انقلاب اسلامی

مصاحبه با تئودور ال. الیوت (مدیر میز ایران در وزارت امور خارجه امریکا)

02 اردیبهشت 1403

به نام خدا

مصاحبه شونده: تئودور ال. الیوت (مدیر میز ایران در وزارت امور خارجه امریکا)

تاریخ مصاحبه: 29 جولای 1986[7 مرداد 1365]

مصاحبه‌کننده: ویلیام بِر[1]                                                          مکان: سان فرانسیسکو

مترجم: ناتالی حقوردیان

£ مصاحبه ذیل را ویلیام بِر با تئودور ال. الیوت در سانفرانسیسکو، کالیفرنیا، در تاریخ 29 جولای 1986 [7 مرداد ماه 1365] انجام داده است. این مصاحبه بخشی از مجموعه مصاحبه‌هایی است که دفتر تحقیقات تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا و بنیاد مطالعات ایران انجام داده‌اند.

بخش پنجم

£ چند سؤال دربارة صنعت نفت دارم. ظاهراً در اواخر دهة 1960 سال‌های 1967 و 1968 [1346 و 1347]- روابط با شاه پرتنش بود. با توجه به شرایطی که می‌دیدید، شما اهداف شاه را در مورد صنعت نفت چگونه تفسیر می‌کنید؟

■ فقط پول بیشتری می‌خواست. [خنده] اگر می‌توانست که شرکت‌های نفتی را بچلاند این کار را می‌کرد و از هر فشاری که می‌شد، مستقیم، غیرمستقیم، تهدید و خدا می‌داند چه‌ روش‌های دیگری استفاده می‌کرد. البته، وقتی اوپک تشکیل شد تا حدودی همبستگی خود را با تولیدکنندگان اصلی نفت در خلیج[فارس] حفظ کرد. اما یکی از مدیران اجرایی یکی از شرکت‌های نفتی، در آن زمان، به نوعی مربی من بود و سیاست‌های نفتی این قسمت از دنیا را برای من توضیح می‌داد. کسی که هنوز زنده است و در سان فرانسیسکو زندگی می‌کند، جورج بالو[2]، که در آن زمان با استاندارد اویل کالیفرنیا کار می‌کرد. [...] البته، افراد جالب دیگری هم در صنعت نفت بودند که شاه را به خوبی می‌شناختند. او به من گفت که نام این بازی در اینجا این است: «امروز کمی به من پول بده تا فردا زنده باشی.» فکر می‌کنم شرکت‌های نفتی آن‌قدر کارآمد بودند که حداقل پول را بدهند تا فردا زنده باشند و همه چیز خوب بود البته تا سال 1973[1352] که همه چیز از هم پاشید. ما در آن زمان درگیر مسائل مربوط به بهره‌برداری از آن بخش‌هایی از ایران بودیم که تحت کنترل کنسرسیوم نبودند. این مربوط به منابع نفتی داخل آب‌های خلیج[فارس] می‌شد. مشکلات خیلی جالبی از نظر تعیین خطوط مرزی بین ایران و امارت‌های عربی در آن سوی خلیج[فارس] وجود داشت. آرمین مایر، کارهای بسیار مؤثری انجام داد بویژه دربارة تعیین خطوط مرزی بین سعودی و ایران. چند بازیگر جدید هم وارد صحنه شدند مثل استاندارد ایندیانا که تا آن زمان در بهره‌برداری از نفت در ایران مشارکت داشت. بله، تصویر کلی صنعت نفت همیشه با امید و آرزو همراه بود و البته هویدا خودش هم در دوره‌ای در شرکت ملی نفت ایران بود و اقبال هم یکی از شخصیت‌های مهم شرکت نفت بود و شاه به همان اندازه که به تجهیزات نظامی توجه داشت به صنعت نفت هم توجه داشت. شریان مالی اصلی او صنعت نفت بود.

