انقلاب اسلامی :: اسناد دخالت‌های شوروی در ایران

اسناد دخالت‌های شوروی در ایران

12 خرداد 1403

احمد ساجدی

بخش دوم

 

در جریان انقلاب اسلامی ایران، مقامات شوروی تا مدت‌ها سکوت اختیار کرده و نظاره‌گر اوضاع بودند، اما از اواسط سال ۱۳۵۷ به تدریج به قضاوت‌های سیاسی پرداختند؛ قضاوت‌هایی که روشن و یکدست نبود. سه روز پس از «جمعه سیاه تهران» و کشتار مردم در ۱۷ شهریور ۱۳۵۷، دبیر اول سفارت شوروی در تهران در گفت‌وگو با همتای آمریکایی خود اظهار داشت:

«شوروی‌ها شاه را کلید اوضاع می‌شمارند و معتقدند که مخالفان چندان قدرتی را تشکیل نمی‌دهند.»[1] این اظهارنظر همزمان با تلفن جیمی کارتر رئیس‌جمهوری آمریکا به شاه و اعلام حمایت صریح آمریکا از او ابراز شد.

در ۲۷ آبان ۱۳۵۷ لئونید برژنف، رهبر شوروی، انقلاب اسلامی را ناشی از دخالت‌های آمریکا در امور داخلی ایران دانست و افزود:

«شوروی هیچگاه دخالت خارجی در امور ایران را تحمل نمی‌کند.»[2]

یک مقام روسی دیگر نیز با تکرار احتمال دخالت آمریکا در امور داخلی ایران، به قرارداد ۱۹۲۱ اشاره کرد و تصریح کرد:

«دولت ایران هرگز این معاهده را ملغا اعلام نکرده است.»[3]

کوزیروف اعلام کرد:

«مطبوعات ایران و وزارت خارجه ایران می‌دانند که این معاهده هیچگاه لغو نشده است.»[4]

این در حالی بود که در همان زمان شوروی از طریق حزب توده سرگرم ایجاد آشوب و بحران‌آفرینی در ایران بود. بر اساس سندی به تاریخ ۲۲ دی ۱۳۵۷ «یوری گنکوفسکی» رئیس بخش آسیای میانه در مؤسسه خاورشناسی مسکو در سخنانی با اشاره به رویدادهای انقلاب اعتراف کرد:

«حزب توده در ایجاد تشنج تشریک مساعی می‌کند.» وی افزود: «البته تنها چیزی که خشنودی حزب توده را فراهم می‌سازد، بروز دردسر برای شاه است.»[5]

دلیل اقدامات حزب توده در دوران انقلاب، تلاش برای احیاء قدرت و نفوذ از دست‌رفته حزب در داخل کشور بود. در خلال انقلاب اسلامی، حزب توده با راهنمایی و تأکید مقامات سفارت شوروی در تهران تلاش‌هایی برای پایان دادن به انزوای سیاسی طولانی‌مدت حزب و احیاء مجدد آن آغاز کرد. نقطه عطف این تلاش‌ها بعضی موضع‌گیری‌های سیاسی حساب شده و مصلحتی حزب توده به نفع انقلاب اسلامی به موازات مواضع رسمی شوروی بود.

در این رابطه یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۲۲ شهریور ۱۳۵۷ حاکی است:

«اسکندری معاون اول حزب توده در مصاحبه با روزنامه روسی پراودا علت بحرآنهای سیاسی فعلی در ایران را نارضایتی مردم از رژیم شاه، و اختناق و ظلم و دخالت ساواک در امور زندگی مردم، دانست. وی در این مصاحبه از حضور مستشاران نظامی آمریکا در ایران نیز انتقاد کرد.»[6] یادآوری می‌شود «ایرج اسکندری یکی از بنیانگذاران حزب توده و یکی از اعضای کمیته مرکزی حزب از سال ۱۳۲۰ بوده و در سال ۱۳۲۸ پس از اعلام غیرقانونی شدن حزب توسط رژیم شاه، به عنوان رهبر حزب توده برگزیده شده بود.»[7]

سند دیگری به تاریخ سوم مهر ۱۳۵۷ (دولت شریف امامی) می‌نویسد:

«کمونیست‌ها خیلی فعال هستند و سازمان زیرزمینی حزب توده هم به طور اساسی از حکومت نظامی سود برده است. چون می‌تواند به طرزی موثرتر از یک سازمان قانونی کار کند. یک اعتصاب بزرگ در ۲۳ مهر وجود دارد که حزب توده احتمالاً برای تبدیل آن به حمله‌ای خشن علیه دولت تلاش خواهد کرد.»[8]

یک سند دیگر با عنوان «رهبر حزب توده، مخالفت مذهبی ایرانیان با شاه را تمجید می‌کند» و به تاریخ 25 آبان 1357 حاکی است ایرج اسکندری در مصاحبه‌ای که در مجله رسمی شوروی به نام «مشکل صلح و سوسیالیسم» به چاپ رسید از درگیر شدن روحانیت شیعه و از جمله امام خمینی با حکومت شاه و مبارزه آنان با پهلوی، تمجید کرده است. طبق این سند اسکندری منکر آن شد که رهبران مذهبی ایران مرتجع و واپس‌گرا هستند و تأکید کرد که ریشه‌های عمیق مذهبی در ایران را قبول دارد و از اتحاد همه نیروها در ایران به انضمام مذهبی‌ها استقبال می‌کند.[9]

در اکثر مقاطع انقلاب، مقامات شوروی از یک سو حامی و هادی فعالیت‌های حزب توده در ایران بوده و از سوی دیگر جانب احتیاط را رعایت می‌کردند. یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۲۳ مهر ۱۳۵۸ راجع به موضع اتحاد جماهیر شوروی نسبت به عملکرد حزب توده در ایران پس از انقلاب می‌نویسد:

«رسانه‌های گروهی شوروی به نحو آشکاری از حزب توده و اقلیت‌های قومی در ایران دفاع کرده‌اند. ولی در عین حال این رسانه‌ها لزوم فعالیت در چارچوب یک وحدت ملی را برای این گروه‌ها مورد تأکید قرار داده‌اند. این خط مشی نشان می‌دهد مسکو نمی‌خواهد بیش از این با خمینی در بیفتد، یا اینکه به اندازه غیرضروری موضع حزب توده را تقویت کند.»[10]

فعالیت حزب توده در دوران کوتاه مدت کابینه شاپور بختیار به اوج رسید:

«مأمور سفارت در ۴ ژانویه (۱۴ دی ۱۳۵7) با هدایت اسلامی‌نیا واسطه سیاسی دائمی چندین ساله ملاقات نمود. او صریحاً از سیر حوادث کشور دلسرد بود و می‌گفت دولت ایران به طور تعجب‌آوری در مقابله با بحران بی‌لیاقت بوده است و در نتیجه فعالیت حزب توده در حال گسترده‌تر شدن است.»[11]

با این حال، تحلیلی که شاپور بختیار از حزب توده ارائه کرده، آن را سازمانی فروپاشیده، تجزیه شده، و فاقد ارتباطات تشکیلاتی با اتحاد جماهیر شوروی دانسته است:

«بختیار معتقد است که افراد وابسته به حزب توده سه دسته‌اند: دسته اول کسانی هستند که هنوز از آن رهبران حزب که در آلمان شرقی ساکن هستند تبعیت می‌کنند. گروه دوم کسانی هستند که عوامل ساواک هستند و گروه سوم توده‌ای‌هایی هستند که تابع «تیتو» می‌باشند یعنی هرچه از مسکو بیاید، وحی منزل نمی‌دانند.»[12]

از این‌رو وقتی حزب توده در ۱۵ بهمن ۱۳۵۷ دعوت به جنگ مسلحانه علیه دولت بختیار کرد، هیچ‌یک از دولتی‌ها یا افکار عمومی در جامعه، آن را به حساب موضع شوروی نگذاشتند، بلکه آن را نوعی فرصت‌طلبی سیاسی و حزبی دانستند. در بیانیه‌ای که این حزب در این رابطه در پاریس خطاب به اعضای حزب منتشر کرد چنین آمده است:

«اعتصاب به تنهایی کافی نیست، باید با تهاجم مسلحانه علیه یگآنها و پایگاه‌های نظامی، ماشین نظامی دشمن را از کار بیندازید.»[13]

یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ نیز مصاحبه نورالدین کیانوری دبیر اول حزب توده با مجله آمریکایی نیوزویک را منتشر کرد. وی در این مصاحبه به طور زیرکانه و هدفمند همبستگی حزب توده را با نهضت اسلامی ایران اعلام کرده بود.[14]

و در سندی به تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۵۷ حزب توده از همه اعضا و هواداران خود خواست تا در رفراندوم ماه مارس (رفراندوم جمهوری اسلامی) با انداختن رأی آری در صندوق به استقرار نظام جمهوری اسلامی کمک کنند.[15]

در همان زمان یکی از اسناد لانه جاسوسی درباره نورالدین کیانوری چنین نوشت:

«کیانوری که پس از ۳۰ سال دوری از کشور به ایران بازگشته، روز ۱۵ آوریل (۲۶ فروردین 1358) طی مصاحبه‌ای اظهارداشت: «حزب توده آماده حمایت و همکاری با دولت ایران است و به هیچ‌وجه قصد ندارد موجودیت آن را زیر سؤال ببرد.» وی ضمن تحسین کار دادگاه‌های انقلاب گفت: «آنها بسیار خوب کارشان را انجام داده‌اند.» وی تأکید کرد: «ما نامزدهایی را برای نمایندگی مجلس نیز معرفی خواهیم کرد.»...»[16]

حزب توده در مراحل بعد، شهادت سپهبد ولی‌الله قرنی اولین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی به دست گروه تروریستی فرقان را محکوم کرد،[17] در سالگرد قیام ۱۵ خرداد اعلام کرد که در راهپیمایی بزرگداشت این روز فعالانه مشارکت خواهد کرد.[18] و همچنین اعلام کرد حزب توده نامزدهای خود را برای کرسی نمایندگی مجلس شورای اسلامی انتخاب کرده است.[19]

با وجود این مردم انقلابی ایران، فریب ترفندها و فضاسازی‌های هدفمند حزب توده را نمی‌خوردند و احساس می‌کردند در پشت این چهره آرام، یک سیاست مداخله‌گرانه و برنامه‌ریزی شده قرار دارد که از حمایت بیگانگان برخوردار است. از این رو:

«در ۱۵ اسفند ۱۳۵۷ مردم خشمگین، چریک‌های چپی وفادار به حزب توده را از مقر خود در تهران بیرون راندند.»[20]

و: «در 18 اوت (27 مرداد 1358) ستاد حزب توده در تبریز مورد حمله تظاهرکنندگان قرار گرفت و دو نفر از اعضای این حزب توسط پاسداران دستگیر شدند.»[21] و...

روشن بود که شوروی در آن زمان رفتاری دوگانه و البته مزورانه نسبت به انقلاب اسلامی دارد. از یک‌سو ماهیت ضدآمریکایی آن را می‌ستود و از جانب دیگر ماهیت « نه شرقی» آن را برنمی‌تابید. از این رو رفتارش کاملاً زیرکانه، حساب‌شده و با احتیاط بود.

در سندی به تاریخ ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ هوشنگ نهاوندی (از رجال پهلوی دوم) گفته بود: «حزب توده خیلی زیرک‌تر و باهوش‌تر از آن است که علناً وارد صحنه شود. بلکه محتاطانه در بخش‌های مهم کشور منجمله ارتش لانه می‌کند و منتظر فرصت مناسب می‌ماند.»[22]

سندی به تاریخ ۸ تیر ۱۳۵۸ حاکی است: «اتحاد شوروی در طول موج‌های رادیویی ایران با استفاده از دستگاه‌های فرستنده قوی پارازیت پخش می‌کند. مشخصاً در جریان یکی از سخنرانی‌های خمینی در تلویزیون آذربایجان (جمهوری آذربایجان) پارازیت پخش شده تا از توجه مسلمانان شیعه آن منطقه به سخنان آیت‌الله جلوگیری شود.»[23]

در این سند از قول «الله شکور پاشایوف» امام بزرگترین مسجد باکو و نایب‌رئیس امور روحانی قفقاز آمده است:

«مسلمانان باکو شادی خود را از آنچه در ایران اتفاق افتاده است پنهان نمی‌دارند. آنها هنگامی که خمینی به ایران بازگشت یک تلگرام تبریک فرستادند و به خمینی خیر مقدم گفتند و هنگامی که رژیم سلطنتی در ایران سرنگون شد، تلگرام دیگری فرستادند.»[24]

اتحاد جماهیر شوروی به دلیل آنکه از ابتدای پیروزی انقلاب اکتبر، از شعار «دین افیون توده‌هاست» تبعیت می‌کرد چندان تمایلی به دفاع از انقلاب اسلامی نداشت. هرچند «وینوگرادوف» سفیر آن کشور در هر محفل و مجلسی این جمله را تکرار می‌کرد که: «انقلاب مستضعفین، همان انقلاب پرولتاریاست که مارکس، آن را پیش‌بینی کرده بود.»[25] وینوگرادوف معاون وزارت امورخارجه اتحاد جماهیر شوروی بود که در بهمن ۱۳۵۵ به عنوان سفیر جدید آن کشور در تهران منصوب شد.[26]

گذشت زمان به تدریج سبب شفاف‌تر شدن انقلاب از وجود ناخالصی‌های همراهش بود. گروه‌ها و احزابی که برای حفظ جایگاه خود از نشان دادن چنگ و دندان علنی به انقلاب امتناع می‌ورزیدند، به مرور زمان در جبهه مخالفین و سپس دشمنان انقلاب قرار گرفتند و وضعیت حزب توده که کارگزار سیاست‌های شوروی در ایران بود نیز از این قاعده مستثنی نبود.

یکی از اسناد لانه جاسوسی آمریکا به تاریخ ۸ شهریور ۱۳۵۸ به حمایت تدریجی شوروی از جدایی‌طلبان کرد داخل ایران اشاره دارد:

«از تمایل روز افزون مسکو در حمایت از اهداف کردها و عناصر مترقی غیراسلامی چنین برمی‌آید که مسکو به این واقعیت پی برده که خمینی و سایر ایدئولوگ‌های انعطاف‌ناپذیر اسلامی تاکنون قادر نبوده‌اند با مجتمع ایدئولوژی‌های مختلف موجود در ایران کنار آیند. این سرآغاز تلاش برای تأثیر گذاشتن بر سیر وقایع ایران است.»[27]

بر اساس سندی به تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۵۸، نشریه «ندلیا» وابسته به روزنامه دولتی ایزوستیا (چاپ مسکو)، مقاله تندی علیه انقلاب اسلامی ایران نوشت و اصل ولایت فقیه را به باد انتقاد گرفت:

«انقلاب به هیچ‌وجه نتوانسته است امید به بهبود اقتصاد کشور، دموکراتیک کردن حیات سیاسی، و حمایت از حقوق اقلیت‌های قومی را جامعه عمل بپوشاند... فضای معنوی و سیاسی ایران در سخنرانی‌های خمینی در مورد ضرورت پیروزی اسلام در کلیه کشورها و ریختن خون در راه اسلام منعکس و مشهود است... توانایی حکومت الهی و ولایت فقیه برای تبدیل کردن ایران به یک کشور مدرن و مرفه مورد تردید است... تشدید تعصبات مذهبی و شور و هیجان ضدکمونیستی و تلاش جهت واژگون نشان دادن سیاست و مقاصد کشورهای دوست برای مردم ایران نفعی در بر نخواهد داشت... دولت موقت که قدرتی نداشته و تمایلی هم به اعمال قدرت ندارد در عمل فلج است.»[28]

«الکساندر بووین» نویسنده این مقاله همچنین از فرصت استفاده کرد و به تجلیل از «انقلاب سفید» شاه پرداخت و آن را دارای نتایج مثبت بسیاری برای ایران دانست.[29]

در سندی دیگری به همین تاریخ (۱۹ شهریور ۱۳۵۸) «گرووی» دبیر اول سفارت شوروی در تهران اظهار داشت: «مقامات ایرانی حالت دوستانه ساختگی در برابر شوروی اتخاذ کرده بودند که به تدریجی این احساسات آشکار شد.»[30]

اینگونه مواضع سرد و انتقادی و گاه خصمانه از جانب اتحاد جماهیر شوروی، به تدریج خطوط لازم برای جهت دادن به عملکرد حزب توده را نیز ترسیم می‌کرد و وظیفه این حزب در برابر انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران را شفاف‌تر می‌ساخت.

یک سند لانه جاسوسی حاکی است نیروهای چپ تحت رهبری حزب توده و فدائیان خلق مشغول نظم دادن به امور نظامی و تشکیلاتی خود هستند: «این کار در خفا صورت می‌گیرد و آنها اکنون از ترس ضربه خوردن و سرکوب شدن توسط خمینی به فعالیت‌های زیرزمینی روی آورده‌اند.»[31]

یک سند لانه جاسوسی از تبانی فدائیان خلق با سه گروه مجاهدین خلق، حزب توده، و جبهه ملی سخن به میان آورده است:

«یک سازمان مخالف در پاریس توسط نمایندگان جبهه مجاهدین خلق، فدائیان خلق، و حزب توده در حال شکل‌گیری است. هویت این نمایندگان معرفی نشده است.»[32]

حزب توده و دیگر گروه‌های شکست خورده در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی، آشوب‌های خشنی در ایران به راه انداختند. در یکی از اسناد لانه جاسوسی در این رابطه چنین می‌خوانیم:

«متعاقب انتخابات اخیر و پیروزی کاندیداهای طرفداران خمینی، نیروهای مخالفین شامل جناح چپ حزب توده، بعضی از اعضای طبقه روشنفکر، عناصر طرفدار آیت‌الله شریعتمداری و... تظاهرات پر از خشونتی را در ایران به راه انداختند. نیروهایی که این تظاهرات را اداره کردند با کردها نیز هماهنگ بودند. هدف این بود که قدرت حاکمه خصوصاً خمینی را تضعیف کنند. پاسداران انقلاب به دفاتر چپ در تهران که مراکز عمده هدایت نارضایتی‌ها علیه انقلاب بود حمله بردند.»[33]

«آنها (افراد حزب توده) در حال نفوذ به تمام سازمان‌های چپی و صفوف کارگران و دانشجویان هستند. آنها همچنین مشغول رخنه کردن به میان اقلیت‌ها خصوصاً کردها، عرب‌ها و صفوف ارتش هستند. در ارتش، تلاش آنها حول افشاندن تخم نارضایتی و استخدام افسران و درجه‌داران متمرکز است. آنها مقاصدی دارند که مهم‌ترینش دگرگون کردن اوضاع فعلی تا آنجاست که ایران آشکارا در کنار چپ بین‌الملل و اتحاد شوروی بایستد. اعضای حزب توده انواع سلاح‌هایی را که ساخت کشورهای بلوک شرق می‌باشد آموزش دیده‌اند. بعضی از آنها در کشورهای سوسیالیستی مشغول تعلیم هستند. آنها توسط سفارتخانه‌ها در تهران و از طریق مرزهای عراق و افغانستان با حزب توده در ایران ارتباط سری دارند.»[34]

البته حزب توده مطابق خطی که سفارت شوروی برایش تعیین کرده بود، در مرکز شهرها و بخصوص در تهران، تلاش می‌کرد چهره‌ای فرهنگی و مردمی از خود به نمایش بگذارد.

«بروس لینگن» کاردار وقت آمریکا در یک سند به تاریخ ۲۹ مهر ۱۳۵۸ با عنوان «دانشگاه تهران باز می‌شود» راجع به فعالیت آزادانه حزب توده در اولین سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی چنین می‌نویسد:

«در دانشگاه ملی پلاکاردهای بزرگی که توسط حزب توده تهیه شده بود، تصاویر افسران نظامی حزب توده که پس از کودتای ۱۳۳۲ اعدام شده بودند و همچنین پوسترهای بزرگی از مارکس و لنین وجود داشت. قفسه‌های کتاب بر روی میزهای طویل داخل دانشگاه چیده شده بود که بیشتر کتاب‌های کمونیستی و مارکسیستی را به فروش می‌رساند.»[35]

یک هفته قبل از تسخیر لانه جاسوسی، در روز ششم آبان ۱۳۵۸ در سالن سخنرانی تالار مرکزی لنینگراد، مجلسی با هدف بررسی سیاست خارجی شوروی راجع به تحولات خاورمیانه برقرار بود. یکی از سخنرانان این مجلس درباره ایران گفت:

«اوضاع ایران بسیار بحرانی است. چون ارتجاع کنترل خود را بر کشور کامل کرده است. روحانیون که به کمک پیشرفته‌ترین اقشار جامعه به قدرت رسیدند، اکنون بسیاری از مردم را مأیوس کرده‌اند. به طوری که تنها ۸ درصد مردم به قانون اساسی کشور رأی داده‌اند... کردهای ایران خواهان خودمختاری هستند ولی رژیم ایران به چپ‌ها به ویژه به حزب توده حمله می‌کند... واضح است که در ایران انفجاری در حال رخ دادن است.»[36]

لانه جاسوسی آمریکا در 13 آبان 1358 سقوط کرد و نتوانست اسناد لازم درباره حوادث مهمی چون دستگیری رهبران حزب توده طی دو مرحله در 17 بهمن 1361 و 7 اردیبهشت 1362، اعترافات صریح دستگیرشدگان به خیانت علیه مردم و کشور، اعلام انحلال رسمی حزب در 15 اردیبهشت 1362، اخراج 18 دیپلمات شوروی از ایران در 14 اردیبهشت 1362 و حوادث مهم دیگری از این دست را ارائه دهد. در آن صورت ما می‌توانستیم سندهای بیشتری از سیر افول ابرقدرت شرق و چرایی اطلاق «شرق متجاوز» به آن را ارائه دهیم.

بعد از فروپاشی حزب توده و اخراج دیپلمات‌های شوروی مشخص شد در سیستم سیاسی اتحاد شوروی ارگان‌های متعددی در رابطه با ایران وجود داشته است. برخی از این ارگان‌ها دارای کارکردهای رسمی اطلاعاتی بودند و برخی وظایف رسمی خود را سیاسی، ایدئولوژیک و فرهنگی اعلام می‌کردند، ولی در حقیقت نقش جدی در عملیات اطلاعاتی جاسوسی حزب کمونیست شوروی در قبال ایران ایفا می‌نمودند. این ارگان‌ها عبارت بودند از:

1ـ کا.گ.ب (کمیته امنیت دولتی اتحاد شوروی)

2ـ جی.آر.یو (اداره کل اطلاعات ستاد ارتش شوروی)

3ـ شعبه بین‌المللی حزب کمونیست اتحاد شوروی

4ـ وزارت خارجه اتحاد شوروی

5ـ مؤسسات شرق‌شناسی شوروی

همچنین دیپلمات‌ها و اتباع شوروی، مأموران اطلاعاتی آن کشور، حزب توده و فدائیان اکثریت، شبکه‌ها و عوامل نفوذی مستقل، پایگاه‌ها و مراکز جاسوسی در نوارهای مرزی، مبادلات اطلاعاتی با سرویس‌های جاسوسی غرب، مطبوعات و کتاب‌های منتشره در ایران و منابع مطبوعاتی و انتشاراتی کشورهای دیگر در رابطه با ایران، مجموعه منابع اطلاعاتی اتحاد جماهیر شوروی در ایران طی سال‌های قبل و بعد از پیروزی انقلاب را تشکیل می‌دادند.[37]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. همان، کتاب پنجم، ص ۶۰۱ (سند شماره ۳۹).

[2]. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، همان، ص ۴۸۳.

[3]. همان، ص ۶۲۰ (سند شماره ۴۸) توضیح: به موجب قرارداد ۱۹۲۱ که میان تهران و مسکو به امضا رسید، اگر دولت ثالثی در امور داخلی ایران دخالت کند روسیه قشون خود را وارد کشور خواهد کرد. این قرارداد در ۲۳ آذر ۱۳۰۰ در مجلس شورای ملی تصویب شد. «عاقلی، باقر، روز شمار تاریخ ایران، ج ۱، ص »۱۶۳.

[4]. همان، ص ۶۲۱.

[5]. همان، ص ۶۱۹ (سند شماره ۴۷).

[6]. همان، کتاب سوم، ص ۱۶۶، مبحث: «حزب توده ـ 6».

[7]. همان، ص ۱۶۸، مبحث: «حزب توده ـ 8».

[8]. همان، ص ۱۱۹، مبحث: «نهضت آزادی ـ 9».

[9]. همان، ص ۱۶۶ مبحث: «حزب توده ـ ۷».

[10]. همان، کتاب دوم، ص ۳۴۳ (سند شماره ۳۶).

[11]. همان، کتاب سوم، ص ۳۳۳ (سند شماره ۴۹).

[12]. همان، کتاب دوم، ص 651، مبحث: «شاپور بختیار ـ 6».

[13]. همان، کتاب دهم، ص ۴۰ و ۴۲ (سند شماره ۳۲).

[14]. همان، ص ۵۵ (سند شماره ۳۹).

[15]. همان، ص ۲۱۰ (سند ۱۰۶).

[16]. همان، ص ۳۰۲ (سند ۱۵۱).

[17]. همان، ص ۳۲۸ (سند شماره ۱۵۸).

[18]. همان، کتاب هشتم، ص ۴۴۸ (سند ۲۰۵).

[19]. همان، کتاب دهم، ص ۶۰۵ (سند شماره ۲۸۳).

[20]. همان، ص ۱۶۶ (سند شماره ۸۸).

[21]. همان، ص ۶۳۸.

[22]. همان، کتاب هفتم، ص 387 (سند شماره ۵).

[23]. همان، کتاب پنجم، ص ۶۵۹ (سند شماره 61).

[24]. همان.

[25]. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، همان، ص ۴۸۲.

[26]. همان، ص ۵۴۶ (سند شماره ۳۰).

[27]. همان، کتاب پنجم، ص ۶۶۹ (سند شماره ۶۸).

[28]. همان، ص ۶۷۰ (سند شماره ۷۰).

[29]. همان.

[30]. همان، ص ۶۷۱ (سند شماره ۷۱).

[31]. همان، ص ۳۴۰ (سند شماره ۱۳).

[32]. همان، کتاب چهارم، ص 632 (سند شماره 28).

[33]. همان، کتاب پنجم، ص ۳۳۸ (سند شماره 12).

[34]. همان، ص ۳۳۷ (سند شماره ۱۱).

[35]. همان، کتاب دهم، ص ۷۰۱ (سند شماره ۳۵0).

[36]. همان، کتاب پنجم، ص ۶۹۲ (سند شماره ۸۱).

[37]. حزب توده از شکل‌گیری تا فروپاشی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1387، ص 822 - 830.



 
تعداد بازدید: 160


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: