انقلاب اسلامی :: اسناد دخالت‌های آمریکا در ایران

اسناد دخالت‌های آمریکا در ایران

1ـ اسناد قبل از انقلاب اسلامی

25 فروردین 1403

احمد ساجدی

بخش اول

در مجموعه «اسناد لانه جاسوسی آمریکا» بخش‌هایی تحت عنوان «دخالت‌های آمریکا در ایران» به چشم می‌خورد. این بخش‌ها که بیش از ۱۰ درصد از محتوای اسناد لانه جاسوسی را به خود اختصاص داده، حاوی ده‌ها سند از دخالت‌های آمریکا در امور سیاسی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی، و دیگر عرصه‌های کشور طی سال‌های قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است.

اعتراف به اهداف پشت پرده در موضوع حمایت طولانی از حکومت شاه، اعتراف به شکست در این حمایت‌ها، اعتراف به دخالت‌های آشکار در امور داخلی ایران از سال‌های دهه ۱۳۳۰ به بعد، اعتراف به تلاش برای نفوذ سیاسی در سیستم اطلاعاتی و نظامی و سیاسی ایران، تلاش برای تبدیل کردن شخصیت‌ها و رجال قبل و بعد از پیروزی انقلاب به عوامل آمریکا و سیا، حمایت همه‌جانبه از مخالفین انقلاب در داخل و خارج کشور و برنامه‌ریزی عملیاتی برای آنان به منظور مقابله با نظام جمهوری اسلامی، و... همه از موضوعاتی هستند که اسناد آن در مقاله ۱۲ قسمتی «دخالت‌های آمریکا در ایران» دیده می‌شود؛ مقاله‌ای که بیش از یک هزار ص از مجموعه 11 جلدی اسناد لانه جاسوسی را تشکیل می‌دهد.

این در حالی است که می‌دانیم آنچه در مجموعه اسناد لانه جاسوسی ارائه شده، تنها نمونه‌هایی از مداخلات آمریکا را در بر می‌گیرد. بسیاری از دخالت‌های محرمانه و فوق محرمانه به دلیل ویژگی‌های سری خود، به روی کاغذ نیامده، بسیاری از اسناد در روزهای تسخیر لانه جاسوسی نابود شده و بسیاری نیز در خلال عمر فعالیت سفارت آمریکا در تهران، به مرور از کشور منتقل شده‌اند.

سندهای منتشر شده در مجموعه اسناد لانه جاسوسی را باید مشتی از خروار تلقی کنیم. آنها فقط نمونه‌هایی از رفتار آمریکایی‌ها نسبت به کشور، ملت و دولت ایران را آشکار کرده‌اند.

در این مجموعه مهمترین اسناد دخالت‌های آمریکا در امور داخلی ایران را در سه مقطع قبل از انقلاب، دوران انقلاب و بعد از انقلاب به ترتیب تاریخ صدور آنها ارائه می‌کنیم:

 

اسناد قبل از انقلاب

آمریکایی‌ها در سال ۱۳۳۳ با رایزنی‌های فراوان و تماس‌ها و اعمال نفوذ سیا و سفارت آمریکا توانستند اولین پاداش کودتای ۲۸ مرداد 1332 را در قالب «امتیاز کنسرسیوم نفتی» از دولت کودتایی فضل‌الله زاهدی بگیرند. دکتر علی امینی وزیر دارایی وقت عاقد این پیمان بود. او پس از امضاء این پیمان اعتراف کرد که «قرارداد کنسرسیوم برخلاف میل مردم امضاء شد.»[1] به دلیل امضاء همین قرارداد بود که در دوران انقلاب اسلامی و پس از شروع اعتصابات در صنعت نفت، «نام علی امینی در مجلس شورای ملی به عنوان آلت دست کنسرسیوم و به گونه‌ای به عنوان یکی از عوامل مشکلات در صنعت نفت مطرح شد.»[2]

قرارداد کنسرسیوم که تحت فشار آمریکا به امضا رسید به قدری بدنام بود که پس از انعقاد آن حتی اجازه انتقاد از آن به افراد و مطبوعات داده نشد. پس از امضاء این معاهده «دوازده نفر از استادان دانشگاه به دلیل انتشار اعلامیه‌ای در شکایت از نقایص قرارداد کنسرسیوم از کار خود اخراج شدند.»[3]

علی امینی کمتر از 6 ماه پس از امضاء قرارداد کنسرسیوم، در بهمن ۱۳۳۴ با حمایت آمریکا به عنوان سفیر فوق‌العاده و تام‌الاختیار ایران در آمریکا، راهی این کشور شد و بعد از پایان دوره نخست‌وزیری جعفر شریف‌امامی (شهریور ۱۳۳۹ تا اردیبهشت ۱۳۴۰) با اعمال نفوذ سفارتخانه‌های آمریکا و انگلیس به نخست‌وزیری رسید.[4]

آمریکایی‌ها پس از شروع نخست‌وزیری امینی، تلاش کردند دومین امتیاز خود را پس از قرارداد کنسرسیوم، از امینی بگیرند، ولی قرارداد کنسرسیوم به حدی برای حیثیت و آبروی امینی گران تمام شده بود که وی و دولتش زیر بار درخواست بعدی آمریکا برای امضای پیمان کاپیتولاسیون نرفتند. در یک سند لانه جاسوسی در زمینه این دخالت‌ها چنین می‌خوانیم:

«آمریکایی‌ها تصمیم داشتند پاداش حمایت از نخست‌وزیری امینی را با طرح درخواست تصویب کاپیتولاسیون از وی بگیرند. دولت کندی ده ماه پس از شروع کار کابینه امینی با ارسال یک یادداشت دیپلماتیک از امینی خواست تا مستشاران نظامی آمریکا و بستگانشان در ایران را تحت پوشش مصونیت‌های کنوانسیون وین قرار دهد. آمریکا انتظار داشت با تبادل یادداشت میان دو دولت، این امتیاز را به راحتی به دست آورد. ولی علی امینی عاقد کنسرسیوم که تا تیر ۱۳۴۱ (یعنی پنج ماه بعد از درخواست آمریکا) در پست نخست‌وزیری باقی مانده بود از جواب دادن به این درخواست طفره رفت.»[5]

یکی از اقدامات سازمان سیا که خاطره‌ای نامطلوب و فراموش نشدنی در اذهان مردم ایران برجای گذاشته، مداخله این سازمان در تشکیل ساواک بود. لایحه تأسیس ساواک در اسفند ۱۳۳۵ در مجلس شورای ملی تصویب شد و این سازمان بر اساس رهنمودها و کمک سازمان سیا تأسیس گردید و از سال ۱۳۳۶ فعالیت ۲۰ ساله خود را در زمینه سلب آسایش و آرامش مردم و سرکوب ناراضیان و گسترش خفقان در کشور آغاز کرد. سولیوان سفیر آمریکا در باره نقش آمریکا در تأسیس ساواک می‌گوید:

«سازمان سیا طرح و چهارچوب تشکیلات ساواک را در ۱۹۵۷ به شاه داد و خود در تأسیس آن مشارکت کرد.»[6] و «جان. دی. استمپل» کارمند بخش سیاسی سفارت آمریکا در تهران می‌گوید: «ساواک آمیزه‌ای از اف. بی. آی و سیا بود.»[7]

اسناد لانه جاسوسی نیز تأیید می‌کنند که ساواک توسط سازمان سیا به وجود آمده است:

«از آنجا که ساواک به وسیله سیا شکل گرفته، سفارت آمریکا با همکاری ساواک، دارای شبکه‌های جاسوسی و افراد خودی، وابسته، خبرچین، و انواع و اقسام منابع خبری بوده که اطلاعات جاسوسی و دست اول را در اسرع وقت به سفارت می‌رسانند.»[8]

سند دیگر، گستردگی فعالیت سیا در ایران قبل از انقلاب را که با همکاری ساواک صورت می‌گرفته، نشان می‌دهد. این فعالیت‌ها همگی دلایل اقدام سیا در تأسیس ساواک در ایران بود و همه امور زندگی دانشجویان، معلمین، مبلغین مذهبی، تجار و... و همچنین موضوع تورم، طرح‌های توسعه اتمی، استراتژی قیمت‌گذاری نفت، کارکردهای ساواک، موضوع تروریسم، بیوگرافی افسران و اعضای اصلی خانواده سلطنتی، فعالیت هزاران آمریکایی غیررسمی در ایران و ده‌ها موضوع دیگر را در بر می‌گیرد.[9]

