20 مرداد 1403
احمد ساجدی
4ـ مستشاران بیگانه؛ از ترور حسنعلی منصور تا پیروزی انقلاب
سحرگاه 26 خرداد 1344 عوامل ترور حسنعلی منصور به نامهاى محمد بخارایی، صادق امانى، رضا صفار هرندى و مرتضى نیکنژاد اعدام شدند. یکى دیگر از اعضاى این گروه به نام «مهدى عراقى» نیز به حبس ابد محکوم شده و از زمان دستگیرى یعنى سال 1343 تا نیمه 1357 در زندان بود.[1]
ترور حسنعلی منصور در بهت و ناباوری مستشاران آمریکایی در تهران صورت گرفت. از زمان این حادثه در اول بهمن ۱۳۴۳ تا مدت یک ماه هیچ سندی از طرف لانه جاسوسی راجع به مستشاران نظامی و کنوانسیون وین منتشر نشد. در سندی که در روز پنجم اسفند این سال انتشار یافت، هلمز سفیر وقت آمریکا با تردید از وزارت خارجه کشورش پرسید: «دورنمای اقدام سنای آمریکا در مورد کنوانسیون وین چیست؟»[2]
ترور حسنعلی منصور سبب عزل سرتیپ حسن پاکروان رئیس وقت ساواک شد. در پی این برکناری، یک سند لانه جاسوسی به نقل از یکی از مقامات سفارت آمریکا در تهران به نام «دونالد. اس. هرلیس» نوشت: «برای پاکروان مایه تأسف است که تشکیلات تحت سرپرستی وی هیچگونه اطلاع قبلی از توطئه قتل نخستوزیر نداشته است.»[3]
پنج سال پس از تصویب لایحه کاپیتولاسیون، ضربه دیگرى بر حاکمیت قضایى ایران وارد شد که آن را باید از جمله پیامدهاى کاپیتولاسیون دانست. در سال 1348، فرمانده مستشاران نظامى آمریکا در ایران تقاضا کرد که براى رسیدگى به تخلفات فزاینده نظامیان آمریکایى در ایران، شعبهاى از دادگاه نظامى آمریکا، در ایران تشکیل شود. کاردار سفارت آمریکا در مورد این درخواست چنین استدلال کرد:
«ارتش آمریکا در حال برخورد با مشکلات فزایندهاى در مورد رعایت و حفظ دیسیپلین نظامى در ایران است. آنها این مشکلات را ناشى از کیفیت پایین پرسنل نظامى که به اینجا فرستاده شدهاند مىدانند.»[4]
جالب اینجاست که فرمانده مستشاران نظامى، اذعان داشت که مستشاران نظامى آمریکایى در ایران از کیفیت پایینى برخوردار بودهاند، ولى با این حال به عنوان کارشناس نظامى به ارتش ایران تحمیل شده و هزینه سنگینى بر دوش مردم ایران نهاده بودند. در این رابطه «مارتین. اف. هرتز» مشاور سفارت آمریکا در امور سیاسى، مىگوید:
«ما در میان نظرات مخالف حضور مستشاران نظامى آمریکا در ایران، مطالبى مبنى بر تحمیل هزینه سنگین این حضور بر بودجه ایران دریافت مىکنیم. اکثر مردم اینجا، فکر مىکنند که خدمات کلیه پرسنل مستشارى ما به عنوان کمک ارائه مىشود.»[5]
یک سند لانه جاسوسی به تاریخ فروردین 1344 به موضوع تشکیل دادگاههای نظامی آمریکا در ایران به عنوان یکی از دستاوردهای کاپیتولاسیون اشاره کرده و از قول «جان آرمیتاژ» رایزن سیاسى سفارت آمریکا، در اینباره مینویسد:
«در تمام مدت مذاکره با ایرانیها، به آنها اطمینان مىدادیم که نه در گذشته و نه در آینده قصد برپایى دادگاه نظامى در ایران را نداشته و نداریم. زیرا طبق مقررات نظامى، نهاد نظامى ما در اینجا به صورت پایگاه در مىآید و ما به خاطر معاهده 1921 ایران و شوروى به شدت از بروز چنین امرى جلوگیرى مىکنیم. بر طبق این معاهده ایران متعهد است که به هیچ نیروى خارجى اجازه تأسیس پایگاه در این کشور را ندهد.»[6]
علیرغم این موضوع، 4 سال بعد، یعنى در سال 1348 مقامات نظامى آمریکا در ایران خواستار تشکیل چنین دادگاههایى در ایران شدند. دولت ایران در پاسخ، با این شرط که «تشکیل این دادگاهها در ایران، رسماً به دولت ایران اعلام نگردد»، با این درخواست موافقت مىکند:
«... ما پیش از تشکیل دادگاههاى نظامى در ایران، آقاى گودرزى رئیس اداره چهارم سیاسى را از طرح خود آگاه ساختیم. به ما اینگونه پاسخ داده شد: مادامى که تشکیل این دادگاهها در ایران رسماً به دولت ایران اعلام نگردد، وزارت امور خارجه ایران به تشکیل آنها اعتراضى نخواهد داشت.»[7]
آمار رو به افزایش تعداد مستشاران آمریکایی در ایران که از زمان درخواست دولت احمد قوام در سال ۱۳۲۱ برای استخدام آنان در ایران آغاز شده بود، با تصویب لایحه کاپیتولاسیون در ایران در ۱۳۴۳ شتاب بیشتری گرفت و سال به سال بر تعداد آنان در ارتش، ژاندارمری، پلیس، و ادارات نظامی، انتظامی و امنیتی کشور افزوده شد. آمارهای اسناد لانه جاسوسی خواندنی است:
«از سال 1321 تا 1350 تعداد مستشاران نظامى آمریکا در ایران به تدریج افزایش یافت ولى این افزایش رقم چشمگیرى را نشان نمىداد. در سال 1348 نیکسون رئیسجمهور وقت آمریکا، دکترین خود را مبنى بر مسلح کردن کشورهاى تحتالحمایه آمریکا براى بالا بردن توانایى دفاع از خود، اعلام کرد. این دکترین مستلزم فروش هر چه بیشتر سلاح به این دسته از کشورهاى از جمله ایران بود. از طرف دیگر دولت انگلستان نیز اعلام کرد که نیروهاى خود را از شرق کانال سوئز و خلیج فارس خارج خواهد کرد. با خروج انگلستان از منطقه، شاه مىخواست که نقش ژاندارمى منطقه را به عهده گیرد. با افزایش قیمت نفت، شاه توانست خریدهاى نظامى بسیار هنگفتى از آمریکا انجام دهد. با ورود سلاحهاى جدید در مقیاسى وسیع، سیل مستشاران نظامى آمریکا براى آموزش نحوه استفاده از این تسلیحات، به سوى ایران سرازیر شدند و به یکباره تعداد آنها افزایش بسیار چشمگیرى پیدا کرد.»[8]
در نتیجه «طبق تحقیقات سناى آمریکا، تعداد مستشاران آمریکا در ایران از 16 هزار نفر در سال 1351 به 24 هزار نفر در سال 1355 افزایش یافته بود. در گزارش سنا آمده بود که تعداد آمریکاییها در ایران مىبایست به واسطه خریدهاى کلان اسلحه از آمریکا، تا سال 1359 به 60 هزار نفر بالغ گردد که این به معناى رشدى معادل 10 هزار نفر در سال بود. هزینه پرسنل نظامى ارتش ایران نیز در سال 1356 بالغ بر 2 میلیارد دلار بود، در حالى که هزینه مستشاران آمریکایى مقیم ایران در همان سال بیش از 2 میلیارد و 400 میلیون دلار برآورد شده بود. طبق قراردادهاى نظامى میان دو کشور، تمام مخارج مربوط به مستشاران به عهده دولت ایران بود.»[9]
آمریکاییها در شرایطی بر افزایش تعداد مستشاران نظامی خود در ایران تأکید داشتند که حتی دولت ایران را محرم اسرار مستشاران نمیدانستند و اجازه افشای رموزی که در کارهای نظامیان آمریکایی در ایران معمول بود، را نمیدادند. آنها سعی داشتند کارها و فعالیتهای مستشاری آمریکا در ایران از چشم افسران ایرانی پنهان بماند.[10]
در یکی از اسناد لانه جاسوسی در این رابطه چنین میخوانیم:
«در موقعیت فعلی حداقل اطلاعات ممکن میبایست به دولت ایران داده شود. هیچگونه اسامی رمز که باعث افشای اسرار نزد دولت ایران بشود، بدون تأیید کمیته افشاگری مستقر در واشنگتن نباید استفاده شود.»[11]
«براى سیستمهاى پیچیده تسلیحاتى که به ایران تحویل داده مىشد، صرفاً نحوه استفاده از آنها توسط مستشاران نظامى تعلیم داده مىشد و صد البته معلومات فنى در اختیار ایرانیان قرار نمىگرفت... بعضى از سیستمها، مثلاً سیستمهاى کنترل الکترونیکى، به هیچوجه در اختیار ایرانیان گذاشته نمىشد بلکه مستقیماً توسط مستشاران آمریکایی به کار گرفته مىشد. در نتیجه افراد ارتش ایران آگاهى لازم را کسب نکرده و در این زمینه رشد نمىیافتند. از سوى دیگر، مستشاران از این طریق تسلط خود را بر ارتش ایران حفظ مىکردند و از نظر اقتصادى، تعداد کثیرى از اتباع آمریکایى در ایران اشتغال یافته و از طریق دولت ایران تأمین مالی مىشدند.»[12]
مستشاران آمریکایی علیرغم این که به ظاهر فقط نقش مشورتى در ارتش ایران داشتند ولى در مقاطع حساس تاریخ ایران با دخالتهای غیر قانونى در تحولات سیاسى، مسیر حوادث را تغییر داده یا ارتش را به مقاومت در مقابل خواستههاى مردم ایران تحریک کردند.
در سالهای دهه 1350، آمریکاییها از آمار بالای مستشاران خود در ایران و از اختیارات آنان خشنود بودند. برای مثال آنان هیئت مستشاری خود در ایران را به صورت مطمئنترین طرف مشورت شاه برای تصمیمگیری در حوزه نظامی تبلیغ میکردند:
«رئیس نظامی سرگروه مستشاری نظامی ما در ایران برای شاه یک مشاور بسیار مطلوب، عینی، مطلع در مورد قدرت نظامی و سازماندهی آن میباشد. نقش نظامی ما بعد از امدادهای اقتصادی ما اهمیت زیادی داشته است.»[13]
در یک سند به تاریخ 19 تیر 1353 از تعداد مستشاران و افراد سفارت آمریکا در ایران به عنوان هیئت بزرگ دیپلماتیک و بزرگترین هیئت در خاور نزدیک یاد شده و آمده است: «ما حضور نظامى عمدهاى نیز در شکل هیئت مستشاران نظامى، و تیمهاى کمکى عملیات فنى داریم.»[14]
مستشاران آمریکایی در سالهای دهه پنجاه شمسی ایران را به پایگاهی مرکزی برای استراق سمع و جاسوسی از کشورهای همجوار تبدیل کرده بودند:
«ایران در حالی که مخاطرات قابل ملاحظهای برای خودش وجود دارد، برای آمریکا کمکهای فراوان و امکانات وسیعی جهت انجام کارهای جاسوسی و اطلاعاتی فراهم کرده و به ایالات متحده اجازه داده که از طریق ایران استراق سمع از کشورهای همسایه بکند و ارتباط کاری نزدیکی نیز میان ساواک و سیا در این رابطه وجود دارد.»[15]
آمریکاییها از مستشاران خود به عنوان ابزاری برای نفوذ در ارتش ایران و اعمال سلطه بر آن سود میجستند:
«مسئله کلی که مورد علاقه ماست مربوط میشود به اطلاعاتی درباره جهت و فعالیت سیاسی ارتش ایران. اگرچه از طریق هیئت مستشاری ما و تیمهای کمک عملیات فنی، ارتباط وسیعی با نیروهای مسلح ایران داریم، ولی هنوز باید در پی اطلاعات مطلوبمان از لحاظ کیفی و کمی باشیم. ما در صدد هستیم این را از طریق یک برنامه سیستماتیکتر بهبود بخشیم.»[16]
این در حالی است که آنان خود متوجه بازتاب اجتماعی منفی حضور هزاران مستشار و نظامی آمریکایی در خاک ایران شده بود. بهطوری که در یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ مهر ۱۳۵۳ ضمن اشاره به اصطکاکهای اجتماعی و فرهنگی ناشی از این حضور میخوانیم:
«این موضوع مستلزم برنامههای توجیهی است و وزارت امور خارجه ایران باید به جریان توجیه کمک کند.» در این سند تأکید شده که «ازدیاد منابع دولت آمریکا در ایران برای فراهم کردن حمایت کافی از مقاصد و خطمشی ما لازم است.»[17]
در یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۱۶ فروردین ۱۳۵۶ تصریح شده که مستشاران نظامی آمریکایی در ازای فروش سلاح به حکومت شاه و دریافت مبلغ آن، توقعات سیاسی نیز دارند و در پی هر معامله تسلیحاتی به توقعات مورد انتظار خود دست یافتهاند. در این سند چنین میخوانیم:
«... تنها ترتیب مهمى که هنوز ادامه دارد در زمینه مساعدتهاى نظامى است که در آن ایالات متحده اسلحه و پشتیبانى فنى فراهم مىکند که بهاى آن تماماً از طرف ایران پرداخت مىشود. ایران نیز که در یک موقعیت استراتژیکى قرار گرفته، به نوبه خود به ما محلهایى براى اطلاعات با ارزش که به آسانى قابل جایگزین کردن نیست و تأسیسات مخابراتى فراهم مىکند و همچنین حق پرواز از طریق تنها دالان هوایى قابل دسترس و امن در این قسمت از جهان را برای ما تأمین مىکند.»[18]
یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ سوم آبان ۱۳۵۷ به ارزیابی عملکرد آمریکا در قبال شاه و حکومت او طی سالهای طولانی و همچنین نفرت مردم ایران از مستشاران و نیروهای مداخلهگر بیگانه پرداخته و سرخورده و ناامید چنین اعتراف دارد:
«طرز فکر خمینی نماینده آن چیزی است که بیشتر ایرانیان به آن اعتقاد دارند. ایالات متحده آمریکا در یک موقعیت غیر برنده قرار گرفته است. مخالفان رژیم، آمریکا را تنها تکیهگاه شاه میدانند. حتی هواداران رژیم احساس میکنند ایالات متحده برای تأمین دسترسی خود به نفت و فروش تجهیزات نظامی با هر کسی هر نوع معاملهای را انجام خواهد داد. نفرت از بیگانگان در ایران در حال رشد است؛ اگرچه این نفرت در حال سکون قرنهاست که وجود داشته است. فشارهای فزایندهای برای لغو قراردادهای غربی در همه زمینهها وجود دارد. نظر شایع این است که مستشاران خارجی ارزش پولی را که برای آنها خرج میشود ندارند و انگیزههای آنها مشکوک است و توصیههای آنها غیرصمیمی است و با فرهنگ و سنتهای ایران در حال تعارض و خصومت است.»[19]
«به هنگام اوجگیری انقلاب در سال ۱۳۵۷ به اعتراف ژنرال هایزر در کتابش به نام «مأموریت در تهران» مستشاران نظامی آمریکا نقش فعالی در تحریک ارتش برای مقابله با حرکت مردم داشتند. آنها مستقیماً در جنگ روانی علیه انقلاب شرکت داشتند و حتی آخرین برنامه آنها هدایت کودتا در بهمن ۱۳۵۷ بود که بر عهده رئیس مستشاران نظامی ژنرال گاست واگذار شده بود.»[20] برنامهای که ناکام ماند.
در خلال انقلاب اسلامی و بهویژه در ماههای نیمه دوم 1357 مستشاران آمریکایی و خانوادههایشان دستهدسته از ایران خارج شدند.
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب هفتم، ص 778 (سند شماره 71).
[2]. همان، کتاب هفتم، ص ۷۷۰ (سند شماره ۶۲).
[3]. همان، کتاب ششم، ابتدای «جلد شصت»، سند ۳۷ صفحهای «امنیت در حکومت ایران»، نوشته «دونالد. اس. هرلیس»، ص ۶۳۵.
[4]. همان، کتاب هفتم، ص 786 (سند شماره 77).
[5]. همان، ص 753 (سند شماره 47).
[6]. همان، ص 774 (سند شماره 68، 4 فروردین 1344).
[7]. همان، ص 798 (سند شماره 84).
[8]. همان، ص 503.
[9]. همان.
[10]. همان، کتاب اول، ص ۹۱، مبحث: «دید آمریکا نسبت به ارتش ایران».
[11]. همان، کتاب هفتم، ص 503.
[12]. همان.
[13]. همان، کتاب اول، ص ۳۵۹ (سند شماره ۴).
[14]. همان، ص 391 (سند شماره 13).
[15]. همان، ص ۳۷۵ (سند شماره 11).
[16]. همان، ص ۳۹۴ (سند شماره 13).
[17]. همان، ص ۳۹۷ (سند شماره ۱۴).
[18]. همان، ص 447 (سند شماره 22).
[19]. همان، ص ۸۴۳ (سند شماره ۷۰).
[20]. همان، کتاب هفتم، ص ۵۰۴، مبحث: «دخالت مستشاران در تحولات سیاسی ایران»
تعداد بازدید: 104