انقلاب اسلامی :: علی امینی

علی امینی

07 بهمن 1402

احمد ساجدی

دکتر علی امینی از نخست‌وزیران پهلوی دوم بود. او پس از کودتای ۲۸ مرداد 1332 در کابینه فضل‌الله زاهدی با عنوان وزیر دارایی «پیمان کنسرسیوم» را امضاءکرد؛ پیمانی که مجوز تسلط غرب بر منابع نفتی ایران بود. پس از مدتی سفیر ایران در آمریکا شد و در اردیبهشت ۱۳۴۰ با حمایت آمریکایی‌ها به نخست‌وزیری منصوب گردید. امینی در تیر ۱۳۴۱ که اسدالله علم نخست‌وزیر شد، از فعالیت سیاسی کناره گرفت. وی ۱۰ روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی راهی فرانسه شد و فعالیت‌هایی با پشتیبانی مالی سازمان سیا علیه انقلاب آغاز کرد. او، آذر ۱۳۷۱ در پاریس درگذشت.

علی امینی از سیاستمداران برآمده از سلسله قاجار است:

«امینی پسر چهارم (از هفت فرزند) محسن‌خان امین‌الملک و فخرالدوله است. پدر او فرزند یک صدراعظم قاجار به نام امین‌الدوله و مادر او دختر مظفرالدین شاه قاجار بوده است.»[1]

«همسر دکتر علی امینی نیز دختر حسن وثوق (وثوق‌الدوله) نخست‌وزیر سابق و برادرزاده احمد قوام (قوام‌السلطنه، زمیندار ثروتمند و نخست‌وزیر چهار دوره) می‌باشد.»[2]

از این‌رو «بخشی از رفتار شاه نسبت به امینی به خاطر حس عدم اعتماد نسبت به روابط فامیلی او با خانواده سلطنتی گذشته یعنی قاجارهاست.»[3]

با این حال «امینی سیاستمدار ماهری بود که در موقعیت‌های مختلف با مجموعه‌های سیاسی متفاوتی مانند احمد قوام (قاجار)، دربار پهلوی، و محمد مصدق کار کرده است. او در بین گروه‌های متفاوت بوده، با احزاب مختلف سیاسی کار کرده، ولی خود عضو هیچ حزب و گروهی نبوده است.»[4]

بعضی از اسناد لانه جاسوسی امینی را ثروتمندی از «خاندان هزار فامیل» دانسته‌اند:

«خانواده امینی در مرتبه یکم خانواده‌های مشهور به هزار فامیل است. او شخصاً ثروت بی‌حدی دارد و پیشینه وی و ارتباطات خانوادگیش موجب شده که به عنوان فردی از خانواده‌های ثروتمند حاکم تلقی شود که از دیدگاه مردم آلوده به فساد و موجب ویرانی و از بین رفتن کشور هستند.»[5]

نمونه‌ای از این فساد، در سند زیر آمده است:

«دکتر امینی از موقعیت‌های رسمی خود برای افزایش ثروت خانواده‌اش استفاده کرده است. از جمله لغو دستور وزیر اقتصاد ملی قبل از وی، مبنی بر اینکه هیچ اتومبیل لوکسی در واردات امسال نباید وجود داشته باشد، و همچنین افزایش ۵۰ درصدی واردات اتومبیل لوکس نسبت به سال قبل. این دستور کمک بزرگی به برادر وی محمد امینی بود که یکی از مدیرعاملان بزرگترین شرکت اتومبیل در ایران می‌باشد.»[6]

در یکی از اسناد لانه جاسوسی، امینی در فهرست چهل فامیلی قرار دارد که در قرن بیستم میلادی بر کشور ما غالب بوده‌اند.[7]

علی امینی همواره از حمایت آمریکا برخوردار بود. البته انعقاد قرارداد کنسرسیوم (مرداد 1333) و نقش امینی در تأمین منافع نفتی غرب، نقش مؤثری در حمایت‌های آمریکا از علی امینی داشت. او در یکی از جلسات مجلس شورای ملی هنگامی که به خاطر امضای این پیمان مورد حمله نمایندگان قرار گرفته بود، گفت: «این موافقت‌نامه ایده‌آل نبود ولی بهترین قرارداد ممکن در شرایط حاکم بوده است.»[8] و در جای دیگری اعتراف کرده بود: «قرارداد کنسرسیوم برخلاف میل مردم امضا شد.»[9] در ماهها و روزهای پایانی حکومت پهلوی نیز پس از شروع اعتصابات مردمی در صنعت نفت، «نام علی امینی در مجلس شورای ملی به عنوان آلت دست کنسرسیوم و به گونه‌ای به عنوان یکی از عوامل مشکلات در صنعت نفت مطرح شد.»[10]

قرارداد کنسرسیوم به قدری در مجموعه روابط راهبردی حکومت پهلوی با آمریکا اهمیت داشت که پس از انعقاد آن اجازه انتقاد از آن به مطبوعات داده نشد. پس از امضای این معاهده «دوازده نفر از استادان دانشگاه به دلیل انتشار اعلامیه‌ای در شکایت از نقایص قرارداد کنسرسیوم از کار خود اخراج شدند.»[11]

شاپور بختیار تعبیر خاصی از وابستگی امینی به آمریکا داشت:

«امینی می‌داند چگونه با آمریکایی‌ها مدارا کند. او فردی است که می‌تواند کمک آمریکا را هم برای ایران و هم برای جیب‌های شاه به دست آورد.»[12]

علی امینی کمتر از 6 ماه پس از امضای قرارداد کنسرسیوم، در بهمن ۱۳۳۴ با حمایت آمریکا سفیر فوق‌العاده و تام‌الاختیار ایران در آمریکا  شد. اما دو سال بعد و در پی یک اظهار نظر سیاسی در امور نفتی که منطبق بر سیاست شاه نبود، به تهران احضار شد:

«در 13 فوریه، 1958، امینى در واشنگتن به خبرنگاران گفت: «اگر کشورهاى خاورمیانه تولیدکننده نفت، منافع خود را میان تمام کشورهاى خاورمیانه تقسیم کنند، باعث از بین رفتن فقر موجود و نتیجتاً فراوانى و وفور در منطقه مى‌شود.» در 4 مارس 1958 وزیر امورخارجه علیقلى اردلان به مجلس اطلاع داد که امینى به خاطر عدم مشورت با وزارت خارجه قبل از ایراد یک سخنرانى مهم، به مرکز احضار شده است. اگرچه به این مطلب نیز اعتراف شد که امینى در این سخنرانى نقطه نظرات خودش را بیان کرده است.»[13]

بعد از پایان نخست‌وزیری جعفر شریف امامی (شهریور ۱۳۳۹ تا اردیبهشت ۱۳۴۰) سفارتخانه‌های آمریکا و انگلیس از شاه خواستند تا امینی را بر سر کار آورد.[14]

در آن زمان امینی در تبلیغات خود سعی می‌کرد نابسامانی‌های اقتصادی و اجتماعی ایران را تشریح کند و خود را صاحب‌نظر در حل معضلات وانمود می‌کرد. در تبلیغات او همواره دو نکته: «تأکید بر حمایت از شاه» و تأکید بر شعار همیشگی جبهه ملی که «شاه باید سلطنت کند، نه حکومت» دیده می‌شد. یک سند لانه جاسوسی شرایط داخلی ایران در آستانه به قدرت رسیدن امینی را با لحنی جانبدارانه نسبت به وی این‌گونه بیان کرده است:

«به عقیده دکتر علی امینی وضعیت سیاسی ایران به علت پافشاری شاه در اداره دولت توسط شخص خودش، و به دلیل تداوم فساد و ارتشاء در کلیه سطوح دولتی از وزارت دربار به پایین رو به وخامت می‌رود. امینی می‌خواهد که شاه سلطنت نماید نه حکومت. او می‌خواهد قدرت حقیقی دولت در اختیار نخست‌وزیر باشد.»[15]

و این سند به نقل از ایرج امینی فرزند علی امینی:

«او (علی امینی) می‌خواهد شاه را به عنوان سمبل رهبریت حفظ نماید. او معتقد است که نخست‌وزیر باید مقتدر باشد و اگر اشتباهی مرتکب شد می‌توان او را بدون وارد آوردن لطمه به حیثیت و وجهه شاه کنار گذاشت.»[16]

امینی سرانجام با توصیه آمریکا در اردیبهشت ۱۳۴۰ به نخست‌وزیری رسید. البته رویدادهای دیگری نیز در هموارسازی زمینه نخست‌وزیری امینی تأثیر داشت. از جمله کارهای محمد درخشش:

«محمد درخشش سازمان‌دهنده اعتصابات گسترده معلمان سراسر کشور در اردیبهشت سال ۱۳۴۰ با هدف به سقوط کشاندن دولت جعفر شریف‌امامی و به قدرت رساندن علی امینی بود.»[17]

امینی در دوره کوتاه‌مدت نخست‌وزیری خود فعالیت احزاب را آزاد اعلام کرد و تعدادی را به عنوان سوء‌استفاده‌کنندگان از بیت‌المال بازداشت کرد. وی همچنین اقداماتی نیز تحت عنوان «اصلاحات ارضی» آغاز کرد و وزیر کشاورزی خود حسن ارسنجانی را مأمور اجرای این طرح نمود و بر سر آن تبلیغات فراوانی به راه انداخت.

یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۶ آبان ۱۳۴0 حاوی گفت‌وگوی گزارشگر سفارت آمریکا با سخنگوی جبهه ملی به نام «سیدمحمدعلی کشاورز صدر» است. وی که در این گفت‌وگو درباره چند موضوع سیاسی و اقتصادی صحبت کرده است، درباره اصلاحات ارضی می‌گوید: «امینی (نخست‌وزیر وقت) هنگامی که اصلاحات ارضی را ساده نشان می‌دهد قابل تمسخر است. آشکار است که شاه و امینی اصلاحات ارضی حقیقی را جدی نمی‌گیرند.»[18]

آمریکایی‌ها پس از شروع کار نخست‌وزیری امینی، تلاش کردند دومین امتیاز خود را پس از قرارداد کنسرسیوم، از امینی بگیرند. ولی آن قرارداد به حدی برای حیثیت و آبروی امینی گران تمام شده بود که وی و دولتش زیر بار درخواست بعدی آن کشور برای امضای کاپیتولاسیون نرفتند. در یک سند لانه جاسوسی در این زمینه چنین می‌خوانیم:

«آمریکایی‌ها تصمیم داشتند پاداش حمایت از نخست‌وزیری امینی را با طرح درخواست تصویب کاپیتولاسیون از وی بگیرند. دولت کندی ده ماه پس از شروع کار کابینه امینی با ارسال یک یادداشت دیپلماتیک از امینی خواست تا مستشاران نظامی آمریکا و بستگانشان در ایران را تحت پوشش مصونیت‌های کنوانسیون وین قرار دهد. آمریکا انتظار داشت با تبادل یادداشت میان دو دولت، این امتیاز را به راحتی به دست آورد. ولی علی امینی عاقد کنسرسیوم که تا تیر ۱۳۴۱ (یعنی پنج ماه بعد از درخواست آمریکا) در پست نخست‌وزیری باقی مانده بود از جواب دادن به این درخواست طفره رفت.»[19]

با این حال حمایت آمریکایی‌ها از امینی سبب شده بود وی همواره مورد سوءظن شاه باشد:

«شاه از امینی خوشش نمی‌آمد و به کرات در مذاکراتش با ایرانی‌ها یا خارجی‌ها عملکرد امینی را در دوره صدارتش بی‌ارزش قلمداد می‌کرد. مثلاً در صحبت با «ادوارد رایان» مدیر آمریکایی خدمات منطقه‌ای، شاه در واکنش به اشاره تمجیدآمیز رایان از برنامه‌های امینی، با لحن شدیدی گفت: «آنها برنامه‌های من بودند.» به نظر می‌رسید حسادت و سوءظن شاه نسبت به امینی افزایش یافته است.»[20]

حکومت شاه برای فراهم ساختن زمینه برکناری امینی از هر روشی استفاده می‌کرد. از جمله «همسر وی را به کلاهبرداری در جریان یک معامله ملکی متهم کرد.»[21]

شاه سرانجام در پی سفری به آمریکا در فروردین ۱۳۴۱ توانست موافقت کندی رئیس‌جمهوری آن کشور را برای کنار گذاشتن امینی جلب کند. از این رو امینی در تیر همان سال برکنار و اسدالله علم جایگزین وی شد. بعد از این اتفاقات امینی از دولت کندی و از رفتار شاه سرخورده شد.

یکی از اسناد لانه جاسوسی حاوی انتقادات شدید علی امینی نسبت به عملکرد شاه در قبال اصلاحات ارضی است. این سند که تاریخ آن ۱۸ مهر ۱۳۴۲ یعنی یک سال پس از برکناری علی امینی از سمت نخست‌وزیری است، گزارش یک جلسه محرمانه است که در آن، علاوه بر امینی یکی از وزیران کابینه وی و همچنین دبیر دوم سفارت آمریکا «ویلیام گرین میلر» حضور داشتند. امینی در این جلسه با لحنی انتقادی راجع به روند اصلاحات ارضی در کشور می‌گوید:

«شاه با دروغگویى‌های مکررش حتى دمکراسى‌هاى غربى را که تبلیغات و تجارب جنگ جهانى دوم به آنها الگوى «دروغ بزرگ» را آموخت، فریب داده است. ده هزار بیانیه در مورد پیشرفت، نمى‌تواند انحطاط و رکود را به سعادت و ترقى روزافزون تبدیل نماید. این امر نمى‌تواند پوشش قرون وسطایى را که شاه خود را با آن احاطه نموده است، تغییر دهد. آنچه شاه «اصلاحات خودش» نامیده است، برنامه من بود و دولت من آن را آغاز کرد، ولى انگیزه شاه، به دست آوردن محبوبیت و تقویت امنیت شخصى خودش مى‌باشد. غرور شاه به قدرى زیاد است که هیچ‌کس جرئت گفتن حقیقت را به وى ندارد... من به شاه در مورد خطر بیش از اندازه قابلیت‌هاى فساد در وزارتخانه‌ها هشدار داده‌ام. راهپیمایى و اغتشاشات ماه محرم (قیام 15 خرداد) اثبات نمود احساسات مذهبى در ایران بسیار عمیق است... ضرورى بود که از نفوذ روحانیت جهت سوق دادن ایران به سوى دنیاى مدرن استفاده شود... در دهاتى که بیش از 75 درصد از جمعیت کشور را تشکیل داده‌اند، هیچ نفوذى بیشتر از نفوذ روحانیت نیست... اقدام شاه در انهدام مذهب بزرگترین خطر است. از بین بردن نفوذ مذهب، مستقیماً موجب حضور کمونیسم خواهد شد.»[22]

با وجود همه این دلخوری‌ها امینی بعد از به قدرت رسیدن لیندون جانسون رئیس‌جمهوری جدید آمریکا (اول آذر ۱۳۴۲) نامه تبریک محرمانه‌ای برای وی فرستاد و پاسخ آن نیز به صورت محرمانه به دست امینی رسید. سفارت آمریکا در تهران از این موضوع مطلع بود و زمانی که جانسون به ریاست جمهوری رسید سفارت روابط صمیمانه‌ای با امینی برقرار کرد.[23]

«امینی در سال‌های بعد، ایالات متحده آمریکا را به نداشتن خط مشی در قبال ایران و دیگر نقاط جهان متهم کرد. او موضوع ویتنام را به عنوان موردی دال بر عدم شایستگی و تزلزل آمریکا ذکر کرد و گفت به طور کلی ایالات متحده دشمن بدی برای هر کشور و دوست بدتری برای آنهاست.»[24]

امینی بعد از پایان نخست‌وزیری کمترین احترامی نزد مراجع عظام تقلید نداشت. بعد از قیام ۱۵ خرداد 1342 «وی به منظور میانجی‌گری سعی کرد با آیات عظام هادی میلانی، مرعشی نجفی، شریعتمداری، احمد خوانساری و میر سیدمحمد بهبهانی تماس بگیرد تا از طریق آنها بتواند با آیت‌الله روح‌الله موسوی خمینی ارتباط برقرار کند. ولی موفق به تماس با هیچ یک از نامبردگان نشده بود.»[25]

امینی تا سال ۱۳۵۷ از صحنه سیاست کشور کنار بود. در این سال آن‌گونه که یکی از اسناد لانه جاسوسی خاطرنشان کرده، ظاهراً شاه از دکتر علی امینی خواستار میانجی‌گری شده بود:

«از وی (امینی) خواسته شده به عنوان یک میانجی بین مخالفان سیاسی و دولت ایران عمل نماید. البته به خاطر ادعاهای گذشته که وی بازیچه ایالات متحده بوده، ابتکارش با سوءظن مورد توجه قرار دارد. او می‌گوید از شاه حمایت می‌کند ولی تغییر در دولت را نیز اساسی می‌بیند. وی تصریح کرد که آشکارا طرفدار شاه است ولی مشکل از بین رفتن اعتماد عمومی به کابینه آموزگار است.»[26]

امینی در پاییز ۱۳۵۷ آمادگی خود را برای احراز مقام نخست‌وزیری اعلام کرد. وی گفته بود قصد دارد ضمن تماس با بازاریان، یک دولت ائتلافی را انتخاب کند و آن را به شاه معرفی نماید. در طرح امینی بر لزوم ماندن شاه در کشور تأکید شده بود. او گفته بود ارتش وفادار به شاه است و اگر شاه برود ارتش فرو خواهد پاشید.[27]

با این حال شایعه وابستگی امینی آن‌قدر شدید بود که امکانی برای فعالیت سیاسی وی در جامعه انقلابی آن روز باقی نمی‌گذاشت. وی در اول آبان ۱۳۵۷ مجبور شد به تکذیب این وابستگی و ارتباط بپردازد. در سندی به امضای ویلیام سولیوان سفیر آمریکا در تهران چنین می‌خوانیم:

«علی امینی نخست‌وزیر اسبق که هنوز هم از او به عنوان نخست‌وزیر احتمالی جدید نام برده می‌شود در یک مصاحبه مطبوعاتی ارتباطش را با سیا انکار کرد. مشکل امینی این است که وی متهم است که دولت کندی او را در سال ۱۹۶۱ بر سر کار آورده است.»[28]

روز ۲۵ آبان ۱۳۵۷ و در کشاکش انقلاب اسلامی علی امینی در ملاقاتی با ویلیام سولیوان سفیر آمریکا راجع به دیدار قریب‌الوقوعش با شاه با وی مشورت و تبادل‌نظر کرد. سولیوان می‌گوید: بخشی از این دیدار به بحث راجع به این شایعه که امینی عروسک خیمه‌شب‌بازی آمریکا یا جاسوس سیا است، اختصاص یافت. در این دیدار سولیوان به امینی گفت گروه‌ها و شخصیت‌های مخالف، از من و از سفیر انگلیس درخواست کرده‌اند که واسطه آنها با شاه باشیم ولی ما قویاً امتناع کردیم. چون شرط همه آنها تسلیم شدن شاه بوده است. در عین حال امینی گفت نتیجه ملاقات با شاه را به وی (سولیوان) اطلاع خواهد داد.[29]

در این رابطه یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۱۷ آذر ۱۳۵۷ می‌نویسد:

«علی امینی در تلاش است که دوباره مقام نخست‌وزیری را به دست آورد. او هیچ پایگاه حقیقی قدرت ندارد. دو عامل که علیه او کار می‌کنند عبارتند از: دلسرد شدن سیاسی و شخصی او از شاه برای حدود دو دهه و سوءظن شایع در ایران که او یک عامل آمریکاست.»[30]

سولیوان در سندی به تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۵۷ به نقل از ناصر میناچی وزیر تبلیغات و جهانگردی دولت موقت مدعی شده بود که علی امینی و کریم سنجابی نیز به فهرست نامزدهای عضویت در «شورای سلطنت» اضافه شده‌اند.[31]

براساس سندی به تاریخ ۳۰ دی ۱۳۵۷ و در آستانه بازگشت امام خمینی به ایران، علی امینی، شاپور بختیار را نصیحت کرده بود که در برابر امام خمینی محکم بایستد و در مقابل درخواست‌های او برای انحلال مجلس و شورای سلطنت مقاومت کند.[32]

یکی از اسناد لانه جاسوسی حاکی از مشارکت علی امینی در شبکه ضدانقلاب در خارج از کشور پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. در این سند به تاریخ ۱۹ مرداد ۱۳۵۸ چنین می‌خوانیم:

«منبعی دیگر به نام اس. دی. بیتل ـ 1 که در ۱۷ مرداد به لندن رفته می‌گوید: در جریان یک اقدام برای شکل دادن به قاطبه ایرانیان علیه خمینی با تبعیدیان مختلف در اروپا ملاقات خواهد داشت. در بین شرکت‌کنندگان متعدد آن علی امینی نخست‌وزیر پیشین و مهدوی میرحسینی سرتیپ در نیروی هوایی شرکت دارند. این گروه مشغول طرح‌ریزی برای ملاقات با شاپور بختیار در حوالی ۱۹ الی ۲۱ مرداد بودند.»[33]

 

 

 

پی‌نوشت‌ها:

 

.[1] اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کتاب هشتم، ص ۳۵۵ (زندگی‌نامه جمعی از رجال عصر پهلوی).

.[2] همان، ص ۲۹۰ - ۳۵5.

.[3] همان، ص ۲۸۹.

.[4] همان، ص ۲۹۵ - ۲۹۶.

.[5] همان، ص ۳۰۴.

.[6] همان، ص ۲۷۹.

.[7] همان، کتاب اول، ص ۲۴۶ ، مبحث: «روابط آمریکا و شاه».

.[8] همان، کتاب هشتم، ص ۳۵۵.

.[9] همان، کتاب دوم، ص 650، مبحث: «نفت و کنسرسیوم».

.[10] همان، کتاب نهم، (سند شماره 119).

.[11] همان، کتاب دوم، ص ۷۸0.

.[12] همان، ص 678 ، موضوع سند: «بختیار ـ 15».

.[13] همان، کتاب هشتم، ص 290، (تاریخ سند: آبان 1338).

.[14] همان، ص ۳۳۵.

.[15] همان، ص ۲۹۱.

.[16] همان، ص ۳۲۹.

.[17] همان، ص 491.

.[18] همان، کتاب دوم، ص 789.

.[19] همان، کتاب هفتم، ص ۵۹۲، مبحث: «احیای کاپیتولاسیون».

.[20] همان، کتاب هشتم، ص ۳۳۶.

.[21] همان، ص ۳۲۰.

.[22] همان، ص 320 - 321 (تاریخ سند: 18/7/1342).

.[23] همان، ص ۳۲۹ (تاریخ سند: ۱۹ دی ۱۳۴۲).

.[24] همان، ص ۳۳۹ (تاریخ سند: ۲۸ شهریور ۱۳۴۳).

.[25] همان، ص ۳۲۵، (تاریخ سند: ۲۳ مهر ۱۳۴۲).

.[26] همان، کتاب سوم، ص ۲۲۸ (سند شماره ۱۶).

.[27] همان، (خط میانه ـ 2)، ص ۲۷۳، سند شماره 1.

.[28] همان، کتاب نهم، ص ۲۲۰، (سند شماره ۱۰۶).

.[29] همان، کتاب سوم، مبحث: «خط میانه»، ص 263.

.[30] همان، ص ۲۹۰ (سند شماره ۱۳).

.[31] همان، خط میانه، ص ۳۱۱ (سند شماره ۳۰).

.[32] همان، ص ۳۷۶ (سند شماره ۲۸).

.[33] همان، کتاب چهارم، ص 6۲۳ (سند شماره ۱۴).



 
تعداد بازدید: 255


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: