انقلاب اسلامی :: مبارزه در گیلان

مبارزه در گیلان

27 آذر 1403

من از شاگردان و علاقمندان امام بودم؛ ولی یک انقلابی شدید و یا مبارز نامدار نبودم. در تمام اعلامیه‌هایی که از طرف گیلانی‌ها علیه رژیم ستمشاهی[حکومت پهلوی] صادر می‌گردید و نیز اعلامیه‌هایی که به پشتیبانی امام نوشته و منتشر می‌شد، نامم به چشم می‌خورد. در راهپیمایی‌ها و تظاهرات‌ها هم شرکت می‌کردم.

دوست می‌دارم ستمگر را شوم خاری به چشمش

بهر دفع شرشان آماده آماده باشم

اگر در جاهایی حضور نداشتم، به یقین قلبم با امام و انقلاب بوده است. یادم هست که شاه از ایران فرار نکرده بود و تظاهرات انقلابی با شدت برگزار می‌گردید. از مردم روستایمان برای شرکت در راهپیمایی دعوت کردم. جمعیت انبوهی از روستا به سمت شهر ـ فاصله روستا تا شهر لنگرود هفت کیلومتر بود ـ حرکت کرده و با شعار «مرگ بر شاه، مرگ بر شاه»، وارد میدان شهر شدیم. در آنجا جمعیت بسیار زیادی ار شهری و روستایی جمع شده بودند. من در آن گردهمایی عظیم سخنرانی کردم.

در یکی دیگر از سخنرانی‌ها، وقتی نام امام خمینی را بردم، مردم یک‌بار صلوات فرستادند. من فریاد زده و گفتم: ای مردم، چرا یک‌بار صلوات می‌فرستید!؟ شعار مردم قم و تهران سه بار است. از آن روز به بعد، مردم دیار ما نیز، با شنیدن نام امام سه بار صلوات می‌فرستند. برخی از آشنایان اعتراض کرده و به من گفتند: «شما این بدعت را در منطقه ما گذاشتید». در جواب آنها گفتم: بدعت حسنه است. بسیاری از مردم و برخی از روحانیون معتقد بودند که بسیار تند می‌روم و برایم خطرناک است. به آنها گفتم: اشکالی ندارد، زیرا امام تقیه را حرام کرده است. بارها از طرف ساواک و نماینده آن در روستایمان ـ کدخدای ده ـ تهدید شدم؛ اما دستگیر و بازداشت نشدم.

 

منبع: فلاح، محمدهادی، رخ‌نگار در صفای آستانه: (خاطرات آیت‌الله محمدعلی امینیان)، تهران، عروج، 1395، ص 143 - 144.



 
تعداد بازدید: 13


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: