30 آبان 1402
احمد ساجدی
روز ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۷ بنگوریون رئیس «آژانس یهود»، موجودیت اسرائیل را در فلسطین اشغالی اعلام کرد. کمتر از دو سال بعد در ۱۴ اسفند ۱۳۲۸ هیئت دولت ایران موضوع شناسایی «دو فاکتو» رژیم صهیونیستی را تصویب کرد.[1] و ۹ روز بعد در ۲۳ اسفند، محمدساعد مراغهای نخستوزیر وقت، با انتشار اعلامیهای که در رسانههای همگانی بازتاب یافت، شناسایی دو فاکتو اسرائیل را رسماً اعلام کرد.[2]
بعداً مشخص شد که این رویداد تحت فشار و اعمال نفوذ صهیونیستها صورت گرفته و آنان برای کسب شناسایی سیاسی، به چند مقام دولتی ایران و از جمله به جعفر شریفامامی رشوه داده بودند.[3]
در سال ۱۳۳۰ دفتر نمایندگی ایران در اسرائیل به دستور دکتر محمد مصدق و تحت فشار افکار عمومی مدتی تعطیل شد ولی بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ این مناسبات بی آنکه رسمیت یابد، از سر گرفته شد. دو عامل اساسی یعنی صادرات نفتی حکومت شاه به اسرائیل، و پشتیبانیهای اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل از حکومت پهلوی، سبب تحکیم این مناسبات بود؛ مناسباتی که تا سقوط شاه به مدت بیش از دو دهه ادامه یافت.
نوشته حاضر، دو عامل مذکور را با استفاده از اسناد لانه جاسوسی آمریکا بررسی کرده است.
شاه، تأمینکننده نفت اسرائیل
یک سال پس از کودتای 28 مرداد 1332، در پاییز 1333 حکومت پهلوی در پی یک رشته ملاقاتهای محرمانه که با مقامات صهیونیستی در لندن صورت گرفت با فروش نفت به اسرائیل موافقت کرد. بسته شدن موقتی کانال سوئز به دنبال حمله انگلستان و فرانسه و اسرائیل به مصر در 1335، همکاری نفتی تهران و تلآویو را گستردهتر کرد. «مقامات رژیم صهیونیستی در تابستان 1336 قراردادی را با شرکت ملی نفت ایران امضاء کردند که به موجب آن نفت ایران با بهای بشکهای 30/1 دلار به اسرائیل فروخته میشد. در همین سال لوله نفتی هشت اینچی میان بندر ایلات و «بئرشبع» احداث شد تا از این طریق نفت ایران به وسیله کامیونهای نفتکش به پالایشگاه حیفا حمل گردد. لوله مزبور که ظرف یکصد روز ساخته شد در آذر 1336 شروع به کار کرد این لوله که با هزینه بالغ بر 18 میلیون دلار تکمیل شد، تا 1339 میزان صادرات نفت ایران به اسرائیل را دو برابر کرد.»[4] «شاه، حافظ منافع آمریکا در منطقه و اولین تأمین کننده نفت اسرائیل شده بود.»[5]
در سال 1344 نیز طبق توافق طرفین، خط لوله دیگری با هزینه 110 میلیون دلار احداث شد که نفت ایران را از ایلات به اشکلون (عسقلان) و از آنجا به اروپا میفرستاد. این خط لوله 32 اینچی در آذر 1348 تکمیل شد و در بهمن 1348، به انتقال 10 میلیون تن نفت ایران پرداخت.[6]
پیش از تکمیل این خط لوله، یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۳ خرداد 1346 تصریح کرده بود که ایران با ۵ کشتی اجارهای بهطور منظم نفت به بندر ایلات اسرائیل میفرستد. این گزارش که از منبع «شرکت ملی نفت ایران» تهیه شده بود، وابستگی کشتیها به کشورها یا شرکتهای بینالمللی نفتی را نیز انعکاس داده بود.[7]
سند دیگری به تاریخ ۶ خرداد ۱۳۴۶ نیز از منبع «یک آژانس رسمی انگلیسی» تأیید کرده بود که نفتکشهای مختلفی میان بندر خارک ایران و بندر ایلات اسرائیل در تردد هستند. آنها بارنامههای قلابی داشتند که در آنها بندر ایلات به عنوان مقصد ذکر نشده بود.[8]
و سند دیگری مینویسد:
«دو نفتکش 225 هزار (تنى) در نروژ به وسیله شرکت حمل و نقل مارى تایم فروت در حال ساختن مىباشد. یکى تقریباً تکمیل شده است و دیگرى در چند ماه آینده تکمیل خواهد گردید. هر دو نفتکش نفت خام را از ایران به ایلات حمل خواهند نمود.»[9]
شاه در ۲۴ بهمن ۱۳۴۷ در دیدار با اعضای هیئت کنسرسیوم نفتی غرب تأکید کرده بود که «ایران بدون توجه به شکایت اعراب، خط لوله انتقال نفت ایران به اسرائیل را فعال نگاه خواهد داشت.»[10] این سند میافزاید: «شاه گفت مطمئن است اعراب قادر به شکست دادن اسرائیل نیستند و اسرائیل برای ایران منزلت یک دوست را دارد.»[11]
یک سند به تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۳۴۸ مینویسد:
«اسرائیلیها گفتهاند که از طریق تولیدکنندگان مستقل نفت در منطقه خلیج (فارس) و یا از طریق شرکت ملى نفت ایران خواهند توانست جهت تغذیه خطوط لوله خود به آسانى در حدود 400 یا 500 بشکه در هر روز بیابند.»[12] این سند میافزاید: «میزان تولید نفت خام در ایران بسیار رو به افزایش است و شاه اصولاً درباره این رقمها اظهار نگرانى نخواهد کرد.»[13]
سندی دیگری به تاریخ ۲۶ اسفند ۱۳۴۸ درباره نقش ایران در تأمین نفت مورد نیاز رژیم صهیونیستی چنین مینویسد:
«سه چهارم میزان نفتى که در خط لوله اسرائیل جریان دارد از ایران مىباشد. مابقى که حدود 75000 الى 100000 بشکه در روز مىباشد از کرانه بلائیم و همچنین صحراى سینا که در سال 1967 توسط اسرائیل اشغال گردید، تأمین مىشود. به نظر ما اکثر نفتى که در خط لوله اسرائیل جریان دارد متعلق به شرکت ملى نفت ایران مىباشد.»[14]
سندی به تاریخ 31 مرداد 1349 تحت عنوان «خط لوله ایلات ـ اشکلون» به بازتاب منفی ارسال نفت ایران به اسرائیل اشاره کرده است:
«جبهه خلق براى آزادى فلسطین طی مقالهای در هفتهنامه بیروتى الهدف (شماره 11 ژوئیه 1970) دولتهای آمریکا، عربستان سعودی و ایران را به توطئه علیه منافع اعراب با ترتیب دادن ارسال نفت اضافى ایران از طریق خط لوله اسرائیلى متهم نموده است.»[15]
طبق سندی به تاریخ 28 شهریور 1349، شاه میزان نفت ارسال شده به اسرائیل از طریق خط لوله اسرائیلی را 450 هزار بشکه در روز اعلام کرده است.[16]
و در سند بعدی به تاریخ 19 مهر 1349 از قول یک کارشناس امور نفتی در وزارت امور خارجه آمریکا تصریح شده که شاه، خود مایل به ارسال نفت برای رژیم صهیونیستی است نه اینکه به درخواست این رژیم پاسخ مثبت داده باشد:
«من هرگز نشنیده بودم که ایران یا به عبارت دیگر شاه، تا به این حد نسبت به خط لوله اسرائیل علاقه داشته باشد. من فکر مىکردم که اسرائیلیها قبلاً از دولت ایران پرسیده بودند که آیا اجازه مىدهد نفت ایران از این خط لوله عبور نماید یا خیر، که البته ایرانیها جواب مثبت داده بودند و اسرائیلیها نیز با این جواب اطمینان یافتند که با عبور نفت کافى از این خط لوله عظیم مىتوان از نظر اقتصادى احداث آن را مقرون به صرفه دانست.»[17]
بالاترین میزان برخورداری صهیونیستها از منابع نفتی ایران به حوادث پس از تحریم نفتی غرب باز میگردد. پس از جنگ 21 روزه سال 1352 اعراب و رژیم صهیونیستی موضوع چهار برابر شدن بهای نفت و قطع صادرات آن به سوی کشورهای متحد اسرائیل، حکومت شاه خود را از تحریم غرب به دور نگاه داشت و نهایت کوشش خود را در جهت جبران ضرر و زیان اسرائیل مبذول داشت.
یک سند لانه جاسوسی به امتناع شاه از شرکت در تحریمهای اعلام شده کشورهای عربی علیه غرب اشاره کرده است:
«با وجود کشمکشهای لاینفک در روابط، ایران برای ما یک منبع نفتی مستقل بوده است. ایران در سالهای ۱۹۷۳ و ۱۹۷۴ برخلاف پیمان اعراب در تحریم حمل و نقل نفت به اسرائیل شرکت نکرده و صدور نفت خود را به این کشور ادامه داده است. رهبران ایران غالباً اظهار داشتند که ایران در جنبشهای سیاسی تحریمی شرکت نخواهد کرد.»[18]
و این سند:
«شاه این موضع را اتخاذ کرده است که سیاست نفتی یک امر کاملاً اقتصادی است و نباید تحت تأثیر ملاحظات سیاسی قرار گیرد. به همین جهت شاه در سال ۱۹۷۳ از الحاق به تحریم نفتی اعراب خودداری کرد و همچنان تحویل دهنده عمده نفت به اسرائیل است.»[19]
شاه تلاش داشت تا با افزایش بیسابقه تولید نفت به رویارویی با تصمیمات اوپک برخیزد. در آن زمان اوپک طی دو اجلاس در مهر 1352 موضوع افزایش جهانی بهای نفت خام را تصویب کرده بود. علاوه بر این شاه با ایجاد یک خط هوایی میان تهران و تلآویو برای ارائه خدمات فنی به هواپیماهای اسرائیلی و سوخترسانی به جنگندههای اسرائیلی، در فرودگاه تهران، خدمت مؤثری به صهیونیستها کرد؛ خدماتی که توهینی آشکار به افکار عمومی ملتهای مسلمان بود.
شاه یک بار بعد از جنگ سال 1352 تقاضای سوریه برای قطع جریان نفت ایران به اسرائیل را با صراحت رد کرده بود.[20] و یک بار کیسینجر طی نطقی در کمیته خارجی سنای آمریکا، ایران را در فهرست کشورهایی قرار داد که اسرائیل میتواند همواره برای تأمین نیاز نفتی خود به آن متکی باشد. وی در این نطق تأکید کرد که در جریان تحریم نفتی اسرائیل و غرب توسط کشورهای عربی، ایران تمامی نفت مورد نیاز اسرائیل را تأمین کرد.[21]
طبعاً رفتار شاه در تأمین نفت صهیونیستها، آن هم در پی جنگ سال ۱۳۵۲ نوعی توهین آشکار به افکار عمومی جهان اسلام و کشورهای عربی بود. از این رو شاه پس از این جنگ درصدد توجیه رفتار خود برآمد. به موجب سندی به تاریخ ۲۵ دی ۱۳۵۳ شاه در یکی از اظهارنظرهای خود برای فرونشاندن اعتراضات اعراب نسبت به جریان نفت ایران به سوی اسرائیل گفته بود اگر اسرائیل از آن نقطه از صحرای سینا که چاههای نفت «ابورودیس» در آن قرار دارد، عقبنشینی کند، وی حاضر است تا ۶۰ درصد نیاز اسرائیل به نفت را به طور مجانی تأمین کند.[22]
شاه با این اظهار نظر تلاش کرد با یک تیر چند نشان بزند. اول آنکه وی بر ضرورت آزادسازی منطقهای تأکید میکرد که توسط صهیونیستها در جریان جنگ ۱۹۶۷ اشغال شده بود و جهان اسلام خواستار عقبنشینی صهیونیستها از آن بود. دوم آنکه کمک نفتی به اسرائیل را به این عقبنشینی منوط کرده بود. سوم آنکه عقبنشینی از صحرای سینا، شرط پیشبرد پیمان کمپدیوید بود که در آن زمان مقدمات آن توسط آمریکاییها فراهم شده بود.[23] و چهارم آنکه این عقب نشینی تأکیدی بر قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت سازمان ملل بود.[24]
در آن زمان یکی از اسناد لانه جاسوسی بدون اشاره به تصمیم شاه برای ادامه جریان نفت ایران به سوی اسرائیل تصریح داشت: «سیاست ایران در جایی که تأکید میکند اسرائیل بایستی مناطق نفتی اشغال شده مصر را پس بدهد، منابع قابل اطمینانی را برای اسرائیل نگهداری کرده است.»[25]
در یک سند لانه جاسوسی به تاریخ 16 بهمن 1354 آمده است:
«دیک ویلیام معاون شرکت توسعه و تجارت نفت خلیج(فارس) گفت شرکت وی یک مدل کامپیوتری را داراست که داد و ستد نفتی را ترسیم میکند. این دستگاه نشان میدهد که در شش ماه اول سال 1974 میلادی روزانه در حدود 252 هزار بشکه نفت ایران به اسرائیل میرفته است.»[26]
با گذشت زمان و افزایش جمعیت اسرائیل، نیاز رژیم صهیونیستی، به دریافت نفت ارسالی ایران نیز افزایش مییافت.
در سندی محرمانه تحت عنوان «تشریح وضع کلی ایران طی سالهای ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۷» ضمن بررسی موضع رژیم شاه نسبت به رژیم صهیونیستی، راجع به افزایش میزان نفت ارسالی به اسرائیل چنین میخوانیم:
«ایران با وجودی که اعمال اسرائیل را نزد دوستان عرب خود محکوم میکند، روابط خصوصی خوبی با اسرائیل دارد و با اینکه تبادل سفیر بین دو کشور انجام نشده، پیامهای جاسوسی و اطلاعاتی بین دو کشور بهطور منظم رد و بدل میگردد و تکنیسینهای اسرائیلی در بیشتر پروژههای کشاورزی و غیره ایران حضور دارند و به طور متوسط بیش از ۵۰ درصد نفت مورد نیاز اسرائیل توسط ایران تأمین میشود.»[27]
و باز در سند دیگری به تاریخ 12 دی 1355 راجع به میزان نفت ارسالی ایران به اسرائیل چنین آمده است:
«بیش از 8 درصد نفت وارداتی ایالات متحده، بیش از 16 درصد نفت مورد نیاز اروپای غربی، بیش از 24 درصد نفت مورد نیاز ژاپن و بیش از 70 درصد نفت مورد نیاز اسرائیل از ایران تأمین میشود.»[28]
و سند دیگر تصریح دارد که حکومت پهلوی تأمینکننده 75 درصد نفت مورد نیاز رژیم صهیونیستی بوده است:
«مقامات ایرانى، از احتمال اینکه شرکاى عرب در اوپک با آنان خصومت ورزند، بسیار دلواپس مىباشند و طبیعتاً موضوع صادرات نفت به اسرائیل را مورد بحث قرار نمىدهند. معهذا، اطلاعات به دست آمده از منابع مختلف نشاندهنده این است که حداقل 75 درصد مصرف کنونى داخلى اسرائیل که در حدود 150 هزار بشکه در روز مىباشد، به وسیله ایران تأمین مىشود. از این گذشته، تنها نفتى که از طریق خط لوله ترانس ـ اسرائیل (تیپلین) جارى و از طریق خلیج عقبه به بندر مدیترانهاى اشکلون به سمت شمال در حرکت مىباشد، از جانب ایران است.»[29]
صهیونیستها غیر از آنکه خاطرشان از روند جریان مداوم نفت از ایران به اسرائیل مطمئن بود، به محمدرضا پهلوی به خاطر آنکه بارها اعلام کرده که هرگز به نفت، به عنوان یک سلاح تحریمی نمینگرد، اعتماد کامل داشتند:
«در صورت بروز بحران انرژی و به هنگام تهدیدات اعراب مبنی بر استفاده از نفت به عنوان سلاحی برای ایجاد اعتدال در موضوع حمایت آمریکا از اسرائیل، ایران به صورت یک منبع مهم نفت وارداتی مطمئن، عمل میکند.»[30]
در تابستان 1355 توافق دیگری بالغ بر 2/1 میلیارد دلار صورت گرفت که براساس مبادله نفت با اسلحه قرار داشت. در این معاملات که شامل طرحهایی نظیر تولید موشکهای زمین به زمین دارای برد 450 کیلومتر حامل کلاهکهای غیر اتمی 350 پوندی نیز بود، ایران معادل 250 میلیون دلار نفت بهعنوان پیش پرداخت به اسرائیل داد.[31]
از 1336 که اولین قرارداد عمده خرید نفت ایران میان مقامات حکومت شاه و اسرائیل به امضا رسید تا قرارداد نفتی نظامی سال 1355 هیأتهای نفتی، نظامی، سیاسی و اقتصادی متعددی از اسرائیل به تهران آمدند. افشای سفر مقامات بلندپایه اسرائیلی و ملاقات آنها با سران و سردمداران حکومت شاهنشاهی ایران به همان اندازه که برای حکومت پهلوی دردسر ساز بود، برای اسرائیل منفعت سیاسی در پی داشت.
بعد از سفر یک هیأت بلندپایه بازرگانی اسرائیلی به تهران در 1336 برای انعقاد قرارداد نفتی، مهمترین سفرهای مقامات اقتصادی، نظامی، سیاسی و نفت اسرائیلی به تهران تا سقوط شاه در 1357 عبارت بودند از:
ـ «اشکول» وزیر دارایی و معاون او در اسفند 1338
ـ سرلشکر «بالاسکوف» رئیس ستاد ارتش اسرائیل در دی 1341
ـ ژنرال «مایرآمیت» رئیس سازمان امنیت اسرائیل در 1343
ـ معاون دبیرکل اتحادیه جهانی اسرائیل در 1345
ـ «مک لیف» رئیس کارخانه لوازم یدکی هواپیما و هلیکوپتر در 1353
ـ «موشهبتان» و «آورو بن دور» از مقامات شرکت نفت اسرائیل در فرودین 1353
ـ «ژوزف نحمیاس» نماینده شرکت نفت اسرائیل در خرداد 1353
ـ «بندور» و «نحمیاس» از مقامات شرکت نفت اسرائیل در تیروسپس مرداد 1353
ـ «جان روچیلد» یهودی، بانکدار در دی 1353
ـ «ایگال آلون» معاون نخستوزیر اسرائیل در 1354
ـ رئیس سرویس اطلاعاتی اسرائیل در تیر 1355
ـ دریابان «میکائیل بارکائی» فرمانده نیروی دریایی اسرائیل در 1357
در این سالها، همچنین شاهد سفر بعضی بلندپایگان حکومت پهلوی به اسرائیل بودیم. از جمله سفر جعفر شریفامامی رئیس وقت مجلس سنا (تیر 1343) سفر ارتشبد نعمتالله نصیری رئیس ساواک (آبان 1354) سفر ژنرال طوفانیان معاون وزارت جنگ رژیم شاه (1355) و...[32]
با پیروزی انقلاب اسلامی، لانه جاسوسی اسرائیل به دست مردم انقلابی تسخیر شد و با خارج شدن مأموران اسرائیلی از کشور، پرچم فلسطین بر بام آن به اهتزاز درآمد. بدین ترتیب با قطع ارسال نفت به اسرائیل و توقف بسیاری از طرحهای دفاعی مشترک میان دو کشور، اسرائیل همپیمانی وفادار را در منطقه از دست داد.
پینوشتها:
[1]. سقوط، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج ۲ ، بهار 1387، ص ۳۱۱.
[2]. روزنامه اطلاعات ۲۴ اسفند ۱۳۲۸، ش 7179، ص ۸.
[3]. مقاله: «پرداخت رشوه برای شناسایی دولت اسرائیل»، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، آرشیو مقالات.
[4]. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، 1394، نشر پیکان، ص 284.
[5]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب هفتم، ص 249، مبحث: «اعتصاب در صنعت نفت ایران».
[6]. هوشنگ مهدوی، همان، ص 390 - 391.
[7]. اسناد لانه، همان، کتاب چهارم، ص ۴۳۹ - ۴۴۰ (سند ش ۶).
[8]. همان، کتاب چهارم، ص ۴۴۰ (سند ش ۷).
[9]. همان، کتاب چهارم، ص 457 (سند ش 21).
[10]. همان، کتاب اول، ص ۶۲۹ (سند ش ۳).
[11]. همان.
[12]. همان، کتاب چهارم، ص 444 (سند ش 10).
[13]. همان.
[14]. همان، ص 446 (سند ش 12).
[15]. همان، ص 447 (سند ش 13).
[16]. همان، ص 448 (سند ش 15).
[17]. همان، ص 449 (سند ش 16).
[18]. همان، کتاب اول، ص 427 (سند ش 19).
[19]. همان، کتاب چهارم، ص 450 (سند ش 22).
[20]. سند ساواک ش 4715، مورخه 16/10/1354، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، آرشیو اسناد.
[21]. سند ساواک، ش 3473 مورخه 12/7/1354، همانجا.
[22]. اسناد لانه، همان، کتاب چهارم، ص ۴۶۱ (سند ش ۲۷).
[23]. همان، کتاب چهارم، ص ۴۳۲.
[24]. همان، کتاب پنجم، ص ۱۷۳.
[25]. همان، کتاب اول، ص ۴۲۷ (سند ش ۱۹).
[26]. همان، کتاب چهارم، ص 462 (سند ش 28).
[27]. همان، کتاب اول، ص ۲۶۹، مبحث: «موضع ایران در جنگ اعراب و اسرائیل».
[28]. همان، ص 427 (سند ش 19).
[29]. همان، کتاب چهارم، ص 463 (سند ش 31).
[30]. همان، کتاب ششم، ص 704 (سند ش 8).
[31]. هوشنگ مهدوی، همان، ص 451.
[32]. پژوه صهیونیست، مرکز مطالعات فلسطین، کتاب دوم، آبان 1381، ص 422 ـ 420.
تعداد بازدید: 213