22 تیر 1404
احمد ساجدی
شورای امنیت سازمان ملل در قبال جنگ ۸ ساله رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، مواضع عادلانهای نداشت. در این ۸ سال، ۸ قطعنامه، تعدادی بیانیه، و موارد متعددی اظهارات رسمی و غیر رسمی توسط اعضای دائم شورا، در ارتباط با جنگ تحمیلی منتشر شد، اما هیچیک از آنها تأمینکننده دیدگاههای ایران به عنوان کشوری که مورد تعرض قرار داشت، نبود. در هیچیک از قطعنامههای صادره از سوی شورا نامی از عراق به عنوان متجاوز برده نشد. وقیحترین این قطعنامهها نیز قطعنامه اول بود[1] که در شرایط حضور نظامیان بعثی در خاک ایران، هیچ اشارهای به «تجاوز» یا ضرورت بازگشت نیروهای عراق به پشت مرزهای بینالمللی نکرد و بعثیها این قطعنامه را به عنوان مجوزی برای ادامه تجاوزات و شرارتهای خود تلقی کردند.[2] بدیهی بود که عراق همه این قطعنامهها را بپذیرد و ایران همه آنها را رد کند.
با وجود این قطعنامه هشتم موسوم به «قطعنامه ۵۹۸» تفاوتهایی با سایر قطعنامهها داشت. شورای امنیت پس از اطمینان از اینکه ادامه مواضع غیر عادلانه گذشته کمکی به حل بحران نمیکند، تلاش کرد نگاه واقعبینانهتری نسبت به جنگ ارائه دهد و گامهای مؤثرتری در این راستا بردارد. بندهای دهگانه قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت سازمان ملل به طور خلاصه موارد زیر را درخواست کرده است:
1- برقراری آتشبس در زمین هوا و دریا و بازگشت همه نیروها به پشت مرزهای بینالمللی؛
2- استقرار یک گروه ناظر سازمان ملل در مرزها برای نظارت بر آتشبس؛
3- آزادی اسرای طرفین درگیر؛
4- همکاری طرفین با دبیرکل سازمان ملل برای پیشبرد تلاشهای میانجیگرانه؛
5- خویشتنداری همه کشورها و پرهیز آنها از هر اقدام تنشزا جهت تسریع در اجرای قطعنامه؛
6- شروع کار یک هیئت بیطرف برای شناسایی آغازگر جنگ؛
7- برآورد خسارات وارده در جنگ توسط هیئتی از کارشناسان سازمان ملل؛
8- مطالعه راههای افزایش امنیت منطقه توسط دبیرکل سازمان ملل و گزارش آن به شورای امنیت؛
9- گزارش کار دبیرکل سازمان ملل درباره نحوه اجرای قطعنامه به شورای امنیت؛
10- انجام اقدامات بیشتر و ادامه تشکیل جلسات جدید برای تسریع اجرای قطعنامه در صورت لزوم[3]
علل امتناع اولیه از پذیرش قطعنامه
قطعنامه 598 در 29 تیر 1366 صادر شد ولی جمهوری اسلامی ایران آن را در 26 تیر 1367 پذیرفت و موضع مسئولان کشور در این مدت «نه رد و نه تأیید قطعنامه» بود. امتناع اولیه ایران از پذیرش قطعنامه دلایلی داشت که مهمترین آنها عبارت بودند از:
- یکی از شرایط ایران برای قبول قطعنامه و پایان جنگ، همواره این بوده که آغازگر جنگ و «متجاوز» معرفی شود. بند ششم قطعنامه 598 به مسئولیت آغازگر جنگ اشاره کرده ولی موضوع شناسایی متجاوز را به آیندهای نامعلوم موکول نموده است.[4]
- با وجود اطمینان اعضای شورای امنیت نسبت به موارد متعدد تخلفات عراق از قوانین بینالمللی از جمله حمله علیه مناطق مسکونی، حمله به هواپیماهای غیرنظامی، حمله به کشتیهای تجاری، کاربرد سلاحهای شیمیایی، و .... این بیقانونیها در قطعنامه 598، محکوم نشده و فقط به اظهار تأسف آن هم در مقدمه، و بدون معرفی عامل حملات، اکتفا شده است.[5]
- قطعنامه ۵۹۸ کلیه کشورها را از هر حرکت تحریکآمیزی که منجر به تشدید جنگ و بحران شود، بر حذر داشته(ماده ۵) در حالی که آمریکاییها با لشکرکشی به خلیج فارس و ورود ناوگانهای جنگی خود به منطقه، بزرگترین نقضکننده این قطعنامه بودند ولی این اتهام را نمیپذیرفتند و سازمان ملل نیز در برابر آن سکوت اختیار کرده بود.
- بند دهم قطعنامه ۵۹۸ آنجا که به تصمیم شورا برای «اقدامات بیشتر جهت رعایت و اجرای قطعنامه» اشاره دارد، راه را برای ادامه رفتاری نظیر تهدید و ارعاب جمهوری اسلامی ایران و بهانهجویی برای حضور گستردهتر قوای بیگانه در خلیج فارس باز میگذارد.[6]
- متن قطعنامه ۵۹۸ بدون کسب نظر ایران تهیه شده در حالی که نظرات عراق در قطعنامه گنجانده شده است.[7] قطعنامه در غیاب هیئت نمایندگی ایران و با حضور و مشارکت فعال هیئت عراقی و به نفع دولت آن کشور تنظیم شده و محتوای آن بیشتر تأمین کننده منافع عراق بوده است.[8]
با این وجود مسئولان جمهوری اسلامی ایران قطعنامه ۵۹۸ را در مقایسه با سایر قطعنامههای صادره از سوی شورای امنیت سازمان ملل کمعیبتر میدانستند. به همین دلیل موضع آنها در قبال قطعنامه «نه رد، نه قبول» بود.[9] حتی جمهوری اسلامی ایران به دبیرکل سازمان ملل پیشنهاد کرده بود یک پروتکل الحاقی برای اجراییشدن قطعنامه تهیه کند تا ایران هم بتواند آن را به طور کامل بپذیرد.[10]
علل پذیرش قطعنامه
در سالهای پایانی جنگ حمایتهای تسلیحاتی بینالمللی از رژیم صدام کاملاً علنی شده بود. عراقیها آشکارا تهدید کرده بودند که «اگر ایرانیها پایان جنگ را نپذیرند، سلاحهایی علیه آنان به کار خواهد گرفت که تاکنون فکر آن را نکردهاند.» بعضی تحلیلگران موضوع استفاده از «بمبهای کثیف» با مواد رادیواکتیو را که بازرسان سازمان ملل در سال ۱۹۹۱ وجود آن را در عراق کشف کرده بودند، مطرح ساختند.[11]
در آن زمان فشارهای بینالمللی برای وادارکردن ایران به قبول قطعنامه شدت گرفته بود.[12] نظامیان و ناوهای جنگی آمریکا با ورود گسترده و بیسابقه خود به خلیج فارس، و به بهانه حفاظت از نفتکشهای کویتی که در خدمت رژیم عراق بودند، به نفع رژیم صدام وارد عمل شده بودند.[13]
آمریکاییها در ۳۰ شهریور ۱۳۶۶ کشتی بازرگانی ایران اجر را با این ادعای واهی که در حال مینگذاری در دریا بوده است[14] مورد حمله قرار دادند و سپس تهدید کردند که ایران در صورت عدم پذیرش قطعنامه راهی جز مجازات در پیش روی ندارد.[15]
این درحالی بود که در همان روزها پیشرفتهترین سلاحهای روز توسط اعضای دائم شورای امنیت در اختیار عراق قرار میگرفت. اما همه فروشندگان سلاح برای معامله با ایران تحت سختترین فشارها قرار داشتند.[16] همه این فشارها در راستای تأمین منافع یک جانبه آمریکاییها در منطقه برنامهریزی شده بود. زیرا در همان زمان گزارش هیئت اعزامی سنای آمریکا به منطقه، تصریح داشت که «شکست عراق، یک فاجعهای برای منافع غرب است.»[17]
در 29 فروردین 1367 نظامیان آمریکایی به بهانه برخورد یکی از ناوهایشان با مین دریایی، جمهوری اسلامی ایران را به مینگذاری در آبهای خلیج فارس متهم کردند و بلافاصله اسکلههای نفتی، ناوهای جنگی و قایقهای تندرو ایران را مورد تهاجم قرار دادند.[18] آنان در ۱۲ تیر همان سال نیز هواپیمای مسافربری ایران را با ۲۹۰ سرنشین و خدمه هدف شلیک موشک قرار دادند و بر فراز آبهای خلیج فارس سرنگون کردند. پس از این جنایت هولناک، جمهوری اسلامی ایران خواستار تشکیل جلسه شورای امنیت سازمان ملل شد. اما این شورا از محکوم کردن آمریکا امتناع ورزید و حادثه صورتگرفته را «خطای وینسنس» خواند و با پافشاری بیشتری، ضرورت اجرای فوری و کامل قطعنامه ۵۹۸ را مورد تأکید قرار داد.[19]
9 روز پس از این جنایت، در 21 تیر 1367 سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در مصاحبه با شبکه تلویزیونی «سی.بی.اس» آن کشور اعلام کرد: «ما به طور یکجانبه سعی کردهایم به ایران فشار آوریم تا قطعنامه 598 را بپذیرد.»[20]
عراقیها با حمایت آشکار آمریکا طی یک سال حد فاصل تیر 1366 تا تیر 1367 حملات هوایی و موشکی خود را به بنادر، پالایشگاهها، پایانههای دریایی، منازل مردم، نیروگاه اتمی بوشهر، سدهای دز و شهید عباسپور، کشتیها و نفتکشهای اطراف جزیره خارک، و بسیاری از مراکز صنعتی، اقتصادی و نفتی ایران توسعه دادند.[21]
در خلال این یک سال، بعضی رژیمهای عرب منطقه نیز همسو با عراق و آمریکا در دشمنی با ایران سنگ تمام گذاشتند. فاجعه کشتار زائران ایرانی خانه خدا در همین مدت (6 مرداد 1366) به وقوع پیوست.
از اینرو پذیرش قطعنامه از سوی ایران، اقدامی با هدف متوقف کردن روند رو به افزایش این جنایات بود.
چگونگی پذیرش قطعنامه
روز دوم تیر ۱۳۶۷ آقای محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در نامهای به حجتالاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی به کمبود سلاح و نیاز فوری به جنگافزارهای جدید و راههای دشوار تهیه آنها اشاره کرد.[22] این موضوع با امام خمینی در میان گذارده شد و امام توصیه کرد یک جلسه مشورتی با حضور رئیسجمهور و فرماندهان و مسئولان سیاسی و نظامی بلندپایه کشور تشکیل شود.[23] ایشان خود طی پیامی به این جلسه با استناد به گزارش مسئولان عالی رتبه کشور، مشکلات ادامه جنگ را توضیح داد.[24] این جلسه به اتخاذ تصمیم نظام جمهوری اسلامی برای پذیرش قطعنامه ۵۹۸ منجر گردید.[25] سپس نامهای حاوی اعلام موافقت جمهوری اسلامی با این قطعنامه تهیه شد و از طریق سفیر ایران در سازمان ملل به دبیرکل سازمان تحویل گردید.[26]
در این نامه چنین آمده بود:
«با توجه به ابعاد بیسابقه و غیرقابل پیشبینی تجاوز به ایران که ضمن واردکردن کشورهای دیگر، غیر نظامیان بیگناه را نیز دربر گرفته و با توجه به اهمیتی که جمهوری اسلامی ایران برای جان انسانها، اجرای عدالت و برقراری صلح و امنیت منطقهای قائل است، قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را میپذیرد.»[27]
خبر پذیرش قطعنامه روز دوشنبه ۲۷ تیر ۱۳۶۷ ساعت ۲ بعد از ظهر در ابتدای اخبار سراسری صدای جمهوری اسلامی ایران به این شهر قرائت شد:
«جمهوری اسلامی ایران طی پیامی خطاب به خاویرپرز دکوئهیار دبیرکل سازمان ملل متحد اعلام نمود که با تأیید مجدد تلاشهای انجام شده و اطمینان قلبی به اقدامات ایشان و به منظور یاری نمودن دبیرکل در جهت استقرار امنیت بر اساس عدالت، قطعنامه ۵۹۸ را رسماً پذیرفته است.»[28]
پس از آن از سوی ستاد فرماندهی کل قوا نیز در همان روز موضوع پذیرش قطعنامه و شرایط جنگی کشور، تشریح شد و در بیانیهای به اطلاع مردم رسید.[29]
روز 29 تیر نیز امامخمینی در پیامی که به مناسبت فرارسیدن ایام مناسک حج منتشر شد، موضوع را برای مردم تبیین کردند.
امام خمینی در ۳۱ تیر ۱۳۶۷ نیز در نامهای خطاب به محسن رضایی فرمانده سپاه، خاطرنشان ساخت:
«مسائل سیاسی مربوط به جنگ را وزارت خارجه به عهده دارد، ولی مسائل جبههها را باید نیروهای نظامی و انتظامی و مردمی زیر نظر ستاد فرماندهی کل قوا به عهده بگیرند... ما با مردم خود با صداقت صحبت میکنیم. ما در چهارچوب قطعنامۀ 598 به صلحی پایدار فکر میکنیم و این به هیچوجه تاکتیک نیست، ولی سلحشوران ارتش اسلام باید خود را آماده کنند که اگر دشمن دست به حملاتی زد، جواب مناسبی به آن بدهند... فکر نکنید که دیگر جنگ تمام شده است. خود را مسلح به سلاح ایمان و جهاد کنید. بر دشمن غدار رحم جایز نیست. اینها تمام حرفهایشان فریب است. ما خواستیم به دنیا ثابت کنیم که صدام معتقد به مجامع بینالمللی نیست. ما تا قبول قطعنامه از سوی عراق جواب دشمنان اسلام را در جبههها خواهیم داد.»[30]
پیامدها
پس از پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، آمریکا این اقدام را گام اول در راه صلح دانست. تصمیم ایران، در میان کشورهای عرب حوزه خلیج فارس با استقبال مواجه شد،[31] اما رژیم عراق در موضعی انفعالی، اقدام ایران را فریبکارانه شمرد و تنها سه روز پس از اقدام ایران یعنی روز جمعه ۳۱ تیر 1367 تهاجم بزرگی را در منطقه جنوب آغاز کرد. عراقیها در دور جدید پیشروی خود در ۳۰ کیلومتری شمال خرمشهر مستقر شدند. هدف آنان از این اقدام وارد کردن ضربه سنگین نظامی به ایران، اشغال مجدد زمین، و به اسارت گرفتن شمار بیشتری از نظامیان کشورمان بود تا به هنگام مذاکرات بعد از جنگ، بتوانند از آنها به عنوان برگ برنده استفاده کنند و در تبادل اسیران نسبت به ایران از موقعیت بهتری برخوردار شوند.[32] پس از این حمله طولی نکشید که سیل نیروهای بسیجی که از قبول قطعنامه متاثر شده بودند و امام خمینی را تنها میدیدند، به یاری او شتافتند و راهی جبههها شدند. تا به هر نحو ممکن در برابر دشمن بایستند. جو عمومی داخل کشور نیز به یکباره دستخوش تحول شد و سیل نیروهای مردمی بسیاری از نقاط مختلف کشور روانه جبهههای جنگ شدند. جنگافروزی جدید عراق سبب تغییر مواضع بینالمللی نسبت به رژیم بغداد شد. حتی ۵ عضو دائم شورای امنیت نیز عراق را برای نشان دادن انعطاف بیشتر تحت فشار قرار دادند.[33]
رژیم صدام پس از ناکام ماندن در این مرحله، حمله بزرگی را با پیشراندن نیروهای سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، به مرزهای غربی ایران سازمان داد. این عملیات نیز با طراحی و اجرای متقابل «عملیات مرصاد»، در مراحل نخست با شکست روبهرو شد.[34]
صدام که در برابر فشار بینالمللی برای پذیرش قطعنامه قرار داشت سرانجام در ۱۵ مرداد 1367 به دبیرکل سازمان ملل اطلاع داد که با آتشبس موافق است.[35] بدین ترتیب مقررات آتشبس عملاً از بامداد روز ۲۹ مرداد 1367 در تمام طول مرزهای دو کشور ایران و عراق به اجرا گذارده شد.[36]
مذاکرات صلح
پس از برقراری آتشبس، مذاکرات صلح میان وزیران خارجه دو کشور از روز ۳ شهریور 1367 در ژنو آغاز شد و در نیویورک ادامه یافت.[37] در این مذاکرات طرف عراقی تلاش داشت تا پیمان الجزایر را کمرنگ سازد[38] و جمهوری اسلامی ایران را به پذیرش خواستههای خود وادار کند؛ اما مقاومت هیئت ایرانی این تلاش را بیاثر ساخت.
سپس طی یک دوره 4 ماهه از ۱ اردیبهشت تا 23 مرداد ۱۳۶۹ دوازده نامه میان رئیسهای جمهور عراق و ایران رد و بدل شد[39] این نامهها که صدام شروعکننده آن بود، سرانجام منجر به پذیرش رسمی قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر از سوی عراق گردید.
پس از این تحولات، برای روشنساختن تکلیف بند ششم قطعنامه 598 که به ضرورت معرفی آغازگر جنگ اشاره دارد، و مورد تأکید ایران نیز بود،[40] دبیرکل سازمان ملل از هر دو کشور درخواست کرد تا مستندات خود را درباره مسئولیت شروع جنگ ارسال کنند. دبیرکل پس از بررسی مدارک دریافتی و مشورت با کارشناسان خبره، در گزارشی به تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۷۰، رسماً عراق را به عنوان «آغازگر جنگ» معرفی کرد.[41] این گزارش، موضع عراق را از نظر حقوق بینالملل رد کرد و همچنین استفاده آن کشور از سلاحهای شیمیایی بر ضد غیرنظامیان ایرانی را تأیید، و ناخشنودی شورای امنیت را از این موضوع اعلام کرد.[42]
درباره بند هفتم قطعنامه که به تعیین میزان خسارات و کمکهای بینالمللی برای بازسازی اشاره دارد، نیز دبیرکل سازمان ملل هیئتی از کارشناسان خود را به ایران فرستاد. این هیئت طی ۶ ماه سفر به نقاط مختلف ایران گزارشی مستند تهیه کرد و به دبیرکل سازمان ارائه داد و دبیرکل نیز آن را در دهم مرداد ۱۳۷۰ در اختیار شورای امنیت قرار داد. در این گزارش آمده است:
«۵ استان ایران صحنه جنگ و ۱۱ استان دیگر مورد حمله عراق قرار گرفته است. ۵۰ شهر و ۴۰۰۰ روستا نیز بر اثر جنگ خسارت دیدهاند و مجموعاً دو سوم جمعیت ایران در معرض جنگ بودهاند. عراقیها تخریبهای مهندسی زیادی در خاک ایران انجام دادهاند.»[43] این هیئت در ادامه گزارش خود، خسارات مستقیم ایران را مبلغ ۹۹ میلیارد دلار و خسارات غیر مستقیم ایران را ۱۵۰ میلیارد دلار و مجموعاً ۲۴۹ میلیارد دلار اعلام کرد.[44] معالوصف از آنجا که قطعنامه ۵۹۸ هیچ ساز و کاری برای نحوه پرداخت خسارات ایران تعیین نکرده بود،[45] این بند از قطعنامه عملاً اجرایی نشد.[46]
پینوشتها:
[1]. قطعنامه 479، مصوب 6 مهر 1359.
[2]. هدایتی خمینی، عباس، شورای امنیت و جنگ تحمیلی، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، تهران، 1370، ص 73 - 78.
[3]. هدایتی، همان، ص ۱۴۰ – ۱۴۲.
[4]. علایی، حسین، تاریخ تحلیلی جنگ ایران و عراق، تهران 1395، نشر مرز و بوم، ج 2، ص 364.
[5]. هدایتی، همان، ص ۱۴۵.
[6]. هدایتی، همان، ص ۱۵۲.
[7]. هدایتی، همان، ص ۱۴۴ - ۱۴۵.
[8]. علایی، همان، ص ۳۶۳.
[9]. همان، ص ۳۶۴.
[10]. همان، ص ۳۶۶.
[11]. همان، ص ۴۵۲.
[12]. پارسادوست، منوچهر، نقش سازمان ملل در جنگ عراق و ایران، شرکت سهامی انتشار، چ 1، ۱۳۷۱، ص ۶۸۸ – ۶۹۴؛ هدایتی، همان، ص ۱۶۳ –۱۷۰؛
[13]. روزنامه کیهان، ۳۰ تیر ۱۳۶۶، ص ۲؛ همان، 31 تیر ۱۳۶۶، ص ۲؛ پارسادوست، همان، ص ۵۵۹ – ۵۶۶.
[14]. روزنامه اطلاعات، ۳۱ شهریور ۱۳۶۶؛ همان، ۱، ۲، ۴، و ۱۲ مهر ۱۳۶۶؛ پارسادوست، همان، ص ۵۶۶ – ۵۷۴.
[15]. هدایتی، همان، ص ۱۶۴.
[16]. یزدانفام، محمود، انقلاب اسلامی جنگ تحمیلی و نظام بینالملل، چاپشده در مجموعه مقالات دفاع مقدس، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چ 1، ۱۳۷۶، ص ۲۱۵ – ۲۱۶؛ درودیان، محمد، روند پایان جنگ، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چ 1، ۱۳۸۴، ص ۲۹ – ۳۰.
[17]. پارسادوست، همان، ص ۵۷۴ – ۵۷۹.
[18]. همان، ص ۵۸۰ – ۵۸۵.
[19]. هدایتی، همان، ص ۲۲۳ – ۲۲۵ و ۳۲۰ – ۳۲۱؛ پارسادوست، همان، ص ۵۹۸ –۶۰۴؛ کامرون، سازمان ملل متحد، ایران و عراق، ترجمه: هوشنگ راسخی - عزمی ثابت، تهران، وزارت امور خارجه، چ 1، ۱۳۷۶، ص ۲۳۵ – ۲۴۴.
[20]. بهرام نوازنی، گاهشمار سیاست خارجی ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، ص 466.
[21]. علایی، همان، ص ۳۸۰ - ۳۸۷.
[22]. همان، ص 434.
[23]. همان، ص 450 - 451.
[24]. هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۷، پایان دفاع، آغاز بازسازی، به کوشش علیرضا هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چ 2، ۱۳۹۰، ص ۲۱۵.
[25]. روزنامه کیهان، ۲۸ تیر ۱۳۶۷، ص 1.
[26]. علایی، همان، ص ۴۵۰ - ۴۵۱.
[27]. روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۷ تیر ۱۳۶۷، ص 1.
[28]. سیری در جنگ ایران و عراق، آغاز تا پایان، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ج ۶، چ 9، ۱۳۸۴، ص 189.
[29]. روزنامه جمهوری اسلامی، ۲۸ تیر ۱۳۶۷، ص ۱ - ۲.
[30]. صحیفه امام، ج 21، ص 101.
[31]. درودیان، محمد، پایان جنگ (سیری در جنگ ایران و عراق)، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چ 1، ۱۳۸۷، ص ۱۶۶ – ۱۶۸.
[32]. سیری در جنگ ایران و عراق، همان، ص 191.
[33]. همان، ص 193.
[34]. سازمان مجاهدین خلق از پیدایی تا فرجام، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، چ 1، ۱۳۸۵، ج 3، ص ۳۰۴ – ۳۰۵ و ۳۲۲ – ۳۲۵؛ روزنامه جمهوری اسلامی، ۵ و ۸ مرداد ۱۳۶۷، ص ۱ - ۲.
[35]. کامرون، سازمان ملل متحد، ص ۲۴۷.
[36]. پارسادوست، همان، ص ۷۰۹ – ۷۱۰.
[37]. هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ص ۲۵؛ درودیان، محمد، گزینههای راهبردی جنگ، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چ 2، ۱۳۸۷، ص ۲۸۰.
[38]. کامرون، سازمان ملل متحد، ص ۲۴۹؛ درودیان، گزینههای راهبردی، ص ۲۸۰.
[39]. درودیان، پایان جنگ، ص ۲۴۹ – ۲۵۶.
[40]. ملکی، عباس، جنگ تحمیلی و شورای امنیت سازمان ملل متحد، مجله سیاست خارجی، ش ۲، ۱۳۶۶، ص ۱۸۱.
[41]. علیرضا برزگر، روزشمار جنگ تحمیلی، انتشارات سروش، 1389، ص 158.
[42]. همان، ص 158.
[43]. علایی، همان، ص 497.
[44]. همان، همان ص.
[45]. همان، همان ص.
[46]. ملکی، همان، ص ۱۸۲؛ ولایتی، علیاکبر، دیپلماسی ایرانی. پایگاه اطلاعرسانی، 26 تیر ۱۳۹۲؛ خرازی، سیدصادق، دیپلماسی ایرانی، پایگاه اطلاعرسانی، ۲۷ مرداد ۱۳۹۲.
تعداد بازدید: 9