18 خرداد 1404
احمد ساجدی
یکی از پیامدهای موقت پیروزی انقلاب اسلامی، شکلگیری پدیده «تجزیهطلبی» در چند نقطه بحرانی کشور با هدف جلوگیری از به ثمر نشستن انقلاب بود. «حزب دموکرات» در کردستان، «حزب خلق مسلمان» در آذربایجان، و «جنبش خلق عرب» در خوزستان دنبالکننده این هدف بودند. همه این احزاب و گروهها در پیگیری اقدامات خود از حمایت دشمنان خارجی انقلاب اسلامی بهره میبردند.
بعثیها، محرک تجزیهطلبان
با سقوط شاه مجدداً دستاندازی رژیم بعث عراق در نواحی عربنشین ایران آغاز شد و گروههای تجزیهطلب عرب برخوردار از حمایت حزب بعث در خوزستان سر برآوردند. به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی عراقیها مراکزی تحت عنوان دفاتر «جبهه آزادیبخش خوزستان» را در شهرهای بصره و العماره گشودند و اقدام به عضوگیری کردند.[1]
فعالیتهای تجزیهطلبانه در خوزستان پس از انقلاب عمدتاً تحت هدایت یکی از روحانیون محلی به نام «شیخ محمدطاهر آل شبیر خاقانی» و حول محور «قومیت عربی» دنبال میشد. وی موفق شد در ماههای اول انقلاب بسیاری از نیروهای جوان را به دور خود جمع کند. او حتی در عزل و نصبهای حکومتی در خوزستان نیز اعمال نفوذ میکرد.
افراد شیخ شبیر در اسفند ۱۳۵۷ با اشغال ساختمان کنسولگری آمریکا در خرمشهر تشکلی تحت عنوان «ستاد رزمندگان خلق عرب» را در آن به وجود آوردند.[2] این ستاد به طور طبیعی با نهادهای برخاسته از انقلاب اسلامی از جمله کمیتههای انقلاب طی ماههای اول پس از سقوط شاه تنش و درگیری داشت. از طرفی حمایت گروهی از روشنفکران عربزبان مارکسیست از ستاد رزمندگان خلق عرب و همکاری آنان با یک گروه برخوردار از حمایت عراق به نام «جبهه التحریر» سبب نزدیکتر شدن این مجموعه به حزب بعث عراق و گسترش حمایت آن حزب از این تشکیلات شد.[3] افراد این مجموعه با دولت بغداد ارتباط نزدیکی داشتند و از عوامل عراقی سلاح دریافت میکردند و حتی در بصره آموزش نظامی میدیدند.[4] آنان رفتهرفته با حمایت شیخ شبیر، موضوع «خودمختاری خوزستان» را نیز در شعارهای خود گنجاندند.
بعضی روزنامههای همسو با مخالفین انقلاب در داخل کشور نیز از جمله «بامداد» و «آیندگان» همراه با خبرگزاریها و مطبوعات خارجی از موضع مخالفت با نظام جمهوری اسلامی به بزرگنمایی شخصیت شیخ شبیر پرداخته و وی را به عنوان «رهبر مذهبی اعراب ایران» مطرح کردند. این تبلیغات در شخصیت شیخ شبیر بیتأثیر نبود و وی در این فضاسازیها باور کرد جهانیان او را به عنوان رهبر و مرجع تقلید پذیرفتهاند.[5]
هواداران شیخ شبیر و کسانی که او را سپر نقشههای خود قرار داده بودند، آرامآرام با مسلح کردن افراد مختلف بر قدرت خود افزودند و با تأسیس دفاتر خود در اهواز، آبادان، دشت آزادگان و سوسنگرد به جذب نیرو پرداختند. آنان به تدریج در اطلاعیههای خود از عناوین جعلی «عربستان» به جای خوزستان؛ «محمره» به جای خرمشهر، «الاحواز» به جای اهواز، «عبادان» به جای آبادان، «فلاحیه» به جای شادگان، و «خفاجیه» به جای سوسنگرد استفاده میکردند.[6]
روز سوم فروردین ۱۳۵۸ هزاران نفر عربزبان خوزستان با اجتماع در ورزشگاه تختی اهواز و در مراسمی که شیخ شبیر نیز در آن حضور داشت، درخواستهای جداییطلبانه خود را مطرح کردند.[7]
در اردیبهشت ۱۳۵۸ یک هیئت اعزامی از طرف امام خمینی با این باور که عناصر ضدانقلاب، شیخ شبیر را سپر فعالیت خود قرار دادهاند از وی خواست به قم رفته و مدتی در این شهر به استراحت بپردازد. وی این درخواست را رد کرد،[8] اما متقابلاً هیئتی ۳۰ نفره را برای مذاکره با دولت موقت به تهران فرستاد.[9] این هیئت در نامهای به مهندس مهدی بازرگان نخستوزیر خواستههایی در ۱۲ ماده مطرح کرد؛ ضرورت تغییر نام خوزستان به «عربستان»، اعتراف دولت به وجود «ملیت خلق عرب» و درج آن در قانون اساسی، تأسیس دانشگاه عربی، اولویت استخدام اعراب در ادارات خوزستان و ... از جمله این خواستهها بود.[10]
موضوع عزیمت این هیئت به تهران و طرح این درخواستها و انعکاس خبر آن در خوزستان سبب راهپیماییهای اعتراضآمیزی علیه تجزیهطلبی در شهرهای این استان شد. به تدریج نیروهای انقلاب در خرمشهر مورد تهدید قرار گرفتند و به منازلشان حمله شد[11] و ادامه این وضعیت سبب اعتصابها، تعطیلی بازارها، تحصن و اجتماعات مختلف مردمی در مساجد شهرها گردید.
شیخ شبیر پس از سفر یکهفتهای هیئت اعزامی خود به قم و تهران، در 7 خرداد ۱۳۵۸ نتیجه مذاکرات را رضایتبخش خواند[12] و اعلام کرد دولت قول داده به خواستههای مخالفان ترتیب اثر دهد.[13]
آغاز جنگ داخلی در خرمشهر
در خلال سفر هیئت شیخ شبیر به تهران، عوامل وی بعضی ساختمانهای خرمشهر را سنگربندی کردند و از روز ۹ خرداد ۱۳۵۸ جنگ داخلی در شهر آغاز شد و عناصر خلق عرب، حمله به مراکز دولتی را آغاز کردند.
در جریان این حملات فرماندار خرمشهر مورد تهاجم مسلحانه قرار گرفت و مخالفین، ساختمان پست و تلگراف، ساختمان دخانیات، جایگاه پمپ بنزین، یک سوپرمارکت و چندین مغازه را به آتش کشیدند و به کلانتری شهر حمله کردند.[14]
در این میان گزارشهای تحریکآمیز رادیوهای عراق و کویت نیز بر آتش بحران میافزود.[15] رادیو بغداد مدام مردم خوزستان را به آشوب و شورش تحریک میکرد. نیروهای عراقی در پشت مرزها متمرکز شده، بالگردهای نظامی آنان به پرواز درآمده و سیل سلاح از آن سوی مرزها به داخل خوزستان روانه شده بود.
مقامات کنسولگری عراق در خرمشهر هدایت بخش بزرگی از این ماجراجوییها را بر عهده داشتند. در بهار ۱۳۵۸ کنسولگری عراق در خرمشهر به یک مرکز جاسوسی تبدیل شده بود. کارمندان کنسولگری از ۴ نفر به ۱۴ نفر افزایش یافته بود که عموم آنها را افسران بعثی تشکیل میدادند. مدرسه عراقیها در خرمشهر یک کانون جاسوسی بود. مسئول مدرسه نیز «ولید سامرایی» رایزن فرهنگی کنسولگری عراق و متصدی سابق «جبهه التحریر» خوزستان در عراق بود.[16]
با وجود این، حوادث از اواسط خرداد ۱۳۵۸ به تدریج فروکش کرد و گروههای مخالف انقلاب رفتهرفته به عراق گریختند.
از روز ۱۴ خرداد ۱۳۵۸ وضع فوقالعاده در شهر لغو شد و آرامش به تدریج به خرمشهر بازگشت.[17] مذاکرات شیخ شبیر و احمد مدنی استاندار خوزستان نیز به توافقنامهای در ۸ ماده منجر شد.[18]
با وجود این، التهاب و تنش در خرمشهر و دیگر شهرهای خوزستان هنوز از بین نرفته بود و آرامش موجود کاملاً لرزان و ناپایدار بود. ضدانقلاب که گویی مترصد فرصت تازهای برای از سرگیری شرارت بود، با بهانه قرار دادن یک مصاحبه از طرف حجتالاسلام صادق خلخالی مجدداً خرمشهر را به آشوب کشیدند. خلخالی در خرداد ۱۳۵۸ طی مصاحبهای اعلام کرد: «مجازات خائنین و تجزیهطلبان مرگ است و اگر شبیر خاقانی هم به بازیهای تجزیهطلبانه خود ادامه دهد و خائن شناخته شود مصداق همین حرف خواهد بود.»[19]
در اعتراض به این تهدید، روز ۳۱ خرداد ۱۳۵۸ خرمشهر شاهد برپایی یک راهپیمایی بود. راهپیمان خواستار محکومیت صادق خلخالی، عزل او، آزادی بیقید و شرط زندانیان خلق عرب و مجازات پاسداران غیر محلی شدند.[20] در پی این راهپیمایی انبار شرکت مخابرات به آتش کشیده شد، مرکز پلیس خرمشهر هدف بمبگذاری قرار گرفت، ساختمان اداره راهنمایی رانندگی شهر منفجر شد و آتش گرفت، انبار ساختمان برق نیز به آتش کشیده شد، چند انفجار در منازل مسکونی مردم به وقوع پیوست و بار دیگر جو رعب و وحشت در شهر حکمفرما شد.[21]
همزمان با این رخدادها حملات و تعرضات برنامهریزی شده عراق به داخل خوزستان نیز افزایش یافت. از جمله فرودگاه اهواز، پاسگاههای مرزی و لولههای نفت بندر ماهشهر چندین بار مورد حمله عراق قرار گرفتند.[22]
روز ۲۱ تیر ۱۳۵۸ یک کاروان از پاسداران اعزامی از خرمآباد در منطقه «کوت شیخ» از توابع شهر رامهرمز خوزستان مورد حمله مسلحانه قرار گرفت و فرمانده آن «انوشیروان رضایی» به شهادت رسید. این حادثه اوضاع را در شهرهای خوزستان علیه ضدانقلاب تغییر داد. تشییع پیکر این شهید به یک راهپیمایی بزرگ سیاسی علیه فعالیتهای ضدانقلاب در استان تبدیل شد.[23]
در پی این جنایت، نیروهای سپاه طی عملیاتی وارد منزل شیخ شبیر شده و پس از آن که مقادیر زیادی اسلحه و مهمات و پولهای عراقی و اسناد و مدارک مرتبط با رژیم بعثی کشف کردند، شیخ را به اهواز انتقال دادند. شیخ سپس از آنجا با فرمان امام خمینی به قم برده شد.[24]
ضدانقلاب در همه جای منطقه تحت تعقیب قرار گرفت. اسنادی که بعداً از داخل کنسولگری عراق در خرمشهر به دست آمد، نشان داد رژیم صدام سیاستهای خود را در خوزستان از طریق شیخ شبیر انجام میداد.[25]
به این ترتیب با از بین رفتن محوریت شیخ شبیر، پایان قطعی دوران حضور و فعالیت آشکار ضدانقلاب در کل استان خوزستان فرا رسید.
همدستان رژیم صدام
در فعالیتهای تجزیهطلبانه در خوزستان علاوه بر رژیم عراق، برخی رجال پهلوی، عوامل ساواک، و سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی نیز دخالت داشت و حکومت عراق اقدامات خود را با حمایت این عوامل در خوزستان به پیش میبرد.
روز ۱۹ بهمن ۱۳۵۸ صدام اعلامیه موسوم به «منشور پان عربی» را که کلیه اعراب را به جنگ علیه ایران به یاری میطلبید، منتشر کرد[26] و در ۷ فروردین ۱۳۵۹ رسماً حمایت خود را از تمامی اقوامی که در ایران علیه انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی به پا خیزند، اعلام کرد.[27] او در ۴ اردیبهشت نیز از لزوم برقراری حاکمیت عراق بر خوزستان ایران سخن به میان آورد.[28] یک هفته بعد در ۱۰ اردیبهشت ۱۳۵۹ چند مزدور مسلح عراقی که خود را از طرفداران خودمختاری استان خوزستان در ایران مینامیدند، سفارت ایران در لندن را اشغال کردند و دو نفر از دیپلماتهای جمهوری اسلامی را به شهادت رساندند.[29] هریک از این اقدامات بر تنش و ناآرامی در خوزستان میافزود.
روایت اسناد لانه جاسوسی
اسناد لانه جاسوسی به طیفی از نیروهایی که حامی اقدامات تجزیهطلبانه عراق در خاک ایران بودند، اشاره دارد. به عنوان مثال در یکی از اسناد به نقش رژیم صهیونیستی و عوامل ساواک در تشدید ناآرامیهای قومی در خوزستان اشاره شده است:
«اسرائیل با بازماندههای ساواک برای ایجاد مزاحمت بین گروههای مختلف هماهنگی میکند. بخصوص در خوزستان که کمک به مخالفین باور شده است.»[30]
و در سندی به تاریخ 19 تیر 1358 سفارت آمریکا بهطور ضمنی پیشنهاد مبارزه به شیوه خرابکاری را به مخالفین انقلاب اسلامی در خوزستان ارائه داده است:
«اگر گروههای قومی عرب مخالف، قصد داشته باشند که از طریق مبارزه به شیوه خرابکاری سر به شورش بردارند، محتملاً مشکل جدی برای حکومت جهت مقابله خواهد بود. خوزستان بدون اغراق دارای هزاران مایل لولههای نفتی غیر قابل حفاظت و دیگر تأسیسات نفتی است که به آسانی میتوانند هدف اقدامات خرابکارانه قرار گیرند.»[31]
این در حالی است که خود اسناد اعتراف دارند که بدون تحریکات بیگانه، مردم خوزستان هیچ مشکلی برای زندگی آرام خود ندارند:
«هیچ مشکلی بین فارسها و اعراب استان وجود ندارد. گروههایی که خود را نماینده اعراب معرفی میکنند، گروههای مخالفی هستند که تحت لوای چپگراها فعالیت دارند. کنسولگری عراق در استان خوزستان در آشوبهای خرمشهر دست دارد. کانون فرهنگی و سیاسی اعراب در قاچاق سلاح از عراق نقش دارد و برخی از وابستگان شاه یک میلیارد ریال برای اجیر کردن قاچاقچی به منظور ایجاد آشوب در منطقه صرف کردهاند. مدارکی در دست است که نشان میدهد سفیر سابق ایران در آمریکا، اردشیر زاهدی، با قاچاقچیان سلاح تماس داشته است و...»[32]
پینوشتها:
[1]. انصاری، مهدی و محمد درودیان و هادی نخعی، خرمشهر در جنگ طولانی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۷۷، ص ۳۶.
[2]. فوزی، همان، ص ۴۹۱.
[3]. فوزی، همان، ص ۴۹۳.
[4]. فوزی، همان، ص ۴۹۴ (به نقل از اسناد کنسولگری عراق در خرمشهر).
[5]. انصاری، مهدی و محمد درودیان و هادی نخعی، همان، ۱۳۷۵، ص 57.
[6]. دایرهالمعارف انقلاب اسلامی، انتشارات سوره مهر، ج 2، ۱۳۸۹، ص ۱۴۴.
[7]. روزنامه اطلاعات، ۶ فروردین ۱۳۵۸، ش 15816، ص 5.
[8]. روزنامه کیهان، ۶ اردیبهشت ۱۳۵۸، ش 10693، ص ۷.
[9]. نخعی، هادی و حسین یکتا، «روزشمار جنگ ایران و عراق»، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۷۹۲.
[10]. نخعی هادی و حسین یکتا، همان، ص ۸۲۶.
[11]. فوزی، همان، ص ۵۰۴.
[12]. روزنامه کیهان، ۷ خرداد ۱۳۵۸،، شماره 10718، ص 8.
[13]. یکتا، حسین، روزشمار جنگ ایران و عراق، بحران در خوزستان، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ۱۳۷۷، ج 2، ص 305.
[14]. روزنامه اطلاعات، ۱۰ خرداد ۱۳۵۸، ش15868، ص 1 - 2.
[15]. نشریه ویژه خبرگزاری پارس، ۱۱ خرداد ۱۳۵۸.
[16]. فوزی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تهران، چاپ و نشر عروج، ۱۳۸۴، ج 1، ص ۴۹۵ (به نقل از اسناد مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ جنگ در خرمشهر)، ص ۵۷.
[17]. فوزی، همان، ص ۵۱۲.
[18]. فوزی، همان، ص ۵۱۳.
[19]. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، روزشمار جنگ، مدخل 31 خرداد 1358.
[20]. روزنامه اطلاعات، ۲ تیر ۱۳۵۸، ش 15886، ص 3.
[21]. فوزی، همان، ص ۵۱۷.
[22]. روزنامههای بامداد، آیندگان، و اطلاعات ۴ تیر تا ۲۰ تیر ۱۳۵۸.
[23]. فوزی، همان، ص ۵۱۹.
[24]. فوزی، همان، ص ۵2۰.
[25]. فوزی، همان، ص ۵۲۰.
[26]. برزگر، علیرضا، روز شمار جنگ تحمیلی، انتشارات سروش، ۱۳۸۹، ص ۸۳.
[27]. برزگر، همان، ص ۸۴.
[28]. برزگر، همان، ص ۸۴.
[29]. روزنامه اطلاعات، 13 اردیبهشت 1359، شماره 16131، ص 1 - 12.
[30]. مجموعه اسناد لانه جاسوسی، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، کتاب اول، ص 223 (سند شماره 15).
[31]. همان، کتاب دهم، ص 552 (سند 253).
[32]. همان، کتاب دهم، ص 445 (سند 204).
تعداد بازدید: 61