11 آذر 1403
احمد ساجدی
نورالدین کیانوری از رهبران حزب توده ایران، در تابستان 1294 شمسی در بخش «بلده» از توابع شهرستان «نور» متولد شد.[1] او در خانوادهای به دنیا آمد که سه نسل آن سیاستورز بودند. پدر بزرگش آیتالله شیخ فضلالله نوری از رهبران برجسته مذهبی عصر مشروطه بود و پدرش حاج شیخ مهدی نیز از فعالین سیاسی و از رادیکالترین چهرههای مشروطهخواه بود که در شبی زمستانی به ضرب گلوله یک ناشناس به قتل رسید و نورالدین تحت تکفل خواهران و برادران بزرگش افتاد. از این رو وی از همان سالهای نوجوانی با سیاست آشنا شده بود.[2]
تحصیلات
نورالدین در 1313 تحصیلات متوسطه را در مدرسه دارالفنون به پایان رساند و سپس وارد دانشکده فنی شد. یک سال بعد برای ادامه تحصیل راهی آلمان شد و در دانشگاه فنی شهر آخن تحصیلات را در رشته ساختمان و معماری ادامه داد.[3] در 1319 پس از پنج سال اقامت در آلمان و در بحبوحه جنگ جهانی دوم به ایران مراجعت کرد و به خدمت نظاموظیفه رفت.[4]
کیانوری در 1321 پس از پایان دوره سربازی رسماً به حزب توده پیوست؛ حزبی که در مهر 1320 در سایه حضور نظامیان شوروی و صلاحدید آنان طی نشستی در منزل سلیمان میرزا اسکندری و با عضویت تعداد زیادی از کمونیستهای زندانی دوره ژهلوی اول، اعلام موجودیت کرده بود.[5]
کیانوری در 1323 با مریم فیروز، دختر عبدالحسین فرمانفرما از اشراف قاجار، ازدواج کرد.[6] در همین سال در کنگره اول حزب توده به عنوان عضو «کمیسیون تفتیش» انتخاب شد و رهبری «سازمان جوانان حزب توده» را به دست گرفت. او در 1326 به دنبال برگزاری کنگره دوم حزب به عنوان عضو کمیته مرکزی و عضو هیئت اجرائیه انتخاب شد.[7]
بعد از شکست حزب دمکرات آذربایجان در برابر نیروهای نظامی اعزامی از تهران در آذر 1325 و فرار عبدالصمد کامبخش مسئول حزب توده در تبریز و بانی تشکیل سازمان افسران حزب، کیانوری تمامی مسئولیتهای حزب توده شاخه آذربایجان را بر عهده گرفت.[8] اما پس از ترور نافرجام محمدرضا پهلوی در دانشگاه تهران در بهمن 1327 و متهم شدن حزب توده، کیانوری نیز به همراه بسیاری از رهبران باقیمانده حزب دستگیر و زندانی شد. او در 1329 پس از فرار از زندان به زندگی مخفی روی آورد.[9] در این دوره، رهبری حزب به یک «هیات اجرائیه» پنج نفره واگذار شد، که کیانوری تواناتر از سایرین بود. او علیرغم زندگی مخفی خود، با نفوذ در سازمان افسری این حزب، که ستون فقرات حزب به شمار میرفت، اهداف خود را دنبال کرد. او اداره «کمیسیون فنی» حزب را نیز به عهده داشت، که کار آن تدارکات و اقدامات غیرقانونی برای حزب بود؛ جعل اسناد و تهیه خانههای مخفی و اداره چاپخانههای زیرزمینی، تا انجام عملیات سری. کیانوری به عنوان چهرهای ماجراجو و خشن، الگوی «قاطعیت انقلابی» در حزب توده شده و بیشتر اعضای جوان و تندروی حزب طرفدار او بودند.[10]
در اردیبهشت 1330 هنگامی که دکتر مصدق به قدرت رسید، کیانوری علیرغم غیرقانونی بودن حزب توده، فعالیت سیاسی حزب را علنی کرد. رابطه حزب توده و مصدق در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت، رابطهای پر نشیب و فراز بود. حزب پس از قیام 30 تیر 1331، خود را بیش از پیش به مصدق نزدیک کرد، اما پس از کودتای امریکایی-انگلیسی 28 مرداد 1332 حزب توده نیز از سرکوب حکومت پهلوی در امان نماند. کیانوری به همراه همسرش به زندگی مخفی روی آوردند تا اینکه در 1334 موفق شد به شوروی بگریزد.[11]
کیانوری پس از دو سال اقامت در شوروی، در 1336 راهی جمهوری دمکراتیک آلمان (آلمان شرقی)شد. در جریان کنگره هفتم حزب توده که در تابستان 1339 در مسکو تشکیل شد، ایدئولوژی حزب توده در اساسنامه جدید، رسماً مارکسیسم - لنینیسم تعیین شد. در همین جلسه کیانوری به عنوان عضو هیئت اجرایی جدید حزب انتخاب شد،[12] اما در سال 1342 به دنبال اختلافاتی که در رهبری حزب توده بروز کرد، علیرغم میل خود، از کار حزبی کنار رفت و در رشته تخصصی خود در آکادمی ساختمان برلین مشغول شد. وی در 1351 مجدداً به فعالیت حزبی بازگشت و تا سال 1356 دبیر دوم حزب بود.[13] او از 1351 تا اواخر 1357 تفکرات سیاسی خود را عملاً در رهبری حزب اعمال کرد و در تمام این سالها از کمکهای احزاب کمونیستی شوروی، ایتالیا، آلمان شرقی و فرانسه بهره گرفت[14] و موفق شد چند گروه زیرزمینی از هواداران حزب را در ایران متشکل کند که مهمترین آنها «سازمان نوید» بود.
کیانوری با پیروزی انقلاب اسلامی و پس از برگزاری کنگره شانزدهم حزب توده در اسفند 1357 با رأی اکثریت آرا دبیراول حزب شد.[15] تحلیل غالب در آن زمان این بود که وی بنا به خواست و اراده حکومت شوروی به این مقام رسید تا در خلال انقلاب اسلامی، وظیفهای مهم را به عهده گیرد. بابک امیرخسروی، از اعضای کمیته مرکزی، درباره ارتقاء کیانوری به دبیر اولی حزب میگوید:
«در آستانه پیروزی انقلاب که بازگشت حزب توده به کشور به واقعیت تبدیل میشد، دستگاه رو به فساد شوروی به فرد کاملا مورد اعتماد و فرمانبر و در عین حال کاردانی احتیاج داشت تا در رأس حزب قرار گیرد و بتواند سیاست و منافع و نیازهای شوروی را بیکم و کاست تأمین کند. کیانوری برای چنین مأموریت و مسئولیتی مناسبترین فرد بود. بدینسان مقامات شوروی با شتاب و زیر پا گذاشتن همه موازین اخلاقی و حتی اساسنامه حزب توده ایران، ترتیب برانداختن اسکندری و جایگزین کردن کیانوری به عنوان دبیر اول حزب را فراهم کردند.»[16]
کیانوری، هیئت دبیران حزب را از همکاران نزدیک خود انتخاب کرد، سازمانهای حزبی را تحت کنترل خود درآورد و رهبری مطلق خود را بر حزب توده تحقق بخشید.[17] او سپس در اردیبهشت 1358 به همراه همسرش به ایران بازگشت و تلاش کرد از فضای انقلابی در ایران استفاده کرده و فعالیتهای سیاسی خود را دوباره احیا کند. البته در اوایل انقلاب، کیانوری بر این باور بود که تا وقتی وضعیت تحولات ایران بهطور کامل مشخص نشده، باید تحرکات و فعالیتهای تشکیلاتی مخفی باقی بماند. او ظن این را داشت که ممکن است با یک کودتا ورق برگردد و انقلاب شکست بخورد، به همین دلیل در روزهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی دست به عصا حرکت میکرد.[18]
به مرور و با تثبیت انقلاب و حمایت گسترده مردم از رهبری انقلاب، کیانوری در ظاهر سیاست حمایت از امام خمینی و انقلاب اسلامی را در پیش گرفت؛ سیاستی که به نظر میرسید بیشتر ناشی از مقتضیات زمان و فضای سیاسی حاکم بر کشور بود. او به ظاهر از امام خمینی، برقراری نظام جمهوری اسلامی، قانون اساسی جدید کشور و استقرار دولت موقت حمایت کرد[19] و حتی در اختلاف میان امام خمینی و لیبرالها جانب امام را گرفت، همه جا به نفع نظام و نهادهای انقلاب سخن گفت و از اقدام دادگاههای انقلاب در اعدام سرکردگان حکومت پهلوی نیز حمایت کرد.[20] او علیرغم اینکه مدعی حمایت از انقلاب بود به موازات فعالیتهای رسمی و آشکار، دارای تشکیلات و فعالیتهای پنهان نیز بود و طرحها و نقشههای خود را به صورت نفوذ در مراکز حساس نظامی و سیاسی کشور با هدف براندازی، مخفیانه به پیش میبرد. او در عین اعلام حمایت از جمهوری اسلامی، با نفوذ در ارتش و تشکیل مجدد «سازمان افسران حزب توده»، همکاری با سرویس اطلاعاتی شوروی، و گردآوری اسلحه و مهمات، عملاً قوانین جمهوری اسلامی را زیر پا گذاشت.[21]
کیانوری در خاطراتش چنین میگوید:
«حزب فعالیتهای خود را در ایران با گشایش دفتر مرکزی و دعوت از اعضای قدیمی برای پیوند مجدد آغاز کرد ولی در همان حال بخشی از امکانات حزب را مخفی نگاه داشت که شامل بخش اعظم انبار اسلحه حزب و امکانات چاپ مخفی بود.»[22]
از دیگر اقدامات کیانوری پس از انقلاب، عضوگیری مخفیانه از نیروهای مسلح و همچنین بازسازی وجهه و پایگاه اجتماعی حزب توده در افکار عمومی بود. او برای این منظور تلاش فشردهای در جعل تاریخ آغاز کرد: و به منظور اعاده حیثیت از حزب توده در مواجهه با رخدادهای تاریخی مهم تاریخ معاصر، کتابها و مقالههایی نوشت. وی در این نوشتهها بر آن بود تا نقش حزب توده در کودتای انگلیسی- آمریکایی ۲۸ مرداد 1332، سازش مداوم حزب توده با محمدرضا پهلوی، وابستگی حزب توده به شوروی و دیگر اقدامات خلاف مصالح ملی توسط حزب توده را وارونه نشان داده یا از دید عموم پنهان سازد.[23]
در ناآرامیهای اول انقلاب در مناطق کردستان و ترکمن صحرا، کیانوری تلاش میکرد هم نفوذ حزب توده را در مناطق درگیری توسعه دهد و هم گروههای سیاسی درگیر در مناطق بحرانی را زیر چتر حزب توده درآورد.[24]
با شروع جنگ تحمیلی نیز فعالیت کیانوری و حزب تحت فرمان وی، تلاش برای نفوذ در نیروهای مسلح با هدف کسب اطلاعات برای شوروی، دستیابی به اسناد محرمانه و القاء نظرات حزب به تصمیمگیران جمهوری اسلامی، به ویژه در نیروهای مسلح بود.[25]
سرانجام در سپیدهدم 17 بهمن 1361 با دستگیری کیانوری و همسرش، نخستین مرحله عملیات فروپاشی حزب توده آغاز شد. در ساعات اولیه عملیات، بخش مهمی از مراکز پنهانی حزب توده به تصرف سپاه پاسداران درآمد و حدود 40 تن از مهرههای برجسته حزب توده و عناصر کلیدی شبکه جاسوسی شوروی در ایران دستگیر شدند. دستگیرشدگان بخش عمده اعضای کمیته مرکزی و کادرهای درجه اول حزب توده را تشکیل میدادند.[26] اتهام اصلی سران حزب توده و شخص کیانوری جاسوسی برای اتحاد جماهیر شوروی و نفوذ در مراکز حساس نظامی و امنیتی و تلاش برای مقابله پنهان با جمهوری اسلامی بود.[27]
روز ۷ اردیبهشت ۱۳۶۲ در دومین مرحله از عملیات فروپاشی حزب توده، ۴ نفر دیگر از رهبران این حزب همراه با ۱۷۰ نفر از کادرهای حزبی و اعضای سازمانهای مخفی و نظامی و جاسوسی حزب در تهران و بیش از ۵۰۰ نفر در شهرستانها دستگیر شدند. در جریان این عملیات ۸۰ خانه تیمی متعلق به حزب توده و مقادیر زیادی اسلحه و مهمات کشف و ضبط شد. سپاه پاسداران در اطلاعیهای تصریح کرد: «بازداشتشدگان در اقاریر خود به توطئه براندازی نظام اعتراف کردهاند.»[28]
روز ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۲ کیانوری و محمود اعتمادزاده (م. الف. بهآذین) در یک برنامه تلویزیونی از خیانتها، جاسوسیها، جرائم، قانونشکنیها، فریب مردم و تخلفات خود از آغاز پیدایش حزب توده بهویژه از آغاز پیروزی انقلاب سخن گفتند. کیانوری در اعترافات خود به جزئیات جمعآوری اطلاعات نظامی محرمانه ایران و تحویل آن به روسها، انباشت سلاحهای غیرمجاز در دفاتر حزبی و وابستگی تصمیمات حزب توده به خواست و اراده حزب کمونیست شوروی اشاره کرد. محمود اعتمادزاده (به آذین) نیز در سخنان خود اعلام کرد که مارکسیسم در ایران به بنبست رسیده است.[29]
روز ۱۴ اردیبهشت ۱۳۶۲ سفیر شوروی در تهران به وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران احضار و طی یادداشتی از وی خواسته شد حداکثر ظرف ۴۸ ساعت ۱۸ نفر از دیپلماتهای سفارت شوروی را که از نظر دولت ایران «عنصر نامطلوب» شناخته شدهاند، از کشور خارج کند. این اقدام که یک روز قبل از اعلام انحلال حزب توده و در پی اعترافات تلویزیونی کیانوری و سایر سران حزب صورت گرفت، سبب فروپاشی تشکیلات گسترده حزب و معرفی اعضا و کادرهای آن به مراکز انتظامی و نظامی شد.[30]
روز ۱۵ اردیبهشت ۱۳۶۲ با حکم دادستانی کل انقلاب اسلامی حزب توده منحل شد. در این حکم به جرائم حزب توده در ۵ مورد اشاره شده بود: جاسوسی به نفع بیگانگان، سرقت و نگهداری اسلحه و مهمات برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران، رابطه با گروههای محارب، اخلال در فعالیت کارخانجات و مراکز تولیدی و صنعتی کشور، نفوذ در سازمانها، ادارات، نهادهای انقلابی و مراکز نظامی و انتظامی.[31]
روز ۵ شهریور ۱۳۶۲ کیانوری در دومین مصاحبه تلویزیونی خود گفت: «حزب توده هم به لحاظ عقیدتی و هم سیاسی و هم علمی به شوروی وابسته بود.» وی افزود: «بیماری خودپرستی در داخل حزب توده اصلیترین عامل تشدیدکننده فساد عمومی در حزب بود.» کیانوری گفت: «با شروع جنگ تحمیلی، حزب توده با تمام امکانات بر علیه انقلاب اسلامی وارد معرکه شد و دولت شوروی اهداف نظامی ایران را به حزب توده گزارش میکرد و نحوه عملکرد افراد حزب را مشخص مینمود.»[32]
روز ۱۱ مهر ۱۳۶۲ هجده نفر از سران حزب منحله توده در یک میزگرد تلویزیونی ابعاد تازهای از خیانتهای خود به ملت ایران طی ۴۲ سال فعالیت این حزب را تشریح کردند. در این میزگرد، کیانوری اظهار داشت: «این حزب حتی پس از فاجعه ۱۷ شهریور تهران همچنان با بقای سلطنت شاه موافق بود.» وی با اشاره به اینکه حزب توده در ۱۳۲۰ در دامان شوروی شکل گرفت، افزود: «غائله آذربایجان در سال 1325 نیز جزیی از خیانت بزرگ به ملت ما بوده، و نتیجه فعالیت حزب ما جز یک شکست بزرگ نبود.»[33]
روز ۱۸ مهر ۱۳۶۲ بخش دیگری از میزگرد تلویزیونی ۱۸ نفر از سران حزب منحله توده از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. در این میزگرد کیانوری اظهار داشت: «ما بهترین استعدادهای یک نسل را به فساد کشاندیم... راه ما خیانت به منافع ملت ایران بود.» پورهرمزان عضو کمیته مرکزی و مسئول انتشارات حزب توده نیز گفت: «ملت ایران میگفتند نه شرقی و نه غربی، ما میگفتیم وابستگی به شوروی» قائمپناه عضو کمیته مرکزی حزب و از اعضای هیئت تحریریه نشریه «راه مردم» نیز میگفت: «ما سران حزب توده در تمام دوران اقامت در خارج از کشور یعنی حدود ۳۰ سال جاسوس کا.گ.ب بودیم.»[34]
نورالدین کیانوری روز 14 آبان 1378 در سن 87 سالگی بر اثر سکته قلبی در منزل مسکونیاش در تهران درگذشت.[35]
پینوشت:
[1]. گفتوگو باتاریخ، مصاحبه با کیانوری دبیر اول حزب توده، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، بهار 1386، ص 6.
[2]. «دو پرده از زندگی دبیر اول حزب توده»، پژوهشکده تاریخ معاصر ایران، تاریخ انتشار: 3 مرداد 1399، کد مطلب: 14010.
[3]. «خاطرات نورالدین کیانوری»، پژوهشکده باقرالعلوم، تاریخ نشر: 11 شهریور 1386.
[4]. گفتوگو با تاریخ، همان، همان ص.
[5]. حزب توده از شکلگیری تا فروپاشی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1387، ص 93.
[6]. «دو پرده از زندگی دبیر اول حزب توده»، همان.
[7]. «خاطرات نورالدین کیانوری»، همان.
[8]. «نگاهی به سرگذشت و کارنامه رهبران حزب توده؛ از سلیمان میرزا تا کیانوری»، پایگاه اطلاعرسانی «تاریخ ایرانی»، تاریخ نشر: 29 بهمن ۱۳۹۰، کد: ۱۸۴۵.
[9]. عملیات فرار در 24 آذر 1329 رخ داد و طی آن جمعی از رهبران حزب توده از جمله کیانوری از زندان قصر گریختند؛ عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران، نشر گفتار، 1376، ج 1، ص 440.
[10]. «نگاهی به سرگذشت و کارنامه رهبران حزب توده؛ از سلیمان میرزا تا کیانوری»، همان.
[11]. «دو پرده از زندگی دبیر اول حزب توده»، همان.
[12]. حزب توده از شکلگیری تا فروپاشی، همان، ص 150.
[13]. «خاطرات نورالدین کیانوری»، همان.
[14]. نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیستوپنج ساله ایران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371،1، ص 326.
[15]. گفتوگو با تاریخ، همان، همان ص.
[16]. «نگاهی به سرگذشت و کارنامه رهبران حزب توده؛ از سلیمان میرزا تا کیانوری»، همان.
[17]. حزب توده از شکلگیری تا فروپاشی، همان، ص 182.
[18]. «دو پرده از زندگی دبیر اول حزب توده»، همان.
[19]. نجاتی، غلامرضا، همان، ج 2، ص 507.
[20]. «دو پرده از زندگی دبیر اول حزب توده»، همان.
[21]. «نگاهی به سرگذشت و کارنامه رهبران حزب توده؛ از سلیمان میرزا تا کیانوری»، همان.
[22]. کیانوری، نورالدین، خاطرات، تهران، مؤسسه دیدگاه، ۱۳۷۱، ص ۵۱۸.
[23]. فوزی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، نشر عروج، ۱۳۸۷، ج ۱، ص ۳۶۹.
[24]. فوزی، یحیی، همان، ج ۱، ص ۴۶۴ - ۴۶۵.
[25]. فوزی، یحیی، همان، ص 371 - 372.
[26]. حزب توده از شکلگیری تا فروپاشی، همان، ص 796.
[27]. «دو پرده از زندگی دبیر اول حزب توده»، همان.
[28]. روزنامه جمهوری اسلامی، 10 اردیبهشت 1362، ش 1133، ص 1 - 4؛ حزب توده از شکلگیری تا فروپاشی، همان، ص 796.
[29]. روزنامه اطلاعات، 11 اردیبهشت 1362، ش 17000، ص 1 - 3؛ روزنامه جمهوری اسلامی، 11 اردیبهشت 1362، ش 1134، ص 1 - 10.
[30]. حزب توده از شکلگیری تا فروپاشی، همان، ص 807.
[31]. حزب توده از شکلگیری تا فروپاشی، همان، ص 805 - 806.
[32]. روزنامه جمهوری اسلامی، 6 شهریور 1362، ش 1229، ص 1 - 10؛ روزنامه اطلاعات، 6 شهریور 1362، ش 17094، ص 1 - 14.
[33]. روزنامه اطلاعات، 12 مهر 1362، ش 17124، ص 1 - 17؛ روزنامه جمهوری اسلامی، 12 مهر 1362، ش 1259، ص 1 - 7.
[34]. روزنامه جمهوری اسلامی، 19 مهر 1362، ش 1265، ص 1 - 8؛ روزنامه اطلاعات، 19 مهر 1362، ش 17130، ص 1 - 18.
[35]. خبرگزاری ایرنا، 15 آبان ۱۳۷۸، کد خبر: 5692704.
تعداد بازدید: 48