04 شهریور 1403
احمد ساجدی
سیداسدالله لاجوردی سال 1314ش در یکی از محلات جنوب تهران به دنیا آمد.[1] پدرش حاج سیدعلیاکبر، هیزمفروش بود.
اسدالله تحصیلات دوران ابتدایی را طی سالهای 1320 تا 1327 در یکی از مدارس جنوب تهران گذراند. دوران تحصیل او در دبیرستان همزمان بود با عملیات نیروهای صهیونیستی در فلسطین که اعتراضات بسیاری را در جهان اسلام و از جمله در ایران برانگیخت. اولین فعالیت سیاسی اسدالله نیز در 14 سالگی، و زمانی شکل گرفت که به همراه پدرش در تظاهرات اعتراضآمیز روز 30 اردیبهشت 1327 در مسجد شاه تهران شرکت کرد. این تظاهرات به دعوت آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی علیه جنایات صهیونیستها برگزار شد.[2]
اسدالله تنها دو سال در دبیرستان به تحصیل پرداخت، سپس به همراه حاج صادق امانی و محمدصادق اسلامی در مسجد شیخعلی، ادبیات عرب و علوم حوزوی را در حد کفایه فراگرفت.[3] او همزمان در کنار پدر به کار مشغول شد.
دوره جوانی اسدالله در اوج مبارزات ملیشدن صنعت نفت سپری شد. در این دوران پس از آشنایی وی با حاج صادق امانی و ازدواج او با خواهر لاجوردی، نقطه عطفی در زندگی مبارزاتی او بهوجود آمد و او را در سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۴۱ به جلسات سخنرانی آیتالله مرتضی مطهری و دروس حجتالاسلام سیدعلی شاهچراغی کشاند، به گونهای که توانست به تدریس و تفسیر قرآن نیز بپردازد.[4]
اسدالله در 1340 ازدواج کرد و حاصل ازدواجش 4 فرزند بود؛ سه پسر و یک دختر. او در یک منزل اجارهای در محله خانیآباد تهران زندگی میکرد.[5] چوبفروشی، روسریفروشی، فروشندگی پوشاک، ملیلهدوزی، مشاغل مختلف وی ذکر شدهاست.[6]
وقتی حسنعلی منصور نخستوزیر وقت در اول بهمن 1343 به دست مبارزان هیئتهای مؤتلفه اسلامی ترور شد، ساواک اعضای این گروه را تحت پیگرد قرار داد و بسیاری از آنان را دستگیر کرد. لاجوردی که عضو این هیئتها بود و با واسطه صادق امانی با این گروه پیوند یافته بود، نیز دستگیر شد. این اولین تجربه دستگیری او بود که بعد از ۱۸ روز از زندان آزاد شد، ولی پس از مدتی به دلیل دستگیریهای گستردهای که ساواک در حاشیه قتل منصور انجام داد، بسیاری دیگر از اعضای هیئتهای مؤتلفه اسلامی و همفکران آنها دستگیر شدند. لاجوردی نیز در ۱۲ اسفند همان سال دوباره دستگیر شد و تحت بازجویی همراه با شکنجه قرار گرفت[7] و به 18 ماه زندان محکوم شد. وی روز 2 شهریور 1345، آزاد شد.[8]
لاجوردی پس از آزادی، جلسات تفسیر قرآن را از سر گرفت. براساس گزارش ساواک «سید که در بازار جعفری به دستمالفروشی و روسریفروشی اشتغال داشت، منزل خود را به محل گردهمایی افراد مذهبی، مبارز و آشنا به مبانی دینی تبدیل کرده بود.»[9] وی همچنین مخفیانه به سازماندهی افراد مذهبی در چهارچوب جلسات سیار پرداخت. در این جلسات که با حضور و سخنرانی حجتالاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی همراه بود، اعلامیههای امام خمینی تکثیر و منتشر میشد و کتابهای اسلامی از جمله کتاب «حکومت اسلامی» امام خمینی توزیع میگردید.[10]
در فاصله سالهای 1344 تا 1349 لاجوردی در برقراری ارتباط میان شهید مطهری با گروههای مخفی اسلامی مسلح و سیاسی فعال بود.[11]
لاجوردی در اردیبهشت 1349 به اتهام برنامهریزی برای حمله به شرکت هواپیمایی الآل متعلق به رژیم صهیونیستی پس از برگزاری مسابقه فوتبال میان دو تیم ایران و اسرائیل بازداشت و به ۴ سال حبس محکوم شد. او در این دوران به شدت شکنجه شد به نحوی که کمرش را شکستند و چشمش آسیب دید. وی به علت مقاومت در برابر شکنجههای جانکاه در زندان پهلوی، به «قهرمان مقاومت» مشهور شد و لقب «مرد پولادین زندانها» گرفت. حتی ساواک به دفعات به مقاومت و سرسختی قابل توجه و تحمل شکنجه توسط وی اعتراف کرد.[12] او دوران محکومیتش را در زندانهای اوین، قزلقلعه، قزلحصار و شهربانی مشهد گذراند.[13]
لاجوردی در سالهای زندان با اعضا و هواداران سازمان مجاهدین خلق درگیری زیادی داشت. اعضای بازداشتی هیئتهای مؤتلفه در زندانهای حکومت پهلوی، جمعی را در مقابل تعلیمات و راهبرد مجاهدین خلق تشکیل داده بودند. مجاهدین خلق نیز این جمع را بایکوت کرده و با انواع تهمتها و آزارها میکوشیدند آنها را بدنام کنند و از تماس افراد با آنها جلوگیری به عمل آورند.[14]
لاجوردی در زندان به مرور دروس علوم اسلامی نزد آیتالله محمدباقر محییالدین انواری پرداخت. او پس از چهار سال زندان، در 30 فروردین 1353 از زندان مشهد آزاد شد،[15] اما در مرداد 1354، بازپرس شعبه 12 دادستانی، وی را بزهکار تشخیص داده قرار مجرمیت برای وی صادر کرد.[16] وی مجدداً در 5 شهریور 1354، دستگیر و به 18 سال حبس جنایی درجه 2 با احتساب ایام بازداشت قبلی محکوم شد،[17] اما دو سال بعد و در پی ادعای گسترش «فضای باز سیاسی» در 27 مرداد 1356 از زندان آزاد شد.[18]
او به همراه آیتالله مطهری و آیتالله بهشتی در اداره جریانهای سالهای ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ همراهی داشت و هنگام بازگشت امام خمینی به کشور، در کنار مهدی عراقی و صادق اسلامی از مسئولان انتظامات کمیته استقبال امام شد.[19]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی لاجوردی به عضویت شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی درآمد و در ۲۰ شهریور ۱۳۵۹ با نظر امام خمینی و با حکم آیتالله علی قدوسی به عنوان دادستان انقلاب اسلامی تهران منصوب شد.[20] او در این سمت به مبارزه با عوامل گروههای ضد انقلاب که در آن زمان ترور مسئولان را در دستور کار خود قرار داده بودند، پرداخت. او همچنین ریاست سازمان زندانهای کشور را طی سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ بر عهده گرفت. در دوران مسئولیت دادستانی انقلاب اسلامی و ریاست سازمان زندانهای کشور، با تجاربی که از زندانهای دوران حکومت پهلوی داشت با انجام کارهای رفاهی و فرهنگی در زندان، زمینه هدایت جوانان فریبخورده سیاسی و جریانهای انحرافی را فراهم آورد.[21]
لاجوردی در تشریح تسهیلات رفاهی ارائه شده به زندانیان، روز ۲۶ مرداد ۱۳۶۳ در سخنان قبل از خطبههای نماز جمعه تهران گفت: «جنایاتی که ساواک مرتکب شد هرگز به پای جنایات منافقین نمیرسد. اما همین جنایتکاران الان در اوین مشغول شنا، فوتبال، والیبال، پینگپنگ و دیگر تفریحات خود هستند. روزهای جمعه به صورت پیکنیک به باغهای مصفا، استادیوم آزادی و دیگر مراکز تفریحی برده میشوند. اگر بستگانشان فوت کند به بهشتزهرا(س) برده میشوند و اگر بستگانشان مریض شوند به بیمارستان برده میشوند. در حالی که بعضی از همین افراد به ۴۸ مورد ترور اعتراف کردهاند. به همین دلیل وقتی خبرنگاران خارجی راجع به شایعه آزار و شکنجه زندانیان میپرسند، ما میگوییم راجع به وضع آنان در زندان از خودشان بپرسید.»[22]
سادهزیستی لاجوردی به گونهای بود که بعد از پایان مسئولیتهای اجرایی در سال ۱۳۷۶ به سراغ کار عادی خود در بازار بزرگ تهران (پارچهفروشی) بازگشت و مسیر منزل تا محل کار خود را هر روز با دوچرخه طی میکرد. سازمان مجاهدین خلق از دوران ریاست لاجوردی در پست دادستانی انقلاب اسلامی و ریاست زندانها چندینبار قصد ترور و به شهادت رساندن او را داشت. او در اول شهریور 1377، همچون روزهای گذشته سوار بر دوچرخه به سوی بازار بزرگ تهران رفت تا در حجره کوچکش مشغول کار شود. لاجوردی در این روز در محل کسب، توسط دو نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق ترور شد و به شهادت رسید.[23] این دو نفر با سلاحهای کلت و کلاشینکف، توانسته بودند از بصره عراق وارد ایران شوند و از راه آبادان، اهواز، ایذه، بروجن، اصفهان، گلپایگان، و اراک وارد تهران شده، به داخل بازار بیایند.[24]
این ترور در شرایطی صورت گرفت که لاجوردی از زمانی که از ریاست سازمان زندانها استعفا داده و به بازار بازگشته بود، هیچ حفاظتی از وی به عمل نمیآمد.[25] در این ترور آقای اصغر رئیساسماعیلی دوست وی که، معاون سابق طرح و برنامه وزارت دادگستری بود، نیز به شهادت رسید. پیکر شهید لاجوردی در کنار شهدای انقلاب اسلامی در قطعه ۷۲ تن بهشت زهرا(س) تهران به خاک سپرده شد.
یک روز پس از حادثه، سازمان مجاهدین خلق مسئولیت ترور شهید لاجوردی را به عهده گرفت.[26] سه روز بعد نیز هویت تروریست اعلام شد. یک مقام امنیتی در وزارت اطلاعات اعلام کرد: عامل ترور شهید لاجوردی «علیاصغر غضنفرنژاد» نام دارد که خود را با نام مستعار سیاوش معرفی کرده است. تروریست مذکور اعتراف کرد که دورههای مختلف آموزش تروریستی، از جمله، نحوه ترور شهید لاجوردی را در عراق و در مقرهای سازمان مجاهدین خلق گذرانده است. سیاوش، سرتیم عملیاتی این جنایت بود و پس از ترور شهید لاجوردی توانست از معرکه خارج شود اما توسط مردم شناسایی شد و هنگام خروج از کشور شناسایی و دستگیر شد. غضنفرنژاد در اسفند همان سال در دادگاه انقلاب اسلامی محاکمه و به اعدام محکوم شد و چندی بعد حکم صادره به اجرا در آمد.[27]
در پی شهادت شهید لاجوردی مقام معظم رهبری در پیامی فرمودند: «این شهید عزیز در تمام دوران مبارزات اسلامی به اخلاص و صبر و مقاومت و روشنبینی شناخته شده بود. در راه خدا بلاهای بزرگ را به جان میخرید و در میدانهای سخت حاضر بود. پس از پیروزی انقلاب در همه مسئولیتهایی که در راه خدمتگزاری به مردم و کشور به او محول شد با قدرت و ایثار و به دور از اغراض و مطامع مادی ادای وظیفه کرد و هیچگاه خستگی به خود راه نداد.»[28]
همچنین در پی این واقعه، بازار تهران روز سوم شهریور تعطیل شد.[29]
پینوشتها:
[1]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، «شهید اسدالله لاجوردی، به همراه یادداشتهای زندان»، مرکز بررسی اسناد تاریخی، تهران، 1377، ص 1 و 309.
[2]. خبرگزاری ایسنا، مقاله: «اسدالله لاجوردی که بود؟»، شنبه ۲ شهریور ۱۳۹۸، ساعت۱۰:۴۰، کد خبر: 98060200360.
[3]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، بخش مقدمه، ص ده و یازده. اسناد به ویژه اوراق بازجویی، میزان تحصیلات شهید لاجوردی را علوم قدیمی، ششم ابتدایی و دوم متوسطه ثبت کردهاند. ص 33، 105، 120، 232.
[4]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 3، ۱۳۹۴، ص ۲۴۴.
[5]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، ص 2 و 135.
[6]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، ص 1، 2، 105، 222، 268، 322، 323.
[7]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان.
[8]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، ص 53 - 73.
[9]. خبرگزاری ایسنا، همان مقاله.
[10]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان.
[11]. بهبودی، هدایتالله، شرح اسم، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تابستان 1392، ص 241.
[12]. مظفر شاهدی، ساواک، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1386، ص 652.
[13]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان.
[14]. سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 2، پاییز 1385، ص ۲۳۶.
[15]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، ص 206، 207، 208، 209، 210 ـ 211، 213، 214.
[16]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، ص 269.
[17]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، ص 280 ـ 284.
[18]. یاران امام به روایت اسناد ساواک، همان، ص 316 ـ 318، نیز نک: ص 320 - 321.
[19]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان.
[20]. روزنامه جمهوری اسلامی، 20 شهریور 1359، ش 370، ص 1.
[21]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، همان، ص 245.
[22]. روزنامه اطلاعات ۲7 مرداد ۱۳۶۳ ، ش 17376، ص 14.
[23]. روزنامه جمهوری اسلامی یکشنبه 2 شهریور 1377، ص اول.
[24]. سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام، همان، ج 3، ص ۳۹۵.
[25]. سازمان مجاهدین خلق پیدایی تا فرجام، همان، ج 3، ص ۳۹3.
[26]. روزنامه اطلاعات دوشنبه 2 شهریور 1377، ش 21417، ص اول.
[27]. مقاله: جزییاتی از نحوه شهادت مرد پولادین انقلاب، سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
[28]. روزنامه اطلاعات سهشنبه 3 شهریور 1377، ش 21418، ص 1 - 2.
[29]. روزنامه اطلاعات دوشنبه 2 شهریور 1377، ش 21417، ص 1 - 3.
تعداد بازدید: 116