انقلاب اسلامی :: روایت اسناد لانه جاسوسی از خاندان سلطنتی

روایت اسناد لانه جاسوسی از خاندان سلطنتی

03 شهریور 1403

احمد ساجدی

سفارت آمریکا در تهران از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ تا سقوط حکومت پهلوی در بهمن ۱۳۵۷ به مدت ۱۵ سال حامی بی‌چون و چرای این حکومت و بانی تقویت آن در منطقه و در عرصه بین‌المللی بود. این حمایت‌ها همه عرصه‌های سیاسی و اقتصادی و فرهنگی را در بر گرفته بود و از محتوای هزاران سند موجود در مجموعه 11 جلدی «اسناد لانه جاسوسی» می‌توان به ابعاد این پشتیبانی‌ها پی برد. بنابراین برای یافتن مدارک مستند و متقن در زمینه معایب و مفاسد خاندان پهلوی، قاعدتاً نباید انتظار چندانی از «اسناد لانه جاسوسی» داشت. با این همه، در همین اسناد و علیرغم همه دقت نویسندگان آن، می‌توان موارد متعددی از خطاها، جرائم و عملکردهایی که زمینه‌ساز نارضایتی مردم نسبت به حکومت پهلوی و دلایلی بر وقوع انقلاب اسلامی بود مشاهده کرد.

برای مثال در سندی با عنوان «بنیاد پهلوی» تصریح شده که «فعالیت‌های این بنیاد سرچشمه بسیاری از نارضایتی‌های مردم ایران نسبت به خاندان سلطنتی است.» در بخشی از این سند «سری» چنین می‌خوانیم:

«این بنیاد مالک هتل‌ها، رستوران‌ها و سهام‌های بسیاری در شرکت‌های مختلف می‌باشد. ۵۰ درصد تولید سیمان ایران را تحت کنترل دارد و رقمی حدود ۲۰ تا ۴۰ درصد درآمد آن به اعضای خاندان سلطنتی می‌رسد. اداره‌کنندگان بنیاد، از آن برای یافتن شغل برای دوستان و وابستگان خاندان پهلوی استفاده می‌کنند. از آنجا که این بنیاد از حمایت دربار برخوردار است، اولویت‌های بی‌اندازه‌ای به آن داده می‌شود. به‌طوری که بنیاد پهلوی عملاً توسعه تجارت ایران را مختل ساخته و مانع رشد آن شده است. بنیاد پهلوی سرچشمه بیشتر نارضایتی‌های ایرانیان از فعالیت‌های خانواده سلطنتی است.»[1]

در جای دیگری از همین سند آمده است: «منافع خاندان سلطنتی طیف وسیعی از تولیدات سیمان گرفته تا محصولات کشاورزی ایران را شامل می‌شود.»[2]

یکی از اسناد لانه جاسوسی نامه‌ای است از سوی «هنری پرشت» مسئول وقت میز ایران در وزارت امور خارجه آمریکا خطاب به رؤسای ارشد این وزارتخانه. در این نامه آمده است:

«قوه قضائیه و پلیس ما (آمریکا) از حضور خیلی از مقامات رسمی و تجار که در آمریکا در اعمال مشکوک دخالت دارند بی‌خبر هستند. برخی در آمریکا ساکن هستند و برخی برای دیدار آمده‌اند. مثلاً بیشتر خانواده سلطنتی در این کشور به سر می‌برند. مانند اشرف پهلوی، مهدی بوشهری و پسرش شهرام که سرگرم معاملات تجاری مشکوک هستند.»[3]

یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۵۶ (اوایل شکل‌گیری انقلاب اسلامی) از قول یک گزارشگر سفارت آمریکا می‌نویسد:

«فساد در ایران بسیار گسترده است و تنها راه کم کردن آن «عمل از بالا» است. مجرمان اصلی ژنرال‌ها و اعضای خانواده‌های سلطنتی می‌باشند. آنها اراضی بسیاری در نزدیکی دریای خزر را تقریباً به طور مجانی به خود اختصاص داده‌اند و پس از تقسیم کردن، آنها را با قیمت‌های گزاف فروخته‌اند. هر دو گروه، پول‌های زیادی از دولت گرفته‌اند تا جاده‌های منتهی به املاک خود را بسازند.»[4]

در سال‌های قبل از انقلاب اسلامی، سازمان سیا، به منظور آشنایی مقدماتی افرادی که برای انجام مأموریت‌های مختلف سیاسی و جاسوسی از طرف آمریکا به ایران اعزام می‌شدند، جزوه‌هایی با عنوان «نخبگان و تقسیم قدرت در ایران» تهیه و تدوین می‌کرد. در یکی از این جزوه‌ها به تاریخ «فوریه ۱۹۷۶»، به فساد مالی خاندان سلطنتی اشاره شده و آمده بود: «دربار شاه محل طراحی خیلی از برنامه‌ها می‌باشد. در خانواده شاه یک طبقه شهوتران و از نظر مالی فاسد وجود دارد‌.»[5]

همین جزوه ضمن اعتراف به وجود اختیارات نامحدود برای شاه می‌نویسد:

«ایران بدون شاه برای اکثر مردم موضوعی متناقض است. حرف شاه، قانون به حساب می‌آید.»[6]

جزوه فوق، شاه و خانواده‌اش را در احاطه «جیره‌خواران» دانسته، مجلس شورای ملی را «آلت دست شاه» خوانده، و نمایندگان آن را «منتخبین شاه که باید حامی برنامه‌های وی باشند»، معرفی کرده است.[7]

در سند دیگری تحت عنوان «اطرافیان دربار» چنین می‌خوانیم:

شاه و خاندان سلطنتی در احاطه دسته بزرگی از افرادی هستند که زیرک، بیکاره، چاپلوس و نفع‌پرست را شامل می‌شوند.»[8]

علی‌قلی اردلان که چهارم مهر ۱۳۵۷ به وزارت دربار منصوب شد، در نخستین اعلامیه خود که با هدف فرونشاندن خشم مردم انقلابی انتشار داد، به معاملات مشکوک خاندان سلطنتی اشاره کرد. وی در این اعلامیه تأکید کرد: «اعضای خاندان نباید در فعالیت‌های تجاری که شرط پیشبرد آنها اعمال نفوذ در دولت است شرکت کنند و نباید به خاطر معاملات اقتصادی در مقامات دولتی اعمال نفوذ کنند.»[9]

یکی دیگر از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ سوم بهمن ۱۳۵۷ با اشاره به یک نشست سری در سفارت آمریکا در تهران که با حضور سولیوان سفیر آن کشور تشکیل شده بود، از قول یک میهمان آمریکایی به نام «ریچارد فالک» - استاد بازنشسته حقوق بین‌الملل در دانشگاه پرینستون - تصریح کرد: «منبع اصلی احساس تنفر و غضب ایرانیان، فساد خانواده سلطنتی و اطرافیان آنان است.»[10]

در یکی از اسناد لانه جاسوسی به سابقه ازدواج‌ها، طلاق‌ها، خیانت‌ها، تجدید ازدواج‌ها و کینه‌های درون فامیلی خاندان سلطنتی اشاره شده و از آن به عنوان «نمونه‌ها‌یی از وضعیت خانواده‌های برگزیده کشور» یاد شده است. در این سند از منافع مالی و سیاسی به عنوان یکی از انگیزه‌های ارتباطات خانوادگی در خاندان سلطنتی یاد شده است.[11]

یکی از اسناد لانه جاسوسی از خاندان سلطنتی به‌طور غیر مستقیم به عنوان «انگل» یاد کرده است:

«تنها برادر ناتنی شاه که زمانی امید می‌رفت چیزی غیر از انگل باشد، عبدالرضا پهلوی فرزند اول رضا شاه از همسر چهارم او عصمت‌الملوک دولتشاهی بود. خاندان سلطنتی کاملاً فاسد شده و وی (عبدالرضا) از عضویت در آن سرافکنده است. شاه قادر نیست محیط خود را با افراد سالم بیالاید و اعمالش، کشور را به تباهی می‌کشاند.»[12]

