13 دی 1402
احمد ساجدی
محمدمهدی ربانی مشهور به «ربانی املشی»، در سوم آذر ۱۳۱۳ در قم به دنیا آمد.[1] و چون تولد وی در نیمه شعبان رخ داد، پدرش نام «محمد مهدی» را برای او انتخاب کرد.[2]
پدرش ابوالمکارم ربانی املشی، روحانی مقیم قم بود که زندگی خانوادهاش را با شهریه اندک حوزه و خواندن نماز استیجاری به سختی اداره میکرد. او از روحانیون صاحبنام املش بود ولی درآمد شخصی نداشت و از درآمدهای شرعی هم که روحانیون دیگر استفاده میکردند، بیبهره بود. از این رو محمدمهدی در زمان طفولیت خجالت میکشید کسی بداند پدرش نماز استیجاری میخواند.[3]
تحصیلات
محمدمهدی ربانی املشی، از ۵ سالگی شروع به آموزش دروس مکتبخانه کرد و بعد از ۲ سال وارد مدرسه سنایی قم شد و دوره ابتدایی را به پایان رساند. در آن زمان، خانه آنها در انتهای شهر قم و نزدیک بیابانهای این شهر بود و او مجبور بود هر روز، فاصله خانه تا مدرسه را طی کند. این تردد در ایام زمستان برای کودکی در سن و سال محمدمهدی بسیار سخت بود. خود او در مورد این دوره چنین میگوید:
«خانه ما در عقب افتادهترین محلّه قم بود. در زمستان، در گِل و باران من با یک گیوه رفت و آمد می کردم. وقتی به مدرسه می رسیدم تمام پاهایم پر از گِل بود و وقتی که به منزل برمیگشتم مجبور بودم قبلاً پاهایم را بشویم تا بتوانم به اطاق بروم.»[4] وی میگفت: «در زمستان آرزوی کفشی داشتم که سوراخ نباشد و آب به داخل آن نرود!»[5]
محمدمهدی در 6 سالگی مادرش را از دست داد.[6] سادهزیستی پدر او را به فردی قانع تبدیل کرده بود. وی حتی پس از ازدواج نیز، تا مدتها، کنار پدر در همان خانه کوچک و دورافتاده زندگی میکرد.
او بعد از پایان دوره ابتدایی، به توصیه پدر، تحصیل علوم اسلامی را در حوزه علمیه قم آغاز کرد و دروس مقدمات و سطح را از استادان مشهور آن زمان آموخت. از جمله کفایه و مکاسب را از حسینعلی منتظری و دروس خارج فقه و اصول را از آیتالله سید حسین بروجردی، امام خمینی، سیدمحمد محقق داماد و مرتضی حائری یزدی فرا گرفت.[7] بیشتر مباحثههای ربانی املشی در دوران تحصیل با اکبر هاشمی رفسنجانی[8] و بعد با محمد مؤمن و سیدحسن طاهری خرمآبادی و حدود یک تا دو سال با آیتالله سیدعلی خامنهای بود.[9]
وی در میان استادان خود، بیشتر از همه جذب امام خمینی شده بود. حضور ربانی در جلسات درس امام موجب شیفتگی او به امام شده بود. او در مورد برداشت خود از شخصیت امام چنین میگوید:
«برای ما همه وجوه امام آموزنده بود. امام همه خوبیها را دارا بود. شهامت، شجاعت و صراحت لازم را داشت و ما همه اینها را از امام میدانستیم. ولی مسأله مهمی که برای من خیلی مهم بود و بیش از همه چیز جلب توجه میکرد، تقوی و ترک هوا داشتن امام بود… امام در ایام طلبگی ما، برای ما تنها یک مدرس فقه و اصول نبود، بلکه معلم اخلاق هم بود و ما بارها از بیانات اخلاقی ایشان استفاده میکردیم.[10]
محمدمهدی در سال 1331 در 18 سالگی با دختر دایی خود ازدواج کرد.[11] حاصل ازدواج وی چهار دختر و یک پسر است.[12]
مبارزات قبل از انقلاب
محمدمهدی از همان دوران نوجوانی به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی روی آورد. در 1329 که قرار بود جنازه رضاخان را به ایران منتقل کنند، درس و بحث در مدرسه فیضیه را تعطیل کرد و به دنبال حضور عبدالحسین واحدی از اعضای فدائیان اسلام در قم که برای بسیج روحانیان علیه این اقدام حکومت، به این شهر رفته بود، طلاب را به تعطیلی درس و حضور در جلسه سخنرانی واحدی تشویق کرد.[13]
چندی بعد، با گروهی از طلاب حوزه برای دیدار با آیتالله خوانساری کدام خوانساری؟؟؟؟؟ و اخذ کمک و راهنمایی از وی درباره دفاع از ملت فلسطین به نزد ایشان رفتند.
ربانی املشی در جریان نهضت ملی شدن نفت، در جرگه هوادارن آیتالله کاشانی بود و در انتخابات هفدهمین دوره مجلس شورای ملی به نفع نامزدی وی فعالیت میکرد. املشی همراه گروهی به منظور اعلام پشتیبانی از آیتالله کاشانی به تهران رفت و در خانه دکتر محمد مصدق نخستوزیر چند روزی تحصن کرد.[14]
او در طول سالهای 1336 تا 1340 دوبار به سفر حج و یک بار به زیارت عتبات رفت. هزینههای زندگی وی نیز عمدتاً از شهریه حوزه علمیه، کمک مالی پدر و درآمد سفرهای تبلیغی تأمین میشد.[15]
مبارزات ربانی املشی با آغاز نهضت امام خمینی وارد مرحله جدیدی شد. دورانی که دستگیری، بازداشت، بازجویی، زندان و تبعید را برایش به دنبال داشت.[16]
پس از وفات آیتالله بروجردی (فروردین 1340) ربانی املشی به همراه 100 نفر دیگر از شاگردان امام خمینی با اصرار توانستند موافقت امام را برای چاپ رساله عملیه ایشان جلب کنند. در نتیجه این تلاش نخستین رساله عملیه امام، با عنوان «نجاتالعباد» انتشار یافت.[17]
امام خمینی در ۱۹ خرداد ۱۳۴۰ به محمدمهدی ربانی املشی، اجازهنامه تصدی امور حسبیه و شرعیه صادر کرد.[18]
در پی طرح لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، ربانی املشی به همراه دیگر شاگردان امام خمینی برای لغو این مصوبه تلاش کرد. او وقتی در خرداد 1342 برای انجام سفر تبلیغی در املش بود، از دستگیری امام و قیام 15 خرداد با خبر شد. همین امر باعث شد تا در سخنرانی آتشینی در املش به انتقاد از اقدامات حکومت بپردازد. مأموارن پهلوی درصدد برآمدند او را دستگیر کنند، اما او به همراه پدرش با لباس مبدل و با تهیه دو دست کفن راهی تهران شد. او سپس همراه جمعی از فضلا و مدرسان حوزه علمیه قم، طی نامهای به هیئت دولت، بازداشت امامخمینی را محکوم کرد.[19]
نام ربانی املشی در تلگرام اسفند ۱۳۴۲ خطاب به حسنعلی منصور، نخستوزیر، که امضای تعدادی از علمای حوزه علمیه قم را نیز داشت و بهادامه بازداشت امامخمینی و علما اعتراض کرده بود دیده میشود.[20]
با فرارسیدن اولین سالگرد قیام 15 خرداد، امام خمینی تصمیم گرفت برای زنده نگه داشتن این حرکت، با اعزام روحانیان به شهرهای مختلف مردم را نسبت به این جریان آگاهتر کند. ربانی املشی از جمله این روحانیان بود که مأموریت یافت با در دست داشتن دستخطی از امام برای آیتالله حاج سیدمهدی یثربی ـ روحانی متنفذ کاشان ـ به آن جا برود. وی در بدو ورود مورد استقبال آیتالله یثربی قرار گرفت و با حمایت او در روز اول خرداد 1343/ عاشورا مراسم روضه برپا کرد و در آن مراسم سخنانی افشاگرانه در مورد پهلوی گفت. وی با اشاره به جنایت حکومت در 15 خرداد 1342، اعلامیه مشترک امام خمینی و آیات عظام سیدمحمدهادی میلانی، سیدشهابالدین مرعشی نجفی و سیدحسن قمی در باره اعلام روز 12 محرم به عنوان روز عزای عمومی را قرائت کرد.[21] دیری نگذشت که مأموران از این اجتماع مطلع شدند و مجلس روضه را محاصره کردند. با آن که دوستانش به او پیشنهاد کردند با لباس مبدل از مجلس خارج شود، اما وی نپذیرفت و بلافاصله دستگیر و به قم و از آنجا به تهران منتقل شد. وی با قرار بازداشت روانه زندان شد و تا 13 مرداد 1343 در زندانهای شهربانی و قزلقلعه ماند. مأموران پهلوی ربانی املشی را «شخصی متعصب و طرفدار جدی خمینی» معرفی میکردند.[22]
وی همچنین در سالروز میلاد حضرت فاطمه(س) در چهارم آبان ۱۳۴۳، در خانه آیتالله سیدشهابالدین مرعشی نجفی در قم، سخنرانی شدیداللحنی علیه لایحه کاپیتولاسیون ایراد کرد. وی گفت: «کاپیتولاسیون سند بردگی یک ملت است که امروزه به وسیله دولت و نمایندگان فرمایشی مجلس شورای ملی به تصویب رسیده است و ما از مراجع عظام میخواهیم که تکلیف مسلمانان و ملت شریف ایران را در این رابطه مشخص بفرمایند.»[23]
ربانی املشی در روزهای 15 تا 21 دی 1343 به مدت یک هفته به دعوت حجتالاسلام شیخ غلامحسین جعفری همدانی پیشنماز مسجد جامع تهران، بعد از نماز ظهر و عصر سلسله سخنرانیهایی در این مسجد ایراد کرد. وی در این سخنرانیها ضمن حمله به حکومت شاه برای آزاد شدن امام خمینی دعا کرد.[24] وی با انتقاد از سیاستهای اقتصادی و فرهنگی پهلوی، به حکومت پلیسی و خفقان موجود در جامعه تاخت. ربانی در 22 دی همین سال قبل از ایراد سخنرانی دیگری در مسجد جامع تهران توسط ساواک دستگیر شد.[25] و در 23 دی روانه زندان قزلقلعه گردید.[26] وی سپس در 15 بهمن 1343 تحویل زندان شهربانی شد.[27] اما به دلیل نبود دلایل کافی بر اثبات اتهام علیه وی، در 20 اردیبهشت ۱۳۴۴ از زندان آزاد شد.[28]
ربانی در مهر ۱۳۴۴ طی اعلامیهای همراه فضلا و طلاب حوزه علمیه قم، انتقال امام خمینی از ترکیه به نجف را مایه خرسندی دانست؛ اما ادامه تبعید ایشان را موجب تأثر و تنفر عموم ملت خواند.[29]
او در اواخر آبان 1348 در مسجد اعظم املش به ایراد سخن پرداخت و به دلیل انتقاد دوباره از حکومت، اینبار از ادامه منبر و سخنرانی وی جلوگیری شد. با وجود این وی دست از مبارزه برنداشت تا این که در 20 اردیبهشت 1351 یعنی همان روزی که به همراه آقایان شیخ محمدعلی گرامی، شیخ محمد یزدی و احمد جنتی نزد آیات عظام گلپایگانی، مرعشی نجفی و شریعتمداری رفته بودند تا از آنان تقاضا کنند به نشانه اعتراض به احکام صادرشده علیه گروهی از زندانیان سیاسی، درسهای خود را تعطیل کنند،[30] به اتهام اقدام علیه امنیت کشور در قم دستگیر و روانه تهران شدند. او تا 14 تیر همان سال در زندان قزلقلعه به سر برد.[31]
حکومت پهلوی در ادامه این قبیل فعالیتهای آقای املشی و امثال ایشان، تصمیم گرفت وی را به همراه 30 نفر دیگر از روحانیون هوادار امام خمینی به نقاط بد آب و هوای کشور تبعید کند. این تصمیم در 25 مرداد 1352 عملی شد و آقایان علی مشکینی، احمد آذری قمی، احمد جنتی، محمدعلی گرامی، صادق خلخالی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، ابوالقاسم خزعلی، عباس واعظ طبسی و شماری دیگر از روحانیون مبارز به تبعیدگاه فرستاده شدند. در این میان ربانی املشی نیز به مدت سه سال به شوشتر تبعید شد. وی در بدو ورود به این شهربه دیدار آیتالله سیدمحمدحسن آلطیب جزایری روحانی و مرجع دینی اهالی شوشتر رفت و سپس با اجاره منزلی به همراه اعضای خانوادهاش در شوشتر سکنی گزید.[32]
علاوه بر وجود این شرایط، مردم شهر هم که در ابتدا گرد او جمع شده بودند و پای منبر او درباره جنگ اعراب و اسرائیل نکتههای مهمی شنیده بودند، به زودی با تهدید شهربانی مواجه شده و از گرد وی پراکنده شدند. بدینترتیب رفت و آمد مردم با او کم شد. مراقبت شهربانی چنان عرصه را در این شهر بر ربانی تنگ کرد که حتی از تدریس او در مدرسه علمیه شوشتر هم، ممانعت به عمل آمد.[33]
البته مدت تبعید ربانی در شوشتر به سه سال نرسید و با تصمیم کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی و پس از اعتراض وی نسبت به شرایط نامساعد شوشتر، در اردیبهشت 1353 به شهرستان فرودس در خراسان منتقل شد.[34]
آقای ربانی املشی در فردوس در مبارزه فعال بود و مردم فردوس به ویژه فرهنگیان، دانشآموزان و کارمندان ادارات، بسیار سریع نسبت به وی ارادت پیدا کردند. محبوبیت او به حدی بود که شمار نمازگزاران در نماز جماعت او بالغ بر 300 نفر بود.[35]
ساواک محلی که از اقبال و محبوییت آقای املشی میترسید، از اداره کل سوم ساواک خواست تا ترتیب انتقال او از فردوس به شهر دیگری بدهد. ساواک مرکز دستور داد تا از برگزاری نماز جماعت به امامت وی جلوگیری کند و حتی اجازه ندهد وی به مسجد رفت و آمد داشته باشد! در اسفند 1354 هم ساواک وی را به همراه 60 نفر دیگر از روحانیون مبارز ممنوعالخروج کرد. با اتمام پایان دوران تبعید در 25 مرداد 1355، وی راهی املش شد و بعد از اقامت کوتاهی در زادگاه خود، به قم رفت.
ربانی املشی در آبان ۱۳۵۶ همراه علما و مدرسان حوزه علمیه قم، درگذشتِ مشکوک سیدمصطفی خمینی را به امام خمینی تسلیت گفت[36] و در مراسم چهلم وی در مسجد اعظم قم سخنرانی کرد. او در این سخنرانی ضمن انتقاد از رفتار حکومت پهلوی نسبت به مردم و روحانیون، خواهان آزادی سیدمحمود طالقانی و حسینعلی منتظری شد.[37]
همچنین ششم آبان به مناسبت شب هفت حاج آقا مصطفی مراسمی از سوی حوزه علمیه برگزار شد که در این مراسم بیش از 50 هزار نفر به همراه مراجع عظام قم و مدرسین و طلاب حضور داشتند. آقایان خلخالی، خزعلی و ربانی املشی از سخنرانان این مراسم بودند.[38]
این مراسم در چهلم درگذشت حاج آقا مصطفی با شکوه بیشتری در 11 آذر 1356 در مسجد اعظم قم مجدداً برگزار شد. در این مراسم نیز آقایان املشی، خلخالی و محمدجواد حجتی کرمانی به ایراد سخن پرداختند و این بار با لحن تندتری در مقایسه با قبل، علیه استبداد و دیکتاتوری حکومت معترض شدند. ربانی املشی در این مراسم ضمن اعتراض به صحبتهای هوشنگ انصاری، مدیر وقت شرکت ملی نفت مبنی بر این که جواب چماق را با چماق میدهیم، خواستار آزادی زندانیان سیاسی شد و علاوه بر آن از سفر انورسادات رئیسجمهور مصر به اسرائیل و روند صلح مصر و اسرائیل انتقاد کرد.[39]
همان روز مردم به خیابانها ریختند و به تظاهرات پرداختند. مأموران حکومتی به مقابله با تظاهرکنندگان پرداختند و آنان را به خاک و خون کشیدند. دو روز بعد ساواک از آقایان ربانی املشی، خلخالی، مرتضی پسندیده، عبدالمجید معادیخواه و محمدجواد کرمانی به عنوان عاملان تهییج و تحریک مردم در برپایی تظاهرات نام برد. پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک نیز دستور تبعید برخی ازآنان را به شهرهای بد آب و هوا صادر کرد. پس از ابلاغ این دستور، کمیسیون امنیت قم تشکیل شد و افراد مذکور به سه سال اقامت اجباری در مناطق محروم محکوم شدند و ربانی املشی به شهر بابک در استان کرمان تبعید شد.[40]
ربانی املشی در میان استقبال مردم متدین و مستضعف این شهر وارد شد و در زمان کوتاهی در و دیوارهای شهر متأثر از روشنگریهای وی پر از شعارهای انقلابی و ضددولتی گردید و حتی مردم شیشههای دفتر حزب رستاخیز را به نشانه اعتراض به فعالیتهای آن، شکستند.
بدینترتیب شهر بابک روزهای پر التهابی را میگذراند تا این که روز 29 بهمن 1356 اکثر کسبه و مغازهداران به مناسبت چهلمین روز شهادت مردم قم، کسب و کار خود را تعطیل کرده و در مسجد جامع شهر جمع شدند تا به سخنرانی املشی گوش فرادهند.[41]
شور و هیجانی که در مردم شهر بابک ایجاد شده بود، رئیس ساواک کرمان را بر آن داشت تا برای جلوگیری از بالاگرفتن احساسات ضد حکومتی در این شهر، مکرراً از اداره سوم ساواک تقاضا کند که ربانی املشی را به شهر دیگری منتقل کنند.[42]
پس از این وقایع، آقای ربانی املشی در 27 فروردین 1357 به پاس حقشناسی از مردم شهر بابک نامهای به مراجع تقلید نوشت و با بیان جنایات و رفتارهای ددمنشانه مأموران امنیتی و انتظامی در این شهر، خواستار حمایت آنان از مردم شهر شد.[43] سرانجام نیز رایزنیهای رئیس ساواک کرمان برای انتقال ربانی املشی به شهری دیگر، نتیجه داد و وی به جیرفت تبعید شد.[44] اما ربانی خیلی زود با مردم آن شهر نیز انس گرفت و خانه او محل تجمع مردم در نماز جماعت، خطابه و توزیع اعلامیه امام خمینی شد.[45]
منزل وی در این شهر محل برگزاری نماز جماعت و پایگاه وعظ و توزیع اعلامیههای امام خمینی و دیگر مراجع و گروههای سیاسی مبارز شد. فعالیت وی در این دوران به دلیل نزدیک شدن به زمان پیروزی انقلاب اسلامی دو چندان شد. او که علاقه داشت آن روزها در قم و تهران که کانون تحولات بودند، حضور داشته باشد، به بهانه عیادت از پدر و بدون اجازه شهربانی از تبعیدگاه خارج شد؛ اما طولی نکشید که روز 21 شهریور 1357 به اتفاق آقایان سید هادی خامنهای، حجتی کرمانی و عبدالمجید معادیخواه در حالی که اعلامیههای امام خمینی را به همراه داشتند، دستگیر و به جیرفت اعزام شد. بازگشت او به جیرفت و اقامت اجباریاش در این شهر تا 25 آبان ادامه داشت و او مجدداً آن جا را ترک کرد.
ربانی در 12 بهمن ۱۳۵۷، همراه دیگر روحانیون به استقبال امام خمینی به فرودگاه مهرآباد رفت.
در کتاب «یاران امام به روایت اسناد ساواک ـ کتاب بیستویکم: آیتالله حاج شیخ مهدی ربانی املشی ـ فعالیتهای انقلابی او از ۲۱ خرداد ۱۳۴۲ش تا ۵ آذر ۱۳۵۷ش با ارائه ۲۸۹ سند گزارش شده است.[46]
مسئولیتهای پس از انقلاب
محمدمهدی ربانی املشی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، مسئولیتهای متعددی بر عهده گرفت. او ابتدا از اعضای سه نفره ستاد انقلاب در قم بود که از جمله کارهای آنها اعزام قضات به نقاط مختلف کشور بود.[47] وی در مجلس خبرگان قانون اساسی به نمایندگی از استان گیلان حضور یافت.[48] سپس با حکم امام خمینی به نمایندگی از ایشان مأمور رفع مشکلات مردم گیلان شد.[49] در 23 خرداد ۱۳۵۹ با حکم امام به همراه آقایان محمدجواد باهنر، حسن حبیبى، عبدالکریم سروش، شمس آلاحمد، جلالالدین فارسى و على شریعتمدارى، به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی درآمد.[50] در 8 تیر 1360 با حکم امام به دادستان کل کشور شد.[51] عضویت در شورای نگهبان در 28 دی ۱۳۶۱[52]، و امامت جمعه موقت تهران[53] نیز از دیگر مسئولیتهای او پس از انقلاب است.
او در دوره اول انتخابات مجلس خبرگان رهبری به نمایندگی از مردم استان خراسان[54] و در دوره دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی از طرف مردم تهران راهی مجلس و نایبرئیس مجلس شد.[55]
وفات
محمدمهدی ربانی املشی در ۱۷ تیر ۱۳۶۴ بر اثر عارضه مغزی درگذشت.[56] با استناد به اعترافات سیدمهدی هاشمی پس از بازداشت، گفته شده است ربانی املشی با استفاده از پودر سرطانزا و توسط عوامل مرتبط با او به قتل رسیده است.[57]
مهدی هاشمی توطئه علیه جان ربانی املشی را چنین تشریح میکند:
«در رابطه با قتل مرحوم ربانی قضیه بدینترتیب بود که بعد از قضیه مجلس خبرگان و آمدن آقای ربانی املشی خدمت منتظری در رابطه با جریانات آینده رهبری، چند ماه بعد از خبرگان ـ که دقیقاً یادم نیست چه زمانی بود ـ روزی با آقای... در تهران در منزل قبلی ایشان گویا اختیاریه بود صحبت کردیم که چگونه یک ضربه به ایشان بزنیم. گفت: ما وسایل و امکانات سمی و داروهای مسمومکننده و سرطانزا در اختیار داریم که میتوان به صورت نامرئی او را را مسموم نمود که در اثر این مسمومیت، به سرطان کشنده مبتلا خواهد شد. پس از بحث و بررسی این شیوه به نظرمان مطلوب افتاد. برای اجرای قضیه، او گفت: یکی از افراد ما ـ که شک دارم منظورش فلانی یا فلانی بود ـ به تازگی با آقای... ارتباط یافته بود، البته رفاقت قبلی داشتند. وی که از نظر کار با نهضتها به تازگی در اختیار آقای... قرار گرفته بود، میگفت: میتوانند با آقای ربانی در تماس و ارتباط قرار گیرند. من دقیقاً سؤال نکردم شیوه ارتباطی آنان چگونه است ولی آقای... با ضرس قاطع مدعی بود که رابطه گرفتن برای او آسان است. در مورد شیوه عمل مدعی بود پس از 15یا 20 روز پس از استعمال و استشمام مواد مزبور، طرف تحت تأثیر قرار خواهد گرفت. مدتی بعد که به قم آمده بود، گفت: عمل انجام گرفته است... ما تا مدتی در انتظار تأثیرات آن بودیم ولی خبری نشد تا اینکه نمیدانم چه سالی بود که اعلام شد یعنی دوستان خبر دادند که ایشان مبتلا به سرطان شده و به خارج از کشور اعزام شده است. احتمال قوی دادیم که تأثیر همان حرکت باشد... مواد مزبور را در رابطه با نفوذ در ضد انقلاب تهیه کرده بود و در منزل خود نگهداری میکرد. من از نام و نوع مواد و از نظر علمی و فنی چیزی نمیدانم ولی خاصیتی که برای آنها میگفت این بود که مواد شیمیایی و سمی است و تا مدتی بعد اثرش ظاهر میشود...»[58]
پیکر آن مرحوم پس از تشییع در تهران و قم به حرم حضرت معصومه(س) انتقال یافت و در کنار شهیدان محلاتی، عباس شیرازی، محمد منتظری و دیگر شهدا به خاک سپرده شد. بر روی سنگ مزار وی چنین نگاشته شده است:
(فضلالله المجاهدین علی القاعدین اجراً عظیما) مرقد عالم متقی و محب خاندان رسالت و ولایت، شهید حاج شیخ محمدمهدی ربانی املشی فرزند مرحوم آیتالله ابوالمکارم ـ قدس سرهما ـ که به دست گروه توطئهگر و منحرف، مسموم و در 17تیرماه 1364به جوار رحمت حق شتافت.
ربانی املشی در بخشی از وصیتنامه خود چنین نوشته است:
«با کمال تواضع و شرمندگی به همه مسئولین سفارش میکنم که خدای ناکرده برای پیشرفت کار از فرامین الهی و تقوی و فضیلت و درستی منحرف نشوند و تصور نکنند که به این طریق نمیتوانیم پیروز شویم. بدانند که تنها سلاح پیشرفت ما اتکاء به خدا و اطاعت از فرمان اوست. اگر در کارها رضای او را نادیده بگیریم این بهترین سلاح خویشتن را کُند ساختهایم و به هر اندازه که از سبیل خدا منحرف شدهایم به همان اندازه به ثبات نظام جمهوری اسلامی لطمه وارد نمودهایم...»[59]
در پی درگذشت آقای ربانی املشی پیامی به شرح زیر از سوی دفتر امام خمینی منتشر شد:
بسمه تعالی ـ انا لله و انا الیه راجعون ـ رحلت تأسفبار مرحوم حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ مهدی ربانی املشی قدس سره که عمر شریف خود را در تحصیل علوم اسلامی و خدمت به اسلام و انقلاب اسلامی گذراند و به دنبال یک دوره کسالت ممتد و رنجآور دارفانی را بدرود گفت، موجب تأثر و تألم حضرت امام خمینی مدظله العالی شد. ما این ضایعه مؤلمه را به حضرت بقیهالله الاعظم عجلالله تعالی فرجهالشریف و ملت شریف ایران و بخصوص مراجع معظم روحانیت و نمایندگان مجلس خبرگان و شورای اسلامی و بازماندگان وی تسلیت گفته رحمت و غفران حق تعالی را برای آن مرحوم مسئلت داریم.»[60]
آیتالله خامنهای رئیسجمهور وقت نیز در بخشی از پیام تسلیت خود به مناسبت درگذشت آقای ربانی املشی نوشت:
«او هر یک از مناصب و مشاغل مهمی را که پس از انقلاب پذیرفته بود، سنگری برای دفاع از اسلام و انقلاب و وسیلهای برای تأمین حقوق مردم میدانست و در آن با مواظبت تمام خط اسلام، فقاهت و راه تقوی و طهارت را میپیمود و بدان اهتمام میورزید. با متخلف صریح و قاطع و در برابر مؤمن پرهیزگار، خاکسار و خاضع بود. سابقه انقلابیش به نخستین لحظات شروع نهضت روحانیت در سال 1341 میرسید. دوره شانزده ساله تا پیروزی انقلاب را همواره در آزمایشهای سخت و همراه با زندآنها و تبعیدهای مکرر گذرانید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی هر جا که نیاز بود از سر رضا و رغبت حضور مییافت و چون سربازی وظیفهشناس و فداکار همه نیروی خود را صرف آن میکرد. گذشته انقلابی او از شروع مبارزات اسلامی تا پیروزی انقلاب و از آن روز تا آخر یکی از افتخارآمیزترین سوابق و حاکی از صفا، دیانت، ورع، مجاهدت و فداکاری بود.»[61]
پینوشتها:
[1]. «مجاهد صادق»، پایگاه شورای نگهبان.
[2]. روادیدها، دبیرخانه مرکزی ائمه جمعه، ص 305.
[3]. مجله شاهد، آذر سال ۱۳۶۱، ص ۱۷.
[4]. مجله شاهد، همان.
[5]. خبرگان ملت، شرح حال نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، 1379، ج 2 ، ص 353 - ۳۵۴.
[6]. خبرگان ملت، همان، ص ۳۵۱.
[7]. خبرگان ملت، همان، ص ۳۵6.
[8]. «زندگینامه آیتالله محمدمهدی ربانی املشی»، پایگاه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
[9]. خبرگان ملت، همان، ص ۳۵6؛ «زندگینامه آیتالله محمدمهدی ربانی املشی»، پایگاه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
[10]. آشنایی با زندگانی شخصیتهای اسلامی معاصر، پیام انقلاب، ش ۷۸، ص ۲۹.
[11]. مجله شاهد، آذر 1361، ص 19.
[12]. مجله شاهد، همان، ص 17.
[13]. آشنایی با زندگی شخصیتهای اسلامی معاصر، پیام انقلاب، ش 78، ص 27 ـ 26.
[14]. آشنایی با زندگی شخصیتهای اسلامی معاصر، پیام انقلاب، ش 176، ص 26.
[15]. دائرهالمعارف انقلاب اسلامی، انتشارات سوره مهر، 1389، ج 2، ص 211.
[16]. هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، همان، ص 103.
[17]. این کتاب با عنوان «رساله نجاتالعباد» حاوی «فقه فتوایی امام» توسط مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی منتشر شده و در بازار موجود است.
[18]. صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۴۸۱.
[19]. کتاب «اسناد انقلاب اسلامی»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، صفحات 104 - 106.
[20]. کتاب «اسناد انقلاب اسلامی»، همان، ص 109 - 110.
[21]. روزشمار 15 خرداد، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، سیدمحمدصادق فیض، ج 2(1343) چ 1393، ص 186.
[22]. کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله حاج شیخ مهدی ربانی املشی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، بخش اسناد، سند شماره 15، ص 25.
[23]. پایگاه اطلاعرسانی حوزه، بخش شخصیتها، مدخل: ربانی املشی، محمدمهدی.
[24]. روزشمار 15 خرداد، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، سیدمحمدصادق فیض، ج 5(1343) چ 1398، ص 80 – 110.
[25]. روزشمار 15 خرداد، همان، ص 124.
[26]. روزشمار 15 خرداد، همان، ص 128.
[27]. روزشمار 15 خرداد، همان، ص 256.
[28]. ربانی املشی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، ص 40 - ۷۲.
[29]. کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، ص 174.
[30]. همان، سند شماره 101، ص 138.
[31]. دائرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان، ص212.
[32]. آشنایی با زندگی شخصیتهای اسلامی معاصر، شماره 78، ص 27.
[33]. کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله حاج شیخ مهدی ربانی املشی، همان، سند شماره 125، ص 168.
[34]. همان، اسناد شماره 151 - 198.
[35]. همان، سند شماره 160، ص 206.
[36]. کتاب «اسناد انقلاب اسلامی»، همان، ص ۲۲۹.
[37]. ربانی املشی، یاران امام، همان، ص ۲۶۸.
[38]. نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 6، ص 350.
[39]. کتاب یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله حاج شیخ مهدی ربانی املشی، همان، اسناد شماره 203ـ199، ص 272 – 259.
[40]. یاران امام به روایت اسناد ساوک، کتاب بیستویکم، آیتالله حاج شیخ محمدمهدی ربانی املشی، چ 1، تابستان ۱۳۸۰، بخش مقدمه، ص ۱۳ ـ ۱۲.
[41]. همان، اسناد شماره 301، 302 و 303، ص 311ـ309.
[42]. همان، سند شماره 232، ص 311.
[43]. همان، سند شماره 235، ص 314.
[44]. ربانی املشی، یاران امام، همان، ص ۳۲۸ - ۳۳۲.
[45]. ربانی املشی، یاران امام، همان، ص ۳۶۸.
[46]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، کتاب بیستویکم: آیتالله حاج شیخ مهدی ربانی املشی» ۱۳۸۰، ص۱۶.
[47]. ویکی امام خمینی، مدخل: محمدمهدی ربانی املشی.
[48]. «اعضای خبرگان قانون اساسی، محمدمهدی ربانی املشی»، پایگاه مجلس خبرگان رهبری.
[49]. صحیفه امام، ج 11، ص 116.
[50]. صحیفه امام، ج 12، ص ۴۳۱ - ۴۳۲.
[51]. صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۵۱۳.
[52]. صحیفه امام، ج 17، ص 242.
[53]. «یادمان سالگرد رحلت آیتالله ربانی املشی، از تبار مظلومان»، پایگاه شورای نگهبان.
[54]. «زندگینامه آیتالله محمدمهدی ربانی املشی»، پایگاه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.
[55]. «محمدمهدی ربانی رانکوهی املشی»، پایگاه مجلس شورای اسلامی.
[56]. «مجاهد صادق»، پایگاه شورای نگهبان.
[57]. «مجاهد صادق»، همان.
[58]. خاطرات سیاسی محمدمحمدی ریشهری، چ 2، تیرماه 1361، ص 242 ـ 241.
[59]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، ص ۴۷۴.
[60]. روزنامه کیهان، سهشنبه ۱۸تیر ۱۳۶۴، ص ۲.
[61]. روزنامه اطلاعات، ش 17637، 19 تیر 1364، ص 4.
تعداد بازدید: 211