29 آذر 1402
احمد ساجدی
سیدعبدالحسین دستغیب در ۱7 آذر ۱۲۹۲/ دهم محرم ۱۳۳۲ در خانوادهای روحانی در شیراز به دنیا آمد و چون تولد وی با عاشورا مصادف شده بود، نامش را «عبدالحسین» نهادند.[1] پدرش سیدمحمدتقی و پدربزرگش سیدهدایتالله از عالمان و مجتهدان استان فارس بودند.[2]
خاندان دستغیب از حدود چهار قرن پیش در شیراز به «دستغیب» معروف بودند. آنان با 32 واسطه به زیدبن علی فرزند امام سجاد(ع) نسب مىرسانند.[3]
تحصیلات
سیدعبدالحسین درس را از مکتبخانه شروع و سپس شروع به تحصیل علوم اسلامی کرد. او دروس ابتدایی حوزه علمیه را نزد پدر خواند، اما در 11 سالگی پدر را از دست داد[4] و به ناچار سرپرستی مادر، سه خواهر و دو برادر کوچکتر را بر عهده گرفت. سپس در مدرسه خان شیراز نزد کسانی چون ملا احمد دارابی و علیاکبر ارسنجانی به تحصیل ادامه داد[5] و در 20 سالگی اقامه نماز جماعت مسجد باقرخان شیراز را بر عهده گرفت.
در دوره حکومت رضا شاه (۱۳۰۴ ـ ۱۳۲۰ش) برای حفظ لباس روحانیت، به ناچار در امتحان طلاب علوم دینیه ـ که توسط اداره معارف برگزار شده بود ـ شرکت کرد و با قبولی در امتحان، لباسش را حفظ کرد. چندی بعد به بهانه سخنان تحریکآمیز و مخالفتهایش علیه حکومت به زندان افتاد. در آن زمان مأموران رضاخان مانع از منبر رفتن و سخنرانی وی میشدند. کار این مزاحمتها به جایی رسید که او ناگزیر روی زمین مینشست و مردم را موعظه میکرد و در جواب اعتراض مأمورین هم پاسخ میداد که: «مرا از منبر رفتن منع کردهاند، نه از سخن گفتن بر روی زمین.»[6] حکومت رضاخان در ادامه این فشارها او را وادار کرد که میان دو گزینه ترک وطن، یا کنار نهادن لباس روحانیت یکی را انتخاب کند. در نتیجه، در سال ۱۳۱۴ش به نجف رفت.
دستغیب خود در اینباره چنین میگوید:
«در زمان رضاخان قلدر ملعون ما را چند بار زندانی کردند و یک دفعه بناشان تبلیغ بود. بعد فشار آوردند که اصلاً باید از روحانیت بیرون بروی و 24 ساعت مهلت دادند که بنده اصلاً خلع لباس کنم و از روحانیت بیرون روم و مسجد و منبری نباشم. بناچار فرار کردم و رفتم نجف»[7]
دستغیب در نجف نزد استادانی چون محمدکاظم شیرازی و سیدابوالحسن اصفهانی به ادامه تحصیل در مراتب عالی پرداخت.[8] و در هفت سال به مقام اجتهاد رسید.[9]
آیتالله شیخ محمدکاظم شیرازی در مورد وی گفته است: «او از هر اخلاق ناشایستی پاک و به هر اخلاق شایستهای آراسته است». امام خمینی او را «مربی محرومان»، «هدایتکننده مردم»، «معلمی بزرگ»، «عالمی عامل» و بالاتر از همه « متعهد به اسلام» و «شخصیتی ارزشمند» نامید.[10]
دستغیب پس از سقوط رضاشاه به توصیه استادش آیتالله محمدکاظم شیرازی، به شیراز بازگشت[11] و در مسجد طالبیون به اقامه نماز جماعت پرداخت. وی در کنار برگزاری مجالس وعظ و سخنرانی و تدریس و تألیف، به امور عامالمنفعهای چون تأسیس و بازسازی مساجد و مدارس از جمله مسجد جامع عتیق شیراز و مدرسه علمیه حکیم نیز همت گماشت.[12] او سپس در مسجد جامع عتیق با برگزاری جلسات درس و بحث و تفسیر قرآن فعالیتهایش را ادامه داد. حاصل آن جلسات بعدها به صورت کتاب منتشر شد.
مبارزات
دستغیب طی چند دهه فعالیت در دوره پهلوی، از اوضاع اجتماعی ایران و رواج مظاهر غیر دینی در کشور انتقاد میکرد. او از اقدام حکومت پهلوی در به رسمیت شناختن اسرائیل و همچنین طرح موسوم به «انقلاب سفید» در اوایل دهه 1340 انتقاد میکرد.[13]
مبارزات سیاسی وی همزمان با طرح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی از سوی دولت اسدالله علم و مخالفت امام خمینی با این طرح در سال ۱۳۴۱ ابعاد تازهای یافت. او هدف از طرح این لایحه را از بین بردن تمام احکام اسلام و ریشهکن کردن آن عنوان کرده بود.[14]
در اواخر 1341 که نخستین اعلامیه امام به دست وی رسید، همگام با امام خمینی به مبارزه علیه حکومت پهلوی پرداخت.[15] وی طی یکی از سخنرانیها در مورد تبلیغات شاه راجع به «آزادی زنان» گفته بود: «اگر مراد از آزادی زن، آزادی از قید دین و قرآن است، پس ننگ بر این آزادی.»[16]
روز 8 فروردین 1342 مأمورین ساواک گزارش دادند که «دستغیب بر منبر، افراد را تشویق و تحریک به جهاد و کفنپوشی کرده است.» همین مسئله موجب شد تا در دهم فروردین آن سال سرلشکر حسن پاکروان رئیس وقت ساواک حکم تبعید او را صادر کند.[17] در متن حکم دستگیری دستغیب تأکید شده بود: «بدون شتابزدگی و با تهیه طرح قبلی، شبانه نسبت به دستگیری وی اقدام شود.» همچنین متذکر شده بود: «برای جلوگیری از واکنش بازاریها، مصلحت است که وی بلافاصله پس از دستگیری با هواپیما به تهران اعزام گردد.» اما این حکم در آن مقطع زمانی به ملاحظه پرهیز از تنش بیشتر در اوضاع و احوال پس از حمله به فیضیه، اجرا نشد.[18]
دستغیب در ششم خرداد 1342 با اشاره به حمله شاه به فیضیه، سکوت مردم را حرام دانست و زمان را زمان ترک جان و مال معرفی کرد.[19]
وی در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ نیز در سخنرانی دیگری در مسجد جامع شیراز ضمن حمله شدید به بهائیان اظهار داشت:
«... ما امروز طرف هستیم با هیئت حاکمه فاسد که دارد کمک میکند به بهاییها که دشمن دین و استقلال مملکت میباشند. اینها جاسوسان را در بلاد مسلمان و کتابهای آنها را در بین مسلمین پراکنده نمودهاند. تمام پستهای حساس مملکت را به دست آنها دادهاند.. همه دلشان از دست شما هیئت حاکمه فاسد خون است....»[20]
با دستگیری امام خمینی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، دستغیب به دنبال سخنرانی دیگری در مسجد گنج شیراز علیه حکومت پهلوی، در ۱۸ خرداد دستگیر شد. مأمورین شاه، شب هنگام از تهران به شیراز رفته و به خانه وی حمله کردند. مردم که احتمال چنین حملهای را میدادند، از سر شب در کوچه و مسجد مجاور مانده بودند و در برابر یورش مأمورین مقاومت کردند. جمعی از بستگان و طرفداران دستغیب نیز شب در منزل وی بیتوته کرده بودند و به محض آمدن کماندوها، وی را منزل به منزل فراری دادند.[21]
مأمورین در تعقیب آقای دستغیب با شکستن شیشهها و در و پنجره منازل، به ضرب و شتم مردم پرداختند و عده زیادی را مجروح کردند. پس از گذشت 2 روز و بازداشت تعداد زیادی از بستگان و مریدان وی، او به مقامات دولتی پیغام فرستاد که اگر به خاطر دست یافتن به من، مردم را این طور اذیت میکنید، من حاضرم به دو شرط خود را معرفی کنم. اول این که همه کسانی که زندانی شدهاند، آزاد شوند و دوم آن که حاضر به تهران رفتن و محاکمه شدن نیستم. پاسخ دادند هر دو شرط را میپذیریم، ولی چون شخص شاه مکرر دستور داده و بازخواست نموده، چارهای از تهران رفتن نیست، اما به خاطر راحتی، شما را با هواپیما میفرستیم. سپس استاندار وقت به اتفاق رئیس ساواک نزد او رفتند و وی را با یک فروند هواپیمای اختصاصی به تهران اعزام و مستقیماً روانه زندان عشرتآباد کردند.[22] او سپس به زندان قزلقلعه تهران انتقال یافت و در ۳۱ تیر همان سال با تبدیل قرار بازداشتش به قرار التزام از زندان آزاد شد.
پس از آزادی امام خمینی از زندان در فروردین ۱۳۴۳ به موازات جشنهایی که در نقاط مختلف کشور برگزار شد، دو جشن نیز در شیراز ترتیب یافت. یکی به همت آیتالله دستغیب در مسجد جمعه عتیق و دیگری به همت آقای سیدحسامالدین فال اسیری در مسجد آقا باباخان[23]
در همین ماه دستغیب به دنبال نگارش و پخش اعلامیهای علیه حکومت پهلوی در شیراز که ساواک، توزیعکنندگان آن را از ناحیه وی میدانست، مجدداً شبانه بازداشت و به زندان قزلقلعه در تهران انتقال یافت و پس از مدتی آزاد شد.[24] او پس از آزادی از زندان، سه روز میهمان امام خمینی بود.[25]
در آبان 1343 امام خمینی پس از مخالفت با کاپیتولاسیون، به ترکیه تبعید شد و خفقان شدیدی بر کشور حاکم گردید، اما با وجود این، دستغیب همچنان با ایشان در ارتباط بود و نامهها، پیامها و اعلامیههای ایشان را دریافت میکرد تا در شیراز و اطراف پخش شود.[26]
آیتالله دستغیب در اردیبهشت ۱۳۴۵ در سخنانی در ارتباط با تمدن غربی که شعار تبلیغاتی دولت بود گفت: «آتش به این تمدن غربی... چرا از تمدن غربی فقط رقص و فساد و زشتیهای آن را یاد گرفتهاید؟ چرا از پیشرفت صنایع آنها تبعیت نمیکنید؟...»[27]
او در آذر ۱۳۴۷ در یک سخنرانی در مسجد جامع شیراز در وصف دولتمردان پهلوی گفته بود: «امروز هر کس در این کشور خائنتر است، مقامش بیشتر است.»[28] وی در سال 1352 به سبب ایراد سخنرانیهای تند علیه پهلوی، ممنوعالمنبر شد.[29]
فعالیت مبارزاتی دستغیب تا سال ۱۳۵۵ ادامه داشت. او در همان سال عازم نجف شد و با امام خمینی ملاقات کرد.
جشن هنر شیراز
دستغیب در ۲۸ مرداد ۱۳۵۶ با سخنرانی در مسجد جامع شیراز ضمن مخالفت با برپایی برنامه مبتذل موسوم به «جشن هنر شیراز» که هر سال توسط دربار شاه با دعوت میهمانانی از خارج و با صرف هزینه هنگفت و اجرای برنامههای فسادانگیز برگزار میشد، عاملین و برپاکنندگان این جشن را به باد انتقاد گرفت. برنامه سالیانه جشن هنر توسط فرح پهلوی در شیراز برگزار میشد و خارجیان شرکت شرکتکننده، انواع فساد و فحشا را مرتکب میشدند. آنان در ماه مبارک رمضان (سال 1356) نمایشنامهای با عنوان «خوک ـ بچه ـ آتش» اجرا کردند که ضمن آن رسماً عمل جنسی را در ملاء عام انجام میدادند و قرار بود اجرای برنامه ده روز یا دو هفته ادامه داشته باشد.
برنامه جشن هنر شیراز نمایشی از اوج ابتذال فرهنگی غرب در ایران اسلامی بود. ویلیام شوکراس روزنامهنگار و نویسنده انگلیسی این جشن را «یک هتک ناموس تمام عیار»[30] و آنتونی پارسونز سفیر انگلیس در تهران آن را «بینظیر از نظر اهانت به ارزشهای اخلاقی ایرانیان»[31] و «برنامهای چرند و مزخرف»[32] خوانده بود.
فردای نخستین روز اجرای نمایش جشن هنر شیراز، آیتالله دستغیب پس از نماز عصر، چنان به این برنامه حمله کرد که مأمورین در بیرون شبستان دستگاههای ضبط صوت مردم را توقیف کردند و نوارها را از مردم گرفتند. عصر همان روز از طرف مقامات دولتی برای دستغیب پیغام فرستاده شد که شما کوتاه بیایید، ما خودمان جلوگیری میکنیم، مبادا در شهر آشوب شود. اما فردای آن روز نیز دستغیب مجدداً با تهدید صریح و اتمامحجت، سخنرانی مبسوطی ایراد کرد. پس از این سخنان و حمایت وسیع مردم از وی، شورای امنیت استان تشکیل و برنامه جشن هنر شیراز را تعطیل کرد.[33]
آیتالله دستغیب در 17 دی همان سال علیه مقاله توهینآمیزی که در روزنامه اطلاعات علیه امام خمینی درج شده بود سخنرانی کرد و مدتی در منزل خود در محاصره ساواک به سر برد.[34] در پی این سخنرانی ساواک تصمیم گرفت او را تبعید یا ممنوعالمنبر کند، اما از بیم تبعات آن، از تصمیم خود منصرف شد. پرویز ثابتی مدیر کل اداره سوم ساواک گفته بود: « تجربه نشان داده که تبعید و یا ممنوعالمنبر شدن افرادی نظیر مشارٌالیه بجای تضعیف نفوذ آنها باعث شده که افراد مذهبی توجه بیشتری به آنها مبذول دارند و کمکهای مادی قابلتوجهی به این قبیل افراد بنمایند...»[35]
دستغیب در اسفند ۱۳۵۶ بار دیگر عازم نجف شد و به دفعات با امام خمینی ملاقات کرد.
انقلاب اسلامی
آیتالله دستغیب در خلال سال 1357 نقش مؤثری در هدایت انقلاب اسلامی در شیراز و شهرهای تابعه آن داشت. در واکنش به نقش وی در بسیج مردم، مأموران پهلوی روز 24 تیر 1357 او را در منزلش دستگیر و به نقطه نامعلومی منتقل کردند.[36] اما وی پس از آزادی مجدداً به سخنرانیهای خود ادامه داد و طبق معمول پس از هر سخنرانی، مردم به خیابانها ریخته و به تظاهرات میپرداختند.
با اوجگیری مبارزات و پس از حادثه خونین ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ تهران، وی پس از یک سخنرانی در ۱۹ شهریور به اتهام اقدام علیه امنیت کشور شبانه و با وجود بیماری دستگیر شد و در تهران به کمیته مشترک ضد خرابکاری انتقال یافت؛ سپس در ۲۴ مهر همان سال از زندان آزاد شد و پس از مدتی دوباره به شیراز بازگشت.
آیتالله دستغیب همواره از منابع اطلاعاتی مهم و قابل اعتماد امام درباره اوضاع داخلی ایران محسوب میشد.[37]
در آستانه پیروزی انقلاب، آیتالله دستغیب با رئیس شهربانی شیراز تماس گرفت و از او خواست تا خود را تسلیم کند و به فکر جان خود و مردم باشد و چون سقوط نزدیک است خود و دیگران را به کشتن ندهد. در آن زمان یگانهای ارتش و ژاندارمری به تدریج تسلیم میشدند. با اینکه هنوز پیروزی انقلاب اعلام نشده بود؛ اما منزل آیتالله دستغیب از سران نظامی و درجهداران و افسران مرتباً پر و خالی میشد.[38]
پس از پیروزی
آیتالله دستغیب پس از پیروزی انقلاب اسلامی به نمایندگی مردم استان فارس در مجلس بررسی نهایی قانون اساسی انتخاب شد و در ۱۳۵۸ بنا به درخواست اهالی شیراز و فرمان امام خمینی به امامت جمعه شیراز منصوب گشت.[39] درخواست مردم شیراز از امام، در طوماری به طول 80 متر به امام ارائه شده بود.[40]
دستغیب در امور مربوط به اداره استان یا شهر دخالتی نمیکرد. او معتقد بود اگر دخالتهایی صورت گیرد، هرج و مرج به وجود خواهد آمد. او همچنین میگفت: «مسئولین دولتی باید وظایف قانونی خود را انجام دهند و ما هم ارشاد و هدایت و اصلاح و تربیت اخلاقی مردم را به عهده داشته باشیم.»[41]
او از مدافعین ولایت فقیه بود. وی میگفت: «هنگامی که در مجلس خبرگان قانون اساسی دیدم بنیصدر در مورد ولایت فقیه که اساس نظام الهی جمهوری اسلامی است، آن هتاکیها را نمود، بر خود واجب دانستم به دفاع از ولایت فقیه برخیزم و مطالبی از تربیون مجلس بیان نمایم»[42]
آیتالله دستغیب پس از پیروزی انقلاب، مدارس علمیه قوام، هاشمیه، و آستانه را در شیراز که توسط حکومت پهلوی تصرف و خالی از طلبه شده بود مجدداً راهاندازی کرد و در اختیار طلاب قرار داد و خود نیز در مدرسه علمیه حکیم به تدریس درس اخلاق مشغول شد. وی در طول دوران زندگیش علاوه بر فعالیت علمی و مبارزاتی، خدمات اجتماعی بسیاری انجام داد و در اموری از قبیل نوسازی مدرسه علمیه حکیم، تأسیس حوزه علمیه و مساجد الرضا، المهدی، فرج آل رسول، امام حسین(ع)، روحالله و همچنین مسجد شهید خلیل دستغیب اهتمام ورزید.[43]
با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، آیتالله دستغیب جوانان را تشویق به شرکت در جبههها کرد و در بسیج نیروهای مردمی و اعزام آنان به جبهه و تأمین امکانات و تدارکات برای رزمندگان تلاش داشت. با فرارسیدن موسم حج، وی با انتشار اطلاعیهای ضمن دعوت مردم فارس برای صرفنظر کردن از رفتن به حج در وضع حساس و تجاوز عراق به کشور، از آنان خواست تا با حضور یکپارچه خود در صحنه مبارزه، کمکهای لازم را به رزمندگان اسلام ارائه کنند و وسایلی که توسط رؤسای کاروانها برای سفر حج آماده شده بود، در اختیار برادران و خواهران خود که زیر فشار ظالمانه عوامل بعث قرار دارند، بگذارند.[44]
دفتر آیتالله دستغیب طی سه سال حد فاصل پیروزی انقلاب تا شهادت وی، مرجع دادخواست خاص و عام بوده و سهم عمدهای در حل و فصل امور و نظم بخشیدن به مسائل انقلاب در استان فارس داشت.[45]
شهادت
در ۱۳۶۰ سازمان مجاهدین خلق به دنبال طرح ترور آیتالله دستغیب بود و پس از مدتها جمعآوری اطلاعات لازم، روز جمعه ۱۳ آبان را برای اجرای طرح برگزید و توسط دختری که در شیراز جذب تشکیلات سازمان شده بود قصد اجرای طرح را داشت، ولی بعداً اجرای طرح به زمان دیگری موکول شد.
همسر شهید دستغیب در باره اوضاع روحی مشارالیه در شب قبل از شهادت چنین میگفت:
«معمولاً شبها در ساعت معینى از خواب بر مىخاستند ولى شب جمعه پس از ساعتى استراحت، ناگهان از خواب بیدار شدند. سرشان را در دستانشان گرفتند و مرتب لاحول و لاقوه الا بالله مىگفتند. به ایشان گفتم آقا آب مىخواهید؟ ناراحتى دارید؟ جوابى ندادند. صبحها که مىرفتم، همیشه پشت میز نشسته بودند ولى آن روز جمعه در اتاق قدم مىزدند و لاحول و لاقوه الا بالله مىگفتند. وقتی خواستند براى نماز جمعه خارج شوند دو اشاره کردند که من بعدها فهمیدم منظورشان چه بود. آن دو اشاره، یکى به خودش و دیگرى به سوى آسمان بود! یعنى که روز پرواز من به آسمان فرا رسیده است.[46]
از پاسدار محافظ ایشان نیز نقل شده است که وی به هنگام خروج از خانه لحظهای میایستد، شالش را محکم میکند و میگوید: «لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم. انا لله و انا الیه راجعون» بعد از پلهها پایین میآید و در حالی که یک دست بر سینه دارد و با دست دیگر به سوی آسمان اشاره میکند در ساعت 11 و 30 دقیقه صبح جمعه 20 آذر 1360 طبق معمول عازم نمازجمعه میشود. هنگامی که به نزدیکی محل برگزاری نماز جمعه رسید، زنی با این عنوان که قصد ارائه یک نامه به آیتالله را دارد به او نزدیک میشود. این زن که بعداً معلوم شد عضو سازمان مجاهدین خلق بوده «گوهر ادب آواز» نام داشت. او بمبی به کمر خود بسته بود و برای آنکه محافظان و همراهان آیتالله دستغیب از نزدیک شدن وی به ایشان جلوگیری نکنند، خود را باردار معرفی کرد. وی گفت مطلب مهمی دارد که باید به آقا بگوید. سپس به محض آنکه به آیتالله دستغیب نزدیک شد ضامن بمب را کشید.[47] بر اثر انفجار حاصله، آیتالله دستغیب و ۱۲ نفر دیگر از همراهان وی به شهادت رسیدند. خود آن زن نیز در حین اجرای این عملیات به هلاکت رسید. در این حادثه اجساد تعدادی از قربانیان قطعه قطعه شده بود.[48] رئیس دفتر آیتالله دستغیب، نوه و برادرزاده وی نیز در میان شهدا بودند.[49]
در پی این حادثه بازار تهران تعطیل و سراسر کشور در سوگ شهادت آیتالله دستغیب عزادار شد. پیکر وی پس از تشییع در شیراز، بنا بر وصیت آن شهید، در صحن جامع حرم شاهچراغ، در جوار حرم «سیدمیرمحمد» به خاک سپرده شد.[50]
اربعین امام حسین (ع) (26 آذر 1360) مصادف با هفتمین روز شهادت آن عزیز بود که خبر آوردند یکی از بزرگان، شب قبل او را در خواب دیده که گفته است: «من ناراحت هستم، چون قطعاتی از بدن من لابلای آجرهای کوچه باقی مانده است. امروز آن را به من ملحق کنید.» جستوجو آغاز شد و پس از تلاش فراوان مقداری قطعات پوست و گوشت یافت شد. ساعت 22 همان شب تشییع دوم انجام و پارههای باقیمانده پیکر او را پس از شکافتن آرامگاه، به بدن شهید ملحق کردند.[51]
در اطلاعیه سازمان مجاهدین خلق که در بولتن خبری شماره 5 این سازمان با عنوان «شورای ملی مقاومت» منتشر شد، چنین آمده است:
«در روز جمعه 20 آذر این واحد رزمنده (واحد عملیاتی فاطمه امنیتی) به قصد انجام این عملیات (ترور آیتالله دستغیب) که از قبل مورد شناسایی قرار گرفته بود به محل اعزام و در لحظه تعیین شده خواهر مجاهد گوهر ادب آواز یکی از اعضای واحد انقلابی پس از شکستن حلقه محافظان آیتالله دستغیب با انفجار بمب دستساز وی را به همراه 12 تن دیگر از همراهان ترور کردند»[52]
عملیات ترور آیتالله دستغیب از سوی ستاد فرماندهی سازمان مجاهدین خلق در داخل کشور و توسط موسی خیابانی هدایت میشد. موسی خیابانی خود دو ماه بعد در ۱۹ بهمن همان سال در عملیاتی متقابل، به هلاکت رسید.[53]
آیتالله عبدالحسین دستغیب سومین شهید محراب است و امام خمینی پس از شهادتش در پیامی او را مربی بزرگ، عالمی عامل، معلم اخلاق، محذب نفوس و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی خواندند.[54]
تألیفات
آیتالله عبدالحسین دستغیب دهها عنوان کتاب تألیف کرده است. عناوین پرفروشترین آثار وی عبارت است از:
شرح کفایه الأصول آخوند خراسانى، تقریرات درس فقه و اصول آیتالله العظمى شیخ محمدکاظم شیرازى، داستانهاى شگفت، رساله توضیحالمسائل، شرح فوائدالأصول شیخ انصارى، استعاذه، قلب سلیم، زندگانى صدیقه کبرى فاطمه زهرا(س)، سیدالشهداء (ع)، گنجینهاى از قرآن، گناهان کبیره، آدابى از قرآن، سراى دیگر، معارفى از قرآن، رازگویى و قرآن، قلب قرآن، حقایقى از قرآن، معراج، معاد، قیامت و قرآن، بهشت جاویدان، فاتحه الکتاب، صلوه الخاشعین، بندگى راز آفرینش، و ایمان[55]
برخی از کتابهای وی مانند «گناهان کبیره» و «معاد» در بیش از یک میلیون نسخه به چاپ رسیده است.[56]
تألیفات او به پنج زبان عربی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی و اردو ترجمه و چاپ شده و ترجمه عربی آن در کمترین مدت در کشورهای عربی نایاب شدند.[57]
پینوشتها:
[1]. شریف رازی، گنجینه دانشمندان، کتابفروشی اسلامیه، ج ۵، ص۴۴۳؛ جعفر سبحانی، سیمای فرزانگان، مؤسسه امام صادق(ع)، ج۲، ص ۶۰۵.
[2]. نورمحمدی، محمدجواد، شهید دستغیب لاله محراب، ص 20 ـ 18؛ دانشنامه ائمه جمعه کشور، ج۱، ص۳۶۰.
[3]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، سوره مهر، 1389، ج 2، ص 178.
[4]. همان.
[5]. نورمحمدی، همان، ص ۲۶ ـ ۲۷ و ۳۵ ـ ۳۶؛ دانشنامه ائمه جمعه کشور، ج۱، ص۳۶۱.
[6]. کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب»، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چ 1، 1378، بخش مقدمه.
[7]. نورمحمدی، همان، ص 35 - 36.
[8]. سبحانی، جعفر، سیمای فرزانگان، ج۲، ص۶۰۶؛ ربانی خلخالی، شهدای روحانیت در یک صد سال اخیر، ص 579 - 580؛ و نورمحمدی، همان، ص ۳۹ ـ 42.
[9]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی همان.
[10]. کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواک»، همان، همان مقاله.
[11]. نورمحمدی، همان، ص ۵۳؛ و دستغیب، یادواره شهید حضرت آیتالله حاج سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی، ص ۹۵.
[12]. سودبخش، یادواره شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، ص۱۸؛ یاران امام به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج۱۰، بخش مقدمه.
[13]. ربانی خلخالی، علی، شهدای روحانیت در یک صد سال اخیر، انتشارات پیام اسلام، ص۵۸۱؛ دستغیب، یادواره شهید حاج سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی، ص ۳۸، ۳۹ - ۴۲.
[14]. 14 - سفیدگر شهانقی، حمید، و محمد چغایی اراکی، زندگی و مبارزات شهید آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، ص 30.
[15]. غنییاری، محسن، روزشمار تاریخ معاصر ایران، جمهوری اسلامی ایران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 1، پاییز 1392، ص 37.
[16]. سند ساواک، مجله «پرونده» ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، موضوع: «اگر چنین است، ننگ بر این آزادی».
[17]. کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواک»، همان.
[18]. همان.
[19]. همان.
[20]. مجله «پرونده»، همان، موضوع: آیتالله دستغیب: «اینها جاسوسانی هستند که در بلاد مسلمین پراکنده هستند».
[21]. دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، سایت 15 خرداد 1342، مقاله: «فعالیتهای آیتالله دستغیب در آغاز نهضت امام خمینی».
[22]. کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواک»، همان.
[23]. بهبودی، هدایتالله، الف لام خمینی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، زمستان ۱۳۹۶، ص ۳۸۶.
[24]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان، ص 179.
[25]. کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواک»، همان.
[26]. دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، سایت 15 خرداد 1342، همان.
[27]. سند ساواک، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، مجله «پرونده»، موضوع: «آتش به این تمدن غربی».
[28]. سند ساواک، سایت مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، مجله «پرونده»، موضوع: «امروز هرکس خائنتر است مقامش بیشتر است».
[29]. نورمحمدی، همان، ص ۱۰۶؛ و دستغیب، یادواره شهید حضرت آیتالله حاج سیدعبدالحسین دستغیب شیرازی، ص۴۳.
[30]. شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، فروردین ۱۳۷۰، نشر البرز، ص ۱۱۵.
[31]. پارسونز، آنتونی، غرور و سقوط، مترجم: سیدمحمدصادق حسینی عسکرانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، زمستان ۱۳۹۰، ص ۹۷.
[32]. پارسونز، آنتونی، همان ص ۵۴.
[33]. کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواک»، همان.
[34]. همان.
[35]. فصلنامه مطالعات تاریخی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پاییز 1392، ش 42، مقاله: «اسناد شیراز در رواینی غریب از جشن هنر»، ص 139.
[36]. انقلاب اسلامی در شیراز، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ص 551.
[37]. همان.
[38]. همان.
[39]. صحیفه امام، ج 9، ص 257.
[40]. کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواک»، همان، همان مقاله.
[41]. همان.
[42]. همان.
[43]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی همان، ص 179.
[44]. کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواک»، همان.
[45]. تاریخ انقلاب اسلامی، همان، ص 172.
[46]. مجله «گذرستان»، ویژه آیتالله دستغیب، مقاله: «آیتالله دستغیب؛ مبتکر اندیشههای نو در انقلاب».
[47]. پایگاه خبری و تحلیلی شیرازه (1391) قاتل شهید دستغیب را بشناسید، بازبینی شده در بیستم آذر 1396.
[48]. روزنامه اطلاعات 21 آذر ۱۳۶۰، ش 16599، ص 1 - 2؛ روزنامه جمهوری اسلامی 21 آذر ۱۳۶۰، ش ۷33 ص 1 - 4.
[49]. روزنامه اطلاعات، 21 آذر 1360، ش 16599، ص 2.
[50]. روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۲ آذر ۱۳۶۰، ش ۷۳۴، ص ۴.
[51]. کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواک»، همان.
[52]. پایگاه خبری و تحلیلی قربانیان ترور (1393) نحوه ترور شهید آیتالله دستغیب، بازبینی شده در بیستم آذر 1396.
[53]. سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، پاییز ۱۳۸۵، ج 2، ص ۶۸۸.
[54]. صحیفه امام، ج 15، ص 418.
[55]. دانشنامه اسلامی، مدخل «سیدعبدالحسین دستغیب» و مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، بخش «شخصیت»، مدخل: «زندگینامه سیدعبدالحسین دستغیب».
[56]. کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواک»، همان.
[57]. همان.
تعداد بازدید: 236