04 فروردین 1403
احمد ساجدی
«از چیزی نمیترسیدم» عنوان زندگینامه خودنوشت شهید سردار قاسم سلیمانی است. این کتاب رویدادهای زندگی شهید را از تولد در ۱۳۳۵ تا انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ روایت میکند.
کتاب شامل دو بخش است. بخش اول متن حروفچینی شده از دستنوشته راوی و بخش دوم عین دستخط اوست. بخش اول غیر از پاورقیهایی که به منظور گویاسازی متن اضافه شده و بعضی ویرایشهای مختصر به منظور تسهیل در فهم جملات، تفاوتی با بخش دوم ندارد.
در نخستین صفحه کتاب دستخطی از رهبر معظم انقلاب به این شرح دیده میشود:
بسمه تعالی - هر چیز که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند چشمنواز و دلنواز است. یاد او را اگرچه خداوند در اوج برجستگی قرار داد و بدینگونه پاداش دنیاییِ اخلاص و عمل صالحِ او را بدو هدیه کرد ولی ما هم هر کدام وظیفهای داریم. کتاب حاضر را هنوز نخواندهام اما ظاهراً میتواند گامی در این راه باشد. رَزَقَنَااللهُ ما رَزَقهُ من فَضلِه - سیدعلی خامنهای – 7/10/99
زینب سلیمانی دختر آن شهید نیز در مقدمه کتاب مینویسد:
«از چیزی نمیترسیدم، زندگینامهای است که حاج قاسم با دست مجروحش نوشته است. شرح زندگی مردی از دل روستای دور افتاده در کرمان که چند دوره از زندگی ساده و گیرای خود را برایتان روایت کرده است. این داستان شکلگیری شخصیت مردی است که از چوپانی به جایگاهی رسید به بلندای وسعت آسمانها.»
عنوان کتاب نیز از متنی در صفحه ۶۱ این اثر اخذ شده است. این متن که عیناً در پشت جلد کتاب نیز نقش بسته چنین است:
«... دختر جوانی با سر برهنه و موهای کاملاً بلند در پیادهرو در حال حرکت بود که در آن روزها یک امر طبیعی بود. در پیادهرو یک پاسبان شهربانی به او جسارتی کرد. این عمل زشت او در روز عاشورا برآشفتهام کرد. بدون توجه به عواقب آن، تصمیم به برخورد با او گرفتم. پاسبان شهربانی به سمت دوستش رفت که پاسبان راهنمایی بود و در چهارراه که جنب شهربانی مستقر بود. به سرعت با دوستم از پلههای هتل پایین آمدم. آنقدر عصبانی بودم که عواقب این عمل برایم هیچ اهمیتی نداشت. دو پلیس مشغول گفتوگو با هم شدند برقآسا به آنها رسیدم با چند ضربه کاراته او را نقش بر زمین کردم. خون از بینیهایش فوران کرد پلیس راهنمایی سوت زد. چون نزدیک شهربانی بود دو پاسبان به سمت ما دویدند. با همان سرعت فرار کردم و به ساختمان هتل پناه بردم. زیر یکی از تختها دراز کشیدم. تعداد زیادی پاسبان به هتل هجوم آوردند. قریب دو ساعت همهجا را گشتند اما نتوانستند مرا پیدا کنند. بعد از هتل خارج شدم و به سمت خانهمان حرکت کردم. زدن پاسبان شهربانی مغرورم کرده بود حالا دیگر از چیزی نمیترسیدم.
تمام فضای روی جلد و پشت جلد کتاب در زمینهای سفید رنگ، دست نوشته شهید سلیمانی نقش بسته و نام کتاب نیز از میان دست خط آن شهید کپی و برجستهسازی شده و با رنگ قرمز انعکاس داده شده است.
کتاب «از چیزی نمیترسیدم» توسط آقای محمدمهدی باقری ویراستاری شده و انتشارات مکتب حاج قاسم آن را در پاییز ۱۴۰۱ در ۱۲۴ صفحه و با بهای ۴۰ هزار تومان وارد بازار نشر کرده است.
تعداد بازدید: 135