انقلاب اسلامی :: ناصر میناچی

ناصر میناچی

12 دی 1402

احمد ساجدی

ناصر میناچی وزیر تبلیغات و جهانگردی در دولت موقت مهدی بازرگان بود. او که نام این وزارتخانه را به «وزارت ارشاد ملی» تغییر داد، اولین وزیر ارشاد در نظام جمهوری اسلامی ایران بود. میناچی از ابتدای شکل‌گیری انقلاب اسلامی در ارتباط مستقیم و مستمر با سفارت آمریکا در تهران بود و به یکی از منابع خبری این سفارتخانه راجع به تحولات انقلاب اسلامی بدل شده بود. وی از مریدان آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری بود و در پنجم بهمن ۱۳۹۲ در سن ۸۲ سالگی در تهران درگذشت.

اسناد لانه جاسوسی موارد متعددی از ارتباط‌های ناصر میناچی با حکومت پهلوی یا سفارت آمریکا را عمدتاً از کابینه جعفر شریف‌امامی به بعد انعکاس داده است. وی در بسیاری از این ملاقاتها تلاش داشت نقش یک میانجی را برای ایجاد آشتی بین حکومت شاه با رهبران انقلاب بر عهده بگیرد.

در سندی به تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۵۷ (دولت شریف‌امامی) میناچی در تماس با «استمپل» مأمور سیاسی سفارت آمریکا، به وی گفت «از جانب آیت‌الله شریعتمداری مأمور شده است تا نظر آمریکا را در قبال دولت شریف‌امامی دریابد. زیرا شریعتمداری و سایر رهبران مذهبی قم آماده بودند تا با دولت ایران اگر قرار است باقی بماند، همکاری کنند.»[1]

بر اساس همین سند، میناچی به استمپل گفت:

«آیت‌الله شریعتمداری معتقد است که شاه، کلید حفاظ مملکت در مقابل هرج‌ومرج و کمونیسم است.» وی افزود: «قدم بعدی، مطلع کردن مأمور سفارت از زمینه‌های ایجاد شده بین دولت شریف‌امامی و رهبران میانه‌رو مذهبی است.»[2]

یکی از اسناد لانه جاسوسی با طبقه‌بندی «خیلی محرمانه» به دیداری میان بازرگان، میناچی و حسن شریعتمداری (فرزند آیت‌الله شریعتمداری) با جعفر شریف‌امامی نخست‌وزیر پهلوی با هدف میانجیگری آنان بین حکومت و مخالفین اشاره کرده است. در پی این ملاقات، شریف‌امامی با بیشتر خواسته‌های مهم هیئت از جمله پایان گرفتن حکومت نظامی، انحلال مجلسین، آزادی زندانیان سیاسی و... مخالفت کرد و در عوض با درخواست‌های بی‌مایه‌ای مانند اجازه ثبت به سازمان حقوق بشر میناچی، به تعویق نیفتادن انتخابات عمومی تابستان و... موافقت کرد. در این دیدار مأمور سفارت آمریکا نیز حضور داشت.[3]

در این سند راجع به یکی از موارد توافق در این دیدار چنین آمده است:

«موضوعات مذهبی بیشتری در کتب درسی مدارس وجود داشته باشد. نخست‌وزیر با الحاق چیزهایی که بازرگان، میناچی و شریعتمداری به آن معتقد بودند، موافقت کرد و نه با مقدار زیادی آشغال‌هایی که به وسیله بعضی ملاها موعظه می‌شود.»[4]

میناچی حامی دولت شریف‌امامی بود و شخصیت‎های میانه‌رو را به همکاری به دولت وی دعوت می‌کرد:

«میناچی منطقی و میانه‌رو از رژیم جعفر شریف‌امامی (اوت ـ نوامبر ۱۹۷۸) حمایت نموده و اظهار داشته که مذهبیون میانه‌رو مخالف، باید در جهت آزادی‌های سیاسی با دولت همکاری کنند.»[5]

میناچی در داد و ستدهای اطلاعاتی خود با سفارتخانه‌های بیگانه، علاوه بر سفارت آمریکا، با سفارت انگلیس نیز در تماس بوده است:

«او (میناچی) در ۴ نوامبر (۱۳ آبان) به سفیر انگلیس دسترسی پیدا کرد و دیروز (۱۷ آبان) با رئیس دفتر سفارت انگلستان برای ارائه راه حلی مطابق قانون اساسی ملاقات داشت. او عناصر طرح خود را همچنین در ۹ نوامبر (۱۸ آبان) با کنسول سیاسی سفارت آمریکا تکرار نمود.»[6]

میناچی در جای دیگری تصریح کرده بود: «مخالفین تمایل دارند انگلیس و ایالات متحده را از دوستی خود و از اینکه این دو کشور منافعی در ایران دارند که باید از آنها حفاظت شود، مطمئن سازند.»[7]

در سندی به تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۵۷ میناچی به خاطر قاطعیت امام خمینی و اصراری که ایشان بر پیگیری نظراتشان داشتند، ابراز ناامیدی در حل مسائل کرده بود:

«میناچی با ناامیدی آشکار گفت: خمینی موضعی سخت و محکم را حفظ کرده و روی سه اصل اصرار دارد: شاه باید برود، سلطنت باید منفصل شود و رژیم باید جمهوری باشد.»[8]

یکی از اسناد لانه جاسوسی با طبقه‌بندی «خیلی محرمانه» و به تاریخ ۱۳ آذر ۱۳۵۷ (کابینه ازهاری) ضمن اشاره غیر مستقیم به نقش سفارت آمریکا در ایجاد شورای سلطنت[9] می‌نویسد: میناچی از طرح تشکیل شورای سلطنت و معرفی یک دولت جدید از سوی این شورا حمایت کرده و حتی سخن از مجبور کردن امام خمینی به پذیرش این طرح به میان آورده است. طبق این سند میناچی به یکی از مأموران سفارت آمریکا گفته است که «پیشنهاد سفارت مبنی بر تشکیل شورای سلطنت قرار است توسط هیئتی از نمایندگان اصلی خمینی در پاریس به اطلاع وی برسد تا خمینی را متقاعد کنند، اگر لازم بود با فشار، که آن را قبول کند.»[10]

بر اساس این سند، میناچی که خزانه‌دار کمیته دفاع از حقوق بشر و دستیار آیت‌الله شریعتمداری است، در دیدار با استمپل مأمور سفارت گفت:

«آقایان منتظری، رفسنجانی و طالقانی طرح تشکیل شورای سلطنت را پیش روی خمینی خواهند گذاشت که این شورا جایگزین شاه شده است و بعد دولت را انتخاب خواهد کرد. آن‌ها آماده‌اند تا خمینی را مجبور کنند که این پیشنهاد را بپذیرد. تمام مخالفان و گروه شریعتمداری در قم و مشهد قبول کرده‌اند که با این دولت همکاری کنند و از آن حمایت نمایند.»[11]

همچنین به موجب سندی به تاریخ ۳۰ دی ۱۳۵۷ میناچی به «استمپل» مأمور سیاسی سفارت آمریکا گفته بود: «هدف از سفر هیئت مذکور به پاریس این است که خمینی را متقاعد کنند که شورای اسلامی منتخب وی باید یک وابستگی قانونی با رژیم فعلی داشته باشد والا رهبران مذهبی میانه‌رو موافقت نخواهند کرد.»[12]

و در سندی دیگر پس از آنکه بحث راجع به شورای انقلاب و شورای سلطنت به میان آمد، میناچی ابراز امیدواری کرد که دو شورا در هم ادغام شوند. وی به اهمیت ملاقات‌های مشترک اعضای دو گروه و یا اعمال موازی آنان از جمله معرفی یک نخست‌وزیر مشترک اشاره کرد.[13]

در دی ۱۳۵۷ وقتی شاپور بختیار از طرف شاه مأمور تشکیل کابینه شد، میناچی مدعی همکاری رهبران مذهبی کشور با وی شد. وی در دیدار با استمپل اظهار داشت:

«بختیار در تشکیل دولت موفق خواهد شد. زیرا رهبران مذهبی با او مخالفت نخواهند کرد و بعضی با او همکاری نیز خواهند نمود. وی گفت بازرگان نیز با بختیار مخالفت نخواهد کرد، ولی خشم سنجابی علیه بختیار را مایه تأسف و بی‌اهمیت خواند.»[14] این سند در پایان می‌افزاید: «میناچی فردی خوشبین است. او قادر بود چندین دلیل محکم برای اعتقادش که بختیار موفق خواهد بود بیاورد. او گرایش خودش را این‌طور روشن ساخت که خیلی دلش می‌خواهد که بختیار دولت تشکیل بدهد و خیلی از مخالفین میانه‌رو دیگر مایل بودند که به‌طور خوشایندی با تلاش بختیار به خاطر کشور موافقت نمایند.»[15]

این‌گونه اظهارنظرها سبب خوشحالی شاپور بختیار شده بود:

«بختیار خوشحال بود که میناچی و بازرگان گفته بودند اصلاحات باید در زمان شاه صورت بگیرد و ملاها نمی‌توانند بر ایران حکومت کنند.»[16]

با این حال بختیار در اظهارنظری دیدگاه شخصی خود را در باره میناچی و بازرگان بیان کرد. وی آنان را فاقد پایگاه مردمی خواند.[17] و از میناچی به عنوان یک تازه به دوران رسیده یاد کرد.[18]

بر اساس سندی به تاریخ ۵ بهمن ۱۳۵۷ و در آستانه ورود امام خمینی به ایران، میناچی گزارش کاملی از برنامه‌های امام خمینی پس از ورود به تهران را در اختیار استمپل قرار داد.[19]

و به موجب سند دیگری با امضای سولیوان سفیر آمریکا به تاریخ ۱۰ بهمن ۱۳۵۷ میناچی گزارش جدیدی راجع به ملاقات اعضای نهضت آزادی با تیمسار ناصر مقدم رئیس ساواک و تیمسار عباس قره‌باغی رئیس ستاد ارتش را به استمپل داد و تاریخ دقیق بازگشت امام به تهران را به وی گفت.[20]

یکی از رویدادهایی که باعث خشنودی میناچی شده بود، خبر تأسیس شبکه فارسی صدای آمریکا [V.O.A] بود. یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۹ فروردین ۱۳۵۸ به نقل از میناچی که با «تامست» وابسته مطبوعاتی سفارت آمریکا دیدار داشت، می‌نویسد:

«میناچی با علاقه‌مندی از بخش فارسی رادیو آمریکا، زمان و فرکانس آن جویا شد که وابسته مطبوعاتی گفت خبر افتتاح و برنامه رادیو را به وی اطلاع خواهد داد. سپس میناچی اظهار امیدواری کرد که رادیو بخش فارسی صدای آمریکا وسیله دیگری در جهت روشن کردن اذهان مردم ایران باشد.»[21]

طبق سند دیگری «میناچی گفته بود: من خیلی از رادیو فارسی صدای آمریکا راضی و خوشنود هستم و وزارت ارشاد به‌طور دائم آن را دنبال کرده است. میناچی آن را یکی از مهم‌ترین (بنگاه‌های) سخن‌پراکنی خواند.»[22]

میناچی در جایی اظهار امیدواری کرده بود که بتواند ترتیب ملاقات کاردار آمریکا در تهران با امام خمینی را نیز بدهد. طبق یک سند محرمانه به تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۸ سه نفر از مقامات سفارت آمریکا مرکب از کاردار سفارت، مشاور سیاسی سفارت، و یک مأمور دیگر روز نهم اردیبهشت با میناچی ملاقات کردند. «میناچی با حالتی بسیار دوستانه و گرم هیئت آمریکایی را پذیرفت و گفت کابینه بازرگان مایل به از سرگیری روابط دوستانه با ایالات متحده است. او از کاردار اجازه خواست تا ترتیب یک ملاقات با بازرگان و سپس با خمینی را بدهد. کاردار گفت البته تصمیم دارد بازرگان را ملاقات کند ولی در مورد ملاقات با خمینی چیزی نگفت. میناچی در خلال این مذاکره دو بار همین پیشنهاد را تکرار کرد و کاردار جوابی شبیه جواب قبلی داد.»[23]

میناچی حتی گاهی دیدگاه‌های غیرواقعی از قول خود به امام خمینی نسبت می‌داد و آن را به طرف آمریکایی اطلاع می‌داد. به موجب یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۵۸ میناچی به محض دریافت خبر خروج قریب‌الوقوع استمپل از ایران روز ۱۲ ژوئن ۲۲ خرداد در مقابل آپارتمان وی توقف کوتاهی داشت. وی در این دیدار ضمن اظهار تأسف از خروج استمپل به وی گفت:

«نخست‌وزیر اخیر توانسته موافقت خمینی را جلب کند تا انتقادات خود را در مورد روابط با ایالات متحده کم کند.»[24]

یا اینکه از قول امام دروغ می‌گفت: سند 19 مهر 1357:

«میناچی گفت: رهبران مذهبی قم آماده بودند تا با دولت ایران همکاری کنند. رهبری برای شخص شریف‌امامی احترام قائل است.»[25]

یا سند 6 دی 1357:

«میناچی تصدیق کرد که آیت‌الله خمینی مؤمنین را ترغیب کرده که چماقدارانی را که علیه آنان تظاهرات می‌کنند، بکشند.»[26]

و این سند به تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۵۸:

«میناچی گفت خمینی به وزیر دادگستری (مبشری) و به خود وی (میناچی) گفته بود که مردم حاضر بودند همه را در زندان قصر بکشند. مأمور سیاسی سفارت نیز گفت: آیا رهبران، مردم را رهبری می‌کنند یا مردم، رهبران را؟ میناچی افزود: نخست‌وزیر موافقت خمینی را جلب کرده که دادگاه‌های انقلاب در عرض دو ماه منحل شوند.»[27]

میناچی در خلال ارتباط‌های مستمر خود با سفارت آمریکا، سعی می‌کرد منافع شخصی خود را نیز تأمین کند. از جمله این منافع، تماس میناچی با سفارت برای درخواست اعزام پسرش علی میناچی به آمریکا برای تحصیل در دانشگاه جورج واشنگتن بوده است. در این رابطه «بروس لینگن» کاردار آمریکا در نامه‌ای به تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۵۸ به اطلاع وزارت امور خارجه کشورش رساند که:

«علی میناچی فرزند ناصر میناچی قصد دارد در دانشگاه جورج واشنگتن در رشته فوق لیسانس دانشکده مهندسی مکانیک حضور یابد. در این نامه از وزارت امور خارجه آمریکا درخواست شده بود تا موضوع را به اطلاع بخش پذیرش دانشگاه مزبور برساند.»[28]

متعاقب این نامه، سایروس‌ونس وزیر امور خارجه آمریکا در نامه‌ای به تاریخ ۲۶ شهریور ۱۳۵۸ به اطلاع «بروس لینگن» رساند که «تاریخ ثبت‌نام در دانشگاه یاد شده به پایان رسیده ولی این دانشگاه استثنائاً موافقت کرده که علی میناچی را بپذیرد.»[29]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کتاب سوم، ص ۲۳۵ (سند شماره ۲۱).

[2]. همان.

[3]. همان، ص ۲۴۸ (سند شماره ۳۱).

[4]. همان، همان سند، ص ۲۴۹.

[5]. همان، ص ۲۹۴ (سند شماره ۱۵).

[6]. همان، ص ۲۵۶ (سند شماره ۳۷).

[7]. همان، ص ۲۵۸ سند شماره ۳۸).

[8]. همان، ، ص ۲۵۳ (سند شماره ۳۴).

[9]. همان، ص ۲۸2 (سند شماره ۹).

[10]. همان.

[11]. همان، ص ۲۸۳ (سند شماره ۹).

[12]. همان، کتاب اول، ص ۵۰۷ (سند شماره 1/957).

[13]. همان، کتاب سوم، ص 77.

[14]. همان، ص ۳۲۴ (سند شماره ۴۰).

[15]. همان، ص ۳۲۵.

[16]. همان، کتاب دوم، ص ۶۸۲، مبحث: «بختیار ـ ۱۹».

[17]. همان، همان مبحث، ص ۶۸۳.

[18]. همان، ص ۶۸۵، مبحث: «بختیار ـ 20».

[19]. همان، کتاب سوم، ص ۳۹۵ تا ۳۹۷ (سند شماره ۳۷).

[20]. همان، کتاب اول، ص ۵۱۸.

[21]. همان، کتاب سوم، ص ۴۳۷ (سند شماره ۹).

[22]. همان، ص ۴۴۱ (سند شماره ۱۲).

[23]. همان، ص ۴۴۰، همان سند.

[24]. همان، ص ۴۵۰ (سند شماره ۱۹).

[25]. همان، ص ۲۳۵ (سند شماره ۲۱).

[26]. همان، ص ۳۱۶ (سند شماره ۳۵).

[27]. همان، ص ۴۵۱ (سند شماره ۱۹).

[28]. همان، ص ۴۶۵ (سند شماره ۳۲).

[29]. همان، (سند شماره ۳۳).



 
تعداد بازدید: 496


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: