23 آبان 1402
احمد ساجدی
تا سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، سابقه زیادی از دخالت فرانسویها در امور داخلی ایران در میان اسناد لانه جاسوسی به ثبت نرسیده است. روابط کمحاشیه و عمدتاً دوستانه فرانسویها با پهلویها و قاجارها و همچنین همپیمانی آمریکا با متحدان اروپاییاش، مانع از آن بود که سند قابل ذکری دال بر دخالت فرانسه در امور داخلی ایران در مجموعه اسناد لانه جاسوسی انعکاس یابد. به ویژه آنکه در روابط فرانسویها با مردم ایران نقاط تاریکی شبیه آنچه که در سوابق رفتاری انگلیسیها و روسها به صورت جنگ و دخالت نظامی و انعقاد پیمانهای استعماری تجزیهطلبانه (پیمان تقسیم ایران به حوزههای نفوذ بیگانگان در ۱۹۰۷، پیمان تحتالحمایگی ایران در ۱۹۱۹ و....) وجود دارد، دیده نمیشود. اگر هم نمونههای قابل ذکری در پیشینه رفتار فرانسویها علیه ایران وجود داشته حساسیتی نسبت به آنها نبوده و در نتیجه عمداً یا سهواً اشارهای به آنها در اسناد لانه جاسوسی نشده است.
به عنوان مثال در این اسناد راجع به حادثهای مانند قطع رابطه ایران با فرانسه در اردیبهشت ۱۳۱۸ که در اعتراض به انتشار عکسها و فکاهیهای توهینآمیز در مطبوعات فرانسه علیه رضاشاه صورت گرفت، هیچ سندی در مجموعه اسناد لانه جاسوسی دیده نمیشود.
با وجود این در بخش مربوط به کاپیتولاسیون سند مهمی وجود دارد که در آن از فرانسه به عنوان بنیانگذار این پدیده در روابط با ایران یاد شده است:
«در ایران عهد صفوى، روابط با بیگانگان توسعه یافت و بدون اعطاى امتیازات کنسولى، با بیگانگان به خوبى رفتار مىشد. اما در مواد 16 و 17 قرارداد شاه سلطان حسین با نماینده لوئى چهاردهم پادشاه فرانسه (1708 میلادى)، امتیازى پیشبینى شد که طبق آن اولاً رسیدگى به اختلاف میان دو فرانسوى در ایران به عهده کنسول فرانسه قرار گرفت؛ ثانیاً در صورت اختلاف میان فرانسویان با خارجیان دیگر، قضات ایرانى از حق دخالت محروم بودند. در مورد اختلاف میان فرانسویان و ایرانیان نیز، قضات ایرانى تنها با حضور کنسول فرانسه حق رسیدگى و صدور حکم را داشتند. این امتیاز که در اواخر عمر سلسله صفویه به فرانسه داده شد در عمل موجب تسلط و نفوذ خارجی نگردید و لذا از آن به عنوان پایه سلطه بیگانه در شکل کاپیتولاسیون کمتر نام برده میشود و...»[1]
بخش عمده اسناد لانه جاسوسی در ارتباط با دخالتهای فرانسه در امور داخلی ایران، مربوط به دوران پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن است.
دو روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، فرانسوا میتران دبیرکل وقت حزب سوسیالیست فرانسه (و رئیسجمهور بعدی این کشور) طی هشداری، از انقلاب اسلامی به عنوان یک «خطر» یاد کرد و بلوک شرق و غرب را متوجه این «خطر» نمود. وی در سخنانی در 24 بهمن 1357 که ظاهراً پایه رفتار بعدی دولتمردان فرانسوی در برابر انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران بود چنین گفت:
«انقلابهایی از نوع انقلاب ایران در کشورهای همسایه این کشور نیز روی خواهد داد. شیعیان زیادی در عراق و در آسیای مرکزی، در جمهوریهای شوروی، زندگی میکنند. اقلیتها در ایران به زودی مسئولیت امور خویش را بر عهده خواهند گرفت. انقلاب ایران خطری است که رژیمهای مرتجع منطقه را زیر و رو خواهد کرد. در ایران هر کاری ممکن است...»[2]
از لابلای خبرهایی که در مجموعه اسناد لانه جاسوسی به صورت گزارشهای روزمره از سیر رویدادهای انقلاب اسلامی منعکس شده، میتوان سندهایی یافت که حاکی از دشمنی فرانسویها با امام خمینی یا دخالت آنان در امور داخلی ایران است.
امام خمینی روز ۱۳ مهر ۱۳۵۷ وارد فرانسه شدند، اما دولتمردان فرانسوی مدعی آزادی و تمدن، از یک سو تا توانستند تلاش کردند آزادی امام را در کشورشان محدود سازند:
سند ۱۸ مهر ۱۳۵۷: «خمینی در فرانسه زیر فشار است تا از فعالیتهای سیاسی خود دست بردارد.»[3]
سند ۲۶ مهر ۱۳۵۷: «تعداد ۳۴۰ نفر از استادان دانشگاههای ایران از رئیسجمهور فرانسه درخواست کردند که محدودیتهای وضع شده برای خمینی را حذف کند.»[4]
سند ۳۰ آبان ۱۳۵۷: «رئیسجمهور فرانسه ژیسکاردستن در کنفرانس مطبوعاتی و رادیو تلویزیونی ۲۱ نوامبر خود اظهار داشت که دولت فرانسه چندین بار به آیتالله خمینی متذکر شده است که خاک فرانسه سرزمینی نیست که از آنجا دعوت به آشوب صورت گیرد. مفهوم این جمله روشن است و آن اینکه فعالیتهای خمینی در فرانسه مهار خواهد شد.»[5]
و سند ۱۴ آذر ۱۳۵۷: «روز ۱۳ آذر ۱۳۵۷ یک مقام فرانسوی در ملاقات با خمینی به ایشان گفت فرانسه کشوری نیست که از آنجا بتوان دعوت به اقدامات خشونتآمیز کرد.»[6]
و از سوی دیگر تا توانستند دست ضد انقلاب را در داخل کشور خود برای انجام فعالیتهای براندازانه و تروریستی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران باز گذاشتند. بهطوری که در چهارمین جلد از مجموعه ۱۱ جلدی اسناد لانه جاسوسی آمریکا، فصلی تحت عنوان «پاریس، پناهگاه جاسوسان آمریکا» تشکیل شده است. این فصل، حاوی ۱۰۶ سند مربوط به فعالیت کسانی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی یا در خلال آن از کشور گریخته و به فرانسه رفتهاند و پاریس را مرکز اقدامات ضد انقلابی خود قرار دادهاند. این اسناد با توجه به اینکه سازمان سیا پس از انقلاب، با رضایت دولتهای مختلف فرانسه، کانون تحرکات برنامهریزی شده خود علیه انقلاب و نظام جمهوری اسلامی را عمدتاً در پاریس قرار داده و از این نقطه بسیاری از ترورها، انفجارها، کودتاها، و اقدامات خرابکارانه خود را در ایران دنبال میکرده، حائز اهمیت است.
به عبارت دیگر در آزادی ادعایی دولتمردان فرانسوی، امام خمینی برای انجام فعالیتهای سیاسی خود چندان آزاد نبود، ولی گروههای ضد انقلاب برای انجام فعالیتهای تروریستی و براندازی و حتی برنامهریزی برای انجام کودتا آزادی عمل داشتند. سخنرانیکردن یا بیانیه صادر کردن از سوی امام، «ترویج خشونت» بود، ولی برنامهریزی برای ترور، بمبگذاری یا کودتای نظامی در ایران، «ترویج خشونت» به شمار نمیرفت!
وقتی هم که تحت فشار افکار عمومی مردم ایران «تلویزیون فرانسه اعلام کرد که به آیتالله خمینی اجازه داده شده بهطور نامحدود در فرانسه بماند.»[7] یکی از اسناد لانه جاسوسی رفتار دولت فرانسه را به منزله حمایت آن کشور از امام خمینی تلقی کرد و این حمایت را یکی از ۱۵ دلیل اعلام شده از سوی سازمان سیا برای سقوط رژیم شاه دانست.[8]
یکی از سندهای جالبی که در لابلای خبرها و گزارشهای روزمره مندرج در اسناد لانه جاسوسی دیده میشود مقایسه اولین واکنش دولت فرانسه پس از ورود امام خمینی به پاریس و اولین واکنش مردم ایران پس از دریافت خبر ورود امام به فرانسه بوده است. این سند به تاریخ ۱۷ آذر ۱۳۵۷ و تحت عنوان «استراتژی فرانسه در قبال خمینی»، در مورد واکنش دولت فرانسه چنین مینویسد:
«ژیسکاردستن رئیس جمهوری فرانسه که در آن زمان در برزیل به سر میبرد بعد از آنکه متوجه شد خمینی با پاسپورت و روادید منظم وارد شده و دولت فرانسه نمیتواند با یک بهانه قضایی از شر وی خلاص شود، دستوری صادر کرد مبنی بر اینکه اگر خمینی میخواهد در فرانسه بماند باید ساکت باشد.»[9]
اما اولین عکسالعمل مردم ایران نیز قابل توجه بود: «پوشاندن دیوارهای سفارت فرانسه با دستههای گل»[10]
دولتمردان فرانسوی در سال ۱۳۵۷ پس از ورود امام خمینی، به پاریس با بررسی بازتابهای این سفر در ایران و در صحنه بینالمللی، نومیدانه همه توان خود را برای حفظ شاه به کار گرفته بودند.
طرح اول آنان همانگونه که ذکر آن رفت محدود کردن فعالیتهای سیاسی امام بود. طرح دوم، برنامهریزی برای ترور ایشان بود. یک هفته پس از ورود امام به پاریس در فاصله روزهای ۲۰ تا ۲۳ مهر ۱۳۵۷ «کنت دومرانش» رئیس سرویس اطلاعاتی فرانسه ملاقاتی با تیمسار علیمحمد کاوه معاون اطلاعات خارجی ساواک انجام داد و در آن پیشنهاد انتقال امام به ایتالیا و سپس عملیات برنامهریزی شده ترور وی در آن کشور را مطرح کرد، اما ساواک از بیم واکنش خشمآلود مردم انقلابی ایران، این طرح را نپذیرفت.[11]
ژیسکاردستن رئیسجمهور فرانسه در کنفرانس گوادلوپ[12] که در ۱۵ دی ۱۳۵۷ در جزیرهای به همین نام برگزار شد تأکید کرد: «باید از شاه پشتیبانی کنیم.»[13]
فرانسویها در مرحله بعد بر ضرورت تشکیل شورای سلطنت اصرار کردند. گویی مایل نبودند پس از رفتن شاه، سلطنت فرو بریزد:
«موضع فرانسه این است که شاه قبل از خروج از کشور یک شورای سلطنتی تشکیل دهد.»[14]
مقامات فرانسوی در همان سال وقوع انقلاب اسلامی ـ ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ ـ کمکهای نظامی خود به رژیم صدام را سرعت بیسابقهای بخشیدند: «در این سال غربیها و بهویژه فرانسویها بیش از ۲ میلیارد دلار اسلحه به رژیم بغداد فروختند که این رقم دو برابر کل تسلیحات ارسال شده آنان به عراق طی ۲۰ سال قبل از آن بوده است.»[15]
با پیروزی انقلاب اسلامی، پاریس به مکانی برای تجمع عناصر ضد انقلاب تبدیل شد و دولتمردان فرانسوی نیز میزبانی همه آنان را بر عهده گرفتند. در اسناد لانه جاسوسی، گزارشهای مربوط به این میزبانی، محدود به یک مقطع 9 ماهه حد فاصل پیروزی انقلاب اسلامی تا تسخیر لانه جاسوسی است.
شاپور بختیار یکی از نخستین فراریانی بود که پس از انقلاب به فرانسه گریخت و با همراهی و مساعدت مقامات آن کشور فعالیتهای براندازانه خود را علیه جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد. وی به محض ورود به پاریس با مساعدت و همراهی دولت فرانسه تلاش خود را برای گردآوردن همه شخصیتها و گروههای سیاسی مخالف انقلاب به کار بست.
با پذیرش این دعوت از سوی تعدادی از گروههای سیاسی مخالف انقلاب، سازمان سیا طی تابستان و پاییز 1358 فعالیت اطلاعاتی خود را برای پشتیبانی از بختیار و جهت دادن به اقدامات وی در پاریس متمرکز کرد و خود به یاری او شتافت. این توجهات، به تدریج سبب شد بیشتر فعالیتهای ضد انقلابی در اروپا با مرکزیت بختیار در پاریس هماهنگ شود و پاریس به پناهگاه دشمنان جمهوری اسلامی تبدیل شود.
در یک سند لانه جاسوسی به تاریخ 19 مرداد 1358 با اشاره به اینکه «حسن طوفانیان تیمسار بازنشسته ایرانی و دستیار بلندپایه شاه سابق در جلسات سران نظامی برای سرنگونی دولت فعلی ایران در پاریس حضور فعال دارد و دکتر علی امینی نخستوزیر اسبق و مهدی میرحسینی سرتیپ نیروی هوایی ایران نیز در این فعالیتها مشارکت دارند»، آمده است که: «حضور بختیار در پاریس فعالیتهای تشکیلاتی در اروپا را به تحرک واداشته است.»[16]
سندی به تاریخ ۹ شهریور ۱۳۵۸ مینویسد: «تشکیلات بختیار در کشورهای سوئد، آلمان، سوئیس، انگلستان و فرانسه در حال دایر شدن است و یک حساب بانکی در پاریس افتتاح شده و درخواستی از ثروتمندان ایرانی برای جمعآوری اعانه به عمل آمده است. در این رابطه اردشیر زاهدی نیز نزد شاه رفته و از او درخواست اعانه کرده است.»[17]
بختیار با هر مقام سیاسی یا نظامی که میتوانست در پیشبرد اهدافش علیه انقلاب اسلامی ایران در پاریس مؤثر باشد تماس گرفت و آنان را به پاریس دعوت کرد و دولت فرانسه نیز از همه این دعوتها و علل آن مطلع بوده و نهایت همکاری را مبذول داشته است.
در یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۵۸ زیر عنوان «توطئهگران تبعیدی» چنین میخوانیم:
«رو آمدن شاپور بختیار در پاریس و شایعات مداوم درباره ایرانیانی که در توطئه برای برانداختن رژیم اسلامی آیتالله خمینی فعالانه کوشش میکنند این هوس را ایجاد میکند که در این مهاجران سیاسی میتوان راهحلی را برای اوضاع ایران که به نظر ایالات متحده ناخوشاینده است، یافت. آمریکاییها میتوانند با بختیار وقتی به روانی به زبان غرب صحبت میکند، کنار بیایند.»[18]
هدایتالله متین دفتری رهبر «جبهه دمکراتیک ملی» که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بسیاری از گروهها و احزاب مخالف انقلاب را گرد هم آورده و تحت نام مذکور آنان را متشکل کرده بود، از جمله افرادی بود که در شهریور 1358 به گروه تحت رهبری شاپور بختیار در پاریس پیوست.
خسرو قشقایی نیز که سازمان سیا به خاطر حفظ جان او برایش نام رمز «اس. دی. راتر ـ ۴» را تهیه کرده، نیز گفت شاپور بختیار از وی درخواست کمک کرده و پیشنهاد کمک مالی فوری و نامحدود به وی داده است. اما طبق این سند، قشقایی پاسخی به این پیام نداده چون فکر میکند «جنبش بختیار جنبشی ورشکسته و رو به زوال است و وی آن منابع مالی را که ادعا میکند، در اختیار ندارد.»[19]
در سندی به تاریخ ۲۳ شهریور 1358 از فردی با نام رمز «اس. دی. آپ. بیت» نام برده میشود که وابسته نظامی سفارت ایران در فرانسه بوده و پس از پیروزی انقلاب به تهران احضار شده اما بازنگشته است. وی که به شبکه ضد انقلاب در پاریس پیوسته است به مأمور سیا گفت: در یک گروه تبعیدی ایرانی دارای مسئولیت سنگینی بوده و از تهیهکنندگان نشریه فرانسوی «ایران آزاد» است. این گروه با شاه نیز تماس داشته ولی پاسخ مستقیمی از او دریافت نکرده است. با این حال اردشیر زاهدی از آنها حمایت میکند. سازمان سیا نیز به «اس. دی. آپ. بیت» که رهبری این گروه را بر عهده دارد، برای یک دوره آزمایشی ۶ ماهه وعده پرداخت ۶۰۰ دلار در ماه داده است.[20]
تعدادی از اسناد لانه جاسوسی به اقدامات ارتشبد غلامعلی اویسی فرماندار نظامی تهران اوایل پیروزی انقلاب علیه جمهوری اسلامی ایران پس از فرار از کشور اختصاص دارد؛ اقداماتی که سرانجام او را نیز به فرانسه کشاند. یکی از این اسناد که تاریخ ۱۹ مرداد ۱۳۵۸ را دارد نوشت:
«او (نهاوندی) آرزو داشت که ارتش ایران فرصت بیشتری برای مهیا کردن خود پیدا کند. این فرصت مناسب اکنون فرا رسیده است. او معتقد بود که مهره اصلی در انجام هر کاری ژنرال اویسی است. حتی ژنرال آزموده هم که شخصیت مورد احترام در سلسله مراتب ارتش است، حمایت خود را از اویسی اعلام کرده است... او بیش از همه به اویسی اعتبار میدهد و در مجموع فکر میکند که اویسی مناسبترین شخص در زمان فعلی است.»[21]
محتوای این سند، چهار روز بعد در سند دیگری که از سفارت آمریکا در پاریس به سفارت آمریکا در تهران ارسال شد، مورد تأکید قرار گرفت. در این سند تأکید شده که «کلید کودتا در دست نظامیان و مرد کلیدی نظامیان، اویسی است.»[22]
نتیجه این فضاسازیهای سیاسی و تبلیغاتی بود که اویسی را به جمع یاران بختیار در فرانسه کشاند. یکی از اسناد سری لانه جاسوسی به تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۵۷ اعلام کرد: «ارتشبد غلامعلی اویسی به مأموران سیا اطلاع داده که به زودی به پاریس خواهد رفت.»[23] جالب است که در بخشی از این سند راجع به اویسی گفته شده که «او به عنوان جلاد جمعه شهرت دارد»[24]
بر اساس یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۳۰ شهریور ۱۳۵۸ تیمسار علی تریری (رئیس ستاد مشترک ارتش در دوران مصدق){محمدتقی ریاحی} در ۲۸ شهریور به پاریس آمده تا طرحریزی نظامی برای گروه را رهبری کند. این سند تیمسار جم را محبوبترین تیمسار بین نیروهای مسلح و تیمسار علی تریری را محترمترین فرد از لحاظ حرفهای در بین تیمسارهای قدیمی میداند.[25]
سندی دیگری در همین رابطه مینویسد:
«گروه تحتالحمایه بختیار در پاریس رسماً از تیمسار علی تریری درخواست کرده که طراح عملیات نظامی این گروه باشد.» در این سند آمده که: «این گروه با کارکنان رادیو تلویزیون ایران در ارتباط هستند و قصد خرابکاری در برنامههای سیاسی و مذهبی را به صورت گاه و بیگاه دارند، و از گرایشهای خودمختاری طلبانه اقوام مختلف در ایران حمایت میکنند.»[26]
در همین سند آمده است که گروه بختیار متشکل از جبهه ملی، جبهه دموکراتیک ملی، مجاهدین خلق، و فدائیان خلق، نام مشترک «اتحاد ملی» را برای خود برگزیدهاند[27]؛ تشکلی که در فرانسه شکل گرفته است.
در سندی به تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۵۸ میخوانیم:
«سردار جاف که در ارسال اسلحه برای کردها با دولت عراق همکاری نزدیکی دارد و در ناحیه تحت نفوذ خود ۱۵۰۰ نیرو دارد در ۱۳ مهر ۱۳۵۸ بغداد را ترک کرد و برای ملاقات با شاپور بختیار در ۲۰ مهر، راهی پاریس شد. او با خبر شده بود که شاه و اویسی افسر سابق ایرانی میخواهند وی را ببینند.»[28]
در یکی از اسناد لانه جاسوسی، شاپور بختیار به صورت آشکار هدفش را در مبارزه علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به قدرت رسیدن مجدد خودش اعلام کرده است. در این سند با تاریخ «مهر 1358» و با عنوان «تلاشهاى آشکار بختیار نخستوزیر پیشین ایران براى دوباره به دست گرفتن قدرت» چنین میخوانیم:
«نخستوزیر پیشین ایران شاپور بختیار با اعضاى با نفوذ چند گروه کرد در پاریس و با چند گروه تبعیدى در اروپاى غربى و آمریکا مذاکراتى انجام داده است. بختیار به این گروهها اکیداً اعلام کرده است که اگر او به قدرت برسد به کردها خودمختارى خواهد داد، ولى جدا شدن آنها از ایران را نخواهد پذیرفت. بختیار همچنین خاطرنشان ساخته است که او از نظر سیاسى از حمایت کافى برخوردار است و به زودى کمکهاى مادى کافى کسب خواهد کرد تا دست به اقدامات سیاسى و نظامى علیه رژیم خمینى بزند. وى علاوه بر این اظهار داشت که در تماس غیر مستقیم با شاه سابق بوده است، لیکن وفادارى گذشته وى به شاه هیچ نقشى در برنامههاى آینده او براى به دست گرفتن دوباره قدرت در ایران بازى نمىکند.»[29]
در مقوله میزبانی دولت فرانسه از گروهها و چهرههای ضدانقلاب ایرانی ابوالحسن بنیصدر را نیز نمیتوان نادیده گرفت. اگرچه او مانند دیگر مخالفین انقلاب در پاریس تحتالحمایه شاپور بختیار قرار نگرفت ولی طبق اسناد لانه جاسوسی از دی ۱۳۵۷ زمانی که در پاریس به سر میبرد، تا زمان عزل خود از ریاست جمهوری و سپس فرار مجدد به پاریس، با سازمان سیا در ارتباط بوده و این سازمان به خاطر همکاری وی برایش مقرری به میزان ۱۰۰۰ دلار در هر ماه تعیین کرده بود.[30]
فرانسه در اولین سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی به پایگاه و پناهگاه همه گروههای تروریستی و معاند انقلاب اسلامی ایران تبدیل شده بود. عوامل اصلی حوادث خونینی چون انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی و شهادت شهید بهشتی و ۷۲ نفر از یاران انقلاب، انفجار نخستوزیری و به شهادت رسیدن رجایی و باهنر رئیسجمهور و نخستوزیر کشور، با وقاحت مسئولیت این حوادث را بر عهده میگرفتند و سپس فرانسه را با احساس امنیت به مأمن خود تبدیل میکردند.
با شعلهور شدن آتش جنگ تحمیلی، فرانسویها نه تنها به میزبانی خود برای گروههای مخالف جمهوری اسلامی پایان ندادند، بلکه پاریس را به یکی از ستادهای جنگی گروهها و اشخاصی مبدل کردند که با صدام در جنگ و جنایت علیه نظام جمهوری اسلامی هم پیمان شده بودند و شاپور بختیار که نمایندگی همه عناصر ضد انقلاب را در فرانسه بر عهده داشت در این همپیمانی مسئولیت اجرایی و اصلی را بر عهده گرفته بود.
یکی از اسناد لانه جاسوسی که تاریخ «۷ آبان الی اواسط آبان ۱۳۵۸» را دارد تحت عنوان «دیدار مخفیانه شاپور بختیار نخستوزیر پیشین ایران از عراق» مینویسد: «طی هفته حول ۷ آبان ۱۳۵۸ شاپور بختیار نخستوزیر پیشین ایران از پاریس که محل اقامت فعلیش است، خارج شده و به عراق رفته تا با سران عالیرتبه دولت عراق ملاقات کند.»[31]
فرانسویها در آن زمان از اینکه آشکارا نفرت خود را از انقلاب اسلامی بیان کنند، ابایی نداشتند. روز سوم آبان ۱۳۵۸ ـ پنج هفته پس از شروع جنگ تحمیلی و 10 روز قبل از تسخیر لانه جاسوسی ـ «رائول دلی» سفیر فرانسه در تهران با «بروس لینگن» کاردار آمریکا ملاقات کرد. وی در این دیدار با لحنی آمیخته با نفرت راجع به انقلاب اسلامی ایران نظر داد و گفت: «خمینی بهطور اجتنابناپذیری با ناکامی مواجه خواهد شد و دستچپیها از آن سود خواهند برد. انقلاب ایران در فرانسه محبوبیتی ندارد. هیچ انقلاب مذهبی روحانی امکان ندارد در افکار عمومی مردم فرانسه نفوذ کند.»[32]
وی در این سند جملهای را بر زبان آورد که اگرچه گستاخانه به نظر میرسد ولی باید آن را به حساب بیکفایتی مقامات دولت موقت انقلاب گذاشت. سفیر فرانسه گفت:
«حضور شاپور بختیار در فرانسه و فعالیتهایش به نظر نمیرسد اشکالی بین فرانسه و حکومت خمینی ایجاد کند. چون یزدی در گفتوگوی دوجانبه خود با وزیر امور خارجه فرانسه در نیویورک هیچ اشارهای به بختیار نکرده است.»[33]پیش از این نیز سند دیگری به تاریخ ۸ شهریور ۱۳۵۸ از قول «سایروس ونس» وزیر امور خارجه آمریکا تصریح داشت: «دولت موقت هیچگونه اعتراضی به دولت فرانسه در خصوص فعالیتهای بختیار در آن کشور نکرده است.»[34]
به هر حال پناه دادن دولتمردان فرانسوی به گروههای مخالف و معاند ایرانی و حمایت همهجانبه از آنان که بزرگترین مصداق دخالت آنان در امور داخلی ایران است، نتوانست انتظارات آنان را برآورده سازد و نظام جمهوری اسلامی استوار و با صلابت همه این نامردمیها را پشت سر نهاد. ولی رفتار دولتمردان پاریس با مردم ایران در خلال تحولات انقلاب و پس از آن، به خوبی توانست پرده از ماهیت تمدن و دموکراسی غربی را در کشوری که «اعلامیه شهروندی و حقوق بشر» خود را برتر از «اعلامیه جهانی حقوق بشر» میداند و آن را جزو افتخارات انقلاب فرانسه میشمارد به کنار بزند.
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب هفتم، ص 589، مبحث: «کاپیتولاسیون».
[2]. روزنامه اطلاعات 24 بهمن 1357، ش 15784، ص 8؛ «کودتای نوژه»، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1384، ص 23.
[3]. همان، کتاب نهم، ص ۱۹۴ (سند شماره ۹۴).
[4]. همان، کتاب اول، ص ۸۳۵ (سند شماره ۶۶).
[5]. همان، کتاب سوم، ص ۲۶۷ (سند شماره ۴۸).
[6]. همان، کتاب نهم، ص ۴۶۶ (سند شماره ۲۵۵).
[7]. همان، ص ۷۰۰ (سند شماره ۳۷۷).
[8]. همان، کتاب هفتم، ص ۵۳، مبحث: «علل اصلی سقوط دودمان پهلوی».
[9]. همان، کتاب نهم، ص ۵۱۷ (سند شماره ۲۷۵).
[10]. همان.
[11]. مقاله: «طرح ترور امام خمینی»، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، آرشیو مقالات.
[12]. کنفرانس گوادلوپ جلسهای با شرکت رهبران آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان غربی بود که با هدف گفتوگو راجع به چند موضوع از جمله ایران در منطقه گوادلوپ در حوزه کارائیب تشکیل شد.
[13]. بهبودی، هدایتالله، فصلنامه مطالعات تاریخی، ش ۱۱، ص ۲۴۰.
[14]. اسناد لانه، همان، کتاب اول، ص ۳۱۱ (سند شماره ۱۳).
[15]. همان، کتاب ششم، ص ۶۰۲.
[16]. همان، کتاب چهارم، ص 623 (سند شماره 14).
[17]. همان، ص ۶۲۴ (سند شماره ۱۵).
[18]. همان، کتاب دوم، ص ۳۰۵ (سند شماره ۱۷).
[19]. همان، کتاب چهارم، ص ۶۳۱ (سند شماره ۲۸).
[20]. همان، ص ۶۲۰ - ۶۲۲ (سند شماره ۱۲).
[21]. همان، کتاب هفتم، مبحث: «توهم براندازی»، ص ۳۹۱ (سند شماره ۶).
[22]. همان، ص ۳۹۴ (سند شماره ۸) پاراگراف شماره ۵.
[23]. همان، کتاب چهارم، ص ۶۲۳ (سند شماره ۱۳).
[24]. همان.
[25]. همان، ص ۶۳۵ (سند شماره ۳۱).
[26]. همان، ص ۶۳۶ (سند شماره ۳۲).
[27]. همان.
[28]. همان، کتاب چهارم، ص۳۴ (سند شماره ۱۴).
[29]. همان، ص 40 (سند شماره 18).
[30]. همان، ج اول، مبحث «کتاب نهم، بنی صدر» ص ۴۶4.
[31]. همان، کتاب چهارم، ص ۴۲ و 43.
[32]. همان، کتاب دوم، ص ۳۵۱ (سند شماره ۴۱).
[33]. همان.
[34]. همان، کتاب دهم، ص ۶۵۰ (سند شماره 314).
تعداد بازدید: 221