28 آبان 1402
مترجم: محمدباقر خوشنویسان
ویراستار: فرهاد طاهری
*توضیح گروه ترجمه و پژوهش منابع خارجی دفتر ادبیات انقلاب اسلامی:
ویلیام لفلت از کارکنان سفارت آمریکا در ایران در دوران سفیری آرمین مایر، مکآرتور و ریچارد هلمز و مسئول و تحلیلگر امور اقتصادی سفارت بود. در این سمت، محرم اسرار کسانی شد که در تصمیمگیری و اجرای طرحها در بخشهای مختلف اقتصاد ایران فعال بودند. لفلت در 1353ش از ایران رفت و چندی بعد در سمت معاون رئیس نمایندگی شرکت جنرالالکتریک، به ایران بازگشت. خاطرات لفلت، درباره فعالیتهای تصمیمگیرندگان اقتصاد ایران و نیز روابط اقتصادی ایران و آمریکا در دهۀ 1350 نکتههای فراوانی دارد.
مصاحبه شونده: ویلیام لفلت[1] تاریخ: 29 آوریل 1987
مصاحبهکننده: ویلیام بِر مکان: واشنگتن دی سی
ویلیام برِ در 29 آوریل 1987[9 اردیبهشت 1366] در واشنگتن دی سی با ویلیام لفلت مصاحبه کرده است. این مصاحبه بخشی از پروژه مشترک بین اداره تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا و بنیاد مطالعات ایران است.
****
س: منظورتان توافقنامه تهران در فوریه 1971[بهمن 1349] است؟
لفلت: بله، توافقنامه تهران در فوریه 1971[بهمن 1349]. شاه نتایج آن توافقنامه را در سخنرانی تلویزیونی خود، که آن را در محل اقامت داگ مک آرتور تماشا میکردیم، اعلام کرد. همه نفتیها آنجا بودند، هیچکس نمیدانست نتیجه چیست. شاه یا کس دیگری به آنها نگفته بود که چه خبر است. از آنجا که اطلاعات جسته و گریختهای وجود داشت، سفیر ژاپن با افرادش از ژاپن برای نظارت بر چیزهایی که آنجا بود فرستاده شدند، زیرا او دوست قدیمی خانواده مک آرتور بود. البته ژاپنیها به همراه آلمانیها که انتظار میرفت در آن زمان هزینههای این همه افزایشها را بپردازند، درکی از آن نداشتند و قادر نبودند به آن بپردازند. من و جان واشبورن در آن زمان به این نتیجه رسیدیم که ژاپنیها هرگز اجازه نخواهند داد دوباره در چنین وضعیتی گرفتار شوند. از آن به بعد، ما شاهد تلاش بسیار فعالانه ژاپنیها بودیم که میکوشیدند اوضاع را بهدست آورند، مهار اوضاع را با سرمایهگذاری در صنایع پتروشیمی، با خرید شرکتهای نفتی یا امثال آن بهدست آورند. تا این زمان، شما شاهد مشارکت همه جانبه ژاپن در سراسر تجارت نفت هستید. اما در آن زمان آنها بسیار احساس ناتوانی میکردند.
س: میخواهم درباره توافقنامه تهران و چگونگی انعقاد قرارداد، مأموریت ایروین[2] و موارد دیگر سؤالاتی از شما بکنم. چطور میتوانیم از زمان حداکثر استفاده را بکنیم؟
لفلت: ساعت حدود شش است.
س: میتوانیم کمی بیشتر وقت بگذاریم و بعد تمام کنیم؟
لفلت: بله، مطمئناً.
س: بسیاری از دستاوردهای مهم در اواخر 1970 و اوایل 1971[1349] رخ داد. اول لیبی قیمتها را بالا برد، و اوپک جلسهای در کاراکاس برگزار و تصمیم خود را در عهده گرفتن قیمت گذاری نفت بهطور کل اعلام کرد. سفارت و وزارت امورخارجه در کل چطور به این تصمیم پاسخ دادند؟
لفلت: استراتژی شرکت نفت در آن زمان، که استراتژی دولت آمریکا هم بود، به رسمیت شناختن اوپک نبود و حفظ وضعیت مدیترانه شرقی بود؛ یعنی وضعیت لیبی که ما آن را «مدیترانه شرقی» مینامیدیم و از وضعیت خلیج (فارس) جدا و محصور شده بود. قیمت گذاری خلیج و قیمت گذاری مدیترانه شرقی هیچ ارتباطی با یکدیگر نداشتند. حتی نفتی که با خطوط لوله از خلیج به مدیترانه شرقی تحویل میشد از نظر ما ویژه بود. شرکتهای نفتی همیشه تردید داشتند که داگ مک آرتور در برخی از صحبتهای بیتعارف خود با جمشید آموزگار و شاه، این را لو دهد. من نمیدانم. اینطور فکر میکنم ولی هیچ شاهدی برای اثبات ندارم مبنی بر اینکه او، این دو را از طریق دولت آمریکا برای شاه و جمشید آموزگار به هم پیوند میداد. آموزگار در آن زمان به نوعی رهبر اوپک و عامل افزایش قیمت نفت در ژانویه 1971[دی 1349] بود که قیمتهای مدیترانه شرقی و خلیج[فارس] را به کنسرسیوم نفتی ایران مرتبط میکرد.
س: آیا نگرانی زیادی وجود داشت که لیبی اوپک را قانع کند تا از نفت به عنوان یک سلاح سیاسی استفاده شود؟
لفلت: بله، وجود داشت. دلیلش هم این بود ما قاطعانه تصمیم داشتیم قیمت گذاری مدیترانه شرقی را از خلیج[فارس] جدا کنیم.
س: تا آنجا که در برخی از صورت جلسههای کمیته چرچ[3] و نظایر آن خواندم، ظاهراً مک کلوی و شرکتهای نفتی، درباره طرحی برای گردهم آوردن شرکتهای بزرگ و مستقل کار میکردند تا به یک رویکرد جمعی برسند.
لفلت: بله. حدوداً چهل نماینده بودند که هر روز صبح ساعتها با هم دیدار میکردند.
س: این یک رویکرد مشترک نامیده نمیشد، که وزارت امورخارجه و وزارت دادگستری آن را تاًیید کردند؟
لفلت: بله، نامهای به آنها دادند.
س: ابطال.
لفلت: ابطال.
س: از قانون ضد تراست؟
لفلت: از قانون ضد تراست، بله.
س: آیا جاش اروین نبود که برای مذاکره فرستاده شد؟
لفلت: بله، او با یک هیئت اعزامی آمد که در واقع یک هیئت حقیقت یاب بود. به سرتاسر خلیج فارس، عربستان، کویت، عراق، ایران و نمیدانم چه جاهای دیگر رفت. فکر میکنم، او را جیم آکینز نیز همراهی میکرد. البته، خود جان یک سابقه نفتی داشت. او بانکدار و وکیل هم بود و تجارت را میفهمید. اگر درست یادم باشد، من هیچگاه این احساس را نمیکردم که مأموریت اروین تا این حد واقعاً در نتیجه مذاکرات تأثیر داشته باشد. میتوانم بگویم تا حد زیادی یک مأموریت حقیقت یاب بود.
س: شرکتها تلاش میکردند این رویکرد مشترک را ساماندهی کنند. آیا وزارت امورخارجه فعالانه برای پیشبرد آن تلاش میکرد؟ یا اینکه صرفاً...
لفلت: نه، فقط شرکتهای نفتی بودند. شرکتهای نفتی مشترکاً در ایران نیز عمل میکردند.
س: طبق سندی که دیده ام، شاه از این تصمیم رویکرد مشترک مذاکرات جمعی ناراحت بود.
لفلت: بله، او احساس میکرد که هدف حمله قرار گرفته است. این بخشی و جزئی از سوءظن مادرزادی و رنج طولانی او بود. همه ایرانیها هم همینطور فکر میکردند که علیه آنها توطئه میشود. وقتی که میبینید شرکتهای بزرگ نفتی جهان، چهل شرکت نفتی را رهبری میکنند؛ اینکه سالها آنها را فریب دادهاند، به نوعی آنها این کار را کردهاند. به معنای واقعی هم کردهاند. جمع شدن و جلسه گذاشتن در مورد اینکه چطور با این (آن طور که برخی از مردان نفتی ممکن است بگویند «چفیهدارها») برخورد کنند، مطمئناً دچار بدگمانی واقعی میشوید. بگذارید چند دلیل بیاورم که چرا حداقل در ظاهر هم باورکردنی است که علیه آنها توطئه شده بود.
وقتی که اولین بار در سال 1969[1348] به ایران آمدم، کل درآمد نفتی ایران 690 میلیون دلار، کمتر از یک میلیارد دلار بود. وقتی هم که ایران را در سال 1974[1353] ترک کردم، گفته میشد که درآمد نفتی ایران حدوداً 24 میلیارد دلار بود. ما بر سر چند پنی در هر بشکه بحث میکردیم. شرکتهای نفتی با یک چهره مصمم مینشستند و میگفتند، «این برای ما میلیاردها دلار معنی دارد». اما پنیهایی که شاه در هر بشکه میخواست به عنوان حق امتیاز اضافی بگیرد، بسیار ناچیز بود. پنج میلیون بشکه در روز، خیلی زیاد نبود.
س: فکر میکنم کنسرسیوم توافقی داشت که طبق آن، آنها میتوانستند تولید را در اختیار داشته باشند و محدود کنند. فکر میکنم سیستم APO یا مثل آن بود.
لفلت: آنها توافقی با شاه درباره بالا بردن تولید سالانه داشتند. یا آنها یک توافق پنج ساله داشتند که بازبینی شد. چیزی که هر شرکتی بالا میبرد. البته به دلیل وجود منابع جایگزین در گوشه و کنار جهان، شرکتهای نفتی در جدا نگه داشتن آن در طی سالهای طولانی موفق عمل کردند. سعودیها به آنها فشار میآوردند که تولید را بیشتر بالا ببرند، و ایرانیها هم نمیتوانستند بیشتر بفروشند یا اینکه آنها نمیتوانستند متعهد شوند که تولید را در ایران بالا ببرند؛ زیرا آنها در عربستان داشتند تولید را بالا میبردند. سالها بود که این بازی را خیلی خوب علیه یکدیگر انجام میدادند.
س: برداشت من این بود که این شرکتها در میان خود برنامههایی داشتند که شاه تا مدتی از آن بیاطلاع بود، و لذا آنها میتوانستند تولید را زیرنظر داشته باشند، و از تولید مازاد و کاهش قیمتها جلوگیری کنند.
س: بله، آنها میتوانستند این کار را خوب انجام دهند. مطمئناً، بر تولید نظارت میکردند و آن را در اختیار داشتند، هیچ شکی در این باره نیست. زیرا اگر برخی محدودیتها وجود نداشت، عربستان سعودی، ایران و کشورهای خلیج [فارس] و لیبی بازار را پر از نفت میکردند. به همین دلیل بود که بعداً وقتی اوپک واقعاً در مهار بود، به مشکل خوردند. آنها خیلی خوب بر اوضاع چیره نبودند.
س: برگردیم به زمان مأموریت اروین. در سندی دیدم، شاه، مک آرتور را تهدید کرد که اگراین شرکتها به بازی آنچه او «حقه کثیف» نامید، ادامه دهند، تولیدکنندگان خلیج[فارس] دست به تحریم نفتی خواهند زد. هیچ موقع در این موضوع چیزی شنیده بودید؟
لفلت: بله شنیدم. اما در واقع هیچ کس او را باور نکرد. او نمیتوانست از عهده چنین کاری برآید. وی درگیر افزایش توان نظامی داخلی بود. وی درگیر یک برنامه توسعه گسترده بود. آنها از قبل در استفاده منابع خود بهصورتی که همه نیازهایشان را برآورده کند، مشکل داشتند، و درخت پول هنوز شروع به شکوفا شدن نکرده بود. بنابراین، این تهدید در آن دوره مطرح، و یک تهدید توخالی دیده شد. اما آنچه بیشتر از همه مشهود بود این بود که گزارشهای مک آرتور ادامه یافت و او نتوانست شاه را درک و او را متقاعد کند.
س: فکر میکنید، در آن مقطع، مک آرتور چه گزینههایی داشت؟
لفلت: چه نوع گزینههایی داشت؟ نمیدانم که او اصلاً گزینه واقعی داشت. اما اگر جولیوس هولمز[4] آنجا بود، میگفت، «هی (می کوبید روی میز) اعلیحضرت، آرام باشید. به نفع همه ماست که مطمئن شویم این خوب کار میکند. تهدید کردن ما به این شکل، اصلاً خوب نیست، قرار نیست برای ما خوب باشد.» مک آرتور به همین سادگی گزارش میکرد. تا آنجایی که به یاد دارم، او بحث و جدل نمیکرد. فیل تالبوت[5] نیز چنین کاری میکرد.
س: به تصمیم رویکرد مشترک برگردیم. آیا ظاهراً، شرکتهای نفتی، امیدوار بودند که اروین این رویکرد را به شاه تحمیل بکند؟
لفلت: نمیدانم.
س: هیچ حسی از صحبت کردن با...
لفلت: نه.
س: در هر صورت، بعد از دیدار اروین، این شرکتها توافق کردند که مذاکرات را در تهران با کشورهای خلیج[فارس] از یک سو، و در طرابلس در سوی دیگر جدا کنند.
لفلت: بله. این هم بخشی از همان تلاش برای جدا نگه داشتن آنها بود.
س: مجموعه این شرکتها را لرد استراتالموند[6] هدایت میکرد.
لفلت: درست است. ویلی فریزر[7].
س: آیا شما از نزدیک مذاکرات را اداره میکردید؟
لفلت: بله، در واقع هر شب، با ویلی و ال دی کرین[8]، بیل تاولاریس[9]، چاک پیرسی.
س: افرادی که نامشان را پیش از این ذکر کردید.
لفلت: بله. دونالد مارِی[10]. گاهی اوقات، سفیر هلند هم وقتی که خارج از کشور نبود، به ما ملحق میشد. اما وقتی که میگویم هر شب، منظورم این است که ساعت دو یا سه صبح، با هم ملاقات میکردیم.
س: آیا این شرکتها به دنبال توصیه سفارت یا واشنگتن بودند؟
لفلت: نه. در واقع، اگر ما تلاش کرده بودیم که آنها را راهنمایی کنیم، به ما میگفتند بروید پیکارتان. (خنده)
س: اینطور به نظرمی رسید که آنها اصلاً نیازی به کمکهای دیپلماتیک نداشتند؟
لفلت: نه، آنها از ما نخواستند که مداخله کنیم. این، دیدگاه آنان در تمام مدت بود. این، یک موضوع دیپلماتیک برای "شما آماتورها در تجارت نفت" نبود که در آن بخواهید مداخله کنید.
س: آیا سیاست گذاران در واشنگتن هم آن را همینطور میدیدند؟ منظورم این است که آیا این جدایی مورد تأیید آنها بود؟
لفلت: این روشی بود که همیشه بوده است.
س: آن را پذیرفتند؟
لفلت: بله.
س: طبق توافقنامه تهران، که فکر میکنم در 14 فوریه 1971[25 بهمن 1349] به امضا رسید، شرکتها و دولتها با افزایش نسبتاً ناچیز قیمتها موافقت کردند.
لفلت: بله. به کجا رسید؟ شما آماری ندارید؟
س: نه، آمار ندارم.
لفلت: اینطور به نظر من رسید که ما درباره هزینه معادل تولید یک بشکه روغن ترکیبی یا نفت شیل که در آن زمان تخمین زده میشد حدود هفت دلار یا مثل آن باشد، به بحث ادامه دادیم. هفت (ص45)دلار و چهل و یک سنت بود.
س: چیزی در همین محدوده. ولی در هر حال، این توافقات قرار بود تا سال 1975[1354] طول بکشد. فکر میکنم شاه موافقت کرد که حتی اگر لیبی قیمتها را افزایش دهد، قیمتهای خلیج فارس را ثابت نگهدارد.
لفلت: درست است.
س: آیا در آن زمان تردیدی وجود داشت که شاه به توافق پایبند باشد؟ دوام آن چگونه ارزیابی میشد؟
لفلت: فکر نمیکنم این شرکتهای نفتی خیالشان راحت بود که همه به توافق پایبند خواهند بود. البته، آنطور که پیدا بود، ما هیچگاه قادر نبودیم بگوییم که آنها بهخاطر آنچه بعداً در سال 1973[1352] اتفاق افتاد، آیا قصد دارند به قرارداد پایبند باشند یا نه. گذشته از اینها، تنها یک سال و نیم بعد بود که همه چیز از هم پاشید.
س: توافق تهران به معنای یک گام بزرگ در جهت اقتدار ملی بر منابع نفتی بود. آیا شرکتهای نفتی بهطور کلی این مسئله را به عنوان یک واقعیت قبول داشتند؟ آیا مقاومتهایی بود؟
لفلت: مقاومتهای زیادی وجود داشت. همیشه درباره تفسیر شرایط توافق بحثهای زیادی وجود داشت. وقتی گاز به یک عامل مهم تبدیل شد (تأمین گاز، به عنوان مثال، برای خط لوله شوروی و برای خط لوله پیش بینی شده از طریق ترکیه به اروپا، و عمده ذخایر گازی که در خلیج فارس با حجم زیاد کشف شد) درباره تفسیر معنای دقیق این توافقنامهها و بحث در خصوص حقوقی که کنسرسیوم به این ذخایر گاز داشت، بحثهای زیادی شد. هنگامی که آنها استفاده از گاز را برای تزریق مجدد و اهداف بازیابی ثانویه شروع کردند، این سؤال وجود داشت که «چه کسی هزینه آن را پرداخت میکند؟» همیشه بحث بر سر این بود که چه کسی میخواهد هزینه سرمایهگذاری در ظرفیت اضافی را تأمین کند. البته ایرانیها نمیخواستند در هیچ یک از اینها سرمایهگذاری کنند. آنها احساس میکردند تمام این سرمایهگذاری را باید شرکتهای نفتی انجام دهند. بنابراین، در خارج از کشور درباره واقعیت توافقنامهها و اینکه چقدر میتوانید ایرانیان یا بقیه اعضای اوپک را به آنها پایبند نگهدارید، اختلاف نظر زیادی بود.
س: وزارت امورخارجه چگونه این تحولات را ارزیابی میکرد؟ آیا این چیزی بود که آنها فکر میکردند باید سعی کنند آن را بپذیرند و تعدیل کنند یا چیزی بود که در صورت امکان، سعی نمایند عکس آن را انجام دهند؟
لفلت: نه. هرگز هیچ فکری حداقل در ذهن من نبود، یا هیچگاه از کسی نشنیدم که چنین فکری را بیان نماید، اینکه ما شاید بتوانیم به وضعیتی برگردیم که قبلاً وجود داشت. به هیچ وجه. همچنین، هیچ تلاش واقعی در آن زمان، تا سال 1973[1353] صورت نگرفت که به دولت آمریکا فشار بیاورد که به این منطقه نفت خیز بیاید. سپس به مسئله مرگ و زندگی تبدیل شد و ارزش استراتژیک بسیار زیاد پیدا کرد. این زمانی بود که دولت آمریکا در تلاش برای اینکه سیاستهایش در منطقه و هر یک از کشورهای اوپک تأثیر بگذارد، بسیار فعالتر شده بود.
س: آیا هیچ یک از این شرکتها آمدند و مثلاً شکایت کنند؟ مثلاً شاید وزارت امورخارجه باید کمک به پیش برد آن بکند؟
لفلت: هرگز. همه اینها گروه بینالمللی نفتی به سبک قدیمی بودند. آنها با این سنت رشد کرده بودند که، "ما به شماها نیاز نداریم، و ما نمیخواهیم در کار ما دخالت کنید." شما آدمهایی مثل جان ون رون[11] و چاک پیرسی داشتید، بگذارید ببینم دیگه چه کسی ...
س: ون رون؟
لفلت: یک هلندی که در مقطعی رئیس کنسرسیوم بود. برخی از افراد شرکت بریتیش پترولیوم، بویژه و قطعاً یک نفر که از شرکت CFP[12] فرانسه بود. آنها به حضور دولت آمریکا علاقهای نداشتند.
س: حول و حوش همان زمان، شاه درباره به اصطلاح پیوستن به این جریان صحبت میکرد، مثل مشارکت شرکت ملی نفت ایران در پالایش و بازاریابی نفت در سراسر جهان. چقدرشرکتها نگران آن به عنوان...
لفلت: همانطور که به شما گفتم، آنها همه سود را سرچاه نفت میخواستند، و کاملاً مایل به فروش آن بودند. یادتان هست که شرکت ملی نفت ایران برخی از نفت خلیج ما (یا پمپ بنزینهای اینجا) در آمریکا را میخرید. یادم نیست دقیقاً چه بود. آنها آماده بودند خیلی بیشتر بخرند. شرکتهای نفتی کاملاً آماده بودند که به آنها اجازه دهند این عملیات غیرانتفاعی را اداره کنند. ایرانیها و دیگر تولید کنندگان نفت به اشتباه این برداشت را داشتند که اینجا همانجایی است که میتوانند سود هنگفتی کسب کنند. اینکه چگونه آنها میتوانستند مواد خام را به هر میزان که میخواهند تأمین کنند، با افزایش پالایشگاهها از طریق فروش در پمپ بنزین و جاهای دیگر انجام شد. آنها از اساسِ اقتصاد تجارت نفت در سراسر جهان درک چندانی نداشتند.
س: بنابراین، شرکتها واقعاً نگران تهدیدات رقابتی نبودند.
لفلت: نه واقعاً. آنها خوشحال بودند که پول آن را میگیرند.
س: در اوایل سال 1972[زمستان 1350]، شاه با توافقنامه سنت موریتس برای سپردن مسئولیتهای سیاستگذاری و عملیاتی کنسرسیوم به شرکت ملی نفت ایران گام دیگری در اقتدار ملی برداشت. آیا در جریان مذاکرات، با سفارت بحث و گفتوگو کردند؟ ظاهراً، نسبتاً به درازا کشید.
لفلت: تا حدی به درازا کشید. نه، اطلاعی ندارم. در توافقات سنت موریتز تقریباً با همه مقامات ارشد شرکت نفتی مذاکره شد. در واقع، بیشتر شبیه تزیینات ویترین مغازه بود تا واقعیت.
س: شرکتها کماکان موقعیت ممتاز خود را حفظ کردند...
لفلت: قطعاً. آنها کماکان توافقهایی برای خرید و فروش داشتند. نگران آن نبودند. اگر اندکی به خود دلداری دادن لازم بود، مطمئنم که زحمت زیادی برای آنها نداشت.
س: جالب است. حدود همان سال 1972، 1973[1352، 1353]، مطمئنم که شاه و اوپک شروع کرده بودند بر فشار آوردن بر این فکر که ایران تصمیمگیری یک جانبه بر قیمتها و همزمان مذاکره با شرکتها را داشته باشد که از این طریق اعضای اوپک قیمتها را خودشان تعیین کنند و مجبور به چانهزنی با شرکتها نباشند. آیا این حرکت، این اعلامیه، باعث نگرانی شد؟
لفلت: همه اینها نوعی موضعگیری در صف طولانی موضعگیری بود. همهجور ترفندی در مذاکره وجود داشت. اگر شما میایستادید و نگران یکی از ترفندها یا دیگری میشدید، درواقع نگرانیهای بیمورد زیادی برای خود ایجاد میکردید.
[پایان نوار یک، طرف دو] [شروع نوار دو، طرف یک]
س: البته در پاییز 1973[1352]، فوران قیمتهای نفت رخ داد.
لفلت: اعراب آمریکا را تحریم کردند.
س: وزارت خارجه چطور به این تحول پاسخ داد؟
لفلت: البته نگرانی فوری، درباره ارتش بود، که بتوانیم نیروی دریایی آمریکا را تأمین کنیم و ما در گیرودار خروج از ویتنام بودیم، آیا ما تا آن موقع از ویتنام خارج شده بودیم؟ فکر میکنم خارج شده بودیم.
س: در گیرودار آن بودید.
لفلت: ما درست در بحبوحه آن بودیم.
س: شایدم تمام شده بود.
لفلت: مبهم است؛ زیرا نگرانیهای من در ایران آنی و فوری بود، ولی فکر میکنم ما هنوز در گیرودار خارج شدن [از ویتنام] بودیم، در هرحال نگران گسترش جنگ به جنوب آسیا بودیم. البته نگران ژاپن هم بودیم که وضعیت رفاه اقتصادی تداوم داشته باشد. ما نگران تأمین تدارکات ناوگان دریایی خودمان در اقیانوس هند و دیگو گارسیا و مرکز فرماندهی نیروهای خاورمیانه[13] و بقیه آنها بودیم. به گونهای که تلاشها در آن زمان متوجه اطمینان یافتن از این امر بود که نفت به هر روش ممکن در دسترس ما باشد. شاه همکاری میکرد. او تحریم نکرد. در واقع، عربهایی بودند که احساس میکردند او توطئه کرده است تا منافع اسرائیل را تأمین کند. البته در اینباره تردید است. من نمیدانم.
س: آیا او اسرائیل را مجهز و تامین میکرد؟
لفلت: همیشه. بله. ایران سالها یکی از تأمین کنندگان اصلی نیازهای اسرائیل بود.
س: آیا او همزمان با تحریم نفتی، تولید را برای جبران کمبود نفت افزایش داد؟
لفلت: تا آنجایی که به یاد دارم، او به عربها قول داده بود که تولید را افزایش نمیدهد. قرار نبود او سودی از آن ببرد. در آن زمان، او خودش نگران نگهداری منابع نفتی هم بود. اینکه ذخایر نفتی چقدر تا آینده دوام میآورند.
س: با این حال، از لحاظ افزایش واقعی قیمتها، وی موضعی نسبتاً سرسختانه گرفت.
لفلت: در واقع همینطور بود. وی احساس میکرد که نفت کالایی کمیاب، و قرار است کمیابتر شود. بنابراین باید جبران خطاهای گذشته علیه ما بشود و قیمت نفت باید حقیقتاً در جای واقعی خود باشد.
س: از نظر دیپلماتیک چقدر تلاش کردید تا مانع شاه شوید؟
لفلت: من هیچگاه این حس را نداشتم که ما داریم قیمت را تعیین میکنیم. ما همیشه از او سپاسگزار بودیم، و مایل بودیم که همینطور ادامه دهد، زیرا که او منابع نفتی ما را تأمین میکرد. این بیشترین ملاحظه بود.
س: ثبات از آن جنبه.
لفلت: بله. درست است.
س: پیش از فوران قیمتها، فکر میکنم در سپتامبر 1973[شهریور 1352] فکر میکنم لیبی در این زمان برخی قیمتها را افزایش داده بود. نیکسون در سخنرانی خود گفت که غرب میتواند با کنار گذاشتن بازار نفت کشورهای عضو اوپک، همان کاری را بکند که با مصدق در سالهای 1952، 1953[1331، 1332] کرد. آیا کسی آن را جدی گرفت؟
لفلت: اگر این کار را میکردند، خیلی گذرا بود؛ زیرا آن زمان معلوم بود که ما قدرتی در اوپک نداریم. صادقانه بگویم من آن سخنرانی را به یاد ندارم!! (خنده) فکر میکنم، هیاهویی بیش نبود. در آن موقع، آقای نیکسون خودش مشکلات زیادی داشت. در واقع، او رهبری نمیکرد.
س: آیا هیچ تلاشی نشد تا بانکها راهی برای پایین آوردن قیمتها یا مهار آن پیدا کنند؟
لفلت: نه. من چیزی ندیدم. آنها در واقع، همکاری نمیکردند. فکر میکنم ما در عمل انجام شده قرار گرفته بودیم، و با این نیاز روبرو بودیم که سعی کنیم بهترین نتیجه را بگیریم. این همان زمانی بود که ماجرای رفتن به بانک مرکزی را بازگو کردم که اتفاق افتاد. یافتن راههایی برای به گردش درآوردن این مقدار هنگفت از دلارهایی که یکجا به آن دست پیدا میکردیم. این تلاش عمده دیپلماتیک ما بود.
س: من اینطور فهمیدم که نیکسون و کیسینجر امیدوار بودند که بتوانند با ایجاد اختلاف میان کشورهای اوپک، قیمتها را پایین بیاورند. آیا چنین میلی وجود داشت؟
لفلت: اگر هم چنین تمایلی وجود داشت، مطمئناً به سفارت، حداقل در مرتبهای که من بودم، نکشید، حداقل در حوزه اختیارات من. فکر میکنم اگر نظر ما را در این باره خواسته بودند، من تلاش میکردم که جلوی آن را بگیرم. به جای تلاش برای برگشتن به عقب، ما واقعاً باید مراقب تأثیرات آنی میبودیم.
س: آیا نگرانی در سفارت یا در واشنگتن وجود داشت مبنی بر اینکه آمریکا و اروپای غربی و ژاپن ممکن است به نوعی به دنبال رقابت برای دسترسی به ذخایر انرژی باشند؟
لفلت: واقعاً اینطور بود. برخی نگرانیها در این باره بود. بگذار کمی عقب برگردم. در روزهای دشوار ایران، از آن افزایش چشمگیر قیمت نفت، تعدادی پرونده قضایی وجود داشت که هنوز در جریان بود و ناشی از تلاشی بود برای امضای توافقنامههای بلند مدت با شرکت ملی نفت ایران و شرکت نفت اشلند[14]. ژاپنیها قراردادهای بلند مدت با قیمتهای بالا امضا کردند. بله، این نگرانی وجود داشت که نفت در دسترس نباشد و کمبودهایی باشد و تحریم اعراب دوباره برقرار شود و ترسهای زیادی بوجود آمد، که معلوم شد بی اساس است، اما در آن زمان واقعی بود. زیرا گذشته از اینها، ژاپن بر اکثر نفتکشهای ژاپنی و یونانی نظارت داشت. برای تأمین ژاپن، هر روز نفتکش بهآنجا میرفت. بنابراین، به نفع آنها بود که توافق نامههای بلند مدت امضا کنند. بنابراین، آنها پیش میرفتند و این کار را میکردند. در اوایل سال 1974[زمستان 1352]، افراد ناشناسی از جاهای مختلف آمریکا میآمدند و تلاش میکردند با دادن رشوه، قراردادهای بلند مدت ببندند. هرکاری که از دستشان برمی آمد، میکردند تا مطمئن شوند ذخایر نفت در اختیارشان است. برخی از پروژههای مشترک که از گاز استفاده میکردند، بهخاطر افزایش قیمتها کم شده بود. برای نمونه، یکی از آنها، ترانسکو[15] در آمریکا بود. قرار بود یک توسعه دهنده اصلی در میدان گازی «C» در خلیج فارس باشد. آنها مجبور به عقب نشینی شدند.
س: خواندم که در جریان اولین بحران انرژی، برخی از اروپاییان نگران بودند که آمریکا ممکن است از نفوذ سیاسی خود برای مذاکره درباره توافق نامههای دوجانبه با منابع اصلی نفت خاورمیانه استفاده کند، بهطور قابل توجهی ذخایر نفت به انحصار در میآمد و در این صورت به اروپا یا ژاپن راهی نداشت. آیا درباره این توافقها در دولت بحث و گفتوگویی شد؟
لفلت: نه، هیچ بحثی نشد. در آمریکا رایج نبود. تا آنجا که میدانم، اگر هم در نظر گرفته میشد، در واشنگتن بهصورت کلی بود؛ نه به عنوان یک واقعیت. شاه کاملاً تمایل داشت که توافق نامههای بلند مدت امضا کند. اما، ما ترجیح میدادیم که بازار تعیینکننده باشد.
س: کیسینجر از سیاست همکاری در دراز مدت حمایت کرد، آمریکا از توسعه مرکز بینالمللی انرژی برای آوردن کشورهای غربی به موضع مشارکتی حمایت میکرد. این سیاست هم در سال 1974[1353] بود. آیا مقامات وزارت امورخارجه این مرکز را به عنوان یک نیروی بالقوه برای مقابله با اوپک میدیدند؟ البته شما گفتید که به هیچ عنوان در این امر دخالت نداشتید؟
لفلت: دخالت من جزئی بود، زیرا در آن زمان، داشتم از ایران خارج میشدم. من در تابستان 1974 [1353] ایران را ترک کردم و در مقام سرکنسول به بارسلونا رفتم. بنابراین، دخالت من در جریان بخش زیادی از سال 1974[1353] تقریباً هیچ بود. البته، وقتی که به واشنگتن برگشتم، قبل از آنکه به اسپانیا بروم، با بسیاری از افراد نفتی صحبت کردم. اما واقعاً بحث جدی را درباره مقابله با اوپک به یاد ندارم.
س: درست. ولی شاید این قبل از آن اتفاق افتاده باشد، مطمئن نیستم. اما خواندم که رابرت مک نامارا[16] و هولیس چنری[17] در بانک جهانی معتقد بودند که آمریکا در هر صورت برای وادار کردن به تعیین قیمتهای پایینتر، ناکام میماند همچنین در عوض باید اوپک را تشویق کند که گردش درآمدهای نفتی را سامان دهد تا به کشورهایی که خودشان قادر نیستند هزینه نفت را بپردازند، کمک شود.
لفلت: درست است.
س: آیا بهخاطر دارید که بحث و گفتوگویی درباره این پیشنهاد شد؟
لفلت: بله! این بخشی از آنچه بود که من انجام میدادم. ما شدیداً به کشورهای نفتی در گوشه و کنار جهان فشار میآوردیم که سودهایی را به گردش درآوردند که نمیتوانستند به سرعت از آن استفاده کنند، تا امکان بقا برای کشورهایی فراهم شود که از رفاه کمتری برخوردار بودند. این به ذهن شاه خطور نکرد تا اینکه ما او را به جلو هل دادیم. او این کار را برای نشان دادن بزرگی و عظمت خودش کرد. اتفاق خوبی بود. فکر میکنم یک نوع ژست بزرگ بود.
ادامه دارد ...
در مصاحبه با طرح تاریخ شفاهی بنیاد مطالعات ایران - بخش دوم
پینوشتها:
[1]. William Lehfeldt
[2]. Irwin
[3]. کمیتهای که فرانک چرچ بعد از ماجرای واترگیت برای نظارت بر بخشهای اطلاعاتی دولت امریکا در مجلس سنا ایجاد کرد.ویراستار
[4]. Julius Holmes
[5]. Pill Talbot
[6]. Lord Strathalmond
[7]. Willy Fraser
[8]. Al DeCrane
[9]. Bill Tavoulareas
[10]. Donald Murray
[11]. Jan Van Raven
[12]. Compagni Francaise des Petroles
[13]. Commander, Middle East Forces
[14]. Ashland
[15]. Transco
[16]. Robert McNamara
[17]. Hollis Chenery
تعداد بازدید: 309