01 دی 1403
امام در نجف با مشکلات زیادی روبهرو بودند. اولاً علمای بزرگی چون آیتالله حکیم و آیتالله شاهرودی در آنجا بودند و طبیعتاً امام باید حرمت آنها را نگه میداشت. مشکل دوم، جو حاکم بر حوزه نجف بود که کاملاً از مسائل سیاسی فاصله داشت. مشکل سوم، کشور عراق درگیر مشکلات دوران انتقال قدرت بود. چون عبدالسلام عارف علیه عبدالکریم قاسم کودتا کرده بود و پای حوزه نجف نیز به میان کشیده شده بود و علما بسیار ترسیده بودند و نمیخواستند در سیاست دخالتی داشته باشند. در جریان کودتا سر علمای نجف کلاه رفته بود، زیرا قبلاً آیتالله حکیم فتوا داده بود که کمونیست یک مکتب الحادی است. این فتوا در همه جای عراق پخش شده و حتی جملاتی از آن را بر روی دیوارها نوشته بودند. البته عبدالکریم قاسم فردی مسلمان و معتقد بود و در اصلاحات اجتماعی نظر به مکتب سوسیالیستی داشت و فتوای آیتالله حکیم در تضعیف او نقش به سزایی ایفا کرد. اما بعد از کودتا و ترور او، شیعیان فهمیدند که کلاه بزرگی بر سرشان رفته است.
از تنگناهای دیگر امام در نجف، مشکل با ایران بود حتی کار به جایی کشید که طرفداران امام هم ارتباطشان با ایران قطع شد. اما پس از سپری شدن یک سال و اندی کمکم مشکل ارتباط بر طرف گردید.
با توجه به آنچه گفته شد، امام در بدو ورود به عراق به مدت یک ماه در کاظمین و سامرا و کربلا اقامت کرده و در این مدت به مطالعه اوضاع و احوال حوزهها عراق و همچنین زیارت عتبات پرداختند. آن بزرگوار پس از سپری شدن یک ماه به نجف عزیمت فرمودند.
مشکلات مذکور موجب گردید که امام به مدت یک سال در مسائل سیاسی وارد نشوند و تنها به یک بحث اخلاقی با عنوان جهاد اکبر یا مبارزه با نفس اکتفا فرمودند.
از این فرصت حکومت شاه استفاده کرده و شایع نمود که آقای خمینی مأیوس و خسته شده و مبارزه را رها کرده است و اکنون معتقد است که تنها باید به درس پرداخت.
ما برای چاپ و نشر فرمایشات امام، در نجف مشکلات زیادی داشتیم. با توجه به اینکه رسوبات انگلیس و سرسپردگان ساواک چوب لای چرخ میگذاشتند و با جوسازی و شایعهپراکنی مانع همکاری با ما میشدند. آنها حتی در آغاز ورود امام به نجف فیلم عکسهای آیتالله حکیم و امام را از عکاس گرفته و از بین بردند و میگفتند که اینها برای آقای حکیم خطر دارد. در نجف ما به طرف هر کسی میرفتیم آنها ته دل او را خالی میکردند. بهطور کلی مرد نجف چه ایرانی و چه عرب با مسائل سیاسی و انقلابی بیگانه بودند و طلاب وابسته به استعمار و ساواک به چنین جوی دامن میزدند.
مشکل مهم دیگر کمبود مالی بود. با اینکه در حوزه خلیجفارس امکانات اقتصادی و مالی فراوانی وجود داشت ولی در اختیار ما نبود. امکانات مالی مسلمانان کویت نیز در اختیار سیدمحمد شیرازی قرار داشت. ایشان وابسته به سرمایهداران کویت بودند و ماهانه حدود چهل هزار دینار پول در اختیارش قرار میدادند که به اصطلاح کار فرهنگی کند. به هر صورت در آن تنگنای اقتصادی به همراه آقای سیدحمید زیارتی [روحانی] به منزل ایشان در کربلا رفتیم و گفتیم که شما به افکار آقای خمینی علاقمند هستید، لطفاً برای چاپ و نشر بحث حکومت اسلامی آقا کمک مالی بفرمایید. ایشان بهانه آوردند و حاضر نشدند حتی دیناری کمک کنند. به هر حال با آقایان خامنهای، رفسنجانی و کروبی در ایران مکاتبه کردیم و آنها توانستند مقدار کمی از کمکهای مالی مردم را جمع کرده و به نجف بفرستند. اینجانب به همراه آقایان محتشمی، فردوسیپور برای جلب کمکهای مالی حوزه خلیجفارس به آن کشورها مسافرت کردیم و توانستیم وجوهات خوبی را جمعآوری کنیم. در این میان شهید دکتر چمران در لبنان از نظر چاپ و انتشار آثار حضرت امام کمکهای شایانی مینمودند. در سال 50 یا 51 با آمدن شهید محمد منتظری به عراق، دست ما باز شد، چون ایشان کانالهایی برای جذب کمکهای مالی مسلمانان ایران و خارج داشتند. از آن تاریخ ما توانستیم بهطور منظم اعلامیهها و سخنرانیهای امام را چاپ و تکثیر کرده و به کشورهای مختلف بفرستیم.
منبع: خاطرات سالهای نجف، ج 2، تهران، نشر عروج، چ 1، 1389، ص 170 - 172.
تعداد بازدید: 7