10 بهمن 1402
نسرین بارکهن: «ما جمعی بودیم که همهمان با آقای مهدی فرودی ارتباط مستقیم داشتیم؛ جلسات، آموزشها و دورههایی که داشتیم، همه اینها توی خانه آقای فرودی انجام میشد...
مثلاً بعضی از اعلامیههای امام را اینور و آنور پخش میکردیم... با مریم فرودی و یکی از بچههای دیگر، میرفتیم توی روستاها و یکسری تبلیغات انجام میدادیم، با روستاییها صحبتها میکردیم. چون معتقد بودیم تودههای مردم را باید آگاه کرد... ما فکر میکردیم روستاییها رنجدیدهتر و محرومتر و مستعدتر هستند، برای همین تصمیم گرفتیم از فضایی که در روستاها وجود دارد استفاده کنیم. البته ما همینطوری پا نمیشدیم برویم، یک عالمه لباس جمع میکردیم میبردیم آنجا برای کمک به آنها. من الان دقیقاً روستاها یادم نمیآید چه جاهایی بود شاید یکیاش نزدیکهای فردوس بود. روستاییها خیلی پذیرش داشتند، خیلی مهربان بوند. حتی لازم نبود ما چیزی دستمان باشد وارد خانهشان بشویم، همین که میدیدند یک غریبه وارد شده با آنها سلام و علیک میکند، استقبال میکردند. خیلی راحت مینشستیم گپ میزدیم. ما که برای آنها تحلیل سیاسی نمیکردیم، گپ میزدیم: «مادرجان تو چی داری؟ چهطوری خودت را تأمین میکنی از کجا؟ خب چرا اینجوری؟ «در قالب یک گفتوگوی دلسوزانه به آنها میگفتیم که نباید شرایطتان این باشد، شما میتوانید بیشتر از اینها را مطالبه کنید، حقتان بیشتر از اینها است و خب در عین حال، متوجه میشدیم که برای آنها خیلی جالب است؛ یعنی شاید این جور برخوردها کمتر با آنها میشد.»
منابع: ذوقی، سمیه، روز آزادی زن: تاریخ شفاهی قیام 17 دی زنان مشهد، تهران، راهیار، 1398، ص 28 - 29.
تعداد بازدید: 202