و سند دیگر، تعبیری این گونه از ساواک دارد:

«ساواک ترکیبی از سازمان‌های سیا(c.i.a)، اف. بی. آی(f.b.i)، ان. اس. ای(n.s.e) و شورای امنیت ملی آمریکا است و مانند زمان داریوش هخامنشی به عنوان چشم و گوش شاه عمل می‌کند.»[10]

براساس یکی از اسناد لانه جاسوسی، آمریکا در پاسخ به منتقدین روند نقض حقوق بشر در ایران و برای توجیه اقدامات سرکوبگرانه ساواک ضمن اهانت به تاریخ گذشته ایران تأکید کرده:

«ایران تاریخی شامل ۲۵۰۰ سال فرمانروایان خودکامه و اغلب خارجی داشته و فرایافت‌های جریان‌های دموکراتیک اساساً برای سنت‌های ایرانی بیگانه است.»[11]

از دیگر رویدادهای مهم دهه 1330 که از دخالت آشکار آمریکایی‌ها در امور داخلی ایران و دیگر کشورهای منطقه حکایت می‌کرد، ایجاد یک سد دفاعی از این کشورها برای دفاع از منافع آمریکا و متحدان غربی آن کشور در برابر کمونیسم بود. این سد ابتدا در 1333 در عراق با نام «پیمان بغداد» شکل گرفت و پس از وقوع کودتا در عراق و خروج آن کشور از پیمان و انتقال مرکزیت پیمان به آنکارا، به نام «سنتو» مشهور شد(1338) و به مدت دو دهه حافظ منافع غرب بود. یکی از اسناد تحلیلی لانه جاسوسی آمریکا به روشنی به نقش مستقیم دولتمردان آمریکایی در به وجود آوردن «سنتو» و به خدمت گرفتن این اتحادیه منطقه‌ای اعتراف کرده است. در این سند می‌خوانیم:

«از دیرباز یکى از آرزوهاى بزرگ و شیرین روس‌ها، دسترسى به آب‌هاى گرم جنوب روسیه بوده است که شامل دریاى مدیترانه، خلیج فارس، دریاى عمان، اقیانوس هند و آب‌هاى جنوب شرقى آسیا مى‌باشد. دسترسى داشتن به این آب‌ها به خاطر اهمیت فراوان در رابطه با اهداف نظامى، تجارى و اقتصادى حائز اهمیت فراوانى براى روس‌ها است و آمریکا براى دور نگهداشتن روس‌ها از این منبع حیاتى از زمآنهاى قدیم طرح خاصى را اجرا کرده و آن دکترین جانسون است. دکترین جانسون این بود که در جنوب روسیه و کشورهاى اروپاى شرقى یک کمربند تدافعى کشیده شود که روسیه را محاصره کرده و آب‌هاى گرم را از دسترس این بلوک دور نگهدارد. حلقه‌هاى این کمربند از غرب به شرق عبارتند از: پیمان ناتو، پیمان سنتو، و پیمان سیتو. پیمان ناتو در برگیرنده کشورهاى اروپایى و پیمان سنتو شامل کشورهاى آسیاى میانه (ترکیه، ایران، پاکستان) و پیمان سیتو کشورهاى آسیاى جنوب شرقى را شامل مى‌شود. این پیمان‌ها مانند حلقه‌هاى یک زنجیر، روسیه و کشورهاى اروپاى شرقى را در بر گرفته و یک سد تدافعى و یا به عبارت دیگر خط تهاجمى مى‌سازند. اما پیمان سنتو به خاطر حساسیت منطقه که از لحاظ ژئوپلیتیکى حائز اهمیت فراوانى مى‌باشد، یکى از مهم‌ترین این حلقه‌ها بود و ایالات متحده روى کشورهاى تشکیل‌دهنده این پیمان و ارتش‌هاى آنها سرمایه‌گذارى فراوانى کرده است.»[12]

یکی از مسائلی که در سال‌های دهه ۱۳۴۰ آمریکایی‌ها را رنج می‌داد و سبب می‌شد آنها هر ازگاه یکبار به حکومت شاه راجع به آن هشدار دهند، قدرت روحانیت و اسلام بود. این قدرت به خصوص از قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بیش از گذشته مد نظر آمریکایی‌ها بود. در یکی از اسناد لانه جاسوسی در زمینه اقتدار روحانیت مسلمان در ایران، چنین می‌خوانیم:

«روحانیت ایران به اندازه کافی دنباله‌رو دارد و می‌تواند یک ترمز در برنامه‌های دولتی ایجاد کند. روحانیت اسلام می‌تواند مردم را گرد هم آورد. در آن صورت چون آمریکا از نظر مذهبی مسیحی است و چون روحانیت مخالف نفوذ خارجی است، احتمال دارد که ما مورد حمله سیاسی قرار بگیریم.»[13]

 یا:

«چنانچه حوادث پیش‌بینی نشده‌ای منجر به مناقشه مردم با دولت گردد، ملاها قادر خواهند بود دنباله‌روهای قابل ملاحظه‌ای به خصوص از میان بازاریان و طبقات پایین را بسیج کنند. حتی در آن شرایط احتمال ندارد که آنها به یک نقش تاریخی مانند آنچه که در سال ۱۸۹۲ زمان امتیاز تنباکو رخ داد، یا ۱۹۰۷ که نقش کلیدی در انقلاب مشروطیت داشتند، و یا ۱۹۵۲ که پشت سر دولت وقت برای شکستن بریتانیا قرار گرفتند بازگردند.»[14]

و این سند:

«بازگشت نفوذ ملاها بر چهره ما در اینجا (ایران) اثر نامطلوبی خواهد داشت. زیرا ما با اسرائیل رابطه داریم. رهبران مذهبی روابط رژیم شاه با اسرائیل را متوجه نفوذ آمریکا می‌دانند. به علاوه روحانیت، با نفوذ خارجی در ایران مخالف است. بنابراین در صورت بازگشت روحانیت به وضعیت سیاسی با نفوذ در چند سال آینده، مورد تعرض آنها قرار خواهیم گرفت.»[15]

آمریکایی‌ها که در دوران کابینه علی امینی به خاطر تبعات اجتماعی ناشی از انعقاد پیمان کنسرسیوم نتوانسته بودند پیگیر کاپیتولاسیون در همان کابینه شوند، آن را در 1341 با روی کار آمدن کابینه اسدالله عَلَم مجدداً دنبال کردند. عَلَم این لایحه را در دوران نخست‌وزیری خودش در ۱۳ مهر ۱۳۴۲ و زمانی که امام خمینی در زندان به سر می‌برد، تصویب کرد، اما آن را عمداً در اواخر عمر دولت خود به مجلس برد تا فرصت بررسی این لایحه در زمان صدارت او به دست نیاید و وظیفه دفاع از این لایحه به عهده دولت بعدی (حسنعلی منصور) قرار گیرد.[16]

حسنعلی منصور که در اسفند 1342 عهده‌دار تشکیل کابینه شده بود، در هفتمین ماه صدارت خود، تحت فشار آمریکا پیگیر لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی شد. البته تا هنگامی که این لایحه در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ در دولت حسنعلی منصور از تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی گذشت، موضوع آن مخفی نگاه داشته شد.[17]

بدین‌ترتیب با تلاش حسنعلی منصور، لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی تصویب شد.

«کاپیتولاسیون مجدداً احیا شد. اما این‌بار وابستگی رژیم به آمریکا بدان حد شد که پا را از گذشته نیز فراتر گذاشتند چرا که در کاپیتولاسیون قدیم انجام یک محاکمه صوری پیش‌بینی شده بود ولی در کاپیتولاسیون جدید نه‌تنها مستشاران آمریکایی بلکه تخلفات و جرائمشان نیز محاکمه نمی‌شدند. مقامات ایرانی نیز برای رسیدگی اولیه به پرونده نمی‌توانستند آنان را برای لحظه‌ای بازداشت کنند و از آنجا که اکثریت آمریکایی‌های مقیم ایران در زمان حکومت رژیم پهلوی را همین مستشاران نظامی و دیپلمات‌های آمریکایی تشکیل می‌دادند در عمل کاپیتولاسیون جدید شامل حال همه آمریکاییان حاضر در ایران می‌شد...»[18]

«کاپیتولاسیون با فشار فراوان از طرف وزارت دفاع آمریکا بر ایران تحمیل شد. به طوری که حتی نمایندگان دستچین شده پهلوی نیز به دشواری به این لایحه رای دادند.»[19]

این مصوبه زمینه نطق تاریخی و کوبنده حضرت امام خمینی علیه کاپیتولاسیون را در چهارم آبان 1343 فراهم ساخت. امام در این روز، نه در پیام خود به روحانیون و ملت ایران، و نه در سخنرانی خود علیه این لایحه، نامی از حسنعلی منصور به عنوان عامل این مصوبه نبردند ولی در جای‌جای سخنان خود شخص اول مملکت را مورد حمله قرار دادند. زیرا روشن بود که منصور آلت دست شاه و وسیله‌ای برای اجرای منویات دیکته شده آمریکا به شاه بود.

دو روز بعد از تبعید امام، «استورات. دبلیو. راکول» کاردار موقت آمریکا در تهران در بخشی از یک نامه‌‌ی غیررسمی، با ادبیاتی نازیبا از این اقدام شاه اظهار خوشحالی کرد. در بخشی از این نامه غیر رسمی خطاب به «جیمز عزیز» چنین آمده است:

«وقایع اخیر که شما در گزارش رسمی از آنها مطلع خواهید شد، موجب خشنودی قلبی من شده است. سرانجام ما توانستیم از شر آن پیرمرد شیطان‌صفت که چوب لای چرخ ما می‌گذاشت[20]، راحت شویم. «کله‌گنده» محلی دستور اخراج او را داده بود. در حال حاضر او در یکی از هتل‌های درجه ۲ ترکیه اقامت دارد و سعی می‌کند که عقیده سنی‌های بیچاره را تغییر دهد.»[21]

آمریکایی‌ها در خلال جنگ ویتنام (1344 تا 1354) حکومت پهلوی را نیز از این جنگ بی‌نصیب نگذاشته بودند. در یکی از اسناد لانه جاسوسی به دخالت‌های حکومت شاه در جنگ ویتنام طبق دستور و صلاحدید آمریکایی‌ها اشاره شد است:

«به خواهش ما ایران در کمیسیون چهار دولت در ویتنام شرکت کرد و به متفق ما ویتنام جنوبی تجهیزات نظامی تحویل داد.»[22]

در همین سند گفته شده که استقرار نیروهای ایرانی در جولان و در حد فاصل نیروهای اسرائیل و سوریه، کمک‌های مالی شاه به مصر و اردن، کمک‌های این حکومت به «صندوق توسعه کشاورزی ملل متحد»، سرکوب شورشیان چپگرا در عمان، و.... عموماً خواست ایالات متحده بود.[23]

شاه به‌رغم همکاری با واشنگتن در همه تحولات سیاسی و نظامی منطقه‌ای، هر بار به هنگام خریدهای تسلیحاتی از آن کشور با قیمت‌های نجومی آمریکا مواجه می‌شد. از این‌رو وقتی در سال ۱۳۴۵ در یک عکس‌العمل تهدید کرد که «اگر لازم باشد جنگ‌افزارهای مورد نیاز خود را از روسیه خریداری خواهیم کرد»، سفیر آمریکا اخطاریه تندی درباره عواقب اجتناب‌ناپذیر روی آوردن ایران به روس‌ها صادر کرد.[24]

اسدالله علم وزیر دربار می‌گفت شاه احساس می‌کرد آمریکایی‌ها با او مانند یک نوکر رفتار می‌کنند.[25]

در تحلیلی که در همین رابطه از سوی یکی از کارشناسان سیاسی آمریکا به نام «مایر» نوشته شده آمده است:

«شکایت‌های شاه از آمریکا ناشی از نگرانی وی از عواقب دستور گرفتن از آمریکا و رفتاری مثل یک نوکر در برابر آن کشور بوده است.»[26] به ویژه آنکه می‌دید که حجم کمک‌های آمریکا به ایران طی آن سال‌ها به مراتب کمتر از حجم کمک‌های آن کشور به ترکیه و حتی به حکومت جمال‌عبدالناصر در مصر بوده است.[27]

با وجود این آمریکایی‌ها همواره به شاه هشدار می‌دادند که در زمینه خرید تسلیحات و تصمیمات نظامی فقط با فرمانده مستشاران نظامی آن کشور در ایران گفت‌وگو کند:

«رئیس نظامی سرگروه مستشاری نظامی ما در ایران برای شاه یک مشاور بسیار مطلوب، عینی، مطلع در مورد قدرت نظامی و سازماندهی آن می‌باشد. نقش نظامی ما بعد از امدادهای اقتصادی ما اهمیت زیادی داشته است.»[28]

در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی حجم سنگینی از مطالبات یک جانبه و مداخله‌گرانه آمریکا در پرونده مناسبات آن کشور با حکومت شاه گنجانده شده بود و پهلوی را به کارگزار آمریکا در ایران تبدیل کرده بود.

یکی از جنبه‌های دخالت آشکار آمریکایی‌ها در امور داخلی ایران دوره پهلوی تأکید آنان به لزوم شرکت یک مأمور سفارت آمریکا در جریان دادگاه‌های متهمان به اقدامات تروریستی بود. در یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۲۰ مرداد ۱۳۵۲ در این رابطه چنین می‌خوانیم:

«هنگامی که یک دادگاه علنی شد و مطبوعات دعوت شدند، ما باید اجازه اعزام یک مأمور سفارت برای شرکت در دادگاه را بگیریم و وی را به جلسه دادگاه بفرستیم. ما باید بشناسیم که در این دادگاه‌ها چه می‌گذرد.»[29]

در آن زمان سفارتخانه آمریکا در تهران، نه‌تنها بر اداره ایران نظارت داشت، بلکه صاحب یک نقش فعال در کشورهاى منطقه و ناظر به فعالیت‌هاى سایر سفارتخانه‌هاى آمریکا در منطقه بود. چنانچه در بخش دیگری از همین سند می‌خوانیم:

«ایران در حالی که مخاطرات قابل ملاحظه‌ای برای خودش وجود دارد، برای آمریکا کمک‌های فراوان و امکانات وسیعی جهت کارهای جاسوسی و اطلاعاتی فراهم کرده است. ایران به ایالات متحده اجازه داده که از طریق ایران استراق سمع از کشورهای همسایه بکند و ارتباط کاری نزدیکی نیز میان ساواک و سیا وجود دارد.»[30]

در جای دیگری از این سند اعتراف جالبی دیده می‌شود:

«کمى حقوق کارمندان و کارگران ایران به این دلیل است که شاه میلیارها دلار از ثروت ایران را به خاطر خریدهای کلان سلاح‌هاى آمریکایى بر باد داده است.»[31]

یکی از اسناد فوق‌سری لانه جاسوسی درخواست «ریچارد هلمز» سفیر وقت آمریکا در تهران و رئیس پیشین سیا از عباسعلی خلعتبری وزیر امور خارجه ایران برای دستیابی آمریکا به اسرار طبقه‌بندی شده نظامی و دولتی ایران در پوشش «تفاهم‌نامه دوجانبه» بود. این درخواست در سندی به تاریخ ۷ خرداد ۱۳۵۳ برای وزیر امور خارجه ایران ارسال شد و با موافقت وی همراه گردید. در این سند سفیر آمریکا پیشنهاد انعقاد یک تفاهم‌نامه دوجانبه با هدف «تبادل اطلاعات طبقه‌بندی شده» میان دو دولت را مطرح کرد و در خلال آن تصریح کرد که هرگونه سند، نوشته، نقشه، عکس، طرح و مدل مشمول این تفاهم‌نامه می‌گردد. همچنین بر اساس این تفاهم‌نامه «به هر یک از متخصصین امنیتی دولت مقابل اجازه داده می‌شود هر از چندگاه یکبار به قلمرو کشور طرف مقابل سفر کند تا با مقامات امنیتی آن در مورد روش‌ها و تسهیلات لازم جهت حراست از اطلاعات طبقه‌بندی شده تبادل‌نظر به عمل آید.»

در این سند آمده است: «اطلاعات مورد نظر به مواردی اطلاق می‌شود که از نظر آمریکا با طبقه‌بندی‌های خیلی محرمانه، سری و یا خیلی سری مشخص شود» و «این تفاهم‌نامه در مورد تمام اطلاعات مبادله شده بین همه سازمان‌ها و مقامات معتبر بین دو دولت، چه در پایتخت‌های دو کشور و چه در کنفرانس‌های بین‌المللی و یا نقاط دیگر کاربرد دارد.»[32]

هلمز که از تیر ۱۳۴۵ تا بهمن ۱۳۵۱ ریاست سازمان سیا و از فروردین ۱۳۵۲ تا دی ۱۳۵۵ سفیر آمریکا در تهران بود، از این تفاهم‌نامه حداکثر بهره‌برداری را برای نفوذ در ارکان اطلاعاتی امنیتی و نظامی ایران دوره پهلوی به عمل آورد. این تفاهم‌نامه در دوران بعد از سفارت وی نیز تا پیروزی انقلاب اسلامی ایران اعتبار داشت.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کتاب دوم، ص ۶۵۰، مبحث: «نفت و کنسرسیوم».

[2]. همان، کتاب نهم، ص 242 (سند شماره 119).

[3]. همان، کتاب دوم، ص ۷۸0.

[4]. همان، کتاب هشتم، ص ۳۳۵، مبحث: «زندگی‌نامه جمعی از رجال پهلوی ـ علی امینی ـ 35».

[5]. همان، کتاب هفتم، ص ۵۹۲، مبحث: «احیای کاپیتولاسیون».

[6]. «ساواک»، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۸۶، ص ۵۴، به نقل از: ویلیام سولیوان، «مأموریت در ایران»، ص ۶۹.

[7]. همان.

[8]. اسناد لانه، همان، کتاب اول، ص ۳۷.

[9]. همان، ص ۴۳۴ - ۴۳۸ (سند شماره ۲۰).

[10]. همان، ص ۲۷۳، مبحث: «بخش سیاسی استمپل».

[11]. همان، ص ۴۴۹.

[12]. همان، کتاب پنجم، ص 89، مبحث: «ترکیه».

[13]. همان، کتاب اول، ص ۳۶۳ (سند شماره ۵).

[14]. همان، ص ۳۶۴ (همان سند).

[15]. همان، ص ۳۶۵ (همان سند).

[16]. همان، هفتم، ص ۵۹۳، مبحث: «مستشاری نظامی آمریکا در ایران».

[17]. مظفر شاهدی، اسدالله عَلَم؛ مردی برای تمام فصول، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۷۹، ص ۴۶۳.

[18]. اسناد لانه، همان، کتاب هفتم، ص ۵۹۱، مبحث: «مستشاری نظامی آمریکا در ایران ـ کاپیتولاسیون».

[19]. جیمز بیل، «شیر و عقاب، روابط بد فرجام ایران و آمریکا» ص ۲۱۸ (به نقل از: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، نشر پیکان، 1394، ص 307).

[20]. عین پاورقی سند: «اشاره این دیپلمات آمریکایى، به امام خمینى است و مشخص است که چرا این چنین به امام توهین کرده است زیرا همان طورى که خود مى‌گوید، چوب لاى چرخ آمریکا مى‌گذاشت.»

[21]. اسناد لانه، همان، کتاب هفتم، ص۷۱۴، سند شماره 33.

[22]. همان، کتاب اول، ص ۴۴۷ (سند شماره ۲۲).

[23]. همان.

[24]. همان، ص ۳۴۷، مبحث: «دخالت‌های آمریکا در ایران» (سند شماره 1).

[25]. همان، ص ۳۴۸، همان سند.

[26]. همان، ص ۳۵۱، همان سند.

[27]. همان، ص ۳۵۴ (سند شماره ۲).

[28]. همان، ص ۳۵۹ (سند شماره ۴).

[29]. همان، ص ۳۸۳ (سند شماره ۱۱).

[30]. همان، ص ۳۷۵، همان سند.

[31]. همان، ص 380، همان سند.

[32]. همان کتاب ششم، ص ۷۲۴ - ۷۲۹ (سند شماره 1).



 
تعداد بازدید: 270


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: