انقلاب اسلامی :: عزل آیت‌الله منتظری

عزل آیت‌الله منتظری

07 اردیبهشت 1404

احمد ساجدی

با وجود آنکه در قانون اساسی منصب «قائم‌مقام رهبری» پیش‌بینی نشده؛ اما اولین دوره مجلس خبرگان رهبری، با توجه به وضعیت جسمی امام ‌خمینی، و شرایط حساس کشور در زمان جنگ تحمیلی، لازم دانست جانشینی برای ایشان مشخص شود تا نظام اسلامی دچار فقدان رهبری نباشد.[1] پس از تشکیل اولین جلسه مجلس خبرگان در 24 مرداد ۱۳۶۲، از نخستین مباحث، تعیین جانشین برای امام بود.[2] سن بالا و بیماری قلبی امام ‌خمینی مسئولان را از آغاز پیروزی انقلاب به چاره‌جویی در این‌باره واداشت و خود ایشان نیز به این مسئله توجه داشت.[3] این دغدغه از ۱۳۶۴ جدی‌تر شد.

همه مسئولان در پی یافتن شخصیتی بودند که برای امام ‌خمینی شناخته‌شده و مورد قبول مردم باشد. نخستین شخصی که مطرح شد، آیت‌الله منتظری بود.[4] حجت‌الاسلام سیداحمد خمینی می‌گوید پیشنهاد قائم‌مقامی منتظری را او در ۱۳۵۸ مطرح کرده‌ بود.[5] اما حجت‌الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی در خاطرات سال ۱۳۶۰ خود، از مخالفت بعضی علمای قم با جانشینی منتظری سخن به میان آورده ‌است.[6]

چرا منتظری انتخاب شد؟

جایگاه علمی و سابقه مبارزاتی حسینعلی منتظری نقش تعیین‌کننده‌ای در تصمیم‌گیری خبرگان، داشت. پس از انتشار پیش‌نویس قانون اساسی، منتظری با نوشتن نقدی بر آن، ضرورت منتهی‌شدن حکومت و قانون به فقیه عادل و آشنای به مسائل روز را مطرح کرد.[7] او در جایگاه ریاست مجلس خبرگان قانون اساسی نیز در گنجاندن و تثبیت اصل ولایت فقیه در قانون اساسی نقش داشت.[8]

منتظری از آغاز نهضت امام ‌خمینی در دهه 1340 از پیروان و حامیان جدی ایشان بود و چندین بار تبعید و زندانی شده بود. وی در انقلاب و تحولات آن نیز نقش داشت.

در جلسه ۲۴ تیر ۱۳۶۴ مجلس خبرگان، موضوع جانشینی منتظری برای رهبری آینده ایران از طرف حدود پنجاه نفر از خبرگان مطرح شد. این پیشنهاد بحث‌های موافق و مخالف فراوانی به دنبال داشت. از این‌رو آیت‌الله علی مشکینی رئیس مجلس پیشنهاد کرد ظرف دو یا سه ماه آینده جلسه دیگری برگزار شود. پنج نفر هم برای تحقیق و پیگیری رهبر آینده مشخص شدند.[9] اما منتظری، از آغاز با پذیرش این منصب موافق نبود و در ۳۰ شهریور ۱۳۶۴ در نامه‌ای به آیت‌الله مشکینی، ‌مخالفت خود را با انتصاب به این جایگاه اعلام کرد.[10] او این کار را برخلاف سیاست کشور و مصلحت روحانیت و شخص خود دانست.[11]

مجلس خبرگان رهبری در اجلاس فوق‌العاده‌ای در ۱۸ آبان ۱۳۶۴ به ریاست آیت‌الله مشکینی درباره جانشینی منتظری به گفتگو نشست. در آغاز جلسه، نامه منتظری خوانده شد که خواسته بود خبرگان از انتخابِ او برای جانشینی امام ‌خمینی در زمان حیات ایشان خودداری کنند؛[12] ولی خبرگان نامه وی را ناشی از تواضع دانستند[13] و قائم‌مقامی او را با بیش از دوسوم آرا تصویب کردند.[14] در ۱۹ آبان ۱۳۶۴ متن پیشنهادی قائم‌مقامی وی، با اصلاحات جزئی به تصویب رسید و منتظری به عنوان منتخب مردم برای جانشینی امام ‌خمینی و مورد تأیید مجلس خبرگان رهبری معرفی شد.[15] اعضای خبرگان بر آن بودند که این موضوع محرمانه بماند، اما خبر آن در ۳ دی ۱۳۶۴ در روزنامه‌های سراسری اعلام شد. جانشینی منتظری برای پس از امام ‌خمینی در جامعه و رسانه‌ها به «قائم‌مقام رهبری» تعبیر شد.[16]

 

موضع امام ‌خمینی

امام ‌خمینی، منتظری را از سال‌ها پیش از انقلاب می‌شناخت و به او علاقه‌مند بود.[17] ایشان وی را فردی مؤثر برای انقلاب اسلامی می‌دانست و معتقد بود جایگاه او از هر نظر باید محفوظ و مصون بماند.[18] منتظری نیز خود را شاگرد‌ ‌و مرید و پیرو امام ‌خمینی می‌خواند،[19] ولی امام‌ با همه علاقه‌ای که به منتظری داشت، او را در حد رهبری نمی‌دانست؛[20] چنان‌که در پیامی در آستانه گشایش مجلس خبرگان، در ۲۲ تیر ۱۳۶۲ نسبت به «نفوذ افراد منحرف در بیت شخصیت‌ها» هشدار داد و از مسئولان بلندپایه نظام خواست که مراقب اصحاب و نزدیکان خود باشند؛[21] خبرگان رهبری منتظری را مخاطب این پیام تلقی کرد.[22]

امام ‌خمینی پیش از برگزاری جلسه فوق‌العاده خبرگان، در ۱۴ آبان ۱۳۶۴ در دیدار با هاشمی رفسنجانی از تعیین منتظری برای رهبری آینده ابراز نگرانی کرد و یادآور شد با احتیاط کامل عمل کنند.[23] امام در نامه ۶ فروردین ۱۳۶۸ نیز تصریح کرد «از آغاز با انتخاب منتظری موافق نبوده و وی را فردی ساده‌لوح و فاقد مدیریت و تدبیر و در عین حال تحصیل‌کرده و مفید برای حوزه‌ها می‌دانسته‌، اما نظر دوستان را پذیرفته[24] و نمی‌خواسته در محدوده اختیارات آنان دخالت کند.»[25] امام با اصرار مدیران ارشد کشور به این جمع‌بندی رسید که همراهی و همکاری آنان با منتظری، خلأ سادگی و کم‌تدبیری وی را پر خواهد کرد.[26]

پس از انتخاب منتظری، اعضای مجلس خبرگان در ۲۰ آبان ۱۳۶۴ به دیدار امام ‌خمینی رفتند و آیت‌الله مشکینی به موضوع انتخاب منتظری اشاره کرد؛[27] امام نیز در سخنان خود به تصمیم مجلس خبرگان احترام گذاشت و با آن مخالفت نکرد.[28]

جایگاه و نقش قائم‌مقام

منتظری با استفاده از این جایگاه به مناسبت‌های گوناگون به مردم رهنمود می‌داد؛[29] ازجمله پیام به نشست‌های سالانه انجمن‌های اسلامی دانشجویان و دانشگاه‌های کشور،[30] حمایت از مواضع امام ‌خمینی در محکوم‌کردن آل سعود در کشتار حجاج ایرانی[31] و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ در سال ۱۳۶۷[32]. مسئولان بلندپایه نظام نیز همواره با وی دیدار و گزارش کارهای جاری مملکت را به وی ارائه می‌کردند؛[33] او نیز گاهی در جلسه سران قوا شرکت می‌کرد.[34] منتظری در همان روزهای اول انتخاب در جلسه سران سه قوه انتقادها و پیشنهادهایی درباره وضع اقتصاد کشور و عملکرد قوه قضائیه و جنگ ارائه کرد که به نظر هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی مخلوطی از مطالب درست و نادرست بود.[35] امام ‌خمینی نیز به برخی از درخواست‌های منتظری درباره اداره کشور پاسخ مثبت می‌داد و برخی را نمی‌پذیرفت.[36]

تلاش برای اصلاح دیدگاه منتظری

امام ‌خمینی از اینکه منتظری با توجه به موقعیت بالای خود و به‌رغم تذکرات و تلاش‌های سران کشور، موضع کاملاً انتقادی به خود گرفته بود و آشکارا به ارگان‌ها ازجمله مجلس، دولت و قوه قضائیه و نیز جنگ انتقاد می‌کرد، ناراحت بود؛[37] ولی همواره در صدد اصلاح دیدگاه‌ها و حفظ احترام وی بود[38] و چنانکه خود در ۲۶ فروردین ۱۳۶۸ در نامه به نمایندگان مجلس شورای اسلامی و وزرای دولت نوشتند، بیش از دو سال در این راستا با رهنمودهای شفاهی و نوشتاری تلاش کردند.[39] ازجمله در یازدهم فروردین ۱۳۶۵ درحالی‌ که دوره نقاهت ناشی از یک بیماری دشوار را می‌گذرانیدند، به وی پیغام دادند که حرف‌های خود را با مشورت قبلی با صاحب‌نظران بزند[40] و با سخنان خود بهانه به دست دشمنان به‌ویژه رادیو بغداد ندهد.[41]

امام در نامه‌ای در ۱۲ مهر ۱۳۶۵ با اشاره به سابقه آشنایی و مقام علمی و عملی و مجاهدات و رنج‌های منتظری در سال‌های طولانی برای اهداف اسلامی، و حیثیت وی تأکید کرد که این حیثیت باید مصون باشد. ایشان افزودند: «این حیثیت به احتمال قوی بلکه به گمان نزدیک به یقین در معرض خطر است؛ به‌ویژه از سوی مخالفان مؤثری که در حوزه قم ممکن است دنبال بهانه‌ای باشند و این خطر بسیار مهم از سوی انتساب سیدمهدی هاشمی به وی است.»[42]

ایشان سپس با اشاره به اتهامات سید مهدی هاشمی (برادر داماد منظری) و شایعات موجود، برای جایگاه و قداست منتظری احساس خطر کرد و از او خواست خود وی رسیدگی به اتهامات هاشمی را از وزارت اطلاعات بخواهد و در صورت محذورداشتن در حد سقوط تکلیف، سکوت کند و حتی در محافل خصوصی نیز از هاشمی دفاع نکند. ایشان سپس خوش‌بینی منتظری به گفته‌ها و نوشته‌های افراد درباره قوه قضائیه و انتقاد به آن در مجامع عمومی را مایه تأسف دانستند و از وی خواستند با اشخاص صالح و آشنا به امور کشور مشورت کند و پس از آن ترتیب اثر دهد تا حیثیت وی، آسیب نبیند. ایشان در پایان ‌نامه نیز دوباره تأکید کردند که منتظری دامن خود را از ارتباط با هاشمی پاک کند و دست کم واکنشی در برابر رسیدگی به اتهامات او نشان ندهد.[43] اما پاسخ منتظری به این نامه که متن نامه را وی برای سیدمهدی هاشمی نیز خوانده بود، نامناسب بود.[44]

روند برکناری منتظری

امام ‌خمینی در پایان سال ۱۳۶۷ به نتیجه قطعی رسید که منتظری صلاحیت لازم برای رهبری ندارد؛ بنابراین در آخرین روز سال محمدعلی انصاری را فرستادند تا وصیتنامه ایشان را که نزد منتظری است، پس بگیرد.[45]

امام ‌در دوم فروردین ۱۳۶۸ در پیامی خطاب به مهاجران جنگ تحمیلی از همراهی غرب و شرق در نابودی اسلام نوشتند که آنان به کمک افراد خودفروخته از منافقان و لیبرال‌ها و بی‌دین‌ها، دست به کشتن روحانیون و افراد بی‌گناه می‌زنند و با نفوذ در ادارات و «بیوت افرادِ ساده‌اندیش» حرف خود را از زبان آنان می‌زنند. ایشان در پایان تهدید کردند با هیچ‌کس پیمان برادری نبسته و دوستی‌شان با افراد، بستگی به درستی راه آنان دارد و تأکید کردند به جای دفاع از منافقان، از شهدایی که به دست این گروه کشته شده‌اند دفاع شود.[46]

در جامعه، مخاطب نامه امام ‌خمینی، منتظری دانسته شد[47] و وی در چهارم فروردین ۱۳۶۸ در نامه‌ای به امام ‌خمینی پس از توضیح راه‌های کسب خبر خود اعلام کرد عمل به نظرات ایشان را شرعاً بر نظرات خود مقدم می‌دارد؛ ولی اضافه کرد بیت خود را شعبه‌ای از بیت ایشان می‌داند. منتظری در پاسخ «نامناسب‌بودنِ منابع اطلاعاتی خویش»، ادعا کرد که «مسئولان ارگان‌های دولتی و انقلابی، بولتن‌های محرمانه سپاه، وزارت اطلاعات، وزارت فرهنگ و ارشاد، وزارت امور خارجه و نیز مراجعات مردم و ائمه جمعه را از منابع اطلاعاتی خود می‌شمارد» و در پایان مدعی شد «تذکرها و انتقادهایش نه تنها موجب تضعیف نظام نیست که موجب تقویت نظام خواهد بود.»[48]

پیام امام ‌خمینی به مهاجران جنگ تحمیلی در دوم فروردین ۱۳۶۸ به‌روشنی نشان می‌داد که ایشان تصمیم نهایی خود را برای برکناری منتظری گرفته ‌است. «انتشار نامه محرمانه منتظری به امام ‌خمینی در اعتراض به اعدام عده‌ای از اعضای سازمان مجاهدین خلق از رادیو بی‌بی‌سی، نیز عامل دیگری بود که برخورد امام ‌خمینی با منتظری را شدت و سرعت بخشید.»[49]

پس از آن امام‌ در جلسه‌ای با حضور آقایان خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی، میرحسین موسوی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و سیداحمد خمینی از برکناری قائم‌مقام رهبری سخن به میان آوردند و پس از ابراز نگرانیِ حاضران از نبود مرجع واجد شرایط برای جانشینی، وعده دادند که موضوع مرجعیت را حل خواهند کرد.[50]

سرانجام در ششم فروردین ۱۳۶۸‌ امام در نامه‌ای خطاب به منتظری پس از اشاره به حمایت‌های مداوم وی از سیدمهدی هاشمی و منافقانی که با جمهوری اسلامی وارد جنگ مسلحانه شده‌اند، تصریح کردند «صلاحیت و مشروعیت رهبری آینده نظام را از دست داده‌اید.»[51]

امام به واسطه سیداحمد خمینی از آقایان خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی خواستند نامه یادشده را در قم به منتظری برسانند و همچنین مجلس خبرگان تشکیل شود و درباره برکناری منتظری تصمیم‌گیری کنند. ایشان اصرار داشتند این نامه از رسانه‌های عمومی پخش شود. آقایان مشکینی، خامنه‌ای، هاشمی رفسنجانی و ابراهیم امینی شبانه برای مذاکره با امام ‌خمینی به جماران رفتند و آیت‌الله خامنه‌ای و هاشمی درباره ضرورت حفظ منتظری صحبت کردند که امام ‌خمینی با قاطعیت آن را رد کردند. ایشان پیشنهاد تعدیل لحن نامه و نیز عدم پخش آن از صدا و سیما را نیز نپذیرفتند، ولی درباره اینکه نامه را افراد دیگری برای آیت‌الله ببرند موافقت کرد؛ با وجود این، آن شب هنگام طلوع فجر، امام ‌خمینی به هاشمی رفسنجانی اطلاع دادند که نامه از صدا و سیما پخش نخواهد شد.[52] نامه به‌وسیله محمدعلی انصاری برای آقای منتظری فرستاده شد[53] و در آن زمان، پخش عمومی نشد.

منتظری در هفتم فروردین ۱۳۶۸ در پاسخ نامه امام ‌خمینی ضمن تشکر از راهنمایی‌های ایشان اطمینان داد که چون گذشته سربازی فداکار و مطیع رهبری و در خدمت اسلام و انقلاب اسلامی خواهد بود و یادآور شد خود نیز از آغاز با قائم‌مقام رهبری خود مخالف بوده‌ و آمادگی خود را برای استعفا از این منصب اعلام کرد و از امام ‌خمینی خواست به خبرگان رهبری دستور دهند مقدمات آن را آماده سازند تا وی بتواند فارغ از مسئولیت‌ها به وظایف علمی خود در حوزه مشغول باشد. وی در ادامه به هواداران خود یادآور شد که خواست رهبری و خبرگان بر اساس مصلحت بوده و هشدار داد مبادا کسانی به بهانه حمایت از وی کاری انجام دهند یا کلمه‌ای ناگوار بر زبان بیاورند.[54]

امام ‌خمینی در هشتم فروردین در پاسخ به منتظری یادآور شدند همان‌گونه که وی نوشته ‌است رهبری نظام جمهوری اسلامی مسئولیت سنگین و خطیری است که بیش از طاقت وی می‌خواهد؛ به همین جهت هر دو از آغاز با انتخاب وی مخالف بوده‌اند؛ ولی خبرگان به این نتیجه رسیده بودند و ایشان نمی‌خواستند در محدوده قانونی آنان دخالت کند. سپس از اینکه منتظری آمادگی‌نداشتن خود را برای پست قائم‌مقامی رهبری اعلام کرده، پس از قبول برای استعفا تشکر کردند و در ادامه برای اینکه اشتباهات گذشته تکرار نشود، بار دیگر تأکید کردند بیت خود را از افراد ناصالح پاک و از رفت و آمد مخالفان نظام که به اسم علاقه به اسلام و جمهوری اسلامی خود را جا می‌زنند، جلوگیری کند و صلاح منتظری را در این دیدند که مردم و نظام از نظریات او استفاده کنند و از وی خواستند از رادیوهای بیگانه تأثیر نپذیرد.[55] ایشان در ادامه نامه از طلاب، ائمه جمعه و جماعات، روزنامه‌ها، رادیو و تلویزیون خواستند این قضیه را برای مردم روشن کنند که در اسلام مصلحت نظام از مسائلی است که مقدم بر هر چیز است و همه باید تابع آن باشند.[56]

نامه‌های متقابل آیت‌الله منتظری و امام ‌خمینی، در جامعه، به عنوان استعفای توأم با عزل منتظری از سوی امام ‌خمینی تلقی شد.[57] به گفته سیداحمد خمینی، امام ‌خمینی پس از کنارگذاشتن قائم‌مقامِ خود ظرف چند ساعت چندین بار گریستند و گفتند لحظه‌ای از این واقعه غافل نبوده و برای حفظ نظام ناگزیر از کنارگذاشتنِ منتظری شده‌اند.[58]

عوامل عزل منتظری

در مجموع عوامل چندی در موضع‌گیری قاطع امام ‌خمینی در برابر استمرار قائم‌مقامی منتظری و رهبری آینده وی را می‌توان برشمرد:

_ نداشتن توانایی برای رهبری

امام ‌خمینی در نامه هشتم فروردین ۱۳۶۸ به نداشتن توانایی منتظری برای رهبری نظام جمهوری اسلامی اشاره کردند و یادآور شدند رهبری نظام کار مشکل و مسئولیت سنگینی است که تحمل آن بیش از طاقت اوست[59] خود منتظری نیز به گونه‌ای به این واقعیت اشاره کرده و در پاسخ نامه ششم فروردین امام ‌خمینی، در هفتم فروردین ۱۳۶۷ یادآور شد که با توجه به مشکلات زیاد و سنگینی بار مسئولیت، مخالف قائم‌مقامی خود بوده‌است.[60]

_ همسویی با مخالفین نظام

سخنرانی‌ها، نامه‌ها و مواضع منتظری همانند مخالفان نظام بود. وی با بزرگ‌نمایی مخالفت‌ها و وخیم جلوه‌دادن اوضاع، باعث زشت‌شدن چهره نظام می‌شد، به گونه‌ای که امام ‌خمینی سخنان او را سخنان نهضت آزادی، گروه سیدمهدی هاشمی و منافقین می‌دانستند؛[61] ازجمله وی در نامه ۱۶ مهر ۱۳۶۴ به بسیاری از ارگان‌ها، مسئولان، وزیران، نخست‌وزیر و دستگاه قضایی اشکال گرفته و از مسائل و مشکلات به امام ‌خمینی شکایت کرده بود. در ادامه این حرکت وی در ۱۷ مهر ۱۳۶۵ نامه‌ای نوشت که سیدمهدی هاشمی آن را «سلب مشروعیت نظام» خواند.[62] وی در این نامه تأیید و همکاری با نظام را غیر مشروع دانست و تقاضا کرد کاری به وی داده نشود.[63]

 

_ ساده‌لوحی و ساده‌اندیشی

امام ‌خمینی منتظری را ساده‌لوح و ساده‌اندیش می‌نامیدند. ایشان در نامه ۶ فروردین ۱۳۶۸ پس از برکناری، از او خواستند در هیچ کار سیاسی دخالت نکند.[64] سیداحمد خمینی به نمونه‌هایی از این ضعف اشاره کرده‌ است.[65] ازجمله منتظری به افراد سازمان مجاهدین خلق خوش‌بین بود و تفکر آنان را نوعی برداشت و منطق به‌شمار می‌آورد و معتقد بود فکر و منطق را هرچند غلط، باید با منطق جواب داد.[66] همچنین در شرایطی که آتش جنگ شعله‌ور بود و منطق حکم می‌کرد همه چیز در خدمت نیروهای رزمنده و در مسیر تقویت روحیه رزمندگان به کار گرفته شود، او برعکس عمل می‌کرد.[67] نمونه دیگر اینکه پس از شنیدن اعترافات سیدمهدی هاشمی و اثبات قاتل‌بودن وی باز هم به ‌اصرار از امام ‌خمینی درخواست عفو برای او داشت.[68] امام ‌خمینی در پیام به مهاجرین جنگ تحمیلی با اشاره تلویحی به وی یادآور شدند نفوذی‌ها حرف‌های خود را از دهان ساده‌اندیشان موجه می‌‌زنند؛[69] اما منتظری خود معتقد است صداقت، رفاقت و دلسوزی وی برای نظام و امام ‌خمینی و نیز صراحت او در نقد و انتقاد، به سادگی او تعبیر شده ‌است.[70]

_ نگرانی از استحاله نظام

امام ‌خمینی در نامه‌ها و پیام‌های خود در زمانِ منتهی به برکناری منتظری، از خطر دگرگونیِ نظام در صورت تداوم قائم‌مقامی وی نگران بودند.[71] منتظری در ۲۲ بهمن ۱۳۶۷ در سخنرانی عمومی خود در دستاوردهای جنگ تردید کرد.[72] پس از این سخنرانی، امام ‌خمینی در ۳ اسفند ۱۳۶۷ ضمن پیام مهمی که به «منشور روحانیت» معروف شد، به اظهارات منتظری پاسخ دادند. ایشان در این پیام طولانی، بدون نام‌بردن از منتظری، تحلیل او را از جنگ غلط ارزیابی کردند و به سبب این تحلیل رسماً از خانواده‌های شهدا و جانبازان عذرخواهی و اعلام کردند جمهوری اسلامی در جنگ برای یک لحظه هم پشیمان از عملکرد خود نیست.[73]

امام ‌خمینی در نامه ششم فروردین ۱۳۶۸ به منتظری نیز یادآورشدند نامه‌ها و موضع‌گیری‌های وی بیانگر آن است که او لیبرال‌ها و منافقین را شایسته برای حکومت بر کشور می‌داند و حکومت را در آینده به آنان خواهد سپرد.[74] ایشان در همین پیام، گفته‌ها و نوشته‌های وی را املای منافقان دانستند که فایده‌ای در پاسخ آن نمی‌دیدند و برای نمونه به دفاعیه وی از منافقان اشاره کردند که تعداد کم محکوم‌شدگان به اعدام از منافقان را هزارها نفر می‌دانست. ایشان این کار وی را خدمت بسیار ارزنده‌ای به استکبار معرفی کردند.[75]

از نگاه امام ‌خمینی ذهنیت منفی منتظری علیه نظام و عناصر کلیدی آن از سال ۱۳۶۵ به بعد و اعتماد کامل به سیدمهدی هاشمی و جریان وابسته به او[76] و حمایت از عناصر لیبرال و منافقین و خواسته‌های آنان و استفاده ابزاری اطرافیانِ او که اعتقادی به منتظری نداشتند و بسیاری از عوامل دیگر، سبب شد ایشان برای نجات انقلاب و نظام تردیدی در برکناری منتظری به خود راه ندهند.[77]

_ نفوذ سیدمهدی هاشمی

امام ‌خمینی یکی از نقاط ضعف منتظری به عنوان قائم‌مقام رهبری را رسوخ و نفوذ سیدمهدی هاشمی و جریان وابسته به وی و نیز نفوذ افراد و گروه‌های منحرف و مخالف نظام در بیت ایشان می‌دانستند.[78] سیدمهدی هاشمی از پیش از انقلاب، قاتل افراد بی‌گناه بود.[79] نخستین هشدار امام به منتظری برای پاکسازی بیت وی از اشخاص منحرف، پیش از قائم‌مقامی بود.[80] چهار ماه پیش از بازداشت هاشمی، امام ‌خمینی به واسطه سیدجلال‌الدین طاهری امام‌جمعه اصفهان به منتظری پیام دادند و اخراج نفوذی‌ها ازجمله هاشمی از دفتر و بیت را خواستار شدند که وی نه تنها توجه نکرد، بلکه به آیت‌الله طاهری که از علاقه‌مندان جدی منتظری بود، غضب کرد.[81] امام ‌خمینی چندین بار دیگر با افراد گوناگون ازجمله فرزند خود سیداحمد، سید محمد موسوی خوئینی‌ها و سران قوا از منتظری خواستند دفتر خود را پاکسازی و هاشمی را بیرون کند، اما فایده‌ای نبخشید.[82]

حضور و نفوذ سیدمهدی هاشمی موجب بدبینی تدریجی منتظری به مسئولان نظام[83] گردید و باعث شد وی به جای افراد منافق و محارب، به نهادهای انقلابی ازجمله دادگاه‌های انقلاب و چهره‌های مؤمن و متعهد نظام اعتراض کند.[84] امام ‌خمینی افزون بر هاشمی، از منافقان و لیبرال‌ها که با بیت ارتباط داشتند و اهداف خود را تعقیب می‌کردند، یاد کردند و از وی راندن آنان را نیز خواسته بودند.[85]

سیدمهدی هاشمی در۲۰ مهر ۱۳۶۵، به اتهام آدم‌ربایی و قتل، قبل و بعد از انقلاب، بازداشت و در چند جلسه محاکمه شد.[86] وی در بازجویی‌ها با صراحت به تلاش خود برای بدبین‌کردن منتظری نسبت به سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات و همچنین به ملاقات دادن افراد و شخصیت‌های ناراضی از انقلاب با منتظری به منظور تأثیرگذاری بر وی، اعتراف کرد و به تلاش برای سوء‌استفاده از شخصیت نامبرده اقرار نمود.[87] هاشمی در مرداد ۱۳۶۶ نیز در مصاحبه‌ای تلویزیونی به جرائم متعدد خود اعتراف کرد[88] وی به جرم قتل و آدم‌ربایی و دیگر جرم‌ها به اعدام محکوم و این حکم درباره او اجرا شد،[89] اما منتظری ماجرای هاشمی را بهانه‌ای برای سرکوب نیروهای خوب دانست[90] و مدعی شد اعترافات وی از روی اجبار بوده است.[91]

_ همراهی با مجاهدین خلق و خشم امام

 بعد از عملیات مرصاد نیز وقتی تعدادی از افراد سازمان مجاهدین خلق به جرم ترور افراد بی‌گناه و خودداری از توبه‌کردن، محکوم به اعدام شدند،[92] منتظری در نامه‌ای به امام ‌خمینی به اعدام آنان اعتراض کرد و این نامه از شبکه بی‌بی‌سی انگلیس پخش شد.[93] منتظری در آخرین دیدار خود با امام ‌خمینی در پایان سال ۱۳۶۷ سخنانی مطرح کرد که امام ‌خمینی در پاسخ وی تنها یادآور شدند که حرف‌های وی درست نیست و سپس از خداوند مرگ خود را خواستند تا از نزدیک‌ترین یاران خود چنین برخوردهایی نبینند.[94]

بازتاب عزل منتظری

‌پس از عزل منتظری پرسش‌هایی برای برخی از نمایندگان مجلس و نیروهای وفادار به امام ‌خمینی و انقلاب اسلامی پدید آمد. امام در نامه‌ای در ۲۶ فروردین ۱۳۶۸ به نمایندگان مجلس و وزیران دولت یادآور شدند که بیش از دو سال در اعلامیه‌ها و پیغام‌ها تلاش کرده که قضیه به اینجا ختم نشود؛ ولی متأسفانه موفق نشده‌اند. از سوی دیگر، وظیفه شرعی اقتضا می‌کرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرند و با دلی پرخون، حاصل عمر خود را برای مصلحت نظام و اسلام کنار بگذارند. امام اضافه کردند دفاع از اسلام و نظام شوخی‌بردار نیست و در صورت سرپیچی، هر کس در هر موقعیت، بی‌درنگ به مردم معرفی خواهد شد.[95]

پس از کناره‌گیری قائم‌مقام رهبری، در زادگاه او نجف‌آباد، برخی تحرکات غیرقانونی انجام شد. عده‌ای برای اعتراض، مردم را به تظاهرات و تحصن دعوت کردند و مانع بازشدن مغازه‌ها شدند و افرادی به خانه عباس ایزدی نماینده مجلس خبرگان هجوم آورده و کتابخانه وی را آتش زدند که در نهایت با اعزام قربانعلی دری نجف‌آبادی به نمایندگی از منتظری و درایت احمد کاظمی فرمانده نیروی هوایی وقت سپاه پاسداران، شهر آرام شد.[96]

استعفای منتظری همچنین در گزارش‌های خبریِ جهان بازتاب یافت. رسانه‌های غربی سعی کردند او را چهره‌ای معتدل، آزادی‌خواه و چهره امام ‌خمینی را خشن ترسیم کنند و کناره‌گیری وی را غلبه خشونت و رادیکالیسم بر اعتدال تفسیر کنند.[97]

هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس در جلسه ۲۰ فروردین ۱۳۶۸ در این‌باره برای نمایندگان به‌طور مشروح سخن گفت و وجود اختلاف در حاکمیت نظام را نفی کرد و مصلحت نظام را در استعفای منتظری از قائم‌مقامی دانست و تأکید کرد مردم و خبرگان رهبری و مجلس تابع امام‌ هستند و مشکلی در میان نیست.[98]

گزارشِ انتصاب و برکناری قائم‌مقام رهبری در قالب «رنجنامه» به قلم سیداحمد خمینی خطاب به منتظری منتشر شد و بعدها آیت‌الله محمد محمدی ری‌شهری وزیر اطلاعات و متصدی پرونده سیدمهدی هاشمی نیز در دو کتاب «سنجه انصاف» و «خاطره‌ها» ماجرا را شرح داد. در مقابل، منتظری و برخی از طرفداران او نیز با نگارش «خاطرات» و «پاسخ به رنجنامه»، از او دفاع کردند.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چ 6، ۱۳۷۸، ص ۴۹۵؛ هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۴، امید و دلواپسی، به اهتمام سارا لاهوتی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چ 1، ۱۳۸۷، ص ۲۴؛ صالح، سیدمحسن، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۸۵، ج 2، ص ۹۴۵.

[2]. صالح، سید محسن، همان، ص ۹۵۶؛ جنتی، احمد، گفت‌وگوها و مقالات: شرایط و وظایف و اختیارات خبرگان ملت، مجله حکومت اسلامی، ش ۴۱، ۱۳۸۵، ص ۵۱.

[3]. هاشمی رفسنجانی، اکبر، صلح و توسعه، گفت‌وگوهای چالشی با آیت‌الله هاشمی، به اهتمام فؤاد صادقی، تهران، میراث اهل قلم، چ 1، ۱۳۹۷، ص ۸۹ – ۹۰ و ۱۰۳.

[4]. خاطرات دری نجف‌آبادی، تدوین: حیدر نظری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۸۴، ص ۲۳۲ – ۲۳۳.

[5]. خمینی، سیداحمد، رنجنامه، بی‌تا؛ همو، روزنامه کیهان، ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۸، ص ۱۸.

[6]. هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ص ۴۷۷.

[7]. روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۴ تیر ۱۳۵۸، ص ۴؛ بیارجمندی، حسن، ولایت فقیه و پیش نویس قانون اساسی، مجله علوم سیاسی، ش ۳۱، ۱۳۸۴، ص ۱۰؛ ورعی، سیدجواد، مبانی و مستندات قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، قم، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، چ 1، ۱۳۸۶، ص ۸۴.

[8]. صالح، سیدمحسن، همان، ص ۹۵۰؛ اداره کل امور فرهنگی و روابط عمومی مجلس شورای اسلامی، صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، چ 1، ۱۳۶۴، ج 1، ص ۳۷۳ - ۳۸۴.

[9]. هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ص ۱۹۱.

[10]. منتظری، حسینعلی، خاطرات آیت‌الله منتظری، قم، بی‌نا، ۱۳۷۹، ج 1، ص ۴۷۳ – ۴۷۴.

[11]. منتظری، خاطرات، ج 1، ص ۶۵۶ – ۶۵۵.

[12]. هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ص ۳۱۷.

[13]. امینی، خاطرات آیت‌الله ابراهیم، ص ۲۵۷.

[14]. هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ص ۳۱۷ – ۳۱۸؛ امینی، خاطرات آیت‌الله ابراهیم، ص ۲۵۵؛ منتظری، خاطرات، ج 1، ص ۴۷۳.

[15]. هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ص ۳۱۸.

[16]. صالح، سیدمحسن، همان، ص ۹۴۷؛ مشکینی، علی، زندگی و مبارزات آیت‌الله مشکینی، تدوین علی درازی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۹۱، ص ۳۳۳.

[17]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳۴.

[18]. صحیفه امام، ج 20، ص ۱۳۶.

[19]. روزنامه جمهوری اسلامی، ۹ دی ۱۳۵۹، ص ۱۲.

[20]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳۱ و ۳۳۴.

[21]. صحیفه امام، ج 18، ص ۶ – ۷.

[22]. محمدی ری‌شهری، محمد، خاطره‌ها، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۸۸،ج 4، ص ۵۷.

[23]. هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ص ۳۱۴.

[24]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳۱.

[25]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳۴.

[26]. محمدی ری‌شهری، محمد، سنجه انصاف، قم، دارالحدیث، چ 1، ۱۳۸۶، ص ۲۰.

[27]. هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ص ۳۱۸.

[28]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳۴.

[29]. ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر آیت‌الله منتظری، تهران، سروش، چ 2، ۱۳۶۲، ج 1، ص ۲۸۲؛ روزنامه جمهوری اسلامی، 12 مرداد ۱۳۶۶، ص ۱۲.

[30]. منتظری، حسینعلی، پیام مهم قائم‌مقام رهبری به نشست سالانه اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان دانشگاه‌های کشور، مجله دانشگاه انقلاب، ش ۵۸، ۱۳۶۷، ص ۴.

[31]. روزنامه جمهوری اسلامی، 12 مرداد ۱۳۶۶، ص ۱۲.

[32]. روزنامه جمهوری اسلامی، 10 مرداد ۱۳۶7، ص ۱۲.

[33]. هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ص ۳۹۴؛ هاشمی رفسنجانی، صلح و توسعه، ص ۱۰۴.

[34]. هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ص ۴۳۳.

[35]. هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ص ۳۹۶.

[36]. هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ص ۴۳۹.

[37]. هاشمی رفسنجانی، صلح و توسعه، ص ۱۰۴.

[38]. خمینی، رنجنامه، ص ۱۵.

[39]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۵۰.

[40]. هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۵، اوج دفاع، به اهتمام عماد هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چ 2، ۱۳۸۸، ص ۴۶.

[41]. خاطرات آیت‌الله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجه سروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 2، ۱۳۸۷، ص ۳۵۹.

[42]. صحیفه امام، ج 20، ص 136.

[43]. صحیفه امام، همان، ص ۱۳۸.

[44]. محمدی ری‌شهری، محمد، خاطره‌ها، ج 4، ص ۸۹.

[45]. مؤسسه اندیشه اسلامی، امام‌خمینی، رهبری و مسئله قائم‌مقامی، قم، الهادی، چ 1، ۱۳۸۴ ص، ۳۳۲ – ۳۳۳.

[46]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۲۵ – ۳۲۶.

[47]. هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۸، بازسازی و سازندگی، به اهتمام علی لاهوتی، دفتر نشر معارف انقلاب، تهران، چ 1، ۱۳۹۱، ص ۱۲؛ منتظری، خاطرات، ج 1، ص ۶۵۹ – ۶۶۲.

[48]. منتظری، خاطرات، ج 1، ص ۶۵۹ – ۶۶۰.

[49]. محمدی ری‌شهری، سنجه، ص ۲۷۴.

[50]. هاشمی رفسنجانی، اکبر، بی‌پرده با هاشمی، تدوین قدرت‌الله رحمانی، تهران، کیهان، چ 1، ۱۳۸۲، ص ۱۲۳.

[51]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳۰ – ۳۳۲.

[52]. هاشمی رفسنجانی، بازسازی، ص ۱۳؛ هاشمی رفسنجانی، حقیقت‌ها، ص ۱۱۴؛ هاشمی رفسنجانی، صلح و توسعه، ص ۱۰۸ – ۱۱۰؛ محمدی ری‌شهری، سنجه، ص ۲۷۹ – ۲۸۰.

[53]. منتظری، خاطرات، ج ۱، ص ۶۷۲؛ مؤسسه اندیشه اسلامی، امام‌خمینی، رهبری و مسئله قائم‌مقامی، ص۳۳۷.

[54]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳۳ – ۳۳۴.

[55]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳۴ – ۳۳۵.

[56]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳۵.

[57]. روحانی، سیدحمید، تاملاتی تاریخی در علل و انگیزه‌های پیدایش جریان آقای منتظری (۱۲)، مجله ۱۵ خرداد، ش ۱۲، ۱۳۸۶(12)، ص ۲۳۸.

[58]. خمینی، رنجنامه، ص ۱۴ – ۱۵.

[59]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳4.

[60]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳3.

[61]. هاشمی رفسنجانی، حقیقت‌ها، ص ۱۱۳؛ هاشمی رفسنجانی، اوج دفاع، ص ۲۴.

[62]. مؤسسه اندیشه اسلامی، امام‌خمینی، رهبری و مسئله قائم‌مقامی، ص ۳۵۱.

[63]. منتظری، خاطرات، ج 2، ص۱۱۶۶.

[64]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳1.

[65]. خمینی، رنجنامه، ج و م.

[66]. منتظری، خاطرات، ج 1، ص ۶۲۴ – ۶۲۶.

[67]. منتظری، خاطرات، ج 1، ص ۵۸۱ – ۵۸۶ و ۱۰۵۶ – ۱۰۶۰.

[68]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳۰؛ محمدی ری‌شهری، سنجه، ۲۵۰ – ۲۵۴.

[69]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۲۶.

[70]. منتظری، خاطرات، ج 1، ص ۵۹۸.

[71]. صحیفه امام، ج 21، ص ۲۷۳ – ۲۹۳ و۳۳۳.

[72]. روزنامه کیهان، ۲۳ بهمن ۱۳۶۷.

[73]. صحیفه امام، ج 21، ص 284.

[74]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳۰.

[75]. صحیفه امام، ج 21، ص ۲۸۶.

[76]. منتظری، خاطرات، ج 1، ص ۶۰۵ – ۶۰۷؛ صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳۰.

[77]. خمینی، رنجنامه، ج و م.

[78]. صحیفه امام، ج 21، ص ۳۳۰ – ۳۳۱ و ۳۳۴ – ۳۳۵.

[79]. خاطرات آیت‌الله سیدحسن خرم‌آبادی، تدوین محمدرضا احمدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۷۷، ج 2، ص ۱۳۳ – ۱۳۵.

[80]. صحیفه امام، ج 18، ص ۶ – ۷؛ محمدی ری‌شهری، سنجه، ص ۴۷.

[81]. محمدی ری‌شهری، سنجه، ص ۵۷ – ۵۸.

[82]. خمینی، کیهان؛ مؤسسه اندیشه اسلامی، امام‌خمینی، رهبری و مسئله قائم‌مقامی، ۳۴۵ – ۳۴۶.

[83]. خمینی، رنجنامه، ص ۲۴؛ روحانیون مبارز تهران، مجموعه بیانیه‌های روحانیون ....، ص ۸۶ – ۸۷.

[84]. روحانیون مبارز تهران، مجموعه بیانیه‌های روحانیون، ....، ۸۶ – ۸۷.

[85]. صحیفه امام، ج 21، ص۳۳۰ - ۳۳۵.

[86]. محمدی ری‌شهری، محمد، خاطرات سیاسی، ص ۵۳ – ۵۵.

[87]. مجموعه «تاریخ انقلاب اسلامی»، ش6: آیت‌الله منتظری از قائم مقامی تا عزل، موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، ۱۳۹۳، ص ۶۹ - ۷۰.

[88]. هاشمی رفسنجانی، اوج دفاع، ص ۷۰۰ – ۷۱۱.

[89]. روزنامه جمهوری اسلامی، ۷ مهر ۱۳۶۶، ص ۱ - ۲.

[90]. منتظری، خاطرات، ج 1، ص ۶۰۰.

[91]. منتظری، خاطرات، ج 1، ص ۶۱۰ – ۶۱۳.

[92]. رازینی، علی، مصاحبه، روزنامه جوان، ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ص ۵.

[93]. محمدی ری‌شهری، سنجه، ص ۲۷۴؛ منتظری، خاطرات، ج 1، ص ۶۷۲.

[94]. خمینی، رنجنامه، ص ۴۷؛ روزنامه کیهان، ۲۶ اردیبهشت ۱۳۶۸، ص ۱۹.

[95]. صحیفه امام، ج 21، ص 350.

[96]. خاطرات دری نجف‌آبادی، ص ۲۳۶ – ۲۳۷.

[97]. هاشمی رفسنجانی، بازسازی، ص ۵۹ - ۶۳؛ خبرگزاری ایرنا، ۱۰ فروردین ۱۳۶۸.

[98]. هاشمی رفسنجانی، بازسازی، ص ۷۸ – ۷۹.



 
تعداد بازدید: 47


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: