انقلاب اسلامی :: پیش زمینة آشنایی با امام خمینی

پیش زمینة آشنایی با امام خمینی

22 دی 1403

جریان آشنایی من با امام خمینی از آنجا شروع شد که من از سال‌ها پیش مطالعات اسلامی داشتم، ولی بیشتر توجه من به این جریان‌های آخر زمان بود که چه خواهد شد. چون یک چیزهایی در کتاب‌هایی مثل «غیبت نعمانی» و «بحارالانوار و سفینه‌البحار» و خیلی از کتاب‌ها خوانده بودم و مطمئن بودم دوره‌ی ما دوره‌ی ظهور است ومنتظر آن مردی بودم که از قم برمی‌خیزد و مردم را به سوی خدا دعوت می‌کند، منتظر این بودم و بعد این را در تصور خودم امام خمینی مجسم می‌کردم و در این زمینه شعری نیز سرودم:

هنوز شوق پرواز است گر بال و پری باشد                    به سر سودای آزادی است ما را تا سری باشد

من در این تاریکی‌ها متوجه شدم که جز از راه اسلام از راه دیگری نمی‌توانیم به نتیجه برسیم و سمبل حرکت در آن زمان امام خمینی ـ رضوان‌الله تعالی علیه ـ بود.

جریان‌هایی که در قم گذشت و بعد منجر به تبعیدشان به خارج از کشور شد، برای ما یک موجی از امید را فراهم آورد.

مخصوصاً متوجه شدم که از خارج اعلامیه‌های این بزرگ مرد به ایران می‌آید و اولین اعلامیه‌اش را من خودم دیدم و خواندم، این امید در من پیدا شد که می‌خواهم عرض کنم که من زده شدم که دیدم یک نفر مرد قد علم کرده در مقابل این جماعت نااهل ایستاده. از آن روز تصمیم گرفتم به کارهایم رنگ کاملاً اسلامی بدهم.

 

9ـ اشعاری درباره‌ی امام خمینی

موقعی که حضرت امام در تبعید بودند من اشعاری درباره‌ ایشان سرودم:

بهار با تو سفر کرد و بی تو باز آمد                            من این ملازم بی‌اعتبار را چه کنم

امید بود که با نوبهار بازآیی                                     ملامت دل امیدوار را چه کنم

گذشتم از چمن و سبزه و ز عطر نسیم                        دگر به دیده و دل رنج خار را چه کنم

گرفتم آنکه شکایت ز بیش و کم نکنم                         بلای هجر و غم انتظار را چه کنم

همچنین یک شعری سرودم و این اولین شعری بود که عنوان «امام» را علنی در آن آوردم:

بنازم بر آن پیر و عزم جوانش                                  که عاجز بود خامه از داستانش

نباشد امام زمان لیک خوانم                                     در ایام غیبت امام زمانش

امام خمینی که خوی حسینی                                   هویداست از چهره‌ پر توانش

به پیکار در با یزید زمانه                                        نه پروای تیغ‌اش نه بیم سنانش

بعد من این را در یکی از اعیاد و روز میلادی بود که خونریزی شد و امام فرمودند ما عید نداریم سرودم، من بیشتر اشعارم را در آن موقع که امام از عراق به پاریس هجرت کردند سروده و روی نوارهای سخنرانی‌های امام ضبط می‌کردیم و این اشعار به دست امام نیز می‌رسید.

 

منبع: حال اهل درد: مروری بر خاطرات و اشعار حمید سبزواری، تدوینگر، مصطفی فیض، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص 123  -126.



 
تعداد بازدید: 19


.نظر شما.

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی: