08 اسفند 1402
احمد ساجدی
از آغاز شکلگیری انقلاب اسلامی تا مرحله پیروزی آن تمامی کسانی که از سوی شاه مأمور تشکیل کابینه شدهاند، در اولین برنامههای اعلام شده خود از تصمیم خویش برای مقابله با فساد سخن به میان آوردهاند. محمدرضا پهلوی نیز در اوج انقلاب در ۱۵ آبان ۱۳۵۷ در آن نطق تلویزیونی معروف خود به وجود فساد در حکومت تأکید کرد[1] و شاپور بختیار آخرین نخستوزیر سلسله پهلوی نیز از ارسال لایحه «مبارزه با فساد» به مجلس شورای ملی، به عنوان اولین وظیفه عمده خود یاد کرد: «مبارزه با فساد، بزرگترین موضوع سیاسی کشور است و اولین مشکلی است که اگر رأیاعتماد بگیرم با آن درگیر خواهم شد.»[2]
به عبارت دیگر وجود فساد در تمامی ارکان حکومت پهلوی پدیدهای بود که همه بلندپایگان آن حکومت بدان اعتراف داشتند. در اسناد لانه جاسوسی نیز سندهای متعددی دال بر وجود فساد در تشکیلات حکومت پهلوی میتوان یافت.
پیش از مرور این اسناد، اشاره به دو نکته را حائز اهمیت میدانیم:
1ـ در این تحقیق ما به سراغ جلوههای مختلف فساد دوران پهلوی از جمله دزدی، اختلاس، کلاهبرداری، ارتشاء، فحشا، قاچاق، دادوستد مواد مخدر، بیعدالتی، فقر، نقض آزادی، نقض حقوق بشر، ظلم، اختناق، شکنجه، جنایت، چاپلوسی و تملق که همه اشکال گوناگون فساد هستند و همه آنها را به وفور میتوان در ساختار حاکمیت پهلوی مشاهده کرد نرفتیم. زیرا درباره هر یک از این موارد میتوان جداگانه اسناد فراوانی یافت. ما برای رعایت اختصار فقط کلمه «فساد» صرف نظر از گستره مفهومی آن را مبنای تحقیق خود قرار دادیم. اما البته حول محور این کلمه، آنچه را که در اسناد از جلوههای فساد ارائه شده است، حذف نکردیم.
2ـ بعضی از اقدامات از نظر اسناد لانه جاسوسی، مظهر فساد به حساب نمیآید. مثلاً مزدوری و جاسوسی برای «سیا» یا زمینهسازی برای توسعه نفوذ بیگانگان در کشور، از نظر اسناد لانه جاسوسی جزو مصادیق فساد نیستند تا به آنها اشاره شود. بنابراین اسنادی که در این مقاله ارائه میشود تنها فساد مورد نظر آمریکا و سیا را بیان میکند.
بخش عمده فساد در ارکان حکومت پهلوی مربوط به سالهای بعد از کودتای ۲۸ مرداد است. اسناد موجود یا فساد دولت و حکومت را بعضاً همراه با تحلیل و تفسیر ارائه میدهند یا فساد اشخاص را بیان میکنند. ابتدا اسناد مربوط به فساد حکومت پهلوی و تحلیلهای مربوطه را به ترتیب تاریخ صدور سندها میآوریم:
یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۱۸ اسفند ۱۳۴۰ چند ماه پس از تشکیل کابینه علی امینی راجع به روند فساد در حکومت پهلوی چنین مینویسد:
«طبق اظهارات مقامات آگاه و برجسته ایرانی، سوء استفاده از بیتالمال و از اعتماد مردم، تا حد چپاول ملی افزایش یافته است. به علت واکنش عمیق مردم در مورد این اقدامات، دولت امینی قول داده که اقدامات شدیدی برای کاهش فساد انجام دهد.»[3]
یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۵۱ با عنوان «فساد در ایران؛ مشکلی برای شرکتهای آمریکایی»، به کالبد شکافی پدیده فساد در ساختار حکومت پهلوی پرداخته است. در این سند به کارچاقکنی، پارتیبازی، رشوهخواری و دیگر مفاسد اداری به عنوان پدیدههای عادی در روابط دولت با مردم و در سیستم اداری حکومت پهلوی اشاره شده است.[4]
در سال ۱۳۵۲ زمانی که «ریچارد هلمز» به عنوان سفیر جدید آمریکا وارد تهران شد، منشی سفارت آمریکا در نامه مبسوطی برای وی، او را با مشکلات عدیده اقتصادی و سیاسی ایران آشنا کرد. وی در بخشی از این نامه از وضع نابسامان حقوق مردم به عنوان عاملی در ایجاد فساد در جامعه یاد کرد:
«تمامی طبقات از کارمندان دولت بهطور فاحشی کم حقوق میگیرند و این وضعیتی است که فساد و بیکفایتی را افزایش داده است.»[5]
در همین نامه، نویسنده با اشاره به اهمیت رشد عظیم فساد در حکومت ایران مینویسد:
«این امر (فساد) در ایرگرام (نامه هوایی) ضمیمه که من آماده کردهام، تشریح شده است. فساد بهطور انفجارآمیزی رشد کرده و من معتقدم که فساد و تورم به هم ارتباط دارند و روشنترین علت بیثباتی در ایران هستند.»[6]
در سندی به تاریخ ۲۳ اسفند ۱۳۵۶ میخوانیم:
«ثروت نفتی ایران توسط شاه ایجاد نشده ولی شاه قسمت اعظم این ثروت را بر باد داده است. او و اطرافیانش از این ثروت فاسد شدهاند.»[7]
یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۲۱ شهریور 1357 در رابطه به اقدام فرمایشی دولت جعفر شریف امامی در بازداشت بعضی از رجال حکومتی که به بهانه «مبارزه با فساد» و در اصل برای توقف حرکت انقلاب صورت گرفت مینویسد:
«دولت شریف امامی با بوق و کرنا فعالیتی را برای ریشهکن کردن فساد آغاز نموده است. مقامات، فهرست افراد مظنون را منتشر کردهاند. یک روزنامه ۷۰ نفر را گزارش کرده و دیگری ادعا دارد که تعداد واقعی یکهزار نفر است و به آنها دستور داده شده که برای تحقیقات در مورد فساد، در ایران بمانند. دولت وعده دستگیریهای بیشتری را به خاطر فساد داده است و گزارش شده که خروج یک هزار نفر از افراد مظنون از ایران ممنوع شده است.»[8]
در همین رابطه سولیوان سفیر آمریکا نیز در سندی به تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۵۷ تلویحاً اعتراف کرده که مبارزه با فساد با وجود حضور شاه و اقداماتش بینتیجه خواهد بود:
«شاه دستور مبارزه بر علیه فساد چهرهها و توقیف وزرای پیشین و دیگران را میدهد. این توقیفها که از سوی ساواک تحت قوانین حکومت نظامی اعمال میگردد، به نظر نمیرسد دلیل محکمی برای محاکمه عده زیادی از آنها در دادگاههای قانونی باشد. حتی احتمال دارد که نتیجه معکوس هم بدهد. در میان حامیان شاه کسانی هستند که خود او را مسئول تمام سیاستهای اصلی دولتهای ۱۵ سال گذشته و یا بیشتر میدانند و از اقدامات وی در طعمه کردن زیردستان برای مصلحت شخصی انتقاد میکنند.»[9]
یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۳ مهر ۱۳۵۷ در مورد بینتیجه بودن مبارزه با فساد در عصر پهلوی چنین مینویسد:
«وزیر دادگستری اظهار داشته که قوانین حاضر، مانع از مبارزه مؤثر علیه فساد در کشور است.»[10]
یکی از برجستهترین جلوههای فساد در دوره پهلوی دوم، اقدام رجال و بلندپایگان حکومت شاه در انتقال سیلآسای داراییهای کشور به حسابهای خود در بانکهای آمریکا و اروپا بوده است. یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۸ آذر ۱۳۵۷ با عنوان «خروج سرمایهها» فهرست بلندی از اسامی مقامات رژیم پهلوی را انتشار داده که هریک ارزهای هنگفتی را به حسابهای خود در خارج از کشور انتقال دادهاند. در میان این فهرست ۱۲۰ نفره که از طرف کارکنان بانک مرکزی ایران افشا شده، اسامی اعضای خاندان سلطنتی، نخستوزیران، وزیران، روسا و نمایندگان مجلسین شورا و سنا، نظامیان ارشد، بلندپایگان ساواک و... به چشم میخورد.[11]
یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۵۷ تحت عنوان «فساد در ایران»، این عارضه را بهطور ضمنی یکی از دلایل وقوع انقلاب اسلامی میشمارد. در این سند به قلم «تامست» چنین میخوانیم:
«فساد موضوع سیاسی عمدهای گردیده است. علیرغم خشم همگانی، اصلاح بنیادی دیده نمیشود. موضوع فساد بدون به لرزه انداختن اصلیترین نهاد سیاسی ایران یعنی سلطنت، از بین نمیرود. انتقادات شاه در میان رشوهخواریهای نزدیکترین مشاوران و حتی اعضای خانوادهاش گم شده است. خشمی که علیه این پدیده به ظهور پیوسته، همهجاگستر شده است... برخی کلاهبرداریها با هر استانداردی تکاندهنده است. پول کلانی که در اکثر پروژههای عظیم در ایران به کار افتاده، وسوسه سود غیرمشروع را فراهم میسازد. با این وجود امید به تغییر بنیادین خیلی کم به نظر میآید... زمانی به چنگ آوردن بیزحمت ثروت به عنوان دلیلی برای پویایی اقتصاد ایران توجیه میشد، ولی این داراییها اکنون به عنوان دلیلی بر خرابی سیستم به شمار میرود. فعالیتهایی که قبلاً از آن تمجید میشد، اکنون فساد نامیده میشود... قیمتهای دلخواه و اغلب غیرواقعی که توسط قدرت دولتی و نه فشار بازار معین میشود، به فساد همهجاگیر کمک کرده است.»[12]
در یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۹ دی ۱۳۵۷ راجع به فساد در دوره پهلوی چنین میخوانیم:
«شاید فساد به اندازه هر عامل دیگری برای تحلیل بردن و فرسودن دستاوردهای توسعه، کار انجام داده است. مردم ایران معتقدند فساد به تمامی جاها شیوع پیدا کرده و به سطوح بالای دولتی رسیده است... تأثیر اتهامات فساد بود که شاه را وادار به صدور یک امریه در مورد رفتار خانواده سلطنتی نمود که مداخله آنها را در تجارت ممنوع میکرد.»[13]
در یکی از اسناد لانه جاسوسی به قلم «ویلیام سولیوان» به تاریخ سوم بهمن ۱۳۵۷ از قول «ریچارد فالک» استاد بازنشسته آمریکایی در رشته حقوق بینالملل آمده است:
«منبع احساس تنفر و غضب ایرانیان، فساد خانواده سلطنتی و اطرافیان آنهاست.»[14] ریچارد فالک به همراه رمزی کلارک دادستان پیشین آمریکا برای تحقیق راجع به انقلاب اسلامی ایران به تهران آمده بود. در این سند از قول کلارک نیز آمده است: «انقلاب ایران آثار سودمندی داشت.»[15]
در یکی دیگر از اسناد لانه جاسوسی میخوانیم:
«طی چند سال گذشته کلیه کشورهای منطقه برنامههای اقتصادی تجددطلبانهای را با شتاب پذیرفته و در پیش گرفتهاند. این امر آنگونه که در مورد ایران صادق است، ارزشهای سنتی اجتماعی را مورد تهدید قرار داده است. در بسیاری از این کشورها این مسئله عوارضی از قبیل تنگناهای توزیع، تورم شتاب یافته، افزایش نفوذ بیگانگان، نابرابری در درآمدها و شیوع فساد را به همراه داشته است. همچون دولت ایران، حکومتهای این کشورها در اختیار خانوادههای سلطنتی قرار دارند که مایل به تقسیم قدرت خویش با طبقه متوسط نمیباشند.»[16]
یکی از اسناد لانه جاسوسی با طبقهبندی «محرمانه» به مشکلاتی اشاره دارد که زمینهساز انقلاب اسلامی شده است. در این سند که فاقد تاریخ است، چنین میخوانیم:
«سالها سرکوب، فساد، عدم مدیریت، چاپلوسی، تملق، وعدههای توخالی و عدم سیاست، سبب تضعیف کارایی ستونهای رژیم شده و موجب گردیده که بسیاری از ایرانیها که نسبت به حکومت خویش بدبین و بیاعتماد هستند، موفقیتهای حکومت سلطنتی را نادیده بگیرند.»[17]
در سند دیگری تحت عنوان «علل اصلی سقوط دودمان پهلوی» به ۱۵ دلیل به ترتیب اهمیت اشاره شده که موضوع «فساد در دولت» ردیف دوم آن را تشکیل داده است.[18]
یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۳۵۸ تحت عنوان «تجدید حیات و احیای بنیادگرایی اسلامی» به اهمیت فساد در برانگیختن احساسات خصمانه مردم ایران اشاره میکند. در این سند تحلیلی پس از بررسی توانمندیهای اسلام در پاسخ دادن به مشکلات جامعه آمده است:
«دلایل بسیار دیگری جز اسلام نیز برای شکلگیری انقلاب در ایران وجود دارند: قیام بر ضد ظلم، شکنجه، فساد، جنبه پلید تجدد، نفوذ بیش از حد آمریکا، سیاست نظامی پرهزینه و ترکیب آن با اختناق.»[19]
و در سندی دیگری به تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۵۸ و با عنوان «وداع با خطرات» چنین میخوانیم:
«رشد بد و نادرست ایران در ۱۰ سال اخیر تا حد زیادی به خاطر برنامهریزی ضعیف مرکزی و فساد گردانندگان در رأس بود.»[20]
یکی از اسناد لانه، ضمن بررسی موضوع انقلاب سفید شاه مینویسد:
«علیرغم تبلیغات دولت درباره انقلاب سفید شاه، به اعتقاد مخالفین، وضع اکثر ایرانیان چندان بهبود نیافته و فساد همچنان غوغا میکند و زورگوییهای دیوانسالاران ایران بلاانقطاع ادامه دارد. این اشخاص (مخالفین) به عدم تساوی ثروت بین کارگران غیرماهر در شهرهای ایران که تعداد آنها بسیار زیاد است و اکثراً بیکارند و یا نان بخور و نمیری در میآورند و به آنهایی که در ساختمانهای کاخ مانند به راحتی زندگی میکنند اشاره دارند.»[21]
درباره مفاسد بسیاری از رجال پهلوی دوم میتوان سندهایی گویا در مجموعه اسناد لانه جاسوسی به دست آورد. ذیلاً به نمونههایی از اسناد مربوط به مفاسد اخلاقی و شغلی دکتر علی امینی، امیرعباس هویدا، اشرف پهلوی، شهرام پهلوی، نعمتالله نصیری، علینقی عالیخانی، منوچهر گنجی، هوشنگ انصاری، عبدالکریم ایادی، هژبر یزدانی، عبدالعظیم ولیان و... اشاره میکنیم.
یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۰ اسفند ۱۳۳۹ به موارد فساد یک عضو کابینه دکتر علی امینی چنین اشاره دارد:
«عبدالحسین بهنیا عضو کابینه دکتر علی امینی سوابق فراوانی از فساد و خلافکاری در مدت خدمتش دارد. سالهای خدمت وی در وزارت دارایی شاهد رشوهگیریهای مکرر وی در تنظیم اسناد دارایی تجار بوده است. او بعداً متهم به اختلاس گردید و از شغل رئیس کمیسیون کنترل ارزهای خارجی برکنار شد.[22]
این در حالی است که در سند دیگری از قول رایزن سیاسی سفارت آمریکا میخوانیم:
«امینی که این همه تبلیغات عمومی برای مبارزه با فساد به راه انداخته بود، خودش در حقیقت در عمق فساد بوده است.»[23]
بعضی از اسناد لانه جاسوسی امینی را ثروتمندی از «خاندان هزار فامیل» و از مروجان فساد در کشور دانستهاند:
«خانواده امینی در مرتبه یکم خانوادههای مشهور به هزار فامیل است. او شخصاً ثروت بی حدی دارد و پیشینه وی و ارتباطات خانوادگیش موجب شده که به عنوان فردی از خانوادههای ثروتمند حاکم تلقی شود که از دیدگاه مردم آلوده به فساد و موجب ویرانی و از بین رفتن کشور هستند.»[24]
نمونهای از این فساد، در سند زیرآمده است:
«دکتر امینی از موقعیتهای رسمی خود برای افزایش ثروت خانوادهاش استفاده کرده است. از جمله لغو دستور وزیر اقتصاد ملی قبل از وی، مبنی بر اینکه هیچ اتومبیل لوکسی در واردات امسال نباید وجود داشته باشد، و همچنین افزایش ۵۰ درصدی واردات اتومبیل لوکس نسبت به سال قبل. این دستور کمک بزرگی به برادر وی محمد امینی بود که یکی از مدیرعاملان بزرگترین شرکت اتومبیل در ایران میباشد.»[25]
از نعمتالله نصیری رئیس با سابقه ساواک، اسناد زیادی در لانه جاسوسی وجود دارد. بر اساس این اسناد، او متهم به فساد، صدور دستور شکنجه در خلال ریاست بر ساواک، و مسئول گسترش نارضایتی عمومی بهطور وسیع خوانده شده است.[26]
«نصیری در یک رسوایی مهم با میلیاردر معروف هژبر یزدانی دست داشته است. وی به هژبر یزدانی ۷۳۴ میلیون دلار وام با بهره ۳ درصد پرداخت کرده در حالی که بسیاری از این گونه اقدامات، ربطی به مسئولیت ارتشی نصیری نداشته است.»[27]
«نصیری از موقعیت خود به عنوان رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور سوءاستفاده کرده و بودجه دولت را عملاً در راههای غیر مناسب خرج کرده است.»[28]
«نصیری مقادیر زیادی پول از ساواک دزدیده است. در این رابطه یادداشتی برای شاه را به هویدا داده بود که در آن چندین نقل و انتقال مالی لیست شده بود. یکی ۷۰ میلیون تومان، دیگری ۶۰ میلیون تومان و مبالغ زیاد دیگری را نیز شامل میشد.»[29]
«مقامات بالای ساواک از جمله ژنرال نصیری باید بازنشسته شوند. این اشخاص در ساواک کفایت خود را از دست داده و ایران را بدنام کرده و سبب بدبختی بسیاری از مردم شدهاند.»[30]
در مجموعه اسناد لانه جاسوسی، سندهای فراوانی در رابطه با فساد مالی و اخلاقی اشرف پهلوی دیده میشود که نمونههایی از آنها را ذکر میکنیم:
«تا زمانی که شاه زنده است، روش زندگی اشرف دارای اهمیت کمی است و به جز شرمساری برای رژیم پهلوی چیزی در بر ندارد.»[31]
«اشرف با ابراز علاقه به فهرست طویلی از مردان جوان و جذاب، شهرتی پر سروصدا برای خود فراهم کرده است. این فهرست با نام اسدالله علم در سال ۱۹۴۳ شروع میشود.»[32]
«اشرف به جهت فساد مالی و موفقیت در تعقیب مردان جوان شهرتی افسانهوار دارد.»[33]
«در خانواده شاه، یک طبقه شهوتران و از نظر مالی فاسد وجود دارد که برجستهترین آنها خواهر دوقلوی شاه، اشرف است که صاحب طبعی حریص و تمایلات جنسی مفرط میباشد.»[34]
«شاه، فامیلش و حلقه اطرافیانش نمونه مجسمه شرور هستند. برخی متقاعد شدهاند که خواهر شاه یک فاحشه است. یک پلاکارد در تظاهرات اخیر بر ضد رژیم، پرنسس اشرف را در یک حالت دعوت! به عنوان دروازه تمدن بزرگ ترسیم کرده است...»[35]
«در تهران یک گروه جوان بی قید ولنگار هستند که با دربار شاهدخت اشرف در ارتباط نزدیک میباشند و شبهای جمعه در «کاباره کلبه» نزدیک هتل دربند با یکدیگر ملاقات میکنند. عامل اصلی در تشکیل این گروه، اشرف پهلوی است.»[36]
سند زیر از سوی معاون وزیر خارجه آمریکا نوشته شده است:
«اشرف پهلوی و تعداد زیادی از افراد خانواده شاه، درخواست ویزای ورود به آمریکا کردهاند. ولی پاسخگویی به این درخواستها برخلاف منافع ما که نزدیک شدن به دولت جدید است، میباشد. در این میان مسئله اشرف از خود شاه هم بدتر است. زیرا گذشته نفرتآور اشرف، وی را از دریافت ویزای آمریکا محروم میکند.»[37]
و سند زیر از سوی «هنری پرشت» مسئول میز ایران در وزارت خارجه آمریکا نوشته شده است:
«قوه قضاییه و پلیس ما از حضور خیلی از مقامات رسمی که در اعمال مشکوک شرکتهای آمریکایی در ایران دست داشتهاند بیخبرند. بعضی از این افراد در اینجا (آمریکا) ساکن شدهاند. مثلاً بیشتر خانواده سلطنتی از جمله اشرف پهلوی در این کشور به سر میبرند. شاخه اشرف در بسیاری از معاملات مشکوک دست داشته است.»[38]
اشرف پهلوی گذشته از آنکه خود از طرق مختلف به فساد اقتصادی مشغول بود، زمینه این موقعیت را برای فرزندانش نیز به وجود آورده بود و شهرام و شهریار در سوءاستفادههای مالی در شرکتهای تجاری دست دارند.[39]
«شهرام، در بعضی موارد جای پای مادرش را گرفته بود. او بهطور وسیع و نامطلوبی در تهران به عنوان یک معاملهگر زرنگ شهرت داشت و حدود بیست شرکت شامل ترابری، کلوپهای شبانه، ساختمانی و تبلیغات، بخش عمده داراییهای وی را در خود جای داده بودند. برای ایرانیان صاحب اطلاع، فروش گنجینهها و عتیقههای هنری کشور از جمله ساختههای دستی مارلیک(تپههای مارلیک واقع در اطراف رودبار گیلان)، که یک موضوع باستانشناسی ماقبل تاریخ و حائز اهمیت زیاد است، بدنامترین عمل حاکی از بیمسئولیتی وی میباشد.»[40]
بسیاری معتقدند که اشیای تاریخی تپه مارلیک توسط شخص اشرف به سرقت رفته بود و او عامل به حراج رفتن آن اشیا بود:
«به محض اینکه در تپههای مارلیک اشیای طلایی بسیار گرانقیمت کشف شد، اشرف آن محل را خریداری کرد و محتویات آن تپه از آن به بعد به دست معاملهگران هنری تمام دنیا رسید»[41]
و این سند از فساد اقتصادی شهرام:
«شهرام، با سه نفر که ظاهر شلختهاى داشتند، وارد شدند و در میزى نزدیک به ما نشستند. داریوش همایون در حالى که براى آنها دست تکان مىداد، زمزمه مىکرد «آنجا نمونه کاملى از روش پول در آوردن در ایران دیده مىشود. پسر شاهدخت اشرف در 40 کسب و کار در تهران دست دارد.» داریوش همایون افزود: «به هیچگونه سرمایهگذارى نیازى نیست، کافی است که شهرام کمى اعمال نفوذ کرده و بهطور کلى اشاره کند که براى تأمین این نفوذ چه کسى بیرون انداخته شود.» و گفت که این تازه شروع کار است.»[42]
برخی معتقدند محمدرضا پهلوی خود تعمداً نسبت به فعالیتهای اشرف بیاعتنا بود و معدود واکنشهای کلامی او به فسادهای سیاسی، اقتصادی و حتی اخلاقی اشرف، فقط یک ژست سیاسی برای جلب افکار عمومی بود:
«مدیر یکی از بانکهای ایران به یک کارمند سفارت گفت که وی بعضی از اقدامات تجاری اشرف که او را در موقعیت ناپسندیدهای قرار میداد به اطلاع شاه رساند، شاه مسئله را بیاهمیت تلقی کرد. مدیر بانک به کارمند سفارت اظهار داشت که چنین معاملات برای اشخاص دیگر ده سال زندان در بر دارد»[43]
بر اساس یکی از اسناد لانه جاسوسی، اشرف پهلوی اغلب طرحها و توطئههای برنامهریزی شده خود در کشور را با استفاده از روزنامه «آیندگان» به سرانجام میرساند. طبق این سند، یکی از نویسندگان، گزارش تحقیقاتی خود را که حاوی افشاگری در مورد یکی از اراضی شاهین شهر اصفهان بوده، به هیئت تحریریه روزنامه ارائه کرد، ولی بعداً مشخص شد که متقاضی این گزارش بهاصطلاح تحقیقی، اشرف پهلوی بوده و قصد اشرف، بیرون راندن کارکنان و زارعین محلی از زمین مورد نظر، به منظور تحویل ملک به آمریکاییها بوده است!
در این سند چنین میخوانیم:
«روز دوشنبه روزن، وابسته مطبوعاتی با مسعود مهاجر یکی از اعضای هیأت تحریریه آیندگان ملاقات نمود. هنگامی که در اداره روابط عمومی روزنامه منتظر مهاجر بود، روزن با یک پدیده غریب در رابطه با آیندگان روبهرو شد که همانا تشویق گزارشگران محقق آزاد به همکاری با این روزنامه بود. تعدادی از مقالههای به اصطلاح تحقیقی روزنامه نیز از همین طریق تأمین میگردد. شاهد این مدعی نیز گفتوگوی وابسته مطبوعاتی، با یک روزنامهنگار آزاد به نام شفیعی بود. او در تلاش برای فروش افشاگریهای خود در مورد شاهین شهر اصفهان بوده است که بنا به گفته نویسنده، طرح شاهزاده اشرف بوده است تا با از بین بردن و اخراج زارعین محلی زمین لازم برای مسکن پیمانکاران آمریکایی را فراهم آورد.»[44]
در مورد مفاسد علینقی عالیخانی وزیر امور اقتصادی چند کابینه پهلوی نیز اسناد زیادی وجود دارد. وی یک بار در آبان ۱۳۴۳ همراه با جعفر شریفامامی و امیرعباس هویدا متهم به شرکت در یک فساد اداری در «معامله شکر» شده بود. در آن زمان کار چنان بالا گرفته بود که تیمسار فردوست از ساواک که ریاست دفتر ویژه اطلاعاتی شاه را نیز بر عهده داشت مأمور تحقیق راجع به این اتهام شده بود.[45]
در مرداد سال ۱۳۴۴ نیز عالیخانی همراه با معاونش غلامرضا کیانپور متهم به فساد شدند. در نتیجه شاه دستور داد یک کمیته ویژه از افسران ارتش به این اتهام رسیدگی کند. گزارش فساد اداری عالیخانی و معاونش از جمله دزدی و رشوهگیری، توسط رئیس اداره قضایی وزارت امور اقتصادی و دارایی به نام قوامی تهیه و ارسال شده بود.[46] عالیخانی همچنین متهم بود که اجازه داده است ابزار عناصر فاسدی بشود که منافع مالی دارد.[47]
تصدی عالیخانی بر وزارت اقتصادی و دارایی به اعتقاد آمریکاییها و تجار ایرانی توأم با فساد، ارتشا و بیکفایتی بود. از این رو در سال ۱۳۴۸ هم شاه و هم هویدا موافق انتقال عالیخانی از آن وزارتخانه به دانشگاه تهران بودند.[48]
درباره فساد امیرعباس هویدا میخوانیم:
«شاه با اطلاع از فساد هویدا در حزب ایران نوین بود که او را به سمت دبیرکلی حزب رستاخیز منصوب کرده بود.»[49]
این روایت در یکی دیگر از اسناد لانه جاسوسی اینگونه آمده است:
«شاه که از قدرت هویدا در جامعه بیم داشت مترصد فرصتی برای تضعیف او بود تا اینکه هم سفارت آمریکا و هم «سیا» گزارش کردند که قدرت و فساد «حزب ایران نوین» هویدا شاه را قانع کرد که سیستم حزبی کشور مطلوب نیست و باید تغییر کند.»[50]
در مورد فساد منوچهر آزمون و منوچهر گنجی دو تن از رجال پهلوی دوم چنین میخوانیم:
«منوچهر گنجی وزیر آموزش و پرورش و منوچهر آزمون وزیر سابق کشور به خاطر فساد مجرم هستند.»[51]
نام منوچهر آزمون در فهرست اولین گروه از کسانی قرار داشت که در آبان سال ۱۳۵۷ به عنوان متهمین اصلی فساد در کشور بازداشت شدند.[52]
«منوچهر آزمون و جعفر شریف امامی تقرب خاصی به شاه دارند. هرچند اعتبار مذهبی آنها بین جامعه روحانیت مورد سؤال بوده و معتقدند که رفتار غیرمذهبی و حتی شهرت فساد آنها وجهه مذهبی آنها را خدشهدار کرده است.»[53]
در سند بیوگرافیک هوشنگ انصاری (از دیپلماتهای پهلوی دوم) آمده است:
«او متهم به فساد و ارتباط با بهائیان است و شایع است که پدرش بهایی بوده است.»[54]
در یک سند سری به نقل از ویلیام سولیوان سفیر آمریکا راجع به هوشنگ انصاری چنین آمده است:
«ما شنیدیم که انصاری یکی از افرادی است که مخالفین وی، از او با عنوان «بایستی برود» یاد کردهاند. این که این امر به خاطر ارتباطات بهائیگری و فساد او و یا هر دوی آنهاست، روشن نیست. هرچند هر دو مدتی باعث پخش این شایعه شدهاند.»[55]
در مورد صفات اخلاقی هوشنگ انصاری، اسناد لانه جاسوسی وی را جاهطلب، مهاجم، خیالاتی، و کسی که تمایل دارد در مورد اهمیت خودش مبالغه کند خواندهاند.[56] طبق این اسناد او خودپسند است و در به کارگیری عاقلانه تملق و چاپلوسی آمادگی دارد،[57] فرد با حیایی نیست و ادعا میکند افراد بسیاری در داخل و خارج از دولت، برای مشاوره به دنبال وی هستند،[58] متهم به رشوهخواری است و ظاهراً در سال ۱۳۵۷ به همین اتهام از مدیرعاملی شرکت نفت برکنار شده است،[59] او در شرکت ملی نفت به عنوان دزد معرفی شده است؛ دزدی که در اختفای رد پایش تخصص دارد،[60] نام او در میان دیپلماتهای پهلوی دوم در فهرست «بدها» ثبت شده است،[61] از نظر فساد در رأس سایر متهمین قرار دارد و از این نظر باید تحت تعقیب قرار گیرد.[62]
درباره عبدالکریم ایادی یکی از اسناد تحت عنوان «فساد و رشوه» چنین نوشته است:
«ایادی یکی از افراد خارج از خانواده سلطنتی است که بیشترین نفوذ را در دربار دارد و در هر نوع فعالیت اقتصادی در کشور دست دارد.»[63]
به موجب یک سند لانه جاسوسی یکی از اقدامات ایادی، خرید داروهای نامرغوب شرکت «داروپخش» متعلق به «بنیاد شاهنشاهی خدمات اجتماعی» و «بنیاد پهلوی» با همکاری شرکت انگلیسی «آلِن اند هائوریس لیمیتِد» بوده است. در این سند پس از اشاره به تأسیس شرکت انگلیسی یادشده، چنین آمده است:
«سپهبد ایادی به دکتر یحیی عدل گفته است که تولیدات شرکت داروپخش نامرغوب هستند ولیکن برای خرید از شرکت داروپخش تحت چنان فشاری قرار دارد که چاره جز عمل به آن ندارد.» این سند میافزاید: «وی (ایادی) و وزیر بهداری قدرت مقاومت در برابر فشارها را ندارند و مجبورند تولیدات داروپخش را خریداری کنند.»[64]
«از دیگر گزارشات این است که وی(ایادی) نیابت شاه را در شیلات جنوب بر عهده داشت. ناظران مطلع، آن فعالیت را ترکیبی از عدم کارآیی و فساد وصف کردهاند که هیئت مدیره آن مملو از تیمسارهای بازنشسته بود. افتضاح این فعالیت ظاهراً آنقدر عظیم بود که تمام شرکت دوباره سازماندهی شد، و تحت مدیریت دیگری قرار گرفت.»[65]
در مورد هژبر یزدانی بهایی در سندی به تاریخ ۱۲ آذر ۱۳۵۷ میخوانیم:
«بعضی از بهاییها در اعمالی دست داشتند که به نظر مسلمانان جنایت و فساد خوانده میشود. مهمترین تاجر بهایی که در زمره این گروه قرار دارد هژبر یزدانی ملاک سرشناس است که از ماه اوت به اتهام استفاده نامشروع و غیرقانونی از زمینهای دولتی دستگیر شده است.»[66]
و در سندی به قلم سولیوان و به تاریخ ۳۰ آذر ۱۳۵۷ در مورد عبدالعظیم ولیان استاندار خراسان چنین میخوانیم:
«گماشتن وزیر پیشین یعنی ولیان که مشهور است که در فساد بیرقیب است، ضربه سختی برای خراسانیها بود.»[67]
و این هم سندی در رابطه با اسدالله علم وزیر دربار:
«داریوش همایون مدیر روزنامه آیندگان گفت: تعداد زیادی از مقامات وزارتخانهها در حد تهوعآوری گرفتار فساد هستند. اسدالله علم وزیر دربار و همسرش 200 میلیون دلار ثروت دارند ولی فقط 100 نفر از این موضوع مطلعند... شاه میداند که فساد او را محاصره کرده است...»[68]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب هفتم، ص 50، مبحث: «آناتومی انقلاب».
[2]. همان، کتاب سوم، ص 356 (سند شماره 14).
[3]. همان، کتاب هشتم، ص ۳۱۳، مبحث: «امینی، علی ـ 16».
[4]. همان، کتاب دوم، ص ۴۲۳ تا ۴۳۳، مبحث: «رابطین خوب آمریکا».
[5]. همان، کتاب اول، ص ۳۸۰ (سند شماره ۱۱).
[6]. همان، ص ۳۷8، همان سند.
[7]. همان، کتاب سوم، ص ۲۰۵، مبحث: «خط میانه».
[8]. همان، کتاب نهم، ص ۱۳۳ و ۱۳۴ (سند شماره ۶۴).
[9]. همان، کتاب اول، ص ۷۹۷، پاراگراف ۷ (سند شماره ۵۸).
[10]. همان، کتاب نهم، ص ۱۶۲ (سند شماره ۷۹).
[11]. همان، ص ۳۷۹ - ۳۸۱ (سند شماره ۲۲۳).
[12]. همان، کتاب دوم، ص ۶۰ - ۶۲ (سند شماره ۳۶).
[13]. همان، ص ۸۲ (سند شماره ۴۶).
[14]. همان، ص ۹۳ (سند شماره ۵۳).
[15]. همان.
[16]. همان، کتاب هفتم، ص 181.
[17]. همان، ص ۴۴ (سند شماره ۱۲).
[18]. همان، ص ۵۳.
[19]. همان، کتاب دوم، ص ۱۶۷ (سند شماره ۲۵).
[20]. همان، ص ۲۲۸ (سند شماره ۲۴).
[21]. همان، ص 638.
[22]. همان، کتاب هشتم، ص ۲۹۸، مبحث: «زندگینامه جمعی از رجال پهلوی».
[23]. همان، ص ۳۱۹، مبحث: «امینی، علی ـ ۲۰».
[24]. همان، ص ۳۰۴.
[25]. همان، ص ۲۷۹.
[26]. همان، کتاب نهم، ص ۱۸7 (سند شماره ۹۰).
[27]. همان، همان سند، بند «ه» و «و».
[28]. همان سند، بند «ز».
[29]. همان، کتاب سوم، ص ۲۰۹ (سند شماره ۹).
[30]. همان، کتاب اول، ص 700 (سند شماره ۱۱).
[31]. همان، ص ۲۷۸.
[32]. همان، ص ۲۶۲.
[33]. همان، ص ۲۴۸.
[34]. همان، ص ۲۴۲.
[35]. همان، کتاب دوم، ص ۳۶.
[36]. همان، ص 619.
[37]. همان، کتاب اول، ص ۳۱۶.
[38]. همان، کتاب چهارم، ص ۳۲۴.
[39]. همان، کتاب اول، ص 276.
[40]. همان، ص ۲۶۲.
[41]. همان، کتاب دوم، ص 607.
[42]. همان، کتاب هشتم، ص 791، مبحث: «داریوش همایون ـ 21».
[43]. همان، کتاب اول، ص ۲۶۲.
[44]. همان، کتاب دهم، ص 585.
[45]. همان، کتاب هشتم، ص ۵۸۱، مبحث: «عالیخانی، علینقی ـ 6».
[46]. همان، ص ۵۸۳، مبحث: «عالیخانی، علینقی ـ 9».
[47]. همان، ص ۵۷۹، مبحث: «عالیخانی، علینقی ـ 3».
[48]. همان، ص ۵۹۷، مبحث: «عالیخانی، علینقی ـ 20».
[49]. همان، کتاب اول، مبحث «تنزل هویدا؛ نمونههای تاریخی»، ص ۲۸۴.
[50]. همان.
[51]. همان، کتاب دوم، ص ۹.
[52]. همان، کتاب نهم ص ۲۸۳.
[53]. همان، کتاب اول، ص ۸۱0 (سند شماره 63).
[54]. همان، کتاب هفتم، ص ۲۵۱ (سند شماره 1).
[55]. همان، ص ۲۵۲ (سند شماره 2).
[56]. همان، کتاب هشتم، ص ۳۹۲.
[57]. همان، ص ۳۹۶.
[58]. همان، ص ۳۷۸.
[59]. همان، کتاب نهم، ص ۶۵۹.
[60]. همان، کتاب سوم، ص ۲۱۳.
[61]. همان.
[62]. همان، ص ۲۳۳.
[63]. همان، کتاب هشتم، ص ۷۰۲.
[64]. همان، ص 179.
[65]. همان، کتاب اول، ص248 و 249.
[66]. همان، کتاب چهارم، ص ۵۷۶، مبحث: «موقعیت بهاییها».
[67]. همان، کتاب نهم، ص ۶۵۱ (سند شماره ۳۴۷).
[68]. همان، کتاب هشتم، ص 791، مبحث: «داریوش همایون ـ 21» (توضیح: تاریخ صدور این سند 28 آذر 1349 است و ثروت یادشده با توجه به متوسط حقوق مردم در آن سال قابل تأمل است.)
تعداد بازدید: 250