04 بهمن 1402
احمد ساجدی
عباس واعظ طبسی در بهمن 1314 در خانوادهای روحانی در مشهد به دنیا آمد. پدرش شیخ غلامرضا طبسی در حوزههای علمیه مشهد، قم و نجف تحصیل کرد، و در مبارزات روحانیون در دوران رضاخان، فعال بود.
عباس، یکساله بود که پدرش را از دست داد و توسط مادرش، که از خاندان میرزا حسن ارباب، از تجار معروف یزد بود، پرورش یافت.
تحصیلات ابتدایی عباس با اشغال ایران توسط نیروهای بیگانه و سرنگونی رضاخان همزمان بود. او در 16سالگی پس از پایان دوره دبیرستان، برای ادامه تحصیل به حوزه علمیه نواب در مشهد رفت.[1] و از درس استادانی چون حاج شیخ محمدتقی ادیب نیشابوری، آیتالله میرزا احمد مدرس یزدی، آیتالله حاج شیخ مجتبی قزوینی، آیتالله حاج شیخ هاشم قزوینی، آیتالله سید محمدهادی میلانی، و آیتالله میرزاحسین فقیه سبزواری بهره برد.[2] آیتالله العظمی بروجردی وی را طلبهای خوشفکر و به عنوان زبان حوزههای علمیه دانسته و با تقدیر و تفقد، از او نام میبُرد.[3]
همزمان با تحصیل او در دبیرستان ، مبارزات ضد استعماری مردم ایران در جریان نهضت ملی شدن نفت به رهبری آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی شکل گرفت. حضور سیدمجتبی نواب صفوی در مشهد و سخنرانی او در مدرسه نواب، عباس را تحت تأثیر قرار داد و از همان زمان، فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد[4] و مبارزاتش در سالهای بعد از کودتای 28 مرداد 1332 رشد یافت.[5]
در نهضت امام خمینی
طبسی در سال 1339، با امام خمینی آشنا شد[6] و پس از وفات آیتالله بروجردی در سال ۱۳۴۰، به کسوت روحانیت درآمد و از همان زمان سخنرانیهای خود را در مساجد مختلف مشهد آغاز کرد. این سخنرانیها حساسیت ساواک را برانگیخت.[7] ساواک خراسان در 14 تی 1340 در گزارشی برای اداره کل سوم ساواک نوشت:
«نامبرده از وعاظ مشهد و از اطرافیان آیتالله قمی میباشد که در گذشته پیشینه بدی نداشته، ولی از 2 خرداد الی 15 تیر 1340 در منزل آیتالله قمی و سرای محمدیه منبر رفته و در بیانات خود به دستگاهها و سازمانهای دولتی و افسران ارتش و فرهنگیان و فرق غیرشیعه حمله نموده و حتی در پرده کنایه و ایهام، نسبت به مقام شامخ سلطنت مطالبی ابراز داشته است.»[8]
در نتیجه او پس از سخنرانی در 21 تیر 1340 ممنوعالمنبر شد.[9] این تصمیم بازتابهایی داشت. آیتالله العظمی سیدمحمدهادی میلانی در باره این اتفاق گفت: «من از هیچ چیز درباره طبسی مضایقه ندارم... او باید منبر برود... و به همین زودیها منبر هم خواهد رفت.»[10] علمای دیگر مشهد نیز، از آیتالله سیدمحمد بهبهانی خواستند تا در این موضوع مداخله کند.[11] در نتیجه این پیگیریها، ساواک خراسان با اخذ تعهد به اینکه «بر فراز منبر، مسائل دینی بگوید و به مطالب سیاسی اشاره نکند»[12] ممنوعیت منبر وی را لغو کرد.[13]
از تیر 1341، با آغاز نخستوزیری اسدالله علم، حساسیت ساواک نسبت به ارتباطات و سخنرانیهای طبسی تشدید شد. دو روز پس از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در 15 مهر 1341 در هیئت دولت، امام خمینی در تلگرافی به محمدرضا پهلوی نسبت به این مصوبه انتقاد کرد.[14]طبسی نیز سخنرانیهای خود را علیه دولت و حکومت پهلوی تشدید کرد.[15]
در پی این سخنرانیها و گزارشهای مأموران ساواک به مرکز، حسن پاکروان رئیس وقت ساواک دستور داد: «اعمال و رفتار نامبرده بالا را تحت مراقبت قرار داده و چنانچه لازم باشد بعد از پایان ماه رمضان (ششم اسفند 1341 آخرین روز ماه مبارک رمضان بود) اقدام گردد.»[16]
4بهمن 1341 شاه به قم رفت و ضمن اهانت به علما و حوزههای علمیه، از روحانیت به عنوان «ارتجاع سیاه» نام برد،[17] سه روز بعد ساواک خراسان، طبسی را دستگیر کرد و با این بهانه که: «نگهداری وی در مشهد در ماه رمضان صلاح نیست»، وی را به اتهام «تحریک به قیام و آشوب و بلوا» به تهران اعزام کرد.[18] طبسی در 16 بهمن 1341 به زندان قزلقلعه منتقل شد.[19] زندان به کانونی برای فعالیتهای تبلیغی طبسی تبدیل شد. او توانست با هماهنگی رئیس زندان، ضمن همراه کردن دانشجویان و جوانان زندانی با خود، نماز عید فطر را در زندان برگزار کند.[20]
وی در تاریخ 11 اسفند 1341 به مشهد منتقل، و سه روز بعد آزاد شد.[21]
پس از اتفاقات سیاسی در کشور، امام خمینی در پیامی عید نوروز 1342 را تحریم کرد.[22] طبسی نیز روز دوم فروردین 1342 در پی حمله مأموران حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه، در سخنان شدیداللحنی علیه شاه گفت: «ای مردم! اگر در راه دین کشته شوم، اشکالی ندارد. امروز روز اتمام حجت است... آقایان شاید زنده نماندم، شاید فردا نباشم، فعلاً به شما عرض میکنم... چون سرنوشت خود را میدانم باید بگویم. امروز، روز انقلاب روحانیون نیست، بلکه همیشه خواهد بود. تا دولت دست از روش جابرانه خود برندارد، همین انقلاب هست. من به دستگاه حاکمه عرض میکنم، امروز شما تقلید از آمریکاییها و خارجیها میکنید، کشور ما مسلمان است، مذهب جعفری دارد... این اجتماع و این روحانیت بر جای خود قرار نخواهند گرفت. حوزه علمیه مرکز، حوزه علمیه قم، حوزه علمیه نجف و مجاهدین دین با این رویه مخالف هستند.»[23]
پس از این سخنرانی، طبسی در روز 4 خرداد دستگیر شد.[24] او کمی بعد آزاد شد ولی به دلیل ادامه سخنرانیهایش بار دیگر در روز 19 آذر 1342 دستگیر شد.[25]
پس از آزادی امام خمینی در فروردین 1343، طبسی در یک سخنرانی شخصیت و مبارزات امام را مورد تمجید قرار داد. به دنبال سخنرانی تند امام علیه روزنامه اطلاعات نیز که در شماره 18 فروردین خود مدعی «همراهی روحانیت با انقلاب سفید» شده بود، طبسی نیز در سخنرانی روز 24 فروردین، از حکومت پهلوی انتقاد کرد و روز 28 فروردین پس از دیدار با امام، در ایستگاه راهآهن قم دستگیر و بعد از ظهر همان روز به تهران اعزام[26] و به زندان قزل قلعه منتقل شد.[27]
امام نیز پس از آگاهی از این دستگیری، طی تلگرافی به آیتالله سید حسن قمی نوشت: «اطلاعی از آقای طبسی ندارم. به نظر میرسد دستهای مرموزی درصدد تحریک اعصاب هستند.»[28]
پس از مدت کوتاهی، قرار بازداشت وی به قید عدم خروج از تهران تبدیل و ممنوعالمنبر شد.[29] روز 16 مرداد تیمسار بهرامی رئیس ساواک خراسان شخصاً راهی فرودگاه مشهد شده بود تا از هرگونه استقبال رسمی از طبسی ممانعت به عمل آورد،[30] اما استقبال گستردهای از طبسی در فرودگاه به عمل آمد و او بعد از پیاده شدن از هواپیما در جمع استقبالکنندگان گفت: «به مبارزات مقدس خود ادامه خواهیم داد.»[31]
طبسی پس از تبعید امام خمینی در 13 آبان 1343 منزل خود را پایگاهِ سازماندهی روحانیون در مشهد کرد و ضمن پیگیری مستمر اقدامات امام در تبعید، در سخنرانیهای خود، سرنگونی حکومت شاه را به عنوان هدفِ اصلی مبارزات عنوان کرد.
اول آذر 1344، دو ماه بعد از تغییر محل تبعید امام از ترکیه به نجف، طبسی به دادگاه 202 ارتش احضار شد.[32] و به سه ماه حبس تأدیبی محکوم گردید.[33] او پس از آزادی تشکلی را با همکاری آیتالله سیدعلی خامنهای و سیدعبدالکریم هاشمینژاد شکل داد.[34]
نهم شهریور ۱۳۴۷ زلزلهای در شهرستان گناباد (استان خراسان) به وقوع پیوست، آقای طبسی، به همراه آیتالله خامنهای و حجتالاسلام سیدعبدالکریم هاشمینژاد به همراه گروهی از بازاریان علاقهمند و با یاری جمعی از طلاب، به کمک زلزلهزدگان شتافتند.[35]
در آن سالها طبسی علیرغم ممنوعالمنبربودن، به تربیت طلاب جوان مشغول بود. وی در این کانون، به ترویج و تبلیغ تفکر امام خمینی میپرداخت؛[36]
تلاش برای مرجعیت امام خمینی
در پی رحلت آیتالله سیدمحسن حکیم(12 خرداد 1349) فعالیت علما و روحانیان مبارز برای تبلیغ مرجعیت امام تشدید شد.[37] برخی به صورت پنهانی، ایشان را ترویج میکردند، اما طبسی بهطور آشکار به این کار مشغول بود:
«من، مقلد آیتالله خمینی هستم و هر کس از من سئوال کند، میگویم باید از آقای خمینی تقلید کند. از کتاب تحریرالوسیله آقای خمینی بهره ببرید که واقعاً عالی است.»[38]
پس از آنکه در 20 خرداد 1349 آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی در زندان قزلقلعه به شهادت رسید، علما و مراجع عظام تقلید مقیم ایران دروس حوزههای علمیه و نمازهای جماعت را در اعتراض به این جنایت تعطیل کردند.[39] ساواک معتقد بود: «پس از شهادت سعیدی ۴ نفر عامل سر و صدا در مشهد بودند: سیدعلی خامنهای، عباس واعظ طبسی، شیخ محمدرضا محامی و شیخ احمد کافی.»[40]
روز 31 خرداد، دستور دستگیری آقای طبسی، آیتالله خامنهای، و حجتالاسلام محامی صادر شد.[41]
طی سالهای 1349 تا 1354 طبسی به دفعات توسط ساواک احضار یا دستگیر میشد یا مکاتباتش تحت سانسور پستی قرار میگرفت.[42]
مراسم بزرگداشت شهدای 15 خرداد در 1354، در قم با تظاهرات و شعارهای انقلابی همراه بود و تا روز 17 خرداد ادامه یافت.[43] تعطیلی حوزههای علمیه، بازتاب این مراسم در مشهد بود. با توجه به نقش آقای طبسی در این رویداد، وی در 31 خرداد 1354 دستگیر و به 18 ماه حبس محکوم شد.[44]
طبسی از درون زندان با استفاده از فرصت ملاقاتهایی که با همسرش داشت، نامههایی به بیرون از زندان ارسال میکرد و ارتباط خود را با مبارزین ادامه میداد. در یکی از این ملاقاتها، هنگام رد و بدل کردن نامه، پلیس زندان متوجه شد و یکی از دستنوشتههای وی به دست ساواک افتاد. در این نامه بر لزوم اختفاء بعضی کتابها در منزلش تأکید شده بود. به همین دلیل، در بازرسی دوباره منزلش توسط ساواک، تعدادی کتاب و مدارک کشف شد.[45] از اینرو باوجود پایان یافتنِ مدت محکومیت او در تاریخ 22 آذر 1355، ساواک مشهد آزادی او را به مصلحت ندانست.[46] با این همه، وی 29 دی 1355 از زندان آزاد شد.[47]
پس از آزادی از زندان و انجام دید و بازدیدهایی که از چشم ساواک پنهان نبود، فعالیتهای وی نیز از سر گرفته شد. اولین اقدام وی سازماندهی جوانان و طلاب مبارز بود.[48]
واعظ طبسی برای گرایش جوانان به مبانی دینی تلاشهای زیادی کرد.[49]
پس از درگذشت سیدمصطفی خمینی در اول آبان 1356، آیتالله طبسی جلسه تدریس خود در مسجد ملاهاشم را به کانون افشاگری علیه حکومت پهلوی تبدیل کرد.[50]
پس از انتشار مقاله توهینآمیز 17 دی 1356 علیه امام خمینی در روزنامه اطلاعات، و به موازات اعتراضات خونین مردم قم در 19 دی؛ در مشهد نیز، حوزههای علمیه تعطیل و تظاهرات برپا شد. در آن زمان آیتالله خامنهای به ایرانشهر تبعید شده بود بنابراین طبسی به همراه سید عبدالکریم هاشمینژاد، برای مشورت با آیتالله خامنهای به ایرانشهر رفتند.[51]
تهیه و انتشار اعلامیههای مختلف از جمله: تحریم عید نوروز 1357، اعلامیه چهلم شهدای حادثه تبریز و برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای حادثه یزد، بخش دیگری از فعالیتهای طبسی در این دوران بود.
اقدامات بعثیها در تشدید حصر امام در نجف با هماهنگی ساواک صورت گرفت. واعظ طبسی در اعتراض به این امر همراه با گروهی از روحانیون مشهد ازجمله محمدرضا محامی، حسنعلی مروارید و علی خالقی در خانه میرزا جوادآقا تهرانی اجتماع کردند و تصمیم به تعطیلی شهر مشهد در روز 9 مهر 1357 گرفتند.[52]
در پی هجرت امام خمینی از عراق به فرانسه، آیتالله طبسی از جمله افرادی بود که با دفتر امام در پاریس در تماس بود و رهنمودها و اعلامیههای امام را بدون واسطه دریافت میکرد.[53] منزل او در نیمه دوم سال 1357 از مراکز سازماندهی مردم مشهد برای انجام تظاهرات بود.[54] آیتالله طبسی در 19 آذر همزمان با تاسوعای حسینی ضمن قرائت قطعنامهای 10 مادهای، خطاب به مردم گفت:
«بروید حرم را اشغال کنید. قرار است امشب، خطبه به نام خمینی خوانده شود؛ لذا قرار است امشب سیدعلی خامنهای به نام خمینی خطبه بخواند.»[55]
پس از تجمع مردم، عدهای از چماقداران با حمایت نیروهای انتظامی و نظامی به بیمارستان امام رضا(ع) حمله کردند. در این واقعه که روز 23 آذر اتفاق افتاد، تعدادی شهید یا مجروح شدند.[56] در اعتراض به این جنایت جامعه روحانیت مشهد ازجمله آیتالله خامنهای، آیتالله واعظ طبسی، آیتالله هاشمینژاد و... در محل بیمارستان تحصن کردند.[57] این روز به عنوان نقطهعطفی در جریان انقلاب اسلامی مشهد ماندگار شد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی
سه روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی امام خمینی در 25 بهمن 1357 طی حکمی، واعظ طبسی را به عنوان سرپرست آستان قدس رضوى منصوب کرد.[58] این حکم، در 15 فروردین 1359، به حکم «تولیت» تبدیل گردید.[59] و پس از رحلت امام، از سوی مقام معظم رهبری نیز مورد تنفیذ قرار گرفت.
در دوران جنگ تحمیلی، حمایت از رزمندگان اسلام و شرکت در جبهههای نبرد و اعلام آمادگی آستان قدس بازسازی شهر جنگزده هویزه، از اقدامات دیگر وی بود که از سوی امام به عنوانِ «پیشنهاد مسرتبخش» از آن یاد شد.[60]
روز ۳۰ بهمن ۱۳۶۱ در رابطه با سوءقصد نافرجام به جان واعظ طبسی، از سوی امام پیامی انتشار یافت.[61] آیتالله طبسی روز ۲۸ شهریور ۱۳۶۳ وی با حکم امام مأمور تعمیر و بازسازی آرامگاه شهید سیدحسن مدرس شد.[62]
مهمترین مسئولیتهای آیتالله طبسی در سالهای پس از پیروزی انقلاب، عبارتند از:
ـ تولیت آستان قدس رضوی
ـ نماینده ولی فقیه در استان خراسان (رضوی، شمالی و جنوبی)
ـ مدیر عالی حوزه علمیه خراسان
ـ عضو مجلس خبرگان رهبری
ـ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام[63]
آیتالله عباس واعظ طبسی ظهر روز جمعه 7 اسفند 1394، پس از حضور در شعبه اخذ رأی مستقر در صحن آزادی حرم مطهر رضوی و شرکت در انتخابات پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری و دهمین دوره مجلس شورای اسلامی، در منزل دچار مشکلات تنفسی شد و در پی آن به بیمارستان امام رضا(ع) منتقل شد. سرانجام در سحرگاه جمعه 14 اسفند 1394 در 80 سالگی دار فانی را وداع گفت. به این مناسبت در استانهای خراسان سه روز عزای عمومی و در خراسان رضوی یک روز تعطیل عمومی اعلام شد.[64] پیکر آیتالله طبسی صبح روز شنبه 15 اسفند با حضور دهها هزار نفر تشییع و پس از اقامه نماز میت توسط آیتالله خامنهای، پیکر وی در رواق توحیدخانه حرم مطهر به خاک سپرده شد.[65]سپس از سوی آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی پیام تسلیتی نیز انتشار یافت.[66]
پینوشتها:
[1]. روایتی متفاوت از زندگی آیتالله واعظ طبسی، همان.
[2]. فرهنگنامه رجال روحانی عصر امام خمینی(ره)، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 462.
[3]. زندگینامه آیتالله طبسی، پایگاه اطلاعرسانی آستان قدس رضوی.
[4]. ویژهنامه حرم، آبان 1389، اداره کل روابط عمومی آستان قدس رضوی.
[5]. روایتی متفاوت از زندگی آیتالله عباس واعظ طبسی، همان.
[6]. روایتی متفاوت از زندگی آیتالله طبسی، همان.
[7]. «آیتالله عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک»، مرکز بررسی اسناد تاریخی، سند شماره: 2933/م الف 11 ـ 2/4/1340.
[8]. همان، سند شماره: 2979/م الف 11 ـ 19/4/1340.
[9]. همان، سند شماره: 3026/م الف 11 ـ 25/4/1340.
[10]. همان، سند گزارش مأمور ویژه کشمیری ـ 22/4/1340.
[11]. همان، سند شماره: 222 ـ 15/5/1340.
[12]. همان، سند شماره: 9099/ م الف 11 ـ 29/8/1341.
[13]. همان، سند شماره: 3500/ م الف 11 ـ 2/4/1341.
[14]. صحیفه امام، ج 1، ص 78.
[15]. «آیتالله عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک»، همان، سند شماره: 7752/ 9 ﻫ ـ 13/8/1346.
[16]. همان، سند شماره: 29632/321 ـ 25/10/1341.
[17]. عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران، نشر گفتار، 1376، ج 2، ص 150.
[18]. همان، سند شماره: 9436/ م الف 11 ـ 15/11/41 و سند شماره: 8976 ـ 16/11/1341.
[19]. همان، سند شماره: 1164 ـ 29/11/1341.
[20]. همان، سند گزارش اطلاعات داخلی ـ 3/1/1341.
[21]. همان، سند شماره: 10623/ م الف 11 ـ 16/12/1341.
[22]. صحیفه امام، ج 1، ص 156.
[23]. «آیتالله عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک»، همان، سند گزارش اطلاعات داخلی ـ 2/1/42.
[24]. همان، سند شماره: 2658 ـ 4/3/1342.
[25]. همان، سند شماره: 1904/1 ـ 19/9/1342.
[26]. همان، سند شماره: 393 ـ 29/1/1343.
[27]. همان، سند شماره: 6516/321 ـ 29/1/1343.
[28]. همان، سند شماره: 2165/20 الف ـ 6/2/1343.
[29]. همان، سند شماره: 2965/29343/7/11 ـ 13/5/1343.
[30]. همان، سند شماره: 210 ـ 17/5/1343.
[31]. همان، سند شماره: 8355/ م ﻫ ـ 7/6/1343.
[32]. همان، سند شماره: 118 ـ 1/9/1344.
[33]. همان، سند شماره: 5310/1713 ـ 2/12/1344.
[34]. ویژهنامه حرم، آبان 1389 ش، اداره کل روابط مومی آستان قدس رضوی.
[35]. بهبودی، هدایتالله، شرح اسم، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تابستان ۱۳۹۲، ص ۳۰۵.
[36]. «آیتالله عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک»، همان، سند شماره: 7752/ 9 ﻫ ـ 13/8/46.
[37]. همان، شماره: 10774/ ﻫ 1ـ 24/3/1349.
[38]. بهبودی، هدایتالله، شرح اسم، همان، ص 341.
[39]. «آیتالله عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک»، همان، سند شماره: 10786/ ﻫ 1 ـ 25/3/49 و سند شماره: 10845/9 ﻫ ـ 28/3/1349.
[40]. جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر بهار ۱۳۸۵، ص 631.
[41]. «آیتالله عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک»، همان، سند شماره: 10859/ ﻫ 1 ـ 31/3/1349.
[42]. همان، سند درخواست انجام عملیات ـ 10/10/1353.
[43]. قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، فیضیه، ص 289 - 306.
[44]. «آیتالله عباس واعظ طبسی به روایت اسناد ساواک»، همان، سند شماره: 13324/66/401 ـ 9/10/1354.
[45]. همان، سند شماره: 3778/ 9 ﻫ ـ 22/6/35 (1355).
[46]. همان، سند شماره: 31197/19298/12ـ 1/9/35 و سند شماره: 4625 ـ 16/9/35 (1355).
[47]. همان، سند شماره 22260/ ﻫ 1 ـ 16/11/35 (1355).
[48]. همان، سند شماره: 22793/ 9 ﻫ 1 ـ 28/12/35 (1355).
[49]. جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی سیاسی ایران، تهران، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر بهار ۱۳۸۵، ص ۴۵۶.
[50]. همان، سند شماره: 27 ـ 30 ـ 57 ـ 16/8/36 (1356).
[51]. همان، سند شماره: 10180/ ﻫ 1 ـ 11/11/36 (1356).
[52]. سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، تهران، چ 1، ۱۳۸۶، ۱۱/۵۸۹.
[53]. همان، سند شماره: 20477/ 9 ﻫ 1 ـ 8/8/1357 و سند شماره: 20404/ ﻫ 1 ـ 30/8/1357.
[54]. همان، سند شماره: 20984/ ﻫ 1 ـ 5/9/1357.
[55]. اسناد ساواک، نامه ساواک خراسان به فرمانداری نظامی مشهد، شماره 09/21316 1، 19 آذر 1357.
[56]. همان، سند شماره: 21470/ ﻫ 1 ـ 23/9/1357.
[57]. همان، سند بدون شماره ـ 26/9/1357.
[58]. صحیفه امام، ج 6، ص 143.
[59]. صحیفه امام، ج12، ص 224.
[60]. صحیفه امام، ج 16، ص 256.
[61]. صحیفه امام، ج 17، ص 338.
[62]. صحیفه امام، ج 19، ص 73.
[63]. دانشنامه مشهدالرضا، مدخل: «آیتالله عباس واعظ طبسی».
[64]. روزنامه اطلاعات، 15 اسفند 1394، ص اول.
[65]. روزنامه خراسان، ۱5 اسفند ۱۳۹۴، ص اول.
[66]. روزنامه اطلاعات، 15 اسفند 1394، ص اول.
تعداد بازدید: 253