18 فروردین 1403
احمد ساجدی
حمید شیرازی سرتیپ نیروی هوایی شاهنشاهی، از جمله عناصری بود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نهایت کوشش خود را به عمل آورد تا در طرحهای سازمان سیا برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران، یک عنصر مؤثر باشد.
اسناد اولین ارتباطهای شیرازی با مأموران سیا از بین رفتهاند، لذا چگونگى برقرارى ارتباط اولیه شیرازى با سیا به درستی مشخص نیست. نام واقعی وی نیز در مجموعه اسناد دیده نمیشود و از توضیح گروگانهای لانه جاسوسی در زمان اسارت و تحقیقات بعدى کشف و مشخص شده است. همچنین مشخص شده که «اس. دی. کت/ 1» یا مخفف آن: «ک/ 1» به عنوان نام رمز حمید شیرازی انتخاب شده است.[1]
با توجه به باقیمانده اسناد موجود، چنین برمىآید که حمید شیرازى پس از انقلاب در مسافرتى به هنگکنگ با مأموران سازمان سیا تماس مىگیرد و پس از یک سرى ملاقاتها مىپذیرد که به عنوان یک عامل اطلاعاتى براى سیا کار کند.[2] وی پیشبینى مىکند که بتواند در نیروى هوایى ایران پست مهمى بگیرد و به همین دلیل آمریکاییها بر اساس توضیحات باورپذیر وی و تحقیقات موازی خود، براى آموزش و توجیه وى تلاش مىکنند.
یکی از دلایل اطمینان شیرازی نسبت به دریافت شغل مهم در نیروی هوایی، دوستی او با سرلشکر امیربهمن باقری فرمانده وقت نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود. باقری در 28 مرداد 1358 به این سمت منصوب شد و حمید شیرازی به مأموران سیا گفته بود: «وى و باقرى در مدرسه فرماندهى در آمریکا همکلاسى و دوست صمیمى شده بودند و همسرانشان خصوصاً دوستى نزدیکى از آن زمان برقرار کردهاند.» او گفت: «وى و باقرى همچنان روابط خوبى با هم دارند.»[3]
اولین تماس ثبت شده شیرازی با مأموران سیا در 6 شهریور 1358 و آخرین آن در 10 آبان، سه روز قبل از تسخیر لانه جاسوسی برقرار شد.
مأموران سیا در هنگکنگ پس از کسب اعتماد اولیه نسبت به حمید شیرازی، در دیدار 6 شهریور 1358 با وی، فهرست بلندبالایی از سئوالات را به وی دادند و پاسخ آنها را مطالبه کردند. این پرسشها شامل جزئیاتی از طرحهای جنگی ایران علیه عراق، وضع هواپیماهای اف 14 ایران، وضع ناآرامیهای اقلیتها در بلوچستان، میزان نیاز ایران به دریافت لوازم یدکی نظامی، گرایش حکومت نسبت به بازگشت مستشاران نظامی آمریکا، مشخصات چارت جدید سازمان هوایی ارتش ایران، و... بود.[4]
سه روز بعد با بررسی پاسخهای شیرازی به سئوالات طرح شده از سوی مأمور سازمان سیا، این سازمان با استخدام او در سیا با حقوق مشخص موافقت کرد.[5]
در سند مورخ ۹ شهریور ۱۳۵۸ که از سوی «رئیس» برای نمایندیهای سیا در بانکوک، توکیو، هنگکنگ و تهران ارسال شد، اظهار امیدواری شد که شیرازی اطلاعات خود را بهطور کامل و با حداکثر تفصیلات ارائه دهد.[6]
در سندی به تاریخ ۱۰ شهریور، ستاد سازمان سیا در هنگکنگ در پیامی به تهران خاطرنشان کرد که «فرد مورد نظر (شیرازی) پذیرفته که به عنوان یک منبع اطلاعاتی خارجی مخفیانه به مأمور تهران گزارش خواهد رساند. وی حتی موافقت کرد اگر هر شغل سطح بالایی در نیروی هوایی به او پیشنهاد شود آن را بپذیرد؛ حتی اگر این شغل غیر از ریاست ستاد باشد تا بدین ترتیب سطح دسترسی اطلاعاتی مورد نظر ما تأمین شود.»[7]
در همین سند مأمور سیا به شیرازی گفت اطلاعاتی که او در جواب به سؤالات طرح شده به سازمان داده، در واشنگتن با استقبال خیلی خوبی مواجه شده است. از این رو به وی گفته شد که اکنون حاضریم درباره جزئیات یک رابطه مداوم و مخفی مذاکره کنیم. در این دیدار شیرازی اظهار داشت که در مورد ارتش و به خصوص نیروی هوایی چند روز پس از بازگشت به ایران، و گفتگو با دوستانش در ارتش خواهد توانست یک گزارش عالی و متکی بر اخبار صحیح به ما دهد. او به مأمور سیا گفت برای تأمین خواستههای اطلاعاتی ما سعی خواهد کرد در بازگشت به ایران در نیروی هوایی مقامی را بپذیرد. در همین سند، مأمور سیا برای شیرازی حقوقی معادل یک هزار دلار در ماه در نظر گرفت و مقرر شد که این همکاری فعلاً تا ۶ ماه ادامه یابد.[8]
در سند دیگری به همین تاریخ (10 شهریور) شیرازی به مأمور سیا گفت در فاصله روزهای 16 تا 25 شهریور با قرارگاه تهران تماس خواهد گرفت.[9]
در ۱۱ شهریور عکسهایی از شیرازی تهیه شد تا به قرارگاه سیا در تهران فرستاده شود. همچنین مقرر شد مکاتبه با وی از داخل ایران صورت گیرد و ترجیحاً نامههای ضروری از مبدأ مشهد برای وی ارسال شود. در نامهها نویسنده باید اظهار علاقه کند به مذاکره برای خرید زمینی که او در مشهد دارد (واقعاً هم در مشهد ملک دارد) و تقاضا کند وی با فلان شماره با وی تماس بگیرد. او در تهران با نام «خسرو» شناخته خواهد شد.[10]
در سندی دیگر نشانی اقامتگاههای شیرازی در تهران برای قرارگاه سیا ارسال شده است.[11]
در همین روز (۱۱ شهریور) و ساعاتی قبل از حرکت شیرازی از هنگکنگ به تهران، وی مجدداً با مأمور رابط خود ملاقات کرد و دوباره عزم راسخ خود را برای ادامه ارتباطهای مخفی اعلام نمود. وی در این دیدار اظهار امیدواری کرد که دولت آمریکا نقش شاه در آینده ایران را مورد توجه داشته باشد و مدعی شد بسیاری از افسران و افرادی که او میشناسد طرفدار شاه هستند.[12]
روز ۱۴ شهریور سندی با طبقهبندی «سری» از طرف «رئیس» برای قرارگاههای سیا در توکیو، هنگکنگ، بانکوک و تهران ارسال شد و در آن اظهار امیدواری گردید که اس. دی. کت ـ 1 (شیرازی) که از اولویت اطلاعاتی بالایی برخوردار است به عنوان گزارشگر در ارتش ایران برگزیده شود.[13]
روز 23 شهریور «لئونارد. آ. جینوچیو» رئیس قرارگاه سیا در هنگکنگ در تلگرامی برای همتای خود در تهران، وی را از ارسال عکس تمام رخ اس. دی. کت ـ 1 آگاه کرد. این عکس با پوششی جداگانه ارسال شده است.[14]
روز ۲ مهر، مأموری در تهران با نام رمز «نبیعی» با شیرازی تماس گرفت تا علت عدم تماس وی در روز مقرر (25 شهریور) را جویا شود. وی در این تماس متوجه شد که نامبرده، پدرش را از دست داده و سرگرم کارهای اوست. مأمور مربوطه با وی اظهار همدردی کرد و گفت مشتاق دیدارش است.[15]
در این سند سری آمده است: «البته از تلفن، ناراحتی او آشکار بود و اعتقاد هم داریم که او در حرفش صادق است و تماس خواهد گرفت. امیدواریم وی آن امیدهایی را که ابتدا نوید آن را میداد تحقق بخشد.»[16]
روز ۲۳ آبان مجدداً «نبیعی» به منزل اس. دی. کت ـ 1 تلفن زد. مردی گوشی را برداشت و مأمور مربوطه سراغ ک ـ 1 را از وی گرفت. آن متن قدری فارسی حرف زد و سپس گوشی را قطع کرد. مأمور مربوطه با سماجت دوباره تماس گرفت و پرسید: «آیا کسی هست که آنجا بتواند به انگلیسی صحبت کند؟» جواب دهنده ناگهان طوفانی از کلمات رکیک فارسی را ردیف کرد. مأمور مربوطه سپس از دفتر وابسته دفاعی خواست وضعیت ک ـ 1 را مشخص کند.[17]
در سندی به تاریخ ۲۷ مهر و با طبقهبندی «سری» به قرارگاه سیا در تهران دستور داده شد که نامهای مخفی به شیوه ظهور حرارتی (نامههایی که در مجاورت حرارت قابل خواندن است) برای منزلی که ک ـ 1 تعیین کرده فرستاده شود.[18]
روز ۱۰ آبان، ۳ روز قبل از تسخیر لانه جاسوسی، وابسته نظامی سفارت آمریکا هنگام صرف شام با افسران عالیرتبه نیروی هوایی، سراغ اس. دی. کت ـ 1 را از آنان گرفت. آنان گفتند که نامبرده به خدمت بازخوانده نشده و فعلاً قصد این کار در نظر نیست. قضیهای که برای وابسته دفاعی تعریف شد، این بود که نفر قبل از باقری (امیربهمن باقری فرمانده نیروی هوایی) در مقام ریاست ستاد مایل بود که ک ـ 1 را به همان کاری که قبل از انقلاب داشت یا مشابه آن بازگرداند. اما باقری با آن مخالفت کرد.[19]
در این سند آمده است:
«تخلیه اطلاعاتی ک ـ 1 نشان میدهد که در موقعیت او به عنوان یک افسر بازنشسته، امکان دسترسی به اطلاعات مفید وجود ندارد و به این ترتیب فایده آشکاری در ادامه تماس با او در این موقع وجود ندارد؛ حتی اگر خودش هم علاقمند باشد. بنابراین این کیس را کنار میگذاریم.»[20]
۳ روز بعد لانه جاسوسی تسخیر میشود و سند دیگری راجع به سرنوشت ک ـ 1 منتشر نمیشود.
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ص 348 (سند شماره 18).
[2]. همان، ص 333.
[3]. همان، ص 338، (سند شماره 5).
[4]. همان، ص 334 - 335 (سند شماره 1).
[5]. همان، ص ۳۳۵ (سند شماره ۲).
[6]. همان، ص ۳۳۶، همان سند.
[7]. همان، ص ۳۳۸ (سند شماره ۵).
[8]. همان، ص ۳۳۸ - ۳۳۹، همان سند.
[9]. همان، ص 341 (سند شماره 6).
[10]. همان، همان سند.
[11]. همان، ص ۳۴۲ (سند شماره ۷).
[12]. همان، ص ۳۴۴ (سند شماره ۱۰).
[13]. همان، ص ۳۴۶، (سند شماره 14).
[14]. همان، (سند شماره ۱۵).
[15]. همان، ص ۳۴۷ (سند شماره ۱۶).
[16]. همان.
[17]. همان، ص ۳۴۷ (سند شماره ۱۷).
[18]. همان، ص ۳۴۸ (سند شماره ۱۸).
[19]. همان، (سند شماره ۱۹).
[20]. همان، همان سند، بند شماره ۲.
تعداد بازدید: 212