17 دی 1402
ترجمه: ناتالی حقوردیان
بخش اول
مقدمه: «ریچارد هلمز» در دهه 1950[1330] وارد سازمان سیا شد. کار او در این سازمان در مقام ریاست سیا در زمان ریاست جمهوری نیکسون پایان یافت. در 1973[1352] سفیر آمریکا در ایران شد و تا 1976[1355] در این سمت ماند.
ارتباط او با ایران به زمانی برمیگردد که کارمند بخش اطلاعات سیا بود و با حوادث سال 1953[1332] آشنا شد. سفرهای او به ایران پس از این دوران و دیدارهایش با شاه با عنوان مقامی عالیرتبه در دستگاه اطلاعاتی آمریکا باعث شد که در جریان تحولات سیاسی ایران در دهههای 1950[1330] و 1960[1340] قرار بگیرد. دوران تصدی او در ایران همزمان با دورهای از تغییرات در این کشور بود. نظریات هلمز درباره خریدهای تسلیحاتی ایران از آمریکا ، با این پیشفرض که ایران نقش پررنگتری در منطقه داشته باشد و به توسعه اجتماعی و اقتصادی برسد، بسیار حائز اهمیت است. علاوه بر این، خاطرات او در حوزه سیاستگذاری خارجی آمریکا و ایران، روشنگر نکات بسیاری است
***
مصاحبه با ریچارد هلمز تاریخ: 10جولای 1985[19 تیر 1364]
مصاحبهگر: ویلیام بِر
□ مصاحبه زیر با سفیر ریچارد هلمز، در قالب پروژة مشترک دفتر تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا و بنیاد مطالعات ایران است.
آیا شما در دهة1920 میلادی [1300] در سوئیس با شاه در یک مدرسه تحصیل میکردید؟
n خیر، این واقعیت ندارد. من چهار سال بزرگتر از شاه هستم و زمانی که او وارد مدرسة لوروزی شد، من تحصیل خودم را به اتمام رسانده بودم. برادرم، پیرسال[1]، همزمان با شاه در این مدرسه تحصیل میکرد.
□ در طول سالهای خدمت شما در سازمان سیا، یکی از فعالیتهای این آژانس، کودتای سال1953 [1332] علیه مصدق بود. آیا شما در بحثها یا طراحی این فعالیت مشارکت داشتید؟
n من دخالت مستقیم در برنامهریزی آن نداشتم. اطلاع داشتم که چنین اقدامی انجام خواهد شد زیرا مقامی که در آژانس داشتم، حکم میکرد که از همه چیز مطلع باشم.
□ سمت شماچه بود که بعداْ دربارة آن صحبت کنیم؟
n در آن زمان، من مرد شمارة 2 معاونت برنامهریزی بودم. فرانک جی. وایزنر[2] مدیر معاونت برنامهریزی و من مرد شمارة 2 بودم؛ عنوان من، رئیس عملیات بود. کِرمیت روزولت، که عملیات در تهران را رهبری کرد، دستیار معاون رئیس بخشی بود که معاونت عملیات مخفی بهشمار میرفت. ترجیح میدهم که نقل قول مستقیم در اینباره از من نباشد زیرا در حال حاضر عنوان اصلی او را بهیاد ندارم.
□ بسیار خُب.
n میدانم که او تحت حوزه استحفاظی من بود. پس با توجه به مقامی که داشتم، از این عملیات مطلع بودم.
□ چه زمانی گفتوگوها و برنامهریزی انجام شد، فکر میکنم در بهار1953 [1332] یا اوایل...
n الان، دیگر زمان این گفتوگوها را بهیاد ندارم.
□ چه زمانی بحثها درباره انجام این کار شروع شد؟ آیا همه بر انجام دادن اینکار اتفاق نظر داشتند؟ کسی هم شک داشت؟
n الان دیگر در اینباره چیزی یادم نیست. تنها چیزی که میدانم این است که این تصمیم در بالاترین سطوح مقامات دولتهای آمریکا و انگلیس گرفته شده بود که این اقدام باید انجام شود، باید تلاشی مشترک باشد و باید به رهبری آمریکا انجام میشد.
□ بنابراین، بریتانیا اساساً نقش شریک جزء را داشت یا نقش آن بیش از این بود؟
n دیگر یادم نیست که این مشارکت جزیی یا کلی بود. فکر میکنم، توافق شده بود که روزولت، رئیس عملیات میدانی باشد و افسران بریتانیایی و آمریکایی تحت فرمان او کار کنند.
□ من خواندهام که به جز کرمیت روزولت، افراد دیگری مانند جوزف گودوین[3]، هووارد استون[4]، راجر گویران[5] نیز در این فعالیت مشارکت داشتند.
n تا جایی که من میدانم، همه در این تلاش مشارکت داشتند. فکر میکنم، همه این افراد در حال حاضر در قید حیات باشند و میتوانید در اینباره با آنان گفتوگو کنید.
□ آیا شما بر پیشرفت کودتا نظارت داشتید؟
n بله، تا حدی بر آن نظارت داشتم. از پیشرفتهای اصلی آن مطلع بودم.
□ آیا تلفنی جزئیات را دنبال میکردید؟
n بله. ما تلفنی گزارش حوادث تهران را میگرفتیم.
□ آیا بهیاد دارید که در آن زمان نگران اجرای دقیق عملیات مطابق برنامه بوده باشید؟
n فکر میکنم در برههای – که البته باید در اینباره به اسناد رسمی مراجعه کنید که بهزودی در دسترس عموم قرار خواهند گرفت - بهنظر میرسید که عملیات ممکن است موفق نباشد و معاون وزیر امور خارجه، ژنرال والتر ب. اسمیت[6]، اقدام به توقف عملیات کرد. از چیزهایی که بعدها شنیدم، اینکه دستورات واقعاً به روزولت رسید یا نه، او قصد داشت که عملیات را در هر صورت به پایان برساند و به کار خود ادامه داد.
□ متوجه شدم. نقش سازمان سیا در به قدرت رسیدن سرلشکر زاهدی و بازگرداندن شاه تا چه حد تعیین کننده یا مهم بود؟ آیا دخالت سیا عامل ضروری بود یا مشارکت ایرانیان داخل کشور اهمیت بیشتری داشت؟ یا میتوانید سهم سازمان سیا را بیان کنید؟
n بعد از این همه مدت، نمیتوانم نظر قابل توجهی در اینباره بدهم. برداشت من این است که بازگشت شاه و انتخاب سرلشکر زاهدی بهعنوان نخست وزیر، ترجیح جامعةایران بود. همچنین، برداشت من این است عوامی که در حمایت از این اقدام به خیابآنها آمدند به امید این نتیجه، بهصحنه آمدند. میدانم که این عملیات، خیلی بزرگتر و مجللتر از آن چیزی تلقی میشود که بود. پول خیلی زیادی برای این عملیات خرج نشد. عملیاتی بود که در آن اساساً افراد درگیر از سوی آمریکا و بریتانیا کارها را در ایران سازماندهی کردند ...
□ منظور من این است که آیا بدون دخالت سازمان سیا هم این کودتا موفق میشد؟
n پی بردن به این موضوع بسیار دشوار است. برداشت من این بود که سازماندهی انجام شده از سوی آژانس در این جریان اهمیت بسیاری داشت و در غیر این صورت، هیچ کدام از این اتفاقات نمیافتاد. قصد ندارم و علاقهای هم به کلی گویی ندارم؛ اما سازماندهی گروههای مردم در زندگی ایرانی روالی رایج نبوده است. کشور این مدلی نیست. در این کشور، همواره تمرکز بر قهرمانی فردی بوده تا فعالیت یا ورزش گروهی. ورزشهای گروهی بعد از جنگ جهانی دوم در این کشور رواج پیدا کردند.
□ بعد از بازگشت شاه به قدرت، آیا آژانس حمایت یا کمکی خاص به شاه کرد؟
n ابتدا باید تصریح کرد که شاه مسئول ارشد اطلاعات ایران و همچنین فرمانده کل نیروهای مسلح بود. بدون رضایت شاه، بویژه در ارتباط با یک کشور خارجی، کار زیادی نمیشد انجام داد. تا جایی که به سازمان سیا مربوط میشود، تصور میکنم که شاه از نحوةپیشبرد عملیات در اوایل دهة1950[1330] رضایت داشت و به همین دلیل برداشت وی این بود که سیا افراد قابل و ماهری دارد و به همین دلیل بود که طی سالها او با مسئول سیا در تهران به تنهایی دیدار میکرد. به عبارت دیگر، اصراری نداشت که سفیر یا فردی از سفارت، همراه مأمور سیا حضور داشته باشد. این امر باعث میشد که به رئیس سیا علاقة خاصی داشته باشد، اگر بشود موضوع را به این ترتیب بیان کرد.
□ این رابطه، طی دهة 1970[1350] برقرار بود؟
n بسیاری از سفرا، این رابطه را نقد میکردند. گمان میکنم که برخی، نگرانیهایی در این رابطه داشتند؛ اما هیچ کس در جهت قطع این روابط اقدامی نکرد.
□ من مطالعهای دربارة یکی از فعالیتهای سیا در ایران در اواخر دهة1950[1330] داشتم که طی آن سازمان به تأسیس ساواک، نیروهای امنیتی داخلی، کمک کرد؟
n بهخاطر دارم که شاه به این نتیجه رسید که نیاز به نیروهای امنیتی داخلی و همچنین نیروهایی دارد که بتوانند کارهای اطلاعاتی خارجی را برای وی انجام دهند و برای آموزش این افراد، از سیا کمک خواست. از اینکه آژانس تا چه حد در ایجاد این سازمآنها و نیروها دخالت داشت، اطلاعی ندارم. تصور میکنم که دخالت آژانس بیشتر در حد آموزش این افراد نسبت به نحوةانجام امور بود.
□ نوعی کمک فنی؟
n بله.
□ آیا کرمیت روزولت در همةاین مسائل دخالت داشت؟
n ممکن است دخالت داشته است. من بهخاطر نمیآورم. اما شاید افراد دیگری که قرار است با آنان مصاحبه کنید، بیشتر اطلاع داشته باشند.
□ آیا از اواسط تا اواخر دهة1950[1330] یا اوایل دهة1960[1340] سفری به ایران داشتید؟
n بله. اولین سفرم به ایران، تصور میکنم که سال 1957[1336] بود. من سفری طولانی داشتم و ایران یکی از جاهایی بود که در آن توقف کردم. این اولین باری بود که با شاه ملاقات کردم.
□ آیا در ملاقات دهة1950[1330] برداشت خاصی از شاه داشتید که بخواهید بیان کنید؟
n تصور میکنم برداشتی که از او در آن جلسه داشتم، مقدمةبرداشتی بود که طی تقریباً بیست سال بعدی داشتم و آن این بود که او فردی فوقالعاده یا بهتر بشود گفت بهطور غیر معمولی، آگاه بود و اینکه اعتماد به نفس بالای بهجایی داشت. قطعاً، این در زمانی بود که زندگی برای او در ایران چندان آسان نبود؛ اما به هر جهت بهنظر میرسید که شرایط خوبی دارد. من برداشت خوبی از این مرد داشتم.
□ آیا او دربارة اهدافش برای جامعه با شما صحبت کرد یا این ملاقات بیشتر تجاری، اطلاعاتی بود؟
n در این ملاقات خاص، چیز زیادی از بحث و گفتوگو دربارة امور داخلی ایران به یاد نمیآورم. تصور میکنم که بیشتر بحثها مربوط به جغرافیای سیاسی، شرایط جهان و اموری از این دست بود. بهخاطر دارم یکی از چیزهایی که در این جلسه برای من خیلی جالب بود (یکی از جزئیات انسانی که آدم متوجه آن میشود) این بود که هم شاه و هم من در آن زمان سیگار میکشیدیم. او به من سیگار تعارف میکرد و من هم قبول میکردم. زمانی که دور بعدی من سیگار تعارف میکردم، او رد میکرد و بعد یکی از سیگارهای خودش را میکشید. در آن زمان، این موضوع چندان اهمیتی نداشت تا اینکه بعداً بیشتر به آن فکر کردم و متوجه شدم که این امر به همان موضوعی باز میگردد که «اگر من سیگار فرد دیگری را نکشم، کسی نمیتواند چیزی بدهد که برایم ضرر داشته باشد.» این که او چگونه به این مسائل جزئی میپرداخت، برایم بسیار جالب بود. این امر در این نقطه از جهان، بسیار ضروری است.
□ این ملاقات، پیش از کودتای عراق بود یا بعد از آن؟
n زمان دقیق این ملاقات در سال 1957[1336] را به یاد نمیآورم؛ اما تصور میکنم که اواخر پاییز بود.
□ من تاریخ کودتا را به یاد نمیآورم، شاید سال 1957[1336] بود.
n اما در آن زمان، دفتر شاه هنوز در کاخ مرکز شهر بود که الان به موزه تبدیل شده است. بهخاطر نمیآورم نام کاخ چه بود. فکر میکنم کاخ مرمر است اما شاید نام دیگری داشته باشد.
□ در طول دهة1960[1340]، آیا گفتوگویی دربارة امور ایران یا شاه با رئیسجمهور کندی یا جانسون داشتید؟ آیا این موضوع مطرح بود؟ یا در هیچ زمانی اهمیت نداشت؟
n رئیسجمهور کندی تا جایی به امور ایران علاقه داشت که به دولت ایران فشار بیاورد تا لیبرالتر و دمکراتیکتر باشد. باید اعتراف کنم که بحثهای اصلی را بهخاطر نمیآورم؛ اما مطمئن هستم که این بحثها ثبت شدهاند. تنها چیزی که به یاد دارم این که دولت کندی برای انتصاب علی امینی بهعنوان نخستوزیر، به شاه فشار آورد. شاه هم این کار را کرد. به یاد دارم که طی سالهای بعد، او (شاه) همیشه با ترشرویی این موضوع را مطرح کرده اذعان میکرد که امینی، نخستوزیر بیلیاقتی بود. اما عناوین دقیق موضوعات را به خاطر ندارم. فقط میدانم که موضوعاتی از این دست مطرح بودند.
□ رویکرد رئیسجمهور جانسون در سیاست آمریکا نسبت به ایران چه بود؟
◙ به یاد ندارم که جانسون علاقةخاصی به ایران داشت یا اینکه من هرگز دربارة مسائل مربوط به ایران با او گفتوگویی کرده باشم.
□ در اواسط تا اواخر دهة1960[1340]، آیا سفر دیگری به تهران یا ایران رفتید؟
◙ فکر میکنم در سال 1964[1343] در تهران توقف کردم، اگر درست یادم باشد. بله، سفر کردم. تصور میکنم که در این سفر هم با شاه ملاقاتی کردم. تا جایی که بهخاطر میآورم باید برای ملاقات با او به رامسر میرفتم چون او برای گذراندن تعطیلات تابستانی یا چنین چیزی به آنجا رفته بود. تا جایی که بهخاطر دارم، در این سفر در اقامتگاه کوچک او در رامسر با هم ناهار خوردیم.
□ آیا هدف از این ملاقات را بهیاد دارید؟
◙ من طی سفرم به جایی دیگر میرفتم و او به رعایت ادب، برخی مقامات ارشد سازمان سیا را در چنین سفرهایی میپذیرفت. در آن زمان من معاون مدیر کل امور برنامهریزی بود. تصور میکنم که کسی مقام من را به او گفته بود. به هر حال، او تنها «من» را و آن هم در رامسر ملاقات کرد.
□ آیا برداشت خاصی از سیاست ایران، شرایط ایران، ثبات کلی، مسائل یا مشکلات آن زمان دارید؟
◙ برداشتی ندارم، و فکر میکنم که تلاش برای بازسازی حوادث و وقایع دقیق جاری در تهران طی سالهای دهة1950 و 1960[1330 و 1340] در این مصاحبه اشتباه باشد.
□ بسیار خُب. در دهههای 1960 و 1970 [1340 و 1350] یا شاید هم قبلتر، ایالات متحده از پایگاههای خود در ایران برای شُنود آزمایشهای موشکی اتحاد شوروی استفاده میکرد. آیا در اوایل دهة 1950[1330] شروع شد یا شما میدانید که از چه زمانی این فعالیت آغاز شده بود؟
◙ متأسفم، الان دیگر بهخاطر ندارم که این فعالیت از چه زمانی شروع شد. میدانم که یک ایستگاه شنود از زمآنهای قدیم آنجا بود. بعدها، هنگامی که ایالات متحده و دولت ترکیه دربارة فعالیتهای ایالات متحده در ترکیه اختلاف نظر پیدا کردند و ما یکی از ایستگاههای شنود را در آنجا از دست دادیم، که نامش را بهخاطر نمیآورم، یک ایستگاه شنود دیگر در ایران اضافه شد. این ایستگاه بسیار مهم بود زیرا بر بُرد موشکهای شوروی، یعنی فکر میکنم بُرد ICBM گفته میشد، اِشراف کامل داشت.
□ ایستگاه شنود ترکیه این موضوع را دنبال میکرد؟
◙ بله، فکر میکنم، و باید این ایستگاه جایگزین میشد. تنها جای موجود، ایران بود. بنابراین، با اجازة شاه، یک ایستگاه شنود دیگر مستقر شد. اکنون، دیگر نام این ایستگاهها را به یاد ندارم و تلاش برای حدس زدن این نامها اشتباه است. فکر میکنم که بهراحتی میشود نامها را پیدا کرد. آخرین ایستگاه را بهخاطر دارم؛ زیرا طی یکی از سفرهای شاه به ایالات متحده در واشنگتن با او در اینباره صحبت کردم. او قبول کرد که از این مرکز حمایت کند و تصمیم گرفت که این پایگاه را بهعنوان مرکزی برای نیروی هوایی ایجاد کند که پرچم ایران در آن برافراشته باشد سپس به آمریکاییان اجازه دهد که در قالب مستشار نیروی هوایی ایران در آنجا به فعالیت خود ادامه دهند.
□ این توافق در دهة1960[1340] بود یا کمی دیرتر؟
◙ بله، باید زمانی در دهة1960[1340] بوده باشد.
□ اما او (شاه) در این مسائل همکاری خوبی داشت؟
◙ بسیار همکاری خوبی داشت.
□ گزارشهای خاصی در اینباره وجود دارد. برخی بر این باورند که سازمان سیا تعهد کرد که از شاه جاسوسی نکند تا بتواند به این پایگاههای شنود دست پیدا کند. آیا شما چیزی در اینباره شنیدهاید؟
◙ البته که این گزارشها را شنیدهام که ظاهراً توافق شده بود که در مقابل کمک و همکاری شاه، سازمان سیا نسبت به اهداف اطلاعات داخلی ایران اقدامی نکند. این واقعیت ندارد. هرگز چنین توافقی صورت نگرفت. نه تنها این، بلکه ادعا شده که من کسی بودم که این توافق را انجام دادم. من میدانم که هرگز چنین توافقی نشد. من هرگز، در هیچ کدام از این موارد، تسلیم شاه نشدم. در یک مورد، شاید دربارة فعالیتهای یکی از کارکنان سفارت و دخالت در امور داخلی یا برخی گروههای اپوزیسیون، من فقط به شکایت شاه یا نخستوزیر گوش دادم؛ اما هرگز تسلیم نشدم. به یاد دارم که یک بار با یکی از مسئولین درگیر صحبت میکردم و میگفتم که باید دربارة صحبتهای خود با ایرانیان داخل کشور مراقب باشد. اما هرگز توافقی صورت نگرفت. نمیدانم این اخبار دروغ از کجا شروع شد؛ اما مسلماً واقعیت ندارد.
□ اخیراً در یکی از مجلات سیاست خارجی خواندم. در مقالهای دربارةاطلاعات آمده بود.
◙ بله، من هم فرصت را مغتنم شمرده و این امر را تصحیح میکنم.
□ فکر کنم باید به جزئیات دوران نیکسون بپردازیم. بر اساس خاطرات شما از جلساتی که آن زمان برگزار شد، رویکرد کلی نیکسون و کیسینجر نسبت به شاه در اواخر دهة1960[1340]، اوایل یا اواسط دهة1970[1350] چه بود؟
◙ منظورتان اواخر دهة1960[1340] و اوایل دهة1970[1350] است؟
□ بله.
◙ بهنظرم مصادف با زمانی بود که رئیسجمهور نیکسون در حال تدوین چیزی بود که بعدها به نام دکترین نیکسون شهرت یافت و نگاهی به نقشةجهان داشت، ظاهراً او به این نتیجه رسید که با خروج بریتانیا از ساحل آشتی[7] و خلیج فارس به طور کلی و عدن و کل آن منطقه، خلائی بهوجود میآمد و ایالات متحده منابع کافی در اختیار نداشت و نمیتوانست منابع لازم را برای تأمین امنیت جهان فراهم کند. بنابراین، تصور میکنم او به این نتیجه رسید که منطقیترین کار این است که شاه را به عنوان «پلیس» منطقة خلیج فارس انتخاب کند و امکانات تسلیحاتی و نظامی در اختیار او قرار دهد تا بتواند این وظیفة خطیر را انجام دهد. بهنظرم این نتیجهگیری منجر به تصمیماتی شد که در سفر نیکسون و کیسینجر به تهران در سال 1972 [خرداد 1351] گرفته شد که در آن سفر دربارة قبول این مسئولیت با شاه مذاکره کردند.
□ در جایی خواندم که برخی متخصصان علوم سیاسی بر این باورند که این سیاست نیکسون و کیسینجر درباره ایران آزمایش اولیة دکترین نیکسون در سال 1969[1348] بود. آیا واقعاً اینطوری بود یا به گونهای ....؟
◙ میتوانست یک نمونه آزمایشی باشد. نمیدانم. اما هرگز نشنیدم که از آن بهعنوان یک نمونه آزمایشی نام برده شود. اگر بخواهیم نگاه منطقی بهتاریخ داشته باشیم، مقاماتی مانند نیکسون و کیسینجر بهندرت این برداشت عمومی یا خصوصی را بهوجود آوردند که دارند چیزی را آزمایش میکنند تا ببینند آیا واقعاً جواب میدهد یا خیر. هنگامی که سیاستی اتخاذ میشد، این سیاست پیش برده میشد. همان کاری که در اینباره انجام شد: آنان تصمیم گرفتند که ما از شاه حمایت کنیم و اینکه شاه متحد ما در این بخش از جهان خواهد بود. به هر حال، او حاکم یکی از کشورهای پرجمعیت خلیج فارس و مردی منطقی بود که میتوانستیم در منطقه با او کار کنیم.
□ یکی از تصمیمات این جلسه فروش جتهای جنگنده اف-14 به شاه بود؟
◙ اطلاعی ندارم که این خبر واقعیت دارد یا خیر.
□ این برداشت من است.
◙ تنها چیزی که میدانم این است که در زمان سفارت من – از مارس 1973[اسفند 1351] تا پایان سال 1976[1355] در ایران بودم ـ یعنی در زمانی که من آنجا بودم، شاه هنوز داشت دربارة خرید اف-14 یا اف-15 تصمیم میگرفت. بهخاطر دارم که در یکی از سفرهایش به ایالات متحده، تصور میکنم در سال 1973[1352]، با او و همراهانش برای تماشای پرواز نمایشی هواپیماهای اف-14 و اف-15 رفتم. فکر میکنم در پایگاه هوایی اندروز[8] بود. بنابراین، در آن زمان، هنوز سؤال این بود که شاه قصد دارد کدام مدل هواپیما را خریداری کند.
□ به هر حال، متخصصان علوم سیاسی و افرادی که در دهة 1970[1350] دربارة ایران نوشتند، این ذهنیت را ایجاد کردند که در جلسات سال 1972[1351]، چراغ سبز دسترسی به سیستم تسلیحاتی ایالات متحده و غیره به شاه داده شده بود.
◙ میدانم که صحبتهای زیادی دربارة این «چراغ سبز» و اینکه در آن زمان به شاه چه وعدههایی داده شده، وجود داشت. انصافاً نمیدانم که اسناد موجود دربارة جلسه سال 1972[1351] چه چیزی را نشان میدهند، بهخاطر اینکه در آن زمان من به عنوان مدیر کل اطلاعات مرکزی مسئولیتهای زیاد دیگری داشتم. اما وقتی به تهران رفتم و باید به موضوع فروش تسلیحات به ایران میپرداختم، همواره بحث در اینباره وجود داشت که اساساً شاه قصد دارد چه تسلیحاتی بخرد. او با هیئت نظامی ایالات متحده برای کمک به ارتش شاهنشاهی ایران و گروه مشاوران کمک نظامی[9] مشورت میکرد که ستاد مرکزی آن در تهران بود. اینکه «چراغ سبزی» به او داده شده باشد که هر چه بخواهد میتواند خریداری کند، برای من جای سؤال دارد. من شک دارم زیرا نیازی به چنین دست و دلبازی نبود. تنها چیزی که رئیسجمهور نیکسون باید به او میگفت این بود: اگر جایی نیاز به حمایت ما داشتید، حتماً اطلاع دهید. (من توصیه میکنم که حتماً با رئیسجمهور اسبق، نیکسون و دکتر کیسینجر مصاحبه کنید.)
□ برداشت من این است که در زمان جانسون و شاید اوایل کار نیکسون، اگر آن دو تصمیم به فروش تسلیحات به ایران داشتند، بررسی دقیقی در ایالات متحده انجام میشد.
◙ میدانم که در زمان دولت نیکسون هم این تحقیقات انجام شد. زیرا خرید تجهیزاتی که با نیازهای راهبردی یا تاکتیکی برای شاه کاربردی نداشت، برای ایالات متحده چه سودی میتوانست داشته باشد. لازم بود که مشاوران ایالات متحده به ارتش ایران کمک کنند.
□ همچنین برداشت من این است که در همان جلسههای سال 1972[1351]، نیکسون با تقاضای شاه برای کمک سیا در تجهیز تسلیحاتی کُردها در عراق، موافقت کرد. آیا این صحت دارد؟
◙ شکی نیست که ایران میکوشید تا منابع خود را برای کمک به کُردها هزینه نکند و کمکهایی مازاد از ایالات متحده و همچنین بریتانیا و اسرائیل دریافت کند. اگر کشور دیگری هم بود، من اطلاعی ندارم. اما همة این کشورها به نوعی از کُردها حمایت میکردند. ایرانیها به این فعالیتها علاقة بسیار داشتند.
□ هدفشان چه بود؟
◙ هدف شاه، مهار نظامیان عراقی از سوی کُردها بود. تا زمانی که مهار شده بودند و این خطر همواره از شمال آنان را تهدید میکرد، احتمال اینکه صدام حسین یا ژنرال (حسن) البکر اقدام نظامی علیه ایران انجام دهند، وجود نداشت. از نظر شاه، این امر یک عامل نظامی و سیاسی مهم بود. از سوی دیگر، ایالات متحده، بویژه دکتر کیسینجر، مایل بود به کُردها کمک کند زیرا چنین تلقی میشد که این امر نظامیان عراقی را مهار کرده به این ترتیب از این نیروها علیه اسرائیل و سایر کشورها استفاده نخواهد شد. این بخشی از سیاست او بود که بتواند تا جای ممکن عراقیها را از عملیات نظامی دور نگاه دارد. به این ترتیب، امیدوار بود که بتواند نظم منطقی برای برقراری صلح در خاورمیانه ایجاد نماید.
□ نظر شاه نسبت به کُردها چه بود؟ آیا با هدفی که آنان در عراق دنبال میکردند، همگام بود یا حمایت از آنان صرفاً پیامدهای مطلوبی داشت؟
◙ شاه رویکردی دو جانبه نسبت به کُردها داشت، زیرا در داخل هم با کُردها مشکلاتی داشت. همانطور که میدانید، کُردها نسل به نسل خواهان داشتن کشوری مستقل بودند. با توجه به اینکه کُردها در عراق، شوروی و ایران و ترکیه سکونت داشتند، تمامی این کشورها مایل بودند که از شکلگیری چنین کشور مستقلی جلوگیری کنند، زیرا در غیر این صورت بخشی از قلمرو هر کشور از دست میرفت. بنابراین، مسلماً، شاه هم قصد نداشت که بخشی از ایران را به کُردها واگذار نماید. از طرف دیگر، به سیاست حمایت نظامی از آنان ـ که واقعاً هم از کُردها حمایت نظامی کرد ـ برای آن دوران، بدبین بود. همین امر منجر به عقد عهدنامة 1975[اسفند 1353] الجزایر شد.
□ در اینباره بعداً صحبت میکنیم. میخواهم دربارة دوران سفارت شما در ایران بپرسم. در جایی خواندم که رئیس پایگاه سیا در ایران به تصمیم شاه برای کمک به کُردها اعتراض کرد. شما بهخاطر دارید؟
◙ تصور میکنم که ممکن است برخی افراد در سازمان با این تصمیم موافق نبودند. دلیلش هم بسیار ساده بود. انجام این عملیات دشوار بود و نیاز به تدارکات لجستیکی بسیاری داشت و پایگاه سیا در شرایط مناسبی برای ارایة این خدمات نبود. تصور میکنم بسیاری حس میکردند این عملیات کلاً نامطلوب است. اما اعتراض سازمان پذیرفته نشد. دولت تمایل داشت که این عملیات انجام شود.
(یک نفر هست که اطلاعات زیادی در اینباره دارد؛ آرتور کالاهان[10]، که در حال حاضر برای وستینگ هاووس در واشنگتن کار میکند. فکر میکنم که با توجه به سوگندی که به سازمان یاد کرده و ملاحظات امنیتی، دربارة این موضوعات با کسی صحبت نمیکند. نمیدانم آیا کسی تمایل دارد که به او پیشنهاد کند که دربارة این مسائل، یعنی کلیات آن، صحبت کند یا خیر، اطلاعی ندارم. اما او در قید حیات است.)
ادامه دارد...
پینوشتها:
[1] - Pearsall
[2] - Frank G. Wisner
[3] - Josef Goodwin
[4] - Howard Stone
[5] - Roger Goiran
[6] - Walter B. Smith
[7]- کشور امارات متحده و شمال عمان. ویراستار
[8] - Andrews
[9] - ARMISH/MAGG
[10] - Arthur Callahan
تعداد بازدید: 505