£ آیا اتفاق می‌افتاد که شرکت‌های نفتی به وزارت امور خارجه آمده از فشار شاه برای ایجاد درآمدهای نفتی بیشتر شکایت کنند؟

■ شکایت چندان نبود و بیشتر مشاوره با ما بود که چطور با شاه برخورد کنند و به ما بگویند که چگونه می‌خواهند با او برخورد کنند. این خود فصل مفصل و جالبی بود که من هرگز دخالت چندانی در آن نداشتم و جزئیات آن خاطرم نیست، مثل این‌که چگونه با تدابیر ضدانحصاری و یا با حکم سلبی که به بازیگران اصلی در مقابل تدابیر ضدانحصاری داده شده بود، برخورد کنیم تا بتوانند واقعا به صورت کنسرسیوم کار کنند. البته، همه این‌ها تا بعد از سقوط شاه سیاست بالادستی بود.

£ در صورت نیاز شرکت‌های نفتی برای حفظ منافع خود در برابر شاه، وزارت امور خارجه تا چه حد حاضر بود که از آن‌ها پشتیبانی کند و به تقاضای این شرکت‌ها برای کمک پاسخ دهد؟

■ ما میانه‌رو بودیم. چون گاهی به آن‌ها می‌گفتیم: حالا چه می‌شود که کمی هم به شاه کمک کنید؟ او مشکلات اساسی دارد و چند دلار اضافه‌تر، به او کمک می‌کند تا مشکلاتش را حل کند. از طرف دیگر هم متوجه بودیم که این‌ها شرکت‌های امریکایی هستند و بخشی از کار ما این بود که در حفظ منافع به آن‌ها کمک کنیم. بنابراین، فکر می‌کنم ما در وزارت امور خارجه دربارة مسائل نفتی مواضع دیپلماتیک میانه‌رو داشتیم. این‌ها مشکلات اساسی برای هر دو طرف بودند. منافع اصلی ما حفظ حضور امریکا در صنعت نفت ایران بود، تا زمانی که در دهة 1970 [1350] همه چیز از هم پاشید، توانستیم به این اهداف جامه عمل بپوشانیم. یادم نیست چه زمانی سازمان‌دهی کنسرسیوم پایان یافت، اما برای مدت طولانی مشغول به کار بود.

£ سال 1972، 1973 [1351، 1352]. یک زمانی در همین حدودها.

■ بله.

£ به غیر از بالو که نام بردید، چه کسان دیگری از مقامات شرکتی مهم بودند که...

■ جورج پیرسی[3] که فکر کنم در اکسان[4] بود. هووارد پیج[5] که او هم فکر می‌کنم در اکسان بود؛ خاطرم نیست که به غیر از بالو چه کسانی بازیگران اصلی بودند – استاندارد کالیفرنیا در این باره نقش کلیدی داشت. پیج و پیرسی دو نامی هستند که خاطرم هست سخنگوی کنسرسیوم بودند. بالو هرگز مدیر عامل یک شرکت نفتی نبود- او، آدم پشت پرده بود.

£ چند سؤال خاص دربارة این مسائل دارم، شاید بتوانید به برخی پاسخ دهید- ببینیم چطور پیش می‌رود. در بهار سال 1966 [1345]، فشار شاه بر کنسرسیوم برای کسب درآمد، بیشتر شد. اساساً می‌خواست تولید را بالا ببرد تا درآمد هم افزایش یابد. این برداشت وجود داشت که شاه ممکن است اقدام نامعقولی انجام دهد این عبارتی بود که در برخی یادداشت‌ها به کار رفته بود ممکن است دست به اقدام نامعقولی بزند تا شرکت‌های نفتی را وادار به همکاری کند. شاه چه تهدیدهایی می‌کرد، یا شاید بشود گفت که آیا تهدید کرد که ممکن است دست به چه اقدامی بزند؟

■ نمی‌دانم، در مورد این مسائل خاص، جزئیات خاطرم نیست. البته چرا خاطرم هست که تهدید می‌کرد و این تهدیدها طیف گسترده‌ای از مسائل را در بر می‌گرفتند از جمله این‌که عملیات کنسرسیوم را محدود به چه زمینه‌ای خواهد کرد و از این چیزها. اما نمی‌توانم دقیقاً بگویم که در چه تاریخی چه تهدیدی کرد.

£ یکی از جنبه‌های کلی این مسئله چیزی به نام برنامه کنترل کمیت تولید بود. این چارچوبی برای کنسرسیوم جهت کنترل تولید در ایران، جلوگیری از تولید بیش از حد و کاهش قیمت بود. از این سیستم اطلاع داشتید؟

■ چیزهایی دربارة کنترل کمیت تولید می‌دانستم و حالا کم کم دارد یادم می‌آید. اما در این‌باره باید از اِد مک‌گینیس یا یکی دیگر از افراد نفتی بپرسید که جزئیات خاطرش باشد. این در حوزة کاری من نبود، البته زمانی که از سال 1966 تا 1969 [1345 تا 1348] مدیر کشوری شدم بیشتر در این‌باره اطلاعات کسب کردم تا در آن دوران. فرد دیگری را معرفی می‌کنم که بیشتر در این‌باره می‌داند. جیم آکینز[6] که بعدها سفیر ما در عربستان سعودی شد اما در اکثر مدتی که من مدیر کشوری بودم، او بخش نفت را در اداره اقتصاد وزارت امور خارجه مدیریت می‌کرد. واقعاً هم کارشناس نفت بود. من بیشتر در جنبه سیاسی ـ مالی دخالت داشتم.

£ در برخی از جلسات مربوط به نفت، یک نفر که تصور می‌کنم [جورج]پارک هرست[7] از استاندارد اویل بود پیشنهاد کرد که الحاقیه هیکنلوپر[8] تنظیم شود که به این ترتیب ایالات متحده عامل فشاری داشته باشد مبنی بر این‌که اگر شاه انتظارات بیشتری از شرکت‌ها داشته باشد، کمک‌های مالی یا اعتبارات ایالات متحده قطع خواهند شد. آیا این مسئله به طور جدی دنبال شد؟

■ یادم نیست. اگر هم چنین چیزی بود، خیلی تعجبی نداشت: هر دو طرف می‌توانستند تهدید کنند! همان‌طور که گفتم ما میانه‌رو بودیم. داشتیم سعی می‌کردیم صلح برقرار کنیم و چشممان به مسئله اصلی بود و آن حفظ جریان درآمدی شاه و همچنین حفظ مواضع شرکت‌های نفتی در ایران و منافع تجاری امریکا بود. البته، انگلیسی‌ها هم در این موضوع نقش داشتند. شرکت نفت انگلیس بیشترین سهام را در کنسرسیوم داشت. بنابراین، خیلی محافظه‌کارانه می‌شود گفت که این فقط نمایش امریکا نبود. بنابراین وابسته نفتی ما، مک‌گینیس یا هر کسی که بود، با همتای خودش در سفارت انگلیس ارتباط نزدیک داشت.

£ آیا هر از گاهی، شخصاً، با انگلیسی‌ها در این زمینه کار می‌کردید؟

■ خیلی نه چون وابسته نفتی مسئول این کار بود. اما مسلماً وقتی مدیر کشوری شدم با خیلی از انگلیسی‌ها دیدار کردم و منافع انگلیس در ایران شبیه منافع ما بود؛ اما سابقه آن‌ها بسیار طولانی‌تر بود. سفیر وقت انگلیس، دنیس رایت، دوست صمیمی من شد. در آن زمان، مدیر کشوری عربستان سعودی، بیل بروئر[9] و من با هم طی مأموریتی به لندن رفتیم تا با انگلیسی‌ها دربارة خروج انگلیس از خلیج[فارس] صحبت کنیم که فکر می‌کنم در سال 1971[1350] به نتیجه رسید. در مراحل اولیه، وقتی من مدیر کشوری بودم، ما در این موضوع دخالت داشتیم. این سؤال مطرح بود که آیا باید جوانب مثبت بین عربستان و ایران را انتخاب کنیم یا خیر. مسلماً، هیچ کسی نمی‌خواست یکی را انتخاب کند. آن دسته از ما که در بخش ایرانی خلیج[فارس] کار می‌کردیم می‌خواستیم که سیاست‌گزاران ما متوجه این موضوع باشند که ایران هم به اندازه عربستان سعودی کشور مهمی است.

£ آیا در این دوره هم به تهران سفر کردید که به مسئله نفت بپردازید؟

■ اختصاصاً مسئله نفت نبود؛ زمانی که مدیر کشوری بودم دو یا سه سفر به ایران رفتم تا طیف گسترده‌ای از مسائل را پوشش دهم و در کشور بچرخم و ببینم چه خبر است و از این چیزها.

£ در ژوئن سال 1967[خرداد 1346]، زمان جنگ مصر-اسرائیل، ظاهرا شاه در بایکوت نفت اعراب علیه قدرت‌های غربی مشارکت نکرد. آیا اطلاع دارید در تنظیم این سیاست با امریکا همکاری نزدیک داشت؟

■ شاه همیشه رابطه خاصی با اسرائیل داشت و هرگز همان‌طور که قبلاً هم گفتم، همیشه نگاه بدی به عرب‌های تندرو داشت. باز هم جزئیات این مکالمات با شاه خاطرم نیست. در آن زمان، جین روستو بیشتر درگیر ماجرا بود و این چیزی است که باید از او بپرسید.

£ جلسه دوم مصاحبه با تئودور ال. الیوت مورخ 30 ژوئیه 1986[ ۸ / ۵ / ۱۳۶۵] انجام شد.

پیش از این‌که به موضوع سفر شاه در اواخر دهة 1960 [1340] بپردازیم، چند سؤال کلی دربارة مسئله نفت داشتم. آیا این نگرانی وجود داشت که کشورهای عضو اوپک موفق به سازمان‌دهی و اعمال فشار بر شرکت‌های نفتی شوند که از آن‌ها تبعیت کنند؟ آیا در اواخر دهة 1960 نگرانی از قدرت اوپک یا قدرت احتمالی آن وجود داشت؟

■ باید اعتراف کنم که یادم نیست اوپک چه زمانی به وجود آمد.

£ فکر می‌کنم سال 1961 [1340] بود.

■ مسئله هزینه‌کرد سهام و غیره وجود داشت که جزئیاتش را فراموش کرده‌ام. فکر می‌کنم که تا اواخر دهة 1960 [1340] احساس می‌شد که شرکت‌های نفتی هر روز کمی هزینه می‌کنند تا بتوانند مواضع خود را در بلند مدت حفظ کنند. اما احساس هم می‌شد که همبستگی در اوپک کارآمد نیست، عامل فشار مناسبی بر شرکت‌های نفتی وجود نداشت که بتواند تحول آن‌چنانی در این صنعت به وجود آورد.

£ همچنین [در جلسه قبل] گفتید که هدف اصلی شاه از نفت، کسب درآمد بیشتر بود. آیا احساس می‌کردید که این درآمد را برای خرید اسلحه می‌خواست؟ این درآمد صرف چه چیزی می‌شد؟

■ صد البته، اهداف او بدون شک در برنامه‌های نظامی منعکس شده بودند، البته جنبه‌های عمرانی یعنی برنامه‌های توسعه‌ای هم داشت. یکی از اهداف سیاسی ما این بود که او را مجاب کنیم که باید کمی در بخش نظامی کوتاه بیاید.

£ در اوت سال 1967[مرداد 1346]، شاه به واشنگتن سفر کرد. آیا دربارة این بازدید اطلاعی دارید؟

■ نمی‌توانم دربارة جزئیات این سفر یا سفرهای دیگر کمکی به شما بکنم. اگر دستورکار این بازدیدها در دستم بود شاید چیزی یادم می‌آمد. مثلاً در یکی از سفرهایش برای گروه بزرگی از تاجران امریکایی در طبقه هشتم وزارت امور خارجه سخنرانی کرد و یادم هست از شیوه او در معرفی ایران به تاجران امریکایی خیلی خوشم آمد؛ خیلی مؤثر بود. این بازدیدها در زمان ریاست جمهوری جانسون انجام شد و رابطه آن‌ها بسیار خوب بود و این سفرها همیشه بسیار خوب و رضایت‌بخش بودند. اما جزئیات خاطرم نیست.

£ چه آماده‌سازی‌هایی برای این سفرها انجام می‌دادید؟

■ حجم زیادی کار باید انجام می‌شد. یکی از مهم‌ترین بخش‌ها اطمینان از این موضوع بود که مقامات امریکایی، رئیس جمهور، وزیر امور خارجه و عموماً معاون رئیس جمهور در این بازدیدها شرکت داشته باشند و گزارش کتبی از مسائل مهم برای آن‌ها تهیه شده باشد. بعد هم حجم بزرگی از کارهای تدارکاتی باید انجام می‌شد که البته دفتر پروتکل وزارت امور خارجه هم کمک می‌کرد. اگر مشکلی پیش می‌آمد، به‌سرعت تلفنی با سفیر ایران تماس می‌گرفتم. بنابراین، هر کدام از این سفرها با حجم زیادی کار همراه بود. می‌دانم که یک بار در اوت 1967 [مرداد 1346] و بار دیگر در ژوئن 1968 [خرداد 1347] به امریکا سفر کرد. یادم نیست که در سفر بعدی من هم بودم یا خیر. نمی‌دانم چرا یادم هست زمانی که مدیر کشوری بودم، شاه سه بار از ایالات متحده دیدن کرد.

£ در این باره مطمئن نیستم.

■ فکر می‌کنم که بعد [امیرعباس] هویدا در دسامبر 1968 [آذر 1347] سفر کرد که تقریباً در پایان دولت جانسون بود.

£ وزیر امور خارجه بود؟

■ خیر، امیر عباس هویدا نخست‌وزیر بود. چند موردی که به نظرم به نوعی جالب بودند: شاه در ژوئن سال 1968 [خرداد 1347] به امریکا آمد تا مدرک [دکتری] افتخاری از دانشگاه هاروارد دریافت کند. این دوره، دورة سختی بود، زمان جنگ ویتنام بود و شاه هم محبوبیتی بین دانشجویان کمبریج نداشت. هیچ کسی وضعیت امنیتی آن زمانِ هاروارد را فراموش نمی‌کند که حتی روی سقف‌ها هم سرباز ایستاده بود. شاه تلاش کرد تا نوعی طرح پیشنهادی بین‌المللی جدید و باشکوهی ارائه کند مثل جورج مارشال که طرح مارشال را با نوآوری در هاروارد اعلام کرده بود. این هم خوب پیش نرفت؛ طوری این مسئله به دست فراموشی سپرده شده که حتی یادم نیست متن آن چه بود. کمی هم مناسبت بی‌موقعی بود چون بابی کندی[10] به تازگی ترور شده بود و شرایطْ خیلی سخت بود. تظاهراتی علیه او برگزار شد؛ اما زیاد مهم نبود. یک نکته جالب این‌که در زمان آماده‌سازی برای جلسه، سفیر زورگوی ایران، هوشنگ انصاری، به خانه مدیر هاروارد ناتان پوسی[11] رفت که در بالای مجتمع دانشگاه بود تا ترتیبات انجام شده برای بازدید شاه را از نظر مثلاً اتاق خواب و غیره بررسی کند و به پوسی اعلام کرد که شاه باید در اتاق خواب شخص پوسی بخوابد زیرا بهترین اتاق خواب خانه بود. [خنده] این نشان می‌دهد که انصاری چطور آدمی بود و رژیم چه مدلی بود و این‌که انصاری فکر می‌کرد باید این کار را بکند تا صاحبش از او راضی باشد.

در سفر هویدا یک مسئله خاطرم هست که دربارة آن هیچ مطلبی ندیده‌ام و یک نفر باید اسناد گفتگوها را بررسی کند تا آماری دقیق در بیاید. هویدا پیشنهاد کرد – البته به خاطر داشته باشید که این سفر مورخ دسامبر 1968 [آذر 1347] و خیلی قبل‌تر از بحران نفتی سال 1973 [1352] بود ـ که ایالات متحده نفت ایران را به نرخ رایج برابر دو دلار یا هر مبلغی که برای هر بشکه نفت بود، بخرد و آن را در معادن نفت به عنوان ذخایر استراتژیک نگه دارد. وقتی فکرش را بکنید، اگر چنین کاری می‌کردیم می‌دانید تا چه حد می‌توانستیم پس‌انداز کنیم؟ هویدا این پیشنهاد را به وزیر راسک داد و او هم در جواب گفت که این کار بسیار پیچیده است و نیاز به مجوز کنگره دارد و غیره. تا جایی که من اطلاع دارم، بعد از آن هم هرگز این فکر دنبال نشد.

£ اساساً می‌خواست به نوعی قراردادی بلند مدت به‌وجود بیاورد؟

■ می‌خواست قرارداد بلندمدت به‌وجود بیاورد که البته درآمد نفتی خودشان را افزایش دهد، بنابراین به نفعشان بود. اما هویدا داشت سعی می‌کرد ما را متقاعد کند که این کار به نفع ما هم خواهد بود که ذخیره نفتی استراتژیک داشته باشیم که البته درست هم می‌گفت؛ اما در سال 1968 گوش ما بدهکار نبود.

£ من یکی از این اسنادی را که از حالت محرمانه خارج شده دربارة این بازدیدها دیدم که عناوین مختلف برای گفتگو با مقامات ایرانی در آن ذکر شده بود: از چه موضوعاتی اجتناب شود و بر چه موضوعاتی تأکید شود. موضوعاتی که باید اجتناب می‌شدند عبارت بودند از: آزادی مطبوعات، سیاست احزاب، تحسین هر ایرانی به غیر از شاه. در این بازدیدها چه مشکلاتی وجود داشتند؟ آیا این موضوع مشکل جدیدی به‌وجود آورد؟

■ فکر می‌کنم که بعدها این حس پیش آمد که تحسین یک فرد ایرانی یعنی اگر می‌گفتیم که آقای فلان مرد خوبی است، این در ذهن شاه حک می‌شد: پس فلانی آدم امریکاییان است. باعث می‌شد که شاه نسبت به این آدم جبهه بگیرد. نه این‌که شاه نمی‌خواست با ایالات متحده رابطه محکم و نزدیک داشته باشد؛ اما می‌خواست مطمئن باشد که وفاداری تمام و کمال نسبت به او وجود دارد.

 تا جایی که به شرایط سیاسی داخلی ایران مربوط می‌شود، این مسئله در برابر شاه همیشه با حساسیت همراه بود و به دولت کندی و تلاش برای اعمال فشار بر او بر می‌گشت. اگر درست خاطرم باشد، فشار اصلی ما این نبود که طرح‌های جدید به شاه پیشنهاد بدهیم بلکه این بود که او را تشویق کنیم که در جهت اصلاحاتی پیش برود که تمایل به انجام آن داشت. حداقل تا اواخر دهة 1960 [1340]، او افراد علاقه‌مند به اصلاحات اقتصادی و اجتماعی را وارد دولت می‌کرد. بنابراین تا اواخر سال 1369 [1348]، به نظر ما می‌رسید که همه چیز در ایران به خوبی پیش می‌رود اگر چه احزاب سیاسی و انتخابات آزاد و این چیزها وجود نداشت؛ اما حداقل مسئولین می‌دانستند دارند چکار می‌کنند و چشم‌انداز بلند مدت داشتند. همه چیز در دهة 1970 [1350] تغییر کرد.

£ شما گفتید که در زمان بازدید شاه از هاروارد تظاهراتی علیه او برگزار شد. دانشجویان ایرانی تظاهرات کردند؟

■ مطمئن نیستم که هاروارد الزاماً دانشجوی ایرانی داشت؛ البته، خیلی از دانشجویان امریکایی هم او را دیکتاتور می‌دانستند. البته به هر کسی که دوست دولت جانسون بود حمله می‌کردند چون این دولت، مردان جوان را به جنگ ویتنام می‌فرستاد.

£ از نظر ایرانیان ساکن ایالات متحده که در فعالیت‌های سیاسی ضدشاه حضور داشتند، آیا این مسئله مشکل دیپلماتیک بین ایالات متحده و شاه به‌وجود آورد؟

■ بله. در یک یا دو سفرش این مسئله یادم هست. الآن  یادم آمد که سفر سوم چه بود. سفر سوم زمانی بود که برای مراسم خاکسپاری رئیس‌جمهور به اینجا آمد. در آن زمان دولت نیکسون سرکار بود و من هنوز مدیر کشوری بودم. حتماً مراسم ترومن بوده است.

£ شاید هم آیزنهاور؟

■ یا آیزنهاور. اجازه بدهید در این‌باره مطلبی را بگویم چون الآن  یادم افتاد. شاه آمد و فکر می‌کنم وارد فرودگاه فرندشیپ[12] در بالتیمور شد و از آنجا با بالگرد به رصدخانه نیروی دریایی در خیابان ماساچوست منتقل شد. در حال حاضر، خانه معاون رئیس‌جمهور در آنجاست. من هم مأموریت داشتم که استقبال رسمی انجام دهم. هرگز یادم نمی‌رود که شاه با یونیفرم کامل نظامی با مدال‌ها و خدا می‌داند چه چیزهای دیگری که به آن آویزان بود از بالگرد پیاده شد و من با خودم فکر می‌کردم: خدای من، این مرد مرزهای جنون خود بزرگ‌بینی را جا به جا کرده است. البته، همه این‌ها قدم‌های اول در سقوط یک دیکتاتور است. قیافه‌اش وقتی از بالگرد پیاده شد، مثل شخصیت‌های کمیک استریپ[13] بود. یادم هست که این موضوع آزارم می‌داد؛ اما با فکر به رویدادهای خوب ایران سعی می‌کردم در ذهنم تعادل ایجاد کنم.

در آن زمان، تظاهرات دانشجویان ایرانی هم بود. برخورد هوشنگ انصاری با آن‌ها بسیار بهتر از برخورد سفیر پیشین بود. سعی کرد با برخی از رهبران این گروه‌ها مذاکره کند و دربارة کشورشان و سمت و سوی حرکت کشور و این‌که برخی دیدگاه‌های آنان افراطی بود با آن‌ها صحبت کند. اما این تظاهرات‌ها کم کم داشت شروع می‌شد که البته با شروع انقلاب [آیت‌الله]خمینی به مسئله خیلی مهمی در رسانه‌های امریکا تبدیل شد.

 

ادامه دارد...

 

مصاحبه با تئودور ال. الیوت (مدیر میز ایران در وزارت امور خارجه امریکا)-بخش اول

مصاحبه با تئودور ال. الیوت (مدیر میز ایران در وزارت امور خارجه امریکا)-بخش دوم

مصاحبه با تئودور ال. الیوت (مدیر میز ایران در وزارت امور خارجه امریکا)-بخش سوم

مصاحبه با تئودور ال. الیوت (مدیر میز ایران در وزارت امور خارجه امریکا)-بخش چهارم

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]- William Burr

[2]- GeorgE Ballou

[3]- George Piercy

[4]- Exxon

[5]- Howard Page

[6]- Jim Akins

[7]- George Parkhurst

[8]- Hickenlooper Amendment

[9]- Bill Brewer

[10]- Bobby Kennedy

[11]- Nathan Pusey

[12]- Friendship

[13]- comic - strip



 
تعداد بازدید: 314


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: