقلابی و پاسگاههای ژاندارمری ادامه میدهند. طبق نوشته تهرانتایمز هم مهاباد و هم بوکان اکنون در دست شورشیان است و حزب دمکرات کردستان بسیاری از پاسگاههای زاندارمری را در مرز ایران و عراق تصرف کرده است.»[49]
پینوشتها:
[1]. روزنامه اطلاعات، ۲۵ بهمن ۱۳۵۷، ص ۲.
[2]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب سوم، ص 776 (سند شماره ۱۶).
[3]. همان، کتاب دهم ص ۱۳7 (سند شماره ۷۶).
[4]. فوزی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ج 1، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۷، ص 469 – 470-
[5]. اسناد لانه جاسوسی، همان، کتاب دهم، ص ۱۱۳ - ۱۱۴ (سند شماره ۶۴).
[6]. همان، کتاب سوم، ص 773 (سند شماره 2727).
[7]. همان، کتاب دهم، ص ۲۵۶ (سند ۱۲۸).
[8]. همان سند، ص ۲۵۸.
[9]. همان، کتاب دهم، ص 253 (سند شماره 126).
[10]. همان، ص 259 (سند شماره 129).
[11]. همان، ص 574 (سند شماره 262).
[12]. همان، کتاب چهارم، ص ۶۳ (سند شماره ۱۸).
[13]. همان، ص 40 (سند شماره 18).
[14]. همان، کتاب هفتم، ص ۳۹۲ (سند شماره ۷).
[15]. همان، کتاب دوم، ص ۱۴۹ (سند شماره ۲۰).
[16]. همان، کتاب دهم، ص ۲7۹، (سند شماره ۱۳۹).
[17]. همان، کتاب چهارم، ص۳۴ (سند شماره ۱۴).
[18]. همان، ص 71 (سند شماره 8).
[19]. همان، کتاب دهم، ص 563 (سند شماره 257).
[20]. همان، ص 544، (سند شماره 250).
[21]. همان، کتاب سوم ص ۷3۳، مبحث: «نظری بر مسئله کردها».
[22]. همان، ص 785 (سند شماره 22 ـ تاریخ سند: 15 مرداد 1358 (توضیح: قاسملو دبیرکل حزب دمکرات کردستان در رساله دکترای خود با عنوان «کردستان و کردها» تصریح کرده که «طرح خودمختاری به مثابه ابزاری تاکتیکی برای اهداف استراتژیک یعنی ایجاد کردستان بزرگ از طریق وحدت سرزمینی کردهای ایران، ترکیه، عراق و سوریه است.»/ فوزی، همان، ص ۴۶۱.
[23]. همان سند، ص 786.
[24]. همان سند، ص 787.
[25]. همان، کتاب سوم، ص 8۱۲ (سند شماره ۴۵).
[26]. همان، کتاب دهم، ص 709 (سند 358).
[27]. همان، ص ۲۳۲ (سند شماره ۱۶0).
[28]. همان، کتاب سوم، ص 799 (سند شماره ۳۲).
[29]. همان سند، بند 4.
[30]. همان، کتاب سوم، ص 473 - 474 (سند شماره 41).
[31]. همان، کتاب چهارم، ص 95، سند شماره 15.
[32]. همان، ص 72 (سند شماره 8).
[33]. همان، کتاب سوم، ص 717 - 718، موضوع: «کردستان ـ 1»، مبحث «عراق» و کتاب چهارم، ص 100، سند شماره 21.
[34]. همان، ص 725، مبحث: «روابط حزب دمکرات با سلطنتطلبها».
[35]. همان، ص 811 (سند شماره 44).
[36]. همان، کتاب اول، ص 564 ، موضوع سند: «یزدی و انتظام ـ ملاقات اطلاعاتی».
[37]. همان، کتاب چهارم، ص 64، سند شماره 1، بخش پاورقی.
[38]. همان، کتاب سوم، ص 724 ، مبحث: «جنبش خودمختارى در ایران».
[39]. همان، کتاب چهارم، ص 45.
[40]. همان، کتاب سوم، ص 718.
[41]. همان.
[42]. همان، کتاب دهم، ص 648 (سند شماره 312).
[43]. همان، کتاب سوم، ص 810 (سند شماره ۴۲).
[44]. همان، کتاب هفتم، ص ۳۸۷ (سند شماره ۵).
[45]. همان، کتاب سوم، ص 713.
[46]. همان، ص 788 (سند شماره 24).
[47]. همان، کتاب چهارم، ص 62 (سند شماره 18).
[48]. همان، کتاب دهم، ص 537 (سند شماره 245).
[49]. همان، کتاب سوم، ص 817 (سند شماره 48).
تعداد بازدید: 361