09 آبان 1402
احمد ساجدی
سیدکاظم شریعتمداری از مراجع تقلید شهر قم در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ش بود. او در جریان انقلاب اسلامی تلاش کرد میان حکومت شاه و مردم نقش بیطرفانه داشته باشد. از یک سو ارتباط وی با دربار و از سوی دیگر بعضی موضعگیریهای وی در برابر انقلاب، و سپس حمایت او از اقدامات آشوبگرانه حزب خلق مسلمان در تبریز، عواملی بودند که انتقاد از او در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی افزایش یافت. هنگامی که کودتای نوژه کشف و خنثی و عوامل آن دستگیر شدند، مشخص شد وی حامی کودتاچیان بوده است. پس از افشای این خبر، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در 31 فروردین 1361 او را از مرجعیت خلع کرد. سپس او محصور شد تا اینکه در غروب پنجشنبه ۱۳ فروردین ۱۳۶۵ در بیمارستان مهراد تهران، بر اثر نارسایی کلیه در 80 سالگی درگذشت.
بخش عمده اسناد لانه جاسوسی درباره آقای شریعتمداری مربوط به دوران وقوع انقلاب اسلامی و تحولات پس از سقوط شاه و پیروزی انقلاب است. پیوند وی با حکومت شاه و با دولتهایی که توسط او در خلال انقلاب اسلامی به قدرت میرسیدند، و همچنین جبههگیریهای وی در برابر ارکان نظام جمهوری اسلامی ایران، موضوعاتی است که راجع به هریک از آنها سندهایی در مجموعه «اسناد لانه جاسوسی» دیده میشود. در ادامه به مهمترین این سندها اشاره داریم:
همراهی با سلطنت
در یک سند بیوگرافیک که توسط «ستاد سازمان سیا» مستقر در سفارت آمریکا در تهران راجع به پیشینه شریعتمداری تهیه شده چنین آمده است:
«ستاد، هیچگونه سابقهاى از تماس با شریعتمدارى ندارد. گزارشهاى متعدد اطلاعاتى از تاریخ 1345 وجود دارند که اساساً نشان مىدهند که او با شاه مناسبات نسبتاً خوبى داشته و همچنین در لیست حقوقبگیران ساواک بوده است. به عنوان نمونه در گزارش مورخ آبان 1350 از او به عنوان رئیس مرکز مذهبى قم نامبرده شده که از نخستوزیرى و ساواک وجوهاتى دریافت مىکند. در سال 1350 از شریعتمدارى بهعنوان یکى از برجستهترین رهبران مذهبى که با ساواک براى تشکیل «سپاه دین» همکارى مىکرد یاد شده بود. در یک گزارش در سال 1357 گفته شد که او چهره مذهبى برجستهاى است که توسط ساواک تأمین مىشود.»[1]
در زمستان 1356، آقای شریعتمداری نزد درباریان به چهرهای مشهور بود که حاضر به تأیید مبارزات امام خمینی علیه حکومت پهلوی نیست. در 31 خرداد 1357 نشست محرمانهای با حضور «لامبراکیس» کنسول سیاسی سفارت آمریکا در منزل یکی از نمایندگان سابق مجلس شورای ملی به نام «هدایت اسلامینیا» تشکیل شد. یک سند لانه جاسوسی در گزارشی از این نشست چنین مینویسد:
«در این نشست گفته شد که شریعتمداری از طریق امیرعباس هویدا پیامی برای شاه فرستاده و در آن تصریح کرده که با خمینی همکاری نخواهد کرد؛ چون او در مقابل شاه قرار گرفته است. به این ترتیب شریعتمداری مایل بود که بر وفاداریش نسبت به شاه تأکید ورزد.»[2]
در میان اسناد لانه جاسوسی سندهایی میتوان یافت که از تلاش آیتالله شریعتمداری برای برقراری ارتباط دوستانه با دولت شریفامامی حکایت دارد.
در سندی به تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۵۷ میناچی (وزیر تبلیغات و جهانگردی در دولت موقت مهندس بازرگان) در تماس با «استمپل» مأمور سیاسی سفارت آمریکا، به وی گفت که «از جانب آیتالله شریعتمداری مأمور شده است تا نظر آمریکا را در قبال دولت شریفامامی دریابد، زیرا شریعتمداری و سایر رهبران مذهبی قم آمادهاند تا با دولت ایران اگر قرار است باقی بماند، همکاری کنند.»[3]
در همین سند آمده است:
«نماینده شریعتمداری میخواست معامله بالقوه محتملالوقوعی را بین دولت ایران و رهبران میانهروی مذهبی به رهبری شریعتمداری خاطرنشان سازد. این معامله شامل کوششهایی است برای قانع کردن آیتالله خمینی در پاریس که کمی در مخالفت، کوتاه بیاید. بنا بود سیاسیون جبهه ملی هم در این طرح گنجانده شوند. مذاکرات برای چند روز آینده نیز ادامه خواهد یافت.»[4]
بر اساس همین سند، میناچی به «استمپل» گفت:
«آیتالله شریعتمداری معتقد است که شاه، کلید حفاظ مملکت در مقابل هرجومرج و کمونیسم است.» وی افزود: «قدم بعدی، مطلع کردن مأمور سفارت از زمینههای ایجاد شده بین دولت شریفامامی و رهبران میانهرو مذهبی است.»[5]
در یکی از این سندها به تاریخ ۲۳ مهر ۱۳۵۷ چنین میخوانیم:
«آیتالله شریعتمداری زمانی فکر میکرد که میتواند با دولت دکتر امینی کار کند، ولی اکنون مایل است با دولت شریفامامی کار کند.»[6]
در سند دیگر اینگونه آمده است:
«بعد از تشکیل دولت شریفامامی، آیتالله شریعتمداری کار با دولت حاضر را بهترین وسیله برای تثبیت اوضاع میداند.»[7]
و این سند:
«سناتوری که همکار پشت پرده شریفامامی است به دنبال کنسول سیاسی ما بود تا او را در جریان موافقتنامه اخیر بین شریفامامی و نمایندگان شریعتمداری بگذارد.»[8]
در یکی از ملاقاتهای افراد نهضت آزادی با جعفر شریفامامی نخستوزیر، آقای شریعتمداری نیز فرزند خود را در هیئت ملاقاتکننده جای داد. یکی از اسناد لانه جاسوسی با طبقهبندی «خیلی محرمانه» به دیدار میان بازرگان، میناچی و حسن شریعتمداری با جعفر شریفامامی با هدف میانجیگری آنان بین حکومت و مخالفین اشاره کرده است. در پی این ملاقات، شریفامامی با خواستههای مهم هیئت از جمله پایان گرفتن حکومت نظامی، انحلال مجلس، آزادی زندانیان سیاسی و... مخالفت کرد. در این دیدار مأمور سفارت آمریکا نیز حضور داشت.[9]
در این سند راجع به یکی از موارد توافق در این دیدار چنین آمده است:
«موضوعات مذهبی بیشتری در کتب درسی مدارس وجود خواهد داشت. نخستوزیر با الحاق چیزهایی که بازرگان، میناچی و شریعتمداری به آن معتقد بودند، موافقت کرد و نه با مقدار زیادی آشغالهایی که به وسیله بعضی ملاها موعظه میشود.»[10]
سیدکاظم شریعتمداری نسبت به شاپور بختیار و کابینه او نیز نظر مخالفی نداشت.
یک سند لانه جاسوسی به تاریخ 20 دی 1357 که از سوی سولیوان سفیر آمریکا در تهران به وزارت امور خارجه آن کشور مخابره شد، موضع آیتالله شریعتمداری را نسبت به شاپور بختیار بسیار ملایم مطرح کرده است. در این سند میخوانیم:
«شریعتمدارى اظهار داشت که او نه دولت بختیار را تأیید کرده و نه تکذیب، ابهاماتى چند در برنامه بختیار در رابطه با معنى سوسیالیزم در عبارت سوسیال دمکراسى و همچنین در نظرات دولت بختیار نسبت به عملیات حزب توده وجود دارد. باید و ضرورى است که ابهامات کاملاً رفع شود و اکیداً هماهنگ با قانون اساسى عمل کنید. (محرمانه شماره 0513 تاریخ 10 ژانویه 79 از سفارت آمریکا در ایران به وزارت امور خارجه آمریکا ـ فورى ـ فورى ـ سولیوان)»[11]
در بخش دیگری از همین سند آمده است:
«آیتالله شریعتمداری در مورد روابط آینده ایران و آمریکا خیلی مهربان و خوشبین بود. او قدردانی خود را از کمکهای آمریکا در گذشته اظهار داشت و متذکر شد که ایران همان اندازه محتاج به فروش نفت است که آمریکا محتاج به خرید آن. وی خاطرنشان ساخت که ایران برای محفوظ ماندن در مقابل شوروی به کمک آمریکا احتیاج دارد. وی گفت انتقادات فعلی از آمریکا نیز از این عقیده غلط سرچشمه میگیرد که آمریکا در امور ایران دخالت میکند... شریعتمداری آشکارا از دیدن شخصی از جانب دولت آمریکا خوشحال بود و موضعش منطقی و مساعد و موافق برای همکاری بود.»[12]
یک سند دیگر به تاریخ ۲۷ دی ۱۳۵۷ درباره احساس نیاز آقای شریعتمداری به حمایتهای آمریکا چنین مینویسد:
«واسطه سیاسی میگوید: آیتالله شریعتمداری مایل است حمایت بیسر و صدای آمریکا را برای رقابت مذهبی مذهبیون میانهرو با خمینی داشته باشد.»[13]
این در حالی است که سولیوان در یکی از اسناد لانه جاسوسی به نقل از یک کارشناس سیاسی سفارت آمریکا تصریح دارد که:
«هرگونه ارتباط ضمنی با دولت آمریکا میتواند با توجه به سیاستهای آمریکا به معنای مرگ گروه سیاسی جدید تلقی شود.»[14]
در برابر شورای انقلاب
تأسیس شورای انقلاب از ابتدا با عدم استقبال آقای شریعتمداری روبه رو شده بود. یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۳۰ دی ۱۳۵۷ یک هفته پس از اعلام تأسیس شورای انقلاب، مصاحبه روز ۲۹ دی ۱۳۵۷ نامبرده و موضع وی نسبت به تاسیس شورای انقلاب را بازتاب داد و نوشت:
«شریعتمداری روز ۱۹ ژانویه (۲۹ دی) مصاحبهای داشت و در آن تا حدی از شاپور بختیار دفاع کرده و اصرار کرده بود که شورای انقلاب اسلامی نیز باید بر اساس قانون اساسی باشد.»[15]
در برابر رفراندوم
مخالفت آقای شریعتمداری با برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی که به فاصله یک ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی از جانب وی اعلام شد، از جمله جبههگیریهای آشکار او در برابر ارکان انقلاب اسلامی بود. شریعتمداری در اسفند ۱۳۵۷ با شکل برگزاری رفراندوم در فروردین ۱۳۵۸ مخالفت کرده و گفته بود: «به جای اینکه از مردم بپرسیم آیا جمهوری اسلامی را میخواهید یا نه، باید بپرسیم چه نوع حکومتی را میخواهید؟»[16]
در برابر دادگاههای انقلاب
چند روز پس از برگزاری رفراندوم، آقای شریعتمداری به مخالفت با دادگاههای انقلاب اسلامی و عملکرد آنها پرداخت. یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ سوم اردیبهشت ۱۳۵۸ به نقل از وی چنین مینویسد:
«دادگاههای انقلاب غیرقانونی و غیراسلامی هستند... ایران امروز بر اساس عقل اداره نمیشود، بلکه اداره کشور بر اساس احساسات است. امید است آمریکا احساسات ضد آمریکایی داخل کشور را به عنوان احساسات اصیل ایرانیان تلقی نکند... اظهارات خمینی تا حد زیادی به این رفتار ضد آمریکایی کمک کرده است و وقتی مردم دوباره سر عقل بیایند میخواهند که روابط ایران و آمریکا ادامه یابد... ما باید به دقت از فرصتهایی که موجب استحکام دوستان آمریکایی در ایران میشود استفاده کنیم و با این تبلیغات ضد آمریکایی مبارزه نماییم.»[17]
در برابر اصل ولایت فقیه
گام بلند بعدی سیدکاظم شریعتمداری مخالفت با اصل ولایت فقیه در قانون اساسی و سنگاندازی در مسیر تصویب آن بود. وی این مخالفت را علاوه بر اظهارنظرهای پراکنده خود، از طریق یکی از نمایندگان مورد اعتمادش به نام رحمتالله مقدم مراغهای در داخل مجلس خبرگان قانون اساسی نیز دنبال میکرد، بهطوری که این مقاومت و مخالفت، سبب جذب مراغهای بهوسیله مأموران سازمان سیا نیز شده بود.
مراغهای اولین استاندار آذربایجان شرقی بعد از پیروزی انقلاب بود که از اسفند ۱۳۵۷ تا خرداد ۱۳۵۸ این مسئولیت را بر عهده داشت. او سپس با این عنوان که «ساخت دوگانه دولت انجام وظیفه را برای من غیرممکن ساخته بود» از استانداری استعفا کرد.[18] با این استعفا سازمان سیا تلاش کرد ارتباطات خود را با مراغهای بیشتر و هدفمندتر بسازد.
بدینترتیب بود که مراغهای با نام رمز «اس. دی. پروب ـ 1» و یا «پ/1» با سفارت آمریکا مرتبط شد.[19]
وی که توانسته بود در انتخابات خبرگان قانون اساسی از استان آذربایجان شرقی وارد مجلس خبرگان شود با پشتیبانی سیدکاظم شریعتمداری به مخالفت صریح با اصول مهم قانون اساسی از جمله اصل ولایت فقیه پرداخت.
یک سند لانه جاسوسی در گزارشی از یک گردهمایى حزب جمهورى خلق مسلمان که روز جمعه 27 مهر 1358 به خواست شریعتمداری و با حضور مراغهای در دفتر حزب در تهران برگزار شد، مینویسد:
«موضوع اصلى سخنرانیها که به وسیله چند نفر از مقامات بالاى حزب جمهورى خلق مسلمان ایراد شد، چیزى جز موضوع ولایت فقیه نبود. تمام سخنرانان از ماده مربوط به ولایت فقیه در قانون اساسى انتقاد مىکردند.»[20]
«اولین سخنران رحمتالله مقدم مراغهاى نماینده مجلس خبرگان از استان آذربایجان بود. او از ولایت فقیه انتقاد کرد و گفت: اگر فقیه تصمیمى بگیرد که نیروهاى مسلح ایران را به کردستان اعزام کند که با آشوب مقابله کنند، مردم کردستان مىتوانند بگویند که ارتش شیعه با دستور مستقیم رهبر مذهبى شیعه دارد مىآید که مردم سنى کردستان را نابود کند. این مىتواند به عنوان شروع یک جنگ فرقهاى در کشور باشد.»[21]
یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۳ آبان ۱۳۵۸ راجع به اصل ولایت فقیه مینویسد:
«میانهروها در مخالفت با ولایت فقیه، متحدانی از میان روحانیون پیدا کردهاند. از جمله آیتالله نوری و آیتالله شریعتمداری که معتقدند چنین اصلی سرانجام به دیکتاتوری منتهی میشود.»[22]
در برابر مجلس خبرگان قانون اساسی
موضعگیری بعدی شریعتمداری علیه دستاوردهای انقلاب اسلامی، تحریم انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی بود. این انتخابات روز جمعه 12 مرداد برگزار شد.[23]
یک سند لانه جاسوسی به تاریخ 12 مرداد 1358 در این رابطه مینویسد:
«دو حزب بزرگ اعلام کردهاند که انتخابات مجلس خبرگان را که قرار است روز ۳ اوت برای انتخاب ۷۵ نماینده جهت بررسی پیشنویس قانون اساسی برگزار شود، تحریم خواهند کرد. حزب جمهوری خلق مسلمان به رهبری آیتالله شریعتمداری و حزب جبهه ملی به رهبری وزیر سابق امور خارجه، سنجابی، دلایل خود را برای تحریم انتخابات «نبود شرایط لازم برای برگزاری انتخابات آزاد و عدم توفیق دولت در فائق آمدن بر فضای استبدادی حاکم بر جامعه» ذکر کردهاند.»[24]
در مهر 1358 مقدم مراغهای با رهنمود شریعتمداری و با همکاری حزب جمهوری خلق مسلمان و دولت موقت، اقدامی با هدف انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی شروع کردند که با واکنش شدید امام خمینی مواجه شد. در یک سند لانه جاسوسی در این رابطه آمده است:
«در یک اجلاس کابینه به تاریخ ۲۸ یا ۲۹ مهر ۱۷ نفر از 22 عضو دولت موقت ایران درخواستنامهای را که نخستوزیر مهدی بازرگان ارائه کرده بود امضاء کردند که در آن انحلال مجلس خبرگان که مشغول تصحیح پیشنویس قانون اساسی میباشد تقاضا شده بود. در ۲۹ مهر بازرگان و ۵ نفر دیگر از وزرای کابینه به قم رفتند تا تایید آیتالله روحالله خمینی را جلب کنند. بازرگان عنوان کرد که مجلس با دوبارهنویسی کامل پیشنویس قانون اساسی، از حدود اختیارات خود تجاوز کرده و از مدت قانونی خود فراتر رفته است. خمینی قاطعانه پیشنهاد را رد کرد و بازرگان را برای ارائه آن شدیداً توبیخ نمود. او بازرگان و سایر وزراء را متهم به همدستی با حزب جمهوری خلق مسلمان نمود.»[25]
در ادامه این سند آمده است:
«خمینی بازرگان و سایر وزرا را متهم به همدستی با انتقادکنندگان از مجلس خبرگان خصوصاً رحمتالله مقدم مراغهای و کسان دیگری که با حزب جمهوری خلق مسلمان بودند نمود. توضیح منبع: خمینی پیش از آن در یک سخنرانی به تاریخ ۲۸ مهر درخواستهایی را که در میتینگ عمومی ۲۷ مهر حزب خلق مسلمان برای انحلال مجلس ابراز شده بود محکوم کرده بود. عکسالعمل تند خمینی نسبت به پیشنهاد انحلال، موضوع ائتلاف سه گروه حزب خلق مسلمان، نهضت رادیکال و جبهه ملی را به تعویق انداخت.»[26]
در ۴ آبان ۱۳۵۸ به مقدم مراغهای از طرف سیا «تأییدیه عملیاتی» جدید داده شد.[27] وی در دهم آبان ۱۳۵۸ در جلسهای در منزلش توسط یکی از دیپلماتهای ژاپنی به نام «هاسهکاوا» با «تامآهرن» رئیس ایستگاه سیا در سفارت آمریکا آشنا شد.[28] در این جلسه مقرر شد که هر هفته در همین محل ملاقاتی صورت گیرد.[29] در این سند راجع به علت تشکیل جلسه چنین آمده است:
«غرض از تماس: 1ـ خبر در مورد پیشرفت کار مجلس خبرگان 2ـ خبر در مورد تشکیلات و اعضای احزاب سیاسی در ایران 3ـ خبر در مورد پیشرفتها و مسائل مربوط به انقلاب 4ـ دیدگاههایی که در مورد روابط با آمریکا وجود دارد. در رابطه با بند 1 تأکید اصلی روی مسئله حاکمیت بود. یعنی نقش روحانیت، نقش مردم، ولایت فقیه و همچنین توصیف رویدادهای مجلس خبرگان. در مورد بند 2 نیز پایگاه قومی شریعتمداری در آذربایجان، برنامههای شریعتمداری و آقای مراغهای برای انتخابات و...»[30]
«تامآهرن» پس از ملاقات اول در سند دیگری راجع به مقدم مراغهای چنین گزارش داده است:
«من به او نگفتم که مأمور سیا هستم. بلکه به عنوان مأمور سیاسی سفارت هر هفته یک بار در روزهای پنج شنبه بعد از ظهر با وی در خانهاش ملاقات داشتم. ما با هم در زمینه رابطه بین شریعتمداری و خمینی بحث کردیم. او پیشنهاد کرد که باید کسی از طرف دولت آمریکا به دیدار خمینی برود هر چند که دیر شده است ولی هنوز هم به نفع منافع آمریکاست که این ملاقات صورت پذیرد.»[31]
مراغهای در تماسهایش گزارشهای زیادی راجع به دولت، مقامات، جریانات کردستان، شورای انقلاب، مجلس خبرگان و وابستگیهای خود به شریعتمداری میداد. او هم با بخش سیاسی سفارت و هم با بخش سیا در ارتباط بوده است، اما به تدریج «سازمان سیا برای جلوگیری از انگشتنما شدن وی، از بخش سیاسی خواست که ارتباط با وی را قطع کند. چون در هر صورت تماسهای زیاد، احتمال مشکوک شدن به وی را زیاد میکرد.»[32]
ارتباط با عوامل «سیا»
یکی از اسناد سازمان سیا به معرفی چهرههایی میپردازد که پس از انقلاب اسلامی با سیدکاظم شریعتمداری ارتباط داشته و رابطه سیا با وی بودهاند. طبق این سند چهرههای مزبور عبارتند از:
1ـ فرانک باروز رئیس وقت اتاق بازرگانی ایران و آمریکا
2ـ نام واقعی: نامعلوم. نام رمز: «اس. دی. ولید ـ ۱»، تاجر و دارای املاک و مستغلات
3ـ سرلشکر فرازیان. نام رمز: «اس. دی. جانوس ـ ۱۳» مقام عالی رتبه ساواک سابق
4ـ مرتضی موسوی مدیر و رئیس شرکت پیرانکو
5ـ منوچهر نیکپور. نام رمز: «اس. دی. بیپ»[33]
این سند سپس به ویژگیهای حرفهای هر یک از این رابطین پرداخته است. برای مثال در مورد فرانک باروز به سابقه اولین دیدار وی با شریعتمداری اشاره کرده و پس از آن باروز نتیجهگیری کرده که سفارت آمریکا باید مشوق دیدگاههای میانهروانه او باشد.[34]
در یک گزارش سری به تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۳۵۸ که از ستاد سیا در تهران به «رئیس» مخابره شده از قول فرانک باروز، شریعتمداری به عنوان «آخرین امید برای نجات تجارت آمریکا با ایران» معرفی شده است.[35]
در مورد «اس. دی. ولید ـ ۱» میخوانیم که «وی یکی از جاسوسان حرفهای سیا است که در زمینه تماس با رؤسای جبهه سیاسی ضد انقلاب و رؤسای بعضی قبایل ترکمن صحرا و خوزستان و همچنین جاسازی و استفاده از وسایل جاسوسی فعال است.»[36] اولین ملاقات او با شریعتمداری در دهم اردیبهشت ۱۳۵۸ صورت گرفت. در پایان این ملاقات شریعتمداری ضمن دعوت مجدد از نامبرده گفت: «یک بار دیگر بیا، دو بار، هر چند بار که دوست داری بیا»[37]
بعد از این ملاقات، ستاد سازمان سیا در نامهای به «رئیس» ضمن ارائه گزارشی از پیشرفت کار پیشنهاد کرد مجدداً «اس. دی. ولید ـ ۱» را به قم بفرستیم تا ملاقات دیگری با شریعتمداری داشته باشد. این اقدام میتواند یک عمل طعمهگیری باشد. یعنی «اس. دی. ولید ـ ۱» گوش به زنگ هرگونه علامتی باشد که از جانب شریعتمداری ابراز میشود، اما خود را نماینده رسمی کسی در آنجا معرفی نکند.[38]
در همین سند ضرورت تماسهایی با خاقانی در خرمشهر و تیمسار جم در لندن مورد تأکید قرار گرفته و به نقش فعال خسرو قشقایی با نام رمز «اس. دی. راتر ـ ۴» در برقراری اینگونه تماسها اشاره شده است.[39]
ولید در ۵ خرداد نیز به قم رفت و با شریعتمداری ملاقات کرد و از او خواست شخص مورد اعتماد خود را برای ارتباط معرفی کند و شریعتمداری پسرش حسن را معرفی نمود.[40]
ولید سپس برای جلب اعتماد شریعتمداری با آگاهی رئیس ستاد سیا در تهران، به عضویت حزب خلق مسلمان نیز درآمد. سازمان سیا نیز این کار ولید را عالی توصیف کرد. اقدام ولید زمینهساز ارتباط مستقیم گلگروف کفیل ستاد سیا در تهران با حسن شریعتمداری شد.[41] این ملاقات روز ۲۰ خرداد ۱۳۵۸ در منزل حسن شریعتمداری صورت گرفت و گلگروف با نام جعلی «فرانک» در پوشش مترجم شرکت کرده بود.[42]
در مورد سرلشکر فرازیان نیز تصریح شده که وی قبل و بعد از انقلاب با سازمان سیا در ارتباط بوده است. با این حال به دلیل عضویت وی در ساواک و بیم از لو رفتن ارتباط یک ساواکی با شریعتمداری، سیا تمایلی به رابطه مستقیم فرازیان با شریعتمداری نشان نداده و «مرتضی موسوی» عامل چنین ارتباطی گردید.[43]
فرازیان در باره جایگاه شریعتمداری در جامعه، اینگونه به سیا گزارش کرده است:
«تعداد کسانى که در حال حاضر به شریعتمدارى وفا دارند 000/000/8 نفر مىباشند و بیشتر هم خواهند شد. شریعتمدارى با قاطبه آذربایجانى «یکپارچه» است و حمایت بیشترى از جانب «حزب رادیکال» رحمتاللّه مقدم مراغهاى، و «گروه قرآن»، بعضى اکراد و بازرگانان و انجمنهاى کارگرى مختلف در تهران ابراز مىشود. شریعتمدارى همچنین 3 تا 5 هزار نفر از مجاهدین (خلق) در تهران و یک کمیته طرفدار چریکها(ی فدایی خلق) را تحت کنترل دارد.»[44]
فرازیان همواره اصرار داشته که اولاً یک نماینده سیا با شریعتمداری در ارتباط مستقیم باشد و ثانیاً کمک مادی مورد انتظار شریعتمداری توسط سیا تأمین شود.[45] وی و موسوی هر دو معتقد بودند که مقام سازمان سیا میتواند در پوشش روزنامهنگار با شریعتمداری ملاقات کند تا این دیدار خطری برای شریعتمداری نداشته باشد.[46]
در مورد مرتضی موسوی نیز یک سند لانه جاسوسی به نقش میانجیگرانه وی بین سیا و شریعتمداری اشاره کرده مینویسد:
«موسوی به کمک فرازیان برای تأمین نیازهای مالی شریعتمداری تلاش کرده و میگوید که نامبرده این پول را برای خرید سلاح جهت مسلح کردن آذربایجانیهای مقیم تهران میخواهد.»[47]
در یک سند به نقل از مرتضی موسوی آمده است: «شریعتمداری در ابتدای انقلاب پیشنهاد کرده بود یک میلیون آذربایجانی مقیم تهران مسلح شوند تا بتوانند حاکمیت کمیتههای انقلاب را ساقط کنند.»[48]
در یک سند دیگر به تاریخ ۱۷ خرداد 1358 که حاوی گزارش «گلگروف» به رئیس سازمان «سیا» است، میخوانیم که شریعتمداری با توصیهای که مرتضی موسوی و سایر سران حزب جمهوری خلق مسلمان به او کرده بودند مبنی بر اینکه برای برخورداری از حمایت دولت آمریکا باید با آن دولت تماس گرفته شود، کاملاً موافقت کرده بود و فقط تأکید داشت این تماسها سری باشد.[49] او در جای دیگر تأکید کرده بود از موضوع ملاقاتهای محرمانه هیچکس و حتی پسرش هم مطلع نشود.[50]
بر اساس یک سند که تاریخ ۲۰ خرداد ۱۳۵۸ را دارد «گلگروف» در در نامهای سری به رئیس سیا نوشت:
«شریعتمداری میخواهد بداند آیا ما حاضریم برای او پول فراهم کنیم؟ اما پاسخ منفی بود زیرا وارد شدن در این عملیات تنها موقعی ممکن است که طرحریزی دقیق به عمل آمده و درباره هدفها توافق کامل حاصل شده باشد.»[51]
در یکی از اسناد لانه جاسوسی گلگروف کفیل ستاد سیا در تهران بعد از ذکر این نکته که «باب حمایت از شریعتمداری و حزبش گشوده شده است»، میگوید: «در این کار هدف ما همانطور که خمینی نسبت میدهد، ایجاد شکاف در نهضت اسلامی و تضعیف آن خواهد بود تا صاحبان افکار معقولانهتری بتوانند عرضه وجود کنند.»[52]
اما در جواب به این پیشنهاد، ستاد سازمان سیا این نظر را تکمیلتر کرده و تصریح کرد: «تنها ایجاد شکاف کافی نیست، بلکه روی کار آوردن دولتی موافق با نظرات آمریکا مد نظر است. هدف از اقدام سیاسی ما در ایران، روی کار آوردن دولتی است که نسبت به منافع ایالات متحده نظر موافق داشته باشد و برای اینکه حزب شریعتمداری را به عنوان یکی از راههای نیل به هدف خود مورد توجه قرار میدهیم، لازم است که قدرت و نفوذ آن را معین کنیم.»[53]
در همین سند سازمان سیا از قرارگاه سیا در تهران راجع به نحوه حمایت گروههای مسلح و میزان جذبشان به حرکتهای شریعتمداری سؤال میکند.[54]
بخش دوم
فتنهای به نام «حزب خلق مسلمان»
یکی از اقدامات تنشآفرین آیتالله شریعتمداری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حمایت و خطدهی تأسیس مجموعهای تحت عنوان «حزب جمهوری خلق مسلمان» بود. این حزب که در اسفند 1357 تأسیس شد از جمله کانونهای التهاب و تشنج در کشور طی ماههای اول پس از انقلاب بود. مخالفت با پیشنویس قانون اساسی، مخالفت با مجلس خبرگان، مخالفت با اصل ولایت فقیه، مخالفت با قانون مطبوعات، یا اقداماتی مانند شورش و تصرف ساختمان رادیوتلویزیون تبریز در 1358، در رفتار حزب خلق مسلمان دیده میشد؛ رفتاری که با خطدهی یا تأییدات مستقیم آقای شریعتمداری همراه بود.
اسناد لانه جاسوسی درباره حزب خلق مسلمان شامل سندهایی درباره ارتباطهای این حزب با سازمان سیا، تبانی این حزب با سایر احزاب و گروههای ضد انقلاب و حتی گروههای تروریستی مانند مجاهدین خلق و فدائیان خلق، نقش این حزب در ایجاد اغتشاش و تشنج در تبریز و قم و دیگر شهرها، توطئه سران این حزب علیه ارگانها و نهادهای انقلابی و دیگر اقدامات بازدارنده این تشکیلات در مسیر اهداف انقلاب اسلامی میباشد.
حزب خلق مسلمان برای پیشبرد اقدامات خود، در همان اولین ماههای پس از پیروزی انقلاب تلاش کرد از حمایت آمریکا و حتی «سیا» برخوردار شود. سازمان «سیا» پس از دریافت نشانههایی از اظهار تمایل این حزب و رهبر روحانی آن برای همکاری، گامبهگام در این مسیر به پیش رفت.
در یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ 20 اردیبهشت 1358 حزب خلق مسلمان به عنوان رابط سازمان سیا با سیدکاظم شریعتمداری عمل کرده است:
«در پى تصمیمات سیا براى یافتن یک کانال رضایتبخش با شریعتمدارى، سرلشکر فرازیان نیز به عنوان یک احتمال در نظر گرفته مىشود. اما دادن اطلاعات از طریق یک مقام سابق ساواک ـ فرازیان ـ و ارتباط بین او و شریعتمدارى با توجه به حساسیت جامعه نسبت به ارتباط یک ساواکى با شریعتمدارى و احتمال لو رفتن این رابطه، سیا را در صحیح بودن این رابطه به تردید مىاندازد. هرگونه تصمیمگیرى در مورد نحوه اقدام به ارتباط با شریعتمدارى براى سیا مستلزم داشتن اطلاعات کافى در مورد کلیه جوانب و آمادگیهاى بالقوه و بالفعل شریعتمدارى براى تکیه به وى به عنوان عنصرى که کارایى لازم را در آینده داشته باشد و بتواند منافع آمریکا را تضمین کند، بوده است. حزب شریعتمدارى ـ حزب خلق مسلمان ـ به عنوان یکى از راههاى نیل به این اهداف و دسترسى به اطلاعات مورد نظر سیا قرار مىگیرد و باز هم فرازیان به خاطر ارتباط و کسب اطلاعات از این حزب فرد مفیدى تشخیص داده مىشود.»[55]
در ادامه این سند، حزب خلق مسلمان، همکاری با آمریکاییها از طریق کانال ساواک را تأیید کرده است:
«سیا، گرفتن خبر در مورد حزب جمهورى خلق مسلمان از طریق فرازیان (عضو ساواک) را تأیید مىکند و از فرازیان مىخواهد که بفهمد آیا شریعتمدارى ایجاد این کانال را تجویز کرده و تأیید مىکند یا نه. در 7 خرداد طى یک جلسهاى با مأمور سیا، فرازیان اظهار مىدارد که وى بار دیگر با سران حزب جمهورى خلق مسلمان تماس گرفته بود و این افراد فکر همکارى با آمریکاییها را تأیید کرده بودند. وی مىگوید در صورت موافقت ما، افراد منتخبى از حزب به قم خواهند رفت تا درباره مسئله با شریعتمدارى صحبت کنند تا تأیید یا عدم تأیید وى را بگیرند. فرازیان مىگوید که دوستان شریعتمدارى فکر مىکردند که به راهنمایى سیاسى و مالى احتیاج دارند، چون سعى مىکنند طرفداران خود را به مجلس بفرستند.»[56]
این تماسها آغازی بر همکاری پنهان شریعتمداری و حزب خلق مسلمان با آمریکا و «سیا» به منظور برنامهریزی در برابر انقلاب اسلامی ایران بود.
حزب خلق مسلمان در خرداد 1358 و در حالیکه تنها دو ماه از عمر نظام جمهوری اسلامی میگذشت با راهنمایی شریعتمداری برای انجام یک راهپیمایی علیه دولت موقت به بهانه «ضرورت آزادی رسانههای جمعی به ویژه رادیو و تلویزیون ملی ایران» برنامهریزی کرد، اما در آستانه برگزاری این راهپیمایی، به خواهش دولت موقت، آن را لغو کرد. یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۲۳ خرداد ۱۳۵۸در این رابطه چنین مینویسد:
«شریعتمداری راهپیمایی روز جمعه مورخ ۱۵ ژوئن ۱۹۷۹ (25 خرداد) را لغو کرد. رهبر شیعی مستقر در قم، در اقدامی که به نظر بسیاری از ناظران سیاسی یک عقبنشینی تاکتیکی است، از پیروان خود در حزب جمهوری خلق مسلمان خواست تا راهپیمایی روز جمعه را به تعویق بیندازند و به دولت بازرگان فرصتی بدهند تا سیاستهای کنونیاش را که موجب انزوای برخی از گروههای مسلمان در کشور شده است، اصلاح کند. این راهپیمایی، که بسیاری آن را نمایش قدرت حزب اپوزیسیون جمهوری خلق مسلمان میدانستند، از حمایت عمومی گروههای سیاسی سکولار نیز برخوردار شده بود... آیتالله شریعتمداری به خبرنگاران گفت: «به دلیل برخی ملاحظات مربوط به وضعیت موجود در مملکت دستور داده است که راهپیمایی به تعویق بیفتد.» ترتیبدهندگان این راهپیمایی گفته بودند که هدفشان درخواست برای آزادی رسانههای جمعی به ویژه رادیو و تلویزیون ملی ایران است. درخواست دیگر آنها تشکیل مجلس مؤسسان برای تصویب قانون اساسی جدید ایران بود.»[57]
تشکیل ائتلاف مخالفین نظام
یکی از اسناد لانه جاسوسی سیدکاظم شریعتمداری را محور تشکل ضد انقلاب در ماههای اول پس از پیروزی انقلاب دانسته است:
«در تصمیم سیا برای تشکیل ائتلافی متشکل از لیبرالهای سیاسی و چهرههای دینی میانهرو و عناصر خط میانه، کسی که احتمال داده میشود این ائتلاف را سرعت بخشد، شریعتمداری است. علت انتخاب وی به عنوان محور این جریان، وجهه مذهبی او در سطح مرجعیت است؛ وجههای که هم در رابطه با مردم کارساز است و هم تمامی ملزومات تحقق چنین ائتلافی را دارا است.»[58]
در سند دیگری به تاریخ ۷ آبان ۱۳۵۸ از سوی یکی از مأموران سیا به رئیس قرارگاه سیا در تهران چنین میخوانیم:
«کاری که از دست ما برمیآید و من هم اکنون درگیر آن هستم این است که سران بالقوه یک ائتلاف میان لیبرالها میانهروها و سران ارتشی متمایل به غرب را شناسایی کرده و آماده حمایت از آنها شویم. کسی که پیش از دیگران احتمال داده میشود این ائتلاف را تحکیم کند، آیتالله شریعتمداری است و من بهطور جداگانه با چند تن از حامیان وی در همین رابطه تماسهایی داشتهام.»[59]
یکی دیگر از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۵۸ راجع به این ائتلاف چنین مینویسد:
«شریعتمداری دستاندرکار تماسهای فشرده با تمامی نیروهای است که در وقایع دست دارند و با خمینی نیستند. شاپور بختیار نخستوزیر پیشین نیز در تماس با شریعتمداری است و آنها مشغول هماهنگ کردن اقدامات خود هستند.»[60]
و در سند دیگر به تاریخ «شهریور تا اواسط مهر 1358» اینگونه میخوانیم:
«در ارتباطات شاپور بختیار با خسرو قشقایی گفته شده که روحانیون میانهرو منجمله آیتالله کاظم شریعتمداری و عناصری در ارتش از تمامی مراتب گروه افسران، قول حمایت دادهاند.»[61]
در سندی به تاریخ ۲۳ شهریور ۱۳۵۸ یکی از وزیران کابینه امیرعباس هویدا به لیاقت سیدکاظم شریعتمداری در هدایت و مدیریت ائتلاف مخالفین نظام اشاره میکند:
«منوچهر گنجی پس از پیروزی انقلاب از طریق مرز ترکیه از کشور گریخت و وزارت امور خارجه آمریکا در خرداد ۱۳۵۸ از طریق یکی از دوستان گنجی مطلع شد که وی در آمریکا به صورت اختفاء به سر میبرد. گنجی در ملاقاتی در تیر ماه همان سال با مسئولان وزارت خارجه آمریکا از آنان خواست که در امور ایران دخالت کنند و وقتی از وی پرسیدند که آمریکا چه باید بکند گنجی گفت: «باید به دنبال کسی بگردیم و حمایتش کنیم که بتواند پس از آنکه خمینی ظرف ۶ ماه یا یک سال قدرت را از دست داد، منافع ما را حفظ کند.» به گنجی گفته شد که هیچ یک از گروههای مخالف انقلاب از تشکیلات و حمایت و هدف واقعی برخوردار نیستند و گنجی به شریعتمداری و فرد دیگری اشاره کرد.»[62]
رحمتالله مقدم مراغهای رابط مورد اعتماد سازمان «سیا» یکی از نمایندگان فعال و مورد اعتماد شریعتمداری برای تلاش در ایجاد این ائتلاف بود. وی که به عنوان «دوست دیرینه قرارگاه سیا در تهران» شناخته شده بود[63] برای تشکیل یک جبهه سیاسی و متشکل از نهضت رادیکال خودش، جبهه ملی و حزب جمهوری خلق مسلمان شریعتمداری، با سازمان سیا در ارتباط بود. وی هم با بخش سیاسی سفارت و هم با بخش «سیا» ارتباط داشته است.[64] او تلاش میکرد این ائتلاف سیاسی را حول محور حزب خلق مسلمان انجام دهد.[65]
یک سند دیگر به جزئیات بیشتری از این ائتلاف پرداخته است:
«در اوایل اکتبر ۱۹۷۹ رحمتالله مقدم مراغهای عضو مجلس خبرگان درباره طرحهایی برای تشکیل یک جبهه سیاسی متشکل از نهضت رادیکال خودش، جبهه ملی، حزب جمهوری خلق مسلمان آیتالله کاظم شریعتمداری صحبت کرد. مقدم گفت که خبر دارد کریم سنجابی رهبر جبهه ملی نیز به زودی از ایالات متحده باز خواهد گشت. وی گفت که تشکیل جبهه جدید ممکن است تا ۱۳ اکتبر اعلام شود. در آن روز این سازمان جدید کار تدارک برای انتخابات پارلمان جدید را شروع خواهد کرد.»[66]
تشکیل ائتلاف گروههای مخالف نظام جمهوری اسلامی پیشنهاد سازمان «سیا» بوده و برای تحقق این هدف با سازمان مجاهدین خلق، سازمان فدائیان خلق، حزب توده، جبهه ملی و هر گروه و حزب دیگری که رودرروی انقلاب اسلامی بودند، تماسهایی برقرار شده بود.
یکی از اسناد لانه جاسوسی به قلم «لینگن» کاردار سفارت آمریکا در تهران از تماس حزب شریعتمداری با مجاهدین خلق سخن به میان آورده است:
«به خوبی ممکن است بین شریعتمداری و مجاهدین خلق پیوندی در حال رشد کردن باشد. چون بهطوری که گزارش شده روزنامه ارگان حزب جمهوری خلق مسلمان هم اکنون با کمک مجاهدین خلق چاپ میشود. یک ائتلاف بین شریعتمداری، مجاهدین، و جبهه ملی میتواند بسیار نیرومند و سهمگین باشد.»[67]
در جای دیگری از همین سند به تلاش حزب خلق مسلمان، مجاهدین خلق و جبهه ملی برای نزدیک شدن به یکدیگر اشاره شده است:
«گروه جدید متشکل است از مسلمانان میانهرو در حزب جمهوری خلق مسلمان که در رابطه با شریعتمداری است، و میانهروهای غیر مذهبی جبهه ملی کاظم حبیبی (احتمالاً حسیبی باشد ـ مترجم) و جنبش حسن جوادی (احتمالاً حاج سیدجوادی باشد ـ مترجم) مضاف بر اینکه این گروهها در حال مذاکره با سازمان مجاهدین خلق هستند چون آن را یکی از قویترین نیروها در ایران می دانند.»[68]
و سند دیگر:
«اس. دی. جانوس ۱۳ سعی داشت به ما بگوید که شریعتمداری طرفدارانی بین مجاهدین خلق دارد. اس. دی. پیر 1 نیز گزارش داد که بین مجاهدین خلق یک دسته طرفدار شریعتمداری وجود دارد.»[69]
در اعتراض به توطئههای حزب خلق مسلمان روز جمعه چهارم آبان ۱۳۵۸ سراسر ایران شاهد برگزاری راهپیمایی بزرگ «بیعت با امام» بود. در سند لانه جاسوسی به این راهپیمایی و همچنین اقدام متقابل حزب خلق مسلمان اینگونه اشاره شده است:
«در راهپیمایى 26 اکتبر میلیونها نفر در تهران و سایر استانهاى ایران به حمایت از آیتاللّه خمینى و به منظور تجدید وحدت بین او و ملت شرکت کردند... در تهران اجتماعى بیش از یک میلیون نفر در دانشگاه تهران گرد آمدند و سپس به استماع سخنرانى پرداخته، شعار داده سرانجام نماز جمعه را نیز برگزار کردند. راهپیمایى و گردهمایى منظم بود. در اجتماع تهران زنان، و کودکان و افراد نظامى بسیارى شرکت داشتند و مأمورین انتظامات به خوبى نظم و انضباط را برقرار مىکردند. همه خیابانهاى اطراف دانشگاه تهران و حتى محوطه داخلى دانشگاه مملو از مردم شده بود... آیتاللّه بهشتى دبیرکل حزب جمهورى اسلامى و محمدعلى رجایی کفیل وزارت آموزش و پرورش براى مردم سخنرانى ایراد کردند... حمله اخیر خمینى به مخالفین ولایت فقیه ممکن بود اجتماع حامیان حزب خلق مسلمان را که همان روز برگزار شد به خشونت بکشاند. براى جلوگیرى از چنین حادثهاى پاسداران مسلح انقلابى تبریز و قم در محل اجتماع براى حفظ امنیت حاضر شدند. با این حال، تظاهرات بدون هیچ حادثه برگزار گردید. راهپیمائى و تظاهرات روز وحدت نمایانگر حمایت اکثریت مردم حامى ایران از آیتاللّه خمینى بوده است. از تشنج و جبههبندى میان تظاهرکنندگان هیچ اثرى نبود.»[70]
بخش عمده آشوبهای حزب خلق مسلمان در تبریز و از جمله تصرف ساختمان رادیو تلویزیون این شهر مربوط به روز ۱۴ دی ۱۳۵۸ است که در آن زمان دو ماه از اشغال لانه جاسوسی گذشته بود و طبعاً سندی در لانه از آن رویداد موجود نبود. با وجود این ایستگاه تلویزیون تبریز یک بار در تیر ۱۳۵۸ به تصرف هواداران حزب خلق مسلمان درآمد که یکی از اسناد لانه جاسوسی به آن اشاره کرده است:
«به جز چند فقره زد و خورد شدید بین گروههای طرفدار خمینی و شریعتمداری، تبریز نسبتاً در ماه گذشته آرام بوده است. فقط ایستگاه رادیو تلویزیون برای مدت کوتاهی توسط یک گروه مسلح از جانب حزب جمهوری خلق مسلمان ایران که پیروان شریعتمداری هستند، اشغال شد. اینها اعتراض میکردند که تلویزیون تظاهرات آنها را به نحوه مطلوب نشان میدهد.» [71]
نکته مهم در این سند، مسلح بودن افراد حزب خلق مسلمان در حین تصرف ایستگاه تلویزیون تبریز بود.
به دنبال این اقدامات، سراسر ایران به نشانه اعتراض تعطیل شد و راهپیماییهای گستردهای در همه شهرها علیه فتنهانگیزی حزب خلق مسلمان برگزار گردید. تنها در تهران حدود 2 میلیون نفر در مقابل سفارت آمریکا و خیابانهای اطراف گرد هم آمدند و عملکرد حزب خلق مسلمان را همسو با برنامهها و سیاستهای آمریکا و اسرائیل خواندند.[72]
حزب خلق مسلمان در 15 دی 1358 منحل اعلام شد.[73] پیش از این در 18 مرداد 1358 حجتالاسلام سیدهادی خسروشاهی از بنیانگذاران حزب خلق مسلمان طی یادداشتی ضمن اشاره به عملکرد حزب طی ماههای پس از انقلاب، استعفای دستهجمعی رهبران و مؤسسین این حزب را اعلام کرده بود.[74]
در برابر قانون مطبوعات
یکی از فرازهای برجسته عملکرد شریعتمداری که در پوشش فعالیتهای حزب خلق مسلمان دنبال میشد، ایستادگی در برابر اولین قانون مطبوعات در نظام جمهوری اسلامی بود؛ قانونی که در ۲۰ مرداد ۱۳۵۸ به تصویب هیئت دولت رسیده بود.[75]
این قانون از ۲۱ مرداد لازمالاجرا شناخته شد ولی طبق سندی که به تاریخ 22 مرداد و تحت عنوان «قانون جدید مطبوعات ایران» انتشار یافت، «لینگن» کاردار سفارت آمریکا به مواضع حزب خلق مسلمان در موضوع آزادی مطبوعات اشاره کرد و نوشت:
«آیتالله شریعتمداری و حزب جمهوری خلق مسلمان از محدودیتها در مورد آزادی مطبوعات (در قانون جدید مطبوعات) استفاده کردند تا بدینوسیله به رقبای خود در داخل جنبش اسلامی حمله کنند.»[76]
در همین سند اضافه شده که:
«حزب جمهوری خلق مسلمان وفادار به آیتالله شریعتمداری به طور فزایندهای آماده رقابت با تسلط نیروهای وفادار به خمینی میباشد. این حزب در چنگزدن به موضوع آزادی مطبوعات به عنوان یک چماق سیاسی برای استفاده علیه رقبای سیاسیاش سرعت به خرج داده است.»[77]
حزب خلق مسلمان توقیف روزنامه «آیندگان» را نیز که توسط داریوش همایون (از رجال حکومت پهلوی) و با پول اسرائیل اداره میشد، محکوم کرده بود. در سندی به تاریخ ۱۸ مرداد ۱۳۵۸ میخوانیم:
«دکتر احمد علیزاده دبیرکل حزب خلق مسلمان اقدام دادستان در توقیف روزنامه آیندگان را محکوم کرده قانون جدید مطبوعات را پوچ و تهی خواند.»[78]
از سوی دیگر سیروس رامتین از حقوقبگیران سازمان سیا در یکی از گزارشهای اطلاعاتی خود که برای سیا ارسال کرده از تلاش حسن شریعتمداری (فرزند آیتالله شریعتمداری) برای راهاندازی یک روزنامه خبر داده است. وی در این گزارش میگوید: «در صورتی که این امر تحقق یابد آشنایانی دارد که اگر سیا بخواهد میتواند برایش مقالاتی تهیه و منتشر کنند. این موضوع مورد استقبال سازمان سیا قرار گرفت.»[79] رامتین میگوید: «این روزنامه متکی به حامیان آذربایجانی آیتالله شریعتمداری است.»[80]
همراهی با تجزیهطلبان خوزستان و کردستان
در 31 فروردین 1358 مهدی بازرگان نخستوزیر همراه با هیئتی به منظور تلاش برای پایان دادن به غائله تجزیهطلبی در خوزستان به این استان سفر کرد. این سفر چنان بیتأثیر بود که پس از آن، خاقانی هدایتکننده تجزیهطلبان، امام خمینی را مورد انتقاد قرار داده بود:
«آیتالله خاقانی رهبر اعراب خوزستان در روزهای سیام می و اول ژوئن(9 و 11 خرداد 1358) خمینی را در خصوص حقوق مطرح شده اقلیتها در قانون اساسی جدید مورد انتقادات تند و گزنده قرار داد.»[81] و تلاش کرد به سیدکاظم شریعتمداری نزدیک شود. در سندی به تاریخ 21 خرداد 1358 چنین میخوانیم:
«از قول یکی از دستیاران آیتالله خاقانی در بخش عربنشین استان خوزستان نقل شده که: ما منتظر شریعتمداری هستیم. حرف او برای ما حجت است. ما او را رهبر خود میدانیم.»[82]
در یکی از اسناد لانه جاسوسی در این رابطه چنین میخوانیم:
«متعاقب انتخابات اخیر و پیروزی کاندیداهای طرفداران خمینی، نیروهای مخالفین شامل جناح چپ حزب توده، بعضی از اعضای طبقه روشنفکر، عناصر طرفدار آیتالله شریعتمداری و... تظاهرات پر از خشونتی را در ایران به راه انداختند. نیروهایی که این تظاهرات را اداره کردند با کردها نیز هماهنگ بودند. هدف این بود که قدرت حاکمه خصوصاً خمینی را تضعیف کنند. پاسداران انقلاب به دفاتر چپ در تهران که مراکز عمده هدایت نارضایتیها علیه انقلاب بود حمله بردند.»[83]
در بحران کردستان سید کاظم شریعتمداری در هیچ یک از مراحل بحران از عملکرد نظام و دولت موقت و نیروهای نظامی در آن خطه حمایت نکرد. یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۳ شهریور ۱۳۵۸ با عنوان «موضعگیری تبریز نسبت به ناآرامی کردها» مینویسد:
«آیتالله شریعتمداری رهبر مذهبی تبریز اظهارنظرهایی کرده که میتوان آن را جانبداری محتاطانه از اکراد دانست. وی در یک مصاحبه مطبوعاتی در ۷ شهریور 1358 گفت: حقوق کردها را میتوان بدون دست زدن به جنگ و خشونت، حمایت و تضمین کرد. شریعتمداری برخلاف خمینی به شیخ عزالدین حسینی رهبر مذهبی و سیاسی اکراد حمله نکرد. شاید در نقش حسینی و خودش به عنوان رهبر یک اقلیت قومی، تشابهات بالقوهای میدید.»[84]
در همین سند درباره پیوند تجزیهطلبان کرد با حزب خلق مسلمان آمده است:
«دو هلیکوپتر حامل داوطلبان، از تبریز عازم منطقه شده بودند و داوطلبان به محض پیاده شدن از هلیکوپتر، به اسارت درآمدند. اسیرکنندگان کُرد از داوطلبان پرسیدند که آیا آنها طرفدار شریعتمداری هستند یا خمینی؟ آنهایی که خود را پیرو شریعتمداری معرفی کردند، آزاد شدند و آنهایی که خود را طرفدار خمینی معرفی کردند، کشته شدند...»[85]
حتی گردهمایی سیاسی حزب جمهوری خلق مسلمان در 27 مهر 1358 نیز به نوعی آتشبیار جنگ در کردستان بود. در این گردهمایی سخنرانان در اظهارات تحریکآمیز خود آشکارا به بحران کردستان دامن میزدند:
«مراغهاى در سخنان خود گفت: اگر فقیه تصمیمى بگیرد که نیروهاى مسلح ایران را به کردستان اعزام کند که با آشوب مقابله کنند، مردم کردستان مىتوانند بگویند که ارتش شیعه با دستور مستقیم رهبر مذهبى شیعه دارد مىآید که مردم سنى کردستان را نابود کند. این مىتواند به عنوان شروع یک جنگ فرقهاى در کشور باشد.»[86]
بر اساس بعضی اسناد لانه جاسوسی سازمان سیا در تلاش خود برای گرد آوردن گروههای مخالف انقلاب و نظام، حتی کوشش میکرد آنها را به سوی جنگ مسلحانه و اقدامات براندازانه سوق دهد. یکی از اسناد که به بررسی سوابق «خسرو قشقایی» پرداخته، درباره توصیههای سیا به وی در جهت براندازی جمهوری اسلامی چنین مینویسد:
«... در این مورد توصیههایی به قشقایی میشود. از جمله نفوذ در جبهه ملی برای رشد میانهروهای طرفدار آمریکا، ملاقات با شریعتمداری و خاقانی برای امکان یک طرحریزی، و ملاقات با تیمسار جم به این امید که در موعد معین وی میتواند نقشی را ایفا کند.»[87]
یا در سند دیگری به قلم چارلز ناس و به تاریخ «خرداد ۱۳۵۸» تحت عنوان «تنشها و تنازعات سیاسی در جنبش اسلامی ایران» چنین میخوانیم:
«اولین رهبر مذهبی که قادر خواهد بود نقش سکولاریستها را به دوش بکشد، شریعتمداری خواهد بود. چرا که وی میتواند برای این منظور به اندازه کافی سلاح جمع آوری کند و قدر مسلم آینده سیاسی ایران به زودی و در شهر قم رقم خواهد خورد.»[88]
مخفی کردن مجرمان
یکی از اقدامات خلاف قانون شریعتمداری، پنهان کردن مجرمان تحت تعقیب بوده است:
یکی از اسناد به تاریخ ۱۶ خرداد ۱۳۵۸ با امضای «چارلز ناس» کاردار سفارت آمریکا در تهران تصریح دارد که «رئیس سابق ستاد، ژنرال قرهباغی تحت حمایت شریعتمداری در خفا به سر میبرد و این موضوع این امیدها را به میانهروها داده است که وقتی شریعتمداری وضع را مناسب ببینند، با آنها کنار خواهد آمد.»[89]
یا سند سری شماره ۶ به تاریخ ۱۱ آبان 1358 به نقل از شاپور بختیار خاطرنشان کرده که حسن نزیه در منزل آیتالله شریعتمداری و تحت حمایت وی مخفی است. این اختفا در اواسط مهر 1358 و پس از اخراج نزیه از شرکت ملی نفت صورت گرفت و این زمانی بود که حکم بازداشت حسن نزیه از سوی دادستانی انقلاب صادر شده بود.[90]
در میان اسناد لانه جاسوسی سندی وجود دارد که در آن آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلیس در تهران قبل از انقلاب، به وزیر خارجه آمریکا پیشنهاد کرده که به اصطلاح برای حفظ جان بهائیان و یهودیان ایران، باید از شریعتمداری کمک گرفت. در این سند سری به تاریخ ۵ خرداد ۱۳۵۸ که عنوان «جامعه یهودیان در ایران» را دارد آمده است:
«تمام متن، سری ـ وزیر خارجه ونس هنگام ملاقات با لرد کارینگتون در تاریخ ۲۱ مه (۳۱ اردیبهشت) از پارسونز سفیر قبلی بریتانیا در ایران در مورد اینکه چطور میتوان به جامعه یهودی در تهران کمک نمود، نظرخواهی کرد. پارسونز پاسخ داد که از دید وی یهودیان و بهائیان هر دو اتوماتیکوار به عنوان عاملین امپریالیسم غرب در ایران مورد سوءظن هستند. پیشنهاد من در مورد آنها این است که به دنبال کمک از مقامات مذهبی باشند که میتوانند با آیتاللههای حساس مانند شریعتمداری و نه خمینی، تماس برقرار کنند. زیرا دخالت بهوسیله دولتها وضع را بدتر خواهد کرد. وزیر خارجه آمریکا از پارسونز برای این اظهار عقیده تشکر کرد.»[91]
سفارت آمریکا در تهران در آبان ۱۳۵۸ تسخیر شد و سندی در آن راجع به همکاری آقای شریعتمداری با کودتایی که ۸ ماه بعد با عنوان «کودتای نقاب» (یا کودتای نوژه) شکل گرفت و عقیم ماند، یا همکاری ایشان با شبکه براندازی قطبزاده (بهار ۱۳۶۱) وجود ندارد.
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب ششم، ص 271 (سند شماره 4).
[2]. همان، کتاب سوم، ص ۲۱۸ (سند شماره ۱۲).
[3]. همان، ص ۲۳۵ (سند شماره ۲۱).
[4]. همان، همان سند، ص ۲۳۴.
[5]. همان، ص 235
[6]. همان، ص ۲۴۰ (سند شماره ۲۴)
[7]. همان، کتاب نهم، ص ۲۰۵ (سند شماره ۹۹).
[8]. همان، کتاب سوم، ص ۲۴۸ (سند شماره ۳۱).
[9]. همان، ص ۲۴۸ - 249 (سند شماره ۳۱).
[10]. همان، همان سند، ص ۲۴۹.
[11]. همان، کتاب اول، مبحث: «بخش 9: روحانیت»، ص 104.
[12]. همان.
[13]. همان، کتاب سوم، ص ۳۶۴ (سند شماره ۱۹).
[14]. همان، ص 438 (سند شماره 10).
[15]. همان، کتاب اول، ص ۵۰۷ و کتاب سوم، ص ۳۷۹ (سند شماره ۲۹).
[16]. همان، کتاب دهم، ص ۱۹۱ (سند شماره ۹۹).
[17]. همان، کتاب سوم، ص ۴۳۸ - 439 (سند شماره ۱۱).
[18]. همان، کتاب دوم، ص ۲۱۱ (سند شماره ۱۷).
[19]. همان، کتاب چهارم، ص ۶۰ (پاورقی سند شماره ۱۶).
[20]. همان، کتاب سوم، ص 473 (سند شماره 41).
[21]. همان، ص 473 - 474.
[22]. همان، کتاب اول، ص ۲۳۱، مبحث: «مدرنیزه؛ آیا شانسی وجود دارد؟».
[23]. روزنامه جمهوری اسلامی 13 مرداد 1358، ص 1.
[24]. همان، کتاب دهم، ص 607 (سند شماره 284).
[25]. همان، کتاب ششم، ص 315 - 316، (سند شماره 10).
[26]. همان، ص ۳۱۶.
[27]. همان، ص ۳۱۸ (سند شماره ۱۵).
[28]. همان، ص ۳۱۸ (سند شماره ۱۶).
[29]. همان.
[30]. همان.
[31]. همان، ص ۳۱۸ - ۳۱۹ (سند شماره 17).
[32]. همان، ص ۳۰۹، مبحث: «خط میانه ۵».
[33]. همان، ص ۲۵۹ - ۲۶۴ ، همان مبحث.
[34]. همان، ص ۲۵۹ ، همان مبحث.
[35]. همان، ص ۲۷۴ (سند شماره ۶).
[36]. همان، ص ۲59.
[37]. همان، ص ۲۷۳ (سند شماره ۵).
[38]. همان، ص ۲۸۰ (سند شماره ۱۱).
[39]. همان.
[40]. همان، ص ۲۶۰، مبحث: «خط میانه ـ ۵» و ص ۲۸۵ (سند شماره ۱۳).
[41]. همان.
[42]. همان، ص ۲۹۲ (سند شماره ۱۹).
[43]. همان، ص ۲۶۱.
[44]. همان ص 278 (سند شماره 9).
[45]. همان، ص 295 - 296 (سند شماره 21).
[46]. همان، ص 296 (سند شماره 21).
[47]. همان، ص 262 - 263، مبحث: «خط میانه ـ 5».
[48]. همان، ص ۲۹۶ (سند شماره 21).
[49]. همان، ص 289 - ۲۹۰ (سند شماره ۱۷).
[50]. همان، ص 290.
[51]. همان، ص ۲۹۱ (سند شماره ۱۸).
[52]. همان، ص ۲۷۴ (سند شماره ۶).
[53]. همان، ص ۲۶۵، مبحث: «خط میانه ـ 5».
[54]. همان، همان ص.
[55]. همان، ص 261، مبحث: «خط میانه ـ 5».
[56]. همان، ص 262.
[57]. همان، کتاب دهم، ص 471 (سند شماره 214).
[58]. همان، کتاب ششم، ص ۲۵۷ ، مبحث: «خط میانه ـ ۵».
[59]. همان، ص ۲۶۹ (سند شماره 2».
[60]. همان، کتاب پنجم، ص ۳۴۱ (سند شماره 13).
[61]. همان، کتاب ششم ص ۳۷۶ (سند شماره ۱۷).
[62]. همان، کتاب هفتم، ص ۴۰۵ - 406 (سند شماره ۵).
[63]. همان، کتاب ششم، ص ۳۰۹، مبحث: «خط میانه ـ ۵».
[64]. همان.
[65]. همان، ص ۳۱۵، مبحث: «خط میانه ـ ۵».
[66]. همان، ص ۳۱۲، (سند شماره ۵).
[67]. همان، کتاب سوم، ص ۴۷۲ (سند شماره 39).
[68]. همان سند، ص ۴۷۱.
[69]. همان، کتاب ششم، ص ۳۱۵ (سند شماره 8).
[70]. همان، کتاب دوم، ص 353 - 354، (سند شماره 43).
[71]. همان، ص ۲۳۹ (سند شماره ۳۱).
[72]. روزنامه جمهوری اسلامی، شنبه، 16 دی 1358، ص 12.
[73]. روزنامه کیهان، 15 دی 1358، ص 2.
[74]. روزنامه اطلاعات، 20 مرداد 1358، ص 10.
[75]. روزنامه اطلاعات، ۲۱ مرداد ۱۳۵۸، ص 1.
[76]. کتاب سوم، ص ۴۵۷ (سند شماره ۲7).
[77]. همان سند، ص 458.
[78]. همان، کتاب دهم، ص ۶۱3 (سند شماره ۲۸۷).
[79]. همان، کتاب هفتم ص ۳۴۹ (سند شماره ۱۹).
[80]. همان، ص 353، (سند شماره 6).
[81]. همان، کتاب دهم، ص 439 (سند شماره 200).
[82]. همان، ص 463 (سند شماره 210).
[83]. همان، کتاب پنجم، ص ۳۳۸ (سند شماره 12).
[84]. همان، کتاب سوم، ص 799 (سند شماره ۳۲).
[85]. همان سند، بند 4.
[86]. همان، کتاب سوم، ص 473 - 474 (سند شماره 41).
[87]. همان، کتاب ششم، ص ۳۶۲، مبحث: «خط میانه ـ ۶».
[88]. همان، کتاب دهم، ص ۴۴۰ (سند شماره ۲۰۰).
[89]. همان، کتاب سوم، ص ۴۴۷ (سند شماره ۱۶).
[90]. همان، کتاب ششم، ص ۳۲۲ - ۳۲۳ (سند شماره 6).
[91]. همان، کتاب چهارم، ص ۵۹۳ - ۵۹۴، مبحث: «یهودیها ـ سند شماره 8».
تعداد بازدید: 419