و در سند دیگری راجع به فاصله عمیق پهلوی‌ها با مردم ایران چنین آمده است:

«اکثر اعضای خانواده سلطنتی به درجات مختلف، فاسد و غیر اخلاقی و به مقدار زیادی نسبت به ایران و ملت ایران بی‌علاقه هستند. زندگی‌های تجملاتی و گران قیمت آنان، پارتی بازی و دخالت آنان در تجارت‌های دولتی و خصوصی باعث گسترش این نظریه در بین مردم شده است.[13]

در همین سند از قول شاه ذکر شده که سلطنت، پدیده‌ای از جانب خداوند است و وی را خداوند برای رهبری ایران فرستاده است،[14] اما همین رهبرِ فرستاده شده از طرف خدا، طبق سند: «اغلب تصمیماتش، تفسیری از تصمیمات و بیانیه‌های غربی است که با مفاهیم ایرانی به کار گرفته و ارائه می‌شود.»[15]

براساس اسناد سفارت آمریکا در تهران، محمدرضا پهلوی از فسادهای مالی دربار کاملاً آگاه بود، اما قادر نبود یا نمی‌خواست جلوی این فسادهای گسترده را بگیرد. یکی از این موارد در مواجهه با فسادهای خواهرش اشرف بود که با اطلاع شاه صورت می‌گرفت. در جزوه‌ «نخبگان و تقسیم قدرت در ایران‌» در این‌باره آمده است: «شاه مایل یا قادر به اتخاذ تدبیر مؤثر در محدود کردن فعالیت‌های مبهمی که اشرف و پسرش شهرام به آن اشتغال داشته‌اند، نبوده است.»[16]

همچنین در گزارشی به تاریخ 28 آذر 1349 آمده است: «شاه می‌داند که فساد او را محاصره کرده است.»[17]

بر اساس اسناد سفارت آمریکا، محمدرضا پهلوی در بسیاری از موارد شخصاً دستور عدم پیگیری پرونده فسادهای اقتصادی خاندان سلطنتی را صادر می‌کرد. مثلاً در سندی که به تاریخ 12 اسفند 1357 و با عنوان «خیلی محرمانه» طبقه‌بندی شده، آمده است: «... دکتر ناصر میناچی (وزیر اطلاعات و جهانگردی و اوقاف) گفت که دولت وی مدرکی دال بر فساد در سطحی وسیع و در بالاترین سطوح حکومت پهلوی و من‌جمله خانواده سلطنتی دارد. سپس او پرونده‌ای را نشان داد و گفت این در وزارت دادگستری به دست آمده و شرح یک تحقیق است که چندین سال قبل توسط دادستان انجام شده بود. اما کشفیات دادستان به دستور شخص شاه بایگانی شده بود.»[18]

در سندی به تاریخ ۲۴ آذر ۱۳۵۷ تحت عنوان «فساد در ایران» می‌خوانیم:

«موضوع فساد بدون به لرزه انداختن اصلی‌ترین نهاد سیاسی ایران یعنی سلطنت از بین نمی‌رود. فساد در هفته‌های اخیر موضوع سیاسی عمده‌ای گردیده و انتقادات شاه در میان فعالیت‌های رشوه‌خواری برخی از نزدیک‌ترین مشاوران و حتی اعضای خانواده‌اش گم شده است. خشمی که علیه این پدیده به ظهور پیوسته همه جا گسترده شده است.»[19]

یکی از اسناد از قول منوچهر گنجی وزیر آموزش و پرورش پهلوی می‌نویسد:

«من در اواخر نوامبر گذشته - اوایل آذر ۱۳۵۷ - به شاه در مورد فساد بیش از حد خانواده سلطنتی مطالبی را گفتم و خواستم در این‌باره کاری انجام شود. اما شاه گفت که این موضوع را به فردوست بگویم. این موضوع خود به خود فراموش شد. این روابط همیشه در سیستم وجود داشته و همه از اقدام علیه خطاکاران به خصوص اگر افراد خطاکار از اعضای خاندان سلطنتی باشند می‌ترسیدند.»[20]

یکی از اسناد لانه جاسوسی به تاریخ ۸ آذر ۱۳۵۷ با اشاره به نقش مقامات حکومت پهلوی در خروج سیل‌آسای ارز از کشور تصریح کرده که اعضای خانواده سلطنتی نیز در این اقدام دست داشته‌اند. در این سند نام و مشخصات خارج‌کنندگان عمده ارز از کشور در سال ۱۳۵۷، سمت‌ها و میزان خروج ارز آنان ذکر شده است.[21]

بر اساس یکی از اسناد لانه جاسوسی محمدرضا پهلوی برای تحکیم قدرت انحصاری خود به هیچ‌کس و حتی به اعضای خاندان سلطنتی و نزدیکان خود اجازه ابراز وجود در عرصه‌های مختلف کشور را نمی‌داد و کسی را که مظنون به داشتن چنین تمایلاتی بود، از موقعیت خود به حوزه‌های نامربوطی انتقال می‌داد.[22] او با صراحت گفته بود: می‌خواهد به تنهایی تصمیم بگیرد.[23] وی در این خودکامگی رفتار پدرش را الگوی خود قرار داده بود:

«رضا شاه خود را الگویی قرار داده بود که ولیعهد (محمدرضا) از آن زمان همواره سعی در برابری با آن داشته است.»[24]

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، کتاب اول، ص ۲۹۷، سند ش ۲، عنوان فرعی: «بنیاد پهلوی».

[2]. اسناد لانه جاسوسی، همان، ص ۲۹۶، همان سند، عنوان فرعی: «شرکت خانواده سلطنتی در تجارت ایران».

[3]. اسناد لانه، همان، کتاب چهارم، ص ۳۲۴، سند شماره ۷۵: «ایرانیان متهم به جنایت».

[4]. اسناد لانه، همان، کتاب اول، ص ۶۹۹، سند شماره ۱۱.

[5]. اسناد لانه، همان، کتاب اول، ص 241، «کتاب نخبگان و تقسیم قدرت».

[6]. اسناد لانه، همان، کتاب نهم، ص ۱۶۶، «گزارش سیاسی»، سند شماره ۸۱.

[7]. اسناد لانه، همان، کتاب دوم، ص ۹۳، دیدار گروه رمزی کلارک، سند شماره ۵۳.

[8]. اسناد لانه، همان، کتاب اول، ص ۲۴۲ «نخبگان و تقسیم قدرت در ایران».

[9]. اسناد لانه، همان، ص ۲۴۳.

[10]. اسناد لانه، همان، کتاب اول، ص ۲۴۸، «ج - اطرافیان دربار».

[11]. اسناد لانه، همان، کتاب اول، ص ۲۵۹ «آمار بیشتر درباره خاندان سلطنتی».

[12]. اسناد لانه، همان، کتاب اول، ص ۲۶۳ «شاهزاده عبدالرضا».

[13]. اسناد لانه، همان، کتاب اول، ص 276: «خانواده سلطنتی».

[14]. اسناد لانه، همان سند، همان ص.

[15]. همان سند، همان ص.

[16]. اسناد لانه، همان، کتاب اول، ص 248.

[17]. اسناد لانه، همان، کتاب هشتم، ص 791.

[18]. اسناد لانه همان، کتاب سوم، ص 429، سند شماره 3.

[19]. اسناد لانه، همان، کتاب دوم، ص ۶۰، سند شماره ۳۶.

[20]. اسناد لانه، همان، کتاب هفتم، ص ۴۰۸، «اوضاع در ایران».

[21]. اسناد لانه، همان، کتاب نهم، ص ۳۷۹ - ۳۸۱، سند شماره ۲۲۳.

[22]. اسناد لانه، همان، کتاب ششم، ص ۳۸۹، مبحث: «به انحصار درآوردن قدرت سیاسی».

[23]. اسناد لانه، همان، کتاب اول، ص ۲۸۹.

[24]. اسناد لانه، همان،ص ۲۴۷.



 
تعداد بازدید: 45


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: