19 اسفند 1403
احمد ساجدی
آیتالله حسین غفاری سال ۱۲۹۳ش. در خانوادهای کشاورز در آذرشهر (دهخوارقان) به دنیا آمد. در کودکی پدر خود را از دست داد و با تشویق داییاش که از روحانیون آذرشهر بود، فراگیری دروس مقدماتی حوزه را نزد وی آغاز کرد. او همزمان برای امرار معاش، در کنار سایر اعضای خانواده به کشاورزی نیز مشغول میشد و گاهی کتابهای درسی را با خود به مزرعه میبرد و در کنار کار به مطالعه و مرور درس میپرداخت.[1]
حسین، مقدمات دروس را در زادگاهش آذرشهر فراگرفت، سپس به همراه برادرش برای کسب و کار و همچنین تحصیل در مدرسه علوم دینی طالبیه به تبریز رفت. او که همزمان با تحصیل، به کار نجاری هم سرگرم شده بود، با دشواریهای اقتصادی زیادی در تبریز روبهرو شد. در نتیجه به زادگاهش بازگشت و در کنار کشاورزی و کارگری، همچنان به فراگیری علوم دینی همت گماشت. غفاری سپس برای تکمیل تحصیلاتش به قم رفت و از درس استادان حوزه بهره برد. مهمترین استادانی که وی در سالهای تحصیل از آنها بهره گرفت، عبارت بودند از:
امام خمینی، سیدحسین بروجردی، میرزا محمد فیض قمی، سیدمحمدحجت کوهکمرهای، سیدشهابالدین نجفی مرعشی، سیدمحمدحسین طباطبایی، سیدمحمدتقی خوانساری، سیدمحسن میرغفاری آذرشهری، میرزا علی مقدس، و میرزا محمدحسن منطقی دهخوارقانی.[2]
وی در طول تحصیل با سفر به روستاهای اطراف آذربایجان به تبلیغ و ترویج آیین اسلام پرداخت. یک بار در خلال یکی از سفرهای تبلیغی خود در ماه مبارک رمضان که به دور افتادهترین روستاهای آذربایجان غربی رفته بود، در اعتراض به رفتار چند نفر که در یک خانقاه میکوشیدند تا مسجدی را در روستا به تعطیلی بکشانند، با فرماندار و شهردار شهر درگیر شد و علیرغم اینکه هیچ قدرت اجرایی نداشت، با آنها مقابله نمود.[3]
غفاری از دوره طلبگی همزمان با تحصیل علوم دینی، کار تدریس را نیز انجام میداد. او در سالهای ۱۳۲3 و ۱۳۲4 در مکتب زینبیه تدریس میکرد. در همین سالها در خلال تحصیل، با دختر استاد خود، آیتالله حاج میرزا مقدس تبریزی ازدواج کرد. ثمره این پیوند، پنج فرزند بود.[4]
حسین غفاری در ۱۳۳۷ به توصیه امام خمینی و به منظور مبارزه با حکومت پهلوی به تهران آمد و با اجاره خانهای در میدان شاپور (وحدت اسلامی) در این شهر ساکن شد.[5] ارتباط او با اقشار و گروههای مختلف مانند کارگران، دانشجویان و کشاورزان از مهمترین عوامل نفوذ اجتماعی فرهنگی و سیاسی او به شمار میرفت. پس از مدتی امامت جماعت مسجد خاتمالاوصیاء تهران نو (ایستگاه شارق) را به عهده گرفت و مدتی بعد در آن محل ساکن شد.[6] از جمله اقدامات آیتالله غفاری در این مسجد میتوان به تعطیلی «باغ شارق» که به مرکز فساد تبدیل شده بود، اشاره کرد:
احمد شارق که از اشرار و اعضای باند اسدالله علم بود، باغی 1000 متری در نزدیکی مسجد را به محل برگزاری میهمانی درباریان و مرکزی برای قمار و فحشا تبدیل کرده بود. در یکی از شبهای جمعه که مردم در مسجد مشغول خواندن دعای کمیل بودند، و صدای آواز و موسیقی باغ به گوش میرسید، آیتالله غفاری در پایان مراسم دعا خطاب به مردم گفت: «ای مردم! شما شاهد هستید که سالهاست این باغ، محل رفت و آمد افراد ناباب شده و ما هم هر چه فریاد میزنیم، کسی توجه نمیکند. امشب غیرت مسلمانیتان را به کمک بخوانید تا تکلیف خودمان را با این محله بدنام روشن کنیم. حتی اگر به قیمت زندان رفتن ما تمام شود، امشب باید کار را یکسره کنیم.» در پی این فراخوان، صدها نفر از مردم به داخل باغ ریختند و همه افراد فاسد را بیرون کردند. افراد داخل باغ که مست بودند، با وضعیتی خاص گریختند. از جمله این افراد، اسدالله علم بود که عادت به حضور در اینگونه میهمانیهای شبانه داشت. پس از این واقعه رئیس شهربانی با احضار آیتالله غفاری از وی پرسید که به چه حقی وارد باغ شدید؟ وی پاسخ داد: «آنجا مرکز فساد بود و ما نمیتوانستیم بپذیریم که در نزدیکی مسجد چنین جایی وجود داشته باشد.» این اقدام آیتالله غفاری باعث شد که بساط مجالس قمار و فحشا از آن باغ برچیده شود.[7]
غفاری علاوه بر مسجد خاتمالاوصیاء، در مسجد الهادی نیز تدریس میکرد. در این مسجد دانشجویان و طلاب بسیاری بهطور منظم در جلسات بحث گرد هم میآمدند و از بحثها و سخنرانیهای صریح و انقلابی غفاری استفاده میکردند.[8]
همزمان با تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در ۱۳۴۱، غفاری با سخنان افشاگرانهاش همراه با نهضت امام خمینی حرکت میکرد. او ضمن اعتراض به دولت، اعلامیههای امام و آیتالله سید محمدهادی میلانی را بر فراز منبر برای مردم قرائت میکرد.[9]
وقتی امام خمینی در بیانیه روز 22 اسفند 1341 خود، عید نوروز سال ۱۳۴2 را تحریم کرد[10] بسیاری از علمای تهران در همان ماه اعلامیهای در حمایت از تحریم نوروز منتشر کردند که حسین غفاری از جمله امضاکنندگان آن بود.[11]
در پی حمله مأموران ساواک به مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز در فروردین ۱۳۴۲، غفاری طی سخنرانی شدیداللحنی در مسجد الهادی تهران، این حمله را محکوم کرد.[12] او جزو روحانیونی بود که در شب ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ به همراه ۸۰ تن دیگر، توسط مأمورین امنیتی دستگیر و روانه زندان شد.[13] گرچه وی پس از تحمل ۴۰ روز حبس، آزاد شد اما همچنان به افشاگریها و فعالیتهای خود علیه حکومت ادامه داد.
پس از دستگیری امام خمینی در خرداد 1342، تهدیداتی از سوی اسدالله علم نخستوزیر وقت مبنی بر محاکمه و اعدام امام مطرح شد.[14] از جمله اقدامات روحانیت برای اعلام همبستگی با امام خمینی، مهاجرت دستهجمعی آنان به تهران و شهرری بود. این مهاجرت از اواخر خرداد 1342 آغاز شد و در 30 خرداد، تعداد 45 تن از علمای برجسته سراسر ایران در تهران اجتماع کردند و رفتهرفته تعداد آنان به 70 تن رسید. حسین غفاری از جمله کسانی بود که پس از آزادی از زندان، بلافاصله به علمای مهاجر در شهر ری پیوست.[15]
او پس از قیام ۱۵ خرداد، مسجد الهادی تهران را پایگاه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود قرار داد و بخش عمده تلاش خود را صرف جذب نیروهای جوان جامعه کرد.[16]
غفاری در آبان ۱۳۴۳ در سخنرانیهای خود مردم را به مخالفت با قانون «اصلاحات ارضی» شاه فراخواند.[17] وی پس از یک سخنرانی در مسجد که گفته بود: «هر کس به علما و روحانیون توهین کند، بتپرست محض است» توسط مأموران شهربانی دستگیر و تا دو ماهونیم در زندان قزلقلعه به سر برد.[18]
بعد از آنکه محمدرضا پهلوی از واقعه تیراندازی در کاخ مرمر (21 فروردین 1344) جان سالم به در برد، حکومت پهلوی از مردم خواست تا در مساجد، مجالس شکرگزاری برگزار کنند، حسین غفاری در این زمان به همراه چند تن از اهالی محل، دو روز پیش از روز شکرگزاری، فرشهای مسجد خاتمالاوصیاء را برای شستوشو به قالیشویی تحویل دادند و به این صورت مانع برگزاری مراسم در این مسجد شدند.[19]
پس از انتقال امام خمینی از ترکیه به نجف در مهر 1344، غفاری طی تلگرافی به امام، ورود ایشان را به آنجا تبریک گفت. فعالیتهای وی خصوصاً سخنرانیهایش علیه دولت که در یکی از آنها رفتار پهلوی را به اقدامات دوران معاویه تشبیه کرده و خواسته بود که «جوانان مانند امام حسین(ع) به پا خاسته و امور کشور را به دست گیرند.»[20] سبب شد که از سوی ساواک تهران بار دیگر احضار شود. مأموران ساواک در ۱۲ تیر ۱۳۵۳ شبانه خانه غفاری مورد بازرسی قرار دادند که در نتیجه تعدادی اعلامیه امام خمینی و همچنین مدارکی دال بر ارتباط وی و فرزندش هادی غفاری با مبارزین و مخالفین حکومت در داخل و خارج از کشور به دست آمد. وی پس از دستگیری به ۸ ماه زندان محکوم شد. در زندان قصر چند ماهی با پسرش در یک بند به سر برد. وی در حبس، در کنار مطالعه، به تدریس قرآن و فقه و نهجالبلاغه، و همچنین به بحث با مارکسیستها نیز میپرداخت و ضمن راهنمایی و ارشاد آنان سعی میکرد مبانی اسلام را برای آنان گوشزد کند. گاهی نیز بر سر این مسائل با آنان درگیر میشد.[21]
شهادت
غفاری در آخرین بازجویی خود، صراحتاً نوشت که: «تنها کسی که میتواند ایران را نجات دهد آیتالله خمینی است». او در این بازجویی، دشمنان امام خمینی را کافر و شاه را غاصب و کودتاچی خوانده بود.[22]
غفاری مقاومت کرد و در آستانه 60 سالگی در زندان به شهادت رسید.[23] وی ساعت 2 بعد از ظهر روز 7 دی 1353 بر اثر شدت شکنجههای وارده جان خود را از دست داد.[24] خبر فوت غفاری طی نامهای از ندامتگاه مرکزی قصر به دادستانی نیروهای مسلح شاهنشاهی اعلام شد.[25] در آن نامه گزارش شد که او مدتی در بخش داخلی بهداری ندامتگاه به دلیل تب، فشار خون، و اختلالات کلیوی بستری بوده و سرانجام به دلیل بیماری و کهولت سن فوت کرده است، اما پزشکی قانونی پس از کالبد شکافی علت مرگ را خونریزی مغزی اعلام کرد.[26] پس از انقلاب نیز گفته شد که وی در زیر شکنجههای ساواک جان خود را از دست داده است.
ساواک پس از اطلاع دادن خبر فوت غفاری به خانواده وی، از آنان خواست بیسروصدا برای تحویل پیکر وی به دادستانی ارتش مراجعه کنند، اما خانواده غفاری از امضای برگه فوت خودداری کردند و ساواک پیکر او را شبانه به قم فرستاد، اما طلاب و مردم قم از موضوع باخبر شده و در تشییع باشکوه پیکر او در صبح روز بعد شرکت کردند. روز تشییع، تظاهرات و درگیری بین نیروهای انتظامی و مردم رخ داد و طی آن عدهای زخمی و 36 نفر دستگیر و زندانی شدند.[27] در مسیر تشییع به سمت حرم حضرت معصومه(ع)، تعدادی از مراجع تقلید نیز با تعطیل کلاسهای درس خود، به مردم پیوستند.[28] آنان به همراه طلاب و عده زیادی از مردم در صحن حرم بر پیکر او نماز خواندند و در وادیالسلام قم به خاک سپردند. چند روز بعد، آیتاللهالعظمی گلپایگانی مراسم ختمی برای مرحوم غفاری در مسجد اعظم قم برگزار کرد.[29]
از جمله آثار قلمی شهید غفاری، حاشیه مفصلی بر عروهالوثقی است. البته بیشتر نوشتهها و آثار خطی وی در حمله مأموران ساواک به منزلش از بین رفته است. بعضی نوارهای سخنرانی و دستنوشتههایی نیز از او باقی مانده است. از جمله آثار علمی و ادبی او قطعاتی است که غالباً در ایام زندان سروده است.[30]
در یکی از اشعار وی چنین میخوانیم:
عاشق چو رو به کعبه صدق و صفا کند، احرام خود ز کسوت صبر و رضا کند
در پیش راه، بادیهگیر غریبوار، ترک عشیره و بلد و اقربا کند
از صدق چون قدم بنهد در فنای عشق، اول به پای دوست سر و جان فدا کند
آنجا که موقف عرفات محبت است، برجای سنگریزه سر از کف رها کند
آنگاه دست و روی نشوید ز خون خویش، برخیزد و نماز شهادت ادا کند[31]
پینوشتها:
[1]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، انتشارات سوره مهر، ج 3، 1394، ص 74.
[2]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، شهید آیتالله غفاری، چ 1، ۱۳۸۱، بخش مقدمه.
[3]. ربانی گلپایگانی، علی، شهدای روحانیت شیعه در یکصد سال اخیر، 1360، مکتبالحسین، ج 1، ص۲۴۷.
[4]. مجله «پرونده»، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، مقاله: «راز شهادت آیتالله غفاری چیست؟».
[5]. یاران امام، همان.
[6]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان.
[7]. کاوشی سیدآبادی، حسین؛ زندگی و مبارزات شهید آیتالله حسین غفاری، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، ص 47.
[8]. یاران امام، همان.
[9]. روزشمار ۱۵ خرداد، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، نیمه اول خرداد ۱۳۴۲، یحیی آریا بخشایش، چ1، ۱۳۹۸، ص 226.
[10]. صحیفه امام، ج 1، ص 153.
[11]. یاران امام، همان.
[12]. یاران امام، همان.
[13]. روزشمار ۱۵ خرداد، همان، ص 360.
[14]. مظفر شاهدی، مردی برای تمام فصول (اسدالله علم و سلطنت محمدرضا پهلوی)، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1379، ص 446.
[15]. خبرگزاری تسنیم، «روایتهایی از زندگانی مردی که سختترین شکنجهها را تحمل کرد»، ۶ دی ۱۳۹۴ ـ ۱۱:۱۴.
[16]. روزنامه اطلاعات، سهشنبه ۷ دی ۱۳۶۱، ش 16903، ص ۶، مصاحبه با هادی غفاری.
[17]. یاران امام، همان.
[18]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان ص.
[19]. یاران امام، همان؛ پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران، مبحث: «زندگینامه آیتالله حسین غفاری»؛ مجله «پرونده»، همان، مقاله: «در سوگ عالم شهید آیتالله شیخ حسین غفاری».
[20]. یاران امام، همان، به نقل از گزارش مأمور ساواک از جلسه سخنرانی غفاری.
[21]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان ص.
[22]. روزنامه جمهوری اسلامی، چهارشنبه 7 دی 1362، ش 1327، ص 1 - 8.
[23]. شاهدی، مظفر، ساواک، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1386، ص 662.
[24]. روزنامه اطلاعات سهشنبه ۷ دی ۱۳۶۱، ش 16903، ص ۶، مصاحبه با هادی غفاری؛ مظفر شاهدی، همان.
[25]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان ص.
[26]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان.
[27]. بهبودی، هدایتالله، الف لام خمینی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، زمستان 1396، ص 727؛ دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان ص.
[28]. خبرگزاری تسنیم، «روایتهایی از زندگانی مردی که سختترین شکنجهها را تحمل کرد»، ۶ دی ۱۳۹۴ ـ ۱۱:۱۴.
[29]. رحیم نیکبخت، «بیوگرافی غفاری»، مجله «زمانه»، س 1383، ش 28.
[30]. دانشنامه حوزوی، ویکی فقه، مبحث: «حسین غفاری».
[31]. یاران امام، همان؛ پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران، همان، دانشنامه حوزوی، همان.
تعداد بازدید: 18