انقلاب اسلامی :: عالیخانی

عالیخانی

21 بهمن 1402

احمدساجدی

علینقی عالیخانی از چهره‌های اقتصادی پهلوی دوم است. او در دهه ۱۳۴۰ و در دوران صدارت سه نخست‌وزیر: اسدالله علم، حسنعلی منصور و امیرعباس هویدا سمت وزارت امور اقتصادی و دارایی را بر عهده داشت و مدت دو سال نیز رئیس دانشگاه تهران بود. در پی سقوط شاه از کشور خارج شد و در چهارم تیر ۱۳۹۸، در سن ۹1 سالگی در آمریکا درگذشت.

گرچه سلطنت‌طلبان تلاش می‌کنند عالیخانی را «ناجی اقتصاد ایران در عصر پهلوی دوم» معرفی کنند، ولی مجموعه اسناد لانه جاسوسی تصویر متفاوتی از وی ارائه کرده ‌است.

بر اساس این اسناد، عالیخانی پس از طی کردن تحصیلات متوسطه رهسپار اروپا شد و در آنجا به خدمت ساواک درآمد و سپس سرپرست دانشجویان ایرانی در اروپا گردید.[1] زمانی که در پاریس به سر می‌برد، تیمسار تیمور بختیار رئیس ساواک او را به عنوان مشاور اقتصادی ساواک استخدام کرد.[2] او همچنین عضو هیئتی بود که به ریاست تیمور بختیار (در بهمن 1339) از آمریکا بازدید کرده بود.[3]

عالیخانی به عنوان یک عامل توانای ساواک شهرت یافت و متعاقباً به عنوان نماینده ساواک در شرکت ملی نفت ایران منصوب شد.[4] او که مهارت زیادی در تغییر چهره در گروه‌های مختلف داشت به عنوان وزیر به کابینه علم راه یافت و معاون نخست‌وزیر در امور مطبوعات و نشریات شد.[5]

عالیخانی پس از تأسیس «حزب ایران نوین» به دستور شاه به این حزب پیوست.[6] وی یک بار در آبان ۱۳۴۳ همراه با جعفر شریف‌امامی و امیرعباس هویدا متهم به شرکت در یک فساد اداری در «معامله شکر» شده بود. در آن زمان کار چنان بالا گرفت که تیمسار فردوست از ساواک که ریاست دفتر ویژه اطلاعاتی شاه را نیز بر عهده داشت مأمور تحقیق راجع به این اتهام شد.[7]

در مرداد سال ۱۳۴۴ عالیخانی همراه با معاونش غلامرضا کیانپور در وزارت امور اقتصادی و دارایی متهم به فساد شدند. در نتیجه شاه دستور داد یک کمیته ویژه از افسران ارتش به این اتهام رسیدگی کند. گزارش فساد اداری عالیخانی و معاونش از جمله دزدی و رشوه‌گیری، توسط رئیس اداره قضایی وزارت امور اقتصادی و دارایی به نام قوامی تهیه و ارسال شد.[8] عالیخانی متهم بود که اجازه داده است ابزار عناصر فاسدی بشود که منافع مالی دارد.[9]

تصدی عالیخانی بر وزارت اقتصادی و دارایی به اعتقاد آمریکایی‌ها و تجار ایرانی توأم با فساد، ارتشا و بی‌کفایتی بود. از این رو در سال ۱۹۶۹ (۱۳۴۸) هم شاه و هم هویدا موافق انتقال عالیخانی از آن وزارتخانه به دانشگاه تهران بودند.[10] در آن زمان هم شاه و هم هویدا دلایل خاص خود را برای برکناری عالیخانی از سمت وزارت اقتصادی و دارایی داشتند. هویدا تک‌روی و تمایل او در نادیده گرفتن نخست‌وزیر در امور اداری را دوست نداشت و شاه از همکاری‌های بازرگانی و تهاتری عالیخانی با کشورهای کمونیستی ناخشنود بود.[11]

عالیخانی در ۱۳۴۸ و در پایان دوره طولانی وزارت اقتصاد به ریاست دانشگاه تهران انتخاب شد. او در این سمت نیز سابقه خوبی نداشت. یک‌بار در اردیبهشت ۱۳۴۹ هویدا خبر امتناع رئیس بیمارستان دانشگاه تهران از بستری کردن دو دانشجوی مصدوم این دانشگاه (که موجب مرگ یکی از آن‌ها شده بود)، را به شاه داد. شاه هویدا مراتب نارضایتی خود از عالیخانی را اعلام کرد. در پی این واقعه، عالیخانی به مدت سه روز در خانه ماند و به دانشگاه نرفت. وقتی شاه از این امر مطلع شد از او (عالیخانی) خواست به سرکار خود برگردد. شاه گفت عالیخانی را مقصر نمی‌داند![12]

طبق سند دیگری محمدرضا پهلوی، عالیخانی را به علت کاری که در دانشگاه انجام داد، حتی تحسین کرد و از نحوه برخورد وی با ناآرامی‌های دانشجویان دانشگاه ابراز خشنودی نیز نمود.[13]

عالیخانی مورد نفرت هویدا بود. در 15 مرداد ۱۳۵۶ که جمشید آموزگار دبیرکل حزب رستاخیز، متعاقب استعفای امیرعباس هویدا از مقام نخست‌وزیری، به این سمت منصوب شد، یکی از اسناد لانه جاسوسی از این جابه‌جایی به عنوان دسیسه‌‌ای که عالیخانی نیز در آن دست داشت، یاد کرد:

«هویدا به علت دسیسه‌های وزیران دیگر به ویژه عالیخانی و جمشید آموزگار از کار برکنار شده است.»[14]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کتاب هشتم، ص ۵۸۹، مبحث: «عالیخانی، علینقی ـ 13».

[2]. همان، ص ۵۹۳، مبحث: «عالیخانی، علینقی ـ 16».

[3]. همان ص ۵۷۹، مبحث: «عالیخانی، علینقی ـ 3».

[4]. همان ص ۵۸۹، مبحث: «عالیخانی، علینقی ـ 13».

[5]. همان.

[6]. همان، ص ۵۷۹، مبحث: «عالیخانی، علینقی ـ 3».

[7]. همان، ص ۵۸۱، مبحث: «عالیخانی، علینقی ـ 6».

[8]. همان، ص ۵۸۳، مبحث: «عالیخانی، علینقی ـ 9».

[9]. همان، ص ۵۷۹، مبحث: «عالیخانی، علینقی ـ 3».

[10]. همان، ص ۵۹۷، مبحث: «عالیخانی، علینقی ـ 20».

[11]. همان.

[12]. همان، ص ۵۹4، مبحث: «عالیخانی، علینقی ـ 17».

[13]. همان، ص ۵۹۵، مبحث: «عالیخانی، علینقی ـ 18».

[14]. همان، ص 372، مبحث: «انتظام، عبدالله ـ 7».



 
تعداد بازدید: 214


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: