23 اردیبهشت 1403
احمد ساجدی
آیتالله سیداسدالله مدنی در ۱۲۹۲ ش در منطقه دهخوارقان تبریز (آذرشهر) به دنیا آمد. در ۴ سالگی مادر و در ۱۶ سالگی پدرش را از دست داد و مسئولیت اداره زندگی خانوادهاش را بر عهده گرفت.[1] او مقدمات علوم دینی را در مدرسه طالبیه گذراند[2] سپس برای ادامه تحصیل عازم قم شد. با وجود مشکلات فراوان ناشی از فوت پدر و استبداد رضاخانی به تحصیل علوم دینی پرداخت.[3] در این شهر از درس فقه و اصول استادانی چون آیتالله حجت کوهکمری، آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری[4] و از درس اخلاق، فلسفه، و عرفان امام خمینی[5] استفاده کرد.
مدنی در 1321 به زیارت خانه خدا رفت و پس از پایان مراسم حج در نجف اشرف اقامت گزید و به تحصیل و تدریس پرداخت.[6] او مورد توجه خاص آیتالله سیدمحسن طباطبایی حکیم قرار گرفت و علاوه بر آن از درس درس بزرگانی چون آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی و آیتالله سیدعبدالهادی شیرازی نیز استفاده کرد و به درجه اجتهاد رسید. وی در نجف به دستور آیتالله حکیم ضمن تحصیل، دروس مختلفی چون شرح لمعه، مکاتب و کفایه را تدریس میکرد و در مدت زمان کوتاهی در شمار استادان معروف حوزه علمیه نجف قرار گرفت.[7]
آیتالله مدنی در طول اقامت در نجف در جریان رویدادهای سیاسی ایران قرار داشت. او از استادان سیدمجتبی نواب صفوی بود و به او کمک کرد تا به ایران آمده و کسروی را از حرکت انحرافیاش باز دارد. از همینرو وقتی نواب مصمم به مبارزه شد در تهیه اسلحه وی را یاری کرد. در حوزه نجف در بین دوستان آیتالله مدنی معروف بود که «اسلحهای که نواب صفوی تهیه کرد با پول کتابهای آیتالله مدنی بود.»[8]
هنگامی که سیدمجتبی نواب صفوی برای رویارویی با احمد کسروی به ایران میآمد، نیز آیتالله مدنی اندوختهای که برای ازدواج خودش کنار گذاشته بود، در اختیار نواب قرار داد.[9]
آیتالله مدنی در سال 1331 در زادگاهش ـ آذرشهر ـ مبارزه خود را برای برچیدن کارخانه مشروبسازی این شهر آغاز کرد که منجر به تعطیلی این کارخانه شد. برای انجام این کار او ابتدا به سخنرانی برای مردم در مسجد بازار آذرشهر پرداخت و از آنان خواست در صورت تعطیل نشدن کارخانه، همگی کفن پوشیده کار را یکسره کنند، سپس آذرشهر را به نشانه اعتراض ترک کرد و به تبریز رفت. مسئولین دولتی و استاندار آذربایجان شرقی نیز به دلیل نگرانی از شورش همگانی مردم، کارخانه را تعطیل کردند و آیتالله مدنی در میان استقبال پرشور مردم به آذرشهر بازگشت.[10]
در ماه آذر همان سال دستور بازداشت وی از سوی شهربانی صادر شد، اما او قبل از دستگیری به تهران آمد. وی در تهران با آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی آشنا شد و به سفارش او به آذرشهر بازگشت. این بار، اقامت وی هشت ماه طول کشید. مبارزات بیوقفه، احضارهای پیدرپی او به تبریز را در پی داشت تا اینکه در تیر 1332 پس از ایراد سخنرانی شدیدالحنی در مسجد بازار آذرشهر رهسپار تبریز شد و از آنجا به نجف اشرف رفت.[11]
در پی کودتای 28 مرداد 1332 مدنی در رأس هیئتی از علمای ایرانی مقیم حوزه علمیه نجف برای افشای چهره دولت دستنشانده فضلالله زاهدی به مصر رفت و با جمال عبدالناصر دیدار کرد.[12]
پس از رحلت آیتالله العظمی بروجردی در سال 1340، حکومت پهلوی در نیمه دوم لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را در مجلس شورای ملی تصویب کرد. این لایحه که در آن قَسَم به قرآن مجید و برخی دیگر از اصول قانون اساسی مشروطیت نادیده گرفته شده بود، مورد اعتراض گسترده علما و مراجع قرار گرفت. آیتالله مدنی نیز همگام با حرکت علما و در اعتراض به این اقدام دولت، طی سخنانی در مسجد جامع همدان، مردم را به حمایت از مبارزات علما فراخواند.[13] در ادامه نیز به همراه دیگر علمای همدان تلگرافی در اعتراض به تصویب این لایحه به اسدالله علم ـ نخستوزیر ـ مخابره کرد.[14]
پس از دستگیری امام خمینی و حادثه خونین ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آیتالله مدنی که در آن زمان در نجف ساکن بود، نخستین عالمی بود که حمایت و تبعیت خود را از امام اعلام داشت و در انتشار تلگرام آیتالله حکیم که به همان مناسبت صادر شده بود، نقش ایفا کرد. او کلاسهای درسش را تعطیل کرده و مجالس سخنرانی متعددی تشکیل داد. همچنین راهپیمایی اعتراضآمیز بزرگی نیز در شهر نجف برگزار کرد و حکومت پهلوی را محکوم نمود. وی تا یک سال بعد که امام خمینی به عراق تبعید شد، محور ناراضیان حکومت پهلوی در نجف به شمار میرفت.[15]
همزمان با قیام 15 خرداد 1342، سرلشکر پاکروان ـ رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور ـ دستور مراقبت و کنترل شدید آیتالله مدنی را به ساواک همدان ابلاغ کرد.[16] رفتوآمدهای پیاپی به نجف و همدان، ایراد سخنرانی در مساجد همدان و دیگر شهرهای همجوار و نیز اقدامات اجتماعی، عمده فعالیت وی تا تبعید امام خمینی از ایران در تاریخ 13 آبان 1343 بود. وی همچنین ارتباط نزدیکی با علمای همدان از جمله آیتالله معصومی همدانی داشت.[17]
آیتالله مدنی در همدان اقدامات عامالمنفعه بسیاری انجام داد که از جمله میتوان به ساختن مسجد چهلستون، تأسیس صندوق قرضالحسنه، درمانگاه مهدیه، و... اشاره کرد. بسیاری از این اقدامات با همراهی و حمایت مالی مردم انجام میشد. در ۲۷ دی ۱۳۴۳ از سوی مردم همدان حسابی به نام اسدالله مدنی در یکی از بانکهای کشور افتتاح شد تا در هر امری که وی صلاح میدانست هزینه شود.[18]
پس از مدتی آیتالله مدنی به توصیه پزشکان، نجف را به علت گرمای فزایندهاش ترک کرده و روانه ایران شد. او در بدو ورود در یکی از حجرههای پشت مدرسه آخوند ملاعلی در همدان ساکن شد و بعداً به اصرار دوستان، منزل محقری برای خود در آن شهر تهیه کرد. او هر سال در فصل تابستان به ایران میآمد و معمولاً در منطقهای به نام «دره مرادبیک» در همدان مستقر میشد. معمولاً در این سفرها حامل دستورات مرجعیت مستقر در نجف برای روحانیون ایرانی نیز بود.[19]
پس از تبعید امام خمینی به ترکیه، آیتالله مدنی هماهنگ با علمای حوزه علمیه قم، مبارزه با حکومت پهلوی را ادامه داد و بر حجم سخنرانیهای افشاگرانه خود علیه پهلوی افزود. وی در سال ۱۳۴۳ به دلیل حمایت از امام خمینی اجازه سفر به عراق را نیافت و در نتیجه آیتالله حکیم طی نامهای اعتراضآمیز به دولت ایران خواستار رفع ممنوعیت خروج وی از کشور شد. در اثر این اقدام اجازه خروج از کشور برای او صادر شد و آیتالله مدنی عازم نجف گردید.[20]
با گسترش فعالیتهای تبلیغی وی در حمایت از امام خمینی، ساواک در سال 1346 او را ممنوعالمنبر کرد.[21] اما وی به تبلیغ گسترده مرجعیت و نهضت امام خمینی در همدان پرداخت؛ بهطوری که ساواک گزارش میداد: بیش از یک سوم اهالی همدان را به آیتالله خمینی ارجاع داده است.[22]
آیتاللهمدنی فعالیتها و مبارزات خود را تا اوایل 1350 ادامه داد. در این سال به دعوت مردم و روحانیون خرمآباد به آن شهر رفت.[23] وی فعالیت خود را با تدریس درس خارج فقه و اصول در حوزه علمیه کمالوند خرمآباد آغاز کرد. در همین زمان با حکم امام خمینی، سرپرستی این حوزه را هم بر عهده گرفت و پس از مدت کوتاهی به عنوان وکیل تامالاختیار و نماینده امام به روحانیون و مردم خرمآباد معرفی شد.[24] وی در این شهر فعالیتها و اقدامات گذشته خود را ادامه داد. در یکی از گزارشهای ساواک، وی یکی از عوامل توزیع کتابها و رسالههای امام خمینی از جمله تحریرالوسیله معرفی شده است.[25]
در ۱۳۵۳ که حزب رستاخیز به دستور شاه تأسیس شد، آیتالله مدنی به تبعیت از روش امام خمینی عضویت در آن را تحریم کرد. به همین دلیل به مدت ۲۲ ماه به ممسنی تبعید شد.[26]
ارتباط وی با مردم در محل جدید اقامت اجباری، همانند شهرهای پیشین قطع نشد و ساواک برای کنترل بیشتر، از ملاقات مردم با او جلوگیری کرد. در تیر 1356 پس از دو سال تبعید، ساواک فارس از اداره کل سوم تقاضای تبعید او را به نقطهای دیگر کرد. پیرو این درخواست مدنی در مرداد همان سال به گنبد کاووس اعزام شد.[27]
در همین دوران پس از درگذشت حاج آقا مصطفی خمینی در اول آبان ۱۳۵۶ و برگزاری سلسله مراسم ترحیم در نقاط مختلف کشور، وی نیز بر دامنه فعالیتهای خود افزود. اقدامات وی باعث شد ساواک، در خرداد ۱۳۵۷ پس از ۱۰ ماه او را از گنبدکاووس به بندر کنگان از بنادر جنوبی خلیج فارس تبعید کند.[28]
وی پس از انتقال به تبعیدگاه جدید، مسجد جامع بندر کنگان را به کانون مبارزات خود تبدیل کرد. پس از مدتی در پی بیماری، محل تبعید وی در سوم مرداد 1357 به مهاباد تغییر کرد.[29] در این شهر علاوه بر ادامه مبارزه علیه حکومت پهلوی در برابر افراد پر نفوذی چون عزالدین حسینی و خوانین منطقه به مقابله پرداخت.
در مدت ۳ ماه اقامت اجباری، آیتالله مدنی در مهاباد مورد تکریم و احترام اقشار سنی و شیعه قرار داشت. او با بهائیان نیز مبارزات پیگیری داشت و آنان را مزدوران استعمار و ایادی پهلوی میدانست. بر اثر مبارزات وی، بهائیان که پستهای کلیدی زادگاهش آذرشهر را در دست داشتند، ناگزیر آن شهر را ترک کردند.[30]
اوایل مهر 1357 ساواک، تهران را به عنوان محل تبعید جدید وی مشخص کرد.[31] اما پیش از اجرای این تصمیم، وی به قم رفت. با محاصره منزل امام خمینی در مهر 1357 در نجف اشرف توسط دولت عراق، آیتالله مدنی به همراه جمعی از روحانیون تبعیدی با صدور اعلامیهای به این اقدام رژیم بعث اعتراض کرد.[32]
در همین دوران، با تلاش حجتالاسلام بنایی و دعوت علمای تبریز، آیتالله مدنی به آنجا رفت. با ورود و جریان طرفدار امام خمینی در تبریز قدرت بیشتری یافت، اما مخالفان نهضت اسلامی نقشهها و ترفندهایی برای ایجاد تفرقه بین نیروهای مبارز مسلمان به اجرا گذاشتند که با هوشیاری آیتالله مدنی و آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی نقش بر آب شد. با این حال فعالیتهای آیتالله مدنی در تبریز منجر به اخراج وی از این شهر شد.[33] وی سفر کوتاهی به آذرشهر، زادگاه خود داشت و از آنجا هم به قم رفت و سپس به همراه دیگر استادان و عالمان حوزه علمیه قم، اعلامیهای که در آن خلع محمدرضا پهلوی از سلطنت اعلام شده بود امضا کرد.[34]
آیتالله مدنی پس از هجرت امام خمینی به پاریس در مهر ۱۳۵۷ به همدان بازگشت و مورد استقبال مردم آن شهر قرار گرفت.
از جمله اقدامات مهم و چشمگیر او در ماههای پیش از پیروزی انقلاب، جلوگیری از اعزام یگان تانک تیپ همدان برای سرکوب مردم تهران در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بود. وقتی روز ۲۲ بهمن 1357، لشگر ۸۱ زرهی کرمانشاه برای سرکوب مردم به تهران میآمد، به دستور او مردم همدان با دست خالی، کفنپوشان به مقابله با تانکها برخاستند. وی در جلوی تظاهرکنندگان حرکت میکرد. این اقدام، سبب توقف حرکت تانکها و تغییر تصمیم نظامیان شد.[35]
رایزنیهای آیتالله مدنی با همافران، درجهداران و افسران پادگان شاهرخی همدان نیز منجر به خلع سلاح پایگاه در آخرین ساعات ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ شد. سپس در روز ۲۲ بهمن که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید، آیتالله مدنی به منظور کنترل شهر همدان و انتخاب مسئولان لشکری و کشوری ، در هتل بوعلی این شهر ستاد انقلاب را همراه با روحانیان دیگر مانند آیتالله محمدتقی عالمی دامغانی و سایر انقلابیون تشکیل داد و از تمام دانشآموزان، بازاریان و کارمندان خواست با دستور امام به اعتصاب پایان دهند و به محل کار خود بازگردند. به دنبال این درخواست همه کارمندان و کارکنان واحدهای مختلف همدان در ۲۸ بهمن فعالیتهای عادی را از سر گرفتند. پس از مدتی با برگزاری انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی، آیتالله مدنی به عنوان نماینده مردم همدان در این مجلس انتخاب شد.[36]
آیتالله مدنی در 21 مهر 1358 با حکم امام خمینی به سمت امام جمعه همدان منصوب و مأمور «مقابله با منحرفین این شهر» شد.[37]
مدتی بعد امام خمینی طی حکم دیگری وی را مأمور بررسی اوضاع کمیتهها و زندانها و رسیدگی به وضع تبریز و ادارات این شهر کردند. امام در این حکم که پس از شهادت آیتاللّه قاضی طباطبایی صادر شد، آیتالله مدنی را به نمایندگی خود و امامت جمعه تبریز منصوب کردند.[38] امام در این حکم، آیتالله مدنی را «سیدالعلماء الاعلام» (سرور و بزرگ علما) لقب داده بود.
آیتالله مدنى پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در خنثى ساختن توطئه ضد انقلاب نقش داشت.[39] سپس رسیدگی به اوضاع خرمآباد و زنجان نیز به او سپرده شد.[40] وی در رفع غائله حزب خلق مسلمان در آذربایجان نیز نقش داشت.[41]
پس از شروع جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ آیتالله مدنی به بسیج و اعزام نیرو به جبههها و تشویق رزمندگان ارتش و سپاه پرداخت. او خود نیز لباس رزم بر تن کرد، در سنگرهای رزمندگان حضور یافت، به مسائل و مشکلات آنان از نزدیک رسیدگی کرد. وی در چندین نوبت ضمن حضور در مناطق جنگی به امور آوارگان ناشی از اشغال شهرها از نزدیک رسیدگی میکرد.[42]
آیتالله مدنی از یاران نزدیک و مورد اطمینان و احترام امام بود. حضور او در آذربایجان سبب ناکامی بسیاری از توطئههای سیاسی نظامی ضد انقلاب و تثبیت انقلاب در این منطقه شد.[43]
یک بار عدهای از ضد انقلاب در حال قمهزدن به منزل وی هجوم آوردند، او ضمن منع محافظان خود از دخالت، جلو رفتند و گفتند: «برادران، خدای ما و پیامبر ما یکی است. ما همگی یک کتاب داریم. بگویید که چه میخواهید؟» در این هنگام مهاجمان سرها را به پایین انداختند و پس از اندک زمانی، همانها که قصد جانش کرده بودند، او را به آغوش کشیدند»[44]
روز ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ آیتالله سیداسدالله مدنی امام جمعه تبریز حین اقامه نماز جمعه ترور شد و به شهادت رسید. عامل ترور او یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به نام «مجید نیکو» بود. وی با انفجار نارنجکی که به کمر خود بسته بود، به هنگام برگزاری نماز جمعه، آیتالله مدنی را به همراه سه نفر دیگر از نمازگزاران به شهادت رساند و تعدادی را مجروح کرد. آیتالله مدنی هنگام شهادت ۶۷ سال داشت.[45] او با این حادثه به عنوان «دومین شهید محراب» لقب گرفت. از وی پنج فرزند دختر و یک پسر به جای مانده است.
مدنی در آخرین خطبه خود قبل از شهادت، عملکرد بنیصدر، عوامل ضد انقلاب و کسانی را که در ادارات دولتی پول بیتالمال را میخورند و برای مردم کاری انجام نمیدهند، مورد حمله قرار داده بود.[46]
به مناسبت شهادت آیتالله مدنی، امام خمینی پیام تسلیتی به مردم ایران بهویژه اهالی آذربایجان صادر کرد. در این پیام آمده است:
«سید بزرگوار و عالم عادل عالیقدر و معلم اخلاق و معنویات حجتالاسلام والمسلمین شهید عظیمالشأن مرحوم حاج سیداسدالله مدنی رضوانالله علیه همچون جد بزرگوارش در محراب عبادت به دست منافق شقی به شهادت رسید. شهید مدنی با شهادت مظلومانه خود ضد انقلاب و منافقین ضد اسلام را به کلی منزوی کرد. این چهره نورانی اسلامی عمری را در تهذیب نفس و خدمت به اسلام و تربیت مسلمانان و مجاهده در راه حق علیه باطل گذراند و از چهرههای کمنظیری بود که به حد وافر از حلم و علم و تقوا و تعهد و زهد و خودسازی برخوردار بود.»[47]
پیکر آیتالله سیداسدالله مدنی روز ۲۲ شهریور ۱۳۶۰ با حضور مردم قم تشییع و در جوار حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد. به این مناسبت قم تعطیل بود. در مراسم تشییع آیتالله مدنی مراجع عظام از جمله آیات عظام مرعشی نجفی و گلپایگانی و مدرسین حوزه علمیه قم حضور داشتند.[48]
آیتالله مدنی آثار و تالیفاتی به زبانهای فارسی و عربی دارد که در حال حاضر در حوزههای علمیه مورد استفاده طلاب علوم دینی است و از مهمترین آنها میتوان به رساله فرائضالمقلدین، براهینالحج، قضا و دیات، الخلافه، حاشیه بر عروهالوثقی، و کشفالحقایق اشاره کرد.[49]
آیتالله مدنی منشاء خدمات عمرانی بسیاری بود که برخی از آنها عبارتند از:
احداث مهدیّه در همدان، احداث درمانگاه مهدیه، راهاندازی صندوق قرضالحسنه مهدیه، احداث حسینیه در درّه مرادبیک همدان، احداث حمام در دره مرادبیک، احداث مدرسه دینی در روستای دره مرادبیک، راهاندازی صندوق قرضالحسنه در قصرشیرین، احداث 18 دستگاه خانه در یکی از روستاهای بوئینزهرا، احداث مدرسه علمیه در همدان، احداث مسجد چهلستون در همدان و....[50]
پینوشتها:
[1]. دانشنامه اسلامی، مدخل: شهید سیداسدالله مدنی.
[2]. رجبی، محمدحسن، علمای مجاهد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پاییز 1382، ص 460.
[3]. دانشنامه، همان.
[4]. گلزاده، صادق، شهید اخلاق و فضیلت (یادنامه شهید محراب آیتالله مدنی)، ۱۳۸۲، ص ۹۰.
[5]. شهید اخلاق و فضیلت، همان، ص 77.
[6]. عباسزاده، سعید، شهید مدنی، جلوه اخلاص، نشر نورالسجاد، 1380، ص 31 - 32.
[7]. شهید مدنی، جلوه اخلاص، همان، 1373، ص 24.
[8]. مجله عروةالوثقی (نشریه حزب جمهوری اسلامی ایران)، ش ۸۲.
[9]. مصاحبه با محمدمهدی عبدخدایی، آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تاریخ 12 آبان 1373.
[10]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، انتشارات سوره مهر، ج 3، چ 1، ۱۳۹۴، ص ۲۹۶.
[11]. شعردوست، علیاصغر، یاد آذربایجان (مجموعه مقالات) تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1379، ص 271 - 272.
[12]. شهید محراب آیتالله مدنی مرد عرفان، مقاومت و جهاد فی سبیلالله، مجله سروش، س 3، 1360، ش 114، ص 2.
[13]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیداسدالله مدنی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377، ص 18 - 19.
[14]. کتاب «اسناد انقلاب اسلامی»، مرکز انقلاب اسلامی، ج 3، تهران، 1374، ص 38.
[15]. علمای مجاهد، همان.
[16]. شهید آیتالله سیداسدالله مدنی، همان، ص 23، گزارش ش 2953، به تاریخ 14 خرداد 1342.
[17]. شهید آیتالله سیداسدالله مدنی، همان، ص 37.
[18]. فیض، سیدمحمدصادق، روزشمار ۱۵ خرداد، زمستان ۱۳۴۳، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۹۸، ص ۱۴۲.
[19]. آریا بخش، یحیی، روزشمار ۱۵ خرداد، نیمه اول خرداد ۱۳۴۲، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۹۸، ص ۷۷.
[20]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان، ص ۲۹7.
[21]. شهید آیتالله سیداسدالله مدنی، همان، ص 151، شماره گزارش 88325/316 به تاریخ 26 اسفند 1346.
[22]. شهید آیتالله سیداسدالله مدنی، همان، ص 184، شماره گزارش 2655/316 به تاریخ 31 مرداد 1349.
[23]. مجله پیام انقلاب، شهریور 1362، ش 92، ص 31.
[24]. زندگینامه آیتالله مدنی، آرشیو مرکز انقلاب اسلامی، ص 10.
[25]. شهید آیتالله سیداسدالله مدنی، همان، ص 219.
[26]. زندگینامه آیتالله مدنی، همان، ص 41.
[27]. شهید آیتالله سیداسدالله مدنی، همان، ص 517، شماره گزارش: 2409/312 به تاریخ: 12 تیر 1356.
[28]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان، ص 297.
[29]. شهید آیتالله سیداسدالله مدنی، همان، ص 557، تاریخ گزارش: 29 تیر 1357.
[30]. علمای مجاهد، همان، ص 461.
[31]. زندگینامه آیتالله مدنی، همان، ص 15.
[32]. کتاب «اسناد انقلاب اسلامی»، همان، ص 364 - 395.
[33]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، ص 526.
[34]. کتاب «اسناد انقلاب اسلامی»، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 506 - 507.
[35]. روزنامه کیهان، 20 شهریور 1364، ش 12543، ص 6، مقاله: «شهید مدنی، اسدالله و عارف خدا».
[36]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان، ص 297 - 298.
[37]. صحیفه امام، ج 10، ص 280.
[38]. صحیفه امام، ج 10، ص 450.
[39]. ربانی خلخالی، علی، کتاب شهدای روحانیت شیعه در یکصد سال اخیر، ج 1، قم، انتشارات پیام اسلام، سال1360.
[40]. علمای مجاهد، همان، ص 461.
[41]. همان.
[42]. یاران امام(ره) به روایت اسناد ساواک، آیتالله سیداسدالله مدنی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی 1376، بخش مقدمه.
[43]. آیتاللّه مدنی، جلوه اخلاص، ش 42، مجله گلبرگ، 1382، ص 159.
[44]. آیتاللّه مدنی جلوه اخلاص، همان.
[45]. سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج ۲، ص 654؛ روزنامه جمهوری اسلامی، 21 شهریور 1360، ش 657، ص 1 - 4.
[46]. روزنامه کیهان، 20 شهریور 1364، شماره 12543، ص 6، مقاله: «شهید مدنی، اسدالله و عارف خدا».
[47]. صحیفه امام، ج 15، ص 225.
[48]. روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۳ شهریور ۱۳۶۰، ش ۶۵۹، ص ۴.
[49]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان، ص ۲۹8.
[50]. عباسزاده، سعید، شهید مدنی، جلوه اخلاص، نشر نورالسجاد، 1380، ص 59.
تعداد بازدید: 193