05 اسفند 1402
احمد ساجدی
دکتر ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت، عضو نهضت آزادی، تحصیلکرده آمریکا و شهروند آن کشور بود. در 1357 با ورود به عراق، خود را در صف همراهان امام خمینی جای داد، در مهر این سال همراه ایشان به فرانسه رفت و در 12 بهمن با امام وارد تهران شد. در کابینه مهدی بازرگان مدتی سمت «معاون نخستوزیر در امور انقلاب» را عهدهدار شد، پس از آن از 5 اردیبهشت 1358 تا زمان تسخیر لانه جاسوسی به مدت شش ماه وزیر خارجه شد. او از خرداد 1359 تا خرداد 1363 نماینده مجلس شورای اسلامی بود و پس از فوت مهندس مهدی بازرگان در زمستان 1373، دبیرکل نهضت آزادی شد. در سالهای پایانی عمر قصد داشت به آمریکا برود ولی برایش ویزا صادر نشد. وی در پنجم شهریور ۱۳۹۶ در ۸۶ سالگی در شهر ازمیر ترکیه درگذشت.
ابراهیم یزدی یکی از چهرههای مورد اعتماد دولت موقت بود. بسیاری از دیدگاهها و نظرات یزدی با مسیر امام و انقلاب همسو نبود. برای مثال روز هفتم بهمن ۱۳۵۷ و زمانی که هنوز دولت موقت از سوی امام خمینی معرفی نشده بود، شاپور بختیار آخرین نخستوزیر پهلوی اعلام کرد «برای ملاقات با آیتالله خمینی اگر لازم باشد به پاریس خواهم رفت.» فردای همان روز امام خمینی در پاسخ به این تصمیم فرمودند: ملاقات ما با بختیار منوط به استعفای قبلی ایشان است.[1] اما بعد از اعلام تصمیم بختیار و قبل از اعلام پاسخ امام طبق یکی از اسناد لانه جاسوسی دکتر ابراهیم یزدی در اظهارنظری گفته بود: «آیتالله خمینی با بختیار وقتی که وی به پاریس بیاید موافقت خواهد کرد.» در این سند آمده است: «یزدی غرق در شادی بود و گفت خوشوقت است. زیرا اقدام بختیار نشان میدهد که او خط مشی خود را تغییر خواهد داد.» یزدی گفت: «بختیار گفته است که میخواهد نظر خمینی را بداند. اگر چنین باشد خمینی هم میخواهد که او نظر وی را بشنود.»[2]
یکی از نخستین کارهای ابراهیم یزدی در خلال انقلاب اسلامی که با خشنودی مقامات آمریکایی مواجه شد، اقدام وی در نجات سرلشکر «گاست» رئیس هیئت مستشاران نظامی آمریکا در حوادث روز ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ بود. در این روز و در شرایطی که اسلحهخانه گارد سلطنتی به تصرف مردم انقلابی ایران در آمده بود، ژنرال «گاست» توسط ابراهیم یزدی نجات یافته و به سفارت آمریکا برده شد.[3]
این رویداد و اظهارنظرهای بعدی یزدی درباره آمریکاییها و طرح دیدگاههای وی در مطبوعات داخلی و خارجی در مورد اهمیت رابطه با آمریکا، سبب شده بود که یک ماه بعد یکی از نشریات آمریکایی از وی و از بعضی چهرههای دولت موقت به عنوان «عوامل آمریکا» یاد کند. از جمله «جیمز بیل» نویسنده آمریکایی از دانشگاه تگزاس در تاریخ ۲۱ اسفند ۱۳۵۷ طی گزارشی در مجله آمریکایی «تایم» نوشت:
«در دولت فعلی ایران چند نفر طرفدار آمریکا وجود دارند. از یزدی به عنوان طرفدار آمریکا و از امیرانتظام به عنوان شخصی که تا سر حد امکان آمریکایی شده است یاد میشود.»[4] در پی انتشار این گزارش، عباس امیرانتظام در ۲۴ اسفند، مجله تایم را به گرفتن رشوه از شاه متهم کرد.[5] سپس سولیوان سفیر آمریکا در تهران گفت: «هرچند ممکن است مجله تایم هیچ پول سری از شاه دریافت نکرده باشد ولی تایم در انتشار چندین کتاب در مورد شاه و خاندان پهلوی مشارکت داشته و احتمالاً از بابت آن پولی هم دریافت کرده است. شاید واقعاً تایم از این بابت هم از خاندان پهلوی پول دریافت کرده است.»[6]
سولیوان در گزارش دیگری که در اسفند 1357 راجع به جو عمومی کشور داد نوشت:
«مردم، رابطین آمریکا را عمال آنها میدانند. از اینرو برای حفظ این رابطها باید ارتباطشان با سفارت پنهان بماند... علیرغم اظهارات خصوصی بسیاری از مقامات دولت ایران نسبت به آمریکاییها، احساسات ضد آمریکایی به عنوان عاملی که میبایست رویش حساب شود، باقی مانده است. کارمندان سفارت رابطین ایرانی را در ملاقات کردن با آنها، به خصوص در میان انظار، بیمیل یافتهاند. بنابراین ما معتقدیم که در حال حاضر این که سفارت به دنبال اقامتگاهها و خانههای منابع بگردد، بیفایده خواهد بود. در اوضاع کنونی ایران اینگونه پرسوجوها توسط خیلیها بد تعبیر میشود و افراد رابط ممکن است به عامل سیا بودن و یا بدتر، متهم شوند. در این میان اظهارات پروفسور جیمز بیل در مجله تایم در مورد احساسات طرفداری از آمریکا در میان مقامات دولتی، در روزنامههای محلی پخش شده و متأسفانه بیل از یزدی و امیرانتظام که هر دو از افراد مهم دولت بازرگان هستند، اسم برده است. در شرایط فعلی این عمل فقط میتواند به آنها صدمه بزند و ممکن است به این منجر شود که آنها گامی به جهت اثبات این که عامل آمریکا نیستند، بردارند.»[7]
در ۱۷ فروردین ۱۳۵۸ نیز امیرانتظام در مصاحبه دیگری شایعه ارتباط خود و ابراهیم یزدی و قطبزاده با سازمان سیا را کذب محض خواند.[8]
با این حال ابراهیم یزدی به راهی که به آن اعتقاد داشت، ادامه داد. روز ۲۳ فروردین ۱۳۹۸ ابراهیم یزدی در ملاقات با کاردار آمریکا و استمپل کفیل بخش سیاسی سفارت آمریکا اظهار داشت:
«گذشته، گذشته است و ایرانیان مردان عمل هستند و زمینههای بسیاری برای همکاری وجود دارد. ایران نیز به مرور زمان نیازمند تکنولوژی و محصولات کشاورزی آمریکا خواهد بود... انتصاب یک سفیر جدید (از سوی آمریکا) یک گام مثبت خواهد بود.»[9]
با این حال کاردار آمریکا در همین دیدار نگرانی کشورش را در مورد ماهیت محاکمات و اعدامها در ایران اعلام کرد و «یزدی انتقادات وی را پذیرفت و گفت دولت کوشش میکند که سیستم قضایی را اصلاح کند.»[10]
در آن زمان دولت موقت بهطور اعم و چهرههایی مانند ابراهیم یزدی و امیرانتظام و بازرگان در برابر بسیاری از تصمیمات و عملکرد امام خمینی موضع داشتند. یک سند لانه جاسوسی به تاریخ 23 فروردین ماه 1358 مینویسد:
«بازرگان، امیرانتظام و یزدی شخصاً با روشهایی که کمیته خمینی در مورد مسئله قضاوتهای کوتاه مدت به کار میبرد، مخالفت کردند.»[11]
با چنین دیدگاهی ابراهیم یزدی در ۵ اردیبهشت ۱۳۵۸ به سمت وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران منصوب شد. یک سند لانه جاسوسی از قول یکی از جاسوسان سیا پس از انتصاب دکتر یزدی به سمت وزارت خارجه چنین مینویسد:
«ب/1 (نام رمز یکی از جاسوسان سیا) گفت که یزدی با بازرگان که دوست خوب نخستوزیر بختیار بوده نزدیکی دارد و هیچیک از اینها نزد سپاه پاسداران محبوبیت ندارند.»[12]
یزدی پس از انتصاب به وزارت امور خارجه تعدادی از کارمندان ارشد وزارتخانه در رژیم قبل را دعوت مجدد به کار کرد.[13] در سندی به تاریخ ۲۰ خرداد ۵۸ نیز آمده است: «یزدی قصد دارد برخی سفیران و تعدادی از مقامات رژیم گذشته را دوباره به کار دعوت کند.»[14]
روز ۱۱ اردیبهشت به فاصله شش روز پس از انتصاب یزدی به وزارت امور خارجه، کاردار آمریکا در تهران با وی ملاقات کرد و از اینکه اقلیتهای مذهبی در ایران نمیتوانند آزادانه مشروبات الکلی تهیه کنند، ابراز نگرانی کرد.[15]
در این زمان موضوع دخالتهای آمریکا در امور داخلی ایران، تقریباً همه روزه در صفحات اول مطبوعات کشور دیده میشد. هنگامی که کاردار آمریکا برای مشروبات الکلی اقلیتها در ایران چانهزنی میکرد جاسوسان آمریکایی در مناطق آشوبزده کردستان و آذربایجان، آزادانه تردد داشتند. یزدی در همین دیدار نسبت به حضور آمریکاییهای مسلط به زبان کردی در شهرستان نقده از کاردار توضیح خواسته بود و کاردار مدعی شده بود که «آنان شرقشناس هستند و مأموریت دارند که درباره زبان و فرهنگ کردی تحقیق کنند.»[16] دکتر یزدی افزود: حکومت ایران رد پای چند نفر از کارکنان ساواک از جمله عوامل آتشسوزی سینما رکس آبادان را که باعث قتل ۴۰۰ نفر از مردم در اوت ۱۹۷۸ (28 مرداد 1357) شد، در ایالات متحده یافته است و کاردار بی آنکه تکذیب کند، گفت: «در اینباره کسب تکلیف خواهد کرد. زیرا قراردادی بین ایران و ایالات متحده در مورد استرداد مجرمین وجود ندارد و مسئله به مشکل برخورد خواهد کرد.»[17]
این موضوع در یکی دیگر از اسناد لانه جاسوسی و در حاشیه ملاقات ابراهیم یزدی با همتای آمریکاییاش در نیویورک (مهر 1358) به شکل واضحتری بازتاب داشته است:
«... مورد دوم درباره افسر ایرانی از نیروی زمینی است. «رزمی»، نامی که توسط رژیم قبلی با آتشسوزی سینما رکس آبادان در ۱۹۷۸ متهم شده بود و دولت ایران خواستار استرداد وی برای محاکمه است. دکتر یزدی از وزیر امور خارجه آمریکا در چنین مواردی سؤال کرد. ما توضیح دادیم که به علت عدم وجود معاهده استرداد مجرمین، محدودیتهایی داریم.»[18]
معالوصف ارتباطات پنهان و آشکار یزدی با آمریکاییها بیهیچ واهمهای ادامه داشت.
یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۸ به نقل از پسر دکتر ابراهیم یزدی مینویسد:
«اگر آیتالله خمینی یزدی را زندانی کند، او از پشتیبانی کنسولگری آمریکا برخوردار خواهد شد و اگر او (یزدی) هر شکایتی از متصدیان زندان بکند، سفارت ایالات متحده در تهران یادداشتی به حکومت ایران تسلیم کرده و او را به ایالات متحده آمریکا باز خواهد گرداند.»[19]
روز ۲۴ اردیبهشت ۱۳۵۸ سایروسونس وزیر امور خارجه آمریکا در نامهای به سفارتخانه کشورش در تهران دستور داد با یزدی وزیر خارجه تماس گرفته دو نکته را از او جویا شوید تا روشن سازد: یکی آنکه وضعیت یهودیان و دیگر اقلیتها در ایران نگران کننده است و اعدام القانیان میتواند به معنی فشار بر جامعه یهودیان باشد. دیگر آنکه تکلیف وضعیت حقوقی و قانونی پرسنل مستشاری نظامی آمریکا در ایران روشن شود. زیرا آمریکاییها بیم آن دارند که موضوع سلب مسئولیت از مستشاران آمریکایی آنها را در وضعیت خطرناک قرار دهد.[20]
نامه وزیر خارجه آمریکا در فردای لغو قانون کاپیتولاسیون در ایران ارسال گردید. این قانون مصوب مهر 1343 در جلسه روز 23 اردیبهشت 1358 شورای انقلاب، رسماً لغو شد.[21]
یک روز پس از ارسال نامه وزیر خارجه آمریکا یعنی در ۲۵ اردیبهشت، سفارت آمریکا در تهران در پاسخ به درخواست وزیر خارجه کشورش نوشت:
«در جریان ملاقات با یزدی وزیر امور خارجه از وی راجع به اقدام دولت موقت درباره لغو قانون اعطای مصونیت سیاسی به نظامیان آمریکایی توضیح خواستم و یزدی گفت این موضوع یک اقدام ضد آمریکایی نیست و فقط به منزله پاک کردن بعضی بقایای گذشته است.»[22]
دکتر یزدی روز ۲۷ خرداد ۱۳۵۸ در خلال مراسم خداحافظی خود با «چارلز ناس» کاردار آمریکا در تهران مجدداً تمایل دولت موقت ایران را برای روابط مستمر با ایالات متحده تکرار کرد و گفت: «موضع دولت موقت این است که این روابط را بهبود بخشد و گذشته را فراموش کند.»[23] مأموریت «چارلز ناس» در ایران در خرداد ماه ۱۳۵۸ به پایان رسید و «بروس لینگن» در تیر همان سال به جای وی به عنوان کاردار ایالات متحده وارد تهران شد.[24]
در سندی به تاریخ سوم تیر ۱۳۵۸ دکتر ابراهیم یزدی آشکارا به دفاع از سیاست وابستگی به غرب پرداخت:
«یزدی وزیر خارجه مشخصاً این مسئله را مطرح کرده که ایران نمیتواند به تنهایی به پیش برود. او صریحاً به ادامه وابستگی به غرب اقرار کرد و گفت: فسخ قراردادها توسط ایران بیشتر به ضرر ایران خواهد بود تا فروشندگان خارجی.» در این سند اظهارات مشابهی در دفاع از ادامه قراردادهای غرب از سوی عباس امیر انتظام ابراز گردیده است.[25]
در ۱۸ تیر ۱۳۵۸ کاردار سفارت آمریکا در تهران در نامهای سری و فوری به وزیر خارجه کشورش با اشاره به انتخاب امیرانتظام به عنوان سفیر ایران در سوئد، از ابراهیم یزدی به عنوان «یک رابط مفید» نام برده است:
«انتظام در ملاقات با من قویاً خواستار مبادله هرگونه اطلاعات در مورد سیاستهای داخلی ایران و همچنین مقاصد عراق نسبت به ایران شد. البته ما قصد نداریم که در سیاست داخلی ایران مداخله کنیم. سپس به عزیمت انتظام به سوی استکهلم اشاره کردم و درباره رابطهای خود جویا شدم. او پیشنهاد کرد سخنگوی دولت، طباطبایی جای او را خواهد گرفت و دکتر یزدی هم میتواند یک رابط مفید باشد.»[26]
در همین رابطه بروس لینگن کاردار جدید آمریکا نیز در سندی به تاریخ ۲۷ تیر 1358 تصریح کرده بود که:
«یزدی داوطلبانه اظهار داشت که سرگرم کسب آموزش برای متعادل کردن ایده انقلابی خود با واقعگرایی ناشی از مقتضیات سمت خود است و تصور میکنم ما میتوانیم افتخار کنیم که در این روش به او کمک کردهایم.»[27]
اعتماد آمریکا به یزدی چنان بود که سازمان سیا ترجیح میداد وی در جریان روند ارائه اطلاعات از سوی امیرانتظام به مأموران سیا قرار گیرد. از اینرو وقتی در مرداد 1358 امیرانتظام به عنوان سفیر دولت موقت راهی استکهلم شد و دور تازه ارتباطات پنهان خود با مأموران سیا را آغاز کرد، سازمان سیا از کاردار آمریکا در استکهلم خواست که از امیرانتظام بخواهد با دکتر یزدی وزیر خارجه کشورش تماس بگیرد و مراتب تبادل اطلاعات را به او گزارش کند. در این درخواست به تاریخ 19 مرداد 1358 آمده است:
«هدف ما از انجام این روش این است که اطمینان حاصل شود که یزدی و انتظام در مواضعشان نسبت به این ملاقاتها هماهنگی کامل دارند.»[28]
در پاسخ به این درخواست، کاردار آمریکا در استکهلم در نامهای به تاریخ ۲۳ مرداد ۱۳۵۸ به وزارت خارجه کشورش به نقل از امیرانتظام نوشت وی به زودی به تهران میرود و مراتب را مستقیماً با دکتر یزدی وزیر خارجه در میان خواهد گذاشت. سپس موضوع را به لینگن کاردار آمریکا در تهران نیز اطلاع خواهد داد.[29]
سندی دیگر نشان میدهد که ابراهیم یزدی و مهدی بازرگان از تمام ارتباطهای سری و جاسوسی عباس امیرانتظام مطلع بودهاند:
«در پاسخ به نگرانی آمریکا از لحاظ امنیتِ این گونه تماسها، امیر انتظام توضیح داد که گیرندگان این اطلاعات، بازرگان، یزدی و یک افسر ارشد اطلاعاتی که نامش بعداً مشخص خواهد شد، و خودش محدود میگردد.»[30]
و این سند:
«بعدازظهر ۲۶ مهر «آدل سیک» معاون قرارگاه سیا در تهران به مدت یک ساعت و نیم به تنهایی با «س. د. آهسته رو ـ1» (اسم رمز امیرانتظام) ملاقات داشت. گزارشی ملاقات جداگانه از طریق جاسوسی ارسال خواهد شد. «س. د. آهسته رو ـ 1» گفت که بعد از جلسات توجیهی یکشنبه ۲۳ مهر او توانسته یزدی و بازرگان را ملاقات کند و درباره نکات مزبور در آن جلسه با هم بحث نمایند.»[31]
گفتنی است که در هر یک از این دیدارها ادعاهای مبتنی بر نقض حقوق اقلیتها در ایران نیز مطرح میشد. این موضوع در جریان سفر مهر ۱۳۵۸ دکتر یزدی به نیویورک (در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان ملل) و در ملاقات معاون وزیر خارجه آمریکا با وی نیز مطرح شد. در روز ۱۲ مهر آن سال «ساندرز» معاون وزیر خارجه آمریکا طی نامهای به وزیر خارجه کشورش نوشت:
«در ملاقات با دکتر یزدی وزیر خارجه ایران نگرانی ایالات متحده از وضع بهائیان را نیز مطرح کرده است. یزدی در پاسخ گفت بعضی بهائیان در خدمت شاه بودند و به خاطر جنایات خود مجازات خواهند شد. ولی بهائیان عادی تحت تعقیب قرار نخواهند گرفت، بلکه طبق قوانین ایران از آنها حمایت خواهد شد.»[32]
یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۲۶ مهر ۱۳۵۸ حاکی است سازمان سیا برخی ملاقاتهای مأموران خود با دکتر ابراهیم یزدی و امیرانتظام را به سازمان جاسوسی انگلیس نیز اطلاع میداد. در این سند چنین آمده است:
«با ستاد مرکزی این سئوال را مطرح کنید که آیا عاقلانه است که «آدل سیک» معاون قرارگاه سیا در تهران سر راه سفرش توقف کوچکی در لندن داشته باشد یا خیر. البته گمان نکنید که ما در حال حاضر قصد داریم سازمان جاسوسی انگلیس را در جریان ملاقات با یزدی و «س. د. آهسته رو ـ 1» قرار دهیم.»[33]
یکی از اقداماتی که در سوابق عملکرد دکتر ابراهیم یزدی به ثبت رسیده است، تلاش وی برای فروش جنگندههای پیشرفته اف۱۴ آمریکایی متعلق به نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در ماههای اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. سندی به تاریخ اول مرداد ۱۳۵۸ وجود دارد که در آن دولت موقت فهرستی از اقلام نظامی مورد نیاز ارتش را به سفارت آمریکا داده است.[34] سپس بر اساس سندی دیگر به همان تاریخ، از قول ابراهیم یزدی چنین آمده است:
«بـ محرمانه: وقتی در مورد معنای «کلیه سیستمهای تسلیحاتی» سوال شد، پاسخ کاملاً واضح بود که اف۱۴ مشمول آن نمیشود، و هیچ توضیح دیگری داده نشد.»[35]
در یک سند دیگر به تاریخ ۵ شهریور ۱۳۵۸ تحت عنوان «تمایل ایران به باز فروش جنگندههای اف۱۴ آمده است:
«مدارک زیادی وجود دارد که دولت موقت ایران پیشنهاد فروش دارد... در طی مباحثاتی که کاردار با وزیر امور خارجه یزدی در تاریخ ۲۲ اوت در مورد اف14ها داشت، یزدی گفت موضوع پیگیری خواهد شد و کابینه در این مورد بحث خواهد کرد.»[36]
و در سند دیگری به تاریخ ۲۵ مهر دکتر ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه در مصاحبه با رادیو ایران گفت:
«در مورد سرنوشت اف14ها هم آنچه قبلاً گفتهام در واقع فقط نظرات وزارت امور خارجه بوده است که از نقطه نظر سیاست خارجی این مسئله را بررسی کرده؛ آنچه گفتم نظرات دولت نبوده و نیست؛ کاری که ما انجام دادهایم این است که نظراتی که قبلاً هم اظهار کردهام به هیأت دولت اطلاع دادهایم، و آن نظر هم این است که اگر اف14ها را نگاه داریم، به معنای حضور 200 تا 400 مستشار آمریکایی در ایران برای تعمیر و نگهداری از این هواپیماها خواهد بود؛ مسلم است که این مستشاران با زن و بچههایشان به ایران میآیند؛ آن وقت برای بچههایشان مدرسه میخواهند؛ این مدرسهها هم معلم میخواهد، که آنها هم با خانوادههایشان میآیند و بعد از مدتی همان وضعیتی را خواهیم داشت که در رژیم سابق داشتیم، یعنی تعداد زیادی مستشار آمریکایی در ایران خواهد بود. ما نظرمان را به هیأت دولت ابلاغ کردیم و دولت هم گفت که اختیار لازم برای تصمیمگیری درباره سرنوشت اف14ها را ندارد، بنابراین شورای انقلاب دارد به مسئله رسیدگی میکند و تصمیم نهایی را شورا میگیرد. یکبار دیگر تأکید میکنم که نظر فوق موضع رسمی دولت نیست، بلکه نظری است که در نتیجه ارزیابیهای وزارت امور خارجه در ارتباط با سیاستهای خارجی مملکت و همچنین با توجه به روابطمان با آمریکا گرفته شده است. ما همچنان به تلاشهایمان در ارتباط با مشخص شدن سرنوشت هواپیماهای اف14 در ایران ادامه میدهیم. چنانچه و هر وقت تصمیمی در این ارتباط اخذ شود، فوراً به اطلاع خواهیم رساند.»[37]
روز ۲۳ مهر ۱۳۵۸ امیرانتظام با بروس لینگن کاردار آمریکا در تهران[38] و روز ۲۶ مهر به همراه کاردار و جورج کیو افسر سیا که به تهران آمده بود، به صورت محرمانه با دکتر ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه ملاقات و گفتوگو کردند.[39] هم امیر انتظام و هم یزدی از ملاقاتها راضی بودند.[40]
یکی از رویدادهای سیاسی مهم پس از پیروزی انقلاب اسلامی تلاش دولت موقت مهدی بازرگان برای نزدیک شدن به رژیم صدام بود. در این رابطه دکتر ابراهیم یزدی وزیر خارجه دولت موقت در حاشیه اجلاس سران کشورهای عضو جنبش عدم تعهد که در شهریور سال ۱۳۵۸ در هاوانا (کوبا) برگزار شد، ملاقاتی با صدام داشت. یکی از اسناد لانه جاسوسی در این زمینه مینویسد:
«در ضمن این مباحثه، یزدی صدام حسین را مطمئن ساخت که ایران در ناآرامیهای جامعه شیعیان عراق دست نداشته و اضافه بر آن ایران هیچگونه طرح و نقشهای برای بحرین ندارد و اینکه انقلاب ایران به کشورهای دیگر صادر نخواهد شد. یزدی و صدام حسین توافق کردند که دوباره یکدیگر را در تهران یا بغداد ملاقات کنند.»[41]
یزدی حتی صدام را به تهران نیز دعوت کرده بود:
«(طبقهبندی نشده) ایران ـ دعوت از صدام حسین: بنا بر یک گزارش مطبوعاتی در پنجم سپتامبر از دوحه: وزیر خارجه ایران، یزدی گفته است که از رئیسجمهور صدام حسین برای سفر به ایران دعوت کرده است.»[42]
«بعد از دیدار صدام با ابراهیم یزدی در هاوانا، رهبر عراق امیدوار بود بتواند مذاکرات را با بازرگان نخستوزیر دنبال کند ولی به طور روزافزون عقیده پیدا کرد که بازرگان نمایندگی و نمایش زیادی ندارد و قدرت حقیقی در دست جامعه روحانیت ایران است که با صدام خصومت دارند.»[43]
پینوشتها:
[1]. صحیفه امام، ج ۵، ص ۵۴۹.
[2]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب دوم، ص ۵۱۶، مبحث: «دکتر ابراهیم یزدی ـ ۲».
[3]. همان، کتاب هفتم، ص ۵۲، مبحث: «پایان یک دودمان».
[4]. همان، کتاب دهم، ص ۱۸۹، (سند شماره ۹۷).
[5]. همان، ص ۲۰۵، (سند شماره ۱۰۴).
[6]. همان.
[7]. همان، کتاب سوم، ص 432، سند شماره 6.
[8]. همان، کتاب دهم، ص ۲۸۲، (سند ۱۴۰).
[9]. همان، کتاب چهارم، ص ۲۴۷، (سند شماره ۸).
[10]. همان، ص ۲۴۷، (سند شماره ۹).
[11]. همان، ص 248، (سند شماره 9).
[12]. همان، کتاب پنجم، ص ۳۲۶، (سند شماره ۲).
[13]. همان، کتاب دهم، ص ۴۸۶، (سند شماره ۲۲۰).
[14]. همان، کتاب دهم، ص ۴۶۰، (سند شماره ۲۰۹).
[15]. همان، کتاب چهارم، ص ۲۵۶، (سند شماره ۱۶).
[16]. همان، ص ۲۵۷، (سند شماره ۱۷).
[17]. همان، ص ۲۵۸.
[18]. همان، کتاب چهارم، ص ۳۲۴، (سند شماره ۷۵).
[19]. همان، کتاب دوم، ص ۵۲۳، مبحث: «دکتر ابراهیم یزدی ـ ۶».
[20]. همان، کتاب چهارم، ص ۲۶۴، (سند شماره ۲۲).
[21]. همان، کتاب هفتم، ص 803، (سند شماره 89).
[22]. همان، کتاب چهارم، ص ۲۶۴، (سند شماره ۲3).
[23]. همان، ص ۲۷۶، (سند شماره ۳۶).
[24]. همان، کتاب اول، ص 534.
[25]. همان، کتاب چهارم، ص ۲۷۸، (سند شماره ۳۸).
[26]. همان، ص ۵۳۸، سند: «علاقه امیرانتظام به اطلاعات مشترک».
[27]. همان، کتاب چهارم، ص ۲۸۸، (سند شماره ۴۵).
[28]. همان، کتاب اول، ص ۵۵۲.
[29]. همان.
[30]. همان، ص 546.
[31]. همان، ، ص ۵۷۳، (سند شماره ۵).
[32]. همان، کتاب چهارم، ص ۳۱۵، (سند شماره ۷۰).
[33]. همان، کتاب اول، ص ۵۷۲، (سند شماره ۴).
[34]. همان، کتاب یازدهم، ص ۴۱۲، (سند شماره ۱۶۲).
[35]. همان، ص ۴۱۳، (سند شماره ۱۶۳).
[36]. همان، کتاب چهارم، ص ۳۰۱، (سند شماره ۵۷).
[37]. همان، کتاب یازدهم، ص ۴۹۳ و ۴۹۴، (سند شماره ۲۲۰).
[38]. همان، کتاب اول، ص ۵۵۹.
[39]. همان، ص ۵۶۳.
[40]. همان.
[41]. همان، جلد اول، ص ۵۷۴، (سند شماره ۶).
[42]. همان، کتاب چهارم، ص ۱۵۶، (سند شماره ۲۷).
[43]. همان، کتاب اول، ص ۵۸۳، (سند شماره ۱۶).
تعداد بازدید: 210