08 آبان 1403
روز سوم خرداد سال 52 به مناسبت سالگرد شهادت آیتالله سعیدی در فیضیه جلسهای گذاشتیم. آقایان علما نشستند، طلبهها جمع شدند. در شمال فیضیه زیلو انداختیم، قرآن پخش کردیم و من شروع به شعار دادن کردم، از شهدای فدائیان اسلام یادی کردم. برای شهدای فیضیه، سعیدی، بخارایی، هرندی، صادق امانی صلوات فرستادیم. پلیس از پشتبام، فیضیه را محاصره کرده بود و ما هم بیاعتنا کار خودمان را میکردیم.
مجلس که تمام شد، من فهمیدم که لو رفتهام. پیراهن بلند عربی پوشیده بودم و رویش لباس ساده و لبادهای، سریع به طرف توالتهای فیضیه رفتم و تا آنجا برسم لباده را درآورده به یکی از همحجرهایها دادم. عینکم را برداشتم و آماده شدم برای وضو گرفتن. مأموری که میخواست مرا دستگیر کند نتوانست تشخیص دهد و من جان سالم به در بردم.
منبع: دهه پنجاه: خاطرات حسن حسنزاده کاشمری، علی خاتمی، محمدکاظم شکری، تدوین فرامرز شعاع حسینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، عروج، 1387، ص 119.
تعداد بازدید: 22