14 مهر 1403
احمد ساجدی
در کتاب چهارم از مجموعه ۱۱ جلدی «اسناد لانه جاسوسی» مبحثی تحت عنوان «استعمار سیاسی آمریکا» وجود دارد. این مبحث در حقیقت متن جلد سیوچهارم از مجموعه قدیمی اسناد لانه است. در اسناد این مبحث ویژگیهای جغرافیای سیاسی ایران، حکومت پهلوی، و مردم ایران تشریح شده است.
مبحث فوق گزارشی است با طبقهبندی «سری» که جمعی از بازرسان وزارت خارجه آمریکا آن را در تابستان سال ۱۳۵۵ و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری آمریکا طی سفری به شهرهای تهران، شیراز، اصفهان و تبریز تهیه کردهاند. «رابرت والاس»، «ویلیام مورگان»، «دیرک گلیستین» و «هربرت پرایس» نام بازرسان است و همه آنان عنوان «بازرس ویژه سرویس خارجی» را دارند. همچنین شخص دیگری به نام «ایوان کوزیمی» از وزارت بازرگانی آمریکا نفر پنجم از این مجموعه است و در تهیه گزارش، با هم همکاری داشتهاند. مخاطب این گزارش نیز «وزارت امور خارجه ـ دفتر بازرسی کل سرویس خارجی» است.
مطالعه اسناد این مبحث، معنای واقعی «استعمار سیاسی» را که آمریکاییها سالهای طولانی از آن برای به زیر سلطه کشاندن ایران استفاده کرده بودند، مینمایاند. این اسناد به روشنی نشان میدهد که آمریکا به ایران عصر پهلوی فقط به عنوان وسیلهای برای تأمین منافع اقتصادی، سیاسی، نفتی و استراتژیک خود در منطقه مینگریسته است.
اولین سند از این مجموعه با عنوان «گزارش بازرسی در مورد نحوه ارتباط با ایران» نشان میدهد که چشمداشت آمریکاییها به ایران منحصر به پول ایران، نفت ایران، و موقعیت مناسب ایران جهت انجام فعالیتهای جاسوسی بوده است. در بخشی از این سند درباره نفت ایران چنین میخوانیم:
«تا زمانی که نفت خاورمیانه برای غرب اهمیت حیاتی دارد، دوستی با ایران نیز واجد اهمیت حیاتی برای ایالات متحده است... ایران سپری عمده میان اتحاد جماهیر شوروی و شبه جزیره سرشار از نفت عربستان میباشد.»[1]
و این عبارت:
«تولید نفت ایران براى آمریکا مهم و براى اروپاى غربى و اسرائیل و ژاپن حیاتى است... ایران بدون شک بازار مهمى براى آمریکا تا آینده قابل پیشبینى خواهد بود... نفت ایران براى آمریکا مهم و براى متحدانش ضرورى است.»[2]
درباره توجه ویژه آمریکاییها پول و سرمایههای مالی ایران نیز چنین میخوانیم:
«شاه خواهان آخرین وسایل نظامى آمریکاست و آنها را به دست مىآورد و به مستشاران و تکنیسینها و مربیان نظامى و غیر نظامى آمریکا پول مىپردازد... ایالات متحده باید آماده کمک به دولت ایران و ارائه خدمات آمریکایى با بهاى کامل باشد. همکارى ایران و آمریکا مبتنى است بر این اعتقاد که ایالات متحده بهترین طیف کالاهاى تولیدى و تکنولوژى را داراست. بهترین هم معمولاً گرانترین است. نفع آمریکا در عرضه بهترین قرارداد، یعنى تأمین کالاها و تکنولوژى بر مبناى اخذ قیمت تمام عیار براى کشور در حال توسعه و پولدارى که مشتاق است بالاتر از همسایگانش باشد، جاذبه دارد»[3]
و درباره نگاه اطلاعاتی و جاسوسی آمریکاییها به خاک ایران نیز چنین آمده است:
«آمریکا منافع بسیار مهمی در ایران دارد. ایران محل وسایل اطلاعاتی آمریکاست که با فایده بیهمتایی که دارد در هیچ مکان دیگری قابل تقلید نیست.»[4]
و در جای دیگری این فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی را معنا میکند:
«منافع وسیع آمریکا مستلزم یک ایران صمیمى، متعهد و با ثبات است. همچنین لازمهاش یک همکارى عملى گسترده است. ایالات متحده نیازمند تسهیلات اطلاعاتی خاصى است که براى توانایى آمریکا در نظارت و تجزیه و تحلیل پیشرفتهاى موشکى و تواناییهاى شوروى و رعایت موافقتنامههاى کنترل سلاحها از طرف این کشور ضرورى مىباشد. به بازرسان گفته شد که هیچ مکان دیگرى به جاى آنها که اینک آمریکا در ایران داراست وجود ندارد. ایالات متحده همچنین محتاج به داشتن امتیاز پروازهاى فوقالعاده است تا هواپیماهاى نظامى و غیر نظامى آمریکایى از طریق اروپا و مدیترانه دسترسى به اقیانوس هند و آسیاى جنوبى (از راه ترکیه) داشته باشند.»[5]
یا این عبارات که همان مقصود را دنبال میکند:
«ایالات متحده در تعقیب خط مشی خود درباره ایران در صدد رسیدن به این هدف است که یک کشور دوست متعهد و با ثبات داشته باشد تا تسهیلات نظامی استراتژیک و نفت و بازارهای خود را در دسترس آمریکا قرار دهد و یک نقش منطقهای سازنده شامل محدود کردن نفوذ شوروی در منطقه ایفا کند.»[6]
این توقعات و انتظارات تماماً توسط حکومت پهلوی تأمین شده بود:
«خط مشى آمریکا نسبت به ایران در جهت ارتقاى منافع آمریکا مؤثر بوده است. بیشتر هدفهاى خط مشى حاصل شده و آن هم در حداقل هزینه از نظر منابع رسمى ایالات متحده.»[7]
فعالیت سفارت آمریکا در تهران در آبان ۱۳۵۸ یعنی حدود ۹ ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی خاتمه یافت. در خلال این مدت آمریکاییها هیچگاه از تلاش برای اعاده جایگاه سابق خود در روابط با ایران باز نایستادند. ولی این تلاش یک ویژگی داشت و آن اینکه هر بار موضعی قاطع از سوی امام خمینی یا دیگر مسئولان جمهوری اسلامی ایران میدیدند، رفتارشان انفعالی میشد و هر بار موضعی نرم و استقبالجویانه از سوی مقامات دولت موقت مشاهده میکردند، جبههگیری جدی و قاطعی از خود نشان میدادند. این شیوه رفتار که در اسناد لانه جاسوسی نیز بازتاب دارد، ترسیم کننده جلوه دیگری از «استعمار سیاسی» توأم با فریب است که آمریکاییها همواره در قبال ایران در پیش گرفتهاند.
ماههای اسفند ۱۳۵۷ و فروردین ۱۳۵۸ زمانی که مقامات سفارت آمریکا در هیچ سطحی با مسئولان جمهوری اسلامی ایران تماس و دیدار نداشتند و شور ضد آمریکایی، حس قالب در سراسر کشور بود، آمریکاییها موضعی کاملاً تدافعی داشتند. اسناد لانه جاسوسی در آن دوره خواندنی است.
یکی از اسناد به تاریخ اول اردیبهشت ۱۳۵۸ با عنوان «نشستن روی تکه چوب شکسته» به روشنی موقعیت آمریکاییها در برابر ایران آن روزها را نشان میدهد. در این سند که ابتدای آن عنوان «خیلی محرمانه» دیده میشود، چارلز ناس کاردار سفارت آمریکا چنین مینویسد:
«نظر ایرانیان درباره ایالات متحده دستخوش یک تحول منفی شده است. بسیاری از دوستان ما سرخورده شدهاند و بسیاری از آنها از داشتن تماس علنی با ما هراس دارند. دشمنان ما غرق در شادی هستند و بهطور تعرضآمیزی ضد آمریکایی شدهاند. برقراری ارتباط با اشخاصی که در خارج از این محیط هستند دشوار شده است. ما در تجزیه و تحلیل و درک کامل این تغییرات با مشکل مواجه شدهایم... بسیاری از دوستان ما از حوادث اخیر سرخورده شدهاند و بسیاری از آنها میترسند که با ما رابطه داشته باشند... دشمنان ما و آنهایی که نسبت به ما خصومت دارند غرق در شادیاند. آنها با پشتیبانی کسانی که از ما تنفر دارند جوی را ایجاد کردهاند که در نتیجه آن، هر چیزی که آمریکایی باشد خائنانه و ضد اسلامی و شَر است... هرگونه تقصیری در معاشرت با آمریکاییها برای مظنون ساختن طرف یا محکوم کردن او کافی است. ما حتی از سوی دوستانمان ضعیف و بیاثر معرفی شدهایم... اطلاعاتی که از طریق پیامهای تلفنی به ما میرسید دیگر در دسترس ما به جز در موارد اقدامات پوشیده و سری قرار نمیگیرد... این بیمارگونگی انقلابی که به نحوی بی سر و صدا و در عین حال با نهایت توانایی در نتیجه تبلیغات خصمانه تشدید شده است، نفوذ تاریخی ما را در اینجا کاهش داده است.»[8]
سند مذکور پس از اشاره به موارد فوق و تشریح جایگاه ضعیف آمریکا در برابر انقلاب اسلامی در موضعی تدافعی راهکارهایی را برای برونرفت از این مخمصه سیاسی ارائه میدهد. چارلزناس، این راهکارها را به سه بخش تقسیم کرده: بخش اول شامل هماهنگی موقت با جریان امور کشور است. در اجرای این مرحله به همراهی و همکاری چهرههایی از دولت موقت به عنوان بسترسازان این بخش اشاره شده است. بخش دوم اعزام سفیر جدید به ایران که به قول چارلزناس یک «دگرگونی از کهنه به نو» محسوب میشود و اشاره دارد که این دگرگونی صرفاً «آرایشی» است. در بخش سوم نیز باید «تعدیلهای بروکراتیک صورت گیرد تا اثرات ناهنجار سیاست آمریکا در ایران و در منطقه به حداقل برسد.»[9]
چهار روز پس از مخابره گزارش فوق، ابراهیم یزدی به وزارت امور خارجه منصوب شد. مقامات سفارت آمریکا در روزهای پس از این انتصاب، دیدگاههای وی در عرصه سیاست خارجی را رصد کردند و پس از اطمینان از عدم دیدگاههای منفی در موضعگیریهای وی نسبت به آمریکا و حتی استقبال وی از حل و فصل اختلافات دو کشور، و نیز مطالعه مصاحبه مطبوعاتی عباس امیر انتظام معاون نخستوزیر در ۱۰ اردیبهشت که حاوی هیچ نکته ضد آمریکایی نبود[10] به تدریج مواضع قاطعتری اتخاذ کردند:
روز ۱۱ اردیبهشت کاردار و کفیل سفارت آمریکا در تهران ملاقاتی رسمی با ابراهیم یزدی انجام دادند. سندی که از این ملاقات منتشر شد با طبقهبندی «خیلی محرمانه» مینویسد:
«... ناس از یزدی خواست تا ترتیبی فراهم کند که آمریکاییها به بیمارستان ارتش، و همچنین به پادگانی که قبلاً مقر مستشاری نظامی آمریکا بوده دسترسی یابند. همچنین اجازه برای خارج کردن اسناد آمریکا از محوطه پادگان لویزان، پایگاه هوایی دوشان تپه، و ستاد نیروی دریایی به دست آورند. کاردار آمریکا همچنین تأکید کرد که اقلیتهای مذهبی در ایران باید اجازه خرید و فروش مشروبات الکلی را داشته باشند و یزدی نیز در پاسخ گفت: «همه چیز رو به راه است.»...»[11]
کاردار آمریکا همچنین در برابر گلایه ابراهیم یزدی از وی مبنی بر علت حضور آمریکاییهای مسلط به زبان کردی در شهرستان نقده گفت: «آنان شرقشناس هستند و مأموریت دارند که درباره زبان و فرهنگ کردی تحقیق کنند.»[12] در همین دیدار دکتر یزدی افزود: «حکومت ایران رد پای چند نفر از کارکنان ساواک از جمله عوامل آتشسوزی سینما رکس آبادان را که باعث قتل ۴۰۰ نفر از مردم در اوت ۱۹۷۸ (28 مرداد 1357) شد، در ایالات متحده یافته است» و کاردار بیآنکه تکذیب کند، گفت: «در اینباره کسب تکلیف خواهد کرد. زیرا قراردادی بین ایران و ایالات متحده در مورد استرداد مجرمین وجود ندارد و مسئله به مشکل برخورد خواهد کرد.»[13]
با ترور شهید مرتضی مطهری در ۱۱ اردیبهشت ۱۳۵۸ و موج تازهای که پس از این حادثه علیه جنایات گروههای مورد حمایت آمریکا در سراسر ایران به راه افتاد، ابراهیم یزدی روز ۱۷ اردیبهشت در مصاحبهای همسو با این احساس عمومی اظهار داشت: «موج ضد آمریکایی سراسر ایران را فراگرفته و این وظیفه دولت آمریکاست که باید در جهت بهبود رابطه قدم اول را بردارد.»[14]
دو روز پس از این مصاحبه سندی به تاریخ ۱۹ اردیبهشت تحت عنوان «ارتباط دو جانبه» از سفارت آمریکا در تهران به وزارت خارجه آن کشور مخابره شد. در این سند بار دیگر از موضعی دفاعی چنین آمده است:
«عدم اطمینان نسبت به دولت آمریکا همه جاگیر شده و سوءظن کلی نسبت به دولت آمریکا حاکم میباشد. سوءظن به اینکه آمریکا میخواهد اهداف انقلاب را از طریق استخدام اعضای سابق ساواک به عنوان عوامل تروریست، سوءاستفاده از نارضاییهای مردمی، تشویق مردم به قیام، شوراندن اقلیتها، و ضربه به اقتصاد ایران پایمال کند.»[15]
در بخش دیگری از این سند میخوانیم:
«رسانههای گروهی آمریکا پس از انقلاب ایران همواره سعی داشتهاند نقاط منفی را زیر نظر بگیرند. آنها گزارشاتی از ایران منتشر میکنند مبنی بر اینکه ایران از هر نظر در منجلاب بدبختی فرو رفته است. از دیگر مسائلی که روابط ما را سردتر میکند حضور وابستگان به رژیم سابق ایران در آمریکا میباشد.»[16]
این سند میافزاید:
«اهداف هیئت آمریکایی در ایران این است که همکاری را در همه زمینههایی که دولت موقت نیاز دارد نگاه دارد.»[17]
این شیوه موضعگیری که در آن روش «تهدید و تحبیب» تواماً یا متناوباً ابراز میشود، در بسیاری از اسناد لانه جاسوسی به عنوان «سیاست چماق و هویج» شناخته شده است. به همین دلیل است که بلافاصله بعد از سند فوق در سندهای دیگری وزیر خارجه آمریکا از مسئولان سفارت کشورش در تهران درخواست کرده تا ضمن ملاقات با یزدی نسبت به تضییع حقوق یهودیان، اعدام القانیان، و حتی سلب مصونیت از مستشاران نظامی آمریکا در ایران اعتراض کنند.[18]
ریشه اصلی رفتار سیاسی آمریکا نسبت به ملت ایران که گاهی با آب و رنگ دوستی ارائه میشود را باید در همان سند شماره ۱۲ و اظهارات چارلزناس کاردار آمریکا جستجو کرد که گفته بود: «دگرگونی رفتار سیاسی ما از کهنه به نو، آرایشی است.»[19]
یکی از جلوههای سیاست استعماری و عوامفریبانه آمریکاییها، رفتار آنان با موضوع پذیرش محمدرضا پهلوی در خاک آن کشور پس از پیروزی انقلاب بود. به موجب اسناد لانه جاسوسی مقامات آمریکایی از یک سو نگران بودند ورود شاه به آمریکا موج ضد آمریکایی در ایران را تشدید کند و دستاوردهای آنان برای نزدیک شدن به دولت جدید پس از سقوط شاه را بر باد دهد:
«در اینجا تلقی عموم این است که ما با شاه و اسرائیلیها و ساواکیها برای براندازی انقلاب تلاش میکنیم. بنابراین اعطای پناهندگی به شاه میتواند تمامی دستاوردهای ما را خنثی کند.»[20]
و از سوی دیگر خود مایل بودند و اصرار داشتند که شاه را در خاک خود بپذیرند. چنانکه لینگن کاردار جدید آمریکا مینویسد:
«من میگویم که در روابط دو جانبه ما احتیاج به انعطاف بیشتری داریم تا بتوانیم عواقب بدی را که ممکن است به دنبال پذیرش شاه در آمریکا (که من معتقدم باید بالاخره او رابپذیریم) برای منافع ما پیش آید، تحمل کنیم.»[21]
و یا اینکه علیرغم آگاهی از تاثیرات نامطلوب تصمیم دولت آمریکا در پذیرفتن شاه در آن کشور، با این تصمیم مخالفت نمیورزد و فقط تأکید میکند که ورود شاه موکول به بعد از آمدن سفیر جدید آمریکا به ایران شود:
«به نظر من تا قبل از اینکه ما سفیری در اینجا داشته باشیم، خیلی مطلوب است که شاه به ایالات متحده نیاید.»[22]
قدر مسلم این است که آمریکاییها در پیشبرد سیاستها و اهداف خود در ایران پس از انقلاب، همواره بر روی گرایشهای سیاسی بعضی مسئولان دولتی حساب ویژهای باز کرده بودند. آنان به این گرایشها به عنوان تکیهگاه و ابزاری برای پیشبرد استراتژی «استعمار سیاسی» مینگریستند. توجه به چند اظهار نظر در این رابطه میتواند اهمیت این «تکیهگاه» را نشان دهد:
«سلامتیان گفت: سفیر باید با کسانى که مشورت مىکند بر تمایل ایران به داشتن روابط نزدیک با آمریکا تأکید نماید. او اضافه کرد که این مطلب را قبلاً با نخستوزیر و وزیر امور خارجه در میان گذاشته لذا این اعلام دوستى، موضع مشترک بلندپایهترین مقامات کشور بود... سلامتیان گفت که آمریکاییان باید بفهمند که انقلاب ایران از خیلى جهات شبیه انقلاب 1779 آمریکا بوده است. رؤساى جمهور بزرگ آمریکا، جورج واشنگتن، جفرسون و لینکلن اینجا خیلى مورد احترام هستند. خیلى از جوانب قانون اساسى ایران از قانون اساسى آمریکا الهام گرفته بود»[23]
«او (یزدى) گفت: گذشته، گذشته است و ایرانیان مردان عمل هستند و زمینههاى بسیار براى همکارى وجود دارد. ایران نیز به مرور زمان نیازمند تکنولوژى و محصولات کشاورزى آمریکا خواهد بود و مناسبات عادى بر مبناى احترام متقابل خواهد بود.»[24]
«... صدر، وزیر بازرگانى گفت که پس از 20 سال مطالعه و کار و زندگى در ایالات متحده، به این اعتقاد رسیده که آمریکاییها عملگراترین اشخاص در دنیا هستند. آمریکا مىتواند خود را با اوضاع جدید ایران وفق دهد. او گفت: اطلاعات و اولویتهاى گذشته دقیق نبوده و بایستى اصلاح شود. مناسبات ایران با ایالات متحده اعم از فرهنگى و تکنولوژیک و پیوندهاى خانوادگى طورى است که از تمایل ایران به حفظ مناسبات با ایالات متحده پشتیبانى مىکند.»[25]
«امیر انتظام به خبرنگاران گفت که امیدوار است روابط با آمریکا به زودى به سوى بهبودى رود. در مورد قراردادهاى نظامى او گفت فسخ تمام قراردادهاى سابق که ایران قبلاً در آنها میلیاردها دلار سرمایهگذارى کرده بود غیرعاقلانه است. او حتى بهطور غیرمستقیم به لزوم متخصصان نظامى آمریکایى اشاره کرد.»[26]
«یزدى مطرح نمود که ایران نمىتواند به تنهایى به پیش برود. او صریحاً به ادامه وابستگى به غرب اقرار کرد و گفت که فسخ سریع قراردادها توسط ایران بیشتر به ضرر ایران خواهد بود تا فروشندگان خارجى...»[27]
«من (لینگن) در اینجا در تمام سطوح به گرمى پذیرفته شدهام. سروصداهاى اخیر دولت درباره ما عموماً مثبت بوده است... ما احساس مىکنیم که هم یزدى و هم بازرگان، بهطور فزایندهاى نیاز به حرکت در جهت یک تفاهم بهتر با ما را تشخیص مىدهند. این موضوع حتى به میزان زیادترى در مورد رهبریت نظامى وجود دارد.»[28]
«او (یزدی) گفت از اظهارت پرشت در راه و روش دولت آمریکا نسبت به مناسبات با ایران قدردانى مىکند. دولت موقت ایران نیز به نوبه خود مایل است مناسبات حسنه و سازندهاى با ایالات متحده داشته باشد.»[29]
پینوشتها:
[1]. اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1386، کتاب چهارم، ص ۲۲۹، مبحث: «نحوه مدیریت روابط با ایران».
[2]. همان، ص 219، مبحث: «دستیابی به منابع و اهداف تعیین شده در مورد ایران».
[3]. همان، ص 232، مبحث: «نحوه مدیریت روابط با ایران».
[4]. همان، ص ۲۳۰، مبحث: «نحوه مدیریت روابط با ایران».
[5]. همان، ص 234، مبحث: «3 ـ منافع آمریکا».
[6]. همان، ص ۲۳۳، مبحث: «خط مشی».
[7]. همان، ص 232، مبحث: «نحوه مدیریت روابط با ایران».
[8]. همان، ص ۲۵۰ - ۲۵۲، مبحث: «نشستن روی تکه چوب شکسته»، سند شماره ۱۲.
[9]. همان، ، ص ۲۵۲، همان مبحث و همان سند.
[10]. همان، کتاب دهم، ص ۳۳۶، سند شماره ۱۶۱.
[11]. همان، کتاب چهارم، ص ۲۵۶ - ۲۵۷، موضوع: «ملاقات با یزدی وزیر امور خارجه»، سند شماره ۱۶.
[12]. همان، ص ۲۵۷، سند شماره ۱۷.
[13]. همان، ص ۲۵۸، همان سند.
[14]. روزنامه اطلاعات، ۱۷ اردیبهشت ۱۳۵۸، ش ۱۵۸۴۷، ص ۱ - ۲.
[15]. اسناد لانه، همان، کتاب چهارم، ص ۲۶۲، موضوع: «ارتباطات دوجانبه»، سند شماره ۲۱.
[16]. همان، ص ۲۶۳، همان سند.
[17]. همان، ص ۲۶۲، همان سند.
[18]. همان، ص ۲۶۴ و ۲۶۵، اسناد شماره۲۲، ۲۳، ۲۴.
[19]. همان، ص ۲۵۲، سند شماره ۱۲.
[20]. همان، کتاب اول، ص ۳۱۸ و ۳۱۹، سند شماره ۲۱.
[21]. همان، همان سند، ص 319، بند شماره 7.
[22]. همان، کتاب چهارم، ص 295، سند شماره 50.
[23]. همان، ص 244 - 245، موضوع: «ملاقات با سلامتیان»، سند شماره 5.
[24]. همان، ص 246 - 247، موضوع: «ملاقات با یزدی معاون نخستوزیر»، سند شماره 8.
[25]. همان، ص 254، موضوع: «دیدار از دکتر رضا صدر وزیر بازرگانی»، سند شماره 14.
[26]. همان، ص 278، موضوع: «آینده عادی شدن روابط تجاری آمریکا و ایران»، سند شماره 38.
[27]. همان، همان ص و همان سند.
[28]. همان، کتاب چهارم، ص 294، موضوع: « تعیین سفیر کبیر»، سند شماره 50.
[29]. همان، ص 334، موضوع: «ملاقات با یزدی»، سند شماره 86.
تعداد بازدید: 116