انقلاب اسلامی :: روایت اسناد لانه جاسوسی از: «خط میانه»

روایت اسناد لانه جاسوسی از: «خط میانه»

26 خرداد 1403

احمد ساجدی

بخش دوم

 

 

رحمت‌الله مقدم مراغه‌ای

در سند بعدی از رحمت‌الله مقدم مراغه‌ای به عنوان یکی از عناصر «خط میانه» نام برده شده است. در زندگی‌نامه او می‌خوانیم:

«در 1340 با یک بورسیه عازم آمریکا شد و این سفر را با شادی به یاد دارد. فرزند ارشد او در رشته عمران منطقه‌ای در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی سرگرم تحصیل است. در سال ۱۳۵۶ کوشید به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شود ولی نام وی توسط حزب رستاخیز حذف شد. او که از نظر فکری خود را بین سوسیالیست‌ها و میانه‌روها می‌داند، موسس نهضت رادیکال است. او این نام را از حزب رادیکال فرانسه الهام گرفته است. مراغه‌ای از اینکه مسئولیت دفاع از حقوق بشر در ایران به اشرف پهلوی واگذار شود ناراضی است و می‌گوید حقوق بشر به خاندان سلطنتی ارتباطی ندارد و از آنِ مردم است. او از کنوانسیون قانون اساسی آمریکا که دو قرن پیش تشکیل شد و منجر به حق رأی مردم شد حمایت کرده است. مقدم کاملاً طرفدار آمریکا است و با نهایت علاقه درباره تماس‌هایش با لاری سماکیس مأمور سفارت سخن می‌گوید.»[1]

در سند دیگری می‌خوانیم: «مقدم معتقد است ثروت‌های نفتی ایران را شاه ایجاد نکرده بلکه روی زمین است. ولی شاه قسمت اعظم این ثروت را بر باد داده و او و اطرافیانش از این ثروت فاسد شده‌اند. او کلمات الهام‌بخشی را که از سوی پرزیدنت جیمی‌کارتر اعلام شده، لبیک گفته است.»[2]

در سندی دیگر به تاریخ ۲۲ خرداد ۱۳۵۷ مقدم مراغه‌ای در گزارشی به مأمور سفارت آمریکا گفته که موفق شده رهبری سیاسی نهضت مخالفان شاه را بر عهده بگیرد. وی در توضیح بیشتر گفته با مهدی بازرگان، کریم سنجابی، داریوش فروهر و علی‌اصغر حاج‌سیدجوادی که هر یک نماینده گروه‌هایی هستند در ارتباط بوده و می‌تواند به نمایندگی از سوی آنان سخن بگوید.[3]

وی از همان آغاز تماس با افراد مذکور، «حسن‌نیت گروه خود را نسبت به ایالات متحده ابراز داشت و تمایل دوستی با آمریکا را به جای پذیرفتن مساعدت از محافل مخالف یعنی شوروی مورد تأکید قرار داد. مع‌الوصف آنها آمریکا را فقط به خاطر پشتیبانی از شاه و علیه مصدق در گذشته مورد سرزنش قرار دادند.»[4]

مقدم در جای دیگری از همین سند از شاه انتقاد و از آمریکا تجلیل کرده، می‌گوید:

«او (شاه) خودخواه است و فعالیت خود را به تحکیم قدرت خود محدود کرده است... شاه مانند هانری چهارم رفتار می‌کند. هیچ‌کس او را دوست ندارد و مردم خواهان دگرگونی هستند. امتیازها و تجملات خاندان سلطنتی مردم را مشمئز می‌کند. آنها می‌بینند که چگونه آمریکایی‌ها هر چند سال یک‌بار رئیس‌جمهور خود را تغییر می‌دهند و نظام همچنان باقیست. شاه ۳۶ سال است که باعث دردسر است و اکنون زمان دگرگونی فرا رسیده است... شاه ما را به بازی گرفته است. او تصور می‌کند که زمانه به نفع او کار می‌کند... تنها نگرانی شاه این است که چگونه حکومت ایالات متحده را راضی نگه دارد. او در فکر مردم کشور خود نیست.»[5]

طبق همین سند مقدم مراغه‌ای گفت: «آنچه که مورد نیاز مردم است وجود نخست‌وزیری است که یک حائل یا یک واسطه میان مردم با شاه باشد. هنگامی که از او درباره شخص مورد نظرش پرسیده شد، او دکتر علی امینی نخست‌وزیر اسبق را مطرح کرد.»[6]

اما جالب است که وقتی رهبران گروه همکار مقدم از وی خواستند با توجه به حساسیت اوضاع، در تابستان (سال 1357) در ایران بماند، مقدم گفت: «راهی آمریکاست تا فرزند ۱۲ ساله‌اش را در مدرسه‌ای در ایالت بوستون ثبت نام کند.»[7]

 

هدایت اسلامی‌نیا

یکی از رجال پهلوی دوم که اسناد لانه جاسوسی نام او را در فهرست افراد موسوم به «خط میانه» جای داده، «هدایت اسلامی‌نیا» نماینده اسبق مردم تبریز در مجلس شورای ملی است. او از طرفداران آیت‌الله شریعتمداری و در بسیار مواقع رابط او با دولت هویدا یا دیگر مقامات حکومت شاه بود.

«اسلامی‌نیا در برقراری یک پل بین دربار و رهبریت محافظه‌کار مذهبی خیلی فعال و مؤثر است. او جاه‌طلبی خودش برای بازگشت به موقعیتی از قدرت که بتواند مؤثر واقع شود را خیلی کم پنهان می‌کند. مأموران سفارت که با وی ملاقات می‌کنند تحت‌تأثیر توانایی‌های وی هستند.»[8]

«اسلامی‌نیا به وضوح احساس می‌کند که جداسازی اطرافیان سرسخت خمینی از دیگر رهبران مذهبی، کلید پیشرفت است. او می‌گوید مشکل اینجاست که شاه همه تصمیمات را هرچند کوچک، خود می‌گیرد و این باید تغییر کند.»[9]

«اسلامی‌نیا آیت‌الله خویی را معتبرترین آیت‌الله در میان آیت‌الله‌ها می‌داند. خیلی بیشتر از خمینی یا شریعتمداری و یا خوانساری در تهران»[10]

 

امیر امان‌الله

یکی دیگر از افراد «خط میانه» امیر امان‌الله نماینده سمیرم در مجلس شورای ملی و بزرگ ایل «دارشویی» است. وی که از آشنایان کنسول آمریکا در اصفهان به شمار می‌رود، به وی گفته: «اغلب اشخاصی که می‌شناسم تمام اعتقادشان به تمایل یا توانایی دولت ایران برای اجرای سیاست‌هایش را از دست داده‌اند. ایمان و اعتقاد مردم به دولت و خانواده سلطنتی از بین رفته است. مگر اینکه کابینه جاری با کابینه‌ای که به وسیله شخصی مشهور به مخالفت با حرص و آز و بی‌کفایتی خانواده سلطنتی تعویض گردد. او برای عهده داری کابینه، علی امینی را بهترین احتمال می‌داند. ولی نگرانیش این است که با شخص دیگری که فقط به پر کردن حساب بانک سوئیس خود علاقمند باشد تعویض شود. وی می‌گفت آموزگار میلیون‌ها دلار در زمان تصدی خود پول به دست آورده است.»[11]

 

مهدی پیراسته

مهدی پیراسته از دیگر افراد «خط میانه» از نظر اسناد لانه جاسوسی است. طبق یکی از اسناد به قلم سولیوان سفیر آمریکا: «او در سال‌های دهه ۱۳۴۰ به دلیل مخالفت با اعضای بلندپایه دولتی به تبعید فرستاده شد ولی بعداً به وزارت دادگستری و سپس به مجلس راه یافت و از مخالفان مصدق و از حامیان شاه شد. او که طرفدار اقتدار شاه است از روابط خوبی با مذهبیون برخوردار است. وی همچنین رئیس سابق انجمن ایران و آمریکاست و دوست دارد با آمریکایی‌ها مراوده داشته باشد.»[12]

در سندی به تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۵۷ به نقل از پیراسته گفته شده که «او مکرراً خود را برای نامزدی صدارت اعظم (نخست‌وزیری) عرضه کرده است. او در قم با آیت‌الله گلپایگانی، آیت‌الله مرعشی نجفی و آیت‌الله شریعتمداری دیدار داشته و با آیت‌الله پسندیده برادر خمینی غذا خورده است.»[13]

پیراسته در اظهاراتی که به نظر می‌رسد ژست تبلیغاتی برای عهده‌داری منصب نخست‌وزیری است می‌گوید: «سرگرم تلاش برای آرام کردن آیت‌الله خمینی است. او به من (لامبراکیس از بخش سیاسی سفارت آمریکا در تهران) گفته است امیدوار است ظرف ۱۲ روز نتیجه این کوشش را به دست آورد. وی می‌گوید ۸۰ درصد به موفقیت طرح خود اطمینان دارد. طرحی که وی دنبال می‌کند این است که خمینی را از خروج شاه از کشور مأیوس کند.»[14]

بر اساس سندی به تاریخ ۱۷ آذر ۱۳۵۷ مهدی پیراسته تشکلی تحت نام «جبهه دفاع از قانون اساسی» را به عنوان یک گروه سیاسی تأسیس کرده و برنامه‌های خود را ابتدا به مأموران آمریکایی اطلاع داده است. وی از جمله می‌گوید: هدفش سازش با مخالفان مذهبی است. او نسبت به آمریکا نظر مساعدی دارد.[15]

نکته جالب اینکه همین سند در بیان خصوصیات شخصی پیراسته، وی را با این واژه‌ها معرفی کرده است: «حیله‌گر، بی‌شرف، پرحرف، عاشق شهرت، لاف‌زن، ناهنجار...»[16]

 

دکتر عدنان مزارعی

یکی از چهره‌هایی که در اسناد لانه جاسوسی از وی به عنوان یک «میانه‌رو» یاد شده، دکتر عدنان مزارعی است. او استاد اقتصاد دانشگاه تهران و کارمند سابق سفارت آمریکا در بخش اقتصادی بود. وی طبق سندی به تاریخ ۱۹ دی ۱۳۵۷ با یکی از مأموران سیاسی سفارت دیدار کرد و خواستار حمایت آمریکا از گروه جدیدالتأسیس خود با نام «رسالت انسانی ملت ایران ـ راما» شد. وی مدعی است عقاید گروه، متکی بر جنبه‌های خوب کاپیتالیسم و سوسیالیسم است و می‌تواند ایران را از زیر فشار اسلامگراهای افراطی و همچنین مارکسیست‌ها نجات دهد. گروه راما ۱۵۰ عضو دارد که به گفته مزارعی عموم آنان وکیل و دانشمند هستند. این گروه همچنین شعباتی در شهرستانها دارد. سولیوان سفیر آمریکا در ارتباط با این ملاقات می‌نویسد: «هر گروه میانه‌رو متمایل به غرب که به مبارزه علیه ملاها برخیزد طرفی خواهد بود که البته پیشرفت آن را با علاقه دنبال خواهیم کرد.»[17]

 

رحیم صفاری

یکی دیگر از همین چهره‌ها که او نیز با مراجعه به سفارت آمریکا خود را معرفی کرده، شخصی است به نام «رحیم صفاری». او نویسنده و مشاور سیاسی سفارت آمریکاست.در سند آمده او را قبلاً در یک جشن مشروب‌خواری دیده‌اند. صفاری که طرحش را برای نجات ایران به زبان انگلیسی نوشته بود، نسخه‌ای از آن را به سولیوان سفیر تحویل داد. وی در این طرح به اهمیت استعفای شاه، انحلال مجلسین، انحلال ساواک، عهده‌داری زمام امور کشور توسط شورایی از معتمدین مردم و تدارک سریع برای برگزاری انتخابات آزاد اشاره کرده بود.[18]

 

احمد بنی‌احمد

در یک سند لانه جاسوسی از احمد بنی‌احمد نماینده مردم تبریز در مجلس شورای ملی نیز به عنوان یکی از افراد «خط میانه» یاد شده است. طبق این سند که تاریخ ۱۷ آذر ۱۳۵۷ را دارد، نامبرده به دولت‌های شریف‌امامی و ازهاری انتقاد داشته است. او در پی حادثه ۱۷ شهریور تهران دست به اعتصاب غذا زد و آن را تا استعفای شریف‌امامی ادامه داد. سپس دولت ازهاری را متهم به بی‌کفایتی و عجز در پایان دادن به ناآرامی‌ها کرد. او جاه‌طلب بوده و می‌گوید با دیگر رهبران سیاسی از جمله مراکز سنتی اسلامی قدرت در ارتباط بوده است.[19]

با این حال طبق یک سند لانه جاسوسی «نمایندگان مجلس شورای ملی احمد بنی‌احمد را خرمگس جناح مخالف نامیده، میانه‌روها او را لعن می‌کنند و تندروها او را نمی‌پذیرند.»[20]

 

دکتر عباس میرآخور

فرد دیگری که اسناد لانه جاسوسی از او به عنوان یک «میانه‌رو» یاد کرده‌اند، دکتر «عباس میرآخور» رئیس بخش اقتصادی دانشگاه فرح پهلوی (دانشگاه الزهرا) است. طبق یک سند لانه جاسوسی، وی با بسیاری از تحصیل‌کردگان غربی که خود را از معرکه مناقشات سیاسی کنار کشیده‌ و از میانه‌روهایی که سکوت پیشه کرده‌اند، در ارتباط بوده و معتقد است تنها همین طبقه متوسط هستند که می‌توانند دولت را از ورطه سقوط به چپ یا راست نجات دهند. او معتقد است نفوذ آمریکا می‌تواند کمک کند تا طرح‌های مربوط به چگونگی به کار گرفتن این گونه افراد در امور سیاسی و دولتی ارائه شود. دکتر میرآخور می‌گوید شاه به عنوان یک فرد سلطنت‌طلب نمی‌تواند برای مدت زیادی اداره امور کشور را در دست داشته باشد، ولی با به کار گرفتن طرح وی، شاه ۵۰ درصد شانس دارد که از یک طوفان آنی نجات یابد.[21]

 

محمد درخشش

محمد درخشش رهبر اتحادیه معلمان ایران که در اسناد لانه جاسوسی از وی به عنوان یک «میانه‌رو» یاد شده، معتقد است نهاد سلطنت (شاه) باید حفظ شود ولی اعلیحضرت باید یک پله پایین‌تر بیاید و از این پس سلطانی قانونی در چارچوب قانون اساسی باشد.»[22] طرفداران درخشش نیز می‌گویند که شاه باید سلطنت کند نه حکومت.[23]

از سوی دیگر «درخشش به وضوح به حرکت قدرت‌گیری خمینی بدبین است و می‌ترسد که دیکتاتوری مذهبی به وجود آید که در نتیجه کمونیست‌ها قدرت را به دست بگیرند.»[24]

درخشش می‌گوید راه‌حل سومی برای نجات کشور از بحران یافته است. این راه‌حل از یک سو مانع از موفقیت خمینی می‌شود و از سوی دیگر راه را برای ادامه قدرت شاه می‌بندد و آن تشکیل شورای سلطنت مرکب از مردان بسیار محترم و قضات و غیره است. این شورا سپس گروهی از چهره‌های سیاسی را از درون جبهه ملی یا از میان بازاریان و احزاب دیگر برمی‌گزیند که آنها دولت را تشکیل خواهند داد و زمینه برگزاری انتخابات آزاد را فراهم خواهند کرد.[25]

بر اساس یکی از اسناد لانه جاسوسی محمد درخشش خروج شاه و تشکیل شورای سلطنت را سبب تضعیف امام خمینی و موجب روی کار آمدن دولتی دموکراتیک غرب‌گرا و ضد روحانی دانسته است.[26] او مخالفت کامل خود را با شاپور بختیار و کابینه‌اش اعلام کرده است.[27]

 

خسرو اقبال

خسرو اقبال برادر منوچهر اقبال از دیگر چهره‌های «میانه‌رو» است. یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۱۹ مهر ۱۳۵۷ از قول وی می‌نویسد:

«شاه مرد ضعیفی است که قیافه یک مرد قوی را به خود گرفته است... خسرو به کوتاهی‌های اقتصادی در کشور، نارضایی‌های عمومی مردم، و بی‌اعتمادی جامعه به ارتش اشاره کرد و گفت تیمسارهای ارتش مترصد فرصت هستند. اگر شاه برود کشور وضع پایداری نخواهد داشت. شاه باید با ظاهر شدن بر صفحه تلویزیون ابتکار عمل را در دست بگیرد و از مردم خود بابت غفلت از احتیاجات آنها در شرایط توجه به افزایش قدرت نظامی کشور پوزش بطلبد... اقبال به‌طور مکرر با سفارت آمریکا در تماس بوده، هر چند مانند بسیاری دیگر از شخصیت‌هایی که با آنها صحبت می‌کنیم یک منفعت‌طلب است.»[28]

یک سند لانه جاسوسی به تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۵۷ می‌نویسد: «خسرو اقبال در نظر دارد یک روزنامه سیاسی منتشر کند و در آن از یک سو با موافقت شاه و دولت، و به منظور کسب اعتبار در جامعه، ابتدا به دولت و رژیم حمله کند و پس از آنکه شهرت روزنامه حاصل شد، امام خمینی را مورد حمله قرار دهد.»[29]

در این سند آمده است: «او اگرچه از ایالات متحده برای حمایت از طرحش تقاضا نکرده ولی آشکار است که او چنین حمایتی را دوست دارد و قصد دارد در این رابطه با لامبراکیس در سفارت آمریکا تماس بگیرد.»[30]

 

آیت‌الله یحیی نوری

آیت‌الله یحیی نوری معروف به «علامه نوری» نیز از جمله چهره‌های میانه‌رو در اسناد لانه جاسوسی است. طبق سندی به تاریخ ۱۷ آذر ۱۳۵۷ وی روز ۱۶ آذر برای مدت ۳ ساعت در خانه یکی از بازاریان به نام حاجی کاشانی با مأمور سفارت آمریکا ملاقات و مذاکره داشت. علامه نوری در این ملاقات به مأمور سفارت گفت نسبت به باقی ماندن شاه در کشور به عنوان پادشاه مطابق قانون اساسی و نه به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح تمایل دارد، مشروط بر آنکه ایالات متحده مایل به ایفای نقش ضامن برای چنین توافقی باشد. وی گفت از نفوذش برای واداشتن مردم به ماندن در خانه به جای پیوستن به تظاهرات استفاده می‌کند و متقابلاً پیشنهاد دارد ایالات متحده نیز از نفوذش برای کنترل رفتار سربازان ایرانی استفاده کند.[31]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کتاب سوم، ص ۱۹۷ - ۲۰۰ (سند شماره ۵).

[2]. همان، ص ۲۰۵ (سند شماره 8).

[3]. همان، ص ۲۱۳ (سند شماره ۱۱).

[4]. همان، ص ۲۱۵ (سند شماره ۱۱).

[5]. همان، ص ۲۱۶ (همان سند).

[6]. همان، ص ۲۱۲ (همان سند).

[7]. همان.

[8]. همان، ص ۲۱۰ (سند شماره ۹).

[9]. همان، ص ۲۱۲ (سند شماره ۱۰).

[10]. همان، ص ۲۱۸ (سند شماره ۱۲).

[11]. همان، ص ۲۲۹ (سند شماره ۱۷).

[12]. همان، ص ۲۳۱ (سند شماره ۱۸).

[13]. همان، ص ۲۳۶ - ۲۳۷ (سند شماره ۲۲).

[14]. همان، ص ۲۳۷ (سند شماره ۲۲).

[15]. همان، ص ۲۹۵ (سند شماره ۱۶).

[16]. همان.

[17]. همان، ص ۳۴۷ - ۳۴۸ (سند شماره ۷).

[18]. همان، ص ۳۴۹ (سند شماره 8).

[19]. همان، ص ۲۹۶ (سند شماره ۱۷).

[20]. همان، کتاب نهم، ص ۱۶۸ (سند شماره ۸۱).

[21]. همان، کتاب سوم، ص 277 (سند شماره ۵).

[22]. همان، کتاب هشتم، ص ۴۵۵، زندگی‌نامه جمعی از رجال پهلوی.

[23]. همان، ص ۴۸۹.

[24]. همان، کتاب سوم، ص ۴۰۸ (سند شماره ۴۳).

[25]. همان، ص ۲۸۵ (سند شماره ۱۰).

[26]. همان، ص ۳۱۸ (سند شماره ۳۶).

[27]. همان، ص ۳۳۲ (سند شماره ۴۸).

[28]. همان، ص ۲۳۸ - ۲۳۹ (سند شماره ۲۳).

[29]. همان، ص ۳۰۵ (سند شماره ۲۳).

[30]. همان، ص ۳۰۷ (سند شماره ۲۳).

[31]. همان، ص ۳۰۱ (سند شماره 22).



 
تعداد بازدید: 95


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: