04 فروردین 1403
احمد ساجدی
هاشم کامبخش سرهنگ نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی از دیگر عناصری است که سازمان سیا برای اعمال نفوذ در ارکان اصلی ایران پس از انقلاب بر روی وی سرمایهگذاری کرده بود. اما از زمان افتادن وی در تور سازمان سیا تا تسخیر لانه جاسوسی، تنها دو ماه فاصله بود و در این مدت سیا نتوانست آنگونه که انتظار داشت و کامبخش هم آمادگی خود را اعلام کرده بود، از وجود وی بهره ببرد.
سرهنگ هاشم کامبخش در اسناد لانه جاسوسی با نام رمز «اس. دى. تندرا/ 1» یا مخفف آن (ت/1) شناخته میشود.[1]
یکی از اسناد لانه جاسوسی تمایل کامبخش به همکاری با سازمان سیا را چنین روایت میکند:
«شخص فوقالذکر در پى مسافرتى که به همراه خانوادهاش به ایتالیا داشت در 14 شهریور ماه 1358 به سفارت آمریکا در رم مراجعه میکند و خود را آماده خدمت به آمریکاییها معرفی مینماید. قرارگاه سیا در رم با هماهنگى ستاد مرکزى سیا در خصوص سوابق وى شروع به تحقیق مىنماید.[2] فرد مزبور برای جلب حمایت آمریکاییها و کسب حمایت آنان مدعى شد پنج ماه پیش در پایگاه فورت براگ «تعلیمات نیروهاى مخصوص» دیده و علاوه بر این یکبار در سالهاى 1338 تا 1339 و یک بار دیگر در سالهاى 1342 تا 1343 در مدرسه نظامى سنآنتونیو تحصیل کرده و در سال 1347 براى گذراندن یک دوره ضد جاسوسى در پایگاه هوابرد آمریکا حضور یافته است.»[3]
کامبخش گفت همراه با همسر و خانوادهاش براى گذراندن تعطیلات به رم آمده و حوالى 25 شهریور به تهران باز خواهد گشت. قرار است وى در تهران به وزارت دفاع و احتمالاً به بخش خریدهاى نظامى منتقل شود.[4]
در مراجعه بعدی که فردای آن روز (15 شهریور) صورت گرفت، طرف آمریکایی یک رشته سئوال از کامبخش پرسید و از وی خواست پاسخ آنها را بیاورد. این سئولات عبارت بودند از:
وضع قراردادهاى خرید زیردریایى از آلمان غربى و چند ناوچه هلندى که حکومت شاه بر سر آنها مذاکره مىکرد چگونه است؟ آیا حکومت مهدی بازرگان علاقهاى به قبول خرید زیردریایى نشان داده است؟ آیا کامبخش از قراردادهاى سابق تسلیحاتى ایران و آلمان چیزی مىداند؟ آخرین واحد ارتش ایران که کامبخش در آن خدمت مىکرد کدام بود؟ وظیفه این واحد در برابر عراق چیست؟ روحیه نظامیان ایران چگونه است؟ هرگونه اطلاعاتى که کامبخش بتواند از نیروهاى مسلح عراق یا تلقى ایرانیها از عراقیها فراهم کند، باعث امتنان خواهد بود. هرگونه اطلاعاتی در باره ساخت، قدرت یا ترکیب قومى پاسداران انقلاب یا اطلاعاتى در مورد نیروهاى کردى که با دولت مخالفت مىورزند مورد علاقه خواهند بود. به عقیده کامبخش کدام افسران (سرهنگ دو یا سرهنگ تمام) ممکن است در فرماندهى خود در ارتش وجههاى در بین پرسنل داشته باشند و چرا؟ اگر وی (کامبخش) اطلاعاتى درباره افسران عالیرتبهتر داشته باشد ما علاقهمند خواهیم بود اما توجه ما مخصوصاً به افسران رتبههاى میانه که کمتر شناخته شدهاند معطوف است.[5]
سند بعدی حاوی مطالبی است که از سوی سازمان اطلاعات دفاعى آمریکا راجع به کامبخش، زمانی که وی در 1347 برای طی کردن دوره ضد جاسوسى در پایگاه هوابرد آمریکا حضور یافته بود، تهیه شده است. در این سند میخوانیم:
شخص مزبور در این دوران سروان بود. او فردى است فوقالعاده برونگرا تا بدانجا که دیگران وى را به چشم موذى مىنگرند... بیش از حد به رتبه حساسیت دارد و مشهور است که نزد پرسنل رتبههاى بالاتر چاپلوسى مىکند تا مورد عنایت واقع شود... اگر چه از لحاظ تحصیلى در دوره آموزشی ضعیف بود. تصور مىشد که عدم موفقیت تحصیلی وى به جهت فعالیتهاى فوق برنامهاش باشد؛ وى به زن بارگى مشهور بود... بىنهایت از اینکه افسر ضداطلاعات است مغرور مىباشد و ضد اطلاعات را نخبه ارتش مىداند... علاقه دارد انگلیسى را با زبان عامیانه آمریکایى و با استفاده از اختصارات نظامى تکلم نماید. توانایى واقعى وى در ابراز مقاصد خود به انگلیسى چه شفاها و چه کتبا ابتدایی است. از اقامتهاى قبلى خود در ایالات متحده به نیکى یاد مىکند... در محیط اسلامى دست از پا خطا نمىکند ولی بیرون از این محیط مشروب مىنوشد و مدت قابل توجهى از وقت خود را دنبال زنانى میرود که در دسترس باشند. چندین مرتبه به تنهایى در خیابان بالتیمور شرقى، در «محله» دیده شده؛ جایى که چند ردیف مؤسسه استریپتیز در آنجا واقعند.»[6]
در ادامه همین سند آمده است:
«به شرطى که قرارگاه تهران موافقت داشته باشد کامبخش از لحاظ عملیاتى به عنوان عامل نفوذى بالقوه در ارتش ایران مورد توجه است، تکرار مىشود، مورد توجه است و به علت شرایط سخت و محدود عملیاتى قرارگاه تهران، لازم است تخلیه اطلاعاتى بیشتر صورت گیرد. ارزیابى و استخدام وى در خارج از ایران انجام شود. اگر امکان داشته باشد، در رم باید آزمایش دروغسنجى از کامبخش صورت گیرد و تعلیمات اساسى ارتباطات او را نیز مد نظر قرار دهد.»[7]
در پى یک سلسله تماس و کاوش در ویژگیهاى روانى و خصوصیات فردى کامبخش و سوابق کارى و همچنین دسترسیهاى وى به اطلاعات، سیا علاقهمند به استخدام وى مىگردد.[8]
یکی از اسناد در مورد کامبخش مینویسد:
«مشارٌالیه در اینکه صادقانه انگیزههاى تماسش با دولت آمریکا را در میان گذارد تردیدى به خرج نداد. او تنفر کامل خود را نسبت به رویدادهاى اخیر در ایران (انقلاب) و ضرورت همکارى «افراد عاقل» براى واژگون کردن اوضاع را اظهار داشت. او گفت که به علت ارتباطات نزدیکش با ارتش آمریکا، خود را تقریبا آمریکایى مىداند و امیدوار است بتواند براى کمک به کشورش با آمریکا کار کند. او اظهار داشت که در ازاى آن چیزى نمىخواهد. اما فقط درخواست کرد که براى امنیت خود و خانوادهاش این تماسها باید به شدت سرى نگاه داشته شود.»[9]
در یکی از اسناد لانه جاسوسی، کامبخش تنفر خود را از «ملاها» اظهار کرد و گفت که مسئولیتهاى افسران ارتش این است که ایران را از وضع فلاکتبارى که الان دارد نجات دهند. او گفت با اینکه از اذعان به این نکته نفرت دارد اما 60 الی 70 درصد از ایرانیها یکپارچه احمقند و تنها با ترکیب شور دینى و هیجان ضد شاهى از خود بیخود شدند و از نداى خمینى براى تشکیل یک جمهورى دینى حمایت کردند. او معتقد است که تمام اینها در قبال فاجعه اقتصادى ناشى از سقوط حاکمیت مرکزى ایران قابل ذکر نیستند و معتقد است که تنها ارتش، تشکیلات و وفادارى فردى لازم براى جان به در بردن از این سقوط را خواهد داشت و موقعیتى را دارا خواهد بود که کشور را به سوى یک دولت دموکراتیکتر و مسئولتر سوق دهد. وی اظهار داشت که شاه هرگز بازنخواهد گشت، اما «ملاها باید بروند» و پیشبینى کرد که در جریان حذف خمینى «هزاران نفر خواهند مرد»[10]
چند روز بعد یکی از اسناد لانه جاسوسی از قول مأموری که در رم آزمایش دروغسنجی از کامبخش به عمل آورده بود، مینویسد:
«ت/1 (کامبخش) درباره زیردریاییهای آلمانی یا ناوچههای هلندی اطلاعی نداشت. وی میگفت کار من اطلاع از امور جاری سازمان خودم نیست زیرا فقط مسئولیت امنیتی سازمان بر عهده من است. ت/1 از آزمایشهای رزمی هم اطلاعی نداشت و در باره مقدورات و مقاصد عراقیها هم چیزی نمیدانست. او از خطمشی فعلی ایران نسبت به عراق هم بی اطلاع بود. وی در عین حال گفت: سپاهیان انقلاب، تازهکارهای جوانی هستند که با سلاحهای دزدیده شده از انبارهای ارتش مسلح شدهاند.»[11]
نکته قابل توجه این بود که کامبخش در همان روزی که گزارش نومیدانه مأمور دروغسنج منتشر شده بود، از همان مأمور پرسیده بود اگر براى آمریکاییها کار کند «مزایایش چه خواهد بود؟»[12]
کامبخش طی دو ماه ارتباط خود با سیا نتوانست اطلاعات عمومی مورد انتظار سیا از اوضاع ایران بعد از انقلاب را ارائه دهد. به تصریح یک سند لانه جاسوسی: «یکی از دلایل دلسردی آمریکاییها از ادامه سرمایهگذاری روی این فرد، کیفیت پایین اطلاعات و قابلیتهای ضعیف فردی او بوده است.»[13]
به موجب یک سند لانه جاسوسی، قرارگاه سیا با مشاهده اطلاعات محدود کامبخش قدرى دلسرد شد. در این سند آمده است:
«مطمئناً به نظر نمىرسد که ت/1 همان قدر باهوش و صادق باشد که در ابتداى امر نشان مىداد. اما حکم کردن درباره او در این موقعیت مشکل است. چون ما فقط مدت کوتاهى با او تماس داشتهایم.»[14]
در ادامه این سند آمده است:
«قرارگاه دیگر نمىتواند آن امیدوارى که قبلاً نسبت به استعداد ت/1 داشت، داشته باشد. به این ترتیب ما باید تصمیمگیرى در مورد اقدامات بیشتر در این قضیه را به مخاطبین این تلگرام واگذار کنیم. با توجه به شرایط، معرفى ت/1 به مأمور قرارگاه تهران در این موقع به نظر نمىآید که مصلحت باشد. به هر صورت سعى خواهیم کرد که نشانى و شماره تلفن ت/1 در تهران را براى تماس احتمالى بگیریم.[15]
و در سند دیگر از سوی «رئیس» برای قرارگاههای سیا در رم و تهران، با اشاره به عملکرد کامبخش آمده است:
«از بابت رویدادهاى اخیر در این قضیه متأسفیم، اما فکر مىکنیم که برخورد ماهرانه شما اینک مانع گردیده که ما تا آخر باغ سبزى کشیده شویم که یک داوطلب به ما نشان داده است. داوطلبى که به انگیزههایش حالا باید به دیده تردید فراوان نگریست. رفتار ت/1 بسیار قابل تردید است.»[16]
در عین حال کامبخش اصرار داشت که تماسها با قرارگاه سیا قطع نشود تا زمینه استخدام وی در سازمان سیا از بین نرود.
اما با تسخیر لانه جاسوسى ادامه پیگیرى استخدام این جاسوس متوقف مىگردد و هاشم کامبخش از سوى مسئولین قضایى تحت تعقیب قانونى قرار گرفته و دستگیر مىشود.[17]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب هفتم، ص 368، (سند شماره 5).
[2]. همان، ص 363، (سند شماره 1).
[3]. همان.
[4]. همان.
[5]. همان، ص 364 (سند شماره 2).
[6]. همان، ص 365 (سند شماره 3).
[7]. همان.
[8]. همان.
[9]. همان، ص 366 (سند شماره 4).
[10]. همان، ص 371 (سند شماره 9).
[11]. همان، ص 373 - 374 (سند شماره 10).
[12]. همان، ص 377 (سند شماره 13).
[13]. همان، ص 363.
[14]. همان، ص 377 (سند شماره 13).
[15]. همان، ص 378 (سند شماره 13).
[16]. همان، (سند شماره 14).
[17]. همان، ص 363.
تعداد بازدید: 234