27 دی 1402
احمد ساجدی
عبدالرحیم ربانی شیرازی، 11 فروردین ۱۳۰۱ در شیراز متولد شد.[1] پدرش محمدهادی و مادرش معصومه نام داشت.[2] عبدالرحیم تحصیلات خود را در مکتبخانه آغاز کرد و همزمان به کسب و کار در کنار پدر پرداخت. پس از تحصیلات ابتدایی، در دوازده سالگی به فراگیری علوم اسلامی روی آورد. صبحها به مدرسه آقا باباخان میرفت و بعدازظهرها در بازار به فروشندگی اشتغال داشت. او همزمان با کار، در سنین نوجوانی به درون یک تشکیلات سیاسی با عنوان «حزب برادران» نیز راه یافت. این حزب با هدف مقابله با تجاوزات استعمارگران خارجی و عوامل داخلی آنها توسط آیتالله نورالدین حسینی شکل گرفته بود. عبدالرحیم تا سال ۱۳۲۵ همکاری خود را با «حزب برادران» ادامه داد.[3]
تصمیم او برای ورود به حوزه علمیه، مصادف با اوج مبارزه رضاخان با فرهنگ و مظاهر دینی و روحانیت بود. عبدالرحیم در واقعه کشف حجاب با اجازه آقا سیدنورالدین حسینی، آیات و روایاتی که دلالت بر لزوم پوشش برای زن و حفظ فاصله میان زن و مرد بیگانه از یکدیگر داشت، استخراج و به صورت اعلامیه بر معابر عمومی نصب کرد.[4]
ربانی هنگام تحصیل در حوزه علمیه شیراز، مشاهده کرد که بعضی فرقههای به ظاهر مذهبی مانند صوفیه و بهائیت، به سان گروههای سیاسی هستند و با هدف اجرای سیاستهای استعماری انگلیس و ایجاد شکاف بین صفوف مردم و بدبین کردن آنها نسبت به روحانیت و مرجعیت تقلید دست به کار شدهاند. از اینرو مبارزه با آنان را از وظایف خود برشمرد و به دلیل آشنایی با مشکلات و عواقب مبارزه، در وهله اول کوشش کرد تا با سخنرانی و تشکیل جلسات بحث و مناظره علمی و گفتوگوهای مستقیم با سران این فرقهها آنان را متقاعد سازد؛ اما پس از عدم قبول مناظره از سوی رهبران این فرقهها و جوسازی و شایعهپراکنی آنها علیه ربانی، او مردم را به تصرف و انهدام مراکز آنها توصیه کرد.[5]
اقدامات وی در مبارزه با عوامل بهایی در منطقه سروستان (که از پایگاههای اصلی بهائیان فارس و پل ارتباطی آنها در شیراز با دیگر مناطق بود) در ۱۳۲۷ و در سالروز شهادت امام حسن مجتبی(ع) منجر به زد و خورد و قتل سرکرده آنان و سپس دستگیری ربانی و حدود 30 نفر از مسلمانها شد. بعداً تعدادی از دستگیرشدگان از جمله ربانی به اعدام محکوم گردیدند، ولی با پیگیری عالمان دینی شیراز از اعدام آنها جلوگیری به عمل آمد. از دیگر فعالیتهای ربانی مبارزه با دراویش بود که توانست مسجد گنج شیراز را که از پایگاههای آنان بود از دستشان خارج سازد؛ و نیز مبارزه علمی و فکری از طریق بحث آزاد و مناظره با اخباریان (که به انکار وظیفه مجتهدان و محدودیت نقش علما از لحاظ عقیدتی و عملی قائل بودند) و مبارزه با چپیها و کمونیستها بود که تا آخرین روزهای زندگیش ادامه داشت.[6]
عبدالرحیم در ۱۳۲۷ به دلیل فراهم نبودن امکان تکمیل تحصیلات حوزوی در شیراز، به قم رفت. او در درس خارج فقه و اصول آیات عظام سید حسین بروجردی، سید محمد محقق داماد، سیدمحمدرضا گلپایگانی و عبدالنبی اراکی و همچنین در درس فلسفه و تفسیر سیدمحمدحسین طباطبایی (علامه طباطبایی) شرکت کرد.[7]
روح دینی، فکر روشن، تقوا، قدرت علمی و دقت نظر ربانی در کلاس درس سبب ارتقاء منزلت وی نزد استادش (آیتالله بروجردی) شد. در نتیجه وی به عنوان نماینده ایشان بارها برای رسیدگی به امور مسلمانان به شهرهای مختلف سفر کرد. او به زودی نردبان ترقی را طی کرد و به درجه اجتهاد رسید و اجازه اجتهاد از آیات عظام: شیخ محمدکاظم شیرازی، سیدعبدالله بلادی و شیخ آقا بزرگ تهرانی دریافت کرد.[8] او که در ابتدا در شیراز و قم به تدریس اشتغال داشت، بعدها به خاطر مبارزات سیاسیاش، تدریس را رها کرد.
ربانی از جمله بنیانگذاران مدرسه حقانی در قم بود؛ مدرسهای که با هدف ایجاد تغییرات بنیادین در نظام آموزشی حوزه در سال 1339 تأسیس شد. پایهگذاران این مدرسه، نظام آموزشی سنتی حوزه را با نظام جدید تلفیق کردند و سبک جدیدی در نظام آموزشی حوزه بنیان نهادند. مدرسه حقانی به ویژه پس از قیام 15 خرداد 1342 و سپس تبعید امام خمینی به تدریج از یک کانون فرهنگی، علمی و تربیتی به یک پایگاه سیاسی، و مرکزی برای مبارزه با حکومت پهلوی تبدیل شد و بسیاری از شاگردان آن به زندان افتاده یا فراری یا تبعید شدند. ساواک مرتباً برای دستگیری مبارزان و به بهانههای مختلف به مدرسه یورش میبرد.[9]
فعالیتهای سیاسی
پس از وفات آیتالله العظمی بروجردی، ربانی خطر ایجاد تشکیلات قوی و منسجم و نیرومندی حول محور یکی از علما و مدرسان نامدار حوزه را ضروری دانست. از اینرو در جلسات متعددی که با حضور علما و مدرسین طراز اول حوزه علمیه قم تشکیل شد، امام خمینی را که شیوهاش مبارزه با طاغوت و ایستادگی در مقابل تجاوزات دولتها به مرزهای اسلام و منافع اسلام بود جهت رهبری روحانیت پیشنهاد کرد و برای جلب نظر موافق آنها تلاش فراوان داشت، اما نتوانست طرح مرجعیت واحد را تصویب کند و لذا طرح «اتحاد مراجع» را ارائه داد. وی میخواست به هر ترتیب، قدرت متمرکز روحانیت تقسیم نشود تا بتوان در مواقع لزوم به بهترین نحو از آن استفاده کرد و جلو اقدامات ضد اسلامی و ضد مردمی پهلوی را گرفت. اما این طرح نیز با موفقیت روبهرو نشد.
ربانی شیرازی در جریان تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی (مهر 1341) به بسیج مراجع در مخالفت با این اقدام دولت همت گماشت و پس از اعلام برگزاری رفراندوم انقلاب سفید و مخالفت علما با آن در بهمن ۱۳۴۱، نقش مؤثری در بروز مخالفتها و انجام تظاهرات در قم داشت.[10]
بعد از بازداشت امام خمینی در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و سپس سرکوب خونین قیام اسلامی 15 خرداد، ربانی با اعزام نمایندگانی به نقاط مختلف کشور تصمیم به گسترش و ادامه نهضت و مبارزه توسط طلاب و روشنفکران مسلمان گرفت. او در 8 فروردین 1343 بانی تهیه تلگرافی با امضای بیش از 50 نفر از علماء حوزه علمیه قم شد و آن را برای حسنعلی منصور نخستوزیر وقت ارسال کرد. در این تلگراف، ادامه بازداشت امام خمینی محکوم شده و آزادی ایشان موکداً درخواست شده بود.[11]
ربانی شیرازی سه روز بعد در ۱۸ فروردین 1343و آزادی امام خمینی، در گردهمایی بزرگ مردم به مناسبت آزادی امام خمینی، قطعنامهای تنظیم کرد و آن را به امضای طلاب و فضلای حوزه علمیه قم رساند. این قطعنامه توسط یکی از طلاب به آگاهی عموم رسید تا ضمن اعلام رهبری دینی و مرجعیت قاطع امام، مردم را نسبت به وظایف خویش در مقابل حکومت شاه، آشنا سازد.[12]
از سوی دیگر ربانی شیرازی پس از حمله مأموران شاه به مدرسه فیضیه و سپس بازداشت امام خمینی، اهمیت طرحی برای تحرک بخشیدن به حوزه و فعالتر کردن آن در برابر تحولات سیاسی را احساس کرده بود. به همین دلیل با همکاری چند تن از فضلا و مدرسین حوزه از جمله آیتالله سیدعلی خامنهای، آیتالله علی مشکینی، آیتالله محمدتقی مصباح، آیتالله علی قدوسی، حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، آیتالله حسینعلی منتظری و آیتالله سیدمحمد حسینی بهشتی جمعیتی شکل دادند که هدف آن، تحرک در نهضت و اصلاح هر چه بیشتر حوزه علمیه بود.[13] این تشکل که در روز ششم اردیبهشت 1343 شکل گرفت[14] دارای اساسنامه مدون بود و نشریات مخفی «بعثت» و «انتقام» از جانب آنها منتشر میشد.[15]
ربانی شیرازی جزو ۳۱ نفر از روحانیونی بود که روز 9 دی ۱۳۴۳ در نامهای به دو نفر از مراجع: آیتالله العظمی سید شهابالدین مرعشی نجفی و آیتالله العظمی سید محمدهادی میلانی از آنها خواست تا وظیفه روحانیون، وعاظ و استادان حوزه علمیه قم در غیاب امام خمینی در جامعه را روشن سازند.[16]
روز ۲۹ بهمن ۱۳۴۳ جمعی از روحانیون و فضلای حوزه علمیه قم در نامهای سرگشاده به امیر عباس هویدا نخستوزیر وقت، نسبت به رفتارهای خلاف قوانین اسلام و قانون اساسی در ایران اعتراض کرده و خواستار توجه دقیق به احکام اسلام شدند. این نامه که در آن نسبت به تبعید امام خمینی اعتراض شده بود، به امضای عبدالرحیم ربانی شیرازی و ۵۳ نفر دیگر از استادان و مدرسین حوزه علمیه رسیده بود.[17]
یک هفته بعد، هفتم اسفند ۱۳۴۳ و در شب شهادت امام صادق(ع) و سالگرد قمری حمله به مدرسه فیضیه قم، صدها نفر از طلاب به سوی این مدرسه تظاهرات کردند. به گفته سرهنگ حسین پرتو رئیس شهربانی قم «عبدالرحیم ربانی شیرازی از تحریککنندگان عمده مردم و طلاب علوم دینی در این تظاهرات بود.»[18] فردای همان روز (۸ اسفند) که روز شهادت امام صادق(ع) بود، نیز اجتماعات باشکوهی در مدرسه فیضیه و در منازل مراجع عظام قم برگزار شد. ساواک از تعدادی از علما و از جمله ربانی شیرازی به عنوان سازماندهندگان اصلی این اجتماعات یاد کرد.[19] به همین دلیل وی و تعداد دیگری از علماء قم در این روز دستگیر شدند.[20] ربانی شیرازی چهار روز بعد در ۱۲ اسفند به تهران انتقال داده شد و روز ۱۳ اسفند به زندان قزلقلعه منتقل شد.[21] و در ۲۹ اسفند از این زندان به زندان شهربانی در تهران انتقال یافت و سپس با قرار التزام عدم خروج از حوزه قضایی تهران آزاد شد.[22] اما در همان روز پس از آزادی، نام وی در پای اعلامیه حوزه علمیه قم به مناسبت تحویل سال نو در کنار نام دهها تن دیگر از مدرسین حوزه دیده میشد. در این اعلامیه که عنوان «آغاز سومین بهار نهضت دینی» را داشت به جنایات حکومت پهلوی اشاره شده و تبعید امام خمینی محکوم شده بود. هنگامی که یکی از روحانیون در حال قرائت آن در صحن مطهر حضرت معصومه(س) بود مأموران با یورش به صحن، اجتماع آنان را سرکوب و متفرق کردند.[23]
بعد از آنکه چند تن از متهمان به قتل حسنعلیمنصور از جمله: محمد بخارایی، رضا صفار هرندی، صادق امانی و مرتضی نیکنژاد در دهم خرداد 1344 به اعدام محکوم شدند[24]، ربانی به نشانه اعتراض به رأی دادگاه، برنامه تحصن در منزل سه نفر از علمای طراز اول قم را به تاریخ ۱۱ خرداد ۱۳۴۴، ترتیب داد. این حرکت ابتکاری تنها اقدام در پشتیبانی رسمی و علنی از گروه انقلابی در آن دوران خفقان بود. وی معتقد بود پس از تبعید امام، مبارزه روحانیون همچنان باید تداوم یابد تا حکومت بداند که راه امام همچنان ادامه دارد؛ لذا دست به بازسازی تشکیلات مبارزه و سازماندهی روحانیون مبارز زد.[25]
موقعیت ممتاز علمی و حوزوی ربانی از یکسو و فعالیتها و فداکاریهای وی در مواجهه با خطرات، سبب شد تا گروه قابل توجهی از طلاب و حتی مدرسین و فضلا، رهبری او را در مسائل مبارزاتی و سیاسی پذیرفته و حرکتهای خود را بر اساس رهنمودهای وی تنظیم کنند. او برای پایان بخشیدن به دوران تبعید امام خمینی و بازگشت ایشان به کشور و جلوگیری از بیتفاوتی مردم نسبت به عدم حضور امام، تمهیدات گوناگونی اندیشید. در نخستین گام با ارسال نامههای متعدد به نام افراد با نفوذ و رؤسای حوزههای علمیه در سراسر کشور از آنها خواست تا بر اساس یک طرح معین، در یک روز مشخص، حوزههای علمیه و بازار و مغازهها در سراسر کشور تعطیل شود. این حرکت به دلیل دستیابی ساواک به یکی از نامهها، عقیم ماند. او همچنین در مقابله با انتقال امام از ترکیه به عراق، موضعگیری صریح و علنی کرد و با نوشتن نامههایی با عناوین مختلف درصدد وادار کردن فضلای دیگر شهرها برای تشویق آنها به ایجاد موج و فشار بر حکومت، برای خنثیسازی توطئه تداوم تبعید امام خمینی شد. حرکت بعدی وی، راهاندازی اعتصابات و اعتراضات عمومی در سطح کشور بود که به دلیل عدم همراهی برخی از علما، چندان به نتیجه مطلوب نرسید.[26]
به دنبال این اقدامات، حکومت شاه در آستانه سال ۱۳۴۵ با هجوم گسترده به حوزه علمیه قم به دستگیری طلاب و فضلای انقلابی پرداخت. ساواک در پی این بازداشتها و بازرسی منازل افراد، به وجود تشکیلاتی مخفی و سری پی برد که ریاست آن، مدتی به عهده آیتالله ربانی بود. در آن زمان دو نشریه «بعثت» و «انتقام» که برای روشن نگاه داشتن آتش مبارزه و افشاگری علیه حکومت پهلوی منتشر میشدند به دست ساواک افتاد و بدینترتیب روشن شد که ربانی شیرازی یکی از 11 نفر عضو این تشکیلات سری بوده و مدتی هم ریاست آن را بر عهده داشته است.[27]
از اینرو ربانی در ۲ فروردین ۱۳۴۵ دستگیر و روانه زندان قزلقلعه شد و منزل او نیز بازرسی گردید. شش ماه بعد زمانی که ساواک اجازه ملاقات روحانیون با وی را داد، او به همراه آیتالله حسینعلی منتظری در نامههای اعتراضآمیزی که خطاب به سازمانهای بینالمللی و علماء دینی ایران و سایر کشورهای اسلامی فرستادند، موارد بارزی از تجاوزات حکومت شاه در پایمال کردن حقوق بشر و موازین بینالمللی و قانون اساسی کشور را برشمردند و خواستار محکومیت او شدند. ربانی همچنین پیشنهاد تبعید داوطلبانه را از ساواک نپذیرفت. پس از انتشار این نامه در ایران و خارج کشور، مأموران حکومت برای حفظ حیثیت سیاسی خود در ۲۸ مهر ۱۳۴۵ او را آزاد کردند.[28]
پس از ارائه دو لایحة «حمایت از خانواده» و «تشکیل مجلس مؤسسان برای تعیین نیابت سلطنت» به مجلس شورای ملی در ۱۱ و ۱۲ اسفند ۱۳۴۵ که با اسلام و قانون اساسی مخالفت داشت، ربانی نامه امام را در محکومیت آن لوایح چاپ و منتشر کرد. از اینرو در آبان ۱۳۴۶ بازداشت شد. این بار او به دو سال حبس محکوم شد، ولی پس از تحمل یک سال از مدت محکومیت، با وساطت برخی علما، مورد عفو قرار گرفت و در ۵ آبان ۱۳۴۷ آزاد شد.
ربانی چندی بعد در نامه مشروحی به امام خمینی، ضمن ارائه گزارشی از اوضاع و احوال حاکم بر حوزهها و روحانیت و عکسالعملهای آنان در مقابل حکومت، دیدگاهها و نظرات خود را نسبت به چگونگی ادامه مبارزه و سایر حوادث و مسائل جاری روز به اطلاع امام رساند.
وی همچنین پس از اعلام خبر ورود 35 نفر از سرمایهداران بزرگ آمریکایی به ایران با تنظیم اعلامیهای به آگاه ساختن مردم از عواقب شوم این هجوم اقتصادی در آن شرایط اختناقآمیز پرداخت. پس از تأیید این اقدام از سوی امام خمینی، موجی از خشم و اعتراض توسط دانشگاهیان مسلمان و مبارزین خارج از کشور و سازمانها و احزاب به وجود آمد و اهداف آن را به روشهای گوناگون محکوم کردند.[29]
همزمان با مطرح شدن مبحث حکومت اسلامی در سخنان امام خمینی، ربانی شیرازی پس از رحلت آیتالله سید محسن حکیم در ۱۲ خرداد ۱۳۴۹، در صدد کادرسازی و سازماندهی روحانیون انقلابی و فرستادن آنها به نقاط مختلف کشور برآمد.[30] وی تلاش کرد تا امام خمینی را به عنوان «مرجع اعلم» معرفی کند. او پیش از این در ۲۳ فروردین ۱۳۴۹ و پس از انتشار کتاب «ولایت فقیه» امام در نجف، نامه مبسوطی برای ایشان نوشت و پرسشهای متعددی در باب حکومت اسلامی مطرح کرد و با جدیت در تبلیغ «حکومت اسلامی» کوشید.[31]
این فعالیتها موجب بازداشت مجدد او در آذر همان سال گردید که پس از مدتی آزاد شد. اما بار دیگر به دلیل انتقاد از برگزاری جشنهای دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی و تکثیر و انتشار سخنرانی امام خمینی در محکومیت اقدام جدید حکومت پهلوی که با همکاری صهیونیستها صورت میگرفت، پیش از آغاز جشنها، در شهریور 1350 دستگیر شد و پس از گذشت ده ماه آزاد گردید.[32]
او پس از آزادی، به ایجاد کادرهای انقلابی از طلاب و جوانان مسلمانان به صورت مخفیانه پرداخت. گروه ابوذر نهاوند از جمله همین تشکیلات بود که پس از یک اقدام مسلحانه در قم، بیشتر اعضای آن دستگیر شدند. پایگاه مرکزی این گروه در نهاوند بود و اعضای آن با راهنمایی ربانی شیرازی به مبارزه با پهلوی میپرداختند. افراد اصلی این گروه در قم، در حین خلع سلاح مأمور شهربانی دستگیر شدند و شش نفر آنان اعدام شدند. ساواک با دستگیری این گروه، خانه آیتالله ربانی در قم را محاصره و به آن هجوم برد. ساواک ربانی را در ۲۷ تیر ۱۳۵۲ دستگیر کرد اما نتوانست علیه وی مدرک مناسبی بهدست آورد. ربانی به زندان قصر منتقل شد و تا سال 1355 به مدت سه سال و یک ماه در حبس بود. وی در زندان نماز جماعت برپا میکرد که تا آن هنگام ممنوع بود. این امر باعث عصبانیت مأموران زندان شده بود؛ ربانی و گروهی دیگر مورد شکنجه قرار گرفتند.[33]
در سال 1354 ربانى در زندان پس از آگاهى یافتن از گرایش مجاهدین به مارکسیسم، به اتفاق آقایان منتظرى، محمدرضا مهدوى کنى، هاشمى رفسنجانى، سید محمود طالقانى، حسن لاهوتى و محمدباقر انوارى بیانیهاى که به بیانیه نجس و پاکى مشهور شد، صادر کردند و براساس آن از مارکسیستها فاصله گرفتند و از اختلاط با آنها، بهویژه با سازمان مجاهدین خلق، پرهیز کردند. ربانی همچنین در زندان، کتاب «حرکت در طبیعت از دیدگاه دو مکتب» را نوشت که در واقع رد نظریههاى مادى گرایانه بود و در آن بدون اشاره به نام مجاهدین خلق از التقاطى بودن اندیشه آنان سخن گفته بود.[34]
ربانى از بسیارى از گروههاى مبارز حمایت مىکرد و حتى مىکوشید مبارزات گروههاى ملىگرا همچون «جبهه ملى» و «حزب ملت» را با روحانیون هماهنگ سازد. او با استفاده از امکانات مالى که از طریق وجوهات شرعی بازاریان در اختیارش قرار مىگرفت، هزینههاى برخى مبارزان غیر مذهبی را نیز تأمین مىکرد.[35]
او حتی به نسل اولیه مجاهدین خلق نیز کمک مالی میکرد. اما از سال ۱۳۵۴ به بعد که با انحراف این گروه مواجه شد، به مذهبیها هشدار داد که به مجاهدین نزدیک نشوند. وی در سال ۱۳۵۶ علیه مجاهدین خلق فعال شده بود.[36]
در سال 1356 پس از انتشار خبر شهادت حاج آقا مصطفی خمینی، ربانی مجالس ختم متعددی برگزار کرد و از سخنرانان انقلابی برای این مجلس دعوت کرد و درخواست تعطیل حوزه قم را مطرح نمود که چنین نیز شد. این اقدامات از چشم ساواک مخفی نماند و در ۱۵ آذر ۱۳۵۶ به اتهام تحریک مردم و اخلال در نظم عمومی دستگیر و برای سه سال به کاشمر تبعید شد، اما پس از گذشت بیست و چند روز به فیروزآباد فارس و سپس به سردشت در آذربایجان غربی تبعید شد. سپس بعد از شش ماه، او را به جیرفت فرستادند. پس از آتشسوزی سینما رکس آبادان در مرداد ۱۳۵۷، ضمن پیام مشترکی که همراه با آیتالله خامنهای، به آیتالله محمد صدوقی فرستاد از وی خواست تا حکومت شاه را به دلیل ارتکاب این جنایت محکوم کند و ایشان نیز چنین کرد.[37]
ربانی شیرازی در خرداد 1357 طی نامهای به مراجع تقلید، از ادعای رادیو بی.بی.سی مبنی بر «نرمش علما و مراجع تقلید در برابر رژیم پهلوی» انتقاد کرد و با ذکر پیامدهای آن، خواستار موضعگیری جدی مراجع در این خصوص شد.[38] همچنین او و گروهی دیگر در نامهای به آیتالله سیدعبدالحسین دستغیب در روز 30 تیر 1357 حمایت خود از مبارزه با حکومت پهلوی به رهبری امام خمینی را اعلام کردند و درباره هرگونه تفرقه در این راه هشدار دادند.[39]
با اوجگیری انقلاب اسلامی، استیضاحنامه وی خطاب به ارتشبد غلامرضا ازهاری رئیس دولت نظامی، برای سخنان توهینآمیز او به مردم که قیام عمومی آنها را دسیسه خارجیها خوانده بود و نامه دیگرش به جیمیکارتر (رئیسجمهور وقت آمریکا) در انتقاد از دخالت صریح آن کشور در امور داخلی ایران و پیشنهادش به امام خمینی برای عدم رعایت حکومت نظامی در روز ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ و اعلام حضور مردم در خیابانها از جمله اقدامات اوست.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
آیتالله ربانی شیرازی بعد از ورود امام به ایران به اتفاق چند نفر دیگر مأمور اداره امور منزل امام شد.[40] او در انجام این مسئولیت، شدیداً نسبت به رعایت مقررات امنیتی حساس و مراقب بود و همه تحولات بیت و حتی مدرسه علوی را که محل دیدارهای عمومی امام بود، تحت کنترل داشت.
در آن زمان مهدی عراقی (شهید) مسئول انتظامات گروهها و دستجاتی بود که برای دیدار امام میآمدند. آیتالله ربانی شیرازی در همان نخستین روزهای دیدارهای عمومی امام به وی گفته بود: «هر گروه و دستهای حق ندارد با آرم و نام و پرچم خاصی به مدرسه علوی وارد شوند.»
یک بار افراد سازمان مجاهدین خلق به دیدار امام آمدند و مهدی عراقی، از آنان خواست پرچم و آرم خود را به انتظامات تحویل دهند، اما آنها از این کار خودداری کردند. در همین شرایط او پیشبینی کرده بود که اولین گروهی که علیه انقلاب به پا خواهد خواست، مجاهدین خلق خواهند بود که همین نیز شد.[41]
امام خمینی مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب، آیتالله ربانی شیرازی را مسئول حل اختلافات بین روحانیون شیراز کردند.[42] ربانی در آنجا نهادهای انقلابی را تأسیس کرد.[43] آیتالله ربانی با برخورد اصولی در مقابل برخی خوانین قشقایی توانست شورش آنها را مهار کند.
در آن زمان وضع دو استان کردستان و آذربایجان از سایر مناطق نگرانکنندهتر به نظر مىرسید. در چنین شرایطى آیتالله ربانىشیرازى اولین کسى بود که پیشقدم شد. او با صلاحدید امام خمینی در تاریخ 24/5/1358 ابتدا به کردستان و سپس به آذربایجان رفت.[44]
عزیمت وى به کردستان زمانى بود که ضد انقلاب بر بسیارى از امور منطقه حاکم شده و تقریباً اختیار آنجا را به دست گرفته بود. این گروهها که نوعاً چپگرا و مارکسیستى بودند بهرغم اختلافنظر شدیدى که در بعضى از مسائل اعتقادى و اقتصادى و سیاسى و... با یکدیگر داشتند با هم متحد شده و براى باجخواهى از دولت موقت، روانه مناطق مرزى و به خصوص کردستان شده بودند و به ایجاد آشوب و ناامنى پرداختند.[45]
البته وضع آذربایجان با کردستان تفاوت داشت. به همین سبب حزب خلق مسلمان چهره ضد انقلابى خود را پشت سر آیتالله شریعتمدارى پنهان کرده بود و با زبان او به تحریک مردم میپرداخت و حتى زمزمههایى براى بردن وى از قم به آذربایجان بر سر زبانها افتاده بود. آیتالله ربانى شیرازى که از سالها قبل آقاى شریعتمدارى را مىشناخت، ضمن سفرى به آذربایجان و تماس با علما و مردم آن منطقه به افشاى اقدامات شریعتمدارى در دوران مبارزه و پس از آن پرداخت و بدینوسیله توانست حزب خلق مسلمان را خلعسلاح و توطئههاى پشت پرده را بر ملا کند. نتیجه تلاش ربانی باعث شد تا در تاریخ 20/9/1358 با مردم با همکاری نیروهاى انتظامى و با یک اقدام ضربتی توانستند ضد انقلاب و افراد حزب خلق مسلمان را از مراکز رادیو تلویزیون تبریز که مدتى بود در اشغال آنها بود، بیرون کنند.[46]
با این اقدامات، آیتالله ربانی اولین سفیر حسن نیت امام خمینی لقب گرفت.[47]
آیتالله ربانی شیرازی در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی از سوی مردم شیراز برگزیده شد. وی در موضوعاتی چون ولایت فقیه ـ معنای صحیح شورا ـ قانون سپاه پاسداران و مسائل اینچنینی پافشاری داشت.[48]
تأثیر تلاشهای آیتالله ربانی در تصمیمگیریهای کلیدی کشور و شناخت عمیقش از افراد و شخصیتها و جریانات انحرافی از سوی دیگر، سبب سوءقصدهای متعدد به وی شد.
رحلت
آیتالله ربانی شیرازی روز 8 فروردین 1360 هنگامی که از دفتر جهاد سازندگی شیراز به خانهاش باز میگشت، هدف سوءقصد یک عضو گروه تروریستی فرقان قرار گرفت و مجروح شد. یک موتور سوار عضو گروه تروریستی فرقان، جلوی بیمارستان حافظ شیراز، به سمت ربانی شیرازی تیراندازی کرد که وی از ناحیه گردن زخمی شد، اما پس از چندی سلامت خود را باز یافت.[49]
در پی این حادثه امام خمینی طی پیامی فرمودند: «این نحو برخورد با روحانیون متعهد، برنامه منحرفین بوده و هست و غرض آنان خارج نمودن جمع کاردان و متعهد از صحنه است؛ غافل از آنکه به حکم تاریخ، روحانیون آگاه در تمام صحنههای سیاسی پیشقدم بودهاند و ترور اشخاص نمیتواند آنان را مأیوس کند و راه را برای بدخواهان به اسلام و کشور باز کند.»[50]
ربانی شیرازی نیز پس از بهبود در تاریخ 14/1/1360 طی تلگرافی در پاسخ به پیام امام از الطاف ایشان تشکر نمود و اظهار داشت: «انقلاب اسلامی متکی به فرد یا افراد نیست و بود یا نبود افراد خللی در آن وارد نخواهد ساخت.» وی افزود: «چند روزی لازم است در منزل بستری، و استراحت کنم. انشاءالله در اولین فرصت به محضر مقدستان شرفیاب میگردم.»[51]
11 ماه بعد از این حادثه نافرجام، ربانی شیرازی روز ۱۷ اسفند ۱۳۶۰ در یک حادثه رانندگی در ۵۹ سالگی جان خود را از دست داد. وی از اصفهان عازم دلیجان بود که در ۳۰ کیلومتری دلیجان بر اثر واژگونی خودرو دچار ضربه مغزی شد و در راه انتقال به بیمارستان درگذشت. در این حادثه سه نفر از همراهان وی نیز زخمی شدند. پیکر وی به قم انتقال یافت و در آنجا پس از تشییع و اقامه نماز توسط آیتالله العظمی گلپایگانی در جوار حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد.[52] در «پرتال امام خمینی» مرگ وی «مشکوک» خوانده شده است.[53]
در پی این ضایعه، امام خمینی طی پیامی فرمودند: «در طول تاریخ، مدعیان فضیلت و مجاهدت و شجاعت و تعهد به حق و دین بسیار بودهاند و هستند؛ لکن صاحبان فضایل و مجاهده و تعهد به حق و حقیقت در اقلیتند، و تنها در سختیها و گرفتاریها و حقگوییها در مقابل قدرتهای شیطانی است که مدعیان لافزن از متعهدان بیسر و صدا، و خالصان فداکار از مغشوشان ریاکار متمایز می شوند. مرحوم مجاهد، ربانی شیرازی، از این اقلیت بود. او در طول زندگانی شرافتمندانه خود، چه قبل از انقلاب و چه بعد از آن، در مقابل باطل و باطلها ایستاد و از خود نرمش نشان نداد. او در حبسها و زجرها و ناملایمات با قامت راستِ انسانهای متعهد ایستادگی کرد و تسلیم نشد. او با روحی ملایم در مقابل دوستان و مؤمنان و مقاوم در برابر دشمنان خلق به لقاءالله پیوست؛ و ما عقبماندگان که احتیاج به این مردان حق داریم از آن کمال و جمال محرومیم.»[54]
تألیفات
1ـ بنا به پیشنهاد آیتالله العظمی بروجردی مبنی بر تشکیل و تأسیس مکتب فقهی جدیدی تحت عنوان «فقهالحدیث» آیتالله ربانی یکی از سه نفر شاگردان ممتاز و قبولشدگان از بین شصت نفر شاگردان برجسته او بود ـ که در احیاء وسائلالشیعه از طریق تصحیح و تعلیق و چاپ، همت گمارد. ضمن این که در گروه تدوین کتاب «جامعالحدیث» نیز حضور داشت.
2ـ تصحیح و تعلیق بر بحارالانوار
پیشنهاد تصحیح و تنقیح کتاب عظیم بحارالانوار به علامه طباطبایی از سوی یکی از ناشران، علامه طباطبایی را بر آن داشت تا در اجرای این امر از آیتالله ربانی دعوت به همکاری کند. از مجموعه 110 جلدی بحارالانوار کار تصحیح و تعلیق 40 جلد آن توسط ربانی انجام گرفت.
3ـ قضاءالحقوق فی ترجمه الصدوق
این کتاب را درباره شیخ صدوق است.
4ـ حرکت طبیعی از دو دیدگاه
این اثر از آخرین نوشتههای مرحوم ربانی شیرازی است.[55]
پینوشتها:
[1]. فرجالله الهی، ربانی شیرازی آیه استقامت، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۳، ص۱۳.
[2]. زندگینامه آیتالله ربانی شیرازی به قلم خودش، فصلنامه ۱۵ خرداد ۱۳۸۴، ش ۶.
[3]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، روایت پایداری؛ شرح مبارزات آیتالله ربانی شیرازی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، بخش مقدمه.
[4]. علمای مجاهد، محمدحسن رجبی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پاییز 1382، ص 223.
[5]. همان.
[6]. همان.
[7]. جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، سیدمحسن صالح، علیرضا جوادزاده، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵، ج۳، ص 211.
[8]. دانشنامه اسلامی، مدخل: ربانی شیرازی.
[9]. رسول جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، بهار ۱۳۸۵، ص ۲۴۰؛ و ویکی فقه، مدخل: مدرسه علمیه حقانی.
[10]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج دوم، چ 1، 1389، ص 212.
[11]. روزشمار ۱۵ خرداد، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، سیدمحمد صادق فیض، ج اول، چ 1،۱۳93، ص 55 - 60.
[12]. علمای مجاهد، همان.
[13]. هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج 1، بهار 1371، ص 186.
[14]. روزشمار ۱۵ خرداد، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، سیدمحمدصادق فیض، ج 1، چ 1، ۱۳93، ص 403.
[15]. هفت هزار روز، همان.
[16]. روز شمار ۱۵ خرداد، همان، ج پنجم، زمستان ۱۳۴۳، چ 1، ۱۳۹۸، ص ۵۲.
[17]. روزشمار ۱۵ خرداد، همان، ص ۳۱۲.
[18]. روز شمار ۱۵ خرداد، همان، ص ۳۵۹.
[19]. روزشمار ۱۵ خرداد، همان، ص ۳۶۵.
[20]. روزشمار ۱۵ خرداد، همان، ص ۳۶۶.
[21]. روزشمار ۱۵ خرداد، همان، ص ۳۹۴.
[22]. روزشمار ۱۵ خرداد، همان، ص ۴۷۲.
[23]. روزشمار ۱۵ خرداد، همان، ص ۴۷۴ - ۴۷۶.
[24]. روزنامه اطلاعات، دوشنبه 10 خرداد 1344، ش 11693، ص 1 - 13.
[25]. علمای مجاهد، همان.
[26]. علمای مجاهد، همان.
[27]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان، ص 213.
[28]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان.
[29]. علمای مجاهد، همان، ص 225 - 226.
[30]. زندگینامه آیتالله ربانی شیرازی به قلم خودش، فصلنامه ۱۵ خرداد ۱۳۸۴ ش ۶.
[31]. رسول جعفریان، همان، ص ۲۴۰.
[32]. دایرهالمعارف، همان، ص 213.
[33]. زندگینامه آیتالله ربانی شیرازی به قلم خودش، فصلنامه ۱۵ خرداد، ۱۳۸۴، ش6.
[34]. ربانی شیرازی، عبدالرحیم، حرکت در طبیعت از دیدگاه دو مکتب، تهران 1398، ص 195 ـ 198.
[35]. دانشنامه جهان اسلام، مدخل: «ربانی شیرازی».
[36]. رسول جعفریان، همان، ص 399.
[37]. علمای مجاهد، همان، ص 226.
[38]. اسناد انقلاب اسلامی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، ص ۲۷۸ ـ 280.
[39]. اسناد انقلاب اسلامی، همان، ج 3، ص 326 - 327.
[40]. ربانی شیرازی، عبدالرحیم، زندگینامه آیتالله ربانی شیرازی، فصلنامه 15 خرداد، 1384، ش 6، ص 278.
[41]. به نقل از: تاریخ شفاهی زندگی و مبارزات آیتالله عبدالرحیم ربانیشیرازی، محمدرضا تمری، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1394، ص 237.
[42]. ربانی شیرازی، همان، ص 280.
[43]. همان.
[44]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، به نقل از فصلنامه پاسدار اسلام، 27/12/1362.
[45]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان.
[46]. انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، همان، بخش مقدمه.
[47]. عبدالرحیم اباذری، خاطرات غلامرضا حسنی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384، ص 284.
[48]. فصلنامه پاسدار اسلام، 27/12/1362.
[49]. غائله چهاردهم اسفند، ظهور و سقوط ضدانقلاب، انتشارات نجات، 1377، ص 89.
[50]. صحیفه امام، ج14، ص 241.
[51]. پرتال امام خمینی(ره)، مدخل: «یادی از مجاهد عزیز آیتالله ربانی شیرازی».
[52]. روزنامه جمهوری اسلامی ۱۸ اسفند ۱۳۶۰، ش ۸۰۴، ص 1 - 4 و روزنامه کیهان ۱۸ اسفند ۱۳۶۰، ش 11528، ص 1 - 15.
[53]. پرتال امام خمینی، مدخل: یادی از «مجاهد عزیز» آیتالله ربانی شیرازی.
[54]. صحیفه امام، ج۱۶، ص 86.
[55]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، روایت پایداری؛ شرح مبارزات آیتالله ربانی شیرازی، همان.
تعداد بازدید